نظام جهان هستى از علم و دانش بى پايانى سرچشمه گرفته، و بسان كتاب بسيار عظيمى است كه با خامه دانشمندى با دانشى بى پايان نگاشته شده است، بنابراين هر صفحه بلكه هر خط و كلمه اين كتاب بزرگ آفرينش محتوى حقيقت برجسته اى است، و درخور هرگونه مطالعه و دقت.[1]
اين طرز جهان بينى کمک غير قابل انكارى به تفكر و انديشه مداوم و پى گير در سازمان آفرينش، و در نتيجه اهتمام به کتاب و کتابخوانی و كمك به پيشرفت علوم و دانش هاى انسانى مى كند؛[2]يك قطعه كوچك نى يا چيزى شبيه آن، و كمى مادّه رنگين و سپس سطورى كه بر صفحات ناچيزى رقم زده مى شود، امّا در واقع اين همان سرچمشه پيدايش تمام تمدن هاى انسانى و پيشرفت علوم و دانش ها و بيدارى انديشه ها و شكل گرفتن مذهب ها، و سرچشمه آموزش و پرورش و هدايت و آگاهى بشر است.[3]
از این رو، دانشمندان، دوران هاى زندگى بشر را به دو دوران زنده تقسيم مى كنند: «دوران تاريخ» و «دوران قبل از تاريخ»، و مى گويند دوران تاريخ انسانها از زمانى شروع شد كه کتابت و کتابخوانی آغاز شد؛ زمانی که انسان قلم به دست گرفت و توانست ماجراى زندگى خود را بر صفحات بنويسد و پيش از آن را دوران قبل از تاريخ مى گويند.[4]
اهمیت کتاب و کتابخوانی در قرآن
علم و دانش آن قدر در دين اسلام اهمّيّت دارد كه سرآمد و غايت تمام فضائل شمرده شده است؛[5] لذا قرآن مجيد همه جا تكيه بر علم و دانش مى كند و مخاطبان اصلى قرآن، عالمان و آگاهان و متفكّران هستند، هر چند اين كتاب عزيز براى همه انسان ها مفيد و قابل استفاده است. بنابراين، هرچه ظرفيّت علمى انسان بالاتر رود، بهره او از قرآن بيشتر خواهد شد.[6]
هم چنین تعليم به وسيله قلم است كه سرچشمه آموزش «مالم يعلم» مى باشد و به اين ترتيب آغاز وحى با آغاز حركت علمى نشأت گرفته از قلم همراه بوده، و اين بسيار پرمعنى و براى هر مسلمانى آموزنده است.[7] همين گونه تعبيرات بود كه توجّه عميق و مستمّر مسلمانان را به كتاب و كتابخانه و تعليم علوم جلب و جذب كرد.[8]
گفتنی است كتاب مى تواند در بسيارى از موارد به عنوان یک سند و مدرك معتبر مورد استناد و استفاده قرار گيرد؛ اصولًا تكيه فراوان قرآن بر مسئله كتاب و كتابت در مورد كتب آسمانى انبياء، چه در امور دنيا و چه درباره نامه اعمال و دادگاه قيامت، همگى بيانگر اهميت اين موضوع از ديدگاه اسلام و قرآن است.[9]
اهميّتى كه قرآن براى كتاب و كتابت قائل است به يقين يكى از انگيزه هاى حركت علمى مسلمين در آغاز اسلام بوده است؛ در قرآن به آيات فراوانى در اين باره برخورد مى كنيم: «ن وَالْقَلَمِ وَ ما يَسْطُروُنَ ...[10]؛ ن، سوگند به قلم و آنچه مى نويسند.»، «اقْرَءْ وَ رَبُّكَ الْاكْرَمُ- الَّذى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ- عَلَّمَ الانْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ [11]؛ بخوان كه پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است - همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود - به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد.»[12]
