شرح فرازهایی از دعای کمیل از منظر معظم له

شرح فرازهایی از دعای کمیل از منظر معظم له


دعای کمیل/سند دعا/ کمیل بن زیاد کیست؟/ حقیقت شفاعت/ آتش فراق/ لا يمكن الفرار من حكومتك/ گناه شناسی/ جهنم تا ابد؟/ ماهیت آتش جهنم و مقایسه آن با آتش دنیوی/ همواره در مضامین دعای کمیل تدبر داشته باشیم‌

يكى از مزاياى مهمّ مكتب اهل بيت عليهم السلام دعاهاى بسيار عالى، روح پرور، پرمحتوا و آموزنده اى است كه از آن امامان بزرگوار به يادگار مانده، که بعضى از آنها شبيه اعجاز است.[1]

 در این بین دعاى كميل، روح و جان افراد را چنان نور و صفائى مى بخشد كه آمادگى براى هرگونه فداكارى به انسان می بخشد .[2]

این امر نشان می دهد استفاده از دعاها و مناجات پر محتواى ائمّه هدى عليهم السلام به ویژه دعای کمیل ، فوق العاده پرمايه و غنى و الهام بخش است و جمله به جمله آن، حركت آفرين مى باشد؛ ؛ البتّه بايد به دقّت مراقب بود كه به صورت افراطى و خسته كننده و ملال آور نباشد. لذا شایسته است شرح و تبیین فرازهایی از آن دعای نورانی مورد توجه قرار گیرد.[3]

دعای کمیل

اين دعا از دعاهاى معروف و مشهور و پربركت است و داراى محتوا ومضامين عالى و انسان ساز مى باشد، و راه بندگى و عبوديّت، توبه و انابه و كسب نورانيّت دل را به انسان مى آموزد. اگر انسان با توجّه به معانى بلندش، آن را بخواند و در تك تك جملاتش تأمّل كند، بى ترديد در روح و جانش اثر مى كند و انقلابى در او ايجاد مى نمايد. [4]

مطابق روايتى كه «سيّد بن طاووس» نقل مى كند، حضرت امير مؤمنان عليه السلام به كميل بن زياد فرمود: اين دعاى حضرت خضر است، اگر آن را ياد گرفتى، در هر شب جمعه و يا ماهى يك بار و يا لااقل در هر سال يك مرتبه و حتّى در تمام عمرت يك بار آن را بخوان كه براى كفايت از شرّ دشمنان و كسب روزى و آمرزش گناهان مفيد خواهد بود.[5]،[6]

سند دعا

منبع دعای شریف کمیل، کتاب مصباح المتهجد[7] شیخ طوسی است. شیخ طوسی این دعا را به نام دعای خضر در ضمن اعمال ماه شعبان آورده است. وی می‌گوید: «روایت شده که کمیل بن زیاد نخعی امیرالمؤمنین علیه السلام را دید که در شب نیمه ماه شعبان در حال سجده این دعا را می‌خواند» سپس دعای مشهور کمیل را نقل می‌کند. سید بن طاووس در اقبال الاعمال،[8] علامه مجلسی در زاد المعاد[9] و کفعمی[10] در ضمن اعمال نیمه شعبان این دعا را آورده‌اند. شیخ عباس قمی نیز در مفاتیح الجنان[11]دعای کمیل را به نقل از مصباح المتهجد آورده است. علامه مجلسی[12]دعای کمیل را بهترین دعا معرفی کرده است.[13]

کمیل بن زیاد کیست؟

كميل بن زياد نخعى از ياران نزديك اميرمؤمنان على عليه السلام است و دعاى بسيار پر محتوايى كه اميرمؤمنان در اختيار او گذارد تا به وسيله او به شيعيانيش برسد دلالت بر فضل او دارد.

بر اساس آنچه در رجال كبير آمده وى فرزند زياد نخعى، اهل يمن بوده است.[14] شيخ مفيد رحمه الله او را از پيشگامان در محبّت به على عليه السلام و مقرّبان آن حضرت دانسته است[15]، در نهج البلاغه سفارش هايى از امير مؤمنان به وى نقل شده است كه بسيار ارزنده و پرمحتواست.[16]

افزون بر اين امام او را نماينده خود براى حكمرانى در منطقه «هيت»؛ (منطقه اى در شمال بغداد) برگزيد و اختيار جان و مال مردم در آن نقطه حساس را به دست وى سپرد.[17]

از سويى ديگر مطابق نقل تنقيح المقال اميرمؤمنان على عليه السلام روزى به كاتب خود ابن ابى رافع فرمود: ده نفر از افراد مورد وثوق من را حاضر كن. ابن ابى رافع عرض كرد: اى اميرمؤمنان نام آنها را ببر. امام نام جمعى را برد كه يكى از آنها كميل بن زياد بود.[18]

