اسلام تنها ناظر به زندگى جاویدان آخرت نیست، بلکه به زندگى آبرومند این دنیا نیز که مقدمه اى براى آن است اهتمام فوق العاده اى دارد. لذا مسئله فقرزدایى را یکى از مهم ترین دستورات خود قرار داده، و راهکارهاى آن را نشان داده است.[1]
با توجّه به اهمیّت فوق العاده موضوع طرق مبارزه با فقر لازم است به طور مستقل در این باره بحث شود.[2]
بىشک طرق مبارزه با فقر بسیار متنوع و گسترده است، همان گونه که ریشه هاى فقر چنین است؛ ولى راه هاى عمده و اساسى [از دیدگاه امام علی علیه السلام] را مى توان موارد زیر دانست:[3]
ریشه یابی
بسیارى از مدیران جامعه به جاى توجه به مسائل عمقى، گرفتار سطحى نگرى، روزمرّگى و تنگ نظرى مى شوند. در حالىکه اگر به جاى پرداختن به این امور، به سراغ ریشه هاى اصلى بروند و مشکل فقر را از آنجا حل کنند و از راه حل هاى سطحى و فرعى که ممکن است موقتاً گروهى را راضى کند، صرف نظر نمایند و با صبر و شکیبایى به جنگ مشکلات بروند، به یقین موفق تر خواهند بود.[4]
على علیه السلام مى فرماید: «یُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ: تَضْیِیعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّکُ بِالْغُرُورِ وَ تَقْدِیمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِیرُ الْأَفَاضِلِ؛ از امورى که سبب سقوط دولت ها مى شود، چهار چیز است: نادیده گرفتن اصول و مشغول شدن به فروع، سپردن کارها به دست افراد پست و کنار زدن افراد با شخصیت».[5]
در حدیث دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «مَنِ اشْتَغَلَ بِغَیْرِ الْمُهِمِّ ضَیَّعَ الْأَهَمَّ؛ آن کس که به امور بى اهمیّت [و غیر اساسى] بپردازد، امور مهم [و اساسى] را تباه خواهد کرد».[6]
مدیریت
نقش مدیران جامعه در ایجاد فقر، از همه بیش تر است، کیفیت مدیریت در پیشرفت یا رکود جامعه و فقر و غناى آن تأثیر زیادى دارد؛[7] برنامه ریزى توأم با آینده نگرى و مدیریت فعّال و حساب شده، که در متون اسلامى از آن به تدبیر یاد مى شود، از اساسى ترین طرق براى ریشه کن کردن فقر است.
در بسیارى از جوامع به قدر کافى منابع مفید نیروى انسانى و طبیعى وجود دارد؛ ولى نبودن مدیریت صحیح و برنامه ریزى دقیق، آن را به جامعه فقیرى مبدّل ساخته است. در مقابل جوامعى دیگر با در دست داشتن کم ترین منابع و امکانات طبیعى، به صورت جامعه اى پیشرو درآمده اند؛ چرا که از منابع محدود خود، با مدیریت و برنامه ریزى صحیح حداکثر استفاده را برده اند.
