آخرین روز از ماه ذى القعده مصادف با شهادت امام جواد(علیه السلام) است. عمر مبارک این امام بزرگوار در هنگام شهادت 25 سال بود، و دو نفر از خلفاى عباسى به نامهاى مأمون و معتصم هم عصر آن حضرت بودند.[1]
امامت در خردسالی
در وهلۀ نخست باید گفت آن حضرت در هشت سالگى به امامت رسیدند،[2] لذا پاره اى از افراد به بعضى از ائمه شيعه اشکال وارد كرده اند كه چرا بعضى از آنها در سنين كم به مقام امامت رسيدند[3]؟.
در پاسخ باید گفت درست است كه دوران شكوفايى عقل انسان معمولاً حد و مرز خاصى دارد ولى مى دانيم هميشه در انسانها افراد استثنايى وجود داشته اند، چه مانعى دارد كه خداوند اين دوران را براى بعضى از بندگانش به خاطر مصالحى فشرده تر كند و در سالهاى كمترى خلاصه نمايد.[4]
حال آنکه در بين معصومين افرادى داريم كه در صغر به مقام نبوت و امامت رسيده اند، يكى از آنها حضرت يحيى عليه السلام است؛ «آتيناه الحكم صبيا»[5] (ظاهرش حكم نبوت است)، و ديگرى حضرت عيسى عليه السلام؛ «قال إني عبد الله آتاني الكتاب و جعلني نبيا»[6]، كه با اين دو آيه بسيارى از شبهات در ناحيه امامت امير المؤمنين و امام جواد عليه السلام جواب داده مى شود؛ ولى در غير از معصومين و بعضى از پيامبران قول غیر بلوغ در اموری مثل حكومت و وصايت پذيرفته نمى شود و معصومين و پيامبران از باب استثناء است.[7]
لذا در روايتى از يكى از ياران امام جواد(علیه السلام) به نام على بن اسباط مى خوانيم كه مى گويد به خدمت ایشان رسيدم (در حالى كه سن امام كم بود)، من درست به قامت او خيره شدم تا به ذهن خويش بسپارم و به هنگامى كه به مصر باز مى گردم كم و كيف مطلب را براى ياران نقل كنم، درست در همين هنگام كه در چنين فكرى بودم آن حضرت نشست (گويى تمام فكر مرا خوانده بود) رو به سوى من كرد و گفت: اى على بن اسباط! خداوند كارى را كه در مساله امامت كرده همانند كارى است كه در نبوت كرده است، گاه مى فرمايد: «و آتيناه الحكم صبيا»[8] (ما به يحيى در كودكى فرمان نبوت و عقل و درايت داديم) و گاه در باره انسانها مى فرمايد: «حتى إذا بلغ أشده و بلغ أربعين سنة ...»[9]؛ (هنگامى كه انسان به حد بلوغ كامل عقل به چهل سال رسيد ...)، بنا بر اين همانگونه كه ممكن است خداوند حكمت را به انسانى در كودكى بدهد در قدرت او است كه آن را در چهل سال بدهد[10] ،ضمناً اين آيه پاسخ دندان شكنى است براى خرده گيرانى كه مى گويند على(علیه السلام) نخستين كسى نبود كه از ميان مردان به پيامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ايمان آورد، چرا كه در آن روز كودك ده ساله بود و ايمان كودك ده ساله پذيرفته نيست.[11]
پویایی اقتصادی؛ شاخصۀ کلیدی در تحقق حکومت اسلامی
بی شک تشکیل حکومت الهی که انسان را به تمام اهداف مورد نظر برساند، فقط از طریق پیشوایان معصوم امکان پذیر است، زیرا حکومت های انسانی، همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروه های خاص سیر کرده اند.[12]
لذا حكومت اسلامى از مهمترين مسائلى است كه مسلمانان با آن سر و كار دارند و قسمتى از پايه هاى اين حكومت بر مسائل اقتصادى نهاده شده است.[13] زيرا مى دانيم نخستين شرط استقلال يك تشكيلات، استقلال اقتصادى است و اين مطلب از طريق «زكات»، «خمس»، «انفال»، «خراج»، «جزيه»، در جهان تشيع بخوبى پياده شده است.[14] كه هر كدام از این موارد فصل مشروحى در فقه و قوانين اسلام و دستورات آن ، به خود اختصاص داده است[15].
بنابراین در تاريخ اسلام چه در زمان پيامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و چه در زمان هاى بعد ،همواره مشاهده مى كنيم به منظور جمع آورى زكات و خمس ...مسئولينى براى انجام اين امور از سوى حاكم اسلامى برگزيده مى شد.[16]
اینچنین است که در متون معروف و اصلى تشيع احاديث فراوانى در زمينه خمس و چيزهائى كه خمس به آنها تعلق مى گيرد، و طرز تقسيم و مصرف و ساير احكام آن رسيده است، كه ذكر آنها در اين مختصر ممكن نيست.[17]به عنوان نمونه تنها در در كتاب معروف «وسائل الشيعه» بيش از هشتاد حديث در پانزده باب مختلف در زمينه احكام خمس از كتب معروف شيعه جمع آورى شده است.[18]
اخلاص در انفاق مالی ؛مهمترین نشانۀ شیعه واقعی
بدیهی است در يك جامعه سالم اسلامى به هنگام بروز مشكلات، همه بايد احساس مسئوليت كنند، نبايد چشم ها تنها به متمكنان دوخته شود، چرا كه اسلام متعلق به همه است، و همه بايد در حفظ آن از جان و دل بكوشند.[19]به نحوی که می توان گفت يك اصل اساسى براى ورود در بهشت همان توجه به مشكلات مالى نيازمندان و محرومان جامعه و كمك به آنهاست.[20]
لیکن مهم اين است كه هركس از مقدار توانايى خود دريغ ندارد؛ سخن از بسيار و كم نيست؛ سخن از احساس مسئوليت و اخلاص است.[21]
با مراجعه به روایت نورانی از امام جواد(علیه السلام)[22]باید گفت در اسلام کمک هاى مردمى خیلى مهمّ است، چیزى که هم باید خود اهمّیّت دهیم و هم مردم را به آن تشویق کنیم، و این از جمله امورى است که دفع بلا و آفات مى کند و در مسیر و سلوک معنوى انسان را به خدا نزدیک مى کند، لیکن امام(علیه السلام) در این روایت مى خواهد شاگردش را بیدار کرده و متوجّه مسئله مهمّ ترى کند، لذا به او فرمود؛« اگر با منّت و اذیت صدقاتت را باطل نکرده باشى، به حضرت عرض کرد منّت نگذاشته و اذیّت نکردم، حضرت فرمود: اذیّت کردن فقط مربوط به کسانى که به آنها انفاق مى کنى نیست بلکه تو ملائکه خدا و ما را اذیّت کرده اى. عرض کرد من چگونه شما و ملائکه را اذیّت کردم؟ (کیف احبطته و انا من شیعتکم الخلّص؟) حضرت فرمود: این ادّعاى شیعه خالص بودن تو، اعمالت را خراب کرد چرا که شیعه خالص مؤمن آل فرعون و مؤمن آل یس و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار است. مؤمن آل فرعون به موسى ایمان داشت و ایمانش را مخفى مى کرد که یکى از ادلّه تقیّه همین مسأله است که او به فرعونیان خطاب کرده و گفت چرا شما در مقابل موسى با شدّت برخورد مى کنید، شاید راست بگوید اگر دروغ بگوید که دروغش برخودش است و اگر راست بگوید چرا این قدر با او برخورد مى کنید، طبق قاعده دفع ضرر محتمل عمل کنید، وقتى آنها به حرف او گوش نکردند گفت: «أفوّض امرى الى الله»[23] نقشه نابودى او را کشیدند ولى خدا او را حفظ کرد «فوقاه الله سیئات مامکروا»[24]، امام مى فرماید؛ این شیعه ما است که تنها و تنها در بین دشمن است و مثل کوه مقاوم است.دیگرى مؤمن یس است که در آیه «و جاء رجل من اقصى المدینة یسعى»[25] مطرح شده است.[26]
فسلفۀ پرداخت خمس در اسلام
خمس يكى از فروع مهم دين و عبادت مالى است که بايد با قصد قربت انجام گيرد.[27] كه تحت شرائط ويژه بر افراد خاصى واجب مى شود وپشتوانه مطمئن و مناسبى براى بيت المال مسلمين شده و قسمتى از خلأ اقتصادى موجود در جامعه اسلامى را پر نموده، و بودجه مورد نياز فعاليتهائى كه جنبه دينى دارد را تأمين مى كند.[28]
زیرا این نوع مالیات اسلامی در قرآن مجيد با ايمان به خدا پيوند زده شده « «واعلموا أن ما غنمتم من شى ء فأن لله خمسه وللرسول ولذى القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل إن كنتم آمنتم بالله»[29]؛ بدانيد هرگونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى خويشاوندان (او) و يتيمان ومستمندان و واماندگان در سفر (از آنها) است، اگر به خدا ... ايمان آورده ايد».[30]لذا تمام مذاهب اسلامى در اصل وجوب خمس، اتفاق نظر دارند.[31]
اینگونه است که اسلام در عين احترام به مالكيت خصوصى، با تشريع احكام اقتصادى و مقررات مالى همچون خمس و زكات[32] درصدد تمركز زدايى از قرار گرفتن اموال در انحصار گروه خاصى است.[33]
بر اين اساس بسيارى از برنامه ها و سياستگذارى هاى اقتصادى اسلام، مانند خمس ، زكات، انفاق هاى واجب، وقف، هبه و غيره كه در فرهنگ دين قرار دارد و تعاليمى چون ايثار، انصاف، دگردوستى، مواسات و ... ساز و كارهاى توزيعى ثروت هستند كه اسلام جهت رسيدن به عدالت اقتصادى اجتماعى و كاهش فاصله فقر و ثروت، طراحى كرده است.[34]
پیشینۀ پرداخت خمس در اسلام
باید اذعان نمود در صدر اسلام و در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام ،در قالب غنايم جنگى، معادن و گنجها و همچنين غوص (جواهراتى كه بوسيله غواصى از درياها بيرون آورده مى شد) خمس گرفته شده است.[35]
بدین نحو که در عصر رسول اکرم(صلى الله عليه و آله) و على (عليه السلام) غنايم فراوانى از طريق جنگها عايد حكومت اسلامى مى شد، و گاهى به قدرى زياد بود كه خمس آن به تنهايى مى توانست قسمت عمده مشكل مالى حكومت اسلامى را برطرف سازد.[36]
همچنين درآمد اموال يا زمين هاى خراجى [37] نيز گاهى به قدرى زياد بود كه بيت المال سرشار از اموال مى شد، و در اين شرايط نيازى به گرفتن خمس درآمد كسب و كار نبود و لذا آن را عملاً به مردم بخشيدند.[38]
از سوی دیگر در آغاز اسلام كه نياز بيت المال به منابع درآمد شديد بود نيز وضع مسلمانان آنچنان آشفته و پريشان و ضعيف بود كه دادن خمس علاوه بر زكات، براى آنها طاقت فرسا بود، و به همين دليل خمس گرفته نشد.[39]
لیکن در زمان ائمه عليهم السلام، بسيارى از ائمه هدى عليهم السلام در عصر خود نه تنها خمس (درآمد انواع كسبها) را مى گرفتند، بلكه به مردم دستور مؤكد مى دادند كه در پرداخت آن كوتاهى نكنند، و حتى وكلا و نمايندگان مخصوص براى جمع آورى آن معين فرموده بودند و اشخاصى مانند «على بن مهزيار» و «ابوعلى بن راشد» و امثال آنها اين وظيفه را به عهده داشتند.[40]
گواه اين موضوع در سنن بيهقى نقل شده كه در زمان امام على عليه السلام شخصى گنجينه اى پيدا كرد و خدمت امام(ع) آمد، فرمود:چهار پنجم آن مال توست و خمس آن مال ماست.[41]،[42]
زیرا از یک سو در عصر ائمه ديگر عليهم السلام خمس غنايم جنگى و همچنين درآمد زمين هاى خراجى به دست خلفاى غاصب مى رسيد و دست امامان از آن كوتاه بود، از سوى ديگر نیز مردم توانايى بر پرداخت خمس همه درآمدهاى خود داشتند، امامان خمس را از آنان مطالبه مى كردند.[43]
تبیین ماهیت و کیفیت خمس در بیان نورانی امام جواد(علیه السلام)
در حديث محمد بن اشعرى می خوانیم؛««كتب بعض اصحابنا الى ابى جعفر الئانى عليه السلام اخبرنى عن الخمس اعلى جميع ما يستفيد الرجل من قليل و كثير من جميع الضروب و على الصناع و كيف ذلك؟ فكتب بخطه عليه السلام الخمس بعد المؤونة[44]؛ يكى از اصحاب ما به امام نهم عليه السلام چنين نوشت: به ما اطلاع بدهيد كه آيا خمس بر تمام چيزهايى است كه انسان استفاده مى كند از كم و زياد از تمام انواع درآمدها و[45]همچنين بر صنعتگران؟ و آيا اين خمس را چگونه بايد پرداخت؟ امام به خط خويش نوشت خمس بعد از هزينه زندگى است.»[46]
از اين عبارت بخوبى استفاده مى شود كه سؤال كننده هم در عموميت خمس شك داشته است، و هم در كيفيت آن، و امام با يك جمله كوتاه آنچنان كه معمول نامه نگارى آن زمان بود به هردو سؤال پاسخ گفته است.[47]
هنگامى كه مى فرمايد خمس بعد از هزينه زندگى است، هم پاسخ كيفيت گفته شده كه سؤال دوم راوى است و هم پاسخ سؤال اول راجع به اصل وجوب خمس در تمام درآمدها.[48]
هم چنین جمله «ما يستفيد الرجل» به معنى سود خالص است، و مسلم سود خالص بعد از اسقاط هزينه كسب و كار است.[49]
واژۀ «ضروب» نیز در روایت به معنى انواع و اقسام است و در اينجا منظور انواع و اقسام كسبها و صنعت ها و پيشه ها است.[50]
هم چنین ابوعلى بن راشد كه از وكلاى حضرت جواد و امام هادى عليهما السلام بوده است چنین مى گويد: [51]؛ به امام (عليه السلام) عرض كردم به من دستور داده ايد به كارهاى شما رسيدگى كنم، و حق شما را بگيرم، اين موضوع را به دوستان شما اطلاع دادم، بعضى از آنها گفتند: حق امام چيست؟ من ندانستم چه در جواب بگويم؟ امام فرمود خمس بر آنها واجب است، گفتم در چه چيز؟ فرمود در امتعه و صنايع، گفتم و كسانى كه تجارت مى كنند و با دست خود چيزى را مى سازند؟ فرمود بلى در صورتى كه بعد از هزينه زندگى براى آنها امكانى بماند».[52]،[53]
مضمون روايت بخوبى گواهى مى دهد كه مخاطب اين نامه هيچ كس جز امام نمى تواند باشد، زيرا افراد عادى چه حقى بر مردم در مقامها و مال التجاره و صنايع و دسترنجشان مى توانند داشته باشند؟![54]آيا غير از امام احدى ممكن است داراى چنين حقى باشد؟.[55]
دریافت خمس؛ در سایۀ دکترین اقتصادی امام جواد(علیه السلام)
باید اذعان نمود گرفتن و بخشيدن اين ماليات اسلامى در اختيار حكومت اسلامى است؛ هنگامى كه حكومت خود را بى نياز و يا مردم را در زحمت ببيند مى تواند آن را ببخشد ولى هنگامى كه خود نياز داشته باشد و در مردم توانايى آن را ببيند مى تواند آن را بگيرد. همان طور كه امامان بعد، بعضى آن را مى گرفتند و بعضى با توجه به وضع مردم و يا وضع بيت المال، آن را مى بخشيدند.[56]
لذا امامان عليهم السلام در بعضى از زمانها كه شيعيان در فشار سخت بودند، تمام خمس و يا قسمتى از آن را به آنها مى بخشيدند و عملاً تا مدتى خمس متروك شد.[57]
