در طول تاريخ بشر، پيامبران و جانشينان آنان، امامان معصوم و جانشينان خاص و عام آنها، علما، فقها و تمامى كسانى كه در خط آنها بوده اند، مورد اتهام منكران خدا قرار گرفته و می گيرند و آنان انواع تهمت و برچسب را بر اين پويندگان راه حق و حقيقت می زدند تا با اين نسبت هاى دروغين و زشت، مردم حق جو و تشنه معارف الهى را از اطراف آنها پراكنده سازند.[1]
همان گونه كه در انقلاب اسلامى ايران، همگان شاهد بودند كه دشمن ناتوان پيوسته چه تهمت ها و برچسب هايى را به انقلابيون، حضرت امام رحمه الله و ياران باوفاى او می زدند.[2]
اینگونه است که ما بارها در فرازهای مختلف به تشريح وضع زمان طاغوت پرداخته و با تعبيراتى روشن، ترسيم زنده اى از آن زمان كرده ایم؛ تا نسل جديد كه آن زمان را درک نكرده بودند بیش از پیش به عظمت انقلاب اسلامى و حرکت ماندگار بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی[3] رحمه الله پى ببرند و بدانند چه كار بزرگى انجام شده است و نيز از اين طريق، به مقام والاى امام راحل آشناتر شوند؛ چرا كه ايجاد چنين تحول عظيمى اراده اى آهنين، استقامتى بی نظير و تدبيرى بسيار عالى و برنامه اى روشن لازم دارد که در برنامه های امام امت به منصه ظهور رسید.[4]
ولى می دانيم كه دروغ دشمنان فروغى ندارد و نه تنها خورشيد حقيقت، هيچگاه در پشت ابر پنهان نمی ماند.[5] بلکه قيام و انقلاب اولياى الهى به علت بهره گیری از آموزه های معرفتی در طول تاریخ جاودانه و ماندگارند؛ در واقع هر حركت و قيامى كه از سوى پيامبران يا امامان عليهم السلام و نایبان خاص و عام آنها صورت پذيرفته، دارای اکسیر های حیات بخشی است که آن حرکت را معنادار و ماندگار کرده است.[6]
خدا محوری در رهبری امام خمینی رحمه الله
هر انسانى كه سر چشمه خير و بركتى است و هر پيامبر و رهبر الهى و دینی كه نور هدايت در دل ها می پاشد، هر شخص سخاوتمندى كه بخشش می كند، و هر طبيبى كه مرهمى بر زخم جانكاهى می نهد،[7] باید علاوه بر علم و دانش كافى و بهره گیری از آيين و قوانين زنده و سازنده، دلايل و اسناد روشنى براى ارتباط خود با خدا ارائه دهند و با اين دو وسيله ماموريت هدايت مردم را تكميل و تثبيت کنند.[8]
اهمیت این مسأله از آن جهت است که تلاش هاى حاكمان و زمامداران اسلامى اگر رنگ و بوى خدايى داشته باشد و تكاپوها و برنامه ريزی هاى آنان خدامحورانه باشد، راه رسيدن به توسعه و رشد آسانتر است.[9]
در اين ميان زمامداران بايد بدانند كه خداوند بر كار آنها ناظر است و بايد پاسخگوى او باشند و از هرگونه ضعف و سستى در كار مردم و تلاش براى سامان بخشى به امور آنان غافل نشوند.[10]
بنابراين، زمامدارى كه خدا را ناظر بر خود بداند و بی توجهى به مشكلات مردم را محاربه خدا با خود برشمرد، تكاپو و تلاش وى براى رسيدگى به مردم و رفع نيازهاى آنان رنگ و بوى ديگرى دارد و انگيزه اش براى توسعه بخشى به جامعه افزونتر خواهد شد.[11]
اولياء الله كسانى هستند كه می دانند خداوند دائما مراقب و مواظب آنهاست. و به گفته امام خمينى رحمه الله معتقدند: «عالم محضر خداست، و در محضر خدا نبايد معصيت كرد»[12]