هم چنین در فراز قرآنی دیگر می خوانیم: «...وَ لا يَأبَ كاتِبٌ انْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ[13]؛ کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتند، همان طور که خدا به او تعلیم داده- خودداری کند! پس باید بنویسد».[14]
جالب اينكه در فراز دیگر از کلام وحی مى خوانيم: «وَ لايُضارُّ كاتِب وَلا شَهيد[15]؛ نبايد به نويسنده و شاهد (به خاطر حق گويى) زيانى برسد».[16] که نشان می دهد موهبت قلم مى تواند براى يارى افراد جامعه به کار رود، همچنين عدم مزاحمت نسبت به نويسندگان و به تعبير ديگر حفظ آزادى قلم را در اين مفهوم گسترده می توان دریافت، مطالبه ای كه بشريّت بعد از قرنها، به آن رسيده هر چند در عمل هنوز گرفتار مشكلات فراوان است.[17]
فراموش نكنيم اين آيات در محيطى نازل شد كه از عقب مانده ترين محيط هاى جهان بود و در آنجا كسى به اهميّت قلم و نوشتن واقف نبود؛ تعداد كسانى كه مختصر سوادى براى خواندن و نوشتن داشتند، در تمام سرزمين مكّه كه بزرگترين مركز عبادى و سياسى و[18]اقتصادى حجاز بود؛ به گفته بعضى از دانشمندان به بيست نفر نمى رسيد، همين انديشه ها سبب گسترش خواندن و نوشتن و تأليف كتابها و ترجمه كتاب هاى ديگران و گسترش علوم در جهان اسلام شد.[19]
جایگاه کتاب و مطالعه در روايات اسلامى
در مورد اهميت كتاب و كتابت، روايات بسيار فراوانى از پيامبر گرامى اسلام و ائمّه معصومين عليهم السلام رسيده است. در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم مى خوانيم كه فرمود: «قَيّدُوا الْعِلْمَ؛ علم و دانش را به زنجير كشيد (تا از ميان شما فرار نكند)». شخصی عرض كرد: «وَ ما تَقْييدُهُ؟؛ چگونه آن را به زنجير كشيم؟»[20] فرمود: «كِتابَتُهُ»: «با نوشتن».[21]
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم كه فرمود: «اكْتُبُوا الْعِلْمَ قَبْلَ ذَهابِ الْعُلَماءِ وَ انَّما ذَهابُ الْعِلْمِ بِمْوتِ الْعُلَماءِ؛ علوم و دانش ها را پيش از آنكه دانشمندان از ميان شما بروند بنويسند چرا كه (اگر ننويسيد) علم و دانش با مرگ علما از ميان مى رود».[22]
امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش فرمود: «اكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فى اخْوانِكَ فَانْ مِتَ [23] فَوَرِّثْ كُتُبَك بَنِيْكَ، فَانَّهُ يأتى عَلَى النّاسِ زَمان هَرْجَ ما يَأنِسُونَ فيهِ الّا بِكُتُبِهِمْ»: «بنويس و دانش خود را در ميان برادرانت منتشر ساز، و اگر از دنيا رفتى كتاب هايت را به ارث براى فرزندات بگذار، زيرا زمان پرفتنه اى مى آيد كه مردم تنها به كتاب هايشان انس مى گيرند».[24] در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «مَنَّ اللَّهُ عَلَى النّاسِ بَرِّهم وَ فاجِرهُمْ بِالْكِتابِ وَالْحِسابِ وَلَوْلا ذلِكَ لَتَغالَطُوا»: «خداوند بر مردم اعم از نيكان و بدان به وسيله نوشتن و حساب منّت گذارده، و اگر كتاب و كتابت نبود، مردم به غلط مى افتدند».[25]
