اصولاً عدالت در همه چيز و همه جا يك اصل اساسى و حياتى است، و اصلى است كه بر كل عالم هستى حكومت مى كند، و هرگونه انحراف از اين اصل، خطرناك و بد عاقبت است .[1]
عدالت؛ قانون حاكم بر جهان هستى است، وگردونه عالم هستى بر محور عدالت دور مى زند، تا آنجا كه از پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود:«بالعدل قامت السماوات والأرض؛ [2] آسمان ها و زمين، با عدالت، پا برجا مى مانند.» که اين نظم دقيق از مظاهر عدالت در جهان آفرينش است.[3]
لذا عدالت مهمترین آرمان جوامع بشری است ؛ ولى كمتر كسى از حكمرانان و زمامداران تاريخ توانسته اند آن را اجرا كنند جز انبيا و اوصيا كه همواره در خط تحقق عدالت در جامعۀ انسانی گام برمى داشتند هرچند هميشه با موانعى روبرو بودند.[4]
اجرای عدالت به قدرى مهم است كه مى توان آن را هدف اصلى يا از اهداف اصلى پيامبران عليهم السلام [5] برشمرد. اینگونه است که تمام اوليا و انبيا و كتب آسمانى در مسير اجراى عدالت گام برداشته اند.[6]
البته اين نكته نيز قابل توجه است كه تكامل نعمت هاى الهى از جمله عدالت در پرتو اهل بيت عليهم السلام در هر زمان خواهد بود، ولى نهايت كمال آن در عصر ظهور حضرت مهدى عليه السلام ارواحنا فداه است.[7]
بدین ترتیب هنگامى كه ظلم و جور زمين را فرا گرفت و بشريّت گرفتار تبعيضات ناروا و مفاسد گوناگون گرديد و مشكلات طاقت فرسا گريبان انسان ها را گرفت؛ تجارب مختلف نشان می دهد كه انسان تنها به اتّكاى نيروى خود و قوانينى كه وضع كرده نمى تواند مشكلات را ريشه كن سازد و عدالت اجتماعى و عدالت اقتصادی را در سراسر كره زمين مستقر نمايد؛ در اين هنگام، آمادگى فكرى كامل براى پذيرش برنامه يك رهبر الهى موضوعیت پيدا مى كند كه بيمارى هاى اين بيمار خسته را با نسخه هاى آسمانى خود درمان نمايد و مى فهمد كه نقش ديگر و انقلاب برترى لازم است كه به همه نابسامانى ها خاتمه بخشد.[8]
در حقیقت فلسفه طولانى شدن غيبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ناظر به همين قسمت باشد؛ زیرا عدالت طلبی جهانیان نیازمند پرورش روحيّات پاك و پديد آوردن حدّاكثر ورزيدگى در افراد مى باشد.[9] و تحقق این مهم نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه اى بگذرد و جهان از بسيارى از جهات پيش برود؛ و آمادگى روحى و فكرى براى پذيرش حكومت جهانى بر اساس حقّ و عدالت در مردم پديد آيد؛ آن گاه اين برنامه با وسايل و امكانات خاصّى در سطح جهانى وسيله حضرت مهدى (عج) پياده گردد.[10]
لذا در عصر انقلاب جهانى مهدى موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ عصر برترى نور بر ظلمت و عدالت بر بيدادگرى؛ آن حضرت مأموريت دارد به هنگام آمادگى كافى در جهان و عجز و ناتوانى قوانين بشرى از اصلاح وضع دنيا، در مسير منافع انسان ها و تحقق بخشيدن به آرمان حق طلبان و آزادي خواهان و تشنگان حق به ویژه در مسائل اقتصادی ؛ پرچم عدالت را برافرازد و با استمداد از اصول معنوى و ايمان جهانى آباد و مملو از صلح و عدالت را بسازد.[11]
از این رو شایسته است نتيجه عدالت اقتصادی انقلاب وسيع و همه جانبه آن حضرت مورد واکاوی قرار گیرد، چرا که حتی تصوّر اينكه جهانى به وجود آيد خالى از تبعيض ها و اختلاف هاى طبقاتى، و صف بندي هاى مفسده آفرين اقتصادی؛ خالى از جدائي ها و پراكندگي ها؛خالى از جنگ و خونريزى و تجاوز؛و خالى از خنده هاى مستانه استعمار گران، و ناله هاى محرومان به زنجير كشيده شده؛ دل انگيز و آرامبخش و نشاط آفرين است![12]
