حقیقت تقدیر در شب قدر از منظر معظم له

حقیقت تقدیر در شب قدر از منظر معظم له


فهرست عناوین: تقدیر در لغت/ فیها یفرق کل امر حکیم/ نزول قرآن و تقدیر امور/ مفهوم قضا و قدر/ مفهم شناسی تقدیر در آینۀ روایات/ رابطه تقدیر شب قدر با اختیار/ نزول فرشتگان در شب قدر برای تعیین سرنوشت انسان/ برای تغییرِ تقدیر، تدبیر کنیم‌

مسأله تقدير و سرنوشت از جمله مسائلى است كه در تمام آيينها براى ملل جهان مطرح مى‏باشد و اعتقاد به آن از اختصاصات ملّتى نيست اگر چه توجّه كتاب آسمانى ما و احاديث اسلامى به آن محسوس‏تر و چشم گيرتر است.[1]

در این میان شب قدر، شبى است كه مقدّرات‏ يك سال انسانها بر اساس لياقت‏ها و شايستگى‏هاى آنان تعيين مى‏گردد؛ در تمام سال، شبى به عظمت و فضيلت آن نمى‏رسد و عمل در آن از عمل در هزار ماه برتر است.[2] شبی پربركت كه مقدرات‏ جهان بشريت با نزول قرآن رنگ تازه‏اى به خود گرفت، شبى كه سرنوشت خلايق و مقدرات يكسان در آن رقم زده مى‏شود[3]

فرشتگان خداوند و فرشته‏اى به نام «روح» كه اعظم همه فرشتگان است در آن شب، به اذن پروