مولّفه های صلح مهدوی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

مولّفه های صلح مهدوی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


صلح؛ اصل نخستین / دعوت برای صلح / احیای سنت نبوی / به سوی صلح توحیدی / صلح پایدار در سایۀ خودآگاهی / اخلاق و نقش آن در صلح/ صلح سازی ایمان محور / مهدی موعود؛ امام صلح‌

افراد لجوج و عنودى اصرار دارند از اسلام یک چهره خشن و جنگ طلب معرّفى کنند.[1] برخی افراد در نوشته و گفته ها چنان منعکس می کنند که وقتی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کرد، جامعه بشری را به عقب برمی گرداند و همه این اختراعات و اکتشافات بی اثر می شود؛ در این رویکرد حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف مظهر خشونت معرفی می شود؛ این افراد می گویند حضرت آنقدر می کشد که خون زمین را فرا می گیرد و به رکاب حضرت می رسد.[2]

در پاسخ‏ به این شبهه توجّه به نکات دقیقى لازم است که توجّه به آن، اشکال را برطرف می کند:

صلح؛ اصل نخستین

در همه جا اصل نخستین، صلح‏ و صفا و دوستى و سازش است، و نزاع و کشمکش و جدایى بر خلاف طبع سلیم انسان و زندگى آرام بخش او است؛[3] لذا اصل و اساس بر صلح، و جنگ بر خلاف اصل و یک استثنا است.[4] در نتیجه هرکارى که کمک به بر هم زدن صلح و آرامش کند یک عمل شیطانى است؛ زیرا جنگ آتش سوزانى است که تمام نیروهاى مادّى و معنوى، انسانى و غیر انسانى را در کام خود فرو می برد، و خاکستر می کند.[5]

دعوت برای صلح

اسلام آیین سلامت است. و در همه جا دعوت به محبّت و دوستى و همزیستى مسالمت آمیز می کند و از خشونت و عداوت و کینه‏توزى بر حذر می دارد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! همگى در صلح‏ و آشتى در آیید».[6]

«سلم» و «سَلم» هر دو به معنی  «صلح» است و از مادّه سلامت گرفته شده، و یکى از نام هاى خدا «سلام» است؛ چرا که ذات پاکش منبع صلح و ارامش و سلامت است. اساساً اسلام را از آن رو اسلام نامیده‏اند؛ که مایه صلح و سلامت در دنیا و آخرت است[7] و حالت تسلیم و صلح و صفا دارد. سلامى هم که مسلمانان به یکدیگر می کنند پیام صلح و دوستى است.[8]

از سوی دیگر واژه‏ «کافة» (همگى) نشان می دهد؛ که هیچ گونه استثنایى در قانون صلح نیست؛ و جنگ بر خلاف تعلیمات اسلام و قرآن است و جز به شکل تحمیلى تصوّر نمی شود.[9]

احیای سنت نبوی

حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف براساس مسیر و برنامه رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم  عمل می کنند و مظهر عطوفت، رحمت، محبت و مصداق «رحمت للعالمین» هستند.[10]

یامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلم سیزده سال قبل از هجرت به مدینه، در مکه مکرمه بسیار آزار دید، به گونه‏اى که مکه یادآور آلام و مصیبتها و نامردمیها و مشکلات و گرفتاریهاى فراوانى براى آن حضرت بود؛ چرا که سرسخت‏ ترین دشمنان آن حضرت در مکه بودند؛ ولى هنگامى که سپاه اسلام مکه را فتح کرد و پیامبر(ص) بر آن دشمنان لجوج و عنود، که منشأ تمام مصیبتها و مشکلات بودند پیروز شد، با یک جمله زیبا همه آنها را مشمول عفو و رحمت اسلامى قرار داد و خطاب به آنها فرمود :«اذْهَبُوا انْتُمُ الطُّلَقاء؛ تمام شما آزادید، به هر کجا مایلید بروید!».

