شرح دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

شرح دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


ماه زدودن زنگار از آیینه دل / زنگار دل را با آب توبه شستشو دهیم / چگونه نماز گناهان را محو می کند / اول عیوب خویش را کنیم چاره / شناخت عیوب خویش در گرو خودشناسی و خودسازی / تفاوت امر به معروف و نهی از منکر با عیب جویی / تقوای قلب؛ حقیقت تقوای الهی‌

دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان: اللّهُمَّ اغْسِلْنی فیهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَطَهِّرْنی فیهِ مِنَ الْعُیُوبِ، وَامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَی الْقُلُوبِ، یا مُقیلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبینَ؛ خدایا در این ماه مرا از گناهان شستشو ده و از عیب ها پاک گردان و قلبم را به وسیله پرهیزگاری دلها بیازمای، ای درگذرنده از لغزش های گنهکاران»[1]

ماه رمضان؛ ماه زدودن زنگار از آیینه دل

در فراز آغازین دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللّهُمَّ اغْسِلْنی فیهِ مِنَ الذُّنُوبِ؛خدایا در این ماه مرا از گناهان شستشو ده»[2]

ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت و میهمانی خداست،[3] حال اگر کسی به میهمانی و ضیافت الهی می رود باید اوّل خود را شست وشو دهد و لباس تمیز بر تن کند، آن گاه در میهمانی آن شخص بزرگ قدم بگذارد، نه اینکه با لباس آلوده در آن شرکت جوید.[4] لذا گروهی هستند که وقتی وارد ماه رمضان شدند خود را می شویند و در حالی که پاک شده اند از ماه رمضان خارج می شوند.[5]

در این بین «روزه ماه رمضان» سپری است در برابر مجازات خدا[6]؛ لذا برنامه تربیتی روزه نیز باید با آگاهی هر چه بیشتر و عمیقتر از تعلیمات آسمانی هماهنگ گردد، تا جسم و جان آدمی را از آلودگی گناه شستشو دهد.[7]

زنگار دل را با آب توبه شستشو دهیم

بدیهی است اگر جسم انسان، هر چند ساعتی، نیاز به آبی دارد که خود را با آن شستشو دهد و چرک و آلودگی را از بدن، دست و پا و صورتش دور نماید، روح آدمی نیز به شستشو نیازمند است که آلودگیِ گناه را با آن، از خود بزداید.[8] لذا با توجّه به این که انسان همیشه در معرض لغزش ها و معصیت قرار دارد؛ باید پیوسته از خدا توفیق ترک گناهان و بازگشت به او را طلب کند، و با آب توبه، زنگارهای دل را شستشو دهد.[9]

از این رو در قرآن کریم می خوانیم: «التَّائِبُونَ[10]؛ آنها توبه کارانند» و دل و جان خود را به وسیله آب توبه از آلودگی گناه شستشو می دهند.[11] زیرا هدف این است که روح آلوده به گناه، با عمل صالح و شایسته ای شستشو شود، و پاکی نخستین و فطری را بازیابد.[12]

به یقین توبه اولین گام برای پیمودن راه حق است و به همین دلیل، سالکان مسیر الی اللَّه آن را منزلگاه اوّل می شمرند تا این گام برداشته نشود و روح و دل از غبار گناه شستشو نگردد و حجابِ معصیت از برابر چشم دل کنار نرود، پیمودن این راه مشکل یا غیر ممکن است.[13]

حال نخستین شرط توبه بازگشت از گناه است، و بعد از آنکه صفحه روح انسان از این آلودگی شستشو شد، شرط دوم آنست که نور ایمان به خدا و توحید بر آن بنشیند.[14] آری! تا آئینه قلب از زنگار گناه پاک نشود و روح و جان انسان با آب توبه شستشو نگردد و نور توبه ظلمت و تاریکی گناه را از درون قلب بیرون نکند، پیمودن راه تهذیب اخلاق و سیر سلوک الی اللَّه و رسیدن به جوار قرب پروردگار و غرق شدن در نور هدایت و جذبه های وصف ناپذیر عرفانی، غیر ممکن است.[15]