لذا در فرازی ابراهيم بن محمد الهمدانى به امام جواد عليه السلام نوشت: على (ابن مهزيار) نامه پدر شما را براى من خواند كه در آن دستور داده شده بود، صاحبان آب و زمين بعد از هزينه خود يك دوازدهم درآمد خويش را به حضرت بپردازند، و اما كسانى كه آب و ملك آنها براى هزينه آنها كفاف نمى دهد، چيزى بر آنها واجب نيست، نه يك دوازدهم و نه غير آن، افرادى كه در نزد ما هستند در اين زمينه اختلاف و گفتگو دارند مى گويند بر آب و زمين خمس درآمد لازم است، آن هم بعد از هزينه خود آب و زمين و خراج آن، نه هزينه خود انسان و همسر و فرزند او.[58]
«امام(علیه السلام) در جواب او چنين نوشت و على بن مهزيار نيز آن نامه را مشاهده كرد كه، بر چنين شخصى خمس لازم است بعد از هزينه زندگى خود و زن و فرزند و بعد از خراج حكومت.»[59]
در اين حديث كه از نظر سند صحيح و محكم است صريحاً دستور داده شده است كه مردم موظفند از مازاد درآمد اراضى بعد از كسر هزينه زندگى، خمس بپردازند و اگر امام قبل بيش از يك دوازدهم نمى گرفته، بدین خاطر است كه بعضى از ائمه به خاطر شرايط خاص عصر خود همه و يا قسمتى از خمس را به شيعيان مى بخشيدند تا در فشار واقع نشوند.[60]،[61]
تعدد دریافت خمس؛ راهبرد امام جواد(علیه السلام) در تجدید حیات اقتصادی شیعه
در تبیین این مسأله باید به قول دو نفر از راويان معتبر حديث به نام «احمد بن محمد» و «عبدالله بن محمد» که از على بن مهزيار به عنوان یکی از وكلاى امام جواد و امام هادى عليهما السلام بوده، استناد نمود که نقل مى كنند امام نهم امام جواد عليه السلام در نامه اى به او چنين نوشته بود:«آنچه تنها در اين سال«سال 220» واجب مى كنم، اين است كه دوستان من كه از خدا صلاح حال آنان را مى خواهم، يا جمعى از دوستان من، در وظيفه واجب خود كوتاهى كرده اند، من اين را دانستم و دوست داشتم آنها را به چيزى كه در امر خمس در امسال انجام دادم، پاك و پاكيزه كنم، خداوند متعال فرموده از اموال ايشان صدقه اى بگير و به وسيله آن آنها را پاك و پاكيزه كن و براى آنها دعا كن، كه دعاى تو مايه آرامش آنها است و خداوند شنوا و دانا است.[62].... ولى من اين موضوع را در هر سال بر آنها واجب نكردم، و غير از زكاتى كه خداوند بر آنها واجب كرده است، واجب نمى كنم، و تنها خمس را در امسال در طلا و نقره اى كه سال بر آنها گذشته است واجب كردم، لیکن اين را در وسايل زندگى و ظرف و چارپايان و خدمتگزاران واجب نكردم و نه در سود تجارت و نه درزمين زراعتى، مگر در زمينى كه براى تو تفسير خواهم كرد و اين يك نوع تخفيف از ناحيه من در مورد دوستان من است، و بخششى است در مورد آنها، در برابر آنچه سلطان از اموالشان به غارت مى برد.[63].....«چون آگاه شدم كه اموال زيادى به جمعى از دوستان من رسيده، هركس در نزد او چيزى از اين باب باشد به وكيل من برساند، و هر كس دور دست باشد اقدام به فرستادن آن كند ولو بعد از مدتى (برسد) زيرا نيت مؤمن از عمل او بهتر است...اما آنچه را از زمين هاى زراعتى و غلات در هر سال واجب مى كنم نصف سدس (يك دوازدهم) است از كسانى كه درآمد زراعت آنها به مخارجشان مى رسد، اما كسى كه زراعتش به مخارجش نمى رسد نصف سدس بر او نيست و نه غير آن».[64]،[65]