حتّى وقتى خبر دادند که یکى از سربازان اسلام پرچمى به دست گرفته، و شعار انتقام جویى سر می دهد، حضرت ناراحت شد، و پرچم را از دست آن سرباز گرفت و به جاى شعار انتقام، شعار صلح‏ و دوستى سرداد: «الْیوْمَ یوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز روز رحمت و محبّت است!».[11]

به سوی صلح توحیدی

یکى از برنامه هاى اساسى آن مصلح و انقلابى بزرگ، توحید صفوف در سایه توحید مذهب است. ولى نباید تردید به خود راه داد که این توحید نه ممکن است اجبارى باشد؛ و نه اگر امکان اجبار در آن بود، منطقى بود اجبارى شود. مذهب با قلب و روح آدمى سر و کار دارد و می دانیم قلب و روح از قلمرو زور و اجبار بیرون است؛ و دست کسى به حریم آن دراز نمی شود. به علاوه، روش و سنّت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم - چنانکه قرآن هم گواهى می دهد - بر اجبار نبوده که: «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ؛ در قبول دین، اکراهی نیست».[12]

در حقیقت آن حضرت در پی ساختن جامعه‏اى توحیدى بر اساس آراستگى به ارزش هاى انسانى است که جامعه را به‏سوى هدف تکاملى خود سوق می دهد و محیطى امن و امان، آکنده از صلح‏ و صفا و آباد و آزاد به وجود می آید.[13]

ولى با این همه نمی توان گفت که اقلّیت هاى کوچکى از پیروان ادیان آسمانى دیگر مطلقاً وجود نخواهد داشت چرا که انسان داراى آزادى اراده است و اجبارى در چنین نظام حکومتى در کار نیست؛ و امکان دارد افرادى بر اثر اشتباه یا تعصّب بر عقیده پیشین باقى بمانند، هر چند اکثریت گرایش به نظام توحیدى اسلام خواهند کرد، و این یک امر طبیعى است. ولى به هر حال، اگر چنین اقلّیتى هم وجود داشته باشد، به صورت یک اقلّیت سالم و با حفظ شرایط «اهل ذمّه» مورد حمایت آن حکومت اسلامى خواهند بود.[14]

صلح پایدار در سایه ی خودآگاهی

فشار جنگ ها، فشار مظالم و بیدادگری ها، فشار تبعیض ها و بی عدالتی ها، توأم با ناکامى و سرخوردگى انسان ها از قوانین فعلى واکنش شدید خواست هاى واپس‏زده انسانى، در پرتو آگاهى روزافزون ملّت ها را رقم خواهد زد.[15]

قرائن موجود نشان می دهد که سرانجام جهان، صلح است نه تباهى و نابودى نسل بشر؛[16] در این بین گسترش آمادگی هاى روحى فرهنگى و اجتماعى زمینه ساز تحقّق یافتن‏ «صلح و عدالت جهانى» است.[17]

در واقع یک «تشنگى عمومى» نسبت به «آب حیات صلح» همگان را فرا گرفته، و به راستى توده‏ هاى مردم جهان آن را به عنوان پایه اصلى براى پیشبرد همه برنامه‏ ها می طلبند.[18]

لذا در عصر ظهور به سبب خودآگاهی، مسأله «نژاد» یا «مناطق مختلف جغرافیائى» مسئله قابل توجّهى در زندگى بشر نیست. و مرزهاى ساختگى نمی تواند انسان ها را از هم دور سازد. و دنیا عملًا به یک کشور «جهان وطنى» تبدیل می شود.[19]

اخلاق و نقش آن در صلح

اخلاق فردى و اجتماعى سبب نجات بشر از مشکلات و پیشرفت‏ در همه کارها و صفا و صمیمیت همه گروه ها و صلح‏ و امنیت در جامعه بشرى است.[20] بی شک اگر بنا هست جهان به سوى «عدل» و «صلح» و «برادرى» گام بردارد، اجراى این اصول بدون استمداد از اصول معنوى و ارزش  هاى اصیل انسانى ممکن نیست.[21]

لذا در عصر آن مصلح بزرگ جهان[22] زنده کردن روح «خودآگاهى» و «خودیارى» عمومى[23] از طریق آموزش و تربیت صحیح اثر عمیقى در مبارزه با فساد و تجاوز و انحرافات اجتماعى و اخلاقى[24] و در نتیجه هدایت انسان‏ ها، تقویت نفوس، برقرارى عدالت و فراهم آوردن صلح‏ و سازش دارد.[25]

از سوی دیگر اجراى عدالت اجتماعى و تقسیم عادلانه ثروت، ریشه بسیارى از مفاسد اجتماعى که از تنازع و کشمکش بر سر اندوختن ثروت ها و استثمار طبقات ضعیف، و حیله و تزویر، و انواع تقلّب ها، و دروغ و خیانت و جنایت به خاطر در آمد بیشتر از هر راه با هر وسیله، سرچشمه می گیرد، بر چیده می شود؛ با از میان رفتن ریشه اصلى، شاخ و برگ ها خود به خود می خشکد.[26]

صلح سازی ایمان محور

شرط برخوردارى از نعمت امنیت و صلح؛ ورود همه به منطقه امن‏ «ایمان و خداپرستى و حق‏طلبى» است؛[27] در این منطقه است که هرکس باید منافع دیگرى را همچون منافع خود بشمارد و آنچه را براى خود می پسندد، براى دیگران هم بپسندد و آنچه را تنفر دارد براى دیگران نیز نخواهد و در این‏جا است که گذشت و ایثار براى خدا و در راه او درخشندگى خاصى داشته و از بارزترین صفات انسانى محسوب می گردد.[28]

سخن آخر: (مهدی موعود؛ امام صلح)

با این تفاسیر می توان دریافت حکومت موعود جهانی نه برای جنگ‏ طلبى بلکه‏ در خدمت پایان دادن به مسابقه کمرشکن تسلیحاتى؛ براى پایان دادن به کشمکش هاى روزافزون قدرت هاى بزرگ؛ براى کنار زدن دنیا از لب پرتگاه جنگ و برچیدن مرزهاى ساختگى و دردسرساز به‏عنوان یک «ضرورت» و «یک واقعیت اجتناب‏ناپذیر» است؛[29] جهانی که در آن نه از مسابقه کمرشکن تسلیحاتی  خبرى باشد؛ و نه از اینهمه کشمکش هاى خسته‏کننده و پیکارهاى خونین و استعمار و استبداد و ظلم و فساد و خفقان. و این بارقه دیگرى است از آینده روشنى که جامعه جهانى در پیش دارد.[30]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منبع: حکومت جهانى مهدى عجّل الله تعالی فرجه الشریف

 

[1] آيات ولايت در قرآن، ص309.

[2]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار رئیس موسسه آینده روشن، 4/2/1396.

[3] برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص459.

[4] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله)، ص90.

[5] پيام قرآن، ج‏10، ص327.

[6] سورۀ بقره، آيه 208؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏6، ص57).

[7] پيام قرآن، ج‏10، ص327.

[8]مجمع البيان، ج5، ص177؛ (از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله)، ص94).

[9] پيام قرآن، ج‏10، ص326.

[10] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار رئیس موسسه آینده روشن، 4/2/1396.

[11] آيين رحمت، ص45.

[12] سوره بقره، آیۀ256؛ (حکومت جهانى مهدى (عج)، ص288).

[13] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص128.

[14] حکومت جهانى مهدى (عج)، ص290.

[15] همان، ص30.

[16] همان، ص38.

[17] همان، ص45.

[18] همان، ص44.

[19] همان، ص80.

[20] رساله احکام جوانان (پسران)، ص14.

[21] حکومت جهانى مهدى(عج)، ص9.

[22] همان،ص275.

[23] همان، ص83.

[24] همان، ص276.

[25] پيام قرآن، ج‏8 ، ص378.

[26] حکومت جهانى مهدى (عج)، ص276.

[27] «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ کافَّةً؛ اى افراد با ايمان همگى در صلح درآييد». (سوره بقره، آيه 208).

[28] اسلام در يک نگاه، ص102.

[29] حکومت جهانى مهدى (عج)، ص36.

[30] همان، ص31.

captcha