در عصری به سر می بریم که شياطين در لباسهاى مختلف ظهور مىكنند و حتى لباس مقدس عارف وسالك را بر تن مىپوشند تا رهپويان اين راه را بهتر فريب دهند.[1]لذا آثار نفاق در چهرهها وحركات ودر لابهلاى سخنان آنها نمايان است كه ما آنها را تحت عنوان «عرفانهاى كاذب» معرفى مىكنيم.[2] فرقه هایی منحرف که دائماً مرتكب فساد و فتنه مى شوند و به امنيّت جامعه ضربه مى زنند.[3]
از این رو رسانه های بیگانه نیز که روی ایجاد نا امنی در جامعه سرمایه گذاری می کنند از ابزار این فرقه های منحرف و منحط که مشغول فعالیت هستند امنیت جامعۀ اسلامی را مورد تهدید قرار می دهند؛ به نحوی که به جرأت می توان ماهیت ذاتی عرفان های کاذب را به عنوان عوامل اصلی نا امنی در جامعه به شمار آورد.[4]
در این بین حادثه ناگوارى كه اخيراً در تهران اتفاق افتاد و منجر به شهادت چند نفر از مأموران انتظامى و بسيجى و موجب تخريب و سوزانده شدن اموال مردم شد، نشان داد که عرفانهاى كاذب سر از مسائل خطرناك دينى و اجتماعى و اخلاقى در آورده اند كه يك نمونهاش همين حادثه دردناك تهران بود. اين جنايت تا كنون در كشور ما سابقه نداشت كه شخص تبهكارى سوار ماشين شود و مردم بيگناه و مدافع امنيت را زير بگيرد و به قتل برساند. لیکن تصوف اين بدعت را به نام خود ثبت كرد.[5]
عرفان های کاذب؛ ابزار دست آمریکا و صهیونیسم
بدیهی است عوامل سياسى يكى از پررنگترين امورى است كه به پيدايش عرفانهاى كاذب كمك كرده زيرا از يكسو پيروان اين عرفانها دخول در مسائل سياسى وبهويژه امورى مانند جهاد را ممنوع مىشمرند وبه اين شكل، هم علاقه خود را به معنويت بهصورت كاذبى اشباع مىكنند وهم مزاحمتى براى جهانخواران ومستكبران عالم ندارند.[6]
لذا فرقه های ضاله که در راستای تخریب و تضعیف نظام اسلامی فعالیت می کنند که به یقین ساخته و پرداخته استعمار هستند و مرکز آنها در اسراییل و آمریکاست. [7]
اینچنین است که ساختن فرقه ها و مذاهب انحرافی یکی از دسیسه های اصلی دشمن است[8] و طبیعی است بسيارى از آنها ابزار دست سياستمداران جهان هستند وسياستمداران جهانخوار براى آنها احترام فراوانى قائلاند واز اعتقاد آنها به صلح كل براى اهداف نامشروع خود بهره مىگيرند وجالب اين است كه بسيارى از آنها سرانجام به آمريكا پناهنده شده ويا رشد ونمو آنها در آنجا بوده ويا در مشكلات، حاميانى از سياستمداران آمريكا داشتهاند.[9]
ردپای استعمار در پیدایش و گسترش تصوف
در تاريخ اسلام هيچ شاهدى بر وجود تصوف نيست؛ بلكه مدارك روشنى در دست داريم كه تصوّف از قرن دوم هجرى از خارج مرزهاى اسلام، از اقوامى مانند هندوها و يونانيان و مسيحيان به مرزهاى اسلام نفوذ كرد و با معتقدات اسلامى آميخته شد و به شكل يك فرقه التقاطى درآمد.[10]
