از مسائلی که در هر زمان و علی الخصوص در زمان کنونی باید بر آن تکیه کرد مسأله ی عقلانیت در اسلام است. اهمیت این مسأله وقتی آشکار می شود که بدانیم بسیاری از ادیان توحیدی، از عقلانیت فاصله گرفته اند. لذا وقتی به مسیحیت می گوییم تثلیث[1] با توحید نمی سازد می گوید: این کار عقل نیست و می گویند مذهب عقلانی نیست بلکه کار دل است.[2]
همچنین وقتی به متصوفه[3] می گوییم که وحدت وجود[4] صحیح نیست و اگر چنین باشد دیگر خالق و مخلوق و رازق و مرزوقی نیست و لازمه ی آن این است که خداوند در روز قیامت خودش را عقاب کند و خودش را در بهشت ببرد، آنها در جواب می گویند: این مسأله کار عشق است نه عقل.[5]
متأسفانه جمعی از مسلمین هم به سبب دور ماندن از مکتب اهل بیت علیهم السلام معتقد به جبر[6] شده اند. وقتی می گوییم این کار با عدالت خداوند سازگار نیست زیرا من مجبورم گناه کنم و بعد خدا هم مرا عذاب می کند. آنها در جواب می گویند: مذهب با عقل جدا است.[7]
و یا اشاعره[8] می گویند: احکام تابع مصالح و مفاسد نیست و توجه ندارند که در این صورت ترجیح بلا مرجح می شود زیرا چرا این واجب شده است و آن حرام؟[9]
این گونه انحرافات فکری و عقیدتی در حالی است که معارف ناب شیعی به برکت اهل بیت علیهم السلام بر محور عقلانیت استوار است. و از آنجا که قریب به هفتاد آیه مربوط به عقل می باشد، لذا در کتب حدیثی شیعه نیز احادیث عقل و جهل مطرح شده است و احادیث بسیاری در این زمینه وارد شده است.[10]
بی شک امروزه چیزی که به انسان جاذبیت می دهد مسأله ی پیروی از عقل است. به ویژه آنکه دین بر اساس عقلانیت است و اگر عقلانیت از دین جدا شود، دین جزء خرافات می شود. اینگونه است که پیروان اهل بیت علیهم السلام پیرو عقل هستند.[11]
لذا از ابن عباس نقل شده است كه منظور از آيه «فَاسْئَلُوا اهْلَ الذِّكْرِ؛[12] از آگاهان بپرسید... هُوَ مُحَمَدٌ و عَلى وَ فاطِمَةُ وَالحَسَنُ و الحُسَيْنُ عليهم السلام هُمْ، اهْلُ الذِكْرِ وَ الْعِلْمِ وَالْعَقْلِ وَالبَيانِ، وَ هُمْ اهْلُ بَيْتِ النُبُوَّةِ ... آنها محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهما السلام اند آنها اهل ذكر و علم و عقل و بيانند و آنها اهل بيت نبوت اند.»[13]،[14]
از این رو بزرگترین سرمایه ای که به تشیع قدرت و قوت می دهد تا در برابر هجمه ها و موانع بایستد عقلانیت شیعه است؛ بنابراین با طرح منطق عقلانی شیعه به ویژه سیره ی عقلانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در برابر انحرافات، می توانیم به اصول و مبانی دفاع عقلانی آن حضرت از دین رهنمون شویم و از سوی دیگر همگان را به سوی آن آموزه های بی بدیل جذب کنیم.[15]
توحید گرایی و نفی باطل؛ تبلور عقلانیت فاطمی
بدیهی است توحيد پايه اصلى دين است و در همه چيز نقش اساسى دارد؛ خداوند يكى است، دعوت انبياء به سوى یک چيز بوده است، در روز رستاخيز همه انسان ها در یک روز مبعوث مى شوند، كعبه و قبله همه مسلمانان یک نقطه است، قرآنِ تمام مسلمانان يكى است؛ خلاصه اين كه، توحيد اصل اساسى است كه در تمام اصول و فروع دين ما جريان دارد. بدين جهت، توحيد تنها یک اصل از اصول دين نيست، بلكه در تمام اصول و فروع دين جريان دارد. توحيد همچون نخ تسبيح است كه تمام دانه هاى تسبيح را به هم متّصل مى كند، به گونه اى كه اگر توحيد نباشد دين تحقّق نمى يابد.همان گونه كه اگر نخ نباشد تسبيح شكل نمى گيرد.[16]