اینگونه است که خدا محوری، هدف استراتژيی و جهت كلی حركت امام خمینی رحمه الله در رهبری بود. ايشان همواره خواست الهی را باور داشت و بر این باور بود که اندیشه خدامحوری، پايه و اساس كار، شكست و پيروزی واقعی، بر مدار نا خالصی عمل و خالصانه بودن آن است. امام امت با بیان این جمله که «همه چيز در قيام الله است. قيام الله معرفت الله می آورد»[13] و این فراز ،« یک كشوری كه براي خدا قيام كرده است، براي خدا هم پايدار می ماند و برای خدا هم ادامه می دهد»[14] بر استراتژي خدامحوری تأکید می ورزد.[15]
اشاره امام خمینی رحمه الله به اين نكته است که مونس و آرام جان تو بايد در حق باشد و تا در مسير حق گام بر می دارى از چيزى وحشت نكن. وحشت تو بايد در باطل باشد و تا از باطل می گريزى غم و اندوهى ندارى تو براى خدا قيام كردى و براى خدا امر به معروف و نهى از منكر كردى بنابر اين چه غم دارى؟[16]
در حقیقت امام امت به خمير مايه همه تحولات و دگرگونی هاى اجتماعى و اخلاقى و سياسى و اقتصادى و فرهنگى اشاره كرده، و در جمله ای بسيار كوتاه و پرمحتوا دستور عام و فراگير قرآن کریم که به همگان سفارش می کند كه قيام و تلاش فردى و جمعى آنان براى خدا باشد «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى» را مورد توجه قرار می دهد.[17]،[18]
ساده زیستی امام خمینی رحمه الله
يك رهبر الهى، بايد بی اعتنا به مال و ماديات باشد، و به آنچه خدا در اختيارش گذارده قناعت كند، در قرآن مجيد كراراً در داستان انبياء می خوانيم كه يكى از اساسی ترين سخن آنها اين بود كه: ما در برابر دعوت خود، هرگز اجر و پاداش و مالى از شما مطالبه نمی كنيم. در يازده مورد از قرآن مجيد، اين مطلب درباره پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم و يا انبياى پيشين به چشم می خورد. گاهى، با اين جمله ضميمه است كه «پاداش ما تنها بر خداست».[19]
و اين ميزان و الگويى است براى شناخت رهبران راستين، از فرصت طلبان دروغين، كه هر گامى را برمی دارند بطور مستقيم يا غير مستقيم هدف مادى از آن دارند.[20]
در این میان امام راحل، با همین ساده زیستی، اخلاص و توکل توانستند دنیا را تکان دهند و با همراهی مردم انقلاب را به پیروزی برسانند[21] به عنوان نمونه نقل می كنند كه امام خمينى رحمه الله وقتی مقدارى از آب در لیوان اضافه می آمد در اين گونه موارد قطعه كاغذى روى ليوان می گذاشت، و بعداً باقيمانده آب را مورد استفاده قرار می داد. و حتى آن مقدار از آب را اسراف نمی كرد.[22]
و یا در سیره امام خمینی رحمه الله می خوانیم: یکی از کارهای امام راحل همین بود که از چیزهای شبهه ناک مصرف نمی کرد و اعتراض داشت. می فرمود گرچه اینها حلال است اما اگر حرام باشد اثر در روح و جان انسان می گذارد و لذا روحی پاک و قلبی صاف خداوند نصیبش کرده بود و همین عامل پیروزی و پیشرفت او بود.[23]
در واقع رویکرد امام، همان رهبانيت مطلوب مبتنی بر ساده زيستى و حذف تجملات از زندگى، و عدم اسارت در چنگال مال و مقام بود[24] و اینچنین امام خمينى قدس سره هیچ وقت خود را گم نكرد و تا آخر خود را طلبه می دانست.[25]
امام خمینی رحمه الله بر قلبها حکومت کرد