بررسى تاريخ معاصر نیز نشان مى دهد كه هميشه دشمنان اسلام، سعى داشته اند افكار مردم مسلمان را به يك نوع بى تفاوتى در برابر حوادث سوق دهند و مطمئناً هيچ چيز بهتر از افكار صوفيانه و صوفى مسلكى و خزيدن در گوشه خانقاه و پناه بردن به يك سلسله تخيّلات نظر آنها را تأمين نمى كرده است،[11] چرا كه صوفيان به حكم درون گرايى، چندان كار به برون ندارند، و به حكم «صلح كل» كه مذهب صوفى است مايلند با همگان كنار بيايند و در صلح و صفا زندگى كنند، و در تعلميات آنها مسائلى همچون جهاد و برخورد قهرآميز با دشمنان حق و عدالت، و پنجه افكندن در پنجه ظالمان و ستمگران، و قيام و شورش پرخروش بر ضد آنان محلى ندارد، به عكس خزيدن در گوشه خانقاه، و چشم برداشتن از جهان ظاهر، كاملًا با افكار آنها سازگار است.[12]
به راستی چه عاملى براى تخدير توده ها از چنين تفكراتى بهتر مى باشد؟ و لذا جاى پاى استعمار در تاريخ تصوّف به خوبى نمايان است، مخصوصاً در عصر و زمان ما. براى اينكه مذهب مخصوصاً اسلام را از صورت فعال بيندازند، و آن را به يك عامل تخدير مبدّل كنند اصرار بر تقويت خانقاهها، و رهبران اين فرق داشته و دارند.[13]
لذا قدرت های استکباری مروج اين [14]افكار و تعليمات بوده و هستند و مطمئناً هر قدر مردم اين سامانها به اين مسلكها روى آورند بار آنها سبك تر و مقاصد آنها عملى تر خواهد شد.[15]
اين يكى از عوامل گرايش و گسترش اين مسلكها در كشورهاى اسلامی است كه آثار آن در جوامع اسلامی به صورتهاى گوناگون به چشم مى خورد، حتى اگر در اعماق بعضى از مذاهب ساختگى كه در قرون اخير به وجود آمد دقّت كنيم خواهيم ديد كه در همه آنها يك نوع ريشه صوفيگرى و افكار صوفيانه وجود دارد.[16]
بر این اساس قوى ترين عامل جنب و جوش صوفيان در ايران، جنبه سياسى دارد و جزء نقشه هاى استعمارى است، اینگونه است که ترويج صوفيگرى در متن سياست رژيم طاغوتى پهلوى قرار داشت و از سالها ديده ميشد كه شرق شناسان از شرق و غرب و وزارت فرهنگ رژیم پهلوی از ايران دست به دست هم داده بر اوج آن مى افزودند.[17] و یا وزارت فرهنگ ايران در عصر طاغوت صوفيگرى را به عنوان درسى در دانشگاهها مى گرداند و سالانه بودجه هنگفتى در راه كتاب صوفيان خرج مى كرد.[18]،[19]
فتنه گری و تضعیف امنیت دینی در سایۀ ترویج اباحهگری
گفتنی است اساس عرفان های کاذب بر محور اباحىگرى وعبور از خطوط قرمز در مسائل اخلاقى واجتماعى وبرداشتن هرگونه قيدوبند دینی از افراد ودادن آزادى مطلق. دور مىزند[20]
از این رو در سرگذشتهايى كه به استحاله آرمانى بعضى از صوفيان مربوط مى شود آمده است كه صوفيان به علت راحت طلبى، گريز از مسئوليتهاى اجتماعى، وضع روانى، خيال پردازى، درون گرايى، خويشتن يابى، و خودآگاهى، تازه جويى، خستگى روحى، وازدگى علمى، گريز از مذهب مختار، واكنش منفعلانه در برابر قدرت های استکباری و بسيارى علل ديگر به مسلك تصوف روى آورده اند.[21]لذا نوعى تساهل و تا حدوى عدم تعّصب در بين افراد و اعضاى گروه صوفيه وجود دارد[22] .