على عليه السلام نیز در یک تشبيه بسيار جالب و در كلامى فشرده و كوتاه مى فرمايد: «الْكُتُبُ بَساتينُ الْعُلَماءِ»: «كتاب ها باغ هاى دانمشندان اند».[26] باغ و بوستان هم داراى مناظر زيبا، هم هواى لطيف، هم انواع ميوه ها، و هم انواع برگ ها و گل ها و گياهان دارويى دارد، و در واقع كتاب ها نيز همه اين آثار را در بر دارد.[27]
در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم تعبير بسيار جالبى آمده كه اهميّت فوق العاده كتاب و كتابت را به طرز شگفت انگيزى بيان مى كند؛ فرمود: «ثَلاث تَخْرُقُ الحُجُبَ، وَ تَنْتَهى الى ما بَيْنَ يَدَىِ اللَّه: صَريرُ اقْلامِ الْعُلَماءِ، وَ وَطْىُ اقْدامِ الُمجاهِدينَ، وَ صَوْتُ مَغازِلَ الُمحْصَناتِ؛ سه صدا است كه حجاب ها را پاره مى كند و به پيشگاه با عظمت خدا مى رسد؛ صداى گردش قلم هاى دانشمندان (به هنگام نوشتن بر صفحه كاغذ يا لوح) و صداى قدم هاى مجاهدان (در ميدان جهاد)، و صداى چرخ نخ ريسى زنان پاكدامن».[28] در واقع هر يك از اين سه صدا در ظاهر بسيار آهسته است، و در باطن بسيار پر غوغا و هر كدام اشاره به يكى از مسائل بنيادى جامعه هاى بشرى است، «علم و كتابت» «جهاد و شهادت» و «كوشش و كار»!.[29]
ترسیم جایگاه کتاب و کتابخوانی در عصر طلایی تمدن اسلامی
تا آن روز كه مسلمانان از تعاليم عاليه اسلام انحراف پيدا نكرده بودند، علم و دانش برق آسا در ميان آنان در حال پيشرفت بود، گواه ما همان كتابخانه ها و دانشگاه هاى عظيم اسلامى است كه امروز در صفحات تاريخ منعكس است؛ در آن زمانى كه وسايل چاپ و كاغذسازى به طرز امروز اختراع نشده بود، تنها كتابخانه مراغه چهارصد هزار جلد كتاب و كتابخانه بيت الحكمه در بغداد چهار ميليون كتاب داشت! و كتابخانه هاى ساير كشورهاى اسلامى از كتابهاى علمى و طبيعى مملو بود.[30]
لذا در محيط هاى اسلامى به خاطر تأكيد زيادى كه اسلام روى مسأله علم و دانش داشته و دارد، از قرن دوّم هجرى كتابخانه هاى عظيم و پرشكوهى تأسيس شد كه مورّخان غير مسلمان، اعجاب خود را از اين كتابخانه ها پنهان نمى كنند.[31]
جرجى زيدان مورّخ معروف مسيحى بحث مشروحى درباره كتابخانه هاى بغداد، اندلس، مصر وساير نقاط آورده است كه بيانگر شكوفايى علمى عظيم مسلمين در قرون نخستين اسلام است.[32]
از جمله كتابخانه هاى مهمّى كه نام مى برد، «كتابخانه بيت الحكمة» در بغداد است كه تمام كتابهايى كه در علم طبّ و علوم ديگر، و همچنين علوم اسلامى تدوين يافته بود در آنجا گردآورى كرد.[33] بسيارى از شخصيت هاى بغداد، كتابخانه ها ديگرى به پيروى از بيت الحكمة تأسيس كردند و هزاران كتاب در آن نيز گردآورى شد.[34]
هم چنین در شهر قرطبه كتابخانه اى تأسيس شد؛ كه از تمام دنيا كتابهايى را در آن گردآورى کردند، حتی گروهى از تجّار با سرمايه كلان مأمور شدند كه در اطراف جهان گردش كنند و كتب علمى را جمع آورى نمايند؛ بعضى عدد كتابهاى اين كتابخانه را «چهارصد هزار مجلّد» برآورد كرده اند.[35] اين عدد با توجّه به اينكه تمام كتابها در آن زمان خطّى بود، و براى نوشتن يك كتاب هفته ها يا ماه ها و سالها لازم بود قلمزنى شود؛ بسيار عظيم و قابل توجّه است.[36]