البته همان قدر كه ترسيم چنين جهانى در افق خيال آسان است، از نظر عمل فوق العاده مشكل و طاقت فرساست، ولى به هر صورت بشريّت ناگزير است چنين راهى را بپيمايد و به آن واقعيّت عينى دهد كه در غير اين صورت راهى جز تباهى و نابودى ندارد.[13]
مفهوم عدالت اقتصادی
عدالت به معناى قراردادن هر چيز در جاى واقعى و حقيقى و جايگاه اصلى آن است،[14] لذا عدالت آنجا گفته مى شود كه انسان حق هر كس را بپردازد، و نقطه مقابلش، آن است كه ظلم و ستم كند و حقوق افراد را از آنها دريغ دارد، و به آنها ندهد.[15]و به قول شاعر:عدل چه بود وضع اندر موضعش ظلم چه بود وضع در ناموضعش [16]
نظام اقتصادى اسلام نظامى است كه مقرّراتى را تنظيم مى كند كه در سايه آن اوّلًا هر انسانى بتواند به فراخور استعداد و توانايى كه دارد و به ميزان پشتكار و تلاشى كه از خود بروز مى دهد دست به فعاليت هاى اقتصادى دست بزند يعنى در توزيع مواهب طبيعى و درآمدهاى عمومى به حقوق او كه بر اساس استعداد و تلاشش تعيين مى شود تجاوز نشود و ثانياً پس از توليد درآمد و به دست آمدن ربح، مراعات عدالت شده، حقّى كه از ناحيه تلاش خود و يا ساير مناشى بوجود آمدن حق (نظير ارث كه به تلاش پدر بر مى گردد) پيدا كرده، پايمال نگردد.[17]
لذا «عدالت اقتصادى » به معناى تساوى سهام نيست بلكه مقصود «برابرى فرصت ها» ست. به تعبير يكى از انديشمندان اهل سنت: «عدالت يعنى برابرى فرصت ها براى همه و رعايت تعادل ميان همگان. از اين رو، به فراخور كوشش و كار، هر كس بهره اى بيش تر يا كم تر مى برد. اسلام منكر اين نيست كه به دليل تفاوت هاى معقولِ مبتنى بر تلاش يا استعداد، بهره هاى مالى مردم با يكديگر متفاوت باشد.[18]
مساوات شعارى، هيچ معنايى ندارد زيرا كسب مال در نتيجه بروز استعدادها صورت مى پذيرد و استعدادها با هم متفاوتند. پس عدل واقعى آن است كه بهره ها (بر اساس تفاوت تلاش ها و استعدادها) مختلف باشد و برخى بر برخى ديگر افزونى يابند در عين حال فرصت مساوى در اختيار همگان نهاده شود. معناى اين سخن آن است كه عواملى همچون اصل و نسب و نژاد و جنسيّت نمى توانند و نبايد قيد و بندى بر پاى انسان زند».[19]
عدالت گستری؛ راهبرد تشکیل حکومت مهدوی
اهدافى كه پيامبران الهى عليهم السلام داشتند و مأمورِ اجراى آن بودند، بدون تشكيل حكومت عملى نبود، و آنچه ممكن بود به صورت محدود پياده مى شد. مثلًا: از جمله اهداف پيامبر الهى كه در قرآن مجيد آمده تعليم و تربيت، قيام به قسط، عدالت اجتماعى، آزاد كردن انسان از اسارت ها، احقاق حقوق مظلومان، تربيت نفوس و پرورش فضايل اخلاقى بوده است . اين اهداف بدون تشكيل حكومت اسلامى در سطح وسيع و گسترده قابل تحقّق نيست.[20]
به راستی آيا به صرف توصيه و پند و اندرز در داخل مساجد و حسينيّه ها عدالت اجتماعى محقّق مى شود؟ آيا بدون داشتن قدرت اجرايى و اسباب و ابزار باز دارنده، و امكانات مجازات فاسدان و مفسدان اقتصادى، مى توان حقّ مظلومان را از ظالمان گرفت؟[21]
لذا«اسلام» از «حكومت و سياست» جدا نمى باشد و به مسلمانان دستور مى دهد زمام حكومت خود را در دست گيرند، و ارزش هاى والاى اسلام را به كمك آن زنده كنند، و جامعه اسلامى چنان تربيت شود كه عموم مردم در مسير عدالت و قسط قرار گيرند و حتّى عدالت را درباره دوست و دشمن اجرا كنند.«يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ للَّهِ وَلَوْ عَلى انْفُسِكُمْ اوِ الْوالِدَيْنِ وَ الاقْرَبينَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، كاملًا قيام به عدالت كنيد و براى خدا شهادت دهيد هر چند (اين گواهى) به زيان خود شما يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد».[22]،[23]