بی جهت نیست گروهى كه با حكومت روحانيت و اسلام اصیل مخالفند به صوفيگرى روى مى آورند كه رنگ و لعابى از مذهب دارد و درست در نقطه مقابل روحانيت و مذهب است.[23]
زیرا صوفیان، مذهبى مى خواهند كه با همه چيز بسازد، نجات را فقط در صفاى دل بداند و بس![24]و در انجام تكاليف اسلامى سختگير نباشد و راه را برى ارتكاب بسيارى از اعمال باز بگذارد، اينها پوست است نه مغز!اينها همه در صوفيگرى پيدا مى شود، چيزى كه بوى اسلام مى دهد، اما اسلام نيست! و براى ضربه زدن به اسلام ابزار خوبى است.[25]
لذا صوفيان با گفته ها و نوشته هاى خويش، حدّ و مرز كلمات و مفاهيم و معانى دينى را مى شكنند و غير مسقيم از ارزش كلمات مقدس شرعى مى كاهند نام و صفات خداوند و ديگر واژه هاى توقيفى دينى را از وضع اوليه خود بيرون برده و به جاى آن يك دسته الفاظ رمزى و مجازى مانند: ساقى، شاهد، عشق، مى ..قرار مى دهند، و مفاهيم برخى جملات دينى را هم دگرگون مى كردند؛ مثلًا در شريعت گفت شده گناه مكنيد. ابن عربى مى گفت: ترك گناه، گناه است![26]،[27] و یا بنا به دستور شرع، شيطان لعنت شده است؛ ولى احمد غزالى (526 ه) مى گفت: هر كه تعليم توحيد از ابليس نگرفت زنديق است.[28]،[29]
بی شک این مضامین انحرافی در واقع منحرف ساختن مردم از دین و مصداق بارز فتنه انگیزی است[30] بر این اساس حكومت اسلامى فتنه گرى به هر عنوان را نوعى اعلام جنگ [31]مى داند و خود را موظّف به دفاع مى شمرد.[32] زیرا «ايجاد فتنه (و منحرف ساختن مردم از دين خدا) از قتل هم بالاتر است»،[33]چرا كه آن جنايتى است بر جسم انسان و اين جنايتى است بر جان و روح و ايمان انسان.[34]
جنایت دراویش داعشی؛ حاصل پیوند صوفیسم و لیبرالیسم در شریعت گریزی
رعايت اصول و احكام شريعت گام اول براى سير و سلوك است، و سالكان طريقت هرگز به خود اجازه نمى دهند كه براى وصول به حقيقت كمترين تخطى و انحرافى از احكام شريعت پيدا كنند، در حالى كه در عرفان التقاطى (تصوف) اين معنى نه تنها مجاز شناخته شده، بلكه احياناً مورد توصيه نيز قرار گرفته، و به عنوان يك الگو مطرح شده است.[35]
لذا همه عرفان های کاذب از برنامههاى مذاهب آسمانى كه به زعم آنها سخت ومشكل است گريزاناند وبه گمان خودشان دربرابر آنها آزادى زيادى در عين ديندارى! مىخواهند.[36] همانگونه که لیبرالیسم نیز بر مسأله «فردگرائى» و «آزاديهاى فردى» در يك مقياس نامحدود منحصر است.[37]آنها در حقيقت براى اثبات اين اصول روى اصل «آزادى» و «نيروهاى طبيعى انسان» تكيه مى كنند و مى گويند:انسان آزاد آفريده شده و بايد آزاد بماند.[38]
ولى هيچ توجه ندارند كه تمام ارزش هاى انسانى و اجتماعى با اين طرز فكر فرو مى ريزد و هيچ فلسفه يا مكتب يا منطقى نمى تواند براى اين گونه افراد محدوديت قائل شود؟چرا محدود باشند؟ چرا هر كار را از آنها ساخته است انجام ندهند؟ چرا قوانين و الزامات اخلاقى و اجتماعى را بپذيرند؟و چنين افرادى چقدر خطرناك و وحشتناكند؟[39]
در اين شرايط، بازار عرفانسازها داغ شده است چراكه از يكسو لذات مادى لیبرالیسم که دامنه گستردهاى پيدا كرده چيزى نيست كه بسيارى از افراد بتوانند از آن چشم بپوشند وجمع ميان آزادى در آنها وكامجويىهاى جنسى وغير جنسى جز در عرفانهاى كاذب پيدا نمىشود. آنها مىگويند: مهم اصلاح قلب ودرون وباطن است، اما در برون، انسان مىتواند آزادى داشته باشد، همان چيزى كه در تعبير جمعى از صوفيان گذشته وحال آمده است كه مىگويند: شريعت پوست است وطريقت مغز است ورسيدن به حقيقت نتيجه طريقت است.[40]
اینچنین است که عرفان های التقاطی غالباً در اين اصل مشتركاند كه آزادىهاى فراوانى كه احياناً سر از اباحىگرى، استفاده از مواد مخدر ويا حتى همجنسگرايى درمىآورد به پيروان خود بدهند وآنها را از خط قرمزهايى كه در شرايع الهى وجود دارد وگروهى آن را مزاحم خود مىدانند عبور دهند.[41]
به تعبير ديگر، پيمودن راه اديان آسمانى كه توأم با بايدها ونبايدهاى فراوانى است باب ذائقه گروهى نيست، به همين دليل خواسته معنوى خود را در جايى مىجويند كه بر آنها سخت نگيرد وبايدها ونبايدهاى عملى نداشته باشد ويا در حدّ محدود باشد.