از اين حديث وجوب يك نوع ماليات اسلامى فوق العاده به مقدار يك خمس در خصوص يك سال معين، (سال 220 هجرى) به خاطر شرايط فوق العاده اى كه براى امام و شعيان پيش آمده بود. و چنانكه از تواريخ (و همچنين حديثى كه در كافى آمده است) استفاده مى شود، البته این وجوب تعدد خمس در سالى بوده است كه معتصم از آن حضرت دعوت به بغداد كرد، و او را محترمانه زير نظر گرفت. مسلما در اين سال امام و شيعيان بغداد وضع فوق العاده اى داشتند و مى بايست امام به وضع مستمندان شيعه و مخصوصا بنى هاشم سر و سامانى بدهد، و چاره اى جز اين نداشت، كه اين خمس فوق العاده را از آنها بگيرد.[66]
بنابراین از قرائنى كه در روايت امام جواد عليه السلام آمده است به خوبى استفاده مى شود كه هنگام ورود آن حضرت به بغداد شيعيان در مضيقه سختى بودند، و امام تعدد خمس را در آن سال مخصوص، براى حل اين مشكل قرا رداد، و در واقع احكام عناوين ثانويه و ضرورت را بر يكى از مصاديق آن تطبيق فرمود، نه اينكه تشريع تازه اى شده باشد.[67]
یقیناً اين موضوع حتى اختصاصى به امام ندارد، و اگر شرايط آنچنان سخت باشد كه درآمد خمس كفايت مصارف آن را نكند حاكم شرع مى تواند ماليات فوق العاده اى بر متمكنان ببندد، تا مصالح مسلمين از بين نرود.[68]همانگونه که امام(علیه السلام) اين ماليات فوق العاده را تنها در طلا و نقره اى كه سال بر آن گذشته واجب ساخته است.[69]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت تحت نظر بودن امام جواد(علیه السلام) در بغداد هرگز مانع تماس ایشان با مردم نبوده است، بلکه آن حضرت در بغداد با يارانش تماس داشته و نامه نگارى مى نموده است،[70]از سوی دیگر مدیریت آن حضرت در تجدید حیات اقتصادی شیعیان و این که امام جواد(علیه السلام) دریک سال دو خمس قرار داد از قبیل حکم حاکم است و یک حکم دائمى نبوده و مخصوص یک مدّت زمان معیّن و به عنوان حکم ثانوى بوده است.[71]
البته وقوع این مسأله از آنجا نشأت می گیرد که «امام عليه السلام» حق دارد در موارد فوق العاده دستور خاصى در يك زمينه بطور موقت صادر كند، و به همه مردم فرمان دهد، وظيفه خاصى را بر عهده بگيرند، اعم از امور مالى يا غير امور مالى، و يا موضوع حلالى را موقتاً براى هدفهاى خاصى تحريم كند؛ نه تنها امام عليه السلام، فقها و حكام شرع نيز چنين اختيارى دارند؛ بلکه اين يكى از نشانه هاى تحرك و سازندگى و زنده بودن قوانين اسلام مى باشد كه براى مواقع استثنائى و ضرورى چنين اختياراتى را به حكومت اسلامى و حكام شرعى داده است ، لیکن بمجرد از بين رفتن آن حالت فوق العاده، آن حكم نيز پايان مى گيرد.[72]
آن حضرت بنابر نقل مرحوم «شيخ مفيد» در كتاب «ارشاد» در سنه 220 به شهادت رسیدند [73]، امیدواریم در سایه لطف آن حضرت و سایر اولیای طاهرین مشکلات جهان اسلام و کشور مرتفع گردد.[74]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir.