مرحوم ديلمى نيز در كتاب ارشاد داستانى نقل مى كند كه آن نيز حاكى از جلالت مقام كميل است، مى گويد: اميرمؤمنان شبى از مسجد كوفه خارج شده به سوى خانه خود مى رفت، كميل بن زياد از شيعيان خوب و دوستان آن حضرت با او بود ....[19]،[20]

معرِّف مقام او همان ارتباط و پيوستگى ويژه اش با امام و دعاى كميل و مطالب سرى است كه حضرت به او مى فرموده كه مشى و مكتب خاصى را براى او بنيان گذارده است.[21]

مكتبى ويژه در خلوت و دور از سر و صداى بيگانگان، مكتبى صحرائى و بيابانى، در زير آسمان صاف، بر روى زمين خالى، دور از هر نوع تشريفات كه در آن جز حق و حقيقت و صفحاتى از كتابى كه به دست تواناى پروردگار نوشته شده، اثرى نيست.[22]

جالب اين كه بسيارى از بزرگان اهل سنت نيز وى را ستوده و اوصاف برجسته اى براى او ذكر كرده اند؛ ابن كثير كه از متعصبان اهل سنت است درباره او مى نويسد كميل از اصحاب اميرمؤمنان، در صفين حاضر شد و مردى شجاع، زاهد و عابد بود كه در سن صد سالگى به دست حجاج در سال هشتاد و دو به شهادت رسيد.[23]

كوتاه سخن اينكه قراين و شواهد فراوانى بر جلالت مقام كميل داريم كه كيفيت شهادت آن حضرت نیز نيز يكى از آن شواهد مهم است.[24]

مرحوم مفيد در ارشاد مى گويد: هنگامى كه حجاج زمامدار (كوفه) شد به سراغ كميل بن زياد فرستاد و او فرار كرد. حجاج حقوق اقوام و بستگان او را از بيت المال قطع كرد. هنگامى كه خبر به كميل رسيد گفت: من پيرمردى هستم كه عمرم رو به پايان است سزاوار نيست اقوام و بستگان من از حقشان محروم شوند. از مخفيگاه بيرون آمد و نزد حجاج حاضر شد. حجاج گفت: من دوست داشتم كه تو را پيدا كنم (چه بهتر كه خودت آمدى) ... مى دانم كه تو جزو قاتلان عثمان بودى. دستور داد گردنش را زدند. در اين حديث آمده است كه اميرمؤمنان على عليه السلام پيش از اين به او خبر داده بود كه به دست حجاج شهيد مى شود.[25] و اینچنین كميل بن زياد، به خاطر تشيّع و وفادارى به امير مؤمنان عليه السلام همان گونه كه مولايش به وى خبر داده بود به دست حجّاج خونخوار به شهادت رسيد.[26]،[27]

حقیقت شفاعت

شفاعت يك اصل مسلّم قرآنى و اسلامى است خط اصلى شفاعت به «اذن خدا» بر مى گردد، و تا او اجازه شفاعت ندهد كسى حق شفاعت را ندارد، و به تعبير ديگر شفاعتى است از بالا و به اذن پروردگار.[28]

اينگونه شفاعت تأكيدى است بر مسأله توحيد، چرا كه خط اصليش از ناحيه خدا گرفته مى شود، توحيدى خالى از هرگونه شرك ، اگر چه وهابيان كه شفاعت قرآن را با شفاعت هاى شيطانى اطرافيان سلاطين اشتباه كرده اند، آن را انكار كرده، و با اصل توحيد در تضاد مى دانند در حقيقت آنها به پندارهاى خود در اين مسأله ايراد كرده اند نه به مسأله شفاعت قرآنى.[29]

شفاعت در شكل صحيح هيچ يك از اين عيوب را به خود راه نمى دهد. تشويق به گناه نمى كند، بلكه وسيله اى براى ترك گناه است. دعوت به سستى و تنبلى نمى كند، بلكه با ايجاد روح اميدوارى، نيروهاى انسان را براى جبران خطاهاى گذشته، بسيج مى نمايد.این نوع شفاعت عين توحيد و توجّه به خدا و استمداد از صفات او و به اذن و فرمان او مى باشد.[30]

اهمیت این مسأله از آن جهت است که براى بر قرار ساختن پيوند ميان«خود» و« شفاعت كننده» از صفات الهی اقتباس كنند و يك نوع سنخيت، هر چند ضعيف، ميان خود و او بر قرار سازند، [31]در حقیقت شفاعت منوط به وجود نوعى رابطه دميان «شفيع» و «شفاعت شونده» است، رابطه اى معنوى از نظر ايمان، و بعضى از صفات فاضله و انجام حسنات.[32]

