ساختار حکومت یزید از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

ساختار حکومت یزید از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


ساختار خلافت بنی امیه در یک نگاه / نقوذ مسیحیت در دربار یزید / تبدیل خلافت به سلطنت / بیعت اجباری از مردم / میراث دار ابوسفیان در دین ستیزی / سرکوب مخالفین / فساد فراگیر در دستگاه یزید / جلوگیری از خیزش با ترفند فقیرسازی / قیام عاشورا ارکان حکومت یزید را به لرزه درآورد‌

حوادثى که از سقیفه شروع شد و هر دوره ‏اى بیش از گذشته سبب تقویت «جبهه اموى» و منافقان گردید، در نهایت به ماجراى خونین کربلا ختم شد و کار را به آن‏جا رساند که با نهایت تأسّف خلافت مسلمین به دست یزید فاسد، شراب‏خوار و هوس ‏باز افتاد. در این مجال اندک، براى آشنایى با خلافت یزید که سه سال و چند ماه بیشتر طول نکشید، کارنامه سیاه او را کمى بررسى می کنیم.[1]

ساختار خلافت بنی امیه در یک نگاه

یعقوبى مورّخ مشهور، از حضرت رسول گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم روایت کرده است، که فرمود: «اذَا بَلَغَ بَنُو أَبِی الْعَاصِ ثَلثِینَ رَجُلًا جَعَلُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ دِینَهُ دَخَلًا؛ آنگاه که فرزندان ابوالعاص (پسر امیّه) به سى تن برسند، بیت‏ المال‏ را در انحصار خود قرار می دهند و بندگان خدا را برده خویش، و دین خداوند را مایه فریب می سازند».[2]

این سه اصل پایه‏ هاى حکومت‏ هاى استبدادى است که حکومت بنی امیّه بر اساس آن شکل گرفته است.[3]

نفوذ مسیحیت در دربار یزید

یزید در سال 25 یا 26 هجرى زاده شد و مادر وى «میسون» نام داشت؛ معاویه «میسون» را در حالى که یزید را در شکم داشت، طلاق داد و «میسون» وى را در زمانی که همسر معاویه نبود، به دنیا آورد.[4]

برخى از نویسندگان معتقدند: یزید نزد دایی هاى خود در بادیه پرورش یافت و قبیله مادرش پیش از اسلام مسیحى بودند و هنوز حال و هواى دوران مسیحیّت در سر آنان بود و از این رو، یزید بیش از آن که تربیت او اسلامى باشد، تربیت مسیحى داشت؛ بنابراین، پرده‏درى وى نسبت به ارزش‏ هاى اسلامى امر غریبى نبود.[5]

از سوی دیگر دولت روم در دربار بنی امیّه نفوذ داشت و برخى از مسیحیان روم در دربار شام به عنوان مستشار حضور داشتند. مورّخان تصریح می کنند که به هنگام حرکت امام حسین علیه السلام به سوى کوفه، یزید به توصیه «سَرْجون» رومى «عبیداللّه زیاد» را که والى بصره بود (با حفظ سِمَت) به حکومت کوفه نیز منصوب کرد. سرجون این توصیه را به نقل از معاویه به یزید نمود.[6]

«ابوالفرج اصفهانى» درباره هم‏ نشینان یزید می گوید: «در طلیعه ندیمان یزید، شاعرى مسیحى به نام «اخطل» قرار داشت. این دو تن با هم شراب می نوشیدند و ساز و آواز می شنیدند و یزید وى را در سفرها به همراه خود می برد. پس از مرگ یزید و انتقال خلافت به مروانیان، اخطل در دوران خلافت عبدالملک مروان، از نزدیکان او قرار گرفت و هر زمان می خواست، نزد او می رفت، در حالى که گردنبند طلا در گردن داشت و قطرات خمر از موى صورتش می چکید».[7]

تبدیل خلافت به سلطنت

«یزید» مقام ارجمند خلافت اسلامى را غصب کرده و آن را به دستگاه سلطنتى مبدّل ساخت و به نام مقدس اسلام تیشه بر ریشه اسلام زد، و مقدمات نابود ساختن تشکیلات اسلام را فراهم کرد و کانون نشر فساد اخلاق را در میان مسلمین تأسیس نمود.[8]