اینگونه است که «متاع حسن» و«مواهب شایسته و ارزنده»، تنها مخصوص انسانهای با ایمانی است که خود را با آب توبه از هر گونه گناه و آلودگی شستشو داده اند، و نعمتهای خدا را در مسیر اطاعت فرمانش بکار می گیرند نه در طریق هوا و هوسهای سرکش!.[16]

چگونه نماز گناهان را محو می کند

در دنیای پرغوغای مادّی، که جاذبه ها به سوی مادّیّت است، بر قلب و روح انسان زنگار می نشیند. زنگاری از غفلت و دوری از خدا، که اگر با نیایش و عبادت برطرف نگردد، ممکن است روحانیّت و معنویّت را از وجود انسان برچیند؛ این که در روایات اسلامی نماز تشبیه به نهر آب پاکیزه ای شده که انسان در هر شبانه روز پنج بار خود را در آن شستشو می دهد، اشاره به همین نکته است.[17]

جای تردید نیست که هر گاه نماز با شرائطش انجام شود، انسان را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو می برد که پیوندهای ایمانی او را با خدا چنان محکم می سازد که آلودگی ها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو می دهد.[18] نماز انسان را در برابر گناه بیمه می کند، و زنگار گناه را از آئینه دل می زداید.[19]

از این گذشته به هنگامی که فردی آماده مقدمات نماز می شود خود را شستشو می دهد پاک می کند، حرام و غصب را از خود دور می سازد و به بارگاه دوست می رود همه این امور تاثیر بازدارنده در برابر خط فحشاء و منکرات دارد؛[20] زیرا نماز جوانه های ملکات عالی انسانی را در اعماق جان بشر می رویاند، نماز اراده را قوی و قلب را پاک و روح را تطهیر می کند، و به این ترتیب نماز در صورتی که بصورت جسم بی روح نباشد مکتب عالی تربیت است.[21]

منتها هر نمازی به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است نهی از فحشاء و منکر می کند، گاه نهی کلی و جامع و گاه نهی جزئی و محدود،[22] و به این ترتیب جراحاتی که بر روح و جان انسان از گناه می نشیند، با مرهم نماز التیام می یابد و زنگارهائی که بر قلب می نشیند زدوده می شود.[23]

اول عیوب خویش را کنیم چاره

در فراز دوم از دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «وَطَهِّرْنی فیهِ مِنَ الْعُیُوبِ؛ و از عیب ها پاک گردان»[24]

بی شک هر انسانی، جز اولیاء اللّه و معصومین علیهم السّلام، عیب یا عیوبی دارد؛[25] و تنها راه نجات او پرداختن به اصلاح آن هاست تا به تدریج به صورت انسان کاملی درآید و شایسته قرب خدا و نام والای خلیفة اللّه شود.[26]

اصولًا کسی که به اصلاح عیب خویش می پردازد مجالی برای عیب جویی دیگران نمی بیند و اگر مجالی هم داشته باشد شرم می کند و به خود می گوید: من با داشتن این عیوب چگونه به عیب جویی دیگران بپردازم.[27]

لیکن کسانی هستند که خودشان مرتکب گناهی می شوند، و از دیگران نسبت به آن گناه عیب جویی می کنند، در حالی که انسان به طور طبیعی نسبت به خویش دل سوزتر است، چگونه این انسان دلسوز و واقع بین، پیش از آن که به اصلاح عیوب خویش بپردازد، در فکر عیوب دیگران است، کدام عقل چنین اجازه ای را می دهد که، انسان خویش را به کلّی رها سازد و در گرداب بدبختی گرفتار کند، و به دیگران بپردازد آن هم نه به قصد اصلاح، بلکه به قصد افساد.[28]