بسيارى از حاکمان اسلامی «اندلس» كتابخانه هايى تأسيس كردند حتّى گفته مى شود تنها در «قرناطه» هفتاد كتابخانه عمومى بود، و اينها همه به خاطر آن بود كه از سوى مردم علاقه به كتاب شديداً ابراز مى شد، تا آنجا كه جمع آورى كتاب، و تشكيل كتابخانه، از نشانه هاى عظمت و شخصيّت محسوب مى شد؛ حتّى رؤسايى كه از خواندن و نوشتن بى بهره بودند سعى داشتند كتابخانه قابل ملاحظه اى در خانه خود تأسيس كنند![37]
در عصر «فاطميّون مصر» نيز كتابخانه هاى بزرگى تأسيس شد كه بعضى آنها را «خزانة الكتب» مى دانستند، و اموال سرشارى در جمع آورى انواع كتابها صرف مى كردند، و گاه از يك كتاب نسخه هاى زيادى به خطوط مختلف و با تزيينات گوناگون جمع آورى مى شد؛ تا آنجا كه نوشته اند در كتابخانه اى كه «يعقوب بن كلس» آن را تأسيس كرد 3400 نسخه مختلف «قرآن مجيد»، و 1200 نسخه از «تاريخ طبرى» وجود داشت، و مجموعه كتابهاى آن كتابخانه را يك ميليون و ششصد كتاب نوشته اند كه تنها 6500 نسخه آن كتب ستاره شناسى و هندسه و فلسفه بود.[38]،[39]
ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدّن مى نويسد: «كتابخانه خلفاى فاطمى صدها كتاب مزيّن به نقّاشى، از جمله 2400 قرآن داشته است، كتابخانه خليفه در قاهره در دوران الحاكم بامراللَّه يكصد هزار و در دوران المستنصر دويست هزار كتاب داشت».[40] هر گاه اين اعداد را با تعداد مجلّدات كتابخانه هاى كنونى در بسيارى از شهرها مقايسه كنيم، تفاوت آشكارى در ميان آنها مى بينيم، با اينكه امروز مسأله كثرت كتاب با توجّه به اختراع صنعت چاپ و پيشرفت فوق العاده آن مسأله بسيار ساده اى است؛ در حالى كه در گذشته كه تنها كتابهاى خطّى وجود داشت اين اعداد و ارقام فوق العاده مهم بود.[41]
ویل دورانت در جمله ديگرى می گوید: «در غالب مسجدها كتابخانه اى بود، در بيشتر شهرها نيز كتابخانه هاى عمومى بود كه تعداد زيادى كتاب داشت، و درهاى آن به روى طالبان علم گشوده بود ... تنها فهرست كتابهاى موجود در كتابخانه هاى عمومى «رى»، ده جلد قطور شده بود! كتابخانه «بصره» به دانشورانى كه در آنجا مطالعه مى كردند، مقرّرى و اعانه هايى مى داد![42]، هنگامى كه مغولان بغداد را ويران كردند؛ سى و شش كتابخانه عمومى در آنجا بود و اين غير از تعداد بى شمار كتابخانه هاى خصوصى بود، زيرا رسم بود كه هر يك از ثروتمندان مقدار زيادى كتاب داشته باشند![43]، بعضى از بزرگان مانند«صاحب بن عباد» به قدر همه كتابخانه ها اروپا كتاب داشتند، در هيچ يك از كشورهاى جهان به جز چين در ايّام « مينگ هوانگ» نظير شوق و علاقه اى كه از[44]قرن 8 تا 11 ميلادى (دوّم تا پنجم هجرى) در قلمرو اسلام براى جمع آورى كتاب بود به وجود نيامد، و در اين چهار قرن، زندگى فرهنگى مسلمانان به اوج رسيد».[45]،[46]