بیعت اجباری از مردم

پس از مرگ معاویه از سویى، یزید به فسق و فجور و بی دینى شهره بود و از انجام هیچ گناهى حتّى به صورت علنى پروا نمی کرد، و از سوى دیگر، یزید هیچ سابقه ‏اى (هر چند به صورت ظاهر) در اسلام نداشت؛ جوانى خام، ناپخته و هوسران بود؛ به همین دلیل، میان صحابه و فرزندان آنان نیز داراى هیچ‏گونه امتیاز و مقبولیّتى نبود.[9]

لذا یزید با غرور و خودخواهى در پى بیعت گرفتن [ اجباری] و به رسمیّت بخشیدن حکومت فاسد خویش برآمد و در مسیر اجراى اهداف خود، دست به هر جنایتى می زد. به گفته «مسعودى» مورّخ معروف: «سیره یزید، همان روش فرعون بود؛ بلکه باید گفت فرعون در میان مردم، بیش از یزید به عدالت رفتار می کرد».[10]

میراث داری از ابوسفیان در دین ستیزی

ابو سفیان که سرسلسله سفیانى ‏ها بود سرمایه‏ دارى بود که از طریق غارت گرى و غصب حقوق دگران و رباخوارى و مانند آن به نوایى رسیده بود. قدرتمندى بود که از طرق شیطانى کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبرى احزاب جاهلى را در مکّه و اطراف آن بر عهده داشت.

او مظهر نظام ظالمانه جامعه طبقاتى مکّه به شمار می رفت و حمایت بی دریغش از بت و بت ‏پرستى نیز به همین خاطر بود؛ زیرا بت ها بهترین وسیله براى «نفاق افکندن و حکومت کردن» و «تحمیق و تخدیر توده ‏هاى به زنجیر کشیده» و در نتیجه تحکیم پایه ‏هاى قدرت ابو سفیان ها بودند. جاى تعجّب نیست که او دشمن شماره یک اسلام شد.

او تمام این صفات را از طریق تربیت و توارث به فرزندش معاویه و از او به نوه ‏اش یزید منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامه هاى پدر را - در شکل دیگر - تعقیب کردند[11] و دین اسلام به صورت دین معاویه و یزید و زیاد و ابن زیاد در‏آمد، یعنى دین مکر و نیرنگ و خیانت و نفاق، دینى که منبع هر گونه رذیله ‏اى بود می شد،[12]هر چند سرانجام با ناکامى مواجه گشتند.[13]

در تشریح این مساله باید گفت آنچه را که تاریخ از افکار و اندیشه ‏هاى این عامل فساد و تباهى و رفتارهاى یزید نقل می کند، همه حکایت از فسق و فجور و رفتارهاى الحادى دارد.

قاضى نعمان مصرى می نویسد: روزى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم به معاویه نظر افکند و فرمود: «أَىُّ یَوْمٍ لِأُمَّتِی مِنْکَ، وَ أَىُّ یَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّیَّتِی مِنْکَ مِنْ جَرْوٍ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ، یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ یَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِی مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏؛ امّت من چه روز (سختى) از تو خواهند داشت؟ و خاندان من از فرزندى که از صلب تو خارج می شود، روز بدى را در پیش دارد! همان فرزندى که آیات خدا را به استهزا می گیرد و آن‏چه را که خداوند از حریم من حرام کرده، وى حلال می شمارد».[14]

هنگامى که گروهى از مردم مدینه به سرپرستى «عبداللّه بن حنظله غسیل الملائکه» براى آگاهى از افکار و عقاید و اعمال یزید به شام سفر کردند و برگشتند، عباراتى در معرّفى یزید گفته ‏اند که از عمق فاجعه ‏اى که مسلمین گرفتار آن شده بودند، حکایت می کند.

