انتظارات امام باقر علیه السلام از شیعیان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

انتظارات امام باقر علیه السلام از شیعیان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


تعریف شیعه و اقسام آن / به چه کسی شیعه می گویند؟ / انتظارات امام باقر علیه السلام از شیعیان / هفت نشانه شیعیان واقعی از نگاه امام باقر علیه السلام / توصیه امام باقر علیه السلام به شیعیان / تقوا و ورع؛ لازمه شیعه واقعی / یک سفارش به شیعیان / چگونه شیعه حقیقی باشیم؟‌

ائمۀ معصومین عليهم السلام؛ از خاندان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و گرامى ترين مردم در پيشگاه خدا هستند.[1] لذا رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شؤون زندگى، از طرف خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله به آنها سپرده شده است، و غير آنها را شامل نمى شود.[2]

در رواياتى كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در كتب شيعه و اهل تسنن ذکر شده است؛ امامان اهل بيت علیهم السلام و حاملات مكتب اسلام به عنوان «كشتى نجات» معرفى شده اند. لذا هنگامى كه توفان هاى فكرى و عقيدتى و اجتماعى در جامعه اسلامى رخ مى دهد تنها راه نجات، پناه بردن به مكتب اهل بيت عليهم السلام است.[3]

این مسأله از آن جهت است که امامان معصوم عليهم السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله براى تمام مردم امام و پيشوا هستند؛[4] چرا که شيعه معتقد است امام مانند پيغمبر صلی الله علیه و آله بايد از گناه و اشتباه معصوم و پاك باشد، وگرنه اعتمادى به گفتار و اعمال او نخواهد بود و نمى توان سخنان او را به عنوان سخن خدا و پيغمبر پذيرفت و يا اعمال او را سرمشق قرار داد.[5]

از سوی دیگر كسانى كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگيرند، با شروط معينى در قالب ولایت فقیه، اطاعت آنها لازم است به خاطر اين كه نمايندگان اولى الامر مى باشند.[6]

 به نحو عام نیز شيعيان نیز بايد براى گروهى از مردم امام باشند. در واقع در جامعه اسلامى شيعيان بايد پيشرو باشند وديگران به آنها اقتدا كنند، در حقیقت پیروان اهل بیت علیهم السلام بايد در تمام دنيا، در تمام جهات قدوه و اسوه باشند.[7]

تحقق این مهم مشروط به آن است كه ما شيعيان رابطه خود را با آن بزرگواران قطع نكنيم. و صرفاً مدعی شیعه گری نباشيم.[8] حال آنکه اگرامامان عليهم السلام به عنوان «هادى» مسلمانان مطرح شده اند و مسلمانان خواهان هدايت هستند، بايد به آن بزرگواران اقتدا كنند[9] اهمیت این مسأله وقتی آشکار می شود که بدانیم ائمۀ معصومین علیهم السلام به شيعيان و پيروان خود نظر دارند.[10]

از این رهگذر ائمۀ اطهار علیهم الیسلام به ویژه امام باقر علیه السلام، با طرح احادیثی شرايط واوصاف شیعه واقعی را به روشنی بيان کرده اند، به اين معنا كه در كنار مقاماتى كه در احاديث براى شيعه بيان شده، وظايفى هم براى شيعه تعيين شده است.[11]

این مسأله نشان می دهد شيعه بودن مفهومى است پرمحتوا و مسئوليّت هايى دارد كه در بيانات معصومين عليهم السلام مورد توجه قرار گرفته است.[12]

بنابراین تنها با ادّعا و اين كه پدر و مادرم شيعه بوده، نمى توان شيعه بود؛ بلکه باید اخلاق، رفتار، گفتار، تاريخ زندگانى سراسر عبرت آموز، آداب معاشرت پرجاذبه ، مديريّت قوى و نيرومند ، نحوه برخورد مهربانانه و خوب ائمه علیهم السلام با افراد و اقوام و شخصيّت هاى داخلى و خارجى، ارشاد و هدايت پرسوز و گداز آنان و بويژه زندگى ساده ائمۀ معصومین علیهم السلام ، الگو و اسوه همه مسلمانان قرار گیرد.[13]

