خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

خصوصیات منحرفان قوم یهود در قرآن از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


افترا به خدا، پیامبر و کتب آسمانی / بهانه جویی در یهود بنى اسرائیل / پیامبرکشی گروهی از یهود / تحریف توسط گروهی از یهود / خوی استکباری بنى اسرائیل / استهزاگری یهود مدینه / توطئه چینی یهودیان صدر اسلام / جاسوسی گروهى از یهود / دنیاپرستی یهود بنى اسرائیل / حسادت علیه پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم / خیانت در امانت / رباخواری / سحر و جادوگری / قساوت و سنگدلی بنى اسرائیل / کینه توزی و دشمنی منحرفان یهود / عهد شکنی جمعى از یهود / کتمان حق توسط علماى یهود / نفاق و دورویی جمع از یهود / فریب کاری گروهى از یهود / سخن آخر: (نژادپرستی بنى اسرائیل)‌

در ابتداى ظهور پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم انتظار مى رفت که قوم یهود پیش از دیگران با نداى اسلام لبیک گویند؛ چرا که آن ها - بر خلاف مشرکان - اهل کتاب بودند. به علاوه صفات پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم را نیز در کتاب هاى خود خوانده بودند. ولى قرآن مى گوید: با سابقه بدى که اکثریت آنها دارند، انتظار شما مورد ندارد. چراکه گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب مى شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند.[1]

افترا به خدا، پیامبر و کتب آسمانی

قوم یهود مى گفتند: «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیاماً مَعْدُودَةً؛ هرگز آتش دوزخ جز چند روزى معدودى به ما نخواهد رسید».[2] آنها معتقد بودند که چون نیاکان و اجدادشان پیامبران خدا بودند، آنها را شفاعت خواهند کرد، و یا گمان مى کردند مى توان براى گناهان فدیه و بدل تهیه نمود.[3]

در حالات یهود مى خوانیم که آنها براى کفاره گناهانشان قربانى مى کردند، اگر دسترسى به قربانى بزرگ نداشتند یک جفت کبوتر قربانى مى کردند.[4]

«ابن صوریا» دانشمند یهودى از روى لجاج و عناد به پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم گفت: تو چیزى که براى ما مفهوم باشد نیاورده اى! و خداوند نشانه روشنى بر تو نازل نکرده تا ما از تو تبعیت کنیم، آیه[5] نازل شد و به او صریحاً پاسخ گفت.[6]

آیه 101 سورۀ بقره، تاکید صریح تر و گویاترى روى همین موضوع دارد مى گوید: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ کتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کأَنَّهُمْ لا یعْلَمُونَ؛ هنگامى که فرستاده اى از سوى خدا به سراغ آنها آمد و با نشانه هایى که نزد آن ها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان که داراى کتاب بودند کتاب الهى را پشت سر افکندند، چنانکه گویى اصلاً از آن خبر ندارند»![7]

بهانه جویی در یهود بنى اسرائیل

ملت یهود از زمان پیامبر بزرگوار، موسى علی نبینا وآله وعلیه السلام تاکنون برنامه بهانه جویی را دنبال کرده اند.[8] در آیۀ 67 سورۀ بقره می خوانیم: «وَاذْ قالَ مُوسى لِقُوْمِهِ انَّ اللَّه یأْمرُکم انْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أتتخِذنا هُزُواً قالَ اعُوذُ بِاللَّهِ انْ اکونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ و [به خاطر بیاور] هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى دهد ماده گاوى را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را مسخره مى کنى؟ موسى گفت: به خدا پناه مى برم از این که از جاهلان باشم»!