از سوی دیگر اسلام نه تنها پايه مسائل فكرى و عقيده اى را بر اساس «توحيد و وحدت» گذارده، بلكه در مسائل اجتماعى و سياسى و اقتصادى نيز اصل «توحيد و وحدت» زير بناى اجتماع اسلامى را تشكيل مى دهد.[17]
اینچنین است که خطبه تاريخى بانوى اسلام فاطمه زهرا عليها السلام هنگامی كه مى ديد تجاوز آشكار، توأم با ناديده گرفتن بسيارى از احكام اسلام، جامعه اسلامى را گرفتار يك انحراف شديد از تعاليم اسلام و سنّت پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم و گرايش به برنامه هاى جاهلى مى كند، و از سوى ديگر مقدمه اى است براى خانه نشين كردن اميرمؤمنان على عليه السلام،[18] لذا با بیان پيچيده ترين مسائل مربوط به «توحيد»[19] تحليلی فشرده و عميق پيرامون مسأله توحيد و صفات پروردگار و اسماى حسنى و هدف آفرينش بیان نمود.[20]
بیان این مسأله که روح توحيد همان اخلاص است، و پاک كردن روح از غير خدا، و دل دادن در گرو محبّت او و سر نهادن بر فرمانش، و خلاصه هر چه در مخالفت با اوست بدست فراموشى سپردن و هر چه غير اوست به طاق نسيان زدن!، هم چنین تبیین این امر که در حقيقت، توحيد در سرشت آدميان از آغاز نهفته است، و اين نور الهى در اعماق جان همه انسان ها مى درخشد، و هر كس در باطن خويش فرياد «الله اكبر» را مى شنود به هنگام وزش طوفان هاى سخت زندگى و پاره شدن پرده هاى غفلت و بى خبرى از هر زمان آشكارتر مى درخشد، و هر كس را بى اختيار به سوى خود جذب مى كند و «لا اله الا هو» مى گويد.[21]
هم چنین آن حضرت در فرازی می فرماید:«وَ اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شريكَ لَهُ، كَلِمَةً جَعَلَ الْاخْلاصَ تَأْويلَها؛[22] من شهادت مى دهم كه معبودى جز خداوند يكتا نيست؛ بى مثال است؛ و شریک و مانند ندارد. اين سخنى است كه روح آن اخلاص است»[23]
از تأويل توحيد به اخلاص در تعالیم آن حضرت می توان دریافت مسأله امامت در كلمه توحيد درج است چرا كه توحيد شاخه هايى دارد كه يكى از شاخه هايش توحيد در حاكميت و ولايت و رهبرى است، و مى دانيم امامان ولايت و رهبرى خود را از سوى خدا مى گيرند، نه اينكه از خود استقلالى داشته باشند.[24]
آن حضرت به این مسأله اشاره می کند که آنچه پيامبر صلّى الله عليه وآله بعد از خود در ميان امت به يادگار گذارده، كتاب الله ناطق، و قرآن صادق، و نور آشكار و روشنايى پر فروغ است.[25]
همان فرشته نجاتى كه با منطق فصيحش دلايل توحيد را آشكار ساخته، و مبانى عقيدتى را با براهين روشنش استحكام بخشيده و برنامه هاى عملى را كه در مسير تكامل انسانيّت مورد نياز اوست تبيين كرده و «مُجاز» را از «ممنوع»، «نيك» را از «بد»، و «حق» را از «باطل» مشخص نموده است.[26]
