واکاوی مولّفه های وحدت در سیرۀ نبوی از منظر معظم له

واکاوی مولّفه های وحدت در سیرۀ نبوی از منظر معظم له


مقصود از وحدت‏/ وحدت در پرتو تحقق نظام توحیدی/ پیامبر صلی الله علیه و آله و تشکیل «امت واحده» در مدینه/بازتولید پیمان اخوت و برادری/ اختلاف زدايي و ايجاد وحدت اجتماعي/ رحمت و مودّت پایه‌های وحدت در سیره نبوی/ سیره پیامبرصلی الله علیه و آله؛ الهام بخش وحدت است‌

مبارزه با اختلاف و دعوت به وحدت‏ در جهات مختلف جزو اصول كلّى دعوت انبيا بوده است‏[1]چرا که به تعبیر قرآن کریم «كَانَ النَّاسَ امَّةً وَاحِدَةً؛ مردم در آغاز، امت واحده‏ بودند»، لیکن وقتی در ميان آنها اختلاف پيدا شد،«خداوند پيامبران را برانگيخت تا بشارت دهند و انذار كنند، و با آنها كتاب آسمانى به حق نازل نمود تا در ميان آن مردم در آنچه اختلاف داشتند، داورى نمايند»، و به اختلافات و پراكندگى‏ هاى پايان دهند.[2]،[3]

لذا وحدت كلمه، همان چيزى است كه از مهم‏ترين عوامل پيروزى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر دشمنان نيرومند و مجهّز بود و آن حضرت در سايه انسجام و اتّحاد، بر دشمنان خود كه بسيار از آنها فزون‏تر بودند، امّا نفاق و پراكندگى بر آنها حاكم بود، پيروز گردید.[4]

آری سیرۀ نبوی مبین اهتمام آن حضرت به «وحدت كلمه» و انسجام و همبستگى و كارآيى نيروها است؛ اینگونه است که قرآن مجيد، وحدت‏ كلمه مسلمانان را، يكى از معجزات پيامبر اسلام معرّفى كرده‏[5] و اتحاد‏ مسلمانان را كه در سايه ايمان، در عصر پيامبر صلی الله علیه و اله، به وجود آمد، از نعمت های بزرگ الهى دانسته‏ است.[6]،[7]

مقصود از وحدت‏

مراد از وحدت بين مذاهب اسلامی اين نيست كه سنّى‏ها را شيعه و يا شيعه‏ ها را سنّى كنيم، بلكه منظور اين است كه در موضوعات مشتركى كه داريم وحدت عمل داشته باشيم، مثل اينكه خدا واحد است، نبىّ واحد است، قبله و كتاب واحد است و بيت المقدّس سرزمين اسلام است و بايد نجات پيدا كند و كشورهاى اسلامى نبايد تحت سيطره كفر باشند و ...اين ها از امورى است كه شيعه و سنّى در آن اتّفاق نظر دارند.[8]

وحدت در پرتو تحقق نظام توحیدی

وحدت‏ و يكپارچگى مردم جهان نشأت يافته از اساسى‏ترين ريشه ‏هاى اعتقادى شان یعنی مسأله توحيد و يكتا پرستى است.[9]توحيد، فكر را روشن و قلب را نورانى مى‏كند و پيام‏آور وحدت‏ و يك دلى براى جامعه موحّد است.[10]

البته نه تنها پايه مسائل فكرى و عقيده‏اى بر اساس «پیوند توحيد و وحدت‏» گذارده شده، بلكه در مسائل اجتماعى و سياسى و اقتصادى نيز اصل‏ «توحيد و وحدت‏» زير بناى اجتماع اسلامى را تشكيل مى‏ دهد.[11]

تاريخ انبياء نیز نشان مى‏دهد كه همه آنها دعوت خود را از توحيد و نفى شركت و هرگونه بت پرستى آغاز كردند؛ چرا که هيچ اصلاحى در جوامع انسانى بدون اين دعوت ميسر نيست، بلکه وحدت‏ جامعه و همكارى و تعاون و ايثار و فداكارى همه امورى هستند كه از ريشه توحيد معبود سيراب مى ‏شوند.[12]

