روش شناسی امام سجاد علیه السلام در احیای نهضت عاشورا از منظر معظم له

روش شناسی امام سجاد علیه السلام در احیای نهضت عاشورا از منظر معظم له


فصاحت و بلاغت امام سجاد علیه السلام/ قاطعیت و شجاعت امام سجاد علیه السلام/ اقرار گرفتن از طرف مقابل و الزام او به نتایج آن اقرار/ سخن آخر:اتمام حجت؛ شیوه اقناعی بزرگ مبلّغ قیام عاشورا‌

قيام عاشورا علاوه بر آن كه به احياى دين خدا كمك كرد، و موجب رشد و شكوفايى درخت اسلام شد، باعث بيدارى امّت اسلامى گشت و روح شهادت طلبى و شجاعت را در مسلمانان دميد و درس فداكارى و ايثار را به بشر آموخت و دستگاه خلافت اموى را با خطرات جدّى روبرو ساخت و سبب قيام ها و نهضت هاى خونينى گرديد كه در كوتاه مدّت به سقوط خلافت آل ابوسفيان و در درازمدّت به برچيده شدن خلافت بنى اميّه انجاميد.[1]

لذا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، تنها فرزندش امام سجّاد عليه السلام را آماده پذيرش مسئوليّت عظيم به ثمر رساندن نهال برومندى را كه در كربلا نشانده و با خون عزيزانش آبيارى كرده بود ساخت. آخرين وصايايش را با او در ميان گذاشت و سفارش اطاعت از او را به خواهران و دخترانش مى كرد.[2]

امام عليه السلام شيعيان و پيروان مكتبش را در اين لحظات بحرانى و طوفانى نيز فراموش نکرد، و پيام مظلوميّت خود را به وسيله تنها پسرش به آنها رساند، تا بدانند در ادامه راه از چه راهبردی استفاده كنند.[3]

اهتمام امام سجاد علیه السلام در اجرای احتجاجات متعدد و متنوع در راستای تداوم نهضت عاشورا غیر قابل انکار است به عنوان نمونه فنون مختلف سخنوری در خطبه های فراموش نشدنى امام سجّاد عليه السلام در کوفه و شام و مدینه به شدت ستودنی است؛ لذا شایسته است روش شناسی آن حضرت در احیای نهضت امام حسین علیه السلام یش از پیش مورد توجه قرار گیرد.[4]

فصاحت و بلاغت امام سجاد علیه السلام

شيرينى و جذابيت عبارات، رسا بودن تعبيرات و مفاهیم، و نفوذ فوق العاده يعنى «فصاحت و بلاغت»،[5] در این میان بنى هاشم علاوه بر فضايل معنوى و اخلاقى كه در رفتار و كردارشان آشكار بود، همچون جوانمردى، سخاوت، ايثار، از خودگذشتگى و زهد و وارستگى؛ از فصاحت و بلاغت فوق العاده نيز[6]برخوردار بودند و اين كمال در مقابل زندگى آلوده بنى اميّه به سختى آرامش درونى آنان را بر هم مى زد، و آتش حسد را در درونشان شعله ور مى ساخت.[7]

حضرت على عليه السلام در پاسخ به سؤالى پيرامون ويژگى هاى هر يك از طوايف قريش، در بيان فرق بين فرزندان عبد شمس كه بنى اميّه از آنها هستند و بنى هاشم چنين مى فرمايد:«وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِما فِي أَيْدِينا، وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمُوتِ بِنُفُوسِنا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ؛امّا ما «طايفه بنى هاشم» از همه طوايف قريش نسبت به آنچه در دست داريم بخشنده تريم و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتريم، آن ها (بنى اميّه) پر جمعيّت و مكّار و زشت اند و ما فصيح تر و دلسوزتر و زيباتريم!».[8]

اینچنین است که باید به امام سجاد علیه السلام لقب امراى كلام را اطلاق کرد،. بهترين دليل براى اين مطلب، آثارى است كه از آن حضرت باقى مانده؛ به ویژه  خطبه هايى كه امام زین العابدین علیه اسلام بعد از حادثه كربلا در كوفه و شام و سپس در مدينه ايراد كردند و همچنين دعاهاى صحيفه سجاديه و دعاهايى مانند دعاى ابو حمزه ثمالى كه آن نيز سندش به امام سجاد عليه السّلام مى رسد و امثال آنها.[9]

