شرح دعای ابوحمزه ثمالی از منظر معظم له

شرح دعای ابوحمزه ثمالی از منظر معظم له


معنا و مفهوم حسن ظن به خدا / به خدا حسن ظن داشته باشیم!/ خدا را از فضل او طلب کنید/ چگونه از فضل الهی بهره مند شویم ؟/ فضل الهی روى حساب است/ گسترۀ رحمت الهی/ زندگی در پناه الطاف الهی/ توبه و الطاف الهی‌

«بَلْ لِثِقَتى بِكَرَمِكَ، وَسُكُونى الى صِدْقِ وَعْدِكَ، وَلَجَأى الَى الْإيمانِ بِتَوْحيدِكَ، وَيَقينى [وَ ثِقَتى ] بِمَعْرِفَتِكَ مِنّى انْ لا رَبَّ لى غَيْرُكَ، وَلا الهَ الَّا انْتَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، اللَّهُمَّ انْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُكَ حَقٌّ، وَوَعْدُكَ صِدْقٌ: وَاسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ انَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً، وَلَيْسَ مِنْ صِفاتِكَ يا سَيِّدى انْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ، وَانْتَ الْمَنّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلى اهْلِ مَمْلَكَتِكَ، وَالْعائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِكَ، الهى رَبَّيْتَنى فى نِعَمِكَ وَاحْسانِكَ صَغيراً، وَنَوَّهْتَ بِاسْمى كَبيراً، فَيا مَنْ رَبَّانى فِى الدُّنْيا بِاحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ، وَاشارَ لى فِى الْأخِرَةِ الى عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ، مَعْرِفَتى يا مَوْلاىَ دَليلى عَلَيْكَ، وَحُبّى لَكَ شَفيعى الَيْكَ، وَانَا واثِقٌ مِنْ دَليلى بِدَلالَتِكَ، وَساكِنٌ مِنْ شَفيعى الى شَفاعَتِكَ، ادْعُوكَ يا سَيِّدى بِلِسانٍ قَدْ اخْرَسَهُ ذَنْبُهُ، رَبِّ اناجيكَ بِقَلْبٍ قَدْ اوْبَقَهُ جُرْمُهُ؛ بلكه به خاطر اطمينان به بخششت و آرامشم به وعده صادقت و روى آوردنم به ايمان بر يگانگيت و باور [واطمينانم ] به شناخت تو از من است كه پروردگارى جز تو ندارم و معبودى جز تو نيست و يگانه بى شريكى، خدايا تو گوينده اى هستى كه گفتارت راست و وعده ات صادق است (كه فرمودى): و از فضل (و رحمت و بركت) خدا، (براى رفع تنگناها) طلب كنيد و خداوند بر شما مهربان است، اى آقاى من از ويژگي هاى تو نيست كه فرمان به خواستن داده و از بخشش دريغ كنى و تويى بخشنده مواهب بر مخلوقاتت و توجّه كننده بر ايشان با مهربانى دلسوزانه ات،معبودا مرا در كودكى در نعمت ها و احسانت پروراندى و در بزرگسالى مرا بلند آوازه كردى، پس اى كسى كه مرا در دنيا بالطف و كرم و نعمت هايت پروراندى و در آخرت براى من به بخشش و كرمت اشارت فرمودى،اى آقا و سرورم شناختم (از تو) راهنمايم به سوى توست و محبّتم به تو شفيعم به درگاه توست، و من از راهنمايى يافتنم به هدايت تو مطمئنّم و از پذيرش شفيعم به شفاعت تو آسوده خاطرم اى آقاى من تو را با زبانى كه گناه، آن را گنگ نموده مى خوانم، اى پروردگار من با دلى كه گناه آن را هلاك نموده با تو راز و نياز مى كنم»[1]

معنا و مفهوم «حسن ظن به خدا»