دعوت اسلام نیز همانند دعوت همه اديان آسمانى نخست به توحيد و يگانگى خدا و مبارزه با هرگونه شرك و پرستش غير خداى يگانه است، به همين دليل نخستين جمله ‏اى كه يك تازه مسلمان بايد بگويد« لااله الااللَّه» و« اشهد ان محمداً رسول اللَّه» (شهادت به يگانگى خدا وشهادت به رسالت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله) است. و هر فرد، با ايمان واقعى به اين دو جمله بدون نياز به هيچ‏گونه تشريفات ديگر در زمره مسلمانان قرار خواهد گرفت. [13]

روح توحيد بر همه محتويات دعوت اسلام حكومت مى ‏كند، و«وحدت‏ دين، وحدت‏ جامعه انسانى، وحدت نژادها و كشورها» را در پرتو ايدئولوژى واحد اسلامى در بر مى‏ گيرد.[14]اینگونه است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله تمام مرزهاى‏ «جغرافيائى» و «نژادى» و «طبقاتى» را در هم كوبيد، و بر ويرانه ‏هاى آنها، جامعه واحدى بنا نهاد.[15]

بی تردید پیامبر اسلام اگر مى‏خواست روى «نژاد عرب» تكيه كند، آن چنان كه سنت جاهليت و طرز تفكّر مردم آن روز بود، هرگز عالمگير نمى‏ شد.[16]

ولى آن حضرت همه آثار پراكندگى و نفاق را پشت سر گذاشت و اصل توحيد، در مدّت كوتاهى آن چنان كشور وسيع و قدرتمند با تمدّنى عالى و خيره كننده بوجود آورد كه تا آن روز در جهان سابقه نداشت.[17]

در ترسیم این مدعا می توان تدبير پيامبر در رفع اختلاف قبايل اوس و خزرج پس از اسلام اشاره کرد؛ ساليان دراز در ميان طايفه اوس‏ و خزرج در مدينه‏ جنگ و خون‏ريزى برپا بود و سينه‏ هاى آنها مالامال كينه و عداوت، آن چنان كه هيچ كس باور نمى‏ كرد روزى آنها دست دوستى و محبت به سوى هم دراز كنند و در يك صف قرار گيرند ولى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با پیمان‌هایی، میان آن‌ها همبستگی و الفت برقرار کرد و اين كار را در پرتو نظام توحیدی به منصۀ ظهور رساند.[18]

البته نه تنها اوس و خزرج كه از طايفه انصار بودند چنين كش‏مكشی داشتند بلکه ياران مهاجر پيامبر صلی الله علیه و آله كه از مكه آمده بودند نيز پيش از اسلام با هم الفت دوستى نداشتند و چه بسا سينه‏ هايشان از كينه‏ هاى يكديگر پر بود، اما خدامحوری همه آن كينه‏ ها را شست و از ميان برد به طورى كه از سيصد و سيزده نفر رزمندگان بدر كه حدود هشتاد نفر از مهاجران و بقيه از انصار بودند ارتشى كوچك اما يك پارچه و نيرومند، متحد و متفق به وجود آمد كه دشمن قوى پنجه خود را، در هم شكست.[19]

اهمیت این مسأله وقتی آشکار می شود که بدانیم روحيه افراد لجوج و كينه‏ توز مخصوصاً اقوامی بى خبر همچون مردم عصر جاهليت آشنا به گونه ای است که كينه‏ ها و عداوت ها را نه به وسيله مال و ثروت مى توان زدود نه با جاه و مقام، بلکه تنها راه فرو نشاندن آن انتقام است همان انتقامى كه به صورت زنجيره‏اى تكرار می شود و در هر بار چهره زشت آن هولناك‏تر و دامنه آن وسيع‏تر می گردد.[20]