از این رو شفاعت شونده بايد ارتباط و پيوند با شفاعت كننده برقرار سازد، پيوندى از طريق توجّه به حق و گواهى قولى و فعلى به آن، كه اين خود نيز عامل ديگرى براى سازندگى و بسيج نيروها در مسير حق است.[33]

با این تفاسیر به هنگام توسل به درگاه پروردگار، ما به صفات او متوسل مى شويم، از رحمانيت و رحيميتش، از غفاريت و غفوريتش، و از فضل و كرمش استمداد مى جوئيم گويى او را نزد خودش شفيع قرار مى دهيم، و اين صفات را واسطه ميان خود و ذات پاكش مى شمريم، هر چند در حقيقت صفات او عين ذات او است.[34]

اين همان چيزى است كه در دعاى كميل در عبارت پر معنى على علیه السلام آمده است و «استشفع بك الى نفسك ؛من بوسيله تو نزد تو شفاعت مى طلبم»![35]

آتش فراق

اساساً عشق حقيقى هميشه متوجه نوعى از كمال است، انسان هرگز عاشق عدم و كمبودها نمى شود، بلكه همواره دنبال هستى و كمال مى گردد و به همين دليل آن كس كه هستى و كمالش از همه برتر است از همه كس به عشق ورزيدن سزاوارتر مى باشد.[36]

لذا كسانى كه ايمان به خدا آورده اند عشق و علاقه بيشترى به او دارند«وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ »[37] چرا كه آنها مردمى انديشمند و دانا هستند و هرگز ذات پاك او را كه منبع [38]همه كمالات است رها نمى كنند.[39]

 هر ميل و محبتى در برابر عشق خدا در نظرشان بى ارزش و ناچيز است، اصلا آنها غير او را شايسته عشق و محبت نمى بينند، جز به خاطر او، و در راه او كار نمى كنند، در درياى بيكران عشق خدا غوطه ورند[40]

این فیض الهی در حالی است که گنهکاران به راستى محجوب از پروردگارند، در حالى كه نيكان و پاکان به جوار قرب او راه مى يابند، و از لذت ديدار محبوب و شهود باطنى او كه برترين لذت ممكن است بهره مند مى گردند لیکن دوزخيان بى ايمان و گنهكار از اين فيض عظيم و نعمت بى نظير محرومند.[41]

بعضى از مؤمنان پاكدل حتى در اين جهان به فيض ديدار او متنعم مى گردند، در حالى كه مجرمان كوردل در اين جهان نيز از اين فيض محرومند.[42]

آنها دائما در حضورند و اين بى بصران تاريك دل دورند![43]

آنها از مناجات او چنان لذتى مى برند كه با هيچ بيانى قابل توصيف نيست، در حالى كه اينها چنان در نكبت گناهان خود غرقند كه راه نجات ندارند[44] و به گفته شاعر:

تو كز سراى طبيعت نمى روى بيرون                  كجا به كوى حقيقت گذر توانى كرد؟!

جمال يار ندارد حجاب و پرده ولى                  غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد![45]

يكى از عارفين گفته است: من راضى نيستم كه مثل اجير فرومايه اى باشم كه اگر به او اجرت داده شد راضى و خشنود شود، و اگر به او داده نشد ناراحت و غمگين شود، من او را براى خودش دوست دارم.[46]

يكى از شعرا گفته:

فَهِجْرُهُ اعْظَمُ مِنْ نارِه                وَ وَصْلُه اطيبُ مِنْ جَنَّتِه [47]

(ترك كردن و دورى از او بدتر و ناراحتيش عظيم تر از آتش او است، و رسيدن به او بهتر از رسيدن به بهشت او است). [48]

و اين یعنی عذاب هائى مافوق آتش و جهنم وجود دارد كه قابل تصورّ براى ما نيست، در دعاى كميل، حضرت علی علیه السلام بعد از اينكه اظهار ضعف در مقابل بلاهاى دنيوى و عقوبات و ناملايمات آن مى كند، و مى گويد: بلاء دنيا دوامش كم و مدتش كوتاه است مى فرمايد: چگونه بر بلاء آخرتى كه ناملايمات و دردش بيشتر و مدتش طولانى است مقاومت كنم، سپس كلام را به اينجا مى رساند كه: «فَهَبْنى يا الهى و سيدى و مولاى و ربّى صبرتُ على عذابك فكيف اصبر على فِراقك وهبنى صبرتُ على حَرّ نارِك فَكيفَ اصبرُ عن النّظر الى كرامتك؛ بر فرض اى معبود و آقا و مولاى و پروردگارم صبر كردم بر عذاب (دردناك و جانسوز تو) چگونه صبر كنم، بر دورى و فراق از تو و بر فرض صبر كردم بر سوزش آتش تو، چگونه صبر كنم بر چشم پوشى و دورى از كرامت و بزرگوارى تو».[49]