لذا شایسته است در این نگاشته با مراجعه به کلام نورانی امام باقر علیهم اسلام ، صفات و نشانه های شيعه واقعی را مد نظر قرار دهيم و فرمايشات آن امام همام را در زندگى روزمره مد نظر قرار داده و به آن عمل كنيم تا از این رهگذر در زمرۀ شیعیان آن حضرت قرار گیریم.[14]

تعریف شیعه و اقسام آن

«شيع» از نظر لغت، به معناى فرقه ها، دسته ها و پيروان افراد مختلف است؛ بنابراين، مفرد آن «شيعه» به معناى دسته اى است كه پيروى از مكتب يا شخص معينى مى كند.[15] لذا «شيع» جمع «شيعه» به جمعيت و گروهى گفته مى شود كه: داراى خط مشتركى هستند.[16]

«راغب» در كتاب «مفردات» مى گويد: «شيع» از ماده «شياع» به معناى «انتشار و تقويت» است، و «شاع القوم» هنگامى گفته مى شود كه جمعيتى منتشر و فراوان گردند، و «شيعه» به كسانى مى گويند كه: «انسان به وسيله آنها قوى مى شود». لذا به چيزى كه با قدرت و قوت در نقاط مختلف منتشر شود شيعه گفته مى شود. نتيجه اين كه، شيعه در لغت به گروهى منتشر، قوى و نيرومند اطلاق مى شود.[17]

«شيعه» را طبق يك تقسيم به پنج قسم مى توان تقسيم نمود:[18]

1. شيعيان جغرافيايى

كسانى كه در كشور شيعه نشين متولّد مى شوند، از لحاظ آمارى جزءِ افراد آن كشور محسوب مى شوند.[19]

2. شيعيان ارثى

كسانى كه پدر و مادرشان شيعه بوده و در دامان پدر و مادر شيعه متولّد شده اند.[20]

3. شيعيان لفظى

كسانى كه با زبان مى گويند كه ما شيعه على بن ابى طالب عليه السلام هستيم، امّا در عمل خبرى نيست.[21]

4. شيعيان سطحى

شيعيانى كه عملشان سطحى است و به عمق تشيّع نرسيده اند، از تشيّع فقط عزادارى و توسّلات و امثال اينها را بلد هستند. از كجا معلوم كه شيعه هستند؟ آيا به خاطر آن كه در ايّام عاشورا در دستجات سينه زنى و مجالس عزادارى شركت مى كنند و به مسجد جمكران مى روند؟! البتّه قصد ما كم اهميّت جلوه دادن اين امور نيست، ولى اين گروه، از تشيّع همين را فهميده اند، امّا از صفات «رهبان بالليل، اسد بالنهار، احلام وزينة و صدور امينة و ...»، خبرى در آنها نيست.[22]

5. شيعيان واقعى

كسانى كه با معارف الهيّه و كتب اهل بيت عليهم السلام آشنا هستند و برنامه هاى آنها صفاتى است كه در اين روايت آمده بود.[23]

به چه کسی شیعه می گویند؟

شیعه در اصطلاح معناى خاصى دارد و به كسانى گفته مى شود كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله پيرو مكتب امير مؤمنان على عليه السلام مى باشند.[24]

در تشریح این مدعا باید گفت از اخبار و تواريخ بر مى آيد كه در زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله عده قابل توجهى از صحابه، از خواص على عليه السلام و همراهان او بودند و او را امام و پيشواى خود به عنوان مبلغ پيامبر صلى الله عليه و آله و مفسر تعليمات و احكام او مى دانستند، و از همان زمان به نام شيعه على عليه السلام شناخته مى شدند.[25]

انتخاب نام «شيعه » براى كسانى كه ارتباط با على عليه السلام داشتند، در همان عصر پيامبر صلى الله عليه و آله صورت گرفته، و اين نام را پيامبر صلى الله عليه و آله به آنها داده است نه اين كه در عصر خلفا و يا در زمان صفويه يا غير آن پيدا شده باشد.[26]