در تبیین این مهم باید گفت امام سجاد علیه السلام پيوسته در بيدار ساختن مردم تلاش مى كرد و همه را براى قيام بر ضدّ آن حكومت غير اسلامى كه در رأس آن بقاياى عصر جاهليت يعنى فرزند معاویه بود فرا مى خواند.[10]

خطبه ها و استدلالات متين و محكم و پرمايه آن حضرت و فصاحت و بلاغتى كه در آن به كار رفته، حكايت از اين دارد كه اين فرزند به حقّ امام حسین عليه السلام با همان منطق كوبنده پدر در برابر ظالمان ايستاده بود و از هر فرصتى بهره مى گرفت.[11] تا مردم  با اهداف و پیام نهضت عاشورا آشنا گردند و برای قیام و نابودی حكومت یزید به پا خیزند.[12]

اینگونه است که وقتی امام سجاد علیه السلام رو به يزيد كرد و فرمود: «أَتَاْذَنَ لي أَنْ أرْقى هذِهِ الْأَعْوادَ فَأَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ فيهِ للَّهِ تَعالى رِضىً، وَلِهؤُلاءِ أَجْرٌ وَثَوابٌ آيا به من اجازه مى دهى كه بر فراز اين چوب ها[13] بروم و سخنانى بگويم كه سبب خشنودى خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشى براى اين مردم در پى داشته باشد؟».[14]

يزيد در خواست امام را نپذيرفت، وقتی مردم اصرار كردند كه يزيد اجازه دهد، باز هم يزيد نپذيرفت و [15]در پاسخ مردم گفت: «إنَّ هؤلاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَالْفَصاحَةَ وَزَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً؛ اين گروه علم و فصاحت را (از پدرانشان) به ارث برده اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشيده اند».[16]

سرانجام با اصرار فراوان مردم، يزيد اجازه داد كه امام سجّاد عليه السلام بر منبر برود.[17]لذا امام سجاد عليه السلام در آغاز خطبه معروفش در شام فرمود:«أيُّها النّاسُ اعْطِيْنا ستّاً وَفُضِّلْنا بِسَبْعٍ، اعْطِيْنا العِلْمَ والحِلْمَ والسَّماحَةَ والفَصَاحَةَ والشَّجَاعَةَ والمَحَبَّةً في قُلوبِ المُؤْمِنينَ؛اى مردم خداوند شش موهبت به ما عطا فرموده و به هفت چيز ما را برترى داده است. آن شش موهبت عبارت است از علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبوبيت در دل هاى مؤمنان».[18]،[19]

آری آن حضرت وارث دانش و فصاحت علوى و شجاعت و جسارت حسينى است؛ از اين رو با آرامش تمام و در نهايت فصاحت و بلاغت و موقعيت شناسى به معرّفى خويش و پدر و جدّ خود پرداخت تا مردم غفلت زده شام را بيدار كند و حجّت را بر آنان تمام نمايد، و كرد![20]

با این تفاسیر باید گفت آن کسی که پس از واقعۀ عاشورا  نقشه هاى یزید را در کوفه و شام  نقش بر آب كرد و او  را در رسيدن به مقصود ناكام گذاشت، امام سجاد عليه السلام بود كه در دارالاماره و نیز کاخ یزید حضور مى يافت و با فصاحت و بلاغت و شجاعتى كه از پدر بزرگوارش به ارث برده بود، دهان یزید را مى بست و جنایت او را براى همه مردم فاش ساخت.[21]

قاطعیت و شجاعت امام سجاد علیه السلام

تعبيراتی كه پس از واقعۀ عاشورا در گفتار امام سجاد عليه السلام مورد استفاده قرار می گرفت  نشان مى دهد كه شجاعت پدرش حسین عليه السلام در وجود مباركش به طور كامل وجود داشته است.[22]

نمونه ای از شجاعت امام سجاد علیه السلام را هنگامى که‌ آن حضرت ‌و‌ همراهان را‌ به‌ صورت اسیر وارد قصر دارالاماره کردند قابل مشاهده است؛ لذا وقتی ابن زياد رو به على بن الحسين عليه السلام كرد و پرسيد: «تو كيستى؟» حضرت پاسخ داد: «من على بن الحسين هستم».ابن زياد گفت: مگر على بن الحسين را خداوند (در كربلا) نكشت؟امام عليه السلام فرمود: من برادرى به نام على بن الحسين داشتم كه مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند.[23]

ابن زياد گفت: نه، او را خدا كشت !امام چهارم با استناد به کلام وحی فرمود: « «أللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا؛[24] خداوند، جان ها را به هنگام مرگشان مى گيرد» (يعنى هر چند خداوند، جان هر كس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمكار به شهادت رساندند).[25]

ابن زياد كه از اين جواب دندان شكن خشمگين شده بود، گفت: تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانايى پاسخگويى به من وجود دارد؟ او را ببريد و گردن بزنيد!![26]

و یا آنجا که امام سجاد علیه السلام رو به ابن زياد كرد و فرمود: «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُني يَابْنَ زِيادٍ، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ؛ اى پسر زياد! آيا ما را با قتل تهديد مى كنى؟ مگر نمى دانى كه كشته شدن (در راه خدا)، عادت (ديرين) ما و شهادت، مايه كرامت و افتخار ماست».[27]

پس از اين گفتگوها ابن زياد كه كاملًا شكست خورده بود، دستور داد على بن الحسين و همراهانش را درخانه اى كنار مسجد اسكان دهند.[28]،[29]

بی شک اگر بخواهیم بیش از پیش به شجاعت امام سجاد علیه السلام پی ببریم باید به خطبه شامیه آن حضرت در آن مجلس مهم در بارگاه حکومت ظالمانه بنی امیه دقت کنیم. [30]

اين خطبه غرّا، يكى از فصيح ترين و كوبنده ترين خطبه هاى تاريخ اسلام است؛ گويى [31]تمام آن از روح بلند حسین بن علی عليه السلام و شجاعت بى نظيرش تراوش كرده و بر زبان فرزندش امام سجاد علیه السلام جارى شده كه با همان زبان و همان منطق پدر سخن مى گويد.[32]

تمام خطبه آمیخته با شجاعت در حد اعلاست که باعث شد تا همان‌ جا پایه‌های حکومت بنی‌امیه لرزان شود و یزیدیان و امویانی که خیال می‌کردند پیروز شدند آن‌وقت فهمیدند که گرفتار چه شکست عظیمی شده‌اند و همان سبب شد که اهل‌بیت علیه السلام را با احترام برگردانند و زودتر از شام ببرند که مبادا قیامی در شام شود.[33]

تبلور شجاعت آن حضرت را  در پاسخ به يزيد می توان مشاهده نمود آنجا که فرمود:واى بر تو اى يزيد! اگر مى دانستى كه چه كردى و چه جنايتى را در حق پدر و برادر و عموها و خاندانم مرتكب شدى، به يقين (از وحشت) به كوهها فرار مى كردى و بر روى خاكستر مى نشستى و فرياد ناله و غم سر مى دادى، از اينكه چرا سر پدرم، حسين پسر فاطمه و على عليهم السلام را بر سر دروازه شهرتان آويخته ايد، با آنكه او امانت رسول خدا صلى الله عليه و آله ميان شما بود.(اى يزيد) من تو را در فرداى قيامتى كه همه مردم گرد مى آيند، به خوارى و رسوايى بشارت مى دهم».[34]،[35]

به راستى انسان نمى داند در برابر اين همه شجاعت و قدرت روحى چه بگويد؟ جز اينكه در برابر عظمت آن حضرت زانو به زمين بزند و اعتراف كند كه الفاظ و جمله ها قادر نيستند، عظمت و شهامتى را كه در اين چند جمله [36]در آن شرائط مخصوص و در برابر مرد سفّاك و بى رحمى همچون یزید نهفته است بيان كند.[37]