مدیریت صحیح، نیاز به آموزش، تجربه و استفاده از تجارب دیگران و آینده نگرى و نداشتن تعصّب نسبت به تجارب شکست خورده دارد.[8]
امیرمؤمنان على علیه السلام مى فرماید: «مَنْ سَاءَ تَدْبِیرُهُ تَعَجَّلَ تَدْمِیرُهُ؛ کسى که سوء مدیریت داشته باشد، شکست او به زودى فرا مى رسد».[9]
آن حضرت در حدیث دیگری با صراحت مى فرماید: «سُوءُ التَّدْبِیرِ مِفْتَاحُ الْفَقْرِ؛ مدیریت غلط، کلید فقر است».[10]
همچنین در بیان دیگرى از آن حضرت ضمن جمله اى کوتاه و پرمعنا مى خوانیم: «حُسْنُ التَّدْبِیرِ یُنْمِی قَلِیلَ الْمَالِ، وَ سُوءُ التَّدْبِیرِ یُفْنِی کَثِیرَهُ؛ مدیریت خوب سرمایه اندک را بارور مى کند و سوء مدیریت، سرمایه بسیار را بر باد مى دهد».[11]
احادیث فوق به خوبى نشان مى دهد مدیریت و برنامه ریزى تا چه حد در [مبارزه با فقر] از اهمیت برخوردار است.[12]
امیرمؤمنان على علیه السلام در نامه اى که خطاب به اهل مصر مرقوم داشت و به مالک اشتر داد تا به همراه ببرد، مطالب بسیار مهمى را گوشزد کرد؛ از جمله اینکه فرمود: «وَ لَکِنَّنِی آسَى أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هذِه الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا، وَ عِبَادَهُ خَوَلًا، وَ الصَّالِحِینَ حَرْباً؛ من از این نگران و اندوهناکم که سرپرستى امور این امّت به دست بى خردان و نابکاران بیفتد و در نتیجه بیتالمال را به غارت برند و آزادى را از مردم سلب کنند و آنها را برده خود سازند و با صالحان به نبرد برخیزند و فاسقان را همدست خود قرار دهند».[13]
در این نامه تصریح شده است که تولّى امور توسط ناکارآمدان و نابکاران، سبب انباشت ثروت در دست جمعى خواهد شد و در نتیجه گروهى دیگر فقیر و برده آنان مى شوند.[14]
بهره گیری از منابع خدادادی
آموزه های اسلامی به این نکته اشاره مى کند که خداوند امکانات کافى در روى زمین براى حل مشکل فقر آفریده است؛ حداقل این است که انسان آب و زمینى در اختیار داشته باشد. اگر براى عمران و آبادى و بهرهگیرى از آن تلاش کند، مى تواند فقر را از خود دور سازد؛ چنانکه در حدیث معروفى از امام علی ( ع) مى خوانیم: «مَنْ وَجَدَ ماءً وَتُرابَاً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبعَدَهُ اللَّهُ؛ دور باد از رحمت خدا کسى که آب و زمینى به دست آورد و باز هم فقیر باشد».[15]
امروز نیز اگر جوامع اسلامى بخواهند عزت و احترام و سربلندى و استقلال خویش را باز یابند، باید از طریق همکارى با یکدیگر به استفاده از تمام منابعى که خدا به صورت فراوان در اختیار آنان گذاشته است با فقر مبارزه کنند.[16]
تقویت فرهنگ کار
مبارزه با فقر چیزى نیست که تنها، از طریق حکومت یا به وسیله وضع قوانین به ثمر برسد، هر چند نقش حکومت و قوانین بازدارنده را نمى توان انکار کرد.[17]
در این بین سوء برداشت از مفاهیم سازنده اسلامى و تفسیر نادرست آنها یکى از عوامل [فقر] و عقب ماندگى در برخى از جوامع اسلامى است. زهد را به معناى بیگانگى از دنیا تفسیر کردن و قضا و قدر را وسیله تنبلى و فرار از زیربار مسئولیت ها دانستن و توکل بر خدا را به معناى ترک تلاش و فعالیت تفسیر کردن و نکوهش دنیا را به معناى ترک مال و ثروت دانستن و مانند آن همه از امورى است که سبب عقب ماندگى فرد و جامعه مىشود.
لذا بر کسانى که رشته آموزش فرهنگ جامعه را به دست دارند، لازم است مفاهیم صحیح این واژه ها را براى عموم تشریح کنند و روشن سازند که همه این واژه ها، ما را به تلاش و کوشش براى فقرزدایى فرا مى خواند؛ نه تن دادن به فقر.[18]
بر این اساس اسلام، صغیر و کبیر، پیر و جوان و تمام کسانى را که قدرت بر کار دارند، دعوت به کار مى کند و کار را فریضه مى شمرد.[19] آنچه بیش از همه در این امر تأثیرگذار است، اراده عمومى جامعه است که همه تصمیم بگیرند با عوامل فقر مبارزه کنند. زیرا بدون این مبارزه، امنیت و آرامش و محبت و دوستى بر جامعه حکمفرما نمى شود.[20]