با این تفاسیر هرگاه به عیب جویی دیگران پردازد از خود و اصلاح خویشتن غافل می شود و هرگز از نظر تهذیب اخلاق و سیر الی اللّه به جایی نمی رسد؛ اما اگر گاهی در گوشه خانه بنشیند و در خویشتن فرو رود و عیوب خود را یک به یک بررسی کند و با آب زلال اطاعت پروردگار و قطره های اشکی که بر اثر ندامت نسبت به خطاهایش جاری می کند، قلبش را شستشو دهد، هم در اصلاح خویشتن توفیق می یابد و هم مردم از دست او در امان می مانند.[29]

شناخت عیوب خویش در گرو خودشناسی و خودسازی

بی تردید هیچ انسانی به کمال نمی رسد مگر این که در اصلاح عیوب خویش بکوشد لیکن چه بسا انسان براثر حب ذات عیب خود را نمی بیند.[30] حال آنکه از جمله گامهای نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خود شناسی است؛ چگونه ممکن است انسان به کمال نفسانی برسد و عیوب خود را اصلاح کند و رذائل اخلاقی را از خود دور سازد در حالی که خویشتن را آن گونه که هست نشناخته باشد![31].

زیرا خود خواهی و حبّ ذات مانع از شناخت صفات رذیله و پذیرفتن عیوب اخلاقی خویش و اعتراف به آن است. بسیار دیده شده که گروهی از مردم در برابر صفات نکوهیده خود در مقام توجیه برمی آیند و خود را فارغ و پیراسته از عیوب و نقائص معرّفی می کنند و با این توجیهات نادرست راه درک واقعیّتها را بر خود می بندند.[32]

لذا خود شناسی و اعتراف به عیوب خویش شجاعت و شهامت و عزم راسخ و اراده آهنین لازم دارد، وگرنه انسان سعی خواهد کرد بر عیوب خویش سرپوش نهد و اگر عیبی از پرده برون افتاد با تردستی آن را برای همه حتّی خودش توجیه نماید!.[33]

آری! گاه آشنایی و مواجهه با عیوب خویش وحشتناک است و بسیاری از مردم حاضر نیستند تن به این وحشت بدهند؛ همان گونه که حاضر نیستند به بیماری وحشتناک جسمی خود اعتراف کنند ولی این گریز از واقعیّت بسیار گران تمام می شود و انسان باید بهای سنگینی را در برابر آن بپردازد!.[34]

تفاوت امر به معروف و نهی از منکر با عیب جویی

در عصری به سر می بریم که با وجود عیوب متعدد در جامعه، لیکن بسیاری بی تفاوت از کنار آن عبور می کنند و گناه یا ثواب برای آنها فرقی نمی کند، حتی کم کم جبهه گیری کرده و دعوت به عصیان ونهی از اطاعت می کنند و کار به جایی می رسد که گناه را فضیلت می دانند.[35]

حال آنکه بیان کردن عیب دیگران در قالب امر به معروف و نهی از منکر و برای اصلاح آن صفات و آن هم به گونه ای که به احترام و شخصیت آنان برنخورد نه تنها عیب نیست، بلکه کاری است بسیار پسندیده و در بسیاری از موارد، واجب.[36]

لذا وظیفه مردم این است که سطح معرفت و علم و آگاهی خود را بالا ببرند؛ و در عمل به دستورات خداوند بکوشند و وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را که یک وظیفه عمومی است، فراموش نکنند؛[37] زیرا ترک این فریضۀ مهم، اشرار را بر ما مسلّط خواهد کرد، لذا هر چه دعا کنیم مستجاب نمی شود.[38]

تقوای قلب؛ حقیقت تقوای الهی

در فراز سوم از دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان آمده است: «وَامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَی الْقُلُوبِ؛ و قلبم را به وسیله پرهیزگاری دلها بیازمای»[39]

«امْتَحَنَ» از مادّه «امْتِحان»، در اصل به معنای ذوب کردن طلا و نقره و گرفتن ناخالصی آن است؛ و گاه به معنای «گستردن چرم» نیز آمده، ولی بعداً در معنای آزمایش به کار رفته است. مانند این فراز از دعا« وَامْتَحِنْ قَلْبی» که به معنی آزمایشی است که نتیجه آن خلوص قلب و گستردگی آن برای پذیرش تقوا است.[40]،[41]