لذا عقلانیت توحیدی آن حضرت نشان می دهد حقيقت فطرت توحيد نمى تواند از بقيه اصول اعتقادى جدا باشد، چرا كه چنين خداوند حكيمى بندگان را عبث نيافريده، مسلّماً تكاليف و برنامه هايى براى تكامل آنها قرار داده كه بايد به وسيله رسولانش ابلاغ گردد، و به وسيله جانشينان آن رسول حفظ شود، و از طريق ولايت و تأسيس حكومت الهى اجرا گردد، و نتائج آن در جهان ديگر ظاهر شود.[27]
عدالت طلبی در سیره ی فاطمی؛ شکوه عقلانیت دینی
بی تردید فروع دين همواره پرتوى از اصول دين است، لذا پرتو عدالت پروردگار در جامعه بشرى فوق العاده مؤثّر است، و مهم ترين پايه جامعه انسانى را عدالت اجتماعى تشكيل مى دهد، انتخاب اصل عدالت به عنوان یک اصل از اصول دين، رمزى است به احياى عدل در جوامع بشرى و مبارزه با هر گونه ظلم و ستم.[28]
از این رو عدالت طلبی از بديهى ترين اصول اخلاقى اجتماعى است که بدون وفاى به عهد و پيمان در جوامع انسانى پياده نمى شود، در این میان پيمان شكنان در صف ظالمان و جبارانند و هر انسانى با فطرت خدادادی خويش چنين افرادى را ملامت و سرزنش و تحقير مى كند و اين نشان مى دهد كه لزوم وفاى به عهد يك امر فطرى است.[29]
گفتنی است عدالت به معنای «قرار گرفتن هر چيز در جاى خويش» است،[30] اين معنى از عدالت در تمام عالم آفرينش، در منظومه ها، در درون اتم، در ساختمان وجود انسان، و همه گياهان و جانداران حكمفرماست.[31]
معنى ديگر عدالت «مراعات حقوق افراد» است، و نقطه مقابل آن «ظلم» يعنى حق ديگرى را گرفتن و به خود اختصاص دادن، يا حق كسى را گرفتن و به ديگرى دادن، يا تبعيض قائل شدن، به اين ترتيب كه به بعضى حقوقشان را بدهند و به بعضى ندهند.[32]
نقطه مقابل عدالت ظلم قرار دارد که شخص يا كار يا چيزى را در موقعيتى كه شايسته آن نيست قرار دهند.[33]
در این میان بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها براى پيشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگترين فداكارى را به منصۀ ظهور رساند و با ايمانى محكم و تفكرى عالى در راستای عدالت طلبی تلاش نمود.[34]
به ویژه آنکه بدانیم این رویکرد حضرت فاطمه سلام الله علیها در حالی اتحاذ شد که گردهمايى سقيفه هيچ گونه مشروعيّتى نداشت: نه مشروعيت دينى و نه مشروعيت نظام هاى معمول سياسى دنيا، زیرا معيار، انتخاب اصلح نبود؛ لذا مطلقا سخنى از وصاياى پيامبر صلّى اللّه عليه وآله وسلّم در امر خلافت به ميان نيامد با اينكه همه مى دانستند پيامبر صلّى اللّه عليه وآله وسلّم طبق روايت معروف، فرموده بود: «إنّي تارك فيكم الثّقلين: كتاب اللّه و عترتي، ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا بعدي أبدا؛[35] من دو چيز گرانمايه را در ميان شما به يادگار مى گذارم كه اگر به آنها چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و خاندانم را». [36]
پيامبر صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نه يك بار، بلكه چندين بار و در موارد مختلف آن را بيان كرد و فرمود، قبل از هر چيز به سراغ قرآن و اهلبيت عليهم السّلام بروند و تمايلات خويش را بر سرنوشت مسلمانان حاكم نكنند؟ هم چنین حديث شريف «غدير» كه به طور متواتر از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نقل شده، هشدارى جدی به صاحبان حکومت شورایی بود.[37]
