سیرۀ عبادی امام حسن مجتبی (علیه السلام) از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

سیرۀ عبادی امام حسن مجتبی (علیه السلام) از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


امام حسن (علیه السلام)؛ عابدترین، زاهدترین و برترین مردم / حالات امام مجتبی (علیه السلام) در نماز / امامی که 25 بار پیاده به حج رفت / امام مجتبی (علیه السلام) و یاد مرگ و قیامت / واکنش امام حسن(علیه السلام) هنگام قرائت «یا ایها الذین آمنوا»‌

يكى از بهترين راه ‏ها براى كسب فضيلت، بررسى‏ سیر و سلوک عبادی پيشوايان بزرگ دين‏ است.[1] در حالات پيشوايان بزرگ و رهبران طريق هدايت، نكته‏ هايى مى ‏بينيم كه به خوبى نشان مى ‏دهد جذبه روحانى نشاط انگيز يك عبادت‏ خالص و مناجاتى توأم با حضور قلب و عشق داغ،[2] مسیر طاعت و بندگى را برای همگان ترسیم می كند و در واقع درسى است براى همه انسان ‏ها، لذا اگر انسان به مقام قرب الهى راه يابد و حلاوت معرفت او را با ذائقه جان بچشد و از جام عشق او سيراب گردد هرگز در مسير بندگى و طاعت پروردگار، احساس خستگى نمى‏ كند بلكه هر چه پيش ‏تر مى‏رود جدّى ‏تر و مصمّم ‏تر مى ‏شود و شتاب بيشترى به خود مى‏ گيرد. به گفته شاعر:[3]

ما در پياله عكس رخ يار ديده‏ ايم‏             اى بى‏خبر ز لذّت شرب مدام ما!

هرگز نميرد آن كه دلش زنده شده به عشق‏                        ثبت است بر جريده عالم دوام ما!

در این میان خوب است سیرۀ عبادی امام مجتبى عليه السلام را ولو بسيار مختصر بررسى كنيم؛[4] چرا که سیرۀ عبادی آن حضرت، بهترين درس ها را به سالكان راه حق، جهت خودسازى مى ‏دهد و آيين سلوك‏ و سير الى اللّه را بيان مى‏ كند.[5]

امام حسن (علیه السلام)؛ عابدترین، زاهدترین و برترین مردم

پيشواى دوّم در پاك ترين و برجسته ‏ترين خاندان چشم به جهان گشود و تحت تربيت و پرورش اميرمؤمنان عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام بزرگ شد.[6]

حضرت مجتبى عليه السلام از جهات مختلف شخصيّتى برجسته و صفاتى ممتاز داشت. او يك مرد الهى بود كه از تمام امكانات خود نه براى بهره‏بردارى بيشتر از لذّات زندگى، بلكه در راه جلب خشنودى پروردگار و رسيدگى به حال بيچارگان و محرومان اجتماع استفاده مى‏كرد.[7]

در عصر او هيچ‏كس از لحاظ كثرت عبادت و نيايش و توجّه به خدا به پايه او نمى‏رسيد و اخلاق و رفتار و زندگى آن حضرت، سراسر عبادت و كوشش در راه خدا بود،[8] و نشانه ‏هاى ايمان در سراسر زندگى امام مجتبی عليه السلام نمايان بود و آثار عبادت‏ و بندگى در چهره نورانى اش آشكار بود.[9]

اینگونه است که امام سجاد علیه السّلام فرمودند: «إنَّ الحَسَنَ بنَ عَليٍّ عليه السلام كانَ أعبَدَ النّاسِ في زَمانِهِ و أزهَدَهُم و أفضَلَهُم ؛ امام حسن (علیه السّلام) در زمان خود عابد ترين ، زاهد ترين و برترين مردم بود».[10]

حالات امام مجتبی (علیه السّلام) در نماز

نماز بهترين اعمال و مدار قبول اعمال ديگر و يا ردّ آنها شمرده شده، و در اخبار بزرگان دين آمده، كسى كه نمازش قبول شود ساير اعمالش نيز قبول و اگر مردود شود، بقيه هم مردود است‏.[11]

نماز نخستين فروع بعد از پنج اصل دين شناخته می شود، که این مسأله خود حاكى از اهميت آن در جايگاه نظام مكتبى اسلام است، پس رعايت نماز از بزرگ ترين وظايف يك مسلمان است و به محض رسيدن وقت آن بايد مبادرت به انجام آن نمايد.[12]