و مخصوصاً در آغازش نويد حكومت حق و عدالت را براى مستضعفين و بشارت در هم شكستن شوكت ظالمان را باز گو مى كند، بشارتى آرام بخش و قدرت آفرين.[24]
اين بشارتى است براى همه انسان هاى آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و بر چيده شدن بساط ظلم و جور؛ نمونه اى از تحقق اين مشيت الهى، حكومت بنى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود.[25]
و نمونه كامل ترش حكومت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و يارانش بعد از ظهور اسلام بود.[26]
و نمونه گسترده تر آن ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين به وسيله حضرت مهدى عج است.[27]
البته حكومت جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف در آخر كار هرگز مانع از حكومت هاى اسلامى در مقياس هاى محدودتر هم چون انقلاب شکوهمند اسلامی از طرف مستضعفان بر ضد مستكبران نخواهد بود، بلکه جوامع بشری هر زمان شرايط حکومت جهانی مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف را فراهم سازند وعده حتمى و مشيت الهى در باره آنها تحقق خواهد يافت و اين پيروزى نصيبشان مى شود.[28]
عدالت اقتصادی و رفاه عمومی در حکومت مهدوی
بی شک جامعه جهانی بايد جامعه اى برخوردار و ثروتمند باشد؛ چرا که فقر و نابسامانى هاى اقتصادى نه تنها عزت و كرامت انسان را زير سؤال مى برد كه احيانا موجب تكدى و خودفروشى و قرارگرفتن در زير چتر استعمارگران و مستكبران مى شود و اين منافات دارد با عزتى كه خداوند براى آحاد مردم خواسته است.[29]
در حکومت مهدوی ؛ آن حضرت ثروت هاى جهان را عادلانه تقسيم مى نمايد.او رونق به اقتصاد جهان مى بخشد و رفاه عمومی را محقق می سازد، آنچنان كه نيازمندى در همه جهان پيدا نخواهد شد.او هر حقّى را به صاحبش مى رساند.او هيچ نقطه ويرانى را در زمين باقى نمى گذارد مگر اين كه آباد مى سازد.[30]
از رواياتى كه حكومت اسلامى پس از ظهور را به تصوير مى كشد نيز توسعه اقتصادی و مطلوبيت رفاه عمومى و مسئوليت حاكم اسلامى در اين زمينه بدست مى آيد. در روايتى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم:«يخرج له الأرض أفلاذ كبدها ويَحْثوا المال حَثْواً ولايعدّه عدّاً؛[31]زمين گنجينه هاى خود را براى حضرت مهدى عليه السلام بيرون مى اندازد و آن حضرت اموال فراوانى را بين مردم تقسيم مى كند»[32]
و نيز در روايت ديگرى از آن حضرت مى خوانيم:«يتنعّم أمّتى فى زمن المهدى عليه السلام نعمة لم يتنعّموا قبلها قطّ، يرسل السماء عليهم مدراراً ولا تدع الأرض شيئاً من نباتها الّا أخرجته ؛[33] امّت من در زمان مهدى از چنان نعمتى برخوردار شوند كه مانند آن را هرگز برخوردار نشده باشند؛ آسمان، باران بر سر آنان فرو مى ريزد و هيچ گياهى نيست، مگر اينكه زمين آن را مى روياند» [34]
البته در كنار اين هدف اين نكته را بايد متذكّر شد كه رفاه و آسايش تا زمانى و به اندازه اى مطلوب است كه سبب غفلت از ياد خدا نشود. لذا در قرآن كريم مى خوانيم: «وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِى الْأَرْضِ».[35] معلوم مى شود كه توسعه و بسطى كه سبب غفلت و بغى و سركشى شود و غنا و ثروتى كه طغيان را در پى داشته باشد و سبب اعراض و روى گردانى از حق شود مطلوب شارع نمى باشد.[36]
امام زمان(عج) چگونه به فقر بشر پایان می دهند؟!
در روايات مربوط به آخر الزمان، جامعه عصر ظهور حضرت مهدى عليه السلام كه الگوى همه جوامع است، جامعه اى برخوردار از ثروت معرفى شده است؛ عصرى كه آسمان بركات خود را بر مردم نازل مى كند و زمين معادن و ذخاير خود را بيرون مى ريزد[37] و آن قدر اموال زكوى در كوى و برزن جمع مى گردد كه فقيرى يافت نمى شود تا خود را مستحق تصرف در آن بداند.[38]
در حديثی كه در منابع اهل تسنّن آمده است، از ابو سعيد خدرى چنين نقل شده:قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم:ابشّركم بالمهدى يملأ الارض قسطاً كما ملئت جوراً و ظلماً، يرضى عنه سكّان السّماء و الأرض، يقسم المال صحاحاً، فقال رجل ما معنى صحاحاً، قال بالسّويه بين النّاس؛ و يملأ قلوب امّة محمّد صلى الله عليه و آله و سلم غنى؛ و يسعهم عدله، حتّى يأمر منادياً ينادى يقول من له بالمال حاجة فليقم فما يقوم من النّاس الّا رجل واحد (ثم يأمر له بالمال فيأخذ ثم يندم و يردّه[39]؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:شما را به ظهور مهدى عليه السلام بشارت مى دهم؛ زمين را پر از عدالت مى كند همان گونه كه از جور و ستم پر شده است؛ ساكنان آسمان ها و ساكنان زمين از او راضى مى شوند و اموال و ثروت ها را بطور صحيح تقسيم مى كند. كسى پرسيد: معنى تقسيم صحيح ثروت چيست؟فرمود:بطور مساوى در ميان مردم!(سپس فرمود:) و دل هاى پيروان محمّد صلى الله عليه و آله و سلم را پر از بى نيازى مى كند، و عدالتش همه را فرا مى گيرد؛ تا آنجا كه دستور مى دهد كسى با صداى بلند صدا زند هر كس نياز مالى دارد برخيزد، هيچ كس جز يك نفر بر نمى خيزد.(سپس در ذيل حديث مى خوانيم كه امام دستور مى دهد مال قابل ملاحظه اى به او بدهند، امّا او بزودى بازمى گردد و پشيمان مى شود كه چرا آزمند و حريص بوده است.)»[40]
منظور از تقسيم عادلانه ثروت در شكل تقسيم مساوى اشاره به اموال بيت المال و اموال عمومى بطور كلّى است كه همگان در حكومت اسلامى در مقابل آن برابرند؛ چنانكه از سيره پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام نقل شده است.[41]
يا اشاره به اين است كه در شرايط مساوى، امتيازات و پاداش ها و اجرت ها مساوى به افراد داده مى شود؛ بعكس آنچه در دنياى كنونى ديده مى شود كه يك كارگر در نقطه اى از جهان ممكن است ساعتى ده دلار مزد بگيرد امّا كارگر ديگر با همان شرايط و كيفيّت در مقابل كار ده ساعته خود حتّى يك دلار هم نگيرد و اين نهايت ظلم است كه مزد افراد در شرايط برابر، كاملًا متفاوت باشد.[42]
وقتی مردم برای پول و ثروت پیشقدم نمی شوند!
از روایات مطروحه در این نگاشته می توان دریافت در آن روز حتّى يك نفر محتاج و نيازمند وجود ندارد، به دليل اين كه آن يك نفر هم كه بر مى خيزد غناى روحى نداشته و گرفتار حرص و آز بوده و الّا از نظر مادّى بى نياز بوده است؛ و مهم اين است كه او تحت رهبرى صحيح خود دل ها را مملو از غناى معنوى و روانى مى كند؛ و اين خلق و خوى زشت «حرص» را از سرزمين دل ها ريشه كن مى سازد؛ همان حرصى كه سرچشمه بسيارى از تلاش هاى بيهوده ثروت اندوزان تهى مغز است كه با داشتن هزاران برابر سرمايه مورد نياز زندگى خود و فرزندان خويش، بازهم دست و پا بر جمع ثروت فزونتر مى كنند؛ گوئى به بيمارى استسقا گرفتارند كه هر چه مى نوشند بازهم سيراب نمى شوند.[43]
يكى ديگر از عوامل، يا صحيح تر، از بهانه هاى جمع ثروت، كه عدم اطمينان به وضع آينده است، در پرتو عدالت اجتماعى او بكلّى از بين مى رود و هيچ كس نيازى در خود به ثروت اندوزى نمى بيند؛ زيرا هم امروز و هم آينده او تأمين شده است.[44]
باز در حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم:«... حتّى تملأ الارض جوراً فلا يقدر احد يقول اللّه! ثم يبعث اللّه عزّ و جلّ رجلًا منّى و من عترتى فيملأ الارض عدلا كما ملأها من كان قبله جوراً و يخرج له الارض افلاذ كبدها و يحثو المال حثواً و لا يعدّه عداً؛[45]زمانى فرا مى رسد كه زمين پر از ستم مى شود و كسى نمى تواند (آشكارا) نام خدا را ببرد (و دم از حقّ و عدالت بزند)؛ سپس خداوند عزّ و جلّ مردى را از من و خاندان من، بر مى انگيزد؛ كه زمين را پر ازعدل مى كند آن گونه كه پيش از او، پر از ستمش كرده اند و زمين قطعات كبد خود را براى او بيرون مى فرستد، و ثروت را بدون شماره و محاسبه در ميان مردم پخش مى كند (و هر كس به قدر نيازش از آن بر مى گيرد ...).[46]
رشد اخلاقى، و تأمين نيازهاى آينده بطور اطمينان بخش، و فراوانى منابع در آمد، و خلاصه جمع شدن غناى روحى و جسمى سبب مى شود كه حتّى نياز به شمارش اموال پيدا نشود و هر نيازمندى نياز خود را از بيت المال حكومتش بدون تشريفات زايد بگيرد.[47]
پیشرفت صنعت و تکنولوژی در حکومت مهدوی
بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى، و اين بر خلاف سنّت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسانها است؛ بنابراين، هيچ دليلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حقّ و عدالت، ترقّى و پيشرفت جامعه متوقّف گردد، و يا عقب نشينى كند، عقب گرد و گذشته گرائى با چنان پيشرفت و جهشى متناسب نيست.[48]
بنابراين، قيام يك مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هيچ گاه سبب نمى شود كه جنبش صنعتى و ماشينى در شكل سالم و مفيدش بر چيده يا متوقّف شود.[49]
صنايع كنونى نه تنها بسيارى از گره ها را از زندگى انسان ها گشوده اند، بلکه يكى از پايه هاى استقرار حكومت واحد جهانى، نزديكى و بهم پيوستگى دنيا از نظر وسايل ارتباطى و پيوندهاى اجتماعى است و اين موضوع بدون تكامل صنعتى ممكن نيست.[50]
ولى شك نيست اين جنبش صنعتى و تكامل تكنولوژى الزاماً بايد از يك صافى دقيق بگذرد تا جنبه هاى ناسالم و زيانبخش آن حذف گردد، و سرانجام در مسير منافع انسان ها و صلح و عدالت بسيج شود؛ يك حكومت طرفدار حقّ و عدالت اين كار را حتماً خواهد كرد.[51]
در حکومت مهدوی جهش علمى، صنايع و تكنولوژى را نيز در مقياس وسيعى شامل مى گردد.[52]
وسايل اطّلاعاتى آن قدر پيشرفته خواهد بود كه دنيا را همچون كف دست آشكار مى سازد؛ و به حكومت مركزى تسلّط كامل بر اوضاع جهان مى بخشد تا بموقع و بدون فوت وقت براى حلّ مشكلات جهانى بكوشد؛ و هر گونه فسادى را (عمدى و غير عمد) در نطفه خفه سازد.[53]
مسأله انرژى و نور آنچنان حل مى شود كه حتّى نياز به انرژى خورشيدى كه بازگشت همه انرژى ها (جز انرژى اتمى) به آن است، نيست.[54]
و اين شايد در پرتو يك سيستم تكامل يافته انرژى اتمى با تصفيه كامل از تشعشعات زيانبار كنونى كه در حال حاضر بزرگترين مشكل استفاده از اين انرژى تشكيل مى دهد خواهد بود.[55]
وسايل سريع السّيرى كه با وسايل كنونى قابل مقايسه نيست، نه فقط براى دور زدن كره زمين در يك زمان كوتاه، بلكه براى مسافرت هاى دور دست فضايى در اختيار آن حكومت قرار مى گيرد.[56]
در حديثی از امام صادق عليه السلام چنين آمده است:«انّ قائمنا اذا قام مدّ اللّه بشيعتنا فى اسماعهم و ابصارهم، حتّى لا يكون بينهم و بين القائم بريد، يكلّمهم فيسمعون و ينظرون اليه و هو فى مكانه [57]؛هنگامى كه قائم ما قيام كند خداوند آنچنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مى كند كه ميان آنها و قائم (رهبر و پيشوايشان) نامه رسان نخواهد بود؛ با آنها سخن مى گويد و سخنش را مى شنوند، و او را مى بينند در حالى كه او در مكان خويش است (و آنها در نقاط ديگر جهان!)»[58]
يعنى وسائل انتقال «صدا» و «تصوير» بطور همگانى و ساده و آسان در اختيار همه پيروان او قرار مى گيرد آنچنان كه چيزى به نام اداره پست در عصر حكومت او شيئى زائد محسوب مى گردد! و مسائل جارى اين حكومت، بدون نياز به كاغذ بازى آنچنان كه راه و رسم دنياى امروز است و شايد نيمى از وقت و نيروى انسانى را تلف كرده و گردش همه كارها را كند مى سازد و رسيدن حق را به حق داران به تأخير مى اندازد حلّ و فصل مى شود.[59]
البته اين گونه امور كه با زندگى روزمرّه مردم سر و كار دارد بسيار بعيد است كه بر پايه اعجاز صورت گيرد بلكه بايد از طرق اسباب عادى و طبعاً بر اساس پيشرفت علم و صنعت باشد.[60]
اين نيز روشن است كه اين گونه پيشرفت های صنعتی، نمى تواند در يك جامعه ظاهراً عقب افتاده بود باشد بلكه به موازات آن بايد ساير بخش هاى زندگى نيز به همان نسبت پيشرفته باشد، در همه زمينه ها و در همه شئون.[61]
پیشرفت کشاورزی و دامداری در عصر ظهور
زمينى كه در آن زندگى مى كنيم امكانات فراوانى براى زندگى ما و نسل هاى آينده و جمعيّتهائى بسيار زيادتر از جمعيّت كنونى ما دارد؛ امّا عدم آگاهى كافى به منابع موجود، و منابع بالقوّه زمين از يك سو، و عدم وجود يك نظام صحيح براى تقسيم ثروت زمين از سوى ديگر، سبب [62]احساس كمبود از جنبه هاى مختلف شده است؛ تا آنجا كه در عصر ما همه روزه گروهى از انسان هاى مفلوك از گرسنگى مى ميرند.[63]
لذا ويراني هاى زمين نه به خاطر كمبود نيروى انسانى است، و نه كمبود مالى، بلكه مولود ويرانگرى انسان ها، و صرف بيهوده منابع مالى و انسانى و عدم احساس مسئوليّت است؛ و هنگامى كه اينها در پناه يك نظام صحيح اقتصادی بر طرف گردد، اين آبادى حتمى است؛ بخصوص كه از پشتوانه منابع جديد فوق العاده اى نيز برخوردار خواهد بود.[64]
در این زمینه می توان به پیشرفت کشاورزی و دامداری در عصر ظهور اشاره داشت؛روايات در زمينه پيشرفت كشاورزى و فزونى فراورده هاى زراعى و فزونى آب ها و دام ها و عمران و آبادى در تمام زمينه ها فراوان است.[65]،[66]
به عنوان نمونه در حديثی از امام صادق عليه السلام مى خوانيم:اذا قام القائم: حكم بالعدل و ارتفع الجور فى ايّامه و امنت به السّبل و أخرجت الارض بركاتها و ردّ كلّ حقّ الى اهله ...و حكم بين النّاس بحكم داوود عليه السلام و حكم محمّد صلى الله عليه و آله و سلم فحينئذ تظهر الارض كنوزها و تبدى بركاتها و لا يجد الرّجل منكم يومئذ موضعا لصدقته و لا لبرّه لشمول الغنى جميع المؤمنين ...[67]؛ هنگامى كه قائم قيام كند: حكومت را بر اساس عدالت قرار مى دهد.و ظلم و جور در دوران او برچيده مى شود.و جادّه ها در پرتو وجودش امن و امان مى گردد.زمين بركاتش را خارج مى سازد.و هر حقّى به صاحبش مى رسد.در ميان مردم همانند داوود عليه السلام و محمد صلى الله عليه و آله و سلم داورى مى كند.در اين هنگام زمين گنج هاى خود را آشكار مى سازد.و بركات خود را ظاهر مى كند.و كسى موردى را براى انفاق و صدقه و كمك مالى نمى يابد زيرا همه مؤمنان بى نياز و غنى خواهند شد ...!»[68]
تأمل در آن فراز از روایت که روى ظاهر شدن بركات زمين و خارج شدن گنج ها تکیه دارد نشان مى دهد كه هم مسأله زراعت و كشاورزى به اوج ترقى خود مى رسد؛ و هم تمام منابع زير زمينى كشف و مورد استفاده قرار مى گيرد، و در آمد سرانه افراد آن قدر بالا مى رود كه در هيچ جامعه اى فقيرى پيدا نمى شود و همه به سر حدّ بى نيازى و خود كفايى مى رسند.[69]
سخن آخر:( آرمان شهر مهدوی؛ الگوی انقلاب اسلامی در تحقق عدالت اقتصادی )
در خاتمه باید تأکید کرد اينها برنامه هاى عملى و رسالت هاى اقتصادی آن انقلابى بزرگ جهان در بزرگترين انقلاب هاى تاريخ بشر است كه در منابع مختلف به آن اشاره شده است.[70] راهبرد هایی که نه تنها دستوراتى كارساز براى عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، بلکه براى هر عصر و زمانى از جمله حیات طیبه انقلاب اسلامی كارساز و كارگشا است و سبب عدالت اقتصادى مى شود.[71]
اما به راستی آيا هيچ يك از اين مدّعيان تحقق عدالت در جوامع بشری يك هزارم اين برنامه را عملى كرده اند؟ آيا حتّى شهر و محلّه خود را توانستند طبق اين برنامه تنظيم كنند؟ حال آنکه شاهدیم هنوز مظالم و ستم ها، تجاوزها و تعدّي ها، در حال گسترش است؛ جنگ هاى جهانى اوّل و دوّم میليون ها كشته، و ده ها مليون مجروح بر جاى گذاشت و جهانى را به خاك و خون كشيد.[72]
روز به روز رقابت هاى خطرناك اقتصادی ابرقدرتها، بيشتر، و فاصله آن ها با ممالك فقير فزونتر مى گردد؛ هر شب بیش از یک میلیارد مردم جهان گرسنه مى خوابند؛ و زندانها پر است از انبوه بى گناهان.[73]
خودكامگان ديو سيرت هنوز به انواع شكنجه مردم جهان مشغولند.يعنى، جهان هنوز رو به تراكم ظلم و ستم مى رود، كى و كجا از عدل و داد پر شده است؟[74]
آرى! هنوز آن آفتاب چهره از ابرها به در نكشيده، و بايد همچنان انتظار آن روز را كشيد، كه ابرها بكلّى كنار روند و جهان تاريك به وجودش روشن شود؛ و گويا صبح نزديك است.«أليس الصّبح بقريب؛[75] آیا صبح نزدیک نیست؟!»[76]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص637.