«ابن اثیر» در کتاب خویش نقل می کند، آنان گفتند: «ما از نزد مردى آمدیم که دین ندارد، شراب می نوشد، طنبور می نوازد، نوازندگان به نزد وى به لهو و لعب مشغولند، با سگ ‏ها بازى می کند، با جمعى از دزدان‏ شب ‏نشینى دارد».[15]

اینگونه است که امام حسین علیه السلام نخست با این جمله: «وَ عَلَى الْإِسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزِیدَ؛ زمانى که امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل یزید شود، باید فاتحه اسلام را خواند»،[16]تصریح کرد که با وجود خلیفه ‏اى همچو یزید، فاتحه اسلام خوانده است و دیگر امیدى به بقاى دین خدا در حکومت یزید نمی رود.[17]

اشعار کفرآمیز یزید و سخن گفتن از انتقام از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و یادآورى کشتگان مشرک در جنگ بدر و کشتن امام حسین علیه السلام در برابر آنان، همگى از عدم اعتقاد او به دین اسلام حکایت دارد.[18]

در حقیقت حکومت‏ «یزید» با کشتن مردان با فضیلت خاندان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به خصوص امام حسین علیه السلام پیشواى بزرگ اسلام و جگرگوشه‏ پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم، قیافه واقعى خود را به همه نشان داد، و کوس رسوایى این مدّعیان جانشینى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را در همه جا زدند.

و عجیب نیست که در تمام انقلاب‏ ها و تحوّل ‏هایى که بعد از حادثه کربلا روى داد، شعار «خونخواهى این شهیدان» و یا «الرضا لآل محمّد»[19] را می بینیم که تا زمان بنى عبّاس که خود با بهره بردارى از این مسأله به حکومت رسیدند و سپس راه ستمگرى را پیش گرفتند، ادامه یافت.[20]

سرکوب مخالفین

یزید در مدّت کوتاه خلافتش، هر سالى را با جنایتى بزرگ سپرى کرد و به جان و مال و ناموس مسلمین دست تعرّض دراز کرد و از همه عظیم ‏تر، جنایت بزرگ عاشوراى سال 61 هجرى را پدید آورد.[21]

پس از حادثه خونین کربلا و آگاهى مردم از ماهیّت یزید و پلیدى و خباثت وى، و اعلام قیام و جهاد از سوى «عبداللّه بن حنظله غسیل الملائکه‏» و برخى دیگر از صاحب نفوذان، انقلاب خونینى در مدینه آغاز شد.[22]

مرحوم «مغنیه» در شرح «نهج البلاغه» از «طه حسین» در کتاب «مرآة الاسلام» چنین نقل می کند که: «یزید بن معاویه» مدینه را - به خاطر این که اهل آن در برابر حکومت یزید تسلیم نشده بودند - مباح شمرد و به لشکریان خود اجازه داد که سه روز هر چه را در آن است، غارت کنند - نوامیس مردم مدینه نیز در این سه روز در امان نبود - سپس «عبد الملک بن مروان» به «حجّاج» اجازه داد که هتک احترام مکّه کند ... همه این ها به خاطر آن بود که سرزمین ‏هاى مقدّس را مجبور به تسلیم کنند.[23]

در این فاجعه از بزرگان مهاجر و انصار هزار و هفتصد تن و از سایر مسلمین ده هزار تن به قتل رسیدند.[24]

«ذهبى» دانشمند معروف اهل سنّت در معرّفى یزید می نویسد: «کَانَ نَاصِبِیًّا، فَظّاً، غَلِیظاً، جِلْفاً، یَتَنَاوَلُ الْمُسْکِرَ، وَ یَفْعَلُ الْمُنْکَرَ، إِفْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِیدِ الْحُسَیْنِ، وَ اخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَةِ الْحَرَّةِ؛ یزید ناصبى (دشمن على و خاندانش)، خشن، تندخو و بى ادب بود. مسکرات مى ‏نوشید و مرتکب منکرات می شد، دولت وى با کشتن حسینِ شهید آغاز و با واقعه حرّه (مدینه) پایان یافت».[25]

فساد فراگیر در دستگاه یزید

در زمان خلافت کوتاهش دربار یزید، مرکز فساد و فحشا و گناه بود و آثار آن در جامعه نیز گسترش یافته بود؛ به گونه ‏اى که به گفته «مسعودى» در دوران حکومت کوتاه وى، حتّى در محیط مقدّسى همچون مکّه و مدینه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب می پرداختند[26] و مرکز حکومت پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم، مدینه منوّره، آلوده انواع منکرات و محرّمات شده بود.