وجود يك عده از افراد بى بندو بار و هنجار گریز در «زمره درويشان» يا لااقل «درسلك ايشان»! دليل بر اين مطلب است.[42] که این گرایش به عرفانهاى كاذب بهدليل نفی هنجارهای اجتماعی جامعه در ماهیت ذاتی تصوف است .[43]
با این تفاسیر هنجارشكنى ومخالفت با اعتقادات بديهى و مسلّمى كه پيروان اديان الهى پذيرفتهانددر ذات عرفان های کاذب به ویژه تصوف نهادینه شده است[44] همانطور که دروایش صوفی در حادثه ناگوارى كه اخيراً در تهران اتفاق افتاد در واقع جنایت داعشىها را انجام دادند،[45] و همانند داعشىها كه همه را غير از خود كافر مىپندارند و خونشان را مباح مىدانند، اين گروه نیز جنایت آفرینی کرد.[46]زیرا بهره بردارى كامل و بدون قيد و شرط از مظاهر مادی و غیر انسانی لیبرالیسم محتاج به يك آزادى عمل بى حساب در سایۀ مخالفت با نظم اجتماعی است لذا هنجار شکنان دست به دامن تصوف مى زنند.[47]
اختلاف افکنی با چاشنی تضعیف نظام اسلامی به سبک عرفان های کاذب
بدیهی است آمار تعداد فرقه های منحرف و عرفان های کاذب روزبهروز بيشتر مىشود تا آنجا كه برخی تعداد آنها را به بيش از چهار هزار عنوان می کنند، لذا وحدت وتمركز ملتها وامتها به شدت مورد هجمه قرار می گیرد ، از اين نظر است که عرفان های التقاطی مورد علاقه ستمگران جهان هستند زيرا هرگونه تمركز واتحاد جوامع اسلامی، بلاى جان آنهاست.[48]
در این بین نظام اسلامی از نژادهاى مختلف؛ زبانهاى گوناگون، تشكيل يافته و تنها وجه مشتركى كه در ميان اين همه دسته هاى مختلف پيدا مى شود همان اتحاد دينى و مذهبى است.[49]لیکن امروزه سعى مى شود با ترویج عرفان های کاذب ، تمامیت نظام اسلامی مورد تهدید قرار گیرد.[50]
به راستى حيرت آور است در حالی که امروز سعى مى شود اختلافاتى كه در ميان شيعه و سنى وجود دارد تقليل پيدا كند و همه مسلمانان يك دل و يك زبان در برابر دشمنان مشترك خود ايستادگى كنند از آن بالاتر سعى مى كنند در ميان تمام معتقدان به مذاهب عالم در برابر سيل ماديگرى و الحاد و بى دينى يك نوع اتحاد و هماهنگى ايجاد كرده و زنجير محكمى تشكيل دهند؛ آيا بااين حال درست است كه ما بياييم يا در مقابل مساجد كه يگانه مركز اسلامى است و در قاموس اسلام مركز اجتماعى جز آن وجود ندارد خانقاه بسازيم؟![51]
تصوف و هدایت پروژۀ نفوذ؛ مراقب باشید عرفان های کاذب در سطوح بالای مدیریت نفوذ نکند
تأسف آور است که امروزه مسائل زشت در لباس زیبا عرضه می شود مثل عرفانهای کاذب از جمله تصوف که متأسفانه از سطح توده مردم فراتر رفته و به قله مسائل اجتماعی و سیاسی نفوذ کرده است.[52] در حالی که باید مراقب بود تا مسائل خرافی و عرفان های کاذب در سطوح بالای مدیریت نفوذ کند این مسئله برای نظام اسلامی بسیار خطرناک است.[53]
نقش آفرینی عرفان های کاذب در تسهیل پروژۀ نفوذ غیر قابل انکار است به عنوان نمونه فردی بهعنوان انرژى درمانى ودرمان بيمارىهاى لاعلاج به اغفال گروهى از مردم، بهويژه زنان مىپردازد. او براى انرژى درمانى به كويت مىرود و با سفارتخانههاى خارجى تماس داشته وتمايل پيدا مىكند براى ادامه كار به انگلستان برود.[54]
مدعى ديگر، زنى است كه مدعی ارتباط امام زمان(عج) بود و خود را همسر آينده آن حضرت می دانست، ولى قبل از شروع فعاليتهايش با همسر سومش سفرهاى تفريحى متعددى به كشورهاى فرانسه، آلمان، ايتاليا، سوئد واسرائيل داشته است.[55]