با این تفاسیر تنها چيزى كه مى‏ تواند به معنای واقعی آن كينه‏ هاى راسخ و ريشه‏ دار را از ميان ببرد ايجاد يك نوع انقلاب معرفتی و دگرگونى در افكار و انديشه‏ ها و جان ها است؛ انقلابى كه شخصيت‏ها را دگرگون سازد و طرز تفكرها را عوض كند به طورى كه اعمال گذشته در نظرشان پست و ناچيز و ابلهانه جلوه كند و به دنبال آن دست به يك خانه تكانى در اعماق وجود خود بزنند و زباله‏ هاى كينه و قساوت و انتقام‏جويى و تعصب‏ هاى قبيله ‏اى و مانند آن را بيرون بريزند و اين كارى است كه از پول و ثروت هرگز ساخته نيست بلكه تنها در سايه ايمان و توحيد حقیقی امكان‏پذير است.[21]

پیامبر صلی الله علیه و آله و تشکیل «امت واحده» در مدینه

يكى از كارهاى مهم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله ايجاد وحدت‏ صفوف و تشكيل جامعه واحد اسلامى و زدودن كينه‏ ها از سينه ‏ها بود.[22]

لذا نخستين كارى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بعد از هجرت به مدينه و بر طرف شدن موانع به آن مبادرت ورزيد، تشكيل‏ حكومت‏ اسلامى‏ و تبيين‏ قوانين اسلام بود.[23]

حكومت جديد التأسيسی که با هدف ایجاد اصلاحات سياسى و اجتماعى، ميان مهاجران و انصار عقد اخوت بست.[24]

همچنين آن حضرت با يهودیان مدينه پيمان‏نامه همزيستى‏ مسالمت‏آميز امضا نمود و البتّه اين پيمان‏ نامه ‏ها همانند ميثاق بين المللى داراى اعتبار بود.[25]

امضاى تعهدنامه‏ ها و پيمان‏نامه ‏ها با سران قبايل، در راستاى همكارى و زندگى مسالمت‏ آميز، يكى از جلوه‏هاى بارز وحدت گرایی در سیرۀ رسول خدا صلى الله عليه و آله بود.[26]،[27]

از این جهت مسلمين نیز توانستند با کسب آگاهى كافى و اتّحاد صفوف، در برابر دشمنان بى شمارشان پیروز شوند، و اینچنین طرح حكومت‏ اسلامى را با سرعت‏ پيش ببرند.[28]

و اینچنین پيامبر اسلام، از نظر مديريّت وحدت گرایانه آنچنان نيرومند بود كه از يك جامعه نيمه وحشى، تمدّنى بزرگ به وجود آورد و از قبائل پراكنده عرب توانست تشكيل امّتى بدهد.[29] حال آنکه تأليف امّتى واحد از قبائلى كه در طول تاريخ به نزاع و تخاصم و حمله و هجوم بر يكديگر عادت كرده بودند و خون همديگر را مى‏ريختند؛ در اندك مدّتى، كارى بس بزرگ و معجزه اجتماعى بى‏نظيرى است كه تأثير آن بر كلّ تاريخ بشر بر كسى پوشيده نيست.[30]

بازتولید پیمان اخوت و برادری

اخوّت‏ اسلامى و دوستى مسلمانان با يكديگر از بديهى‏ترين مسائل اسلامى است كه از آغاز اسلام وجود داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله بارها آن را تبليغ كرد و بر آن تأكيد نهاد.[31]

هنگامى كه مسلمانان از مكه به مدينه‏ هجرت كردند پيوند و رابطه آنها را با بستگان مشركشان كه در مكه بودند به كلى قطع گردید؛ در این بین پيامبر صلی الله علیه و آله به فرمان الهى، مساله عقد اخوت و پيمان‏ برادرى را در ميان آنها برقرار ساخت.[32]

این مسأله از آن جهت حائز اهمیت بود که جامعه كوچك اسلامى آن روز از دو گروه «مهاجران مكّه» و «انصار مدينه» تشكيل مى‏ شد. دو گروه با دو فرهنگ متفاوت و آداب و رسوم مختلف كه فقط اسلام، حلقه اتّصال آنان بود.[33]