این آیه مربوط به ماجراى قتلى است که در بنى اسرائیل اتفاق افتاد، و چون قاتل شناخته نشد، و مى رفت که منشأ درگیرى هاى عظیمى میان قبائل بنى اسرائیل گردد، دستورى از سوى خداوند رسید که ماده گاوى را ذبح کنند، و قسمتى از بدن آن را به بدن مقتول زنند تا به سخن آید، و قاتل خود را معرفى کند.[9]

لجاجت و خیره سرى و بهانه جویى بنى اسرائیل اجازه نمى داد موضوع خاتمه یابد. بنى اسرائیل مى خواستند با این بهانه جویى ها و لجاجت ها، موسى علیه السلام شرایطى را پیشنهاد کند که اصلًا چنین گاوى پیدا نشود تا به ماجراجویى خود ادامه دهند.[10]

مفسر بزرگ اسلام مرحوم طبرسى از قول «ابن زید» چنین نقل مى کند: هنگامى که موسى علی نبینا وآله وعلیه السلام از کوه طور باز گشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد کتاب آسمانى آورده ام که حاوى دستورات دینى و حلال و حرام است، دستوراتى که خداوند برنامه کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید. یهود به بهانه اینکه تکالیف مشکلى براى آنان آورده، بناى نافرمانى و سرکشى گذاشتند.[11]

هم چنین قوم یهود، براى این که از قبول اسلام، سر باز زنند، بهانه هاى عجیبى مى آوردند از جمله [12]بهانه آنها این بود که چون جبرئیل فرشته وحى تو است و تکالیف سنگین خدا را ابلاغ مى کند ما ایمان نمى آوریم.[13]

آنها مى گفتند: «الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَینا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یأْتِینا بِقُرْبانٍ تَأْکلُهُ النَّارُ؛ خداوند از ما پیمان گرفته که دعوت هیچ پیامبرى را نپذیریم، تا براى ما قربانى بیاورد که آتش آن را بخورد»![14]

و یا این آیه شریفه: «یسْئَلُک أَهْلُ الْکتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیهِمْ کتاباً مِنَ السَّماءِ؛ اهل کتاب (یهود) از تو تقاضا مى کنند که کتابى از آسمان [یکجا] بر آن ها نازل کنى»![15]

پیامبرکشی گروهی از یهود

خداوند در آیه 112 سوره آل عمران مى گوید: «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ... ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ذلِک بِماعَصَوْا وَ کانُوا یعْتَدُونَ ؛ غضب خداوند شامل حال آن ها (یهود) شد، چراکه به خدا کفر مى ورزیدند و پیامبران الهى را به ناحق مى کشتند».[16]

آری آنها دست به قتل و کشتن راهنمایان و هادیان راه حق، یعنى پیامبران زدند و بدون هیچ مجوزى آنها را از بین بردند: «وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍ ».[17] تنها به دلیل اینکه آنها را مخالف منافع نامشروعشان مى دیدند.[18]

آیه 71 سوره مائده ناظر به حال گروهى از یهود است که با خدا پیمان بسته بودند که در برابر دعوت انبیا و فرمان هاى او سر تعظیم فرود آورند، ولى آنها هر زمان پیامبرى دستورى بر خلاف هواى نفسشان مى آورد در برابر او قیام مى کردند و حتى گروهى را کشتند.[19]

در آیه 87 سورۀ بقره نیز می خوانیم: «...وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ»؛ واژۀ «تَقْتُلون» با صیغه مضارع آورده شده که نشانه استمرار است، یعنى یک یا دو پیامبر را نکشتند، بلکه بر این کار استمرار داشتند.[20]

حتى آنها به کشتن پیامبران افتخار مى کردند: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّهِ؛ و مى گفتند ما مسیح عیسى بن مریم رسول خدا را کشته ایم» و شاید تعبیر به رسول اللّه را در مورد مسیح از روى استهزاء و سخریه مى گفتند.

