ماه رجب از جمله ماه هاى بسيار پرفضيلت است، و امتياز خاصى دارد، تا آن جا كه ماه رجب «ماه خدا» ناميده شده است.[1]، [2] لذا اهميت فوق العاده اين ماه، و عبادت و خودسازى در آن كاملا روشن مى گردد[3]
یکی از اعمال این ماه شریف، دعای معروف و پر فضیلت ماه رجب(یا من أرجوه لکل خیر...) است که معمولاً مؤمنان آن را بعد از نمازهای واجب میخوانند و به وسیله آن نورانیت مضاعفی مییابند؛ دعایی معتبر که همه عالمان جمع آوری کننده روایات ادعیه ، آن را آورده اند و هم دعای ارزشمندی است برای همیشه و هر وقت[4] و در صبح و شام ماه رجب و بعد از نمازها وارد شده است.[5] ،[6]
لذا شایسته است شرح و تفسیر دعاهاى حضرات معصومين عليهم السلام نظير دعاى معروف ماه رجب و ساير دعاهاى ارزشمند و داراى مضامين عالى آن بزرگواران، مورد توجه قرار گیرد و اینچنین با تبیین مضامین آن، از مفاهیم عالی ادعیه درس گرفته، و آموزه های آن را به ديگران انتقال یابد.[7]
دعای امام صادق علیه السلام در ماه رجب
«سيد بن طاووس» از محمد بن ذكوان، معروف به محمد سجاد، (كه بر اثر سجده هاى طولانى به اين نام، ناميده شده بود) روايت كرده است، كه به امام صادق عليه السلام عرض كردم: اين ماه، ماه رجب است، به من دعايى بياموز كه خداوند متعال مرا با آن منفعت بخشد![8]
امام عليه السلام فرمود: بنويس بسم الله الرحمن الرحيم و در هر شب و روز از ماه رجب، پس از هر نماز بگو:[9]
«يا من ارجوه لكل خير، و آمن سخطه عند كل شر، يا من يعطى الكثير بالقليل، يا من يعطى من سئله، يا من يعطى من لم يسئله ومن لم يعرفه تحننا منه و رحمة، اعطنى بمسئلتى اياك، جميع خير الدنيا وجميع خير الآخرة، و اصرف عنى بمسئلتى اياك، جميع شر الدنيا و شر الآخرة، فانه غير منقوص ما اعطيت، و زدنى من فضلك يا كريم؛[10] به نام خداوند بخشنده مهربان ، اى كسى كه براى هر چيزى به تو اميدوارم، و از هر شرى از خشمت ايمنى مى جويم، اى كسى كه در برابر اطاعت اندكم پاداش فراوان بخشى، اى كسى كه هر كس از تو درخواست كند عطا مى كنى، اى كسى كه از روى دلسوزى و رحمت به كسى كه از تو درخواستى نكرده و تو را نشناسد نيز عطا كنى، به واسطه درخواستم از تو تمامى خير دنيا و آخرت را به من عطا كن و تمامى شر دنيا و آخرت را از من باز دار، به يقين آنچه تو عطا كنى بى نقص و كامل است، و از فضلت بر من بيافزا، اى بخشنده».[11]
سپس آن حضرت، محاسن شريف خود را، با دست چپ خود گرفت و در حالى كه انگشت سبابه دست راست خود را حركت داد، با حالت تضرع و التجا اين دعا را خواند. سپس گفت:[12] «ياذا الجلال والإكرام، ياذا النعمآء والجود، ياذا المن والطول، حرم شيبتى على النار؛[13] اى صاحب شكوه و بزرگوارى، اى صاحب نعمت ها و بخشش، اى صاحب لطف و كرم، آتش دوزخ را بر من حرام كن».[14]
«یا من ارجوه لکل خیر»
بی شک دعا در دل انسان نور اميد مى تاباند، انسانى كه اهل دعا و متّكى به خداوند است على رغم مشكلات زياد؛ دشمنان جسور، فقر مالى و ... اگر به درگاه خداوند روى آورد و به او اميد ورزد و با او راز و نياز كند، نور اميد در دلش زنده مى شود و به زندگى اميدوار مى گردد و گويى حيات دوباره اى مى يابد.[15]
لذا در فراز آغازین دعای معروف ماه مبارک رجب می خوانیم: «يا مَنْ ارْجُوهُ لِكُلِ خَيْرٍ؛ اى كسى كه براى هر چيزى به تو اميدوارم»[16]
این فراز نورانی، در حقیقت ، اميد مطلوبيّت نزد پروردگار است؛[17] مناجاتی از جنس رجا و اميد به لطف الهى.[18]
در اين بین انسان مى كوشد از طریق راز و نياز با خداوند ، قلب و جان خود را از آلودگى به گناه شسته و صفات برجسته انسانى را بر مدار انجام اعمال خیر در خود پرورش دهد، و با استمداد از قدرت و عظمت پروردگار، يأس و نا اميدى را از خود دور ساخته، و در راستای قرب الهی گام بردارد.[19]