لذا پيامبر بايد آنها را دقيقاً هماهنگ ساخته و سازماندهى می کرد و انگيزه ‏هاى حركت در مسير واحد را در آنها به وجود می آورد، و هر گونه اختلاف را برمی چيد.[34]

بنابراین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، دست به يك اقدام بى‏ سابقه و ابتكارى زد و ميان يك دسته 50 نفرى از مهاجران، با دسته ديگرى به همين تعداد از انصار، «دو به دو» پيمان اخوت و برداری بست و ميان بعضى از مهاجران نيز اين معنى را ايجاد نمود.[35]

لازم به ذکر است اسلام دارای دو نوع برادرى است ؛ برادرى عمومى كه تمام افراد مسلمان در آن مشتركند، و ديگرى برادرى خصوصى كه از طريق «عقد مواخاه؛ بستن پيمان برادرى» حاصل مي شود، و هر كدام از اين دو نوع اخوت، تعهدات و وظائفى را دربر دارد.[36]

درست است كه مسلمانان به نحو عام با یکدیگر برادرند، ولى عقد اخوت يك پيمان نزديك تر و جدّى‏تر بود كه قدرت تأثير عجيبى داشت، و از اين طريق‏ مشكل تنهائى و غربت مهاجران از يك سو، و ناهماهنگى ‏ها از سوى ديگر برچيده شد، و عملًا همه عضو يك خانواده شدند.[37]

اين پيمان برادرى خصوصى اسلامى به قدرى عميق و ريشه‏ دار بود كه حتى طبق پاره‏اى از روايات اسلامى، برادران از يكديگر ارث مى‏ بردند، تا بعد از غزوه بدر كه آيه شريفه «اولو الارحام ...[38]» نازل گرديد و در باب ارث، بر ثبوت ارث براى ارحام و طبقه‌بندى آنان به میزان خویشاوندیشان استناد شده است.[39]

بی شک قانون اخوت اسلامی تنها مربوط به مسلمانان نخستين نبوده امروز هم كه اسلام سايه خود را بر میلیاردها مسلمان جهان گسترده و از نژادهاى مختلف و اقوام كاملاً متفاوت و گروه‏ هاى اجتماعى متنوع پيروانى دارد هيچ حلقه اتصالى نمى ‏تواند آنها را به هم متحد و مرتبط سازد بلکه نصرت و پيروزى، تنها از راه اخوت اسلامى ميسر است.[40]

با این اوصاف می توان دریافت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چه كار مهمى انجام داد كه چنان جامعه ظلمانى و فاسد و ننگينى را به جامعه‏اى نورانى كه امنيّت و ايمان و اخوّت‏ و برادرى بر آن حاكم بود، مبدّل ساخت.[41]

اختلاف زدايي و ايجاد وحدت اجتماعي

پيامبر صلی الله علیه و آله با كلمات‌ روشن‌ بخش‌ و هدايت‌گر و هم‌ با سيره عملي‌ خود، همواره‌ امت‌ را به‌ اتحاد و هم بستگي‌ و دوري‌ از تفرقه‌ و پراكندگي‌ دعوت‌ نموده‌ است‌ و هرگز اجازه‌ بروز اختلاف‌ و تفرقه‌ ميان‌ مسلمانان‌ را نداده‌ است‌.[42]

به عنوان نمونه آن حضرت به هنگام ورود به مدينه و استقبال پرشكوه مردم شهر و انتظار هر يك از آنها كه پيامبر به خانه او وارد شود، بيم اين مى‏رفت كه هرگونه ترجيح در ميان افراد و قبائل، به اختلاف و تفرقه بینجامد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با يك الهام الهى فرمود: «ناقَتى مأمورَة؛[43]شتر من، خود دستورى دارد كه اجراء خواهد كرد!)، و ناقه به راه خود ادامه داد تا در كنار خانه «ابوايّوب انصارى» بر زمين نشست و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر او وارد شد و مسأله بدون كمترين ناراحتى پايان يافت![44]