در حالى که در این ادعاى خود نیز کاذب بودند، «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکنْ شُبِّهَ لَهُمْ؛ آنها هرگز مسیح را نکشتند و نه به دار آویختند، بلکه دیگرى را که شباهت به او داشت اشتباها به دار زدند».[21]

تحریف توسط گروهی از یهود

در«اسباب النزول» آمده است که گروهى از یهود هنگامى که از طور باز گشتند به مردم گفتند: «ما شنیدیم که خداوند به موسى دستور داد فرمان هاى مرا در آنجا که مى توانید انجام دهید، و آنجا که نمى توانید ترک کنید»! و این نخستین تحریف بود.[22]

قرآن مجید درباره گروهى از یهود مى فرماید: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کلامَ اللَّهِ ثُمَ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ؛ آیا انتظار دارید به آیین شما (مسلمانان) ایمان بیاورند، با اینکه عدّه اى از آن ها سخنان خدا را مى شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مى کردند در حالى که علم و آگاهى داشتند».[23]

در فرازی دیگر از قرآن کریم می خوانیم: «فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَ وَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکسِبُونَ؛ واى بر آنها که مطالبى با دست خود مى نویسند سپس مى گویند: از طرف خدا است تا به بهاى کمى آن را بفروشند، واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واى بر آنها از آنچه از این راه به دست مى آورند»![24]

هم چنین جمعى از دانشمندان یهود اوصافى را که براى پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در تورات آمده بود تغییر دادند و این تغییر به خاطر حفظ موقعیت خود و منافعى بود که همه سال از ناحیه عوام به آن ها مى رسید.

عوام یهود که تا آن زمان کم و بیش صفات واقعى او را شنیده بودند، از علماى خود مى پرسیدند آیا این همان پیامبر موعود نیست که بشارت ظهور او را مى دادید؟ آنها آیات تحریف شده تورات را بر آنها مى خواندند تا به این وسیله قانع شوند.[25]

از مجموع آیاتى که در قرآن مجید در باره تحریف یهود آمده است، استفاده مى شود که آنها به انواعى از تحریف در کتاب آسمانى خود دست مى زدند، گاهى تحریف آن ها تحریف معنوى بود، یعنى عباراتى که در کتاب آسمانى آن ها نازل شده بود، بر خلاف معنى واقعى آن تفسیر مى کردند؛ الفاظ را بصورت اصلى حفظ مى نمودند و معانى آن را دگرگون مى ساختند. گاهى دست به تحریف لفظى مى زدند، و از روى استهزاء بجاى اینکه بگویند سمعنا و اطعنا (شنیدیم و اطاعت کردیم) مى گفتند: سمعنا و عصینا! (شنیدیم و مخالفت کردیم!). گاهى دست به مخفى ساختن قسمتى از آیات الهى می زدند، آنچه را موافق میلشان آشکار، و آنچه بر خلاف میلشان بود کتمان مى کردند. حتى گاهى با وجود حاضر بودن کتاب آسمانى براى اغفال مردم دست روى قسمتى از آن مى گذاشتند، که طرف نتواند آن را بخواند.[26]

خوی استکباری بنى اسرائیل

قرآن در موارد مختلف و از جمله در سوره بقره روحیه استکبارى [یهود] را براى پذیرش حق مذمت مى نماید: «افَکلّما جاءَکم رَسُولٌ بِما لا تَهْوى انْفُسُکم اسْتَکبَرتُم؛ آیا هر پیامبرى که برخلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خداوند آورد، استکبار کرده و از امرش سرپیچى مى نمائید»؟![27]

بنى اسرائیل به «اشموئیل» پیغمبر زمانشان در مورد انتخاب «طالوت» به فرماندهى لشکر ایراد کردند، و گفتند: «نَحْنُ أَحَقُ بِالْمُلْک مِنْهُ وَ لَمْ یؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ ؛ ما از او به فرماندهى و حکومت سزاوارتریم، چرا که از دودمان معروفیم، بعلاوه طالوت ثروتى ندارد»! [28]

گفتنی است خداوند در قرآن کریم به علّت تفاوت میان قوم عیسى بن مریم علیه السلام و قوم یهود اشاره کرده، مى فرماید: «ذَلِک بِانَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَاناً وَ انَّهُمْ لَایسْتَکبِرُونَ؛ این به خاطر آن است که در میان آن ها (مسیحیان) افرادى دانشمند و تارک دنیا، هستند و آنان تکبّر نمى ورزند»، از این تعبیر به خوبى روشن مى شود که یکى از عوامل اصلى عداوت یهود نسبت به اهل ایمان تکبّر و استکبار آنان بود.[29]