اقرار گرفتن از طرف مقابل و الزام او به نتایج آن اقرار

امام سجاد عليه السلام در پاسداشت نهضت عاشورا همۀ وقایع آن را برای مردم کوفه و شام بيان می كرد و از آنان اقرار می گرفت[38]لذا در فرازی از آن حضرت می خوانیم که فرمود:« هل تعلمون أنکم کتبتم إلی أبی وخدعتموه وأعطیتموه من أنفسکم العهد و المیثاق والبیعة ثم قاتلتموه وخاذلتموه...بأیة عین تنظرون إلی رسول الله یقول لکم قتلتم عترتی وانتهکتم حرمتی فلستم من أمتی؛ آیا در خاطر دارید به سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با او کارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟!...به کدام چشم به روی پیغمبر نظر می افکنید، وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید؛ پس از امت من نیستید! ؟»[39]

و یا در شام هنگامى كه مؤذّن گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ،امام سجاد عليه السلام رو به يزيد كرد و فرمود: «مُحَمَّدٌ هذا جَدّي أَمْ جَدُّكَ؟ يا يَزيدُ؛ اى يزيد! اين محمد (كه به رسالت او گواهى داده شد) جدّ من است يا جدّ تو؟» اگر بگويى جدّ توست كه دروغ گفته اى، و اگر جدّ من است (كه به يقين چنين است) پس چرا فرزندانش را به قتل رساندى؟[40]

يزيد كه پاسخى نداشت، سراسيمه شد و از شورش مردم بيمناك گشت؛ لذا پس از پايان اذان فوراً به نماز ايستاد.[41]،[42]

سخن آخر:(اتمام حجت؛ شیوه اقناعی بزرگ مبلّغ قیام عاشورا)

افراد توخالى و خود بزرگ بين فراوانند و گاه خود را از خداوند طلبكار مى دانند، بايد محك تجربه آيد به ميان، بايد اتمام حجّت شود تا بر سر جاى خود بنشينند، گاه مصلحت در اين است كه از پرده برون افتد راز، تا آشكار شود در حلقه رندان چه خبرهاست[43]

لذا امام سجاد علیه السلام در فرازی فرمود:ما به اين امور بر ديگران برترى يافتيم كه پيامبر، برگزيده خدا حضرت محمّد صلى الله عليه و آله از ماست و آن صدّيق (على عليه السلام كه همه گفته هاى خدا و رسولش را تصديق كرد) از ماست و جعفر طيّار از ماست و (حمزه) شير خدا و شير رسول خدا از ماست و دو سبط پيامبر (حسن و حسين عليهما السلام) از ما هستند، آن كس كه مرا (با اين اوصاف) شناخت كه شناخت، اما براى آنان كه هنوز مرا نشناخته اند آنها را به اصل و تبار و خاندانم آگاه مى سازم».[44]

سپس امام در معرّفى بيشتر خود فرمود:«اى مردم! من فرزند مكّه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم، من پسر آن كسى هستم كه حجرالاسود را با عبايش برداشت (و در جاى خود نصب كرد)؛ من فرزند بهترين كسى هستم كه (براى حج) لباس پوشيد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه (براى طواف) پا برهنه شد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه طواف و سعى انجام داد؛ من فرزند بهترين كسى ام كه تلبيه گفت و حج به جا آورد؛ من فرزند كسى ام كه (در شب معراج) بر براق سوار شد؛ من فرزند كسى ام كه شبانه از مسجدالحرام به مسجد الاقصى برده شد (و از آنجا به آسمان ها رفت)؛ من فرزند كسى ام كه جبرئيل او را به «سدرة المنتهى» (بالاترين جايگاه وصول به قرب الهى) برد؛ من فرزند كسى ام كه بسيار به مقام قرب الهى نزديك شد؛ من فرزند كسى هستم كه با فرشتگان آسمان نماز گذارد؛ من فرزند كسى هستم كه خداوند جليل به او وحى كرد؛ (آرى؛) من فرزند محمّد مصطفى و علىِّ مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه آنقدر برگردنكشان شمشير كشيد، تا بگويند: لا إله إلّااللَّه».[45]