هم چنین پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى تحكيم آئين نوپاى اسلام در مدينه، ميان مسلمانان و قبائل موجود در داخل مدينه پيمان عدم تعرّض بست؛ و مادام كه آنها به اين پيمان وفادار ماندند، او به پيمان خويش وفا كرد؛ و از اين طريق، راه را براى وحدت و پيشرفت فكرى و فرهنگى كه در آن روز از همه چيز مهمتر بود هموار ساخت. اين پيمان ها نقش مؤثّرى در رشد سريع‏ اسلام و تقویت وحدت اسلامی داشت.[45]

لذا در تاریخ آمده است، يكى از موفقيت‏ هاى بزرگ پيغمبر صلى الله عليه و آله پس از هجرت به «مدينه»، اين بود كه به وسيله اسلام صلح و صفا در ميان آن قبایل ايجاد كرد، و با اتحاد آنها جبهه نيرومندى در «مدينه» به وجود آمد.[46]

اما از آنجا كه ريشه‏ هاى اختلاف‏، فوق العاده زياد و نيرومند، و اتحاد، تازه و جوان بود، گاه بى گاه، بر اثر عواملى، اختلافات فراموش شده شعله‏ ور مى‏شد، كه به زودى در پرتو تعليمات اسلام و تدبير پيامبر صلى الله عليه و آله خاموش مى‏ گشت.[47]

به عنوان مثال روزى دو نفر از قبيله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر يكديگر قرار گرفتند، و هر كدام افتخاراتى را كه بعد از اسلام نصيب قبيله او شده بود، بر مى‏ شمرد.[48]

«ثعلبه» گفت: «خزيمة بن ثابت» (ذو الشهادتين) و «حنظله» (غسيل الملائكه) كه هر كدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنين «عاصم بن ثابت»، و «سعد بن معاذ» از ما مى‏ باشند.[49]

در برابر او «اسعد بن زراره» كه از طايفه «خزرج» بود گفت: چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن كعب، و معاذ بن جبل، و زيد بن ثابت، و ابو زيد، به علاوه «سعد بن عباده» رئيس و خطيب مردم «مدينه» از ما است.[50]

كم كم كار به جاى باريك كشيد، و قبيله دو طرف از جريان آگاه شدند، و دست به اسلحه برده و در برابر يكديگر قرار گرفتند، بيم آن مى‏رفت كه بار ديگر آتش جنگ بين آنها شعله ‏ور گردد و زمين از خون آنها رنگين شود![51]

خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد، آن حضرت فوراً به محل حادثه آمد، و با بيان و تدبير خاص خود به آن وضع خطرناك پايان داد، و صلح و صفا و وحدت را در ميان آنها بر قرار نمود.[52]،[53]

در فراز تاریخی دیگر می خوانیم: دو قبيله در ميان قبائل عرب به نام« بنى ضمره» و«اشجع» وجود داشتند كه قبيله اول با مسلمانان پيمان ترك تعرض بسته بودند و طايفه اشجع با بنى ضمره نيز هم پيمان بودند.[54]

بعضى از مسلمانان از قدرت طايفه بنى ضمره و پيمان شكنى آنها بيم ناك بودند، لذا به پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله پيشنهاد كردند كه پيش از آنكه آنها حمله را آغاز كنند مسلمانان به آنها حمله ‏ور شوند، پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «كلا فانهم ابر العرب بالوالدين و اوصلهم للرحم و اوفاهم بالعهد؛ نه، هرگز چنين كارى نكنيد، زيرا آنها در ميان تمام طوائف عرب نسبت به پدر و مادر خود نيكوكارترند، و از همه نسبت به اقوام و بستگان مهربان تر، و به عهد و پيمان‏ خود از همه پايبندترند»![55]

 پس از مدتى مسلمانان با خبر شدند كه طائفه‏ «اشجع» به سركردگى مسعود بن رجيله به نزديكى مدينه‏ آمدند؛ پيامبر نمايندگانى نزد آنها فرستاد تا از هدف سفرشان با خبر شود، آنها گفتند: «ما آمده‏ايم پيمان‏ ترك مخاصمه با محمّد صلی الله علیه و آله ببنديم و در منازعات شما با ديگران بى‏طرف بمانيم» پيامبر دستور داد مقدار زيادى خرما به عنوان هديه براى آنها ببرند، و پيمان ترك تعرّض را با آنها امضا فرمود.[56]