مهم ترين سرمايه رهبران جوامع مختلف، محبوبيت در دلهاست. نفوذ در دلها سرمايه بزرگى است، به گونه اى كه كارهاى مهم اجتماعى بدون وجود اين سرمايه و حضور مردم در صحنه هاى اجتماعى، امكان پذير نمی باشد. بدين جهت مشاركت مردم در امور اجتماعى، سياسى، فرهنگى و حتى نظامى، لازم و ضرورى است. و براى جلب مشاركت مردم، نفوذ در دلها و محبوبيت اجتماعى مورد نياز می باشد.[26]
اگر می بينيم پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم دين نجات بخش اسلام را در مدت زمانى كوتاه در شرق و غرب عالم منتشر می سازد، و قلبهاى مسلمانان را به هم پيوند می زند، و از انسانهاى پركينه و عنود، سپاهى يكپارچه و متحد و يكدست تهيه می کند و به كمک آنها، دين حق را در سراسر كره زمين تبليغ می نمايد؛ قرآن سرّ آن را اخلاق خوش پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم و نفوذ عجيب آن حضرت در قلب و دل مسلمانان و غير مسلمانان معرفى می نمايد. قرآن مجيد در اين زمينه می فرمايد: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛[27] به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده می شدند».[28]
و یا حضرت ابراهيم عليه السلام هنگامى كه همسر و فرزند شيرخوارش، حضرت اسماعيل، را به دستور خداوند به سرزمين خشک و سوزان مكه می آورد، و آنها را بدون زاد و توشه كافى در كنار خانه خدا، كعبه مقدس، می گذارد، دست به دعا برمی دارد و براى آنها چنين دعا می كند: «رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ؛[29] پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بی آب و علفى، در كنار خانه اى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند؛ (پروردگارا) تو دل هاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزى ده؛ شايد آنها شكر تو را به جاى آورند!»[30]
ابراهيم عليه السلام چون می داند نفوذ در دلها مهم ترين سرمايه است، لذا از خداوند می خواهد كه محبت خانواده اش را در دل مردم قرار دهد.[31]
امام خمينى رحمه الله نیز تا آخرين روزهاى انقلاب سلاح نظامى مهمى در اختيار نداشت، اما سلاحى برنده تر و كارآمدتر، كه بر تمام سلاح هاى پيشرفته طاغوت غلبه كرد، در اختيار داشت و آن همان نفوذ در دل ها و محبوبيت عمومى بود.[32]
در حقیقت، نفوذ در دل ها، مهم ترين سرمايه امام خمینی رحمه الله در پیشبرد ارزش های انقلاب اسلامی بود؛ محبوبيتی عمومى که نتيجه ايمان و عمل صالح بود؛ چرا که عمل صالح و ايمان جاذبه اى دارد كه ثمره آن نفوذ در قلب هاست. شخصى كه طالب نفوذ در قلب مردم می باشد، كافى است كه نشان دهد انسانى مؤمن و صالح العمل است، هنگامى كه مردم پى بردند كه وى داراى ايمان و عمل شايسته است، قلب آنها خود به خود به سوى او متوجه می شود و نياز به كار خاص نيست و این مهم همان اکسیر حیات بخش امام به شمار می آید.[33]
رمز موفقیت امام راحل تکیه بر جوانان بود
جوانان در بينش دينى به عنوان «نيروى انسانى» از سرمايه هاى جامعه محسوب می شوند كه تأمين نيازهاى جامعه بشرى به آنها واگذار شده است.[34] چرا كه آنان آماده جامعه پذيرى و ايفاى نقش هاى مهم اجتماعى هستند.[35]
از تجربه كشورهاى پيشرفته نیز می توان به اين حقيقت پى برد كه جوامعى كه به نسل جوان توجه كرده و افرادى شايسته، متخصص و با مهارت تربيت نموده اند، در جنبه هاى مختلف به پيشرفت دست يافته اند».[36]،[37]