آری انسان نمازگزار وقتی به پيشگاه محبوبى ارجمند و مولايى كريم مى‏رود و با او به راز و نياز مى ‏پردازد، براى بهره‏مندى هرچه بيشتر از اين فرصت گران بها، قبل از ورود به نماز، بايد خويشتن را با آداب و مقدّماتى آماده كند، و خود را از هر چيزى كه سبب پراكندگى انديشه و حواس اوست، دور سازد؛ و پاك و آراسته، خوشبو و مهيّا با شوق به وصال محبوب و خوف‏ از كوتاهي هاى خود، در برابر حضرت حق به نماز ايستد.[13]

در تاريخ زندگى امام حسن‏ مجتبى علیه السلام مى ‏خوانيم هنگامى كه به نماز برمى‏خاست بهترين لباس هاى خود را مى‏پوشيد سؤال كردند چرا بهترين لباس‏ خود را مى‏پوشيد؟ فرمود: «ان اللَّه جميل يحب الجمال، فاتجمل لربى و هو يقول:‏ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ؛ خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد و به همين جهت، من لباس زيبا براى راز و نياز با پروردگارم مى ‏پوشم و هم او دستور داده است كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگيريد»[14]

هم چنین امام‏ حسن‏ عليه السلام وقتى صداى مؤذّن را مى‏ شنید، رنگش تغيير كرده و چهره ‏اش به زردى مى‏ گرائيد، و وقتى از علت آن سؤال مى‏ شد، مى ‏فرمود: خداوند شخصى را براى ندا دادن من فرستاده تا خدمت‏ او رسم و خدمتش كنم، و نمى‏ دانم قبولم مى‏ كند يا نه، پس چگونه رنگم تغيير نكند؟![15]

آن حضرت هنگام گرفتن وضو و موقع نيايش، حالت روحى و جذبه معنوى عميقى كه فقط در مردان الهى مى‏توان مشاهده نمود پيدا مى‏ كرد،[16] یعنی ، بدنش مى‏ لرزيد و رنگ از رخسارش مى پريد.[17] و چون به منظور راز و نياز با خدا به مسجد مى‏ رسيد، با سوز و گداز خاصّى زبان به مناجات و اعتذار به پيشگاه خدا باز مى‏كرد؛ او هرگز خدا را فراموش نمى‏ نمود.[18]

امامی که 25 بار پیاده به حج رفت

در قرآن کریم، بعد از آماده شدن خانه كعبه براى عبادت كنندگان، خدا به ابراهيم علیه السلام دستور مى ‏دهد: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى‏ كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ؛[19] در ميان مردم براى حج اعلام كن تا پياده و سوار بر مركب هاى لاغر، از هر راه دور قصد خانه خدا كنند».[20]

بی شک اگر حجاج پياده‏ را مقدم بر سواره ذكر كرده به خاطر اين است كه مقام آنها در پيشگاه خدا افضل است، چرا كه رنج اين سفر را بيشتر تحمل مى ‏كنند، و به همين دليل در روايتى از پيامبر صلی الله علیه و آله مى‏ خوانيم: «كسى كه پياده حج‏ مى‏ كند در هر گام هفتصد حسنه دارد در حالى كه سواره ‏ها در هر گام هفتاد حسنه دارند»[21] و يا به خاطر اين است كه اهميت زيارت خانه خدا را مشخص كند كه بايد با استفاده از هر گونه امكانات به سوى او آيند و هميشه در انتظار مركب سوارى ننشينند.[22]

البته امروزه به جهت عادت كردن مردم به وسائل جديد، رفتن به سفر حج‏ به روش قديم (پياده‏ يا مركب حيوانى) عمل بسيار دشوار و نوعاً حرجى به شمار مى‏آيد و قهراً حكم وجوب حج از عهده كسانى كه امكانات و وسائل امروزى را در اختيار ندارند، به حكم قاعده «لا حرج» برداشته شده است.[23]

در سیرۀ عبادی امام مجتبی علیه السلام می خوانیم که آن حضرت در طول عمر خود بيست‏ و پنج‏ بار به زيارت خانه خدا رفت و با وجود آن كه مركب سوارى در اختيار داشت، پياده و گاه پابرهنه راهپيمايى مى‏كرد تا در پيشگاه پروردگار بيشتر ابراز ادب و خضوع كند.[24]

هنگامى كه مسلمانان امام حسن و امام حسين عليهما السلام را در مسير حج‏ پياده‏ مى‏ ديدند، همگى به احترام، از مركب ‏هاى خود پياده مى‏شدند وپياده راه مى ‏پيمودند، تا آنجا كه آن بزرگواران براى اين‏كه مسلمانان به زحمت نيفتند، مسير خويش را از جمعيّت جدا مى‏ كردند، تا مسلمين بتوانند سوار بر مركب ‏هاى خويش شوند.[25]