در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم:«بَلْ لِثِقَتى بِكَرَمِكَ، وَسُكُونى الى صِدْقِ وَعْدِكَ، وَلَجَأى الَى الْإيمانِ بِتَوْحيدِكَ، وَيَقينى [وَ ثِقَتى ] بِمَعْرِفَتِكَ مِنّى انْ لا رَبَّ لى غَيْرُكَ، وَلا الهَ الَّا انْتَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ؛بلكه به خاطر اطمينان به بخششت و آرامشم به وعده صادقت و روى آوردنم به ايمان بر يگانگيت و باور [واطمينانم ] به شناخت تو از من است كه پروردگارى جز تو ندارم و معبودى جز تو نيست و يگانه بى شريكى»[2]

کلام نورانی امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی ناظر بر حسن ظن به خدااست؛ منظور از حسن ظن نیز آن است كه انسان به وعده هاى الهى اميدوار باشد، وعده رزق و روزى، وعده يارى كردن يارانش، وعده پيروزى مجاهدان، وعده آمرزش گناهان و مانند اينها.[3]

در در تفسير حسن ظن به خدا از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ انْ لاتَرْجُوَا الَّا اللَّهَ وَ لاتَخافَ الّا ذَنْبَهُ؛ حسن ظن به خداوند اين است كه تنها به خدا اميد داشته باشى و جز از گناهت نترسى».[4] اینگونه است که امام علی عليه السلام که مفهوم حسن ظن را منبعث از جمع ميان خوف و رجاء دانسته و مى فرمايد: «اگر مى توانيد خوفتان از خداوند شديد باشد و در عين حال (بسيار) به خدا حسن ظن داشته باشيد (چنين كنيد و) ميان اين دو جمع نماييد، زيرا حسن ظن بنده (خاص خدا) به پروردگار خويش به اندازه خوفش از اوست و آنها كه بيش از همه به خدا حسن ظن دارند كسانى هستند كه بيش از همه از (عذاب او) ترسانند (و ميان خوف و رجاى آنها تعادل كامل برقرار است)»[5]

به خدا حسن ظن داشته باشیم!

بی شک مؤمنان در همه حال با حسن ظن تمام، و اطمينان به لطف پروردگار ثابت قدم مى مانندهمانگونه [6] که روایتی از امام على بن موسى الرضا عليه السلام می خوانیم: «وَ احْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَانَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: انَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِى الْمُؤمِنِ بى انْ خَيْراً فَخَيْراً وَ انْ شَرّاً فَشَرّاً؛ نسبت به خداوند حسن ظن داشته باش، چرا كه خداوند متعال مى فرمايد: من در نزد گمان بنده مؤمن خويشم (و با آن همراهم) اگر گمان خير داشته باشد به نيكى با او عمل مى كنم و اگر گمان بدى داشته باشد به بدى».[7]،[8]

آری مؤمنان  هميشه نسبت به خدا و وعده هاى او و پيامبرش حسن ظن دارد، مى دانند  وعده های الهی قطعاً تحقق مى يابد، ممكن است بر طبق مصالحى دير و زود شود اما سوخت و سوز در آن نيست، چرا كه خداوند بزرگ هم به همه چيز عالم و آگاه است، و هم بر هر چيز قادر و توانا، با اين علم و قدرت مطلقه تخلف در وعده هايش امكان پذير نيست [9]

لذا كسى كه حسن ظنّ به پروردگار و قدرت او نسبت به انجام وعده هايى كه درباره تأمين رزق و روزى بندگان تلاشگر داده، داشته باشد هرگز براى جمع آورى اموال حرص نمى زند.و آن كسى كه توكّل بر خدا و الطاف و عنايات او دارد بى جهت از هر چيزى نمى ترسد.و آن كس كه به رحمت و لطف او اميدوار است بخل نمى ورزد.[10]

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در این زمینه نقل شده است كه فرمود: «وَالَّذِى لا الهَ الَّا هُوَ لايَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤمِنٍ بِاللَّهِ الَّا كانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنَّ عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ لِانَّ اللَّهَ كَرِيْمٌ بِيَدِهِ الْخَيْراتُ يَسْتَحْيِى انْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤمِنُ قَدْ احْسَنَ بِهِ الظَّنِّ ثُمَّ يُخْلِفُ ظَنَّهُ وَ رَجائَهُ فَاحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا الَيْهِ؛ قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست هرگاه بنده مؤمنى حسن ظن به خدا داشته باشد خدا نزد گمان بنده مؤمن خويش است زيرا خداوند كريم است وتمام نيكى ها به دست او است، حيا مى كند از اين كه بنده مؤمنش حسن ظن به او داشته باشد، سپس او گمان و اميد او را ناكام كند، بنابراين حسن ظن به خدا داشته باشيد و به سوى او رغبت كنيد».[11]

از سوی دیگر كسى كه به امدادها و نصرت الهى ايمان داشته باشد ترسى از دشمنان خدا به خود راه نمى دهد، [12] لذا مؤمنان راستين و با معرفت  حسن ظن به خدا دارند، با كمال قدرت و اميدوارى در برابر دشمنان ايستادگی می کنند تا پيروز شوند[13]

با این اوصاف می توان به این امر رهنمون شد که حسن ظن به خدا، و وعده رحمت و كرم و لطف و عنايت او از نشانه هاى مهم ايمان و از وسائل مؤثر نجات و سعادت است.[14]

بر این اساس حسن ظن در باره خداوند موجب نجات در دنيا و آخرت است، چنانچه در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم:«سزاوار است بنده مؤمن آن چنان از خدا بترسد كه گويى در كنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است، و آن چنان به او اميدوار باشد كه گويى اهل بهشت است، چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: اين گمانى است كه شما به خدا پيدا كرديد و سبب هلاكتان شد، سپس امام علیه السلام افزود: خداوند نزد گمان بنده خويش است اگر گمان نيك ببرد نتيجه اش نيك و اگر گمان بد ببرد نتيجه اش بد است»[15]

خدا را از فضل او طلب کنید

امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی می فرماید:«اللَّهُمَّ انْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُكَ حَقٌّ، وَوَعْدُكَ صِدْقٌ: وَاسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ انَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً؛ خدايا تو گوينده اى هستى كه گفتارت راست و وعده ات صادق است (كه فرمودى): و از فضل (و رحمت و بركت) خدا، (براى رفع تنگناها) طلب كنيد و خداوند بر شما مهربان است»[16]

«فَضْل» به معناى هر چيزى است كه بيش از مقدار لازم از مواهب و نعمت ها بوده باشد.[17] لذا هرگاه در عظمت خداوند بينديشیم، در مى يابیم كه همه چيز از ناحيه خداست و تنها بايد بر او توكّل كرد.[18]

 در این فراز از دعا، خداوند به ما  امر كرده است كه از او درخواست كنیم و طلب رحمت نماييم تا خواسته ما را عطا كند همانگونه که در قرآن کریم می خوانیم: «و اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، برای رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست.». اشاره دارد.[19]،[20]

طلب کنندگان فضل الهی كانونى از عواطف و محبت نسبت به برادران و دوستان و همكيشانند، و آتشى سخت و سوزان، و سدى محكم و پولادين در مقابل دشمنان؛ آنان با نيت پاك و خالص«يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً؛ همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند»،[21]نه براى تظاهر و ريا قدم بر مى دارند، و نه انتظار پاداش از خلق خدا دارند، بلكه چشمشان تنها به رضا و فضل او دوخته شده، و انگيزه حركت آنها در تمام زندگى همين است و بس.[22]

حتى تعبير به«فضل » نشان مى دهد كه اعمال خود را كمتر از آن مى دانند كه پاداش الهى براى آن بطلبند، بلكه با تمام تلاش و كوشش باز هم مى گويند خداوندا! اگر فضل تو به يارى ما نيايد واى بر ما![23]

چگونه از فضل الهی بهره مند شویم ؟

بی شک طلب كردن فضل الهى اشاره به نكته لطيفى است كه هم تلاش و كوشش انسان را در زندگى مورد توجّه قرار مى دهد، و هم فضل الهى را؛ يعنى از آميختن اين دو به يكديگر انسان از مواهب جهان بهره مند مى گردد.[24] لذا تقاضاى فضل و عنايت پروردگار به اين نيست كه انسان به دنبال اسباب و عوامل هر چيز نرود بلكه بايد فضل و رحمت او را در لابلاى اسبابى كه او مقرر داشته است جستجو كرد.[25]