از كلمات نورانی مولى در دعاى شريف كميل فهميده مى شود كه فراق و دورى از خداوند و عدم رضايت او از بنده اش و حرمان از لقاء و دورى از رحمت و كرامت او، از زمره عقوباتى است كه بالاتر از عذاب جهنم و سوختن جسم است، زيرا مولى مى فرمايد اگر بر عذاب صبر كنم، چگونه بر اين امور صبر كنم؟! و به طور كلى مى توان گفت هر نعمتى كه مافوق بهشت براى بهشتيان بود ضد آن عذابى مافوق عذاب جهنم براى جهنميان است. [50]

لذا مومنان در فراق از خداوند مى سوزند؛ و به قول شاعر:

يقُلون انَّ المَوتَ صَعْبٌ عَلَى الفَتى                    مُفارَقَةُ الاحْبابِ و اللّه اصعَب

(مى گويند مرگ بر جوان سخت است، به خدا قسم دورى دوستان سخت تر ومشكل تر است) و چه دوستى بالاتر و بزرگ تر از خداوند كه دوستيش چون خودش زوال ناپذير است!)[51]

لا يمكن الفرار من حكومتك

خداوند در آیات قرآن کریم از حساب دقيق الهى سخن می گوید و جن و انس را مخاطب ساخته مى گويد:« يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ ؛ اى جمعيت جن و انس! هر گاه به راستى مى خواهيد از مجازات و كيفر الهى بركنار مانيد اگر مى توانيد از مرزهاى آسمانها و زمين بگذريد، و از حيطه قدرت او خارج شويد، ولى هرگز قادر بر اين كار نيستيد مگر با نيرويى الهى، و چنين نيروى الهى نيز در اختيار شما نيست»[52]

به اين ترتيب شما هرگز ياراى فرار از دادگاه عدل خدا و پيامدهاى آن را نداريد، هر جا برويد ملك خدا است، و هر كجا باشيد محل حكومت او است، آرى اين موجود ضعيف و ناتوان كجا مى تواند از عرصه قدرت خداوند بگريزد همانگونه كه امير مؤمنان على علیه السلام در دعاى روح پرور كميل عرضه مى دارد:«و لا يمكن الفرار من حكومتك؛ پروردگارا! فرار از حكومت تو ممكن نيست»![53]

مؤيد این امر، بعضى از اخبار است كه در منابع اسلامى در اين زمينه نقل شده از جمله در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم: «روز قيامت خداوند بندگان را در محل واحدى جمع مى كند و به فرشتگان آسمان پائين وحى مى فرستد فرود آييد، آنها كه دو برابر جمعيت روى زمين از جن و انس هستند فرود مى آيند، سپس اهل آسمان دوم كه آنها نيز دو برابر همه مى باشند فرود مى آيند، و به همين ترتيب فرشتگان هفت آسمان فرود مى آيند و همچون هفت حجاب گرداگرد انس و جن را احاطه مى كنند، اينجاست كه منادى صدا مى زند: اى جمعيت جن و انس اگر مى توانيد از اقطار آسمان ها و زمين بگذريد، اما هرگز نمى توانيد جز با قدرت الهى و در اينجا مى بينند اطراف آنها را هفت گروه عظيم از فرشتگان فرا گرفته اند- و راهى براى فرار از چنگال عدالت نيست.»[54]

آری به راستی هيچ كس توانايى فرار از دادگاه عدل او را ندارد. همانگونه که قرآن مجيد نيز با صراحت مى گويد:«وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً»؛ آنها در يك صف به پيشگاه پروردگارت عرضه مى شوند (و به آنان گفته مى شود:) همگى نزد ما آمديد همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم، امّا شما گمان مى كرديد ما هرگز موعدى برايتان قرار نخواهيم داد».[55] پيام اين اوصاف الهى اين است كه ما بدانيم او از همه چيز و حتّى از اسرار درون ما كاملا آگاه است؛ اگر از خلق پنهان كنيم از خالق پنهان نخواهد بود و نيز بدانيم در اين جهان هر چه باشيم و به هر جا برسيم آخرين منزلگاه ما دادگاه عدل او است و به يقين، توجّه به اين اوصاف، اثر عميقى در باز داشتن از گناه و نافرمانى حق دارد.[56]

گناه شناسی

حضرت على عليه السلام در دعاى روح بخش و دلنواز كميل به پنج گروه از گناهان و آثار زيانبار آن گناهان اشاره كرده است:

1. گناهانى كه پيوندها را قطع مى كند

 حضرت در يكى از فقرات دعاى مذكور مى فرمايد: «اللهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ ؛ بارخدايا! آن گناهانى كه باعث قطع پيوندها شده را بر من ببخش».[57]

به عنوان نمونه اگر در خانه اى گناه نگاه به تصاویر و فیلم های مستهجن، رواج پيدا كند، اين گناهان باعث پاره شدن رشته هاى ارتباط خانوادگى مى گردد، و ثمره شوم آن سرد شدن روابط زناشويى، طلاق و بچّه هاى طلاق خواهد بود. برخى از گناهان ممكن است پيوندهاى اجتماعى را قطع كند. دروغ، شايعه پراكنى، پرونده سازى از جمله گناهانى است كه پيوند وحدت و اتّحاد را مى گسلد و اعتماد، كه يكى از مهم ترين نعمت هاى پروردگار و ارزشمندترين نوع پيوندهاست، را از بين مى برد.[58]

2. گناهانى كه درد و رنج به دنبال دارد

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در فراز ديگرى از دعاى كميل مى فرمايد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ ؛ بار خدايا! آن دسته از گناهانى كه باعث نزول غم و درد و رنج و ناراحتى شده را بر من ببخشاى».[59] «نِقَمْ» جمع «نقمت» به معناى درد و رنج و مصيبت و گرفتارى است.[60]

به عنوان نمونه اگر در اجناس تقلّب كنيم، يا مبتلا به گناه رشوه خوارى گرديم، درد و رنج به سراغ ما خواهد آمد.

3. گناهانى كه نعمت ها را تغيير مى دهد

 در جمله ديگرى از دعاى كميل مى خوانيم:«اللهُمَّ اغْفِرْلِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ ؛ بارخدايا! گناهان و معاصى اى كه باعث تغيير نعمت هايت شده را بر من ببخش»[61] گناهانى كه آبسالى را به خشكسالى، سلامت را به بيمارى، امنيّت را به ناامنى، وحدت و اتّحاد را به اختلاف و پراكندگى، و دوستى و محبّت را تبديل به عناد و دشمنى و ... مى كند.

امام سجّاد على بن الحسين عليه السلام در این زمینه مى فرمايد: «الذُّنُوبُ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ البَغْىُ عَلَى النَّاسِ وَالزَّوالُ عَنِ الْعادَةَ فِى الْخَيْرِ وَاصْطِناعُ الْمَعْرُوفِ، وَكُفْرانُ النِّعَمِ وَ تَرْكُ الشُّكْرِ؛ گناهانى كه نعمت هاى الهى را تغيير مى دهد، ظلم بر مردم، و تغييردادن عادت در امور خير وكفران نعمت و ترك شكر است».[62]،[63]

4. گناهانى كه جلوى استجابت دعا را مى گيرد

در قسمت ديگرى از دعاى كميل آمده است:«اللهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعآءَ؛ بارخدايا! گناهانى كه باعث عدم اجابت دعا شده را بر من ببخش».[64]

بعضى از مردم دعا مى كنند و از خداوند طلبكارند كه چرا دعاى ما به هدف اجابت مقرون نشد؟ اين عزيزان بايد ببينند چه گناهانى مرتكب شده اند كه باعث حبس دعا و مانع از بالا رفتن آن گرديده است.[65]

به عنوان نمونه يكى از گناهانى كه مانع اجابت دعا مى شود خوردن مال حرام است.رباخوارى، رشوه خوارى، اموال حاصل از سودهاى كلان از گران فروشی و احتکار کالا، و خلاصه هر گونه درآمد حرام و نامشروع، دعا را حبس مى كند.[66]

آری ما حجاب خود و حجاب اجابت دعاهاى خود هستيم و مشكلات را بايد در درون خود جستجو كنيم، نه بيرون و اين «خود آلوده» را بايد از ميان برداشت![67]

5. گناهان نازل كننده بلا

 در بخش ديگرى از دعاى ارزشمند كميل مى خوانيم:«اللهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاءَ؛؛ بارخدايا! گناهانى كه باعث نزول بلا شده را بر من ببخش»[68] صاعقه، زلزله، سونامى، سيل، بيمارى هاى عام و فراگير، خشكسالى، جنگ، مصيبت هاى اجتماعى و مانند آن از جمله بلاهايى است كه ممكن است بر اثر برخى از گناهان دامنگير جامعه شود.[69]

از جمله گناهانى كه باعث نزول بلا مى شود ظلم است. در روايتى مى خوانيم:«تأثير كارهاى بد (از جمله ظلم) در نزول سختى ها و بلاها از تأثير كارد بر روى گوشت سريع تر و نافذتر است.[70]

يكى ديگر از گناهان نازل كننده بلا، قطع رحم است. متأسّفانه گاه برادران و خواهران بر سر ارثيه پدر يا مادر اختلاف پيدا كرده و به جان هم افتاده و سال ها با هم قهر مى كنند و از انجام صله رحم غافل مى شوند.[71]

