دعای روز سوم ماه مبارک رمضان: «اللّهُمَّ ارْزُقْنی فیهِ الذِّهْنَ وَالتَّنْبیهَ، وَباعِدْنی فیهِ مِنَ السَّفاهَةِ وَالتَّمْویهِ، وَاجْعَلْ لی نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فیهِ، بِجُودِکَ یا اجْوَدَ الْأَجْوَدینَ؛ خدایا در این ماه، فهم و آگاهی را روزیم کن، و از کم عقلی و بی اطّلاعی دورم کن، و از هر خیر و نیکی که در این ماه نازل می شود بهره ای برایم قرار ده، ای بخشنده ترین بخشندگان.[1]
منظور از هوشیاری و بیداری چیست؟
در فراز نخست دعای روز سوم ماه مبارک رمضان می خوانیم:« اللهُمَّ ارْزُقْنی فیهِ الذِّهْنَ وَالتَّنْبیهَ؛ خدایا در این ماه، فهم و آگاهی را روزیم کن».[2]
ماه مبارک رمضان ماه بیداری و هوشیاری است؛ لذا باید تلاشی مضاعف در این زمینه ها داشت و با تفکّر در مضامین دعاهایی که در این ماه عزیز خوانده می شود گامی عملی در جهت تحقق این مهم برداشت.[3]
تأکید به هوشیاری و بیداری در این فراز نورانی یعنی اینکه انسان نباید از مسائل مهم زندگی بی خبر بماند؛ بلکه باید با کمال دقّت، مراقب آنچه که خیر و صلاح او در آن است، باشد. از سوی دیگر نسبت به اموری که لازم است مورد بی اعتنایی و بی توجهی قرار گیرد.[4]
لذا در قرآن کریم می خوانیم: «فَرَجَعُوا الی انْفُسِهِمْ؛ آنها بازگشت به عقل و وجدان خود کردند». تعبیری که حکایت از بیداری و هوشیاری می کند.[5]
بی شک اسرار آفرینش در آسمان و زمین، و وسایل و اسباب زندگی و همچنین عوامل فنا و درد و رنج، هر کدام می تواند انسان را به یاد خدا بیندازد و همچنین حوادث گوناگونی که مایه عبرت و هوشیاری انسان هاست و هر کدام می تواند سطح معرفت فرد را بالا برد یا بر بیداری و آگاهی او بیفزاید یا او را از خواب غفلت بیدار کند.[6]
از سوی دیگر در عرصه های اجتماعی نیز مسلمانان در هر زمان و مکان و در هر شرایطی که باشند باید هوشیاری خود را در مقابل دشمن حفظ کنند و این کلام مولا را که می تواند شعاری برای همیشه باشد فراموش نکنند که فرمود: «وَمَنْ نامَ لَمْ یُنَمْ عَنْه؛ آن کس که در خواب فرو رود باید بداند که دشمن در خواب نیست و از او غافل نخواهد شد».[7]
بی شک به کار نگرفتن عقل و چشم و گوش عواقب خطرناک به همراه دارد به ویژه آنکه اینگونه افراد مستحق دوزخند کسانی هستند که درهای شناخت و معرفت را به خود[8] می بندند، عقل خدا داد را تعطیل می کنند، چشم را بر هم می نهند، و گوش های خود را چنان می بندند که صدای حق را نشنوند، و چهره زیبای حقیقت را نبینند و در آنچه موجب بیداری و هوشیاری است نیندیشند؛ قرآن کریم در این زمینه می فرماید: وَلَقَدْ ذَرَأنا لِجَهنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَ الانْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ، لایَفْقَهُونَ بِها وَلَهُمْ اعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِها، وَلَهُمْ آذانٌ لایَسْمَعُونَ بها اولئِکَ کَالانْعامِ بَلْ هُمْ اضَلُّ اولئِکَ هُمُ الغافِلُونَ: «ما به طور مسلّم گروه زیادی از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دل ها (عقل هایی) دارند که با آن تعقل نمی کنند، چشمانی دارند که با آن نمی بینند و گوش هایی دارند که با آن نمی شوند!، آنها همچون چهار پایانند بلکه گمراهتر! آنها غافلانند».[9]،[10]