استهزاگری یهود مدینه

خداوند از زبان یهود نقل مى کند که آن ها از روى استهزا به پیغمبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم، یا انبیاى دیگر مى گفتند: «وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ؛ تو که مى دانى دل هاى ما در غلاف است، و ما چیزى از سخنان تو را درک نمى کنیم».[30]

ابن عباس، مفسر معروف نقل مى کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهى مى کرد، گاهى از او مى خواستند کمى با تأنّى سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند، و سؤالات و خواسته هاى خود را نیز مطرح نمایند، براى این درخواست جمله «راعنا» که از ماده «الرعى» به معنى مهلت دادن است، به کار مى بردند. ولى یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده «الرُّعونة» که به معنى کودنى و حماقت است استعمال مى کردند.

در اینجا براى یهود دستاویزى پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله اى که مسلمانان مى گفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کنند.[31]

توطئه چینی یهودیان صدر اسلام

یهود براى متزلزل ساختن ایمان مسلمانان از هر وسیله اى استفاده مى کردند، تهاجم نظامى، سیاسى و اقتصادى این آیه اشاره به بخشى از تهاجم فرهنگى آن ها دارد. مى فرماید: «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛ گروهى از اهل کتاب گفتند: [بروید و ظاهرا] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید [و کفر خود را آشکار سازید] شاید آنها (مؤمنان) نیز متزلزل شده باز گردند».[32]

این توطئه در افراد ضعیف النفس اثر قابل ملاحظه اى خواهد داشت به خصوص این که عده مزبور از دانشمندان یهود بودند، و همه م ى دانستند که آنها نسبت به کتب آسمانى و نشانه هاى آخرین پیامبر، آشنایى کامل دارند و این امر لااقل پایه هاى ایمان تازه مسلمانان را متزلزل مى سازد.[33]

جاسوسی گروهى از یهود

«یهود» موضع بسیار سختى در برابر اسلام داشته اند، در جنگ احزاب و پاره اى از جنگ ها با دشمنان دیگر هم آواز شدند، به علاوه در بعضى از جنگ ها مانند خیبر در برابر مسلمین ایستادند و توطئه قتل پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را چیدند و براى مشرکان جاسوسى مى کردند.[34]

خداوند در آیه 41 سوره مائده درباره گروهى از یهود که مرتکب کارهاى خلافى از قبیل جاسوسى بر ضدّ اسلام بودند مى فرماید: «اولئِک الَّذینَ لمْ یرِدِ اللَّهُ انْ یطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ؛ آن ها کسانى هستند که خدا نخواسته است دل هایشان را پاک کند»![35]

دنیاپرستی یهود بنى اسرائیل

در قرآن خداوند بنى اسرائیل و قوم یهود را مذمت کرده، زیرا حریص بر حیات و زندگى دنیوى شدند: «ولَتجِدَنّهُم احْرَصَ النّاس على حیوة؛ مى یابى آن ها را حریص ترین مردم بر زندگى دنیا».[36] چنانکه خداوند مى فرماید: «یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة؛ دوست دارد هر یک از آنها (یهود بنى اسرائیل) که عمر هزار ساله کند».[37]

یهودیان معاصر پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز مردمى بودند فوق العاده حریص به زندگى مادى؛[38] حریص در اندوختن اموال و ثروت ها، حریص در قبضه کردن دنیا و حریص در انحصار طلبى.[39] این روحیه اى است که امروز در آنها دیده مى شود و دیروز هم وجود داشته و گویا به مرور ایام جزء خون آن ها شده است![40]

حسادت علیه پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم

یهود با آن همه زحمات و مشکلاتى که در راه رسیدن به «پیامبر موعود تورات» متحمل شدند، به خاطر حسد، یا به خاطر اینکه این پیامبر از بنى اسرائیل نیست و منافع شخصى آن ها را به خطر مى اندازد، از اطاعت و ایمان به او سرباز زدند.[41]

در آیه 91 سوره بقره می خوانیم: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَینا وَ یکفُرُونَ بِما وَراءَهُ ؛ هنگامى که به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل فرموده ایمان بیاورید، مى گویند ما به چیزى ایمان مى آوریم که بر خود ما نازل شده باشد [نه بر اقوام دیگر] و به غیر آن کافر مى شوند».