مخصوصاً در روایات متعددى از اینکه کسى در جامعه اسلامى کَلّ بر مسلمین باشد، یعنى دیگران زحمت بکشند و او از دست رنجشان استفاده کند، نهى اکید شده است.[21]
امام على علیه السلام مى فرماید: «مَنْ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى کَدِّهِ، صَبَرَ عَلَى الْإِفْلَاسِ؛ کسى که در برابر زحمت کار شکیبا نباشد، باید در برابر فقر و درماندگى شکیبایى کند».[22]
در حدیث جالبى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى خوانیم: «إنَّ اْلأَشْیاءَ لَمّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنَتَجا بِیْنَهُما الْفَقْرَ؛ هنگامى که همه چیز با یکدیگر ازدواج کردند، تنبلى و ناتوانى نیز با هم ازدواج نمودند و فرزندى به نام فقر از آن ها متولد شد».[23]
عدالت گرایی
عدالت از ارکان اصلى فقرزدایى، رفع محرومیت، تأمین رفاه عمومى و تعمیم و توزیع درآمد است و نمىتوان با دلخوش کردن به آینده، عدالت را قربانى کرد و ظلم را مجاز دانست؛ زیرا از دیدگاه اسلام، ظلم با هیچ توجیهى روا نیست.[24]
امیرمؤمنان على علیه السلام با قاطعیت تمام هر نوع ظلم و بیدادگرى را رد مى کند و مى فرماید: «وَاللَّهِ لَأنْ أَبیتَ عَلى حَسَکِ السَّعْدانِ مُسَهَّداً، أَوْ اجَرَّ فِى الْاغْلالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ ألْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ظالِماً لِبَعْضِ الْعِبادِ؛ به خدا سوگند اگر شب را به بیدارى بر روى خار سعدان به روز آورم، و با قرار داشتن غل ها بر بدنم، روى زمین کشیده شوم، پیش من محبوب تر است، از اینکه خدا و رسولش را در قیامت ملاقات کنم در حالى که به بعضى از مردم ستم کرده باشم».[25]
امیرمؤمنان علیه السلام به محمد بن ابى بکر (والى مصر) فرمان مى دهد که به گونه اى عمل کن که ضعیفان از عدالت تو مأیوس نشوند: «وَ لَایَیْأَسِ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ».[26]
با نادیده گرفتن عدالت، اگر هم رشد اقتصادى جامعه افزایش یابد، به یقین بخش هاى دیگر توسعه، به ویژه فرهنگ، اخلاق و معنویت جامعه آسیب مى بیند. زیرا توجه به رشد - بدون عدالت - سبب فشار به اقشار کم درآمد جامعه مى شود و طبیعى است در چنین فضایى، روى آوردن به امور غیر قانونى و درآمد هاى نامشروع براى تأمین هزینه هاى زندگى براى گروهى از مردم اجتناب ناپذیر است و پى آمد آن، عدم تأثیر برنامه هاى معنوى و اخلاقى[27] و آسیب دیدن دین مردم و موجب پریشانى و اضطراب آنان است.
امام علی علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود: «فرزندم! از فقر بر تو مىترسم پس از آن به خدا پناه ببر، چراکه فقر، هم دین انسان را ناقص مى کند و هم عقل را مشوش مى سازد و هم مردم را به او و او را به مردم بدبین مى کند؛ یَا بُنَیَّ، إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ».[28]
و همه این موارد هزینه هاى فراوانى را بر دوش دولت مى گذارد که باید با تقویت نیروهاى بازدارنده، مأموران امنیّتى، تجهیزات روانى، بهداشتى و مانند آن به مقابله با این ناهنجارى ها بپردازد[29]
[از سوی دیگر در بُعد عدالت فردی] کارگزاران باید از تقوا و پارسایى برخوردار باشند، تا از افتادن در ورطه یک جانبه نگرى، دنیازدگى و دلبستگى هاى مادى، قومیتى و نژادى دور بمانند و عادلانه به مردم جامعه نگاه کنند.[30]
امیرمؤمنان علیه السلام نیز در خطبه ها و نامه هاى نهج البلاغه در توصیه ها و فرمان هایش به کارگزاران امر به تقوا را سر لوحه توصیه هایش قرار مى دهد، چرا که کارگزاران حکومت بدون تقوا و پارسایى نمى توانند به اهداف عالیه دست یابند.[31]
آن حضرت در نامه 26 پس از فرمان به یکى از کارگزارانش به تقوا و فرمانبرى از خداوند، مى فرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلاَنِیَتُهُ، وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ، فَقَدْ أَدَّى الاْمَانَةَ؛ آن کس که درون و برونش یکسان باشد، و سخن و گفتارش هماهنگ، او مى تواند حقّ این امانت (ولایت و حکومت) را ادا کند و از عهده آن بر آید».