لذا امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى گويد:« الذى يطلب من فضل اللَّه ما يكف به عياله اعظم اجراً من المجاهد فى سبيل اللَّه؛آن كس كه براى تأمين زندگى خانواده خويش تلاش مى كند و مواهب الهى را در[26]پرتو كار مى طلبد از مجاهدان راه خدا گرانقدرتر است».[27]،[28]

فضل الهی روى حساب است

بی شک فضل الهى روى حساب حكيمانه است؛ در حديثى آمده است كه جمعى از فقراى امت خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسيدند و عرض كردند: اى رسول خدا! ثروتمندان اموالى براى انفاق دارند و ما چيزى نداريم، وسيله براى حج دارند و ما نداريم، و امكانات براى آزاد كردن بردگان دارند و ما نداريم.[29]

پيامبر ص فرمود: هر كسى صد بار«تكبير» بگويد افضل است از آزاد كردن يك برده، و كسى كه صد بار«تسبيح خدا» بگويد افضل است از اينكه يكصد اسب را براى جهاد زين و لجام كند، و كسى كه صد بار« لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ » بگويد، عملش از تمام مردم در آن روز برتر است، مگر اينكه كسى بيشتر بگويد.[30]

اين سخن به گوش اغنياء رسيد، آنها نيز به سراغ اين اذكار رفتند، فقراى امت خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله رسيدند و عرض كردند: سخن شما به گوش [31]اينها رسيده و آنها نيز مشغول ذكر شده اند! پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ؛ اين فضل الهى است به هر كس بخواهد مى دهد» (اشاره به اينكه اين براى امثال شما است كه اشتياق انفاق داريد و وسيله آن در اختيار نداريد، و اما براى آنها كه ثروتمندند راه وصول به فضل الهى از طريق انفاق از ثروت هايشان است).[32]

 گسترۀ رحمت الهی

در فراز دیگر از دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم:«وَلَيْسَ مِنْ صِفاتِكَ يا سَيِّدى انْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ، وَانْتَ الْمَنّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلى اهْلِ مَمْلَكَتِكَ، وَالْعائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِكَ؛ اى آقاى من از ويژگي هاى تو نيست كه فرمان به خواستن داده و از بخشش دريغ كنى و تويى بخشنده مواهب بر مخلوقاتت و توجّه كننده بر ايشان با مهربانى دلسوزانه ات»[33]

در این فراز نورانی، امام سجاد عليه السّلام به وصف جود و بخشش خداوند باز مى گردد و سخن از درياى بى كران جود و سخايش مى گويد تا حسّ شكرگزارى بندگان را برانگيزد و به ذات پاكش اميدوار سازد و به معرفت صفات جلال و جمالش رهنمون گردد؛[34]زيرا او وجودى است از هرنظر نامتناهى، به همين دليل كرمش نامتناهى است و نعمت و عطايش نيز نامتناهى، بلكه مطابق آنچه در دعاى افتتاح آمده است: «و لا تزيده كثرة العطاء إلّا جودا و كرما؛ فزونى بخشش جز بر جود و كرم او نمى افزايد»، اشاره به اينكه هرقدر بيشتر ببخشد مردم بيشتر به جود و كرمش اميدوار مى شوند.[35]

لذا رحمت خداوند نامتناهى است، و دوست و دشمن و صالح و فاجر را شامل مى شود، رحمت عام او همه را در برگرفته، رحمت خاصش ويژه مومنان است و در هر حال در برابر رحمتش هيچ گونه انتظار پاداشى ندارد.[36]

