اسلام، دين بينش و آگاهى است. لذا بر انديشيدن و تدبر پا مى فشارد.[1] در این میان قرآن مجید آن نسخه كامل سعادت فردى و اجتماعى [2]و كتاب هدايت، براى تفكر و تدبر و تذكر انسان ها نازل شده،[3] و بهترين راه براى تحصيل روحانيت قلب و صفاى دل و بودن به ياد خداست.[4]
متأسفانه هميشه براى منصرف ساختن مسلمانان از تدبّر در آيات قرآن و عمل به آن، دستهایی در كار بوده است؛[5] و اين نقشه اى بود كه بعد از به انحراف كشيدن خط امامت بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) كشيده شد، و تا به حال نیز ادامه دارد؛ سياست شومى که به دنبال آن است تا قرآن خوانده شود ولى تفسير نشود.[6]
متأسّفانه گروهى از اسلام تنها به يك سلسله آداب سطحى قناعت كرده اند،[7] و برخورد آنان با قرآن، برخورد با يك مشت اوراد نامفهوم است، تنها به تلاوت سرسرى مى پردازند، و در نهايت به تجويد و مخارج حروف و زيبايى صوت اهميت مى دهند، و بيشترين بدبختى مسلمانان از همين جاست كه قرآن را از شكل يك برنامه جامع زندگى خارج ساخته و تنها به الفاظ آن قناعت كرده اند.[8] بىآنكه اسلام در عمق جانشان ريشه دوانده باشد.[9]
با توجه به اين چالش، حركت قهقرائى امّت اسلامى و به عقب برگشتن آن ها كاملا روشن مىشود و چقدر دقيق منطبق بر اين زمان مى شود، كه مى بينيم در كشورهائى مثل عربستان و مصر و دیگر کشورهای عربی، حفظ الفاظ قرآن بسيار مورد توجه است، در حالى كه به تفسير و بيان احكام توجه نمى شود.[10]
یقیناً این بحران معرفتی، انحراف در مسايل قرآني است كه بايد جلوي آن را گرفت؛ البته حفظ، تجويد، قرائت و صوت و لحن همه خوب است، اما غرض اصلي كه تدبر و تفكر در آيات و سپس هدايت است، نبايد در پرتو اين مسايل فراموش شود.[11]
معنی تدبّر؟
«تَدَبُّر»[12] به معناى پشت هر چيز و عاقبت چيزى است، سپس به معناى تفكر و عاقبت انديشى به كار رفته، چرا كه با انديشه، عواقب و نتايج و پشت و روى مطالب روشن مىشود.[13]
فهم قرآن برای همه
خطاب هايى كه در قرآن مجيد آمده، خطابات عامى است كه شامل هر زمان و هر مكان و همه افراد مى شود؛ خطابات مشافهه[14] هم چون همچون «يا أيّها الّذين آمنوا»، «يا أيّها النّاس» و «يا بني آدم»، نيز جنبه عموميّت دارد[15] و نشان می دهد قرآن براى هر كس قابل فهم است، ولى به مقدار بضاعت علمى.[16]
از سوی دیگر قرآن يك كتاب بزرگ انسان سازى و تربيت و حيات است، اگر چيزى ارتباط به حيات انسان ها نداشته باشد مطلقا در آن مطرح نخواهد شد، بلکه همه آن درس است، درس زندگى.[17]
به علاوه هيچكس نمى تواند اين سخن را بپذيرد كه در قرآن حقايق ناگشودنى باشد، مگر قرآن نور و كتاب مبين نيست؟ و به «لسان عربى مبين» و با منطق روشن و آشكار[18] و براى فهم و تدبر[19] و هدايت مردم نازل نشده؟ چگونه فهم اين آيات به ما ارتباط ندارد؟[20]
بی شک اگر قرآن قابل فهم نبود، امر به تدبّر لغو بود و خداوند بزرگ تر از آن است كه سخن لغو گويد، پس آنچه بعضى فكر مى كنند که قرآن قابل فهم ما نيست، و كتابى فوق فهم ما است، اين ها يا عالمانه و يا جاهلانه قرآن را طرد مى كنند.[21] حال آنکه قرآن در مدت 23 سال بر طبق احتياجات و نيازمندي هاى تربيتى مردم در شرائط و ظروف كاملا مختلف نازل شده[22] و شفاى تمام دردها است.[23]
تدبّر، أمری اندیشه ای، قلبی
تفكّر، حيات قلب انسان بصير است، اگر تدبّر از بين رفت روح بصيرت رخت برمى بندد، و قلب بينا از بينائى باز مى ايستد، انسانى كه داراى باطنى بينا[24]و ضميرى روشن است، تا مادامى كه تفكّر مى كند اين بينائى را دارا است، اما بينائى بدون روشنائى به تنهائى در بيابان تاريك و ظلمانى مسائل و حوادث زندگى كارآئى ندارد، زيرا بدون روشنائى امكان وصول به مقصد غيرممكن است.[25]
تدبر در قرآن نیز حجاب ها را از بين مى برد، روزنه هاى دل را باز مى كند، نور معرفت بر قلب جارى مى سازد، افكار را به حركت در مى آورد، عقل ها را به جوشش وا مى دارد، درون را خالص، و روح را زنده و روشن و نورانى مى سازد.[26] در غیر این صورت، ترك تدبر سبب تاريكى قلب مى شود، و گاه تاريكى قلب سبب ترك تدبر بيشتر مى گردد.[27]
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «افَلا يَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ امْ عَلى قُلُوبٍ اقْفالُها؛ آيا آن ها در قرآن تدبّر نمى كنند يا بر دل هايشان قفل نهاده شده است».[28]