در جاى دیگر هنگامى که یکى دیگر از کارگزارانش را به سراغ مأموریت اقتصادى و جمع آورى زکات مى فرستد، نخست به او فرمان تقوا مى دهد و سپس او را از ستم بر مردم بر حذر مى دارد: «اِنْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ کَارِهاً، وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِی مَالِه؛ با تقوا و احساس مسئولیت در برابر خداوند یکتا و بىهمتا حرکت کن و در مسیر خود هیچ مسلمانى را مترسان و از سرزمین او در حالى که از تو ناخشنود باشد، نگذر و بیش از حق خداوند در اموالش را از وى نگیر».[32]
چرا که اگر تقوا نباشد و حکومت به دست نابخردان و تبهکاران بیفتد، اموال را میان خود تقسیم کرده و مردم را از آن محروم مى نمایند: «وَ لَکِنَّنِی آسَى أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هذِه الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا، وَ عِبَادَهُ خَوَلًا».[33]
پىآمد بى تقوایى آن است که برنامه ریزان و مجریان رشد و توسعه، عدالت را فداى خودخواهى و منافع شخصى خود مى نمایند و با جهتگیرى هاى خاص، محرومان جامعه را فراموش نموده و سبب تمرکز ثروت در دست مرفّهان و زراندوزان مى شوند.[34]
حمایت اجتماعی
امام علی علیه السلام بیشترین تأکید را درباره قشر نیازمند جامعه فرموده و سفارش هایى را که درباره آن ها ذکر کرده درباره هیچ یک از گروه هایى که دست اندر کار تولید و سوددهى و امنیّت جامعه هستند نفرموده است. تصور بسیارى بر این است که از کارافتادگان اجتماع و نیازمندان بى دست و پا چون نقشى در تولید و پیشرفت جامعه ندارند، نباید اهمیتى داشته باشند.
حتى در دنیاى مادى، امروزه گروه هایى هستند که معتقدند این گروه تنها مصرف کننده و سربار جامعه اند و از بین بردن آنها با یک طریق آسان و بدون درد کار شایسته اى است و بحث هاى مربوط به «أتانازى»؛ (مرگ از روى ترحم) مدافعان سرسختى دارد.
ولى از نظر ادیان آسمانى و مخصوصاً اسلام که بر محور مسائل اخلاقى و انسانى دور مىزند و پرورش عواطف بشرى را در سایه خدمت به این گروه مى داند، بیشترین تأکید براى رسیدگى به آن ها شده است. افزون بر این نهایت بى انصافى است که در روز توانایى خدمت کنند و در روز ناتوانى محروم گردند.[35]
در حدیثى آمده است که: «در عصر امیرالمؤمنین على علیه السلام، حضرت پیرمرد نابینائى را دید که در کوچه ها گدایى و تقاضاى کمک از مردم مى کند، تعجّب کرد که چرا باید در کشور اسلام چنین صحنه اى دیده شود. هنگامى که از جریان سؤال فرمود، عرض کردند: «یا امیرالمؤمنین! این یک فرد مسیحى است که مسلمانان از کمک کردن به او دریغ دارند». على علیه السلام ناراحت شد و فرمود: «اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا کَبِرَ وَعَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ؟! أَنْفِقُوا عَلَیْهِ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ؛ هنگامى که قوى و نیرمند بود از نیروى او استفاده کردید، امّا اکنون که پیر و ناتوان شده رهایش کردید؟! - این برخلاف انسانیّت و انصاف و مروّت است - سپس افزود: از بیت المال مسلمین به او انفاق کنید [و براى او حقوقى قرار دهید]».[36]
انفاق
در آیات و روایات فراوانى به مواسات با افراد نیازمند و گاه ایثار توصیه و در موارد زیادى به انفاق آبرومندانه به آنها دستور داده شده، که همه این امور تأثیر به سزایى در مبارزه با فقر دارد.[37]
اسلام این کمک ها را به اشکال مختلف توصیه کرده است؛ هدیه، صدقه، صله رحم، اطعام، ولیمه، وقف، وصیّت به ثلث، زکات واجب و مستحب و غیر اینها.[38]
امیرمؤمنان على علیه السلام مى فرماید: «سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَحَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ، وَادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ؛[39] ایمانتان را با صدقه حفظ کنید و اموالتان را با زکاه نگهدارید و امواج بلا را با دعا از خود دور کنید».