[1]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛21/10/1383.
[2] همان.
[3] تفسير نمونه، ج 13، ص: 28.
[4] همان ؛ ص27.
[5]سوره مريم؛آیۀ12.
[6]همان؛ آیۀ30.
[7] كتاب النكاح ؛ ج 2 ؛ ص57.
[8]سورۀ مریم؛ آیۀ12.
[9]سورۀ احقاف؛ آیۀ15.
[10] نور الثقلين؛ ج 3؛ آيه 325.
[11]تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص28.
[12]پیام قرآن؛ ج 9؛ ص 38 و 39.
[13]برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص141.
[14]خمس دستور مهم اسلامى؛ ص11.
[15]همان؛ ص9.
[16]دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص536.
[17]خمس پشتوانه بيت المال ؛ ص41.
[18]همان.
[19]تفسير نمونه ؛ ج 8 ؛ ص58.
[20]پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص240.
[21]تفسير نمونه ؛ ج 8 ؛ ص58.
[22]بحار الانوار، ج 65، ص 159.
[23]سوره غافر :آیه 44.
[24]همان؛آیه 45.
[25]سورۀ قصص؛ آیۀ20.
[26] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛26/9/82.
[27]خمس دستور مهم اسلامى، مطابق فتاواى مكارم شيرازى ؛ ص10.
[28]احكام بانوان ؛ ص125.
[29]سورۀ انفال؛ آيه 41.
[30]خمس دستور مهم اسلامى، مطابق فتاواى مكارم شيرازى ؛ ص10.
[31]خمس دستور مهم اسلامى، مطابق فتاواى مكارم شيرازى ؛ ص10.
[32]دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص444
[33]همان؛ص 445.
[34]همان؛ ص339.
[35]خمس دستور مهم اسلامى، مطابق فتاواى مكارم شيرازى ؛ ص24.
[36]همان ؛ ص25.
[37] مال الاجاره هايى كه از زمين هاى فتح شده متعلق به مسلمين به خزانه دولت اسلام ريخته مى شد.
[38]خمس دستور مهم اسلامى، مطابق فتاواى مكارم شيرازى ؛ ص26.
[39]همان.
[40]وسائل الشيعه، ج 6، باب 8 از ابواب« ما يجب فيه الخمس».
[41](سنن بيهقى، ج 4، ص 156.
[42]خمس دستور مهم اسلامى، مطابق فتاواى مكارم شيرازى، ص: 25.
[43]همان ؛ ص106.
[44] حديث 1، باب 8، از ابواب خمس وسائل الشيعه، جلد 6.
[45] خمس پشتوانه بيت المال ؛ ص49.
[46] همان؛ ص50.
[47]همان.
[48]همان؛ص51.
[49] همان.
[50]همان.
[51]حديث 3، باب 8، از ابواب خمس وسائل الشيعه، جلد 6.
[52]همان.
[53] خمس پشتوانه بيت المال؛ ص؛52.
[54] همان؛ ص: 54.
[55]همان.
[56]همان ؛ ص105.
[57]همان ؛ ص54.
[58]همان، ص 56.
[59]همان.
[60]وسائل الشيعه ؛ باب 8 ، جلد6؛ حديث چهارم.
[61]خمس پشتوانه بيت المال، ص: 57.
[62]همان؛ ص: 58.
[63]همان؛ ص: 59.
[64]حديث پنجم از باب هشتم وسائل الشيعه، جلد 6، صفحه 349.
[65]خمس پشتوانه بيت المال، ص: 61.
[66]همان؛ ص: 62.
[67]پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص83.
[68]خمس پشتوانه بيت المال ؛ ص62.
[69]همان.
[70]همان ؛ ص70.
[71] ـ بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛21/06/85.
[72]خمس پشتوانه بيت المال ؛ ص70.
[73]همان ؛ ص75.
[74]بیانات حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی در دیدار شهردار کلانشهر قم؛15/7/1392.