در این آيه شریفه ترك تدبر و انديشه، دليل بر وجود قفل بر دل ها و از كار افتادن حس تشخيص است.[29] بنابراین تلاوت قرآن بايد وسيله اى براى تفكّر و تدبّر در معنى و محتواى آن باشد، و تفكّر و انديشه نيز بايد، مقدّمه عمل به قرآن گردد.[30]
عبادت چشم چیست؟
در روايتى رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله) فرموده است: «اعْطُوا اعْيُنَكُمْ حَظَّها مِنَ الْعِبادَةِ...؛ از عبادت چشم هايتان، بهره اى را به آن ها بدهيد. اصحاب عرض كردند: يا رسولالله! عبادت چشم ها چيست؟ حضرت فرمود: نگاه به قرآن و تفكّر و انديشه در آن».[31]
آری در آيات قرآن تفكّر و انديشه كنيد؛ به سرنوشت نمرود ها، فرعون ها، ابولهب ها و از طرف ديگر سليمان ها، موسى ها، داود ها و... بيانديشيد. در عجايب آيات قرآن توقّف و تدبّر كنيد و تنها به قرائت و تلاوت قرآن بسنده نكنيد اگرچه تلاوت و قرائت كلام وحى مخصوصاً در ماه مبارك رمضان اجر و ثوابى بس عظيم دارد.[32]
روش شناسی تدبر در قرآن کریم
از صفات پرهيزكاران، تلاوت قرآن است، تلاوتى با ترتيل كه نشانه تدبّر در معانى قرآن و ره توشه گرفتن از مفاهيم بلند آن است.[33]
پرهيزكاران چنان به آيات مشتمل بر تشويق توجه دارند گويا نعمت ها در برابر ديدگان آن هاست، گويا بهشت را مى بينند، و از طرفى چنان گوش به آيات مشتمل بر عذاب هاى الهى مى سپارند، كه گويا دم و بازدم جهنم را مى شنوند. [34] و اینگونه با خواندن قرآن و اين آيات عذاب پير می شوند، و عجب است كه ما مى خوانيم ولى هيچ تغييرى در حالمان پيدا نمى شود، گويا قلوب ما از سنگ هم سخت تر شده است! (كالحِجارَةِ او اشدّ قَسْوة).[35]
در روايت است كه امام هشتم(عليه السلام) در سفر خود به خراسان شب ها در فِراش خود بسيار تلاوت قرآن مى كردند، و وقتى به آيه اى كه ذكر بهشت يا جهنّم بود مى رسيدند، مى گريستند، و بهشت را از خدا طلب و از آتش جهنم پناه به او مى بردند.[36]
اين برنامه متّقين مَحَكى براى شناختن خود ماست،[37] به راستی كدام يك از ما در تدبر، عمل به سيره متّقين مى كنيم، كدام يك از ما تأمّل و تدّبر در آيات و احكام الهى مى كنيم.[38]
آيا ما هم در موقع تلاوت آيات الهى يا شنيدن آن چنين هستيم؟ آيا در موقع شنيدن آيات عذاب تفكّرى نسبت به قيامت داريم؟ آيا به مقام عين اليقين رسيده ايم، كه اينگونه بهشت و جهنم را ببينيم، و صداها را بشنويم؟ معنى اينكه در روايت مى گويد وقتى به: «يا ايها الناس و يا ايها الذين آمنوا» رسيديد لبيك گوئيد، چيست؟ آيا غير از اين است كه طرف خطاب من هستم؟ آيا همين مقدار كافى است كه: وقتى آيات بهشت و جنهم را شنيديم، لفظاً درخواست نعمت هاى بهشت و دورى از عذاب كنيم؟! نه هرگز، حاشا و كلّا كه چنين باشد. بلكه بايد عملاً هم چنين كنيم، بايد عمل خود را بر عمل بهشتيان منطبق كرده، و هر چه بيشتر از عمل اهل نار تبرّى و دورى جوئيم.[39]
سخن آخر: (تدبر در معنای آیات از ختم قرآن بهتر است)
پيشوايان معصوم(عليهم السّلام) از زياد خواندن و با سرعت خواندن آن در مدت هاى كوتاه جلوگيرى مى كردند، در روايت آمده كه محمدبن عبدالله به امام صادق(عليه السلام) گفت: «من قرآن را در يك شب ختم مى كنم»، حضرت فرمودند: من خوشم نمى آيد قرآن را در كمتر از يك ماه ختم كنى».[40]
اين روایت و روایات دیگر،[41] نشان دهنده توجه اولياء دين به تدبّر در آيات قرآن است و براى جلوگيرى از عدم تفكّر در آيات، اصحاب را منع مى كردند كه در مدّت كوتاهى ختم قرآن كنند.[42]
لذا مهم خوب خواندن و تدبّر و انديشه در آن است؛ همانگونه امام علىّ بن موسى الرضا(عليه السّلام) مى فرمايد: «آن مقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد». چرا چنين نباشد در حالى كه هدف اصلى تلاوت، تعليم و تربيت است.[43]
بنابراين، اگر انسان يك آيه قرآن تلاوت كند و به معناى آن توجّه نمايد و در آن تدبّر و انديشه كند و در نهايت عمل خود را بر اساس آن تنظيم نمايد، بهتر است از اين كه يك سوره قرآن را بدون تدبّر و انديشه قرائت كند.[44]
ممکن است بعضی افراد بگویند ما در ماه رمضان، چند بار ختم قرآن می کنیم؛ ختم قرآن خوب است اما از آن بهتر، تدبر در معنای آیات و روح خود را با آن هماهنگ کردن است. امیدوارم همه شما بتوانید با تدبر در آیات قرآن، تحولی در وجود خود ایجاد کنید. [45]
پروردگارا! ما را جزء كسانى قرار ده كه با تلاوت هر آيه اى از قرآن درجه اى بر درجات ايمانمان افزوده، و بخشى از رذائل اخلاقيمان زدوده شود.