همان بزرگوار در یکى دیگر از کلمات قصارش مى فرماید: «الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ؛[40] صدقه داروى شفابخشى است».
این فرهنگ پر بار اسلامى سبب شده است که در جوامع اسلامى کمک هاى مردمى به صورت گسترده اى انجام گیرد، و بسیارى از نیازمندان زیرپوشش این کمک ها قرار گیرند؛ گاه به نام «جشن نیکوکارى» گاه «هفته اکرام» گاه تحت عنوان «اعیاد مذهبى» و «ایّام سوگوارى» گاه به «عنوان افطارى»، «ستاد رسیدگى به امور دیه و کمک به زندانیان نیازمند»، «کمک به ازدواج جوانان» و عناوین دیگر.
اضافه بر این، هزاران مدرسه و درمانگاه و بیمارستان و مسجد و کتابخانه و خانه هاى ارزان قیمت نیز با همین انگیزه ساخته شده است.[41]
به یقین، هرگاه این روحیّه حفظ و بالنده و گسترده شود، محرومیّت زدایى از جامعه امکان پذیر خواهد بود و جامعه ما مجموعه اى مى شود از بهترین انسان ها و سرشارترین عاطفه ها.[42]
به علاوه، اموال انسان برکت پیدا مى کند و درهاى روزى به روى او گشوده مى شود، تا آنجا که امیرمؤمنان على علیه السلام مى فرماید: «إذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ؛[43] هنگامى که زندگى بر شما تنگ شد و آثار فقر نمایان گشت از طریق صدقه دادن با خدا معامله کنید و زندگى خودرا رونق بخشید».[44]
میانه روی
بی شک اگر از اسراف و تبذیر پرهیز شود و در هزینه کردن سرمایه ها صرفه جویى و میانه روى گردد، بسیارى از مشکلات حل مى شود؛ مشکل زمانى براى فرد یا جامعه پیدا مى شود که حساب دقیقى براى هزینه ها و نیازها در نظر نگیرد و یا بىحساب و کتاب آنچه را دارد هزینه کند، که به یقین زمانى فرا مى رسد که فرد یا جامعه در فقر فرو مى روند.[45]
در حدیثی امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: «إِنَ السَّرَفَ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ إِنَّ الْقَصْدَ یُورِثُ الْغِنى؛ اسراف فقر به بار مىآورد و میانه روى غنا را در پى دارد».[46]
در حدیثى دیگر از امیرمؤمنان علیه السلام در غررالحکم مى خوانیم: «مَنْ صَحِبَ الْاقْتِصادَ دامَتْ صُحْبَةُ الْغِنى لَهُ وَ جَبَرَ الْاقْتِصادُ فَقْرَهُ وَ خَلَلَهُ؛ کسى که همنشین میانه روى باشد غنا و بى نیازى پیوسته همنشین او خواهد بود و اقتصاد فقر او را جبران و مشکلات او را برطرف مى سازد».[47]
در حدیث دیگرى از همان پیشواى بزرگ مى خوانیم: «مَا عَالَ امْرُؤ اقْتَصَدَ؛[48] تنگدست نشد کسى که میانه روى پیشه کرد».