از آنجا که عدل الهى بدون اتمام حجّت كافى، پياده نمى شود، به همين دليل، خداوند از طريق رسول ظاهر، كه سلسله انبيا و اوليا هستند و رسول باطن، كه عقل و خرد آدمى است حقّ و باطل را تبيين فرموده تا هيچ كس به عذر جهل و نادانى- براى تبرئه خويش در برابر خلاف كارى ها متوسّل نشود.[38]
از این جهت آن حضرت در خطبه ی فدکیه در بيان فلسفه احكام ضمن عبارات كوتاهى بر ضرورت تحقق عدالت تأکید کرده و می فرماید: عدالت اجتماعى موج كينه ها را از دل مى شويد، و به نابسامانى ها، سامان مى بخشد.[39] هم چنین خداوند از طريق قبول رهبرى پيشوايان معصوم، به مسلمانان[40] نظام اجتماعى سالم مى دهد و در خط توليد، و دور از هر گونه نفاق و پراكندگى، به حركت در مى آورد.[41]
از سوی دیگر بانوى اسلام عليها السلام بار ديگر به مسأله مسئوليت مسلمانان در برابر اسلام و قرآن، ضرورت اهتمام عدالت فردی را به غاصب خلافت امیر المؤمنین علی علیه السلام گوشزد می کند، و آنها را به تقوا دعوت مى كند؛ مخصوصاً روى مسأله عاقبت و پايان كار تكيه كرده، و بر اين اصل اصرار می ورزد كه: مراقب باشيد و كارى كنيد كه مسلمان از دنيا برويد! قلب و جان خود را به نور علم و دانش روشن سازيد كه فقط آگاهان احساس مسئوليت مى كنند و از خدا مى ترسند و در خط تقوا گام بر مى دارند.[42]
زندگی محوری در سایه ی دفاع از حریم ولایت و امامت
همه مفسران شيعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شؤون زندگى از طرف خداوند و پيامبر صلّى اللّه عليه وآله وسلّم به امامان معصوم علیهم السلام سپرده شده است، و غير آنها را شامل نمى شود.[43] و البته كسانى كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگيرند، با شروط معينى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اين كه اولى الامرند، بلكه به خاطر اين كه نمايندگان اولى الامر مى باشند.[44]
لذا ولايتپذیری و ارتباط با ائمه علیهم السلام تنها از طريق ايمان خالص به خداوند و پيروى از مكتب آنها است و به اين طريق ثابت مى شود كه پيوند واقعى پيوند مكتبى است چه كسانى كه در زمان آن انوار الهی زندگى داشته و پيروى كردند و چه كسانى كه بعد از حیات ظاهری امامان معصومین علیهم السلام به مكتب و برنامه های اهل بیت علیهم السلام وفادارى نشان دادند.[45] تا از طریق پیوند با ولايت، اعمال انسانها از مسير صحيح هدايت گردد و همانند مريضى باشد كه زير نظر طبيب آگاه معالجه مى شود.[46]
داستان غم انگيز فدک که تاريخ اسلام را در برگرفته، به خوبى نشان مى دهد كه توطئه بزرگى براى كنار زدن اهل بيت پيامبر صلوات الله علیهم اجمعین از متن حكومت و خلافت اسلامى و ناديده گرفتن مقام ولايت و امامت در جريان بود، توطئه اى حساب شده و در تمام ابعاد.[47] لذا دغدغه اصلی حضرت زهرا سلام الله علیها دفاع از ولایت بود؛ سیره ی اجتماعی آن حضرت در دفاع از حریم ولایت نیز موید این مدعاست، که اگر مسلمانان خواهان هدايت هستند، بايد به ولایت حضرت على علیه السلام تمسک جویند.[48]