در بسيارى از قرون ديگر مخصوصاً قرون وسطى كه اروپائيان در تاريك ترين وضع، زندگى مى كردند؛ كشورهاى اسلامى مهد علم و فرهنگ و تمدّن بودند.[47] لیکن در قرون اخير كه بعضى از سران كشورهاى اسلامى به جان يكديگر افتادند و بيگانگان نيز دامن به اين آتش نفاق زدند، دوران ركود و جمود مسلمانان آغاز گرديد، فرهنگ مسلمانان از توسعه و رشد بازمانده و اكثريّت جوامع اسلامی، به رکود علمی مبتلا شده است.[48]
کتاب؛ مهمترین ابزار در انتقال مفاهیم و دانش بشری
بدیهی است مقوله ی كتاب و كتابخوانی هميشه در طول تاريخ آثار فوق العاده اى، در آموزش و پروش و انتقال علوم از نسلى به نسل ديگر و تكامل فرهنگ هاى بشرى ایفا کرده است.[49]
اصولًا تفاهم ميان انسانها و انتقال افكار، با کتاب امکان پذیر است و پيوند ميان هر انسانى را با انسان هاى ديگر در تمام قرون و اعصار و تمام نسل هاى امروز و گذشته و آينده برقرار مى سازد. به همين دليل يكى از دانشمندان مى گويد: «بَيانُ اللِّسانِ تُدْرِسُهُ الاعْوامُ وَ ما تُثْبِتُهُ الاقْلامُ باقٍ عَلَى مَرِّ الايّامِ؛بيان زبان، با گذشت سالها كهنه و فراموش مى شود، ولى آنچه را قلم ثبت مى كند همواره باقى و برقرار است.» و به همين دليل اين معنى در ميان دانشمندان معروف بوده است كه: «تراشيده هاى نوك قلم را زير دست و پا نريزد، چرا كه آن هم احترام دارد!»[50]
رسالت دولت در ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعۀ اسلامی
اگر مسلمين در همان قرون نخستين ظهور اسلام با سرعت شگفت آورى به سوى علوم و فنون و دانش ها روى آوردند و نهضت علمى پردامنه اى را كه بخشى از كرانه هاى آن، به اروپا نيز كشانده شده به وجود آوردند؛ ريشه هاى آن در فرهنگى بود كه اسلام در اين زمينه به آنها آموخته بود، و پر واضح است كه حكومت اسلامى بايد به اين مسأله كه مايه حيات و شكوفايى دين و دنياى آنهااست اهميّت دهد.[51]
در وهلۀ نخست «حكومت اسلامى» موظّف است[52] خواندن و نوشتن را در سطح جامعه اسلامى آن چنان گسترش دهد كه يك فرد بى سواددر جامعه وجود نداشته باشد، و همه از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار گردند؛ و هر گونه كوتاهى در اين زمينه براى حكومت اسلامى مسئوليّت آفرين است.[53]
هم چنین حكومت اسلامى بايد براى تشويق علما و دانشمندان و نويسندگان و محقّقان از تمام وسايل استفاده كند؛ و آنچه انگيزه تقويت اين كار مى شود، فراهم سازد؛ براى خلق آثار بديع علمى امتيازات و جوايز قابل ملاحظه قائل شود، و مقام عالمان و دانشمندان و محقّقان را آن چنان گرامى دارد؛ كه همه قشرها تشويق به علم و دانش شوند.[54]
توسعه مدارس و دانشگاه ها و تعمق برنامه هاى آن، و بهره گيرى از ابتكارات دانشمندان اسلامى، و حتّى محققّان بيگانه، در اين زمينه بايد در رأس برنامه هاى حكومت اسلامى باشد؛ و مطالبات اسلام در آیات و روایات را در اين مقوله تحقق بخشد.[55]
افزایش تعداد کتابخانه های عمومی؛ رسالت کلیدی دولت در ترویج کتابخوانی