همان حضرت فرمود: «ثَمَرَةُ الْقَنَاعَةِ الْإِجْمَالُ فِی الْمُکْتَسَبِ وَ الْعُزُوفُ عَنِ الطَّلَبِ؛ ثمره قناعت و خوداتکایى، دوربودن از نیازمندى به دیگران است».[49]
عمران و آبادی
عمران و آبادانى یکى از اصول راهبردى در نظام اقتصادى براى زدودن فقر و رفاه عمومى و عزّت ملى و استقلال اقتصادى است. زیرا با عمران و آباد شدن یک منطقه و اقداماتى از قبیل ایجاد شبکه حمل و نقل و ساختن و عریض نمودن راه ها، فراهم ساختن انرژى و سوخت مناسب براى واحدهاى تولید، سدسازى، فراهم ساختن بازارها، نمایشگاه هاى بین المللى و فضاى مناسب براى داد و ستد آسان کالاها و خدمات، زمینه توسعه و رشد اقتصادى بستر آبادانى بیشتر زمین، یعنى بستر توسعه کشاورزى، صنعت، بازرگانى و هر آنچه تأمین کننده رفاه زندگى - از قبیل آب، برق، محیط زیست - است فراهم می شود.[50]
نکته عقلى و عقلایى در این رابطه بیان لطیفى است که در نامه امیرمؤمنان به مالک اشتر به آن اشاره شده است و آن اینکه از منابع و پشتوانه هاى اصلى نظام اقتصادى خراج و مالیات است و چنین منبعى بدون آبادانى زمین بدست نمى آید، مى فرماید: «وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ، لِأَنَّ ذَلِکَ لَایُدْرَکُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ؛ باید توجّه تو در عمران و آبادانى زمین بیش از توجّهت در جمعآورى خراج باشد، زیرا خراج جز با آبادانى بدست نمى آید».[51]
حضرت ادامه مى دهد و مى فرماید: نظام اقتصادى و حکومتى که در بند عمران و آبادانى نیست و همه همّتش در جمع آورى خراج قرار مى دهد، سه نتیجه شوم را باید انتظار بکشد:
نخست ویران شدن این زمین ها چرا که عمران و آبادانى جز با حمایت حکومت اسلامى میسّر نمى شود و در طول تاریخ نیز دیده شده که در مناطقى که حکومت ها به آبادانى زمین نمى اندیشیدند و در عین حال خراج سنگینى بر اراضى مى بستند، کشاورزان، زمین ها را رها کرده و به نقاط دیگرى نقل مکان مى کردند: «وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَاد».
دیگر اینکه مردم به هلاکت سوق داده مىشوند: «وَأَهْلَکَ الْعِبَاد». زیرا فقر دامان آن ها را مى گیرد و یکى از عوامل مهم هلاکت به معناى واقعى آن یا به معناى از دست دادن روحیه ها همان فقر است.[52]
سخن آخر
تردیدى نیست با مراعات موارد یاد شده [در کلام نورانی امیر امیرمؤمنان علیه السلام]، مى توان براى رفع فقر از جوامع بشرى تا حدود زیادى موفق عمل کرد و به غنا، عزّت و سربلندى جامعه اسلامى امیدوار بود.[53]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
دائرة المعارف فقه مقارن
پیام امام امیر المومنین علیه السلام
[1] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج13، ص332.
[2] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص198.
[3] همان.
[4] همان، ص200.
[5] میزان الحکمه، ج2، ص936، ماده «دولة»؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص200).
[6] غررالحکم، ح10944؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص200).
[7] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص169.
[8] همان، ص198.
[9] غررالحکم، شماره 8091.
[10] غررالحکم، ح8090.
[11] همان، ح8081؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص199).
[12] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص199.
[13] نهج البلاغه، نامه62.
[14] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص199.
[15] بحاارالانوار، ج100، ص65، ح10.
[16] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج13، ص333.
[17] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص201.
[18] همان، ص200.
[19] همان، ص202.
[20] همان، ص201.
[21] همان، ص202.
[22] غررالحکم، شماره 8113.
[23] کافى، ج5، ص86، ح8؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص202).
[24] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص201.
[25] نهج البلاغه، خطبه224.
[26] همان، نامه27؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص229).
[27] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص230.
[28] نهج البلاغه، حکمت۳۱۹.
[29] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص230.
[30] همان، ص233.
[31] همان، ص234.
[32] نهج البلاغه، نام 25.
[33] همان، نامه62.
[34] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص234.
[35] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج11، ص70.
[36] وسائل الشیعه، ج11، ص49، باب19؛ (پیام قرآن، ج10، ص361).
[37] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص201.
[38] اسلام و کمک هاى مردمى، ص9.
[39] نهج البلاغه، حکمت 146.
[40] نهج البلاغه، حکمت 7.
[41] اسلام و کمک هاى مردمى، ص9.
[42] همان، ص10.
[43] نهج البلاغه، حکمت 258.
[44] اسلام و کمک هاى مردمى، ص11.
[45] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج13، ص149.
[46] کافى، ج4، ص53، ح 8؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص382).
[47] غررالحکم، ح 8071؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج13، ص150).
[48] نهج البلاغه، حکمت 134؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ، ج1، ص117).
[49] غررالحکم، ح9078؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص221).
[50] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص149.
[51] نهج البلاغه، نامۀ 53.
[52] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص150.
[53] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص202.