پروردگارا! به ما توفيق تدبّر و تفكّر و انديشه بيشتر پيرامون آيات قرآن عنايت فرما.[46]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)
2. پیام قرآن
3. تفسیر نمونه
[1] دائرة المعارف فقه مقارن، ج2، ص449.
[2] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال، ص134.
[3] تفسير نمونه، ج22، ص491.
[4] جلوه حق بحثى پيرامون (صوفيگرى) در گذشته و حال، ص108.
[5] اعتقاد ما، ص50.
[6] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص483.
[7] شيوه همسرى در خانواده، ص28.
[8] تفسير نمونه، ج21، ص468.
[9] شيوه همسرى در خانواده ص28.
[10] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص482.
[11] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس تفسير، مدرسه اميرالمومنين (ع) قم، 23/2/1390.
[12] «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ». (سورۀ محمد، آیۀ24).
[13] پيام قرآن، ج1، ص63.
[14] عبارت است از خطابی لفظی و شفاهی که از طریق آن مراد متکلم با اعلام غیر کتبی، در مجلس خطاب و سخنرانی، به اطلاع مخاطبان رسانده می شود.
[15] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص239.
[16] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص523.
[17] تفسير نمونه، ج11، ص43.
[18] همان.
[19] سوره النساء، آيه 82، سوره ص، آيه 29، سورۀ محمّد، آیۀ 24.
[20] تفسير نمونه، ج11، ص43.
[21] جلوه حق بحثى پيرامون (صوفيگرى) در گذشته و حال، ص134.
[22] پيام قرآن، ج8 ، ص337.
[23] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص481.
[24] همان، ص488.
[25] همان، ص489.
[26] فى ظلال القرآن، ج 7، ص462؛ (پيام قرآن ، ج1، ص368).
[27] پيام قرآن، ج1، ص368.
[28] سوره محمّد، آيه 24؛ (اعتقاد ما ، ص49).
[29] امام موسى بن جعفر عليه السلام به هشام بن حكم فرمود: «ما بَعَثَ انبيائَه الى عِبادِهِ الّا لِيعْقِلُوا عن اللَّهِ فَأَحْسَنُهُمْ إسْتِجابَةً أحْسَنَهمْ مَعْرِفةً؛ خداوند پيامبران و رسولانش را براى اين به سوى بندگانش فرستاد كه خدا را بشناسند كسى از همه بهتر دعوت آن ها را اجابت كرده كه معرفتش بيشتر باشد». (اصول كافى، ج1، ص 16)؛ (پيام قرآن، ج1، ص64).
[30] اعتقاد ما، ص49.
[31] محجّة البيضاء، ج2، ص231؛ و تفسير البرهان، ج1، ص331، ح11؛ (مثال هاى زيباى قرآن، ج1، ص249).
[32] مثال هاى زيباى قرآن، ج1، ص250.
[33] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص448.
[34] همان، ص492.
[35] سوره بقره، آيه 74؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص494).
[36] بحارالانوار، ج92، ص210؛ ميزان الحكمة، ج8، ص88؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص492).
[37] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص495.
[38] همان، ص488.
[39] همان، ص495.
[40] كافى، ج2، ص617؛ ميزان الحكمة، ج8 و ص 88؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص490).
[41] كنز العمال، خبر 2815؛ ميزان الحكمة، ج8، ص 88.
[42] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص490.
[43] تفسير نمونه، ج25، ص200.
[44] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)، ص26.
[45] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در برنامه چشمه معرفت(شبکه یک سیما)، 27/2/1397.
[46] سوگند هاى پر بار قرآن، ص294.