[2] عوالى اللئالى؛ ج 4؛ ص 103.
[3] اهداف قيام حسينى ؛ ص95.
[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 15، ص: 714.
[5] در روايتى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم:« لم يبعث الله نبيا قط الا بالبر والعدل ...؛ خداوند هيچ پيامبرى را به سوى مردم مبعوث نكرد مگر اينكه او را مأمور به نيكى و عدالت و ... كرد».( بحارالانوار؛ ج 24؛ ص 292).
[6] اهداف قيام حسينى ؛ ص93.
[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص373.
[8] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص212.
[9] تمام آزمون هاى الهى كه درباره پيامبران و اولياى وى انجام مى گيرد براى همين منظور است. اگر خدا ابراهيم را با تكاليف و وظايف سنگينى آزمود، چنان كه مى فرمايد: « وَ اذِ ابْتَلَى ابْراهِيمَ رَبَّهُ بِكَلِمَاتٍ فَاتَمَّهُنَّ» ( سوره بقره؛ آيه 124) براى همين هدف بوده است تا اين رادمرد الهى به قدرى در كوران حوادث قرار گيرد تا در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب ديده در آيد.
[10] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص226.
[11] اسلام در يك نگاه ؛ ص68.
[12] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص260.
[13] همان.
[14] اهداف قيام حسينى ؛ ص95.
[15] لغات در تفسير نمونه ؛ ص374.
[16] اهداف قيام حسينى ؛ ص95.
[17] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص131.
[18] همان ؛ ص135.
[19] همان.
[20] اهداف قيام حسينى ؛ ص83.
[21] همان ؛ ص85.
[22] سوره نساء؛ آيه 135.
[23] اعتقاد ما ؛ ص48.
[24] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص443.
[25] همان؛ص447.
[26] همان.
[27] همان.
[28] همان.
[29] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص190.
[30] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص300.
[31] بحارالانوار؛ج 51؛ ص 68؛ ح 9.
[32] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص136.
[33] بحارالانوار؛ ج 51؛ ص 83.
[34] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص137.
[35] سورۀ شورى؛ آيه 27.
[36] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص137.
[37] ر. ك: بحارالانوار؛ ج 51؛ ص 97، مستدرك حاكم؛ ج 4؛ ص 558.
[38] بحارالانوار؛ ج 52؛ ص 339.
[39] نور الابصار فى مناقب آل بيت النّبى المختار؛ ص 156 و 157.
[40] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص269.
[41] همان؛ص270.
[42] همان.
[43] همان؛ص271.
[44] همان.
[45] امالى شيخ( طبق نقل منتخب الاثر؛ ص 168).
[46] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص272.
[47] همان.
[48] همان ؛ ص243.
[49] همان.
[50] همان؛ ص244.
[51] همان.
[52] همان؛ص263.
[53] همان.
[54] همان.
[55] همان.
[56] همان.
[57] روضه كافى( مطابق نقل منتخب الاثر؛ ص 483).
[58] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص264.
[59] همان.
[60] همان؛ص248.
[61] همان.
[62] همان ؛ ص265.
[63] همان؛ ص: 266.
[64] همان؛ص267.
[65] منتخب الاثر؛ ص 472 ؛ 473 ؛ 474.
[66] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص274.
[67] بحار الأنوار؛ ج 13.
[68] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص268.
[69] همان.
[70] همان؛ص301.
[71] تفسير نمونه ؛ ج 15 ؛ ص335.
[72] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص301.
[73] همان.
[74] همان؛ص302.
[75] سورۀ هود؛ آیۀ81.
[76] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص302.