 اين حقيقت را با مراجعه به كتاب هاى اهل لغت مانند نهايه «ابن اثير» و «لسان العرب» و امثال آنها[27] مى توان دريافت، آنها تصريح مى كنند كه نام «شيعه» بر پيروان على عليه السلام و فرزندان او، و دوستان آنها، اطلاق شده، تا آنجا كه اسم خاص آنها گرديده است.[28]،[29]

لذا منظور از «شيعه» دسته معينى از مسلمانان بوده اند كه ارتباط مخصوصى با على عليه السلام داشته، و اين دسته در آن روز از ساير مسلمانان كه هيچ يك از مهر و علاقه نسبت به آن حضرت خالى نبوده اند مشخص و ممتاز بوده اند.[30]

انتظارات امام باقر علیه السلام از شیعیان

بی شک شيعيان واقعی غير از اوامر و نواهى، باید سنّت هاى اهل بیت علیهم السلام را هم حفظ مى كنند. به عنوان مثال سنّت ائمّه عليهم السلام اين بوده است كه بدون واسطه شب ها به در خانه نيازمندان رفته و به آنها كمك مى كردند.[31] بنابراین كسانى كه سنّت ها را زنده بدارند و تمام اوامر و نواهى را عمل كنند، آنها شيعه هستند.[32]

در این زمینه باید به کلامی از امام باقر علیه السلام استناد نمود؛ شخصى به آن حضرت عرض كرد: «الحمد للَّه شيعيان شما خيلى زياد هستند» امام عليه السلام نگاه پرمعنايى به او كرد و فرمود: اينها كه مى گويى شيعيان ما هستند، آيا اين كارها را انجام مى دهند؟ «هَلْ يَعْطِفُ الْغَنيُّ عَلَى الْفَقيرِ؟ وَ يَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسِي ءِ و يَتَواسَوْنَ؟ قُلتُ: لا، قالَ: ليْسَ هؤُلاءِ الشِّيعَةُ، الشِّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هَكَذا[33]؛ آيا ثروتمندان اين افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجّهى دارند و به آنها رسيدگى مى كنند؟ آيا بزرگان و نيكوكاران اين افرادى كه شما آنها را شيعه مى خوانيد، خطاها و اشتباهات خطاكاران را مى بخشند و آنها را مورد عفو و گذشت قرار مى دهند، (يا آنها را چندين برابر مجازات مى كنند و زجر مى دهند!؟) آيا اينها مواسات دارند؟ خوشبختى هاى خويش را بين همديگر تقسيم مى كنند (شادي هايشان را با هم قسمت نمايند)؟[34]

آن مرد وقتى اين ويژگيها را شنيد شرمنده شد و پاسخ منفى داد. سپس حضرت فرمود: چنين افرادى شيعه نيستند؛ شيعه كسى است كه آنچه را گفتم عمل كند.[35]

آرى، انسان مؤمن و مسلمان بايد در حدّ امكانات و توانايى اش به تمام اقشار آسيب پذير جامعه كمك كند.[36] شيعه واقعی بايد راهب شب و شير روز، انسانى هوشيار و فهميده و زرنگ باشد، به فقراء و نيازمندان كمك كند و از خطاى خطاكاران درگذرد و ديگران را در شاديهاى خود سهيم كند.[37]

اما به راستی آيا ما مدعیان پیروی از خاندان اهل بیت عليه السلام به مانند ائمۀ معصومین علیهم السلام ايثارگرى مى کنیم؟ آيا مى دانيم همسايگان ما در چه وضعى به سر مى برند؟ آيا خبر داريم همسايگان ما چگونه معیشت خود را مى گذرانند؟ آيا از وضع اقوام و بستگان و آشنايان اطّلاعى داريم؟[38]

مسلمانان بايد اين واقعيت وجدانى و ضرورى را كاملا احساس نمايند كه سربلندى هر كس بستگى به سربلندى برادران او دارد؛ همه يار و مددكار يكديگرند، اما چرا از كمك به يار و مددكار خود مضايقه مى كنیم؟كيست كه حاضر باشد در همه چيز اصل «مساوات و مواسات» را با برادران مسلمان خود رعايت كند و راستى آنچه را براى خود مى خواهد براى آنان نيز بخواهد، منافع و سربلندى و پيروزى خود را در حفظ منافع و سربلندى و پيروزى آنها بداند؟! [39]