و این ویژگی کامل مؤمنان است که با اعمال صالح خود به لطف پروردگار اميدوارند؛ همانگونه که خداوند در قرآن کریم به بيان حال مؤمنان پرداخته و مى گويد: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً؛[20] و اما كسانى كه اعمال صالحى انجام دهند، در حالى كه ايمان دارند، آنها نه از ظلم و ستمى مى ترسند و نه از نقصان حقشان» [21]
اهمیت امید و ایمان به خداوند تا آنجاست که انسان اگر نتواند همه اعمال صالح را انجام دهد لا اقل بخشى از آن را بجا مى آورد، چرا كه ايمان و امیدواری به خداوند بدون عمل صالح، درختى است بى ميوه، همانگونه كه عمل صالح بدون امید و ايمان درختى است بى ريشه كه ممكن است چند روزى سر پا بماند اما سرانجام مى خشكد.[22]
به همين دليل بعد از ذكر عمل صالح در آيه فوق، قيد «و هو مؤمن» آمده است. چرا که تحقق عمل صالح، به طور مستمر و ريشه دار و عميق ؛ بايد از امید و عقيده پاك و اعتقاد صحيح (بخوانید ايمان) سيراب گردد.[23]
تفویض امور به خدا
تأمل در فراز دعای«يا مَنْ ارْجُوهُ لِكُلِ خَيْرٍ؛ اى كسى كه براى هر چيزى به تو اميدوارم»[24] نشان دهندۀ «تفويض امر به خدا» به معناى واگذار نمودن كار خويش به او است، نه به اين معنا كه انسان دست از تلاش و كوشش بردارد، كه اين به طور مسلم تحريفى است در معناى «تفويض»، بلكه به اين معناست كه نهايت كوشش و تلاش و جهاد را به كار گيرد، و هنگامى كه در برابر موانع سخت قرار گرفت، وحشت نكند، دست پاچه نشود، و دلسرد نگردد، بلكه كار خود را به خدا واگذارد، و با عزمى راسخ به جهاد و تلاش ادامه دهد.[25]
و این رویکرد مومنانه در واقع تعبیر واقعی معنای آیۀ « وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ؛[26]من تمام كارهاى خود را به خداوند يگانه يكتا واگذار مى كنم كه او نسبت به بندگانش بينا است»محسوب می شود. [27]
در باره اهميت واگذارى كار خويش به خدا و توكل بر پروردگار همين بس كه در حديثى از امير مؤمنان على ع آمده است:«الايمان له اربعة اركان التوكل على الله و تفويض الامر الى الله عز و جل و الرضا بقضاء الله و التسليم لامر الله ؛ ايمان چهار ركن دارد: توكل بر خدا، واگذارى كار خويش به او و راضى بودن به قضاى الهى و تسليم در برابر فرمان خداوند»[28]،[29]
و اینگونه مومنان به لطف عميم و بى پايان خداوند اميدوارند كه بالاتر از آن چيزى نيست و همين امر مايه صبر و استقامت و ثبات آن ها در تمام حوادث زندگى است.[30]
«مثبت اندیشی» در سایه امید به رحمت الهی
شايد به خاطر همين موضوع است كه در روايات اسلامى از فال نيك نهى نشده، اما فال بد به شدت محكوم گرديده است، در حديث معروفى از پيامبر صلی الله علیه و آله نقل شده: « تفالوا بالخير تجدوه ؛ كارها را به فال نيك بگيريد (و اميدوار باشيد) تا به آن برسيد» همانگونه که در حالات پيغمبر صلی الله علیه و آله و پيشوايان اسلام علیهم السلام نيز این مسأله ديده مى شد. [31]
دانشمند معروف «دميرى» كه از نويسندگان قرن هشتم هجرى است، در يكى از نوشته هاى خود اشاره به همين مطلب كرده و مى گويد اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله فال نيك را دوست مى داشت، به خاطر آن بود كه انسان هرگاه اميدوار به فضل پروردگار باشد در راه خير گام برمى دارد و هنگامى كه اميد خود را از پروردگار قطع كند، در راه شرّ خواهد افتاد و فال بد زدن مايه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى كشيدن است [32]،[33]
در مجموع باید اذعان کرد تاثير واقعى و عميق فراز دعای «يا مَنْ ارْجُوهُ لِكُلِ خَيْرٍ؛ اى كسى كه براى هر چيزى به تو اميدوارم»[34] در صورتى است كه زبان انسان در اظهار امیدواری به خدا ، هماهنگ با دل و عمل انسان باشد.[35]