لذا نقش مهم جوانان را در سرنوشت یک جامعه غیر قابل انکار است؛ اگر مملكتى همه چيز داشته باشد، اما دشمن، فرزندان و جوانانش را به وسيله ماهواره ها، رسانه هاى فاسد و مفسد، نشريات ضاله، و كتاب هاى گمراه كننده، فاسد كرده باشد، همه چيز را از دست خواهد داد. اما اگر نيروى جوان سالم و كارآمدى داشته باشد، بقيه نارسایی ها جبران شده، و سرانجام كامياب و پيروز می گردد.[38]
البته مسأله اساسى اعتماد به جوانان و نحوه بهره بردارى از اين ذخائر ارزشمند است. در نگاه دين اگر با برنامه ريزى دقيق و مديريت صحيح، جوانان برحسب استعدادهاى خاص خود در جايگاه مناسب و بايسته خويش قرار گيرند، جامعه به سرعت، مسير رشد و تعالى را خواهد پيمود؛ ولى اگر جز اين باشد بايد منتظر سقوط جامعه باشيم.[39]
بر این اساس پيشبرد اهداف انقلاب اسلامی به يك نيروى فعال و سازنده انسانى یعنی جوانان پاكباخته و فداكارى نیاز دارد كه در راه هدف و حقيقت از همه چيز بگذرند.[40]
لیکن متأسفانه شاهدیم بسيارى از مديران جامعه به جاى توجه به جوانان، گرفتار سطحی نگرى، روزمرگى و تنگ نظرى می شوند. در حالی كه اگر به جاى پرداختن به اين امور، به سراغ نسل جوان بروند و از راه حل هاى سطحى و فرعى كه ممكن است موقتا گروهى را راضى كند، صرف نظر نمايند و با صبر و شكيبايى و با اعتماد به جوانان به جنگ مشكلات بروند، به يقين موفقتر خواهند بود.[41]
این بحران در جامعه در حالی است که رمز توفیق امام راحل، تکیه بر جوانان بود؛ این جوانان بودند که در راهپیمایی های عظیم انقلاب، شعارهای کوبنده سر می دادند و نهضت را پیش بردند و در هشت سال دفاع مقدس درخشیدند.[42]
نفی پارادایم سکولاریسم و اثبات انگاره های فقهی در سیاست
مكتب فكرى سكولاريزم، دين، اصول اعتقادى و فقه، اعم از اسلامى و غيره را، در امور اجتماعى سياسى زندگى دخالتى نمی دهد و اصولا اين عرصه ها را مشمول كليت حضور و نفوذ دين نمی شناسد، در واقع تقليدى است از آنچه غربی ها در برابر ارباب كليسا داشتند. روشنفكران غربزده، جامعيت فقه و جامعيت تعاليم و احكام اسلامى را زير سؤال برده و با تفسيرهاى غير صحيح از فقه، تلاش دارند تا آن را مربوط به اعصار گذشته و يا برخى از زواياى زندگى فردى قلمداد كنند.[43]
لذا می گويند: فقه ذاتا به عرصه سياست و مديريت كلان جامعه بشرى، كارى ندارد و اگر پيش قراولان فكرى دينى چنين كارى را در بعضى ادوار انجام داده اند، خواستگاه دينى نداشته بلكه به سلايق شخصى آنان مربوط می شود.[44]
در مقابل شبهه فوق، بايد پرسيد: آيا واقعا آياتى نظير «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» دلالت بر لزوم حضور «كتاب» و همچنين ميزان (قوانين آسمانى)، در عرصه سياست و اجتماع ندارد؟ و آيا جدا می توان گفت حضور و دخالت پيامبران به ويژه پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم در مسائل مهم سياسى اجتماعى، بر اساس وحى الهى و دستور پروردگار متعال نبوده است؟[45]
امام خمينى قدس سره می فرمايد: «اگر كسى دين را از سياست جدا بداند، خدا، رسول و ائمه معصومين عليهم السلام را تكذيب كرده است»[46] و «اسلام دينى است كه با سياست آميخته است».[47]،[48]
هم چنین مروجان سکولاریسم می گويند: فقه، مشتمل بر اصول و گزاره هايى مقدس است، در حالى كه سياست با خدعه و نيرنگ همراه است و بديهى است كه حكومت و سياست با قداست اسلام و روحانيت منافات دارد.[49]
در مقابل اين شبهه نیز بايد گفت: اهتمام انبياى بزرگ و پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم و امامان اهل بيت علیهم السلام و فقهاى اسلام رحمهم الله به تشكيل حكومت مبتنى بر وحى، به دست می آيد كه همان حكومت راستين، و سياست اصيل
برخاسته از مبناى آسمانى مقدس است. اين چنين حكومت و سياستى هرگز دستخوش فريبكارى و نيرنگ نمی گردد.[50]
اين تحليل نشان می دهد كه «سياست» به معناى صحيح كلمه، ربطى به سياست به معناى تحريف يافته و غير انسانى آن ندارد. در حالى كه سياست، معانى و كاربردهاى فراوانى دارد؛ از جمله به قول امام خمينى قدّس سره «سياست و راه بردن جامعه، با موازين عقل و عدل و انصاف و صدها از اين قبيل چيزهايى است كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگى اجتماعى كهنه نمی شود».[51] چنان كه می توان گفت: «حكومت در منظر مجتهد واقعى، فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است.[52]
حكومت، نشان دهنده جنبه علمى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است. فقه، تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور است. هدف اساسى اين است كه ما چگونه می خواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشته باشيم؛ همه ترس استكبار از اين مسأله است كه فقه و اجتهاد، زمينه علمى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد، و آنها را در فشار شديد قرار دهد».[53]،[54]
لذا اين سخن در واقع يك مغالطه كودكانه است كه گاه بر زبان سياستمداران ستمگر نيز جارى شده و می گويند: شما فقها مردان پاكى هستيد حيف است كه آلوده به سياست شويد كه بر محور اعمال و رفتار نادرست دور می زند.[55]
امام خمینی و دفاع از ارزش های اسلامی
یکی از دست آوردهای جنبش اسلامی ایران به رهبری حضرت امام، ایجاد دگرگونی روحی در مردم، حرکت از مادیات به معنویات[56] و ایجاد دگرگونی در ارزش ها[57] بوده است. امام همگان را به احیای احکام الهی[58] و پای بندی به دین اسلام که امانت به شمار می آید و جهد و کوشش در راه معرفی و گسترش مکتب اسلام[59] فرا می خواند، امام امت چه خوش فرمودند كه اگر مخالفين اسلام بخواهند جلو دين ما بايستند، ما جلوى تمام دنياى آنها می ايستيم، زيرا دين ما سمبل اهداف ما و دنياى آنها هم تبلور آرمان هاى آن هاست و همّ و غمّ ما دينمان و همّ و غمّ آنها دنياى آنهاست.[60]
بی شک اگر بيدارگر عصر ما، امام خمينى قدّس سره، شجاع و نترس نبود انقلاب اسلامى ايران بر خلاف انتظار جهانيان پيروز نمی شد.[61]
لذا هنگامى كه امام خمينى قدّس سره فتواى تاريخى خود را دائر بر مرتد بودن «سلمان رشدى» و لزوم قتل او صادر كردند، علیرغم آنکه حمايت بی سابقه ای از ناحيه دولت هاى استعمارى و دشمنان اسلام از نويسنده كتاب شد ولى ايستادگى محكم امام خمينى قدّس سره در فتواى خود، و ادامه راهش از سوى جانشينان او، و پذيرش اين فتواى تاريخى از سوى غالب توده هاى مسلمين جهان، سبب ناكامى توطئه گران گشت.[62]
آرى؛ آنجا كه آيين خدا به خطر افتد و خطر سلطه شرک و كفر و ظلم و الحاد بر جامعه اسلامى احساس شود، تقديم جان و مال و مقام، كارى است والا و پر ارزش.[63]
به تعبير امام خمينى قدّس سره «اسلام آن قدر عزيز است كه فرزندان پيغمبر، جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت سيد الشهداء عليه السلام با آن جوان ها، با آن اصحاب، براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احيا كردند».[64]،[65]
مردم سالاری دینی در پرتو احیای فقه مردمی
بی تردید مردم زمينه هاى اجرایى ولایت را فراهم می کنند، نه اينكه مقام ولايت پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام را به فعليت برسانند.[66]
در مورد فقها نيز مسأله همين طور است؛ آنها هر گاه علاوه بر اجتهاد و عدالت، مدير و مدبر و آگاه به زمان و شرايط آن باشند؛ داراى ولايت فعليه از سوى خداوند هستند؛ ولى اعمال اين ولايت نياز به مقدماتى دارد كه از همه مهم تر حمايت مردمى است.[67]
پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم نيز در زمانى كه در مكه بود نتوانست تشكيل حكومت الهيه بدهد؛ تنها در زمانى كه وارد مدينه شد و حمايت مردمى به قدر كافى فراهم گشت و موانع برطرف گرديد تشكيل حكومت داد[68]
اینگونه است که روحانيت شيعه به رهبرى امام خمينى رحمه الله با حمایت مردمی و در كنار مردم با رژيم فاسد پهلوى مبارزه را آغاز كرد، و سرانجام نور بر ظلمت چيره شد و انقلاب شكوهمند اسلامى ايران در 22 بهمن سال 1357 ه.ش به پيروزى رسيد.[69]
این پدیده ی شگرف از آن جهت است که مردم به عنوان حاميان حكومت، و بازوهاى دولت اسلامى، و نيز به عنوان نظارت، و امر به معروف و نهى از منكر، و نصيحت و ارشاد، در حكومت نقش دارند.[70] و امام از این ظرفیت بی بدیل بهره گرفت؛ بی جهت نیست که امام خمينى رحمه الله با قلم و بيانيه هايش انقلاب را به ثمر نشاند. ايشان یک اطلاعيه می نوشت و مردم آن را در مدت كوتاهى در سراسر كشور، اعم از شهرها و روستاها پخش می كردند.[71]
چرا که امام راحل با روح و فكر و انديشه مردم سر و كار داشت؛ پيام هاى رهبر كبير انقلاب امام خمينى رحمه الله با تکیه بر مردم سالاری دینی، چنان كرد كه شايد خون شهدا به تنهایى نمی كرد.[72]
در این مسیر امام امت با تبیین فقه مردمی و با اعتقاد به این مهم که «فقه تئورى واقعى و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است»[73]، و با تلفيق عنصر زمان و مكان با اجتهاد، نظريه «ولايت فقيه» را در اداره حكومت اسلامى به جامعه اسلامى ارائه نمود.[74]
امام خمينی و بيداری اسلامی
امام امت رحمه الله در يكى از رهنمودهاى خود چنين گويند: «و وصيت من به ملت هاى كشورهاى اسلامى است كه انتظار نداشته باشيد كه از خارج كسى به شما در رسيدن به هدف، كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است كمك كند، خود بايد به اين امر حياتى كه آزادى و استقلال را تحقق می بخشد، قيام كنيد و علماء اعلام و خطباء محترم كشورهاى اسلامى دولت ها را دعوت كنند كه از وابستگى به قدرت هاى بزرگ خارجى خود را رها كنند، و با ملت خود تفاهم كنند در اين صورت پيروزى را در آغوش خواهند كشيد و نيز ملت ها را دعوت به وحدت كنند و از نژادپرستى كه مخالف دستور اسلام است بپرهيزند و با برادران ايمانى خود در هر كشورى و با هر نژادى كه هستند دست برادرى دهند كه اسلام بزرگ آنها را برادر خوانده و اگر اين برادرى ايمانى با همت دولت ها و ملت ها و با تأييد خداوند متعال روزى تحقق يابد، خواهيد ديد كه بزرگترين قدرت جهان را مسلمين تشكيل می دهند».[75] چرا که ملت هاى مستضعف در هر جاى جهان رو به بيدارى هستند، و ديگر حرف هاي کهنه و بي ارزش سابق و ارعاب ها را نمی پذيرند.[76]