در این بین اخلاق على، رفتار على، گفتار على، خطبه هاى پرسوز و گداز على علیه السلام، نامه هاى مشحون از معارف بلند على، كلمات قصار سراسر حكمت آميز على، تاريخ زندگانى سراسر عبرت آموز على، آداب معاشرت پرجاذبه على، مديريّت قوى و نيرومند على، نحوه برخورد مهربانانه و خوب على با افراد و اقوام و شخصيّتهاى[49] داخلى و خارجى، ارشاد و هدايت پرسوز و گداز على و بويژه زندگى ساده على بايد الگو و اسوه همه مسلمانان باشد.[50]
رویکرد علانی آن حضرت در دفاع از ولایت و امامت نشان داد كه زنان و مردان دوش به دوش يكديگر در سایه ی ولایت علوی در مسير زندگى به سوى خدا، و به سوى ارزش هاى انسانى گام بر مى دارند، در صورتى كه از شرايط يكسانى در اين مسير برخوردارند.[51]
دفاع از دین؛ شکوه عقلانیت در فقه فاطمی
انبيا و اولياى الهى در طول تاريخ براى پيشبرد اهداف مقدّس خويش، درصدد تشكيل حكومت برآمدند؛ چرا كه بدون شك با تشكيل حكومت، بهتر مى توان مردم را به سوى ارزش هاى معنوى و انسانى سوق داد و در راه بسط عدالت اجتماعى كوشيد و فرامين الهى را به صورت ضابطه مند اجرا كرد و به برقرارى عدل و دفع ظلم و شرك و بيدادگرى كمك نمود.[52]
همچنين بسيارى از احكام الهى است كه بدون تشكيل حكومت نمى توان آنها را اجرا كرد و يا -لا اقل- به طور مطلوب تحقّق نمى يابد.[53]
از اين رو، پيامبران پيشين تا آنجا كه شرايط اجازه مى داد، درصدد تشكيل حكومت دينى بودند و پيامبر بزرگ اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم نيز در نخستين فرصت، اقدام به تشكيل حكومت اسلامى در مدينه كرد و خود شخصاً رهبرى اين حكومت را به عهده گرفت.[54]
آن حضرت براى ادامه خطّ حاكميّت صالحان به فرمان الهى در روز عيد غدير خم، على عليه السلام را به جانشينى خود و امامت مردم پس از خويش منصوب كرد. از اين رو، در روايات ما، از ولايت و رهبرى، به عظمت ياد شده است، از جمله در روايت معروف امام باقر عليه السلام مى خوانيم: «بُنِيَ الْإِسْلامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْياءَ: عَلَى الصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ الحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَالْوِلايَةِ؛ اسلام بر پنج اصل اساسى بنيان نهاده شده است: بر نماز، زكات، حج، روزه و ولايت».[55]
آنگاه در پاسخ به اين سؤال كه از اين پنج اصل كدام یک برتر است، مى فرمايد: «أَلْوِلايَةُ أَفْضَلُ، لِأَنَّها مِفْتاحُهُنَّ، وَ الْوالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَ؛ ولايت از همه چيز برتر است؛ چرا كه ولايت (و تشكيل حكومت اسلامى) كليد بقيّه است و والى (امام) راهنماى مردم نسبت به آن چهار امر مهم مى باشد».[56]،[57]
متأسّفانه پس از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم رهبرى امّت اسلامى در جايگاه اصلى خويش قرار نگرفت و اميرمؤمنان على عليه السلام را از خلافت دور نگه داشتند؛[58] لذا حضرت فاطمه سلام الله علیها اساس دين و اسلام و قرآن را در خطر دید؛ از این رو دفاع همه جانبه ی حضرت فاطمه سلام الله علیها از حریم ولایت درست در راستاى همين هدف بود، چرا كه اساس اسلام به خطر افتاد.[59] از این جهت آزادگى و شجاعت و دفاع از دين و ارزش هاى اسلامى با نام حضرت فاطمه سلام الله علیها عجين شده است.[60]