گفتنی است تقوا و روح پرهیزگاری و احساس مسئولیت در برابر فرمانهای الهی چیزی است که کانون آن قلب و روح آدمی است،[42] لذا در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم می خوانیم که اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود: «التقوی هاهنا؛ حقیقت تقوا اینجا است»![43]،[44]

اینگونه است که حضرت علی علیه السلام در فرازی فرمود: فقر یکی از بلاها است و بدتر از آن ...بیماری بدن است، و از آن بدتر بیماری قلب و فقدان تقوای قلب است.[45]

بدیهی است منظور از قلب در این فراز نورانی، آن عضوی که وسیله خون رسانی به تمام بدن است نمی باشد، بلکه قلب به معنای روح و جان آدمی است؛ لذا افراد بیماردل کسانی هستند که یا از نظر اعتقادی گرفتار انحرافات مختلفی شده اند و یا از نظر اخلاقی آلوده به انواع رذایل گشته اند مانند بخل و حسد و کینه توزی و شهوت پرستی و ....،[46] زیرا بیماری تن در دنیا انسان را آزار می دهد ولی بیماری قلب و روح، هم در دنیا انسان را آزار می دهد و هم مایه بدبختی او در سرای دیگر است، به همین دلیل بیماری روح و قلب و فساد اخلاق و انحراف عقیده از همه آنچه ذکر شد بدتر می باشد.[47]

سخن آخر

انسان در مسیر هدایت هر لحظه بیم لغزش و انحراف در باره او می رود، به همین دلیل باید خود را در اختیار پروردگار بگذارد و تقاضا کند که او را بر راه راست ثابت نگهدارد[48]؛ لذا در فراز پایانی دعا به درگاه الهی عرضه می داریم: «یا مُقیلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبینَ؛ ای درگذرنده از لغزش های گنهکاران»[49].

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
 makarem.ir

[1] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.

[2] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.

[3] والاترین بندگان، ص 11.

[4] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی، ص 98.

[5] گفتار معصومین علیهم السلام، ج 2، ص 121.

[6] ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه؛ نص ج 2، ص 45.

[7] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 164.

[8] کلیات مفاتیح نوین، ص 999.

[9] همان، ص 1154.

[10] سورۀ توبه؛ آیۀ 112.

[11] برگزیده تفسیر نمونه، ج 2، ص 256.

[12] تفسیر نمونه، ج 8، ص 124.

[13] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 9، ص 588.

[14] تفسیر نمونه، ج 13، ص 263.

[15] اخلاق در قرآن، ج 1، ص 246.

[16] تفسیر نمونه، ج 9، ص 23.

[17] استفتاءات جدید، ج 3، ص 105.

[18] تفسیر نمونه، ج 9، ص 269

[19] همان.

[20] همان، ج 16، ص 285.

[21] همان، ج 9، ص 269.

[22] همان، ج 16، ص 285.

[23] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 410.

[24] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.

[25] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 6، ص 602.

[26] همان، ج 6، ص 167.

[27] همان، ج 14، ص 781.

[28] همان، ج 5، ص 553.

[29] همان، ج 6، ص 602.

[30] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 15، ص 42.

[31] اخلاق در قرآن، ج 1، ص 322.

[32] همان.

[33] همان، ص 333.

[34] همان.

[35] گفتار معصومین علیهم السلام، ج 1، ص 24.

[36] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 14، ص 781.

[37] همان، ج 4، ص 464.

[38] همان، ج 10، ص 270.

[39] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.

[40] سورۀ حجرات، آیه 3؛ تفسیر نمونه، ج 22، ص 149.

[41] لغات در تفسیر نمونه، ص 70.

[42] تفسیر نمونه، ج 14، ص 98.

[43] تفسیر قرطبی، ج 7، ص 4448.

[44] تفسیر نمونه، ج 14، ص 98.

[45] ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، ترجمه ج 3، ص 361.

[46] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 15، ص 191.

[47] همان.

[48] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 32.

[49] کلیات مفاتیح نوین، ص 816.

captcha