در روايت آمده است كه عمرِ قطع كننده رحم كوتاه مى شود،[72] بنابراين هر چه مدّت قهر طولانى تر شود عمر انسان كوتاه تر مى گردد.[73]

از سوی دیگر می توان دریافت كه اگر استغفار نباشد بسيارى از گناهان مى توانند سرچشمه نزول بلاها شوند.[74]

البته منظور از استغفار گفتن و تكرار جمله «خدايا مرا ببخش» يا« اللهم اغفر لى» نيست، بلكه روح استغفار يك حالت بازگشت به سوى حق و آمادگى براى جبران گذشته است.[75]

جهنم تا ابد؟

بی شک در دنيايى كه ما زندگى مى كنيم برخى منافع زودگذر ظاهراً ضررهاى درازمدّت دارد و عكس آن هم صادق است. همه عقلا مى گويند اگر منفعت درازمدّت به عملى كوتاه مدّت بسته است بايد آن عمل سختِ كوتاه مدّت را انجام داد. اگر شما با يك عمل جرّاحى، در آينده از دست مرض خلاصى مى يابيد بايد آن را بپذيريد. گاه غذاى چرب و لذيذى براى انسان آماده است امّا مى گويد سرماخوردگى دارم. از لذّت يك ساعت براى سلامت صدها ساعت بعد صرف نظر مى كند. حال چرا ما در مورد آخرت به اين اصل عقلايى عمل نكنيم؟[76]

آيا العياذباللّه به اندازه همين پرهيز و استفاده از عمل جرّاحى به آخرت باور نداريم؟ آيا همان گونه كه در دعاى كميل آمده قبول داريم که در آنجا عذابى است كه «تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ مَقامُهُ وَ لا يُخَفَّفُ عَن اهلِهِ ؛ عذاب جهنّم مدّتش طولانى و جاودانى است و از اهل آن تخفيف داده نمى شود».[77]

البته بر مبنای آيه« انَّ اللَّه لايَغْفِرُ انْ يُشْرِكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛[78]خداوند گناه شرك را نمى آمرزند ولى كمتر از آن را براى هركس بخواهد مى آمرزد» دليل روشنى بر اين حقيقت است كه تنها مشركان (انواع كفر نيز ملحق به شرك است) قابل بخشش نيستند و طبعاً در جهنّم خلود دارند، اما گنهكاران ديگر قابل بخشش و آمرزش اند اين نشان مى دهد كه حساب آنها از كفّار جداست، و همه را نمى توان در يك صف قرار داد.[79]

البته اين آيه چراغ سبز به گنهكاران نمى دهد، زيرا وعده قطعى عفو به آنها داده نشده بلكه تنها وعده احتمالى مى دهد، زيرا منوط به مشيّت الهى شده و از آنجا كه مشيّت و خواست خدا آميخته با حكمت اوست و حكمتش ايجاب مى كند كه شايستگى ها معيار اين عفو و بخشش باشد، سبب مى شود كه گنهكاران تمام پيوندهاى خود را با خداوند و اولياء اللَّه قطع نكنند، و پل هاى پشت سرشان را ويران ننمايند.[80]

ماهیت آتش جهنم و مقایسه آن با آتش دنیوی

امام علی عليه السّلام در فرازی از دعای کمیل، ناتوانى و ناراحتى شديد انسان را در برابر مصائب كوچك دنيا شرح مى دهد و آن را با مسائل عظيم آخرت و عذاب هاى شديد آن مقايسه مى كند و به همگان هشدار مى دهد. و مى گويد: «يا ربّ و انت تعلم ضعفى عن قليل من بلاء الدّنيا و عقوباتها و ما يجرى فيها من المكاره على اهلها على انّ ذلك بلاء و مكروه قليل مكثه يسير بقائه قصير مدّته فكيف احتمالى لبلاء الاخرة و جليل وقوع المكاره فيها و هو بلاء تطول مدّته و يدوم مقامه و لا يخفّف عن اهله؛ پروردگارا تو ناتوانى مرا در برابر كمى از رنج و عذاب دنيا و ناراحتي هايى كه در دنيا به اهل دنيا مى رسد مى دانى با اين كه درد و رنجى است كه زمانش كوتاه و بقايش كم و مدتش ناچيز است، پس چگونه طاقت عذاب آخرت و ناراحتي هاى شديد آن را دارم، حال آن كه مدت آن طولانى و بقايش زياد است و تخفيفى به مجازات شدگان داده نمى شود».[81]