در کنار همۀ این مسائل باید به حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام استناد نمود که فرمود: «واعرف طریق نجاتک وهلاکک، کی لا تدعوا اللَّه بشیء عسی فیه هلاکک، و انت تظن ان فیه نجاتک، قال اللَّه تعالی وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا؛ راه نجات و هلاک خود را درست بشناس مبادا از خدا چیزی بطلبی که نابودی تو در آن است، در حالی که گمان می بری، نجات تو در آن است، خداوند متعال می گوید انسان دعای شر می کند آن گونه که دعای خیر می کند چرا که انسان، عجول است»[11]،[12]
بنابر این تنها راه رسیدن به خیر و سعادت آنست که انسان در هر کار قدم می گذارد با نهایت دقت و هوشیاری و دور از هر گونه عجله و شتابزدگی تمام جوانب را بررسی کند و خود را در انتخاب راه، از هر گونه پیشداوری و قضاوت های آمیخته با هوی و هوس بر کنار دارد، از خدا در این راه یاری بطلبد تا راه خیر و سعادت را بیابد و در پرتگاه و بیراهه گام ننهد.[13]
دوری از جهل و باطل گرایی در سایۀ پرهیز از شتابزدگی
در فراز دیگر از دعای روز سوم می خوانیم: «وَباعِدْنی فیهِ مِنَ السَّفاهَةِ وَالتَّمْویهِ؛ و از کم عقلی و بی اطّلاعی دورم کن»[14]
بدیهی است جهل و نادانی منشأ دور شدن از عبودیّت خداوند فاصله گرفتن از اوست.[15]
هم چنین یکی از عوامل شتابزدگی، جهل و نادانی و سفاهت است؛ زیرا افراد جاهل و نادان اغلب گرفتار اوهام و پندارهای غلط هستند و به گمان این که مقدّمات کار فراهم است، خود را در گرداب حوادث می افکنند و با ناکامی و شکست روبرو می شوند، در حالی که هوشیاران آگاه، تمام جوانب کار را مورد بررسی قرار می دهند و با حزم و دوراندیشی و دور از هر گونه شتابزدگی، برنامه ریزی می کنند و مطمئناً پیروز می شوند.[16]
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «مِنَ الْحُمُقِ الْعَجَلَةُ قَبلَ الْامْکانِ؛ عجله کردن قبل از فراهم شدن امکانات (انجام کار)، از حماقت است».[17]،[18]
عالم بی عمل؛ از جاهل خطرناک تر است
مردم چند گروهند: عالم، جاهل قاصر، جاهل مقصّر بسیط، و جاهل مرکّب.[19]
«عالم» کسی است که مطلبی را به طور اجمال یا به طور تفصیل می داند. یعنی نسبت به چیزی گاه علم اجمالی دارد و گاه علم تفصیلی. مثلا اجمالا می داند شراب، حرام است و زیان هایی برای جسم و روح انسان دارد. یا به طور تفصیل دلایل حرمت شراب و مدارک آن را دیده و آثار زیانبار آن را در هر یک از اعضا مورد بررسی دقیق قرار داده است.[20]
«جاهل قاصر» کسی است که نمی داند؛ ولی دسترسی به علم هم ندارد، یا به خاطر دور بودن از مراکز علم و یا فرو رفتن در غفلت و سهو و خطا.[21]
«جاهل مقصّر» کسی است که دسترسی به اسباب علم دارد، اما بر اثر سستی و تنبلی و سهل انگاری به سراغ علم نرفته و در جهل و بی خبری مانده است؛ ولی با این حال از جهل خود با خبر است! یعنی می داند که نمی داند.[22]
اما «جاهل مرکّب» کسی است که واقعا در جهل فرو رفته و از حق و واقعیت به دور افتاده؛ امّا از جهل خود خبری ندارد؛ بلکه به عکس خیال می کند آگاه و با خبر است و آنچه را فهمیده، عین واقعیّت می باشد و به تعبیر دیگر: نمی داند که نمی داند.[23]