بنابراین دفاع آن حضرت از حريم قدس علوى و حمايتش از اميرمؤمنان على عليه السلام در دوران پر درد و رنج پس از رحلت پیامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم در واقع حمایت همه جانبه از دین مبین اسلام است که بر كسى پوشيده نيست.[61]
بر این اساس دفاع از دین و ولایتمداری حضرت زهرا سلام الله علیها به عینه قابل مشاهده است؛ به عنوان نمونه در خطبه ی فدکیه می خوانیم: «وَيْحَهُمْ انّى زَعْزَعُوها عَنْ رَواسِي الرِّسالَةِ وَ قَواعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلالَةِ، وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْامِينَ وَ المطّلعِينِ بِامُورِ الدُّنْيا وَ الدِّين؛ واى بر آنها، چگونه خلافت را از كوه هاى محكم رسالت، و شالوده هاى متين نبوّت و رهبرى، و جايگاه نزول وحى و جبرئيل امين، و آگاهان در امر دنيا و دين ، كنار زدند؟».[62]
سخن آخر: «سیره فاطمی»؛ الگوی متعالی در عقلانیت دینی
سیره ی عقلانی حضرت زهرا سلام الله علیها الگو و درسى است بزرگ براى همه انسان هاى آزاده و با هدف و همه ايثارگران و فداكاران تاريخ بشر؛ آن حضرت همچون شمعى مى سوخت تا اطراف خود را روشن سازد و گمراهان را نجات دهد و مدافع حق و عدالت باشد.[63]
درود و تحيّات بى حد بر حضرت فاطمه زهراء عليها السلام كه با تلاش و صبر و قيام و قعودش مشعل دين را براى هميشه پر فروغ نگهداشته و پويندگان حقيقت را از چشمه آب حيات سيراب نمود.[64]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] كسانى است كه معتقد به تثليث (خدايان سه گانه) بودند، خداى پدر، و خداى پسر، و روح القدس! (تفسير نمونه؛ ج 27؛ ص 441) موضوع تثليث يكى از بدعت ها و خرافات كليساست و در اناجيل و كتب مقدّسه كنونى مسيحى نامى از آن به ميان نيامده است؛ موضوع تثليث از موضوع غلوّ درباره شخصيّت عيسى عليه السلام سرچشمه گرفته، تا آنجا كه او را به مرحله الوهيّت رسانده اند و «واسطه» ميان او و خداوند خالق جهان را كه «روح القدس» باشد خدای سومى دانستند. (مسيحيت در دنياى كنونى؛ ص 104).
[2] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1391/03/10.
[3] کسانی که راهشان را از راه علم جدا مى كنند. اينان معتقدند كه راه عقل راه منحرفى است كه انسان را به حقيقت نمى رسانَد و پاى استدلاليان چوبين است، بلكه بايد راهِ دل را پيمود و استدلالات را دور ريخت. (انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص 607) و چون چرغ علم نزد آنها خاموش شد، ظلمات جهل مسلط گشت، و دچار اشتباهات گوناگون شدند. (تلبيس ابليس، صفحه 173)، (جلوه حق بحثى پيرامون (صوفيگرى) در گذشته و حال؛ ص 22).
[4] اعتقاد به وحدت وجود به معناى وحدت موجود است كه مجموعه موجودات عالم را يك چيز و خدا را عين آن مى دانند و به همين دليل بت پرستى را نيز نوعى خداپرستى به حساب مى آورند، مشروط بر اينكه خدا را در همان بت محدود نكنند. (پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 8؛ ص 134).
[5] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1391/03/10.