از تعبيرات مذکور چنين استفاده مى شود كه آتش دوزخ، موجودى هوشيار است و بر اثر خشم فرشته اى كه مالك دوزخ است به وحشت درمى آيد و به هرسو پرتاب مى شود، و نيز می توان دریافت كه عذاب دوزخ هم جنبه جسمانى دارد كه سوزش آتش است و هم روحانى كه مجاورت و همنشينى با شيطان است.[82]

همانگونه كه در حديثى آمده كه امام صادق علیه السلام فرمود:«ان ناركم هذه جزء من سبعين جزء من نار جهنم، و قد اطفئت سبعين مرة بالماء ثم التهبت و لو لا ذلك ما استطاع آدمى ان يطيقها؛ اين آتش شما جزئى از هفتاد جزء از آتش دوزخ است، كه هفتاد مرتبه با آب خاموش شده، باز شعله ور گرديده و اگر چنين نبود هيچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت و نمى توانست در كنار آن قرار گيرد.[83] ،[84]

و یا در فراز دیگر از دعاى معروف كميل كه از امير مؤمنان على علیه السلام منقول است در باره مقايسه آتش دنيا و آخرت مى خوانيم: «على ان ذلك بلاء و مكروه قليل مكثه يسير بقائه قصير مدته؛ اين بلا و مكروهى است كه توقف آن كم و بقايش مختصر و مدتش كوتاه است».[85]

سخن آخر: (همواره در مضامین دعای کمیل تدبر داشته باشیم)

در خاتمه باید تأکید نمود بيش از آنچه به «كمّيت» و مقدار دعا اهميّت می دهیم باید به «كيفيّت» و حال و هواى معنوى آن اهميّت دهیم و بدانیم چه بسا خواندن يك دعاى كميل با حضور قلب، چنان انقلاب و دگرگونى در انسان ايجاد مى كند كه فصل نوينى در زندگى او آغاز مى شود؛ روحش را به اوج آسمانها برده، با فرشتگان دمساز مى كند و از اين جا روشن مى شود كه ثواب هاى عظيمى كه براى بعضى از دعاها ذكر شده، فلسفه اش چيست و براى كيست؟[86]

عزيزان! همه ما سعى كنيم با انديشه در محتواى دعای کمیل، چنان حال و هوايى به هنگام خواندن آن دعای شریف پيدا كنيم كه لذّت بخش ترين لحظات زندگى ما باشد و ما را روز به روز به خدا نزديك تر كند.[87]

ما بايد در مورد دعاهاى حضرات معصومين عليهم السلام نظير دعاى كميل حضرت على عليه السلام، و ساير دعاهاى ارزشمند و داراى مضامين عالى آن بزرگواران، بيشتر مطالعه و تحقيق نموده، و از نحوه دعا كردن آن عزيزان درس عبرت گرفته، و آن را به ديگران انتقال دهيم.[88] چرا که دعاهايى همچون دعای كميل بالاترين درس هاى عرفان اسلامى است.[89]

«دعاى كميل » به ما درس تهذيب و خودسازى و توبه مى دهد؛ به انسانى كه قصد توبه و بازگشت به خدا را دارد، مى آموزد كه چگونه با خداى خويش سخن بگويد؛[90]

سعى ما بر اين باشد كه با تدبّر در محتوا و توجّه به اين كه در چه محضرى قرار گرفته ايم و با التفات به قصورها و تقصيرها، و كوچكى نفسِ خويش از يك طرف و عظمت و بزرگى كسى كه در حضورش واقع شده ايم از طرف ديگر، روح ما با عالم بالا تماس برقرار كند و با محبوب حقيقى راز و نياز نمايد.[91]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص17.

[2] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص66.

[3] همان.

[4] كليات مفاتيح نوين ؛ ص98.

[5]اقبال؛ ص 706.

[6] كليات مفاتيح نوين ؛ ص98.

[7] مصباح المتهجد؛ ص۵۸۴.

[8] اقبال الأعمال؛ ص۲۲۰.

[9] زادالمعاد؛ ص۶۰.

[10] البلدالامین و الدّرع الحصین؛ص۲۶۷، المصباح؛ ص۷۳۷.

[11] مفاتیح الجنان، ۱۳۶۹ش، ص۱۱۲.

[12] ز ادالمعاد؛ ص۶۰.

[13] كليات مفاتيح نوين، ص: 99.

[14] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 3 ؛ ص513.

[15] معجم رجال الحديث، ج 14، ص 128.

[16] كليات مفاتيح نوين، ص: 98.

[17] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص227.

[18] همان.

[19] بحارالانوار، ج 33، ص 399.

[20] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص228.

[21] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 3 ؛ ص513.

[22] همان.

[23] البداية و النهاية؛ ج 9؛ ص 46.

[24] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص228.

[25] بحارالانوار، ج 42، ص 148.