وآن حضرت  اینگونه  با احتجاجات مختلف و متعدد خود در کوفه و شام، حجّت را بر آنها كه عمرى را با اسلام اموى سپرى كردند و اميرمؤمنانى! مثل معاويه را ديدند و اكنون نيز يزيد فاسد و شراب خوار ادّعاى امامت بر مؤمنان و خلافت خطّه مسلمين را مى كند و جز خود و خاندان فاسدش را آشنا به دين و مكتب نمى داند و امام حسين عليه السلام و خاندان پاكش را خارج از دين و شورشگر بر ضد خليفه مسلمين! معرفى مى كند، تمام كرد.[46]

از این رو رویکرد اقناعی و فوق العاده كوبنده امام سجاد علیه السلام در کوفه و شام غوغايى  بپا كرد و كاخ حكومت امويان را به لرزه درآورد و تبليغات شومى كه بيش از چهل سال بر ضد اميرمؤمنان على عليه السلام شده بود را بر باد داد و مانند غرّش رعد در همه جا صدا كرد.[47]

آرى  روش شناسی صحیح در تبیین نهضت حسینی که با اتمام حجت با مردم همراه باشد مى تواند چنين اثرى از خود به يادگار بگذارد، الان هم هنگامى كه انسان آن را مى خواند مو بر بدنش راست مى شود و به گوينده آن هزاران درود مى فرستد.[48]

 


[1] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص655.

[2] همان ؛ ص505.

[3] همان.

[4] همان ؛ ص25.

[5] عقيده يك مسلمان ؛ ص111.

[6] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص100.

[7] همان؛ ص 101.

[8]  نهج البلاغه؛ كلمه قصار؛ 116.

[9] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص528.

[10] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص312.

[11] همان.

[12] همان؛ ص 313.

[13] گويا امام عليه السلام مى خواهد بگويد منبرى كه بر روى آن نسبت به على و خاندانش عليهم السلام بد گويى مى شود، شايسته نام منبر نيست، بلكه چند قطعه چوب بى ارزش است!!

[14] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص604.

[15] همان؛ ص 605.

[16] همان.

[17] همان.

[18] بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 138.

[19] گفتار معصومين(ع) ؛ ج 2 ؛ ص177.

[20] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص611.

[21] همان ؛ ص299.

[22] همان ؛ ص369.

[23] همان ؛ ص578.

[24] سوره زمر؛آیۀ42.

[25] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص578.

[26] همان ؛ ص578.

[27] همان ؛ ص579.

[28] ملهوف( لهوف)؛ ص 202.

[29] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص579.

[30] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به ششمین کنگره بین المللی امام سجادعلیه السلام؛6/8/1395.

[31] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص602.

[32] همان؛ ص 603.

[33] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به ششمین کنگره بین المللی امام سجادعلیه السلام؛6/8/1395.

[34]  بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 135- 136.

[35] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص596.

[36] همان ؛ ص577.

[37] همان؛ ص 578.

[38] همان ؛ ص305.

[39] همان.

[40] همان ؛ ص609.

[41]  بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 137- 139، مقتل الحسين مقرّم؛ ص 352- 353. مطابق نقل مرحوم حاج شيخ عباس قمى، آن حضرت جملات ديگرى نيز در معرفى خود بيان كرد، از جمله فرمود:« أَنَا ابْنُ الْحُسَيْنِ الْقَتيلِ بِكَربَلاءَ، ... أَنَا ابْنُ الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ بَكى عَلَيْهِ الْجِنُّ فِى الظَّلْماءِ، أَنَا ابْنُ مَنْ ناحَ عَلَيْهِ الطُّيُورُ فِى الْهَواءِ؛ من فرزند حسينم، همو كه در كربلا به شهادت رسيده؛ من فرزند كسى هستم كه به خونش آغشته شده، من فرزند كسى ام كه جنيان بر او گريستند، من فرزند كسى ام كه پرندگان در ماتم او نوحه و شيون كردند»( نفس المهموم؛ ص 261).

[42] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص609.

[43] اهداف قيام حسينى ؛ ص112.

[44] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص605.

[45] همان.

[46] همان ؛ ص611.

[47] همان.

[48] همان.

captcha