امام مجتبی (علیه السّلام) و یاد مرگ و قیامت

ياد مرگ‏ انسان را تربيت مى‏ كند. اگر مردن نبود زندگى كردن بسيار دشوار بود، بلكه مرگ از نعمت ‏هاى بزرگ خداست. حال براى اين چند روز دنيا مى‏ بينيد چه غوغايى به ‏پا مى‏ كند، اگر انسان زندگى جاويدان و ابدى داشت چه مى‏ كرد![26]

لذا يكى از بهترين راه‏ هاى تربيت انسان و مبارزه با گناه، توجّه به مرگ است. انسان بايد به‏ گونه ‏اى باشد كه وقتى صبح كرد به خود وعده ندهد كه تا شب زنده مى ‏ماند و وقتى غروب مى‏ شود به خود وعده ندهد كه تا صبح زنده مى ‏ماند، بلكه واقعاً همه باید احتمال دهیم شايد تا لحظه ‏اى بعد زنده نباشیم. همين مسأله يعنى حالت توجّه به خدا اثر عميقى در دل‏ ها باقى مى ‏گذارد.[27]

انسان ممكن است بر اثر لقمه‏ اى بميرد، چرا كه دستگاه تنفّس وقتى تكّه كوچكى از غذا يا چيز ديگر وارد آن شود با سرفه بيرون مى‏ اندازد، امّا اگر مقدارى بزرگ ‏تر باشد آنجا مى ‏ماند و هيچ راهى جز مردن وجود ندارد. خلاصه مردن خيلى ساده است. حتّى همين سفر هايى كه مى‏ كنيم بسيار خطرناك است، چون در حين رانندگى حتّى اگر خودت هم رعايت كنى ممكن است ديگرى رعايت نكند و به تو آسيبى برساند. وقتى انسان بداند كه زندگى اين‏قدر بى‏ اعتبار است چرا انواع گناهان را مرتكب شود. ازاين‏روست كه به ياد مرگ‏ بودن مى‏تواند ترمزى بسيار قوى باشد تا انسان گناه نكند.[28]

در احاديث مكرّر اين مسأله آمده كه آدم باهوش و سعادتمند كسى است كه بسيار ياد مرگ‏ كند. به ياد مرگ‏ بودن مشكلات را حل مى‏ كند، چون بيشتر غصّه‏ هاى ما براى امور مادّى است. غصّه نمى‏ خوريم كه چرا ديشب نماز شب نخواندم يا چرا فلان اطاعت از دست من رفت يا چرا فلان گناه را كردم، چنين غصّه ‏اى نمى ‏خوريم. وقتى انسان به ياد مرگ‏ مى‏افتد سبك مى‏شود، براى اينكه عاقبت هر كس مرگ است و چيزى كه سرانجامش چنين است اصلًا غصّه ندارد.[29]

لذا مردان خدا توجّهى خالص و عميق و مداوم و مستمر به سراى ديگر دارند، گويى هميشه در برابر چشمانشان حاضر است‏؛ آنها پيوسته به ياد جهان ديگرند، افق ديد آنها در زندگى چند روزه اين دنيا، و لذّات آن محدود نمى‏ شد. آنها در ماوراى اين زندگى زودگذر، سراى جاويدان با نعمت ‏هاى بى‏پايانش را مى‏ ديدند، و همواره براى آن تلاش و كوشش مى ‏كردند.[30]

اینگونه است که امام حسن مجتبی علیه السلام هرگاه نام خدا را مى ‏برد و يا به ياد روز رستاخيز و عوالم پس از مرگ مى ‏افتاد دگرگونى خاصّى به او دست مى ‏داد.[31]

امام با آن مقام عفّت و عصمت چنين مى ‏كرد، ما بايد با اين‏همه آلودگى و گناه چه كنيم؟ پس خوب است كه انسان همه روزه به ياد اين مسائل باشد.[32]

سخن آخر: (واکنش امام حسن(علیه السّلام) هنگام قرائت «یا ایها الذین آمنوا»)

از امام‌صادق علیه السلام نقل شده است: «امام‌حسن مجتبی(علیه السّلام) وقتی در زمان خواندن قرآن به آیاتی همچون «یا ایها الذین آمنوا» می ‌رسیدند «لبیک» می گفتند، آن حضرت در روایتی دیگر فرمودند: «يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ إِذَا صَلَّى، أَنْ يُرَتِّلَ فِي قِرَائَتِهِ فَإِذَا مَرَّ بِآيَةٍ فِيهَا ذِكْرُ اَلْجَنَّةِ أَوْ ذِكْرُ اَلنَّارِ ، سَأَلَ اَلْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ اَلنَّارِ وَ إِذَا مَرَّ بِيَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ وَ يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا، يَقُولُ: لَبَّيْكَ رَبَّنَا؛ سزاوار است براى عبدى كه در مقابل مولاى خود به نماز مى‏ايستد، ترتيل را در قرائت آيات رعايت كند و وقتى مرور به آيه ‏اى كرد كه در آن ذكر بهشت و ذكر آتش است، از خدا بهشت را طلب كند و پناه به خدا برد از آتش و وقتى «يا ايها الناس و يا ايها الذين آمنوا» را قرائت كرد بگويد لبيك ربّنا».[33]