اقلاً بايد انصاف و عدالت در حق هم داشته باشیم، لااقل با يكديگر همكارى كنیم، حقوق يكديگر را زيرپا نگذاریم و منافع يكديگر را ناديده نگيریم.[40]

به راستی اگر پاسخ اين سؤالات و مطالبات منفى باشد، آيا مى توانيم ادّعا كنيم كه شيعه هستيم؟[41]

هفت نشانه شیعیان واقعی از نگاه امام باقرعلیه السلام

امام باقر علیه السلام در روایتی كوتاه، هفت صفت براى شيعيان متذکر شده است که يك دنيا مطلب و مسئوليّت در آن نهفته است.[42]

حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: «يَا مُيَسِّرُ أَلَا اخْبِرُكَ بِشِيعَتِنَا؟ قُلْتُ: بَلى جُعِلْتُ فِداكَ قَالَ: إِنَّهُمْ حُصُونٌ حَصِينَةٌ و صُدُورٌ أمِيْنَةٌ وَ أَحْلَامٌ وَزِيْنَةٌ لَيْسُوا بالمَذِيعِ البَذِرِ وَلَا بِالجُفَاتِ المُرَاعِيْنَ رُهْبَانٌ بِالْلَيلِ اسُدٌ بِالْنَهارِ؛[43] اى ميسّر[44]، آيا شيعيانمان را به تو معرّفى كنم؟ عرض كردم: فدايت شوم بفرماييد. حضرت فرمود: آنها دژهاى محكم و سينه هاى امانتدار و صاحبان عقل هاى وزين و متين هستند، شايعه پراكنى نمى كنند و اسرار را فاش نمى كنند و آدم هاى خشك و خشن و رياكار هم نيستند، راهبان شب و شب زنده داران و شيران روزند.[45]

1. دژهاى محكم

شيعيان بايد در مقابل تبليغات دشمن نفوذناپذير باشند؛ اكنون كه وضع فرهنگى دنيا به شكل خطرناكى نسل جوان ما را تهديد مى كند، آيا راهى براى اين كه جوانانمان را تقويت كنيم پيدا كرده ايم؟ اگر نمى توانيم ميكروب ها را نابود كنيم بايد خود را تقويت كنيم.[46]

2 و 3 و 4. امانتدار، عاقل و رازدار

در زمان ائمّه عليهم السلام يكى از گِله هاى ايشان اين بود كه بعضى از شيعيان اسرار ما را فاش مى كنند. مراد از اسرار اين بود كه مقاماتى كه ائمّه عليهم السلام داشته اند مانند مقام علم غيب امام، شفاعت در روز قيامت، امانت دارى علوم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، شاهد و ناظر اعمال شيعيان و معجزات و ... از مسائلى بود كه مردم عادّى و مخالفان قادر به درك آن نبودند ولى بعضى از شيعيان ساده لوح و خام، در هر جا كه مى نشستند همه چيز را مى گفتند و اين كار ايجاد اختلاف، عداوت و دشمنى مى كرد، به همين جهت امام عليه السلام فرمودند شيعيان ما، سينه هاى امانتدارند، افشاكننده بى جهت نيستند، ايجاد اختلاف در ميان اين و آن نمى كنند.[47]

از اين بدتر گروه غلاتى هستند كه در زمان ما پيدا شده اند كه به بهانه ولايت، كفريّات و تعبيرات زشتى درباره ائمّه عليهم السلام مى گويند كه هرگز ائمّه از آن راضى نيستند. بايد مراقب اين غلات جديد باشيم. [48]

اين گروه دو عيب دارند: يك عيب اين است كه خودشان را از بين مى برند؛ خيال مى كنند اگر ما صفات خدا را براى ائمّه عليهم السلام يا حضرت زينب عليها السلام يا شهداى كربلا بگويند، عين ولايت است؛ و عيب بزرگ تر اين است كه زمان ما زمان رسانه هاى جمعى است، اگر خبرى امروز صبح صادر شود، يك ساعت بعد تا گوشه و كنار دنيا مى رسد. اين كلمات غلوّآميز و اين سخنان نادرست را از اين جا به جاهاى ديگر پخش مى كنند و لكّه بزرگى را بر دامان شيعه مى چسبانند و شيعه را كافر معرّفى كرده و بعد هم كشتن شيعيان شروع مى شود. اين اشخاص نادان خبر ندارند كه با حرف هايشان منشأ كشتار يك عدّه از شيعيان در جاى ديگرى از دنيا مى شوند.[49]

واى از اين دوستان نادان و انسانهاى جاهل، واى از آن زمانى كه نبض مجالس به دست افراد بى سواد، بى اطّلاع، ناآگاه و نادان بيفتد؛ نبايد بگذاريم كه ابتكار مجالس به دست اين گونه افراد باشد.[50]

5. محبّت

شيعيان خشن نيستند، بلكه پرمحبّت و داراى لطافتند. شيعه روح على بن ابى طالب عليه السلام و ساير ائمّه هدى عليهم السلام را دارد، كه حتّى با دشمنانشان هم محبّت مى كردند.[51]

در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام چنين مى خوانيم: «الدّين هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدّينُ[52]؛ دين محبّت است و محبّت دين است».[53]

گاه استدلال عقلى انگيزه انسان براى انجام كارى مى شود؛ و گاه عشق و محبّت، او را وادار به كارى مى كند. اما به راستی آيا اين دو انگيزه يكسان هستند؟[54]

حقیقت آن است که در روايات بر عشق و محبّت تأكيد شده، نه بر راه پرسنگلاخ برهان منطقى و استدلال هاى عقلى، تا آدمى زودتر به سر منزل مقصود برسد. اگر عاشق شدى خود به خود به سوى اطاعت الهى گام برمى دارى، و مشكلات آن را به جان مى خرى. اگر عاشق امام زمان شدى اطاعت اوامرش و مبارزه با فساد و منكرات، كارى بس آسان خواهد بود. آرى، عشق و محبّت كارها را سهل مى كند. آيا دين و آئينى كه انگيزه حركت پيروانش محبّت و عشق است، و تمام دينش را محبّت و عشق معرّفى مى كند، آئين خشونت است؟![55]

6 و 7. شب زنده دار و شجاع

شيعيان رياكار نيستند، و دو حالت مختلف را باهم جمع كرده اند، اگر كسى عبادت هاى شبانه آنها را ببيند مى گويد زاهدان روزگاراند و در امور زندگى ضعيف اند، امّا روز هنگام مشاهده مى كند كه مثل شير در صحنه اجتماع حاضر مى شوند.[56]

توصیه امام باقر علیه السلام به شیعیان

بى شك، تنها دعا كردن و سخن گفتن افتخار محسوب نمى شود و انسان را به درجات عاليه نمى رساند؛ بلكه سخنى كه به دنبال آن عمل باشد و گفتارى كه منشأ كردار نيك و پسنديده گردد ارزشمند است؛ اين مطلب يك قانون كلى است كه در همه موارد جارى است؛ مثلا، ادعاى شيعه بودن و دم از محبت على زدن و سخن از عشق سوزان به اهل بيت گفتن، در صورتى كه منشأ ترك گناهان و انجام عبادت و اطاعت نشود بى شك ارزش ندارد و ما را در زمره شيعيان واقعى معصومين عليهم السلام قرار نمى دهد؛ بدين جهت، در روايات، انسانى كه سخنى مى گويد ولى برخلاف آن عمل مى كند، تقبيح و سرزنش شده است.[57]

از جمله در روایتی، امام باقر عليه السلام به يكى از دوستان خود فرمود:«أَبْلِغْ شِيعَتَنا أَنَّهُ لا يُنالُ ما عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِعَمَلٍ [58]؛ به شيعيان ما بگو كه هيچ كس به مواهب و رحمت هاى الهى نمى رسد مگر با عمل».[59]