فلسفه تشكيل كتاب و كتابخانه از قديمى ترين ايّام براى انسانها شناخته شده است؛ به همين دليل از هزاران سال پيش كتابخانه ها در نقاط مختلف جهان تشكيل يافت هر چند بعضى بسيار ساده و ابتدايى بود.[56] در این میان تعليمات اسلام به شدت بر پيشرفت امر آموزش و پرورش و تأسيس كتابخانه ها و شكوفايى علم و دانش مؤثّر تأکید دارد،[57]
لذا يكى از وظايف مهمّ حكومت اسلامى در ترویج فرهنگ مطالعه، تشكيل [58] كتابخانه عمومى است؛ چرا كه بسيارى از مردم قدرت تهيّه كتاب هاى متعدّد را ندارند؛ در حالى كه خواهان علم و طالب دانش اند، و به فرض كه توانايى دانش داشته باشند ضرورتى ندارد كه سرمايه هاى عظيمى در هر خانه معطّل بماند، چه بهتر كه به صورت كتابخانه هاى عمومى در آيد كه هم صرفه جوى فراوانى در هزينه ها بشود، و هم عموم مردم از هر قشر و هر طبقه اعم از فقير و غنى و متوسّط و كوچك و بزرگ دسترسى به انواع كتاب هاى دينى و علمى و ادبى و تاريخى و سياسى داشته باشند.[59]
با این تفاسیر تشكيل كتابخانه هاى عمومى و خصوصى براى توده مردم و براى خصوص محقّقان و دانشمندان، به نحوی كه فراگير علوم مختلف باشد، از وظايف اصلی دولت است و هرگونه سرمايه گذارى در اين راه نه تنها مطلوب شارع مقدّس اسلام است، بلكه سبب [60] قدرت و قوّت مسلمين و مبارزه با نابسامانى ها و ناهنجارى ها و مفاسد مختلف فردى و اجتماعى، و نيز سبب پيشرفت جامعه اسلامى خواهد شد.[61]
زیرا وسايل ارتباط جمعى در حكومت اسلامى نمى تواند تنها در اختيار مسائل خبرى و سياسى و سرگرمى بوده باشد؛ بلكه بايد بخش عظيمى از آن به نشر علوم و دانش ها به صورتى كه مطبوع همه طباع افتد بپردازند؛ و آخرين دستاوردهای علمى در عرصه های مختلف اعم از علوم انسانی و علوم فنی و تجربی در نخستين فرصت به صورت گسترده در جامعه اسلامى نشر يابد، تا ازهر گونه رکورد علمی و عقب ماندگى فکری مسلمين جلوگيرى شود.[62]
اصلاح مطالعه؛ نقشه راه اصلاح فرهنگ جامعه
بی شک انسان يك موجود فرهنگى است، يعنى اعمال و رفتار او بازتابى از مجموعه تفكّرات و آگاهى هاى اوست، و هر گونه اصلاح و دگرگونى در وضع جامعه بدون نفوذ در فكر و روح او امكان پذير نيست؛ درست به همين دليل در جوامع امروزى براى رسيدن به اهداف مختلف سياسى و اجتماعى و نظامى و اقتصادى به ویژه مقابله با چالش های فرهنگی، باید سعى شود با وسايل ارتباط جمعى به ویژه كتاب و ترویج فرهنگ مطالعه در راستای ارتقای فرهنگ جامعه عمل شود، بسيارى از آگاهان ارتقای فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعه ی اسلامی را به عنوان نقشه صحيح در اصلاح فرهنگ [63] و مهمترين ركن جامعه[64] مى شناسند، البته تحقق این مهم، سرمايه گذارى بسيار سنگينى را می طلبد.[65]
اين يك واقعيّت است نه مبالغه و اغراق؛ چرا كه اگر برای ترویج فرهنگ کتابخوانی در طريق نشر فرهنگ صحيح و سالم، برنامه ريزى جامع و مؤثّرى داشته باشند؛ محيط قانون گذارى و اجرایى و قضائى سالم مى شود؛ و بار همه آنها سبك تر مى گردد و افراد جامعه به صورت خودكار به وظايف خويش عمل مى كنند.[66]
سخن آخر