رحمت و مودّت پایه‌های وحدت در سیره نبوی

اسلام دين دوستى و محبّت است؛[57] همانگونه که عطوفت و مهربانى پيامبر رحمت‏، موجب جذب و جلب مردم به سمت آن حضرت شد.[58]

از این رهگذر ايجاد يك امّت مسلمان پرقدرت از آن مردم عقب افتاده، و تبديل دل هاى پراكنده و پر از كينه آنها، به قلب هايى متّحد و مهربان، يك معجره الهى بود.[59]

بنابراين، اگر يكى از معجزاتِ مهمّ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را تأليف قلوب و جمع بين جمعيّتى خشن و پر كينه، و ايجاد محبّت و صفا و صميميّت بين آنها بدانيم، سخن به گزافه نگفته‏ ايم.[60]

به عنوان نمونه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه از مكّه هجرت كرده و به مدينه هجرت نمود، مكّه دچار خشكسالى و قحطى شد.[61]

 شهرى كه داراى امنيت پايدار و نعمت‏هاى مختلف و دربردارنده بزرگترين نعمت یعنی وجود پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، بود بر اثر كفران نعمت و ناسپاسى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، هفت

سال دچار قحطى، خشكسالى، گرسنگى و ناامنى گرديد. وضعيّت نامطلوب و سخت آنها به جايى رسيد كه پيامبر رحمت‏ براى آنها از مدينه آذوقه فرستاد.[62]

در برشی دیگر، ريزش رحمت پيامبر صلى الله عليه و آله پس از فتح مكّه‏ ستودنی است؛ برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله با دشمنانش پس از فتح مكّه که يك نمونه از اين سيره عملى است.[63]

گفتنی است پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله سيزده سال قبل از هجرت به مدينه، در مكّه مكّرمه بسيار آزار ديد، به گونه ‏اى كه مكّه يادآور آلام و مصيبت ها و نامردمي ها و مشكلات و گرفتاري هاى فراوانى براى آن حضرت بود؛ چرا كه سرسخت‏ترين دشمنان آن حضرت در مكّه بودند؛ ولى هنگامى كه سپاه اسلام مكّه را فتح كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله بر آن دشمنان لجوج و عنود، كه منشأتمام مصيبت ها و مشكلات بودند پيروز شد، با يك جمله زيبا همه آنها را مشمول عفو و رحمت اسلامى قرار داد و خطاب به آنها فرمود:«اذْهَبُوا انْتُمُ الطُّلَقاء؛تمام شما آزاديد، به هر كجا مايليد برويد»![64]

حتّى وقتى خبر دادند كه يكى از سربازان اسلام پرچمى به دست گرفته، و شعار انتقام جويى سر مى‏دهد، حضرت ناراحت شد، و پرچم را از دست آن سرباز گرفت و به جاى شعار انتقام، شعار صلح و دوستى سرداد:«الْيَوْمَ يَوْمُ‏ الْمَرْحَمَةِ؛امروز روز رحمت و محبّت است![65]

اين يك طرح بسيار مهم و عجيب بود كه به ضميمه فرمان عفو عمومى، مردم حجاز را از گذشته تاريك و پرماجراى خود دور کرد، و در پرتو اسلام زندگى نوينى به آنها بخشيد كه از كشمكش ها و جنجال هاى مربوط به گذشته كاملا خالى، بود.و اين كار فوق العاده به پيشرفت اسلام كمك كرد و سرمشقى است براى امروز و فرداى ما.[66]

سخن آخر:( سیره پیامبرصلی الله علیه و آله؛ الهام بخش وحدت است)

به يقين اين اصلاحات و اقدامات و سیرۀ وحدت بخش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مخصوص زمان ظهور آن حضرت نبود. اگر امروز هم به تعليمات و برنامه‏ هاى آن حضرت عمل كنيم هم نور وحدت‏ جامعه اسلامى را فرا مى‏ گيرد و هم دست زورمندان ظالم كوتاه مى‏ گردد و هم سختي ها و مشاكل اجتماعى آسان مى‏ شود.[67]