اين گفتار امام باقر عليه السلام پاسخى است به آنها كه تصور مى كنند تنها به عنوان قبول نام تشيع و ابراز عشق به خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله مى توانند بزرگترين مقام را در پيشگاه خدا داشته باشند، در حالى كه مى دانيم اساس اسلام روى عمل گذشته شده و شيعيان واقعى آنها هستند كه برنامه عملى آنان اقتباسى است از برنامه هاى عملى على عليه السلام و يارانش و اصولًا تشيع از ماده مشايعت به معناى گام برداشت پشت سر كسى است؛ بنابراين آنها شيعه واقعى خاندان پيغمبرند كه پشت سر آنها گام بر مى دارند.[60]

تقوا و ورع؛ لازمه شیعه واقعی

باید دانست شيعه بودن به اين است كه دنبال ائمۀ معصومین عليهم السلام حركت كنیم و امامان عليهم السلام در علم، تقوى ، امانت، شجاعت، بى اعتنايى به دنيا و ... پيشواى ما باشند. چرا که آنان مانند نورى هستند كه همه به سویشان در حرکتند، چون نور جاذبه دارند و افراد را به سوى خود جذب مى كنند.[61]

متأسفانه پيوندهاى بسيارى از افراد اين مكتب به ائمۀ اطهار علیهم السلام، پيوند محبت و توسل و حاجت است، نه امام و مأموم و راهنما و راهبر، در حالى كه نور وجود آنان به عنوان انسان های کامل، بايد تمام كسانى كه خدا را اطاعت مى كنند به سوى خود جلب كند و در زندگى از او الگو بگيرند.[62]

لذا روايات متعددی وارد شده كه به سرزنش كسانى مى پردازد كه از محبت اهل بيت عليهم السلام دم مى زنند و گمانشان اين است كه محبت تنها، براى رستگارى كافى است؛ نظير روايتى كه در آن، امام باقر عليه السلام خطاب به جابر فرمود:[63]

«يا جابر أ يكتفى من ينتحل التشيع أن يقول بحبنا أهل البيت؟ فو الله ما شيعتنا إلا من اتقى الله و أطاعه و ما كانوا يعرفون يا جابر إلا بالتواضع و التخشع و الأمانة و كثرة ذكر الله و الصوم و الصلاة و البر الوالدين و التعاهد للجيران من الفقراء و أهل المسكنة و الغارمين و الإيتام و صدق الحديث و تلاوة القرآن و كف الألسن عن الناس إلا من خير و كانوا أمناء عشائرهم في الأشياء ... فاتقوا الله و اعملوا لما عند الله، ليس بين الله و بين أحد قرابة، أحب العباد إلى الله عز و جل و أكرمهم عليه أتقاهم و أعملهم بطاعته، يا جابر و الله ما يتقرب الى الله تبارك و تعالى إلا بالطاعة و ما معنا براءة من النار و لا على الله لأحد من حجة، من كان لله مطيعا فهو لنا ولى و من كان لله عاصيا فهو لنا عدو و ما تنال ولايتنا إلا بالعمل و الورع ؛ اى جابر! آيا براى كسى كه نام شيعه بر خود نهاد همين قدر بس است كه از محبت ما اهل بيت دم زند؟! به خدا قسم نيست شيعه مگر كسى كه تقواى الهى پيشه كند و اطاعت خدا نمايد و چنين كسانى، اى جابر شناخته نمى شوند مگر با فروتنى، خشوع، امانتدارى، فراوانى ذكر خدا، روزه گرفتن، نماز خواندن، نيكى به پدر و مادر، سركشى از همسايگان فقير و نيازمند و بدهكاران و يتيمان، راستگويى، تلاوت قرآن، زبان را جز به نيكى درباره مردم نگشودن و در قبيله خود معروف به امانت بودن ...»[64]

«پس تقواى الهى پيشه كنيد و به فرامين او عمل نماييد و بدانيد كه بين خدا و هيچ كس قرابت و خويشاوندى نيست، محبوب ترين و گرامى ترين بندگان نزد خداى عز و جل باتقواترين و مطيع ترين آنان است ... اى جابر! به خدا قسم به خداى تبارك و تعالى نمى توان نزديك شد مگر با اطاعت و فرمانبردارى، (ما اهل بيت) برائت هيچ كس را از آتش، در اختيار نداريم، هيچ كس حجتى بر خدا ندارد، هركس كه مطيع خداست دوست و ولى ماست و هركس كه در برابر خدا عاصى و گنهكار است دشمن ما محسوب مى شود. ولايت و سرپرستى ما دست يافتنى نيست مگر از طريق عمل و ورع و پارسايى».[65]،[66]