بی شک تأکید بر ضرورت بسط و گسترش فرهنگ کتابخوانی در جامعه شاه کلید دست یابی به قلّه هاى معرفت و فرهنگ و تمدّن است،[67] به ویژه آنکه در فرهنگ اسلام علم و عالم و دانشمند حرف اول را مى زنند و ساير مواهب الهى تحت سلطه و سيطره آنهاست.[68]
اميدواريم بار ديگر مسلمانان با الهام گرفتن از دستورهاى اسلام و بر مبنای عنصر کتاب و ترویج کتابخوانی، نهضت علمى خود را تعقيب كنند[69] و تمدن نوین اسلامی را پایه ریزی نمایند.[70]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] اسلام در یک نگاه؛ ص 17.
[2] همان.
[3] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 278.
[4] همان.
[5] ميزان الحكمة؛ ب 2831؛ ح 13330.
[6] مثالهاى زيباى قرآن؛ ج 2؛ ص 165.
[7] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 279.
[8] همان.
[9] همان؛ ص 282.
[10] سوره قلم؛ آيه 1.
[11] سوره علق؛ آيه 3- 5.
[12] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 276.
[13] سوره بقره؛ آيه 282.
[14] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 276.
[15] سوره بقره؛ آیه 282.
[16] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 281.
[17] همان.
[18] همان؛ ص 278.
[19] همان؛ ص 279.
[20] همان؛ ص 282.
[21] بحار الانوار؛ ج 2؛ ص 151.
[22] كنز العمال؛ ح 28733.
[23] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 282.
[24] بحار الانوار؛ ج 2؛ ص 150.
[25] فروع كافى؛ ج 5؛ ص 155.
[26] غرر الحكم.
[27] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 283.
[28] الشهاب فى الحكم و الآداب؛ ص 22.
[29] پيام قرآن، ج 10، ص 283.
[30] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 611.
[31] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 287.
[32] همان.
[33] تاريخ تمدن جرجى زيدان؛ ج 3؛ ص 228.
[34] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 287.
[35] تاريخ تمدن جرجى زيدان؛ ج 3؛ ص 203.
[36] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 288.
[37] همان.
[38] تاريخ تمدن جرجى زيدان؛ ج 3؛ ص 231.
[39] پيام قرآن، ج 10، ص 288.
[40] تاريخ تمدن ويل دورانت؛ ج 4؛ ص 367.
[41] پيام قرآن، ج 10، ص 289.
[42] همان.
[43] همان.
[44] همان.
[45] تاريخ تمدن ويل دورانت؛ ج 4؛ ص 304.
[46] پيام قرآن، ج 10، ص 290.
[47] همان.
[48] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص 612.
[49] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 276.
[50] همان؛ ص 280.
[51] همان؛ ص 285.
[52] همان.
[53] همان.
[54] همان؛ ص 286.
[55] همان.
[56] همان؛ ص 287.
[57] همان؛ ص 290.
[58] همان؛ ص 286.
[59] همان؛ ص 287.
[60] همان؛ ص 285.
[61] همان؛ ص 286.
[62] همان.
[63] فيلسوف نماها؛ ص 39.
[64] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص 241.
[65] همان.
[66] همان.
[67] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 1؛ ص 417.
[68] همان؛ ج 13؛ ص 198.
[69] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص 612.
[70] اسلام و آزادى بردگان؛ ص 41.