در میان این گروه ها خطر و مسئولیّت جاهل قاصر از همه کمتر است و بعد از آن، جاهل مقصّر قرار دارد و سپس جاهل مرکّب؛ که ممکن است به خاطر جهل مرکّبش خطراتی برای خود و دیگران ایجاد کند. امّا از همه خطرناکتر عالم بی عمل است. آن کس که آگاهانه راه خلاف می رود و همچون دزدی است که با چراغ آمده، به کاه دان نمی زند، بلکه کالای گزیده تر را می برد. تمام بدبختی هایی که بشر در طول تاریخ [24]داشته، به خاطر همین عالمان بی عمل بوده. سرچشمه تمام جنگ ها و نابسامانی ها در جامعه بشری چه در گذشته. و چه امروز از همین گروه است.[25]
آنها هستند که خطرناکترین سلاح های کشتار جمعی برای محو و نابودی انسان های بی گناه می سازند. آنها هستند که نقشه های شیطانی برای استثمار و استعمار ملّت ها می کشند. آنها هستند که برای حفظ منافع شوم و نامشروعشان آتش جنگ به پا می کنند و بالأخره آنها هستند که برای دست یافتن به منافع بیشتر، مراکز حسّاس تبلیغاتی را به دست می گیرند. چهره حقایق را می پوشانند و با دروغ و تزویر، انسان ها را در بی خبری فرو می برند.[26]
ماه مبارک رمضان؛ سراسر خیر و برکت
در ادامه دعای روز سوم رمضان آمده است: «وَاجْعَلْ لی نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فیهِ؛ و از هر خیر و نیکی که در این ماه نازل می شود بهره ای برایم قرار ده»[27]
در تبیین این مسأله باید به روایتی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم اشاره کرد که در خطبه شعبانیّه می فرماید: «إِنَّ أَبْوَابَ الْجَنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ؛[28] درهای بهشت در این ماه باز است.»[29]
از این جمله استفاده می شود که بهشت هم اکنون وجود دارد، که در ماه رمضان درهای آن به سوی بندگان صالح خداوند باز است و منظور از ابواب بهشت روزه ای است که می گیریم؛ قرآنی است که تلاوت می کنیم؛ غذایی است که صرف نیازمندان می نماییم؛ و خلاصه، تمام کارهای خیری که در این ماه انجام می شود، هر یک از آنها دری از درهای بهشت است.[30]
اینگونه است که امام صادق علیه السلام می فرمایند: «نَوْمُ الصَّائِمِ عِبادَةٌ وَصَمْتُهُ تَسْبیحٌ وَعَمَلُهُ مُتَقَبَّلٌ وَدُعاؤُهُ مُسْتَجابٌ؛ خواب روزه دار عبادت، و سکوتش تسبیح و عملش پذیرفته و دعایش مستجاب است».[31]،[32]
آری خواب روزه دار عبادت است و وقتی خواب که بی خبری مطلق است عبادت باشد بیداری او که در حال تلاوت قرآن و خواندن نماز و ادعیّه باشد به طریق اولی عبادت بالاتری خواهد بود.[33]
سکوتش تسبیح است و اگر مشغول تسبیح و ذکر باشد به طریق اولی از فضیلت برتری، برخوردار خواهد بود.[34]
عملش در این ماه قبول می شود، فرق است بین قبولی و صحت عمل، چه بسا عملی صحیح باشد اما مورد قبول درگاه خداوند قرار نگیرد. صحیح بودن عمل یعنی تمام اجزا و شرایط آن را آورده است اما قبول بودن عمل یعنی این عبادت دارای روح است.[35]
دعا در این ماه مستجاب است، چرا که شخص روزه دار حضور قلب بیشتری دارد و هر چه توجّه انسان به خداوند بیشتر باشد ضریب اجابت دعایش هم بالاست.[36]
البتّه برای بهره گیری بیشتر از برکات مادّی و معنوی و آثار و ثواب های ماه مبارک رمضان، نباید تنها به روزه گرفتن اکتفا کرد، بلکه باید از گناهان اجتناب نمود و با خودسازی و مراقبت و دوری از آلودگی ها، جان خویش را در معرض وزش نفحات رحمانی و عنایات ویژه سبحانی قرار داد.[37]
معنا و مفهوم جود و بخشش
در پایان دعای روز سوم ماه مبارک رمصان می خوانیم: «بِجُودِکَ یا اجْوَدَ الْأَجْوَدینَ؛ ای بخشنده ترین بخشندگان»[38]