بی تردید سیرۀ عملی امام مجتبی علیه السلام و تأکیدات امام صادق علیه السلام در این مسأله، يعنى ما هم مخاطب‏ ايم و اين يك موضوع تاريخى نيست كه فقط مخاطب آن اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله باشند.[34] بلکه تك تك مسلمانان و حتی تمام افراد بشر مخاطب آيات قرآنند و بايد به مضمون آن عمل كنند.[35]

اين برنامه متّقين مَحَكى براى شناختن خود ماست، آيا ما هم در موقع تلاوت آيات الهى يا شنيدن آن چنين هستيم؟ آيا در موقع شنيدن آيات عذاب تفكّرى نسبت به قيامت داريم؟ آيا به مقام عين اليقين رسيده‏ ايم، كه اينگونه بهشت و جهنم را ببينيم، و صداها را بشنويم؟ معنى اينكه در روايت مى‏گويد وقتى به: «يا ايها الناس و يا ايها الذين آمنوا» رسيديد لبيك گوئيد، چيست؟[36]

 آيا غير از اين است كه طرف خطاب من هستم؟ آيا غير از اين است كه آيات بشارت و بهشت و تخويف و جهنّم را شنيدم، آيا شنيدن مسئوليت‏ آور نيست؟ تا خود را متّصف به اوصاف اهل بهشت، و از اوصاف اهل آتش دور كنيم آيا همين مقدار كافى است كه: وقتى آيات بهشت و جنهم را شنيديم، لفظاً درخواست نعمت هاى بهشت و دورى از عذاب كنيم؟! نه هرگز، حاشا و كلّا كه چنين باشد. بلكه بايد عملا هم چنين كنيم، بايد عمل خود را بر عمل بهشتيان منطبق كرده، و هر چه بيشتر از عمل اهل‏ نار تبرّى و دورى جوئيم، خداوند ما را در اين راه ثابت‏ قدم گرداند، و توفيق تدّبر و تفكّر در آيات خودش را به ما عنايت فرمايد.[37]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)،ج‏1

2. پاسخ به پرسش هاى مذهبى

 

[1] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص151.

[2] پيام قرآن، ج‏6، ص226.

[3] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏4، ص125.

[4] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص202.

[5] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏7، ص130.

[6] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص202.

[7] همان، ص203.

[8] همان.

[9] مثال هاى زيباى قرآن، ج‏2، ص216.

[10] الأمالى ، ص 224 .

[11] «انْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها و انْ رُدَّت، رُدَّت ما سِواها». فلاح السائل ، ج 1 ، ص 127؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1 ، ص434).

[12] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص434.

[13] كليات مفاتيح نوين، ص1001.

[14] وسائل، ج3، ابواب احكام الملابس؛ (تفسير نمونه، ج‏6، ص151).

[15] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص434.

[16] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص203.

[17] مناقب، ج 4، ص 14، بحارالانوار، ج 43، ص 339، ح 13.

[18] اعيان الشّيعه، ج 4، بخش 1، ص 12؛ (پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص203).

[19] سوره حج؛ آیۀ 27.

[20] تفسير نمونه، ج‏14، ص69.

[21] تفسير «روح المعانى» و «مجمع البيان» و«فخر رازى».

[22] تفسير نمونه، ج‏14، ص 70.

[23] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص290.

[24] مناقب، ج 4، ص 11؛ كشف الغّمه، ج 2، ص 124؛ تاريخ الخلفاء البداية و النّهاية؛ (با توجّه به فاصله شهر مدينه تا مكّه، اهمّيّت قضيه روشن مى‏شود)؛ (پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص203).

[25] بحارالانوار، ج43، ص 276 ؛ (عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها ، ص47).

[26] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص219.

[27] همان، ص120.

[28] همان، ص121.

[29] همان، ص217.

[30] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع)، ص213.

[31] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص203.

[32] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص121.

[33] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)،ج‏1 ، ص494.

[34] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص436.

[35] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله)، ص51.

[36] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)،ج‏1، ص495.

[37] همان.

captcha