و اینچنین امروز، ایران اسلامی در دنیا حرف اول را می زند و ثابت کرده که بدون تکبه به شرق و غرب می توان مستقل و سربلند بود و در برابر قدرت های زورگوی جهان ایستاد. همه شیعیان و محرومان جهان چشم امیدشان به این نظام دوخته شده است و این به برکت و وجود امام راحل بود. که نصیب این کشور شد و باید قدردان آن بود و برای حفظ و بقایش تلاش کرد[77]
سخن آخر: (امروز باید آثار امام راحل در متون درسی طلاب و دانشجویان نقش پررنگی داشته باشد)
امروز باید نقش امام راحل و تاثیر گذاری ایشان در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی در جامعه پررنگ تر شود؛ چرا که دشمنان در پی آنند نقش امام خمینی رحمه الله را در دفاع از کیان اسلام و تشیع کم رنگ جلوه دهند و با القای شبهات و سؤالات بی اساس این هدف را دنبال می کنند.[78]
حال آنکه شخصیت امام راحل با اسلام، نظام اسلامی و تشیع گره خورده است و حتی غیرمسلمانان شخصیت ایشان را شخصیتی مردمی می دانند؛ سزاور است افکار و اندیشه ها امام راحل از جهات مختلف دنبال شود تا دشمنان نتوانند با ایجاد شبهات این نقش را در داخل و خارج کشور انکار کنند. [79]
البته گسترش شبهات و القات غیرمنطقی و بی اساس نسبت به امام خمینی رحمه الله، دلیل بر نفوذ این رهبر بزرگ جهان اسلام است چرا که ایشان نفوذ گسترده ای در جهان داشت و تمام این هجمه ها دلیل بر همین مطلب است و دشمنان از این گستردگی به هراس افتاده اند؛ زیرا درختی که میوه نداشته باشد هرگز به آن سنگ نمی زنند؛ بنابرین از هجمه تبلیغات دشمنان نترسید و بدانید افکار و اندیشه امام در جهان بسیار موثر واقع شده است. [80]
اگر چه کار ترجمه آثار رهبر کبیر انقلاب اسلامی خوب است؛ اما کافی نیست بلکه امروز باید آثار امام راحل به زبان های مختلف دنیا ترجمه شود تا تمام جهانیان با افکار و اندیشه های ایشان آشنا شوند و هر چقدر در این خصوص اقدامی صورت گیرد سبب بقای نظام و اسلام خواهد شد.[81]
و از همه مهم تر اینکه امروز باید آثار امام راحل در کتاب های درسی دانش آموزان و دانشجویان بیشتر نمایان شود تا آن ها به افکار و اندیشه ایشان بیشتر آشنا شوند؛ زیرا نسل جوان امروز در زمان ایشان حضور نداشته و سخنرانی های ایشان را ندیده و نشنیده اند و امروز ضروری است جوانان مان را با این افکار بیشتر مانوس کنیم.[82]
هم چنین آشنایی طلاب حوزه های علمیه نیز با آثار امام راحل ضروری است؛ باید آثار امام خمینی رحمه الله در متون درسی حوزه های علمیه نیز نقش پررنگ تری داشته باشد و طلاب بیشتر با این آثار انس بگیرند، من در این خصوص فعالیت وسیعی را شاهد نبوده ام و باید این دغدغه بیشتر و بهتر پیگیری شود.[83]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج2 ؛ ص21.