خیانت در امانت

جمعى از یهود عقیده داشتند که مسئول حفظ امانت هاى دیگران نیستند، حتى حق دارند امانات آنها را تملک کنند. منطق آن ها این بود که مى گفتند ما اهل کتابیم و پیامبر الهى و کتاب آسمانى او در میان ما بوده است، بنا براین اموال دیگران براى ما احترامى ندارد.

در آیه 75 سوره آل عمران به این گروه اشاره شده است: «وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یؤَدِّهِ إِلَیک إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیهِ قائِماً ؛کسانى هستند که اگر یک دینار به عنوان امانت به آنها بسپارى به تو باز نمى گردانند مگر تا زمانى که بالاى سر آن ها ایستاده [و بر آن ها مسلط] باشى».[42]

رباخواری

خداوند در سوره نساء آیه 161 ضمن انتقاد از عادات و رسوم غلط یهود، به عادت زشت رباخوارى آنها اشاره کرده و مى فرماید: «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ ؛ یکى دیگر از عادات بد آن ها این بود که ربا مى خوردند با اینکه از آن نهى شده بودند»![43]

سحر و جادوگری

نویسنده قاموس کتاب مقدس اعتراف مى کند که یهود سحر و جادوگرى را فرا گرفتند و بر خلاف تورات به آن معتقد شدند؛ این ماده فاسده در میان قوم یهود داخل گردید، قوم به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند.[44] به همین دلیل قرآن آنها را شدیدا مورد نکوهش قرار داده و آن ها را سود گرانى مى شمرد که خود را به بدترین بهایى فروختند.[45]

قساوت و سنگدلی بنى اسرائیل

می توان به معنای کلام الهی در: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذلِک فَهِىَ کالْحِجارَةِ اوْ اشَدُّ قَسْوَةً؛ سپس دل هاى شما پس از این واقعه، چون سنگ سخت شد و حتّى سخت تر از سنگ»، چنین پى برد که روح و عاطفه و عقل و ادراک بنى اسرائیل، همانند سنگ سخت شده است.[46]

این آیه شریفه در مورد «بنى اسرائیل» و مثال جالب و زیبایى در مورد سنگدلى آنهاست بنى اسرائیل در طول تاریخ بشریت کارنامه تاریک و سیاهى داشته اند. در عصر و زمان ما نیز بیشترین ضربه را «بنى اسرائیل» یا بخش خاصّى از آن به نام «صهیونیزم» بر پیکره امّت اسلامى وارد کرده است.[47]

کینه توزی و دشمنی منحرفان یهود

قرآن صریحاً در آیات مختلف بازگو مى کند، منحرفان یهود، کینه و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان مى دادند:[48] «لَتَجِدَنَ اشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُود؛ یهود را سرسخت ترین دشمن نسبت به مؤمنان مى یابید».[49] تاریخ اسلام نیز به خوبى گواه این حقیقت است، زیرا در بسیارى از صحنه هاى نبرد ضد اسلامى، یهود بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند.[50]

عهد شکنی جمعى از یهود

در قرآن کریم به یکی از اوصاف بسیار بد جمعى از یهود یعنى پیمان شکنى که گویا با تاریخ آن ها همراه است اشاره شده است: «أَوَ کلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ؛ آیا هر بار آنان پیمانى با خدا و پیامبر بستند جمعى از آن ها آن را دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند»؟! [51]

اساساً این شیوه دیرینه اکثریت یهود است که به عهد خویش پایبند نیستند و هم اکنون نیز به روشنى مى بینیم که هر گاه منافع صهیونیست ها و اسرائیل غاصب به خطر بیفتد، تمام عهدنامه هاى خصوصى و جهانى را زیر پا گذارده، و با بهانه هاى واهى همه را به دست فراموشى مى سپارند.[52]

کتمان حق توسط علماى یهود

خداوند در آیه 159 سوره بقره علماى یهود را با شدیدترین لحنى مورد سرزنش قرار داده، می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتابِ أُولئِک یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ؛ کسانى که دلائل روشن و وسائل هدایت را که نازل کرده ایم بعد از بیان آن براى مردم در کتاب آسمانى، کتمان مى کنند، خدا آنها را لعنت مى کند [نه فقط خدا] بلکه همه لعنت کنندگان نیز آن ها را لعن مى کنند».[53]

نفاق و دورویی جمعی از یهود

آیه 14 سوره بقره پرده از روى حقیقت تلخ دیگرى پیرامون این جمعیت حیله گر و منافق بر مى دارد و مى گوید: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیکمْ ؛ پاکدلان آنها هنگامى که مؤمنان را ملاقات مى کنند اظهار ایمان مى نمایند. اما در پنهانى و خلوت، جمعى از آنها مى گویند: چرا مطالبى را که خداوند در تورات براى شما بیان کرده به مسلمانان مى گوئید؟». [54]

فریب کاری گروهى از یهود

خداوند به یهود دستور داده بود، روز«شنبه» را تعطیل کنند. گروهى از آنان که در کنار دریا مى زیستند به عنوان آزمایش دستور یافتند از دریا در آن روز ماهى نگیرند. ولى از قضا روزهاى شنبه که مى شد، ماهیان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مى شدند. آنها به فکر حیله گرى افتادند و با یک نوع کلاه شرعى روز شنبه از آب ماهى گرفتند.[55]

آیه 163 سوره اعراف به روح [فریبکاری] و عصیانگرى و نافرمانى حاکم بر یهود و علاقه شدید آنها به امور مادى اشاره مى کند:[56] «إِذْ یعْدُونَ فِی السَّبْتِ ؛[57] زمانى را که در روز شنبه از قانون پروردگار تجاوز مى کردند».

سخن آخر: (نژادپرستی بنى اسرائیل)

از تاریخ زندگى یهود چنین بر مى آید که آنها خود را یک نژاد برتر مى دانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیتند، بهشت به خاطر آن ها آفریده شده! و آتش جهنم با آن ها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند. خلاصه آنچه خوبان همه دارند، آنها تنها دارند! این خود خواهى ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن که سخن از یهود مى گوید منعکس است.

در آیه 18 سوره مائده ازبان یهود مى خوانیم: «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ و احبائه؛ ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم».

و در آیه 111 سوره بقره مى خوانیم: «وَ قالُوا لَنْ یدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى ؛ آنها گفتند کسى در بهشت داخل نمى شود مگر اینکه یهودى یا نصرانى باشد».

و در آیه 80 سوره بقره مى خوانیم: «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیاماً مَعْدُودَةً؛ آتش دوزخ جز چند روزى به ما اصابت نخواهد کرد».

این پندارهاى موهوم از یک سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت مى کرد، و از سوى دیگر به کبر و خودپسندى و خود برتربینى.[58]

روح تبعیض نژادى یهود که امروز نیز در دنیا سرچشمه بدبختی هاى فراوان شده، از آن زمان در یهود بوده است، و امتیازات موهومى براى نژاد بنى اسرائیل قائل بوده اند. متاسفانه بعد از گذشتن هزاران سال هنوز هم آن روحیه بر آن ها حاکم است، و در واقع منشا پیدایش کشور غاصب اسرائیل نیز همین روح نژاد پرستى است.[59]

البته هر گاه عقیده اى را به قومى نسبت مى دهند لزومى ندارد که همه آن ها در آن متفق باشند بلکه همین مقدار که عده قابل ملاحظه اى چنین عقیده اى را داشته باشند، کافى است.[60]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. تفسیر نمونه

2. پیام قرآن


[1] تفسیر نمونه، ج‏1، ص314.