لذا مضمون این دعای نورانی كه موید طرز تفكر خردمندان و عشق و علاقه آنها به خدا و توجه آنها به مسئوليت ا و انجام اعمال نيك است باید در جان مومنان بنشیند، تا حال خضوع و خشوع پيدا كنند كه خردمندان با ايمان و امیدوار به لطف الهی ، به هنگام مناجات با خداى خود، چنین بودند.[36]
گر حكم شود كه مست گيرند
در ادامه دعای معروف ماه رجب می خوانیم:«و آمن سخطه عند كل شر؛ و از هر شرى از خشمت ايمنى مى جويم». [37]
در این بخش از دعا مي خواهیم بگويیم با سابقه حكم و صبري كه از خداوند در مورد خود سراغ داریم با همه بدي هايي كه مرتکب شده ایم و علیرغم اين بار سنگين شرارت كه از ما صادر مي شود، باز هم احساس امنيت مي كنم. چرا که خداوند در برابر ناسپاسى مردم بردبار است، [38] و كسانى را كه بر خلاف فرمان او رفتار مى كنند فورا مجازات نمى نمايد![39] بلکه به آنها مى آموزد كه براى كسب پيروزى در آينده بايد بكوشند نخست خود را تربيت كنند و دل را از گناه بشويند.[40]
لذا بلاهايى كه بر سر انسان وارد مى شود غالبا نتيجه اعمال خود او است؛[41] مجازات ها و كيفرهاى رستاخيز بيشتر جنبه اثر طبيعى عمل و خاصيت گناه دارد و به عبارت روشن تر: رنج ها و دردها و ناراحتي هايى كه گناهكاران در جهان ديگر مى كشند اثر و نتيجه اعمال خود آنهاست كه دامانشان را فرا مى گيرد.[42]
در قرآن مى خوانيم:«فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ؛ امروز (روز رستاخيز) به هيچ كس ذره اى ستم نمى شود و جز اعمال خود شما جزائى براى شما نيست!»[43]
البته خداوند به لطف و كرمش به گنهکاران فرصت براى توبه و اصلاح مى دهد[44] اما اين حلم و فرصت الهى حسابى دارد، تا زمانى است كه اجل آنها فرا نرسيده باشد، «اما هنگامى كه اجل آنها فرارسد (هر كس را به مقتضاى عملش جزا مى دهد چرا كه) خداوند نسبت به بندگانش بصير و بيناست» هم اعمال آنها را مى بيند و هم از نيات آنها با خبر است[45]،[46]
با همۀ این تفاسیر لطف خداوند شامل حال انسان است«و يعف عن كثير؛[47]و بسيارى را مى بخشد» [48]
اما به راستی چرا خداوند بندگان گنه كار را سريعاً كيفر نمى دهد؟! در مقام پاسخ می توان به این آیۀ شریفۀ قران استناد نمود که مى گويد: «و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابة؛اگر بنا شود خداوند مردم را به ظلم ها و ستم هايى كه مرتكب مى شوند كيفر دهد، جنبنده اى بر پشت زمين باقى نخواهد گذارد»! [49]
آری اگر رحمت خداوند شامل حال ما نبود آتشى، از درون اعمال سوء ما زبانه مى كشید و ما را در كام خود فرو می برد، به راستی اگر نور و تابش غفرانش بر قلب ما نمی تابید لشكر شيطان آن را اشغال می کرد.[50]
لذا اگر خداوند نبخشد هيچكس جز معصومين و خاصان و پاكان از مجازات الهى مصون و بركنار نخواهند بود؛ و یا اگر مجازات هاى پى در پى نازل مى شد و صاعقه ها و زلزله ها و طوفان ها، گنهكاران ظالم را در هم مى كوبيد كه زمين جاى زندگى براى كسى نبود.[51] و هنگامى كه انسان ها از ميان بروند، فلسفه وجود جنبندگان ديگر، نيز از ميان خواهد رفت و نسل آنها قطع مى شود.[52]
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه اگر ما به عموميت و وسعت مفهوم آيه بنگريم نتيجه اش آن خواهد بود كه هيچ انسانى در روى زمين، غير ظالم وجود ندارد، و هر كسى به سهم خود مرتكب ستمى شده است، كه اگر بنا بر مجازات سريع و فورى باشد، دامان همه را خواهد گرفت، با اينكه مى دانيم نه تنها پيامبران و امامان كه معصومند مصداق چنين ظلمى نيستند، بلكه در هر عصر و زمان گروهى از نيكان و پاكان و مجاهدان راستين هستند كه حسنات آنها مسلما بر سيئات كوچكشان برترى دارد و قطعا مستحق مجازات نابود كننده نيستند.[53]