او صاحب چنان رحمتى است كه عالم هستى را زير پوشش خود قرار داده، در حالى كه اگر رحمتى در موجودات ديگر باشد محدود و جزئى است. و یا روزى هائى كه [37]ديگران به يكديگر مى دهند اگر بتوان نام روزى بر آن نهاد، آميخته با نقايص فراوانى است: محدود است، زودگذر است، اميدى به آينده آن نيست، گاه توأم با منت و آزار جسمى يا روحى است، و گاه همراه با تحقير، يا انتظار مقابله به مثل.[38]

در حالى كه روزى خداوند نه حد و مرزى مى شناسد، نه بيمى از آينده آن مى رود نه كمترين منت و آزار، و انتظار مقابله اى در آن است، بلكه از آن لحظه اى كه انسان به صورت نطفه اى در رحم مادر قرار مى گيرد شامل حال او مى شود، و تا آخرين لحظه حيات ادامه دارد، و حتّى در قيامت نيز براى افرادى كه مستحق و لايق اند، در سطحى بالاتر و والاتر موجود است.[39]

در این زمینه اميرمؤمنان على عليه السلام در کلام مبارکی در آغاز خطبه معروف به اشباح مى فرمايد:«الْحَمدُللَّهِ الَّذى لا يَفِرهُ الْمَنْعُ وَ الْجُمُوْدَ، وَ لا يُكْدِيْهِ الْاعْطاءُ وَ الْجُوْدُ، اذْ كُلُّ مُعْطٍ مُنْتَقِصٌ سِواهُ، وَ كُلُّ مانِعٍ مَذْمُوْمٌ ما خَلاهُ، وَ هُو الْمَنّانُ بِفَوائد النِّعَمِ، وَ عَوائِدِ الْمَزِيْدِ وَ القِسَمْ، عِيالُهُ الْخَلايِقُ، ضَمِنَ ارْزاقَهُمْ، وَ قَدَّرَ اقْواتَهُمْ، وَ نَهَجَ سَبِيْلَ الرّاغِبيْنَ الَيْهِ، وَ الطّالِبيْنَ ما لَدَيِهِ، وَ لَيْسَ بِما سُئِلَ بِاجْوَدَ مِنْهُ بِما لَمْ يُسْئَلْ؛ستايش مخصوص خداوندى است كه بخل و جمود، چيزى بر او نمى افزايد، و سخاوت وجود او را فقير نمى كند، چرا كه هر بخشنده اى غير از او نقصان مى پذيرد، و هركس دست عطاى خويش را باز دارد جز او نكوهش مى شود، او است بخشنده انواع نعمت ها و بهره ها. تمامى خلق روزى خوار اويند، ارزاق آنها را تضمين كرده، و قوّت آنها را معيّن ساخته، و راه علاقه مندان و خواستاران آنچه نزد او است روشن ساخته است، او چنان است كه سخايش در آنجا كه از وى بخواهند بيش از آنجا كه از او نخواهند نيست»![40]

زندگی در پناه الطاف الهی

«الهى رَبَّيْتَنى فى نِعَمِكَ وَاحْسانِكَ صَغيراً، وَنَوَّهْتَ بِاسْمى كَبيراً، فَيا مَنْ رَبَّانى فِى الدُّنْيا بِاحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ، وَاشارَ لى فِى الْأخِرَةِ الى عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ، مَعْرِفَتى يا مَوْلاىَ دَليلى عَلَيْكَ، وَحُبّى لَكَ شَفيعى الَيْكَ، وَانَا واثِقٌ مِنْ دَليلى بِدَلالَتِكَ، وَساكِنٌ مِنْ شَفيعى الى شَفاعَتِكَ ؛معبودا مرا در كودكى در نعمت ها و احسانت پروراندى و در بزرگسالى مرا بلند آوازه كردى، پس اى كسى كه مرا در دنيا بالطف و كرم و نعمت هايت پروراندى و در آخرت براى من به بخشش و كرمت اشارت فرمودى،اى آقا و سرورم شناختم (از تو) راهنمايم به سوى توست و محبّتم به تو شفيعم به درگاه توست، و من از راهنمايى يافتنم به هدايت تو مطمئنّم و از پذيرش شفيعم به شفاعت تو آسوده خاطرم»[41]