[2] سوره بقره، آیه 80؛ (آیین ما (اصل الشیعة)، ص71).

[3] برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص71.

[4] همان، ص72.

[5] سوره بقره، آیۀ97.

[6] مجمع البیان و تفسیر قرطبى ذیل آیه مورد بحث؛ (تفسیر نمونه، ج‏1، ص366).

[7] تفسیر نمونه، ج‏1، ص367.

[8] همان، ص361.

[9] پیام قرآن، ج‏1، ص 98.

[10] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص44.

[11] تفسیر نمونه، ج‏1، ص294.

[12] برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص357.

[13] تفسیر نمونه، ج‏1، ص361.

[14] سورۀ آل عمران، آیۀ183.

[15] سوره نساء، آیۀ153.

[16] تفسیر نمونه، ج‏1، ص55.

[17] آیه 155، سوره نساء؛ (تفسیر نمونه، ج‏4، ص197).

[18] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص88.

[19] پیام قرآن، ج‏1، ص375.

[20] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص139.

[21] سوره نساء، آیه 157؛ (تفسیر نمونه، ج‏4، ص198).

[22] تفسیر نمونه، ج‏1، ص314.

[23] سوره بقره، آیه 75؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏1، ص604).

[24] سوره بقره، آیۀ79؛ (تفسیر نمونه، ج‏1، ص316).

[25] این شان نزول به طور اجمال در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه مورد بحث، و بطور تفصیل در آیات مناسب دیگر آمده است؛ (تفسیر نمونه، ج‏1، ص317).

[26] تفسیر نمونه ، ج‏4، ص314.

[27]سوره بقره، آیه 87؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص139).

[28] سوره بقره، آیۀ 247؛ (تفسیر نمونه، ج‏18، ص112).

[29] سورۀ مائده، آیۀ 82؛ (اخلاق در قرآن، ج‏2، ص32).

[30] سوره بقره، آیه 88؛ (پیام قرآن، ج‏1، ص298).

[31] تفسیر نمونه، ج‏1، ص383.

[32] سوره آل عمران، آیۀ69؛ (تفسیر نمونه، ج‏2، ص614).

[33] تفسیر نمونه، ج‏2، ص615.

[34] پیام قرآن، ج10، ص349.

[35] اخلاق در قرآن، ج‏1، ص208.

[36] سوره بقره، آیه 96؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص154).

[37] سوره بقره، آیه 96؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ، ج‏2، ص341).

[38] معاد و جهان پس از مرگ، ص82.

[39] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص87.

[40] معاد و جهان پس از مرگ، ص82.

[41] تفسیر نمونه، ج‏1، ص349.

[42] تفسیر نمونه، ج‏2، ص620.

[43] تفسیر نمونه، ج‏3، ص87.

[44] قاموس كتاب مقدس، ص471.

[45] تفسیر نمونه، ج‏1، ص381.

[46] سوره بقره، آیه 74؛ (مثال هاى زیباى قرآن، ج‏1، ص72).

[47] مثالهاى زیباى قرآن، ج‏1، ص66.

[48] تفسیر نمونه، ج‏1، ص55.

[49] سورۀ مائده، آیۀ82، (پیام قرآن، ج‏10، ص356)

[50] تفسیر نمونه، ج‏5، ص55.

[51] سوره بقره، آیۀ100؛ (تفسیر نمونه، ج‏1، ص366).

[52] تفسیر نمونه، ج‏1، ص367.

[53] تفسیر نمونه، ج‏1، ص547.

[54] تفسیر نمونه، ج‏1، ص314.

[55] همان، ص297.

[56] تفسیر نمونه، ج‏1، ص296.

[57] سوره اعراف، آیۀ163.

[58] تفسیر نمونه، ج‏1، ص355.

[59] همان، ص324 .

[60] تفسیر نمونه، ج‏7، ص363.

captcha