فرقه ديگرى كه پيشواى آنها يك فرد بىسواد است وخود را زكرياى رازى مىداند (لابد ازطريق تناسخ) ونماز را براى پيروانش تغيير داده وبهاصطلاح، نمازى مختص پيروان خودش ساخته است وعبارت «السلام عليك ايها النبى» را خطاب به خودش مىداند، مدعى است كه ازطريق رياضت، به مقاماتى رسيده است ومىخواهد در غرب ايران تشكيلاتى به نام اورشليم بسازد وخانه كعبه را در آن قرار دهد تا ديگر كسى به مكه نرود.[56]
تأسف آور است که امروز ه مى بينيم دستهايى از خارج و داخل ، در ترويج صوفيگرى مى كوشند؛ حتى كار به جايى رسيده كه در بعضى از دانشگاهها، از سوى بعضى از اساتيد تقويت مى شوند![57]
به هر حال اميدواريم مسؤولين محترم وقتى مىخواهند درباره عرفان های کاذب به ویژه تصوف سخن بگويند مراقب تعبيرات خود باشند و چيزى برخلاف آموزههاى دينى كه نتيجه معكوس خواهد داشت بیان نکنند. [58]
عرفان های کاذب و تهدید امنیت اخلاقی جامعه
رهبران عرفان های کاذب غالباً براى جمع كردن پيروان بيشتر، از صلح كل وپذيرش همه مذاهب وعقايد دَم مىزنند وگاه حتى منكران خدا را با حفظ عقيده الحادى بهسوى خود دعوت مىكنند ومجموعه نامتجانسى از پيروان را براى خود فراهم مىسازند ودرمجموع، از اين طرق، شهرتطلبى وگاه منافع مادى وحتى جنسى خود را تأمين مىكنند.[59]
بر این اساس مجامع صوفى ها خالى از تفرّج و تنوع نيست، مخصوصاً براى افرادى كه كار روزانه خشن و سنگينى دارند وسيله خوبى براى رفع خستگى هاى روحى و فكرى و مايه تجديد نشاط است![60]البته در تمام دوره هايى كه مسلك تصوّف رايج بود، بى شك، براى آن جاذبه هاى متنوعى نيز وجود داشت كه عده اى آن را مى پذيرفتند. كه از جمله مسئله« سماع» بود، موسيقى همراه يك سلسله سخنان عرفانى و محرّك، افراد پر شور و حساس را به خانقاهها دعوت مى كرد كه در مقايسه با دعوت ساده مذاهب و پند و اندرز اخلاقى، داراى جاذبه و تحريك بيشترى بود.[61]
چنانچه «وجد و سماع» (رقص و موسيقى) در ميان بسيارى از فرق تصوف در قديم بوده و حتى امروز هم وجود دارد كه به اصطلاح به آنها حال مى دهد.بسيارى از آنها بكار گرفتن مواد مخدر و استفاده از آن را در مجالس خود مجازمى دانستند و نشئه حاصل از آن رايك نشئه روحانى! مى پنداشتند.[62]
به عنوان نمونه آقايى بهعنوان استاد عرفان با تشكيل جلسات محفلى اقدام به ترويج مسلكى خاص مىكند، گروهى را دور خود جمع نموده وبا تشكيل جلسهاى براى خانمها، چنين القا مىكند كه همه زنها با او محرم هستند ومرز محرم ونامحرمى براى او وجود ندارد، خود را هديهاى ازطرف خداوند به مردم مىداند.[63]
و یا فرد ديگرى با ايجاد كلاسهاى عرفان، زنان را فريب مىداد كه با شكايت جمعى از زنان فريبخورده محاكمه شد.[64]بديهى است كه اين گونه جلسات باب طبع عده اى است و آن را بر جلسات مساجد كه خالى از همه اينها است ترجيح مى دهند.[65]
با این تفاسیر مماشات در برابر فعالیت های مخرب تصوف، امنيّت اخلاقى و اجتماعى مردم را مورد تهدید قرار خواهد داد.[66] زیرا محيطى كه در آن تظاهر به گناه و فساد اخلاق زياد است خطر ابتلاى به مفاسد اخلاقى را افزايش مى دهد و اين [67]يك حقيقت غير قابل انكار است، لذا باید در راستای مقابله فراگیر با تعالیم انحرافی اینگونه عرفان های التقاطی تلاش نمود.[68]
سخن آخر:( استقرار امنیت اجتماعی پایدار مرهون تلاش های نیروی انتظامی است)
در خاتمه باید از نقش آفرینی مهم نیروی انتظامی در تامین امنیت، و خدمات آنان در این راستا تقدیر و تشکر نمود به ویژه آنکه عوامل نا امنی در عصر ما نسبت به گذشته بیشتر شده و سیاست های مخرب دشمنان اسلام روی عوامل نا امنی تاثیرگذاشته است و اگر دشمنان و معاندان بتوانند در جامعه ایجاد نا امنی کنند خواهند توانست اهداف خود را عملیاتی نمایند.از این رو وظیفه نیروی انتظامی نسبت به گذشته بیشتر و حساس تر شده است[69].