[26] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد؛ ج 17؛ ص 149، شرح نهج البلاغه علّامه خويى؛ ج 21؛ ص 219، معجم رجال الحديث؛ ج 15؛ ص 132.

[27] كليات مفاتيح نوين ؛ ص98.

[28] پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص408.

[29] همان.

[30] پيدايش مذاهب ؛ ص168.

[31] تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص237.

[32] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص382.

[33] پيدايش مذاهب ؛ ص160.

[34] تفسير نمونه ؛ ج 17 ؛ ص113.

[35] همان؛ ص 114.

[36] همان ؛ ج 1 ؛ ص565.

[37] سوره بقره؛ آیۀ165.

[38] تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص564.

[39] همان ؛ ص565.

[40] همان.

[41] همان ؛ ج 26 ؛ ص267.

[42] همان.

[43] همان.

[44] همان.

[45] همان.

[46] «انّما احِبُّه لذاته».

[47] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد؛ ج 10؛ ص 156.

[48] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص308.

[49] همان ؛ ج 1 ؛ ص519.

[50] همان.

[51] همان ؛ ج 2 ؛ ص309.

[52] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص148.

[53] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص58.

[54] همان ؛ ص59.

[55] سوره كهف؛ آيه 48.

[56] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 4، ص: 562.

[57] در روايتى از امام سجّاد عليه السلام مى خوانيم:« گناهانى كه باعث پرده درى مى شود عبارتند از: 1. شرابخوارى 2. قماربازى 3. انجام كارهاى بيهوده و شوخى هاى بيجا براى خنداندن مردم 4. بيان عيوب مردم 5. همنشينى با متّهمين به گناه و بدكارى»( معانى الاخبار؛ ص 269 به نقل از شرح دعاى كميل، ص 134).

[58] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 4، ص: 562.

[59] امام سجّاد عليه السلام نُه گناه را سبب نزول عقوبت ها مى شمرد: 1. بغى و تعدى از حدود الهى 2. تعدّى و تجاوز به حقوق مردم 3. مسخره كردن بندگان خدا 4. شكستن عهد و پيمان 5. معصيت و كارهاى زشت آشكار 6. رواج دروغ 7. قضاوت بر خلاف احكام خدا 8. خوددارى از پرداخت زكات 9. كم گذاشتن پيمانه و كيل»( معانى الاخبار؛ ص 269، به نقل از شرح دعاى كميل؛ ص 143).

[60] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص109.

[61] امام سجاد عليه السلام گناهانى همچون ستم به مردم، از دست دادن روحيه عادت در خير، كناره گرفتن ازنيكوكارى، كفران نعمت و ترك شكرگذارى را از جمله گناهانى شمرده اند كه باعث تغيير نعمت ها مى شود.( معانى الاخبار؛ ص 269، به نقل از شرح دعاى كميل؛ ص 161)

[62] بحارالانوار؛ ج 70؛ ص 375.

[63] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص72.

[64] امام سجّاد عليه السلام هفت گناه را مانع استجابت دعا مى داند:« 1. نيّت بد 2. صفات پنهانى زشت 3. دورويى و نفاق با برادران دينى 4. باور نداشتن اجابت دعا 5. به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا آن كه قضا شود 6. ترك نيكى و صدقه 7. آلوده بودن زبان به كلمات زشت و ركيك و فحش و ناسزا».( معانى الاخبار؛ ص 269 به نقل از شرح دعاى كميل؛ ص 165).

[65] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص110.

[66] همان.

[67] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص265.

[68] گناهانى كه سبب نزول بلا مى شود سه چيز است: 1. بى توجّهى به فريادخواهى محزون دل سوخته 2. ترك كمك به ستمديده 3. ضايع كردن امر به معروف و نهى از منكر( شرح دعاى كميل، ص 192).

[69] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص111.

[70] محاسن؛ ج 1؛ ص 295، كافى؛ ج 2؛ ص 272.

[71] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص112.

[72] ر.ک: ميزان الحكمه؛ ج 4؛ ب1464 .

[73] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص112.

[74] تفسير نمونه ؛ ج 7 ؛ ص155.

[75] همان ؛ ص156.

[76] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص165.

[77] همان ؛ ص166.

[78] سوره نساء؛آیۀ48 و116.

[79] پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص374.

[80] همان.

[81] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص118.

[82] همان.

[83] بحار الانوار؛ج 8؛ ص 288؛ ح 21.

[84] تفسير نمونه ؛ ج 26 ؛ ص400.

[85] همان.

[86] كليات مفاتيح نوين ؛ ص27.

[87] همان.

[88] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص152.

[89] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص279.

[90] والاترين بندگان ؛ ص232.

[91] كليات مفاتيح نوين ؛ ص28.

captcha