کار به جایى رسیده بود که گروهى از مردم مدینه به استقبال زنان خواننده می رفتند و از این کار احساس شرمندگى نمی کردند! تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل، و وضعیّت بقیّه شهرها را که از مرکز ظهور اسلام دور بودند تصوّر کن. البتّه این یک روند طبیعى بود، زیرا وقتى سردمداران حکومت و کسانى که خود را خلیفه و جانشین پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم‏ مى ‏پنداشتند آلوده به انواع گناهان شوند، از مردم عادى چه توقّعى می توان داشت؟

به قول شاعر عرب: اذَا کَانَ رَبُّ الْبَیْتِ بِالدَّفِّ مُولِعاً           فَشِیمَةُ اهْلِ الْبَیْتِ کُلُّهُمُ الرَّقْص‏[27]

«هنگامى که رییس خانواده علاقه شدید به نوازندگى داشته باشد، تمام اهل خانه به رقص و پایکوبى می پردازند».

آرى، منکرات، شرق و غرب جهان اسلام را فرا گرفت، و معروف‏ ها به فراموشى سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حکومت کنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعیدیان زمان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند.[28]

جلوگیری از خیزش با ترفند فقیرسازی

معاویه از یک سو ثروت ‏هاى عمومى و دارایى ‏هاى کشور اسلام را به رایگان تقدیم موالیان و نزدیکان خویش می کرد، و از سوی دیگر شدیدترین فشارهاى اقتصادى را بر مردم بی نوا روا داشت. او با وضع مقرّرات سنگین اقتصادى نسبت به مخالفان خویش، چنان عرصه را بر آنان تنگ کرده بود که بسیارى از مردم با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم می کردند. او این کار را براى این انجام می داد تا احدى به فکر قیام بر ضدّ او نیفتد.[29]

این سیاست در دوران یزید نیز ادامه یافت تا جایى که نسبت به افرادى چون‏ «عبداللّه بن عبّاس» نیز اعمال می شد. عبداللَّه در نامه ‏اى به یزید به همین نکته اعتراض کرده، می نویسد: «فَلَعَمْرِی مَا تُؤْتِینَا مِمَّا فِی یَدَیْکَ مِنْ حَقِّنَا إِلَّا الْقَلِیلَ وَ إِنَّکَ لَتَحْبِسُ عَنَّا مِنْهُ الْعَرِیضَ الطَّویلَ‏؛ به جانم سوگند! تو از حقوق ما جز مقدار ناچیزى به ما ندادى و تمام آن را خود برداشتى!».[30]

سخن آخر: (قیام عاشورا ارکان حکومت یزید را به لرزه درآورد)

آیین اسلام که خاتم ادیان الهى بود، در عصر حکومت معاویه و یزید مورد تهدید قرار گرفت، به ویژه در سلطنت‏ یزید؛ که هدفش محو اسلام و نام رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بود،[31]و بیم آن می رفت که ثمرات تلاش ‏هاى انبیا و به ویژه پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم به فراموشى سپرده شود.[32] در چنین شرایطى شهادت امام حسین علیه السلام به احیاى آیین خدا کمک کرد و درخت توحید و نبوّت را طراوت و سرسبزى تازه ‏اى بخشید.[33]

این نگاشته را با سخنى از «عبّاس محمود عقّاد» دانشمند مصرى به پایان می بریم، وى می نویسد: «دست‏آورد یکى از روزهاى دولت بنی امیّه (فاجعه روز عاشورا) این شد که کشورى با آن وسعت و پهناورى، به اندازه عمر طبیعى یک انسان نپایید و از چنگشان بیرون رفت. امروز که عمر گذشته هر دو طرف را در ترازو می گذاریم‏ و حساب‏ برد و باخت‏ هر یک‏ را می سنجیم پیروزمندِ روزِ کربلا (یزید) را، مغلوب‏ تر از مغلوب و شکست خورده‏ تر از شکست خورده می بینیم و پیروزى را کاملًا با حریف او (امام حسین علیه السلام) می یابیم».[34]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منبع: عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها


[1] ر.ک: عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص211.