[2] همان.
[3] امام خمينى قدس سره مرجع بزرگ شيعه، بنيانگذار نظام جمهورى اسلامى، داراى كتب متعدد از جمله شرح مكاسب و تحرير الوسيلة، حاشيه بر عروة الوثقى و رسالههاى متعدد علمى، در پانزدهم خرداد سال 1342 هجرى شمسى نهضت اسلامى را بنياد نهاد و در 22 بهمن سال 1357 هجرى شمسى به پيروزى رسيد و در چهاردهم خرداد ماه 1368 هجرى شمسى به جوار رحمت خداوند شتافت.(دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص251).
[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج4 ؛ ص277.
[5] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج2 ؛ ص21.
[6] اهداف قيام حسينى ؛ ص17.
[7] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج1 ؛ ص29.
[8] تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص554.
[9] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص225.
[10] همان.
[11] همان ؛ ص226.
[12] والاترين بندگان ؛ ص129.
[13] صحيفه امام؛ ج 21؛ ص 101.
[14] همان؛ ج 13؛ ص 124.
[15] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج5 ؛ ص397.
[16] همان.
[17] سورۀ سبأ؛ آيه 46.
[18] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص225.
[19] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص228.
[20] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص338.
[21] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار شماری از علمای اهل سنت کردستان؛12/6/1397.
[22] والاترين بندگان ؛ ص146.
[23] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در رسانۀ ملی؛ 15/3/1396.
[24] اخلاق در قرآن ؛ ج3 ؛ ص451.
[25] گفتار معصومين(ع) ؛ ج1 ؛ ص157.
[26] آيات ولايت در قرآن، ص: 374.
[27] سورۀ آل عمران؛ آيه 159.
[28] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص351.
[29] سوره ابراهيم؛ آيه 37.
[30] آيات ولايت در قرآن ؛ ص374.
[31] همان.
[32] همان ؛ ص375.
[33] همان؛ص376.
[34] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص331.
[35] استفتاءات جديد ؛ ج3 ؛ ص535.
[36] سرمايه گذارى در نيروى انسانى و توسعه اقتصادى؛ ص 24.
[37] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص237.
[38] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص117.
[39] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص332.
[40] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص226.
[41] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص200.
[42] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در رسانۀ ملی؛ 4/3/1397.
[43] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص: 551.
[44] همان.
[45] همان.
[46] صحيفه نور؛ ج 20؛ص 29- 28.
[47] همان؛ ج 9؛ ص 136.
[48] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص: 551.
[49] همان.
[50] همان؛ص552.
[51] وصيت نامه امام خمينى؛ بند( ب).
[52] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص552.
[53] صحيفه امام( نور)؛ ج 21؛ ص 289.
[54] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص552.
[55] همان.
[56] صحیفه امام ؛ ج 17؛ص 193.
[57] صحیفه امام؛ ج 16؛ ص 188 .
[58] صحیفه امام ؛ ج 13؛ ص 28 .
[59] صحیفه امام ؛ ج 6 ؛ص 17.
[60] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص86.
[61] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص25.
[62] پيام قرآن ؛ ج7 ؛ ص167.
[63] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص230
[64] صحيفه امام؛ ج 8؛ ص 151.
[65] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص230.
[66] پيام قرآن ؛ ج10 ؛ ص40.
[67] همان.
[68] همان.
[69] همراه زائران قم و جمكران، ص: 54.
[70] استفتاءات جديد ؛ ج3 ؛ ص546.
[71] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص97.
[72] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص318.
[73] صحيفه نور؛ ج 21؛ ص 98.
[74] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص272.
[75] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص: 517.
[76] (صحيفه امام، ج19، ص 290).
[77] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مسؤولان و مدیران مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) دفتر قم؛ 8/3/1389.
[78] همان.
[79] همان.
[80] همان.
[81] همان.
[82] همان.
[83] همان.