پاسخ اين سؤال را چنين مى توان گفت كه آيه يك حكم نوعى را بيان مى كند، نه عمومى و همگانى و نظير اين تعبير در ادبيات عرب و غير عرب نيز ديده مى شود، اين شعر معروف را غالبا شنيده ايم:[54]
گر حكم شود كه مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند![55]
شاهد اين استثناء کلام الهی است که مى فرمايد: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ؛[56] طبق اين آيه مردم سه گروهند: گروهى ستمگر و گروهى ميانه رو كه گناهان خفيفى دارند و گروهى پيش گيرى كنندگان به نيكي ها يعنى نيكان و پاكان، مسلما از اين سه گروه تنها گروه اولند كه مشمول آيه مورد بحثند نه گروه دوم و سوم و از آنجا كه گروه اول معمولا اكثريت جوامع را تشكيل مى دهند، ذكر چنين عمومى جاى تعجب نخواهد بود.[57]
سپس قرآن به ذكر اين نكته مى پردازد كه«وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ؛خداوند به همه ظالمان و ستمگران مهلت مى دهد و تا اجل مسمى (زمان معينى) مرگ آنها را به تاخير مى اندازد»، «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ ؛ اما هنگامى كه اجل آنها سر رسد، نه ساعتى تاخير مى كنند، و نه ساعتى پيشى مى گيرند» بلكه درست در همان لحظه موعود، مرگ دامانشان را فرا مى گيرد و لحظه اى پيش و پس نخواهد داشت.[58]
سخن آخر:(عطای کثیر خداوند در مقابل ادای قلیل بندگان)
در ادامه دعا می خوانیم: «يا من يعطى الكثير بالقليل؛ اى كسى كه در برابر اطاعت اندكم پاداش فراوان بخشى».[59]
در اين گفتار نورانى به تفاوت پاداش الهى نسبت به اعمال بندگان اشاره شده است؛ اشاره به اين كه عطاى بندگان هرقدر زياد باشد در مقابل عطاى الهى و پاداش هاى بسيار عظيمش كم و كوچك است. قرآن مجيد مى فرمايد: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا؛ هر كس كار نيكى را به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد».[60]،[61]
در این آيه شریفه بحث از يك قانون كلى است كه همان مرحله«تفضل» است يعنى خداوند همچون مردم تنگ چشم نيست كه به هنگام رعايت عدالت، سعى مى كنند مزد و پاداش درست به اندازه عمل باشد او گاهى ده برابر و گاه صدها برابر و گاه هزاران برابر، از لطف بى كرانش پاداش عمل مى دهد، و حد اقل آن همان ده برابر است، و حداكثر آن را تنها خدا مى داند كه گوشه اى از آن در مورد انفاق در راه خدا در قرآن[62] آمده است.[63]
و یا خداوند دردیگر فراز قرآنی[64] به فضل بى انتهاى خود اشاره کرده که در مقابل يك عمل صالح، پاداش بيحساب به مؤمنان داده مى شود و هيچگونه موازنه اى در آن رعايت نخواهد شد، پاداشى كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و حتى به فكر انسانى خطور نكرده است.[65]
تعبير به«غير حساب» ممكن است اشاره به اين مطلب باشد كه نگاهداشتن حساب عطايا مخصوص كسانى است كه مواهب محدودى دارند و مى ترسند اگر حساب را نگه ندارند گرفتار كمبود شوند، اما كسى كه خزائن نعمت هاى او نامحدود و بى پايان است و هر قدر ببخشد كاستى در آن پيدا نمى شود (زيرا هر قدر از بى نهايت بر دارند باز هم بى نهايت است!) نياز به حسابگرى ندارد.[66]
البته اين مضاعف ساختن اجر و پاداش بى حساب نيست، بستگى به ميزان پاكى عمل و اخلاص و حسن نيت و صفاى قلب دارد. هم چنین خداوند در جاى ديگر از قرآن کریم مى فرمايد: «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛[67] كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد و خدا آن را براى هر كس بخواهد (و شايسته باشد)، دو يا چند برابر مى كند؛ و لطف خدا گسترده، و او (به همه چيز) داناست».[68]
در اين آيه پاداش الهى هفتصد برابر و گاهى دو يا چند برابر اين مقدار است كه قابل مقايسه با كار نيك بندگان نيست.[69]