البته همۀ دستگاه ها باید در تامین امنیت جامعه به نیروی انتظامی در مقابل تحرکات دشمنان کمک کنند؛و همۀ مسئولان باید متولی مقابله با این کارها باشد و نسبت به این مسائل اهتمام بورزد.[70]
البته مفهوم دفاع نیز اين نيست، كه انسان بنشيند تا بر او هجوم برند؛ بلكه بايددر مقابل تحرّكات دشمن حساسيّت به خرج داد؛ و آمادگى رزمى را به خصوص در شرايط حسّاس حفظ كرد، و قبل از غافلگير شدن ضربه را به دشمن توطئه گر وارد ساخت.[71]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص26.
[2] همان.
[3] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص88.
[4] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازیدر دیدار فرمانده انتظامی استان قم؛7/5/1391.
[5] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛5/12/1396.
[6] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص231.
[7] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مسئولان همایش بین المللی دکترین مهدویت؛31/3/1390.
[8] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در اجلاسیه سراسری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با علمای بلاد ؛ مدرسه عالی امام خمینی (ره) ؛5/12/1389.
[9] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص262.
[10] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص23.
[11] همان ؛ ص37.
[12] همان ؛ ص36.
[13] همان.
[14] همان ؛ ص37.
[15] همان؛ ص 38.
[16] همان.
[17] شرق شناسان از شریق و غرب« تذكرةالاولياء» شيخ عطار را از ثلث به اصطلاح مرحوم« گيپ» در اروپا چاپ كرده به ايران مى فرستادند!،« خاورشناسى روسى« والنتين ژوكوفسكى» در پطرزبورگ( لنين گراد) اسرارالتوحيد» ابوسعيد را پس از تحقيق چاپ مى كند و به ايران مى فرستند!،( جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص41).
[18] تحفةالاخيار؛ ص 108.
[19] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص41.
[20] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص321.
[21] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص40.
[22] همان.
[23] همان ؛ ص11.
[24] همان؛ ص 12.
[25] همان.
[26] حسنات العارفين؛ص 37.
[27] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص53.
[28] حسنات العارفين؛ص 32.
[29] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص53.
[30] لغات در تفسير نمونه ؛ ص415.
[31] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص321.
[32] همان؛ ص 322.
[33] «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»؛سورۀ بقره؛آیۀ217.
[34] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص196.
[35] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص29.
[36] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص315.
[37] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص34.
[38] همان.
[39] معماى هستى ؛ ص194.
[40] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص314.
[41] همان؛ص262.
[42] در ميان صوفيان كسانى بودند كه از دنياى بى بندو بار خويش به تصوف مى گريختند. ابراهيم ادهم و شبلى امارت و حكومت را رها كردند و پناه به تصوف بردند، شقيق بلخى از مشغله تجارت و قيل و قال بازار به خانقاه صوفيه روى آورد، ابومحمد سنبكى از راهزنى توبه كرد و درزى صوفيه درآمد، شيخ احمد ژنده پيل هم گويند كه از شرابخوارى و تبهكارى خويش به تصوف گريخت(ارزش ميراث صوفيه 166)، (جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص39).
[43] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص231.
[44] همان؛ص321.
[45] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛5/12/1396.
[46] همان.
[47] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص38.
[48] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص263.
[49] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال، ص: 47.
[50] همان.
[51] همان؛ص49.
[52] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی؛26/2/1390.
[53] همان.
[54] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص263.
[55] همان.
[56] همان.
[57] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص11.
[58] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛5/12/1396.
[59] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص262.
[60] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص39.
[61] همان؛ص40.
[62] همان.
[63] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص263.
[64] همان؛ص264.
[65] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص40.
[66] اسلام در يك نگاه ؛ ص110.
[67] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص36.
[68] همان؛ ص 37.
[69] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار فرمانده انتظامی استان قم؛7/5/1391.
[70] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی؛26/2/1390.
[71] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص322.