لذا اآن عده که معتقدند منظور از ولايتمداری و شیعه گری، صرفاً محبت و دوستى و عشق به اهل بيت عليهم السلام و توسل به آن بزرگواران است سخت در اشتباهند؛ حال آنکه منظور از ولايت در اينجا تشكيل حكومت است. يعنى يك مسلمان علاوه بر نماز و زكات و حج و روزه، بايد حكومت اسلامى را پذيرا باشد. حكومت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام و جانشينان آن را بپذيرد. بنابراين، شیعه گری تنها عشق و علاقه و محبت و توسل نيست، بلكه به معناى تقوی و پذيرش برنامه هاى حكومت اسلامى از سوى امامان معصوم يا پيامبران الهى عليهم السلام است.[67]

یک سفارش به شیعیان

امام باقر عليه السلام در فرازی فرمود:«مروا شيعتنا بزيارة قبر الحسين بن على عليهما السلام فإن إتيانه يزيد فى الرزق، ويمد فى العمر، ويدفع مدافع السوء؛ شيعيان ما را به زيارت قبر حسين بن على عليه السلام فرمان دهيد زيرا زيارت آن، روزى را زياد مى كند، عمر را دراز مى گرداند و بدى ها را دور مى سازد».[68]،[69]

سخن آخر:( چگونه شیعه حقیقی باشیم)

در خاتمه باید گوشرد کرد که ما مسأله ادّعاى تشيّع را خيلى ساده حساب كرده ايم به طورى كه با توسّل، و زيارت و دعا مى خواهيم خود را شيعه بدانيم. البته كسى نمى خواهد توسّل و زيارت را كم ارزش كند ولى شيعه بودن، غير از اينها امور متعدّدى مانند: فداكارى، ايثار، معرفت، تقوا و ... مى خواهد.تمام زندگى ما خانه، بازار، ادارات، جشن ها، سفر، حضر و ... همه بايد بوى ولايت دهد. [70]

لذا امام باقر علیه السلام در بیان اهمیت اصل ولایت به زراره فرمود:« بني الاسلام على خمسة اشياء؛ على الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية. قال زرارة: فقلت: و أي شي ء من ذلك أفضل؟ قال عليه السلام:الولاية افضل لانها مفتاحهن و الوالى هو الدليل عليهن ...؛اسلام بر پنج پايه استوار است؛ نماز و زكات و روزه و حج و ولايت. زرارة مى گويد از امام پرسيديم: كداميك از اين اصول پنج گانه مهم تر است؟ امام عليه السلام فرمودند: ولايت از همه مهم تر است چون ولايت كليد رسيدن به آنهاست (و محتواى آن دستورات در ولايت تحقق پيدا مى كند) و امام و والى، راهنماى مردم به سوى اين اعمال است.[71]،[72]

بايد التزام به ولايت را كه در بيان امام باقر عليه السلام آمده، از خود و خانواده خود شروع كنيم، چرا كه شيعه على بودن فقط به ادّعا نيست.[73]

بلکه بايد سعى كنيم ارتباط با ائمه اطهار علیهم السلام حفظ شود و نشانه های واقعی شیعه گری را در پرتو ولایت در خود تقویت سازیم ؛ و حتی اگر لغزش و گناهى از ما سر زد توبه كنيم و در نزد پروردگار اعتراف به گناه نماييم و از درياى بى كران لطف و رحمتش تقاضاى عفو و بخشش كنيم.[74]

بی تردید با تأمل در روايت نورانی امام باقر علیه السلام ، انسان اميدوار شده و مى فهمد كه بايد براى شيعه بودن خيلى زحمت كشيد، چرا كه محبّ بودن آسان و شيعه بودن مشكل است و ما در ابتداى راه هستيم و بايد از آنها كمك بخواهيم تا در زمرۀ شيعیان حقیقی خاندان اهل بیت علیهم السلام قرار بگیریم.[75]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 


[1] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص198.