دو واژه جود و بخشش که در مقابل «بخل» است، غالباً در یک معنی استعمال می شود؛ ولی گاه از بعضی کلمات استفاده می شود که «جود» مرحله بالاتر از «بخشش» است؛ زیرا در تعریف «جود» گفته اند: «بخشش بدون درخواست است که در عین حال، بخشش خود را کوچک بشمارد.» گاه گفته اند: «جود، خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام بخشش است.» بعضی نیز گفته اند: «جود بخششی است که مال را، مال خدا بشمرد و سائل را بنده خدا بداند و خودش را در این میان واسطه ببیند»؛ در حالی که «سخاوت» معنی وسیع تری دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل می شود.[39]
بعضی نیز گفته اند: «کسی که بخشی از اموال خود را ببخشد و بخش دیگر را برای خود بگذارد، صاحب سخاوت است و کسی که اکثر آن را ببخشد و مقدار کمی را برای خود بگذارد، دارای جود است». مطابق تمام این تعریفها «جود» مرحله بالاتر از «بخشش» است.[40]
سخن آخر: (عنایتی از نوع بالاترین درجه جود و بخشش)
تأمل در فراز پایانی دعای روز سوم رمضان نهایت لطف و مرحمت پروردگار را در مورد انسان مجسم می کند؛[41] لذا در کلام وحی می خوانیم: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ[42]؛ هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و بهر کس بخواهد می بخشد. و این مطلب کنایه لطیفی از نهایت جود و بخشش خدا است، زیرا کسانی که زیاد سخاوتمند باشند، با هر دو دست می بخشند، به علاوه ذکر دو دست کنایه از قدرت کامل و شاید اشاره ای به نعمتهای«مادی» و «معنوی»، یا «دنیوی» و «اخروی» است.[43]
بدین ترتیب آنهایی که قدرت خدا را بر هرگونه پاداش، باور کرده اند، هرگز هنگام انفاق در راه خدا، دستشان نمی لرزد و «بخل» را راه وصول به بی نیازی نمی دانند؛ بلکه تا آنجا که در توان دارند، به بندگان خدا، جود و بخشش می کنند و عوض را از کسی می طلبند که هم سخاوتمند است و هم از همه چیز آگاه و هم بر همه چیز قادر.[44]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] کلیات مفاتیح نوین، ص 812
[2] همان.
[3] آیات ولایت در قرآن، ص 105.
[4] اخلاق در قرآن، ج 2، ص 353.
[5] همان، ج 3، ص 43.
[6] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 1، ص 217.
[7] همان، ج 11، ص 246.
[8] پیام قرآن، ج 6، ص 282.
[9] سورۀ اعراف، آیۀ 179.
[10] پیام قرآن، ج 6، ص 282.
[11] تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 141.
[12] تفسیر نمونه، ج 12، ص 40.
[13] همان.
[14] کلیات مفاتیح نوین، ص 812.
[15] اخلاق در قرآن، ج 2، ص 39.
[16] همان، ص 425.
[17] غرر الحکم، ح 9394.
[18] اخلاق در قرآن، ج 2، ص 425.
[19] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 4، ص 638.
[20] همان.
[21] همان.
[22] همان.
[23] همان.
[24] همان.
[25] همان، ص 639.
[26] همان.
[27] کلیات مفاتیح نوین، ص 812.
[28] وسائل الشّیعه، ج 7، ص 228.
[29] والاترین بندگان، ص 127.
[30] همان.
[31] بحارالانوار، ج 96، ص 253؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 64، روضة المتّقین، ج 3، ص 230.
[32] گفتار معصومین علیهم السلام، ج 2، ص 122.
[33] همان، ص 123.
[34] همان.
[35] همان.
[36] همان.
[37] کلیات مفاتیح نوین، ص 696.
[38] همان، ص 812.
[39] اخلاق در قرآن، ج 2، ص 385.
[40] همان.
[41] تفسیر نمونه، ج 6، ص 57.
[42] سورۀ مائده، آیۀ 64.
[43] تفسیر نمونه، ج 4، ص 451.
[44] اخلاق در قرآن، ج 2، ص 377.