امام سجاد عليه السّلام نهايت فصاحت و بلاغت بى نظير خود را در اين فراز نورانی بيان كرده و تقاضاى خويش را در محضر پروردگار، آن چنان شرح داده كه مردم را به الطاف الهى آشنا سازد، و به آنها بگويد در مسير نعمت، موانع زيادى است كه اگر لطف خداوند شامل حال آنها نگردد هرگز به كمال مطلوب نمى رسند. [42]

در عالم آفرينش، پيش از آن كه انسان قدم به عرصه حيات بگذارد تمام وسايل زندگى او را فراهم ساخت؛ سطح كره زمين را آرام ساخت و از حركات ناموزونش به وسيله كوه ها و غير آن جلوگيرى نمود، چشمه ها و نهرهاى پر آب كه مايه حيات بود آفريد، ابرها را مأموريت آبيارى نقاط مرتفع بخشيد، انواع گياهان كه براى تغذيه انسان ها و حيواناتى كه در خدمت انسانند لازم بود، به وجود آورد و جاده ها در وسط كوه ها براى عبور و مرور انسان ها و ارتباط اجتماعات بشرى فراهم نمود و حتّى براى تلطيف روح آدمى زمين را به انواع زيورها از گل ها و شكوفه ها آراست.[43] نعمت هايى كه سراسر زندگى انسان را در برگرفته، و هر يك نشانه روشنى از قدرت و لطف و مهر پروردگار است.[44]

البته اين مسئله منافاتى با استفاده از عالم اسباب و نيروهاى ديگران براى رسيدن به اهداف مادى و معنوى ندارد؛ مهم آن است كه انسان بداند هر سببى كه تأثيرى دارد آن هم از ناحيه خداست و اگر لحظه اى چشم الطاف الهى بر جهان اسباب بسته شود همه آنها از كار باز مى مانند. آرى بايد در پشت پرده اسباب مسبب الاسباب را ديد.[45]

به عنوان نمونه انسان وقتى به اين همه شگفتى و اسرار خلقت كه در سازمان بدن وى به كار رفته پى ببرد و فعّاليّت هاى دستگاه هاى گوناگون بدن خود را كه [46]ضامن بقا و ادامه زندگى او هستند از نظر بگذراند و سرانجام از نعمت هاى شگرفى كه آسايش و نيازمندى هاى زندگى او را تأمين مى نمايد، اطّلاع حاصل كند، به طور مسلّم، حسّ شكر گزارى در او تحريك شده و در مقابل عظمت و لطف آفريدگار آن، سر تعظيم فرود آورده و محبّت زايد الوصفى كه همراه با خضوع و كرنش است را در اعماق دل خود احساس مى كند.[47]

لذا توجّه به خدا و لطف بى پايان او ، سوءِ ظن ها و توهّم ها و خيالات پوچ را كه بسيارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى برند از بین خواهد برد  و حسن ظن كه وظيفه هر فرد باايمانى است، آرامش و اطمينان را به همراه خواهد داشت.[48]

در این بین وعده اميد بخشى خداوند به همه پرهيزكاران و توكل كنندگان این است كه سرانجام لطف الهى آنها را مى گيرد، و از پيچ و خم مشكلات عبور مى دهد، و به افق تابناك سعادت رهنمون مى گردد سختى هاى معيشت را برطرف مى سازد، و ابرهاى تيره و تار مشكلات را از آسمان زندگى آنها كنار مى زند.[49]

توبه و الطاف الهی

در فراز پایانی این بخش  از دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم «ادْعُوكَ يا سَيِّدى بِلِسانٍ قَدْ اخْرَسَهُ ذَنْبُهُ، رَبِّ اناجيكَ بِقَلْبٍ قَدْ اوْبَقَهُ جُرْمُهُ؛اى آقاى من تو را با زبانى كه گناه، آن را گنگ نموده مى خوانم، اى پروردگار من با دلى كه گناه آن را هلاك نموده با تو راز و نياز مى كنم»[50]