[2] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص436.

[3] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص347.

[4] مشكات هدايت ؛ ص32.

[5] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص140.

[6] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص414.

[7] مشكات هدايت ؛ ص33.

[8] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص198.

[9] آيات ولايت در قرآن ؛ ص432.

[10] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص198.

[11] مشكات هدايت ؛ ص14.

[12] همان.

[13] آيات ولايت در قرآن ؛ ص433.

[14] مشكات هدايت ؛ ص23.

[15] لغات در تفسير نمونه ؛ ص322.

[16] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص35.

[17] آيات ولايت در قرآن ؛ ص449.

[18] مشكات هدايت ؛ ص18.

[19] همان.

[20] همان؛ص19.

[21] همان.

[22] همان.

[23] همان.

[24] لغات در تفسير نمونه ؛ ص322.

[25] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص114.

[26] اعتقاد ما ؛ ص116.

[27] ر. ك: مقدمه ابن خلدون؛ ص 196؛ ص 550، الملل والنحل شهرستانى؛ ج 1؛ ص 146، المنجد؛ ص 613، الرائد؛ ص 903، اقرب؛ ج 1؛ ص 627.

[28] النهاية في غريب الحديث والأثر؛ ج 2؛ ص 519، لسان العرب؛ ج 8؛ ص 189، القاموس المحيط؛ ج 3؛ ص 47، مجمع البحرين؛ ج 4؛ ص 356، تاج العروس؛ ج 5؛ ص 405.

[29] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص114.

[30] همان؛ ص 115.

[31] مشكات هدايت ؛ ص45.

[32] همان.

[33] بحار الانوار؛ ج 71؛ ص 313.

[34] آيات ولايت در قرآن ؛ ص452.

[35] همان.

[36] همان ؛ ص219.

[37] همان ؛ ص452.

[38] همان ؛ ص219.

[39] همان ؛ ص45.

[40] همان.

[41] همان ؛ ص219.

[42] مشكات هدايت ؛ ص16.

[43] بحار الأنوار؛ ج 65؛ ص 180.

[44] « ميسّر بن عبدالعزيز» از معاريف اصحاب امام باقر عليه السلام بوده كه در كتب رجال هم توصيف شده است. امام باقر عليه السلام جمله اى درباره او دارد كه در حالات ميسّر آمده است. حضرت مى فرمايد: اى ميسّر چند بار مرگ تو فرارسيده و خداوند اجل تو را به تأخير انداخت براى اين كه صله رحم بجا آوردى و مشكلات آنان را حل كردى.

[45] مشكات هدايت، ص 16.

[46] همان.

[47] همان.

[48] همان ؛ ص17.

[49] همان.

[50] همان.

[51]همان؛ص18.

[52] نورالثّقلين؛ ج 5؛ ص 285؛ ح 49.

[53] تفسير نمونه ؛ ج 22 ؛ ص164.

[54] آيين رحمت ؛ ص32.

[55] همان؛ص33.

[56] همان؛ص18.

[57] والاترين بندگان ؛ ص106.

[58] اصول كافى؛ ج 2؛ ص 300.

[59] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص86.

[60] همان.

[61] مشكات هدايت ؛ ص197.

[62] همان.

[63] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص56.

[64] همان.

[65] كافى؛ ج 2؛ ص 74؛ ح 3.

[66] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص57.

[67] اهداف قيام حسينى ؛ ص87.

[68] بحارالانوار؛ ج 101؛ ص 4.

[69] گفتار معصومين(ع) ؛ ج 2 ؛ ص183.

[70] مشكات هدايت ؛ ص43.

[71] اصول كافى؛ ج 3؛ ص 30؛ كتاب الايمان و الكفر؛ ب دعائم الاسلام؛ ح 5.

[72] آيات ولايت در قرآن ؛ ص70.

[73] مشكات هدايت ؛ ص43.

[74] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص198.

[75] مشكات هدايت ؛ ص46.

captcha