آری اگر جامعه بيدار باشد مسلما با يارى پروردگار كه وعده پيروزى به دوستانش داده است همه نقشه‏ هاى دشمنان و منافقان خنثى مى‏شود و توطئه ‏هايشان در نطفه خفه مى‏ گردد، به شرط اينكه مخلصانه از آموزه های وحدت بخش رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله در تقویت اتحاد امت اسلامی تبعیت بجوئیم.[68]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 


[1] پيام قرآن ؛ ج‏7 ؛ ص337.

[2]« فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرينَ وَ انْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ‏»،(سورۀبقره؛آیۀ213).

[3] پيام قرآن ؛ ج‏7 ؛ ص336.

[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص93.

[5] « هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ»،( سوره انفال؛ آيات 62- 63).

[6] « وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»،( سوره آل عمران؛ آيه 103).

[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص94.

[8] گفتار معصومين(ع) ؛ ج‏1 ؛ ص66.

[9] مثالهاى زيباى قرآن، ج‏2، ص: 87.

[10] همان ؛ ص160.

[11] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص44.

[12] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏2 ؛ ص352.

[13] اسلام در يك نگاه ؛ ص62.

[14] همان.

[15] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص44.

[16] همان.

[17] همان؛ص45.

[18] تفسير نمونه ؛ ج‏7 ؛ ص231.

[19] همان.

[20] همان؛ص232.

[21] همان ؛ ج‏2 ؛ ص99.

[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏8 ؛ ص510.

[23] پيام قرآن، ج‏8، ص: 292.

[24] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص528.

[25] همان؛ص529.

[26] ر. ك: اضواء على سنة الرسول؛ ص 189؛ الفقه الاسلامى و ادلّته؛ ج 8؛ ص 6312؛ مكاتيب الرسول؛ ج 1؛ ص 262.

[27] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص529.

[28] پيام قرآن، ج‏10، ص 267.

[29] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص27.

[30] همان.

[31] آيات ولايت در قرآن ؛ ص43.

[32] تفسير نمونه ؛ ج‏17 ؛ ص200.

[33] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص34.

[34] همان.

[35] قرآن و آخرين پيامبر : تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون ؛ ص259.

[36] همان.

[37] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص35.

[38] سورۀ انفال؛آیۀ75.

[39] قرآن و آخرين پيامبر : تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون، ص: 260.

[40] تفسير نمونه ؛ ج‏7 ؛ ص233.

[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏3 ؛ ص624.

[42] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص34.

[43] سيره« ابن هشام»؛ ج 2؛ ص 140.

[44] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص34.

[45] همان؛ ص 36.

[46] تفسير نمونه ؛ ج‏3 ؛ ص25.

[47] همان؛ص26.

[48] همان.

[49] همان.

[50] همان.

[51] شان نزول آيات قرآن، ص: 112.

[52] بحار الانوار؛ ج 18؛ ص 155 و 156.

[53] تفسير نمونه ؛ ج‏3 ؛ ص26.

[54] همان ؛ ج‏4 ؛ ص54.

[55] همان.

[56] پيام قرآن ؛ ج‏10 ؛ ص329.

[57] مشكات هدايت ؛ ص225.

[58] آيين رحمت ؛ ص25.

[59] همان ؛ ص26.

[60] همان.

[61] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص384.

[62] همان.

[63] آيين رحمت ؛ ص45.

[64] تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 3؛ ص 61 ، حمیری؛ ابن‌هشام، پیشین؛ ج2؛ ص 412 ، عیون الاثر؛ج 2؛ ص 226.

[65] آيين رحمت ؛ ص46.

[66] تفسير نمونه، ج‏27، ص: 410.

[67] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏8، ص 197.

[68] تفسير نمونه ؛ ج‏7 ؛ ص436.

captcha