[2] تاریخ یعقوبى، ج 2، ص172؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج3، ص56.

[3] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص196.

[4] مختصر تاریخ دمشق، ج28، ص19.

[5] حیاة الامام الحسین بن على علیه السلام، ج2، ص180. این سخن از استاد عبداللّه علائلى نقل شده است.

[6] کامل ابن اثیر، ج4، ص23 و تاریخ طبرى، ج4، ص258. سرجون هم پیاله یزید در باده نوشى نیز بود؛ (انساب الاشراف، ج 5، ص301).

[7] الاغانى، ج7، ص170 (مطابق نقل حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج2، ص184)؛ (عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص213).

[8] جلوه حق بحثى پیرامون (صوفیگرى) در گذشته و حال، ص162.

[9] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها، ص: 232.

[10] وَ سِیَرُهُ سِیرَةُ فِرْعَوْنَ، بَلْ کَانَ فِرْعَوْنُ أَعْدَلَ مِنْهُ فِی رَعِیَّتِهِ( مروج الذهب، ج 3، ص 68)؛ (اهداف قیام حسینى ، ص101).

[11] حکومت جهانى مهدى عجّل الله تعالی فرجه الشریف، ص183.

[12] آیین ما (اصل الشیعة)، ص303.

[13] حکومت جهانى مهدى عجّل الله تعالی فرجه الشریف، ص183.

[14] المناقب و المثالب، ص71 (مطابق نقل حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج2، ص180).

[15] «قَدِمْنَا مِنْ عِنْدِ رَجُلٍ لَیْسَ لَهُ دِینٌ، یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُ بِالطَّنَابِیرِ وَ یُعْزَفُ عِنْدَهُ الْقِیَانُ وَ یَلْعَبُ بِالْکِلَابِ وَ یَسْمُرُ عِنْدَهُ الْحَرَّابُ وَ هُمُ اللُّصُوصُ». (کامل ابن اثیر، ج4، ص103)؛ (عاشورا ریشه ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص215).

[16] ملهوف (لهوف)، ص99، بحار الانوار، ج44، ص326 و فتوح ابن اعثم، ج5، ص24.

[17] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص232.

[18] همان، ص213.

[19] شعار نهضت بنی عباس علیه بنی امیه که در ابتدا توسط ابومسلم خراسانى مطرح شد.

[20] احکام عزادارى، ص21.

[21] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص222.

[22] همان، ص219.

[23] پیام امام امیرالمومنین علیه السلام، ج‏4، ص239.

[24] الامامة و السیاسة، ج1، ص239؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص220).

[25] سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص83؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص223).

[26] مروج الذهب، ج3، ص67؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها ، ص214).

[27] التحفة السنیّة، ص79، اضواء على الصحیحین، ص286، و الانتصار للعاملى، ج6، ص480.

[28] معاویه افرادى همچون عمروبن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، سمرة بن جندب را در شهرهاى مصر و بصره و کوفه در حکومت شریک کرد. جالب اینکه حضرت على علیه السلام در یک پیش بینى شگفت آور در نامه 62 نهج البلاغه از این واقعه خبر داد. شرح بیشتر را در کتاب عاشورا، ص163 به بعد مطالعه فرمایید؛ (اهداف قیام حسینى، ص42).

[29] رجوع کنید به: عقد الفرید، ج4، ص 259.

[30] تاریخ یعقوبى، ج2، ص248 و بحارالانوار، ج45، ص324. همچنین رجوع کنید به: عقد الفرید، ج4، ص358؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص197).

[31] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص659.

[32] همان، ص660.

[33] همان.

[34] ابوالشهداء، نوشته عبّاس محمود عقّاد، ترجمه محمد کاظم معزّى، ص206-208. (با اندکى تصرّف)؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، ص691).

captcha