[6] به اعتقاد جبريون انسان در اعمال و رفتار و گفتار خود هيچ گونه اختيارى از خود ندارد، و حركات اعضاى او درست همانند حركات جبرى مهره هاى یک ماشين است. (پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص 116) آنان مى گويند: همه حوادث جهان، فقط با مشيّت خداوند رخ مى دهد. و اين حوادث پيشاپيش در كتابى ثبت و ضبط بوده و دست انسان در آن بسته است. (دائرة المعارف فقه مقارن؛ ج 2؛ ص 175).
[7] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1391/03/10.
[8] گروهی كه پيروان ابوالحسن اشعرى (متوفاى سال 324 هجرى) هستند و به طور كلّى وجود هرگونه تأثير و علّت و معلول را در عالم خلقت انكار كرده اند، و مى گويند: اگر آتش هم مى سوزاند اين یک پندار است! و سوزاننده اصلى خدا است، امّا اراده اش چنين تعلّق گرفته كه وقتى آتش مثلًا به دست انسان تماس پيدا كرد خداوند مستقيماً سوختن را در دست او مى آفريند! و به اين ترتيب جهان علّت و معلول را به كلّى منكر شده، و علّت همه چيز را مستقيماً و بدون واسطه خدا مى دانند. (پيام قرآن؛ ج 3؛ ص 369).
[9] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1391/03/10.
[10] همان.
[11] همان.
[12] سوره نحل؛ آیه 43.
[13] احقاق الحق؛ ج 3؛ ص 482.
[14] پيام قرآن؛ ج 9؛ ص 111.
[15] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مدرسه علمیه امیرالمومنین علیه السلام؛ 1389/07/18.
[16] آيات ولايت در قرآن؛ ص 252.
[17] اسرار عقب ماندگى شرق؛ ص 44.
[18] زهرا سلام الله علیها برترين بانوى جهان؛ ص 140.
[19] همان؛ ص 142.
[20] همان؛ ص 149.
[21] همان؛ ص 155.
[22] همان؛ ص 151.
[23] همان؛ ص 152.
[24] تفسير نمونه؛ ج 21؛ ص 45.
[25] زهرا سلام الله علیها برترين بانوى جهان؛ ص 167.
[26] همان؛ ص 169.
[27] پيام قرآن؛ ج 3؛ ص 151.
[28] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص 81.
[29] اخلاق در قرآن؛ ج 3؛ ص 259.
[30] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص 82.
[31] همان.
[32] همان؛ ص 83.
[33] تفسير نمونه؛ ج 1؛ ص 442.
[34] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه؛ متن و ترجمه (ج 1)؛ ص 390.
[35] بحارالانوار؛ ج 2؛ ص 104.
[36] پيام قرآن؛ ج 9؛ ص 64.
[37] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 3؛ ص 121.
[38] همان؛ ص 418.
[39] زهرا سلام الله علیها برترين بانوى جهان؛ ص 169.
[40] همان؛ ص 170.
[41] همان؛ ص 171.
[42] همان.
[43] برگزيده تفسير نمونه؛ ج 1؛ ص 414.
[44] همان.
[45] تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص 607.
[46] مثالهاى زيباى قرآن؛ ج 1؛ ص 321.
[47] زهرا سلام الله علیها برترين بانوى جهان؛ ص 135.
[48] آيات ولايت در قرآن؛ ص 432.
[49] همان.
[50] همان.
[51] زهرا سلام الله علیها برترين بانوى جهان؛ ص 14.
[52] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ ص 247.
[53] همان.
[54] همان.
[55] همان؛ ص 248.
[56] كافى؛ ج 2؛ ص 18؛ باب دعائم الاسلام.
[57] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ ص 248.
[58] همان.
[59] اعتقاد ما؛ ص 104.
[60] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ ص 56.
[61] زهرا سلام الله علیها برترين بانوى جهان؛ ص 50.
[62] همان؛ ص 224.
[63] همان؛ ص 213.
[64] شيوه همسرى در خانواده؛ ص 8.