بی شک اگر لطف الهى يار و مددكار نباشد از انسان ضعيف كارى ساخته نيست.[51] حال اگر انسان دست به دامن لطف الهى زند و با تمام وجودش از او تقاضا كند، و در خودسازى و تهذيب نفس بكوشد و از گناهان توبه کند ، سعادت خود را تضمين كرده است.[52]

تعبیر آیۀ شریفۀ قرآن کریم مبنی بر «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَّحْمَةِ؛ از رحمت خداوند نامید نشوید »به تنهايى دليل بر اين است كه گنهكاران نبايد از «لطف الهى » مأیوس گردند.[53]،[54]بلکه باید بداند اگر گناه و لغزشى از او سر زد بلافاصله دست به دامن لطف الهى بزند و با توبه و استغفار به درگاه او باز گردد. مبادا آرزوهاى دور و دراز مانع اين كار شود كه هيچ كس اطمينان ندارد كه يك روز ديگر و يا يك لحظه ديگر زنده است و درهاى توبه به روى او باز است.[55]

به اين ترتيب قرآن کریم درهاى لطف الهى را به روى هر انسانى در هر شرائطى و با هر گونه بار مسئوليتى باز مى گذارد و با انواع لطائف بيان مجرمان و گناهكاران را به سوى خدا دعوت مى كند و به آنها قول مى دهد كه مى توانند خود را از زندگى گذشته به كلى جدا كنند.[56]

و اینچنین است که  بايد در همه حال دست به دامن لطف الهى زد، و با تكيه و توكل بر او، گردنه هاى صعب العبورى که شياطين در آنجا كمين كرده اند، را طی کرد و  در برابر طوفان های شديد، بیش از پیش به سايه لطف خدا پناه برد.[57]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.

[2] همان.

[3] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص335.

[4]  اصول كافى؛ ج 2؛ ص 72؛ ح 4.

[5] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 9 ؛ ص362.

[6] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص37.

[7] اصول کافی؛ج2؛ ص 72؛ ح 3.

[8] اخلاق در قرآن، ج 3، ص 334.

[9] همان ؛ ص326.

[10] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص93.

[11]  بحارالانوار؛ ج 67؛ ص 365؛ ح 14.

[12] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص332.

[13] همان؛ص339.

[14] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص38.

[15] مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث.

[16] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.

[17] لغات در تفسير نمونه ؛ ص422.

[18] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص275.

[19] سورۀ نساء؛ آيه 32.

[20] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 9 ؛ ص584.

[21] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص186.

[22] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص113.

[23] همان؛ص114.

[24] پيام قرآن ؛ ج 2 ؛ ص151.

[25] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص364.

[26] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص24.

[27] وسائل الشيعه؛ ج 12؛ ص 43.

[28] خطوط اقتصاد اسلامى، ص 25.

[29] تفسير نمونه ؛ ج 24 ؛ ص111.

[30] همان.

[31] همان.

[32]  مجمع البيان؛ ج 10؛ ص 284.

[33] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.

[34] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص29.

[35] همان ؛ ج 7 ؛ ص633.

[36] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص415.

[37] همان ؛ ص416.

[38] همان.

[39] همان؛ص417.

[40] نهج البلاغه؛ خ 91.

[41] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.

[42] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص138.

[43] همان ؛ ج 4 ؛ ص161.

[44] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص113.

[45] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 12 ؛ ص492.

[46] آفريدگار جهان ؛ ص111.

[47] همان؛ ص 112.

[48] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص295.

[49] تفسير نمونه ؛ ج 24 ؛ ص235.

[50] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.

[51] چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسير پر ارزش نمونه ؛ ص65.

[52] سورۀ حشر؛ آيه 9،( تفسیر نمونه؛ج 23؛ ص 529)، سورۀ تغابن؛ آيه 16،(تفسیر نمونه؛ ج 24؛ ص 222).

[53] سورۀ زمر؛ آيه 53( تفسیر نمونه؛ج 19؛ ص 521).

[54] لغات در تفسير نمونه ؛ ص476.

[55] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص235.

[56] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص505.

[57] همان ؛ ج 20 ؛ ص286.

captcha