سرانجام در آيه ديگرى خداى متعال به بندگان عطاى «غير مجذوذ؛ بخشش هميشگى و جاويدان» را نويد مى دهد.[70]،[71]
البته جاى تعجب نيست؛ عظمت خداوند و وسعت رحمت او و جود و بخشش چنين اقتضايى را دارد و همه اينها جزو برنامه اى تشويقى به ویژه در ماه مبارک رجب براى ايجاد انگيزه هاى قوى تر در بندگان براى انجام كارهاى خير است.[72]
به هر حال این سخن كوتاه ، اين واقعيت را بيان مى كند كه متاع اين جهان و اطاعات بندگان گرچه ناچيز است و ناپايدار، ولى مى تواند وسيله رسيدن به پاداش بي حساب گردد و چه معامله اى از اين پرسودتر؟![73]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] اقبال؛ ص 634.
[2] كليات مفاتيح نوين ؛ ص622.
[3] همان ؛ ص623.
[4] بحار الانوار؛ ج47؛ ص36.
[5] همان،ج95،ص390.
[6] كليات مفاتيح نوين ؛ ص623.
[7] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص152.
[8] كليات مفاتيح نوين ؛ ص633.
[9] همان.
[10] اقبال؛ ص644، بحارالانوار؛ ج 95؛ ص 390.
[11] كليات مفاتيح نوين ؛ ص633.
[12] همان.
[13] اقبال؛ ص644، بحارالانوار؛ ج 95؛ ص 390.
[14] كليات مفاتيح نوين ؛ ص633.
[15] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص278.
[16] كليات مفاتيح نوين ؛ ص633.
[17] همان؛ص27.
[18] همان؛ص68.
[19] اسلام در يك نگاه ؛ ص73.
[20] سورۀ طه؛آیۀ112.
[21] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص307.
[22] همان.
[23] همان.
[24] كليات مفاتيح نوين ؛ ص633.
[25] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص118.
[26] سورۀ غافر؛آیۀ 44.
[27] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص113.
[28] بحار الانوار؛ ج 68؛ ص 341.
[29] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص117.
[30] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص460.
[31] تفسير نمونه ؛ ج 6 ؛ ص317.
[32] سفينة البحار ج2؛ ص 102.
[33] تفسير نمونه ؛ ج 6 ؛ ص318.
[34] كليات مفاتيح. نوين ؛ ص633.
[35] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص219.
[36] همان.
[37] كليات مفاتيح نوين ؛ ص633.
[38] اسلام و كمكهاى مردمى ؛ ص124.
[39] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص298.
[40] همان ؛ ص135.
[41] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص146.
[42] همان.
[43] سوره يس؛ آيه 54.
[44] «و لكن يؤخرهم إلى أجل مسمى»؛(سورۀ فاطر؛ آیۀ45).
[45] «فإذا جاء أجلهم فإن الله كان بعباده بصيرا»؛(سورۀ فاطر؛ آیۀ45).
[46] تفسير نمونه ؛ ج 18 ؛ ص302.
[47] سورۀ شوری؛ آیۀ 34.
[48] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص453.
[49] همان ؛ ج 11 ؛ ص279.
[50] همان ؛ ج 18 ؛ ص304.
[51] همان ؛ ص302.
[52] همان ؛ ج 11 ؛ ص280.
[53] همان.
[54] همان.
[55] همان.
[56] سوره فاطر؛آیۀ32.
[57] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص280.
[58] همان.
[59] كليات مفاتيح نوين ؛ ص633.
[60] سورۀ انعام؛ آيه 160.
[61] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص769.
[62] سوره بقره؛ آیۀ261.
[63] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص180.
[64] «يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ »،(سورۀ غافر؛ آیۀ 40).
[65] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص107.
[66] همان.
[67] سورۀ بقره؛ آيه 261.
[68] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص312.
[69] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص769.
[70] سورۀ هود؛ آيه 108.
[71] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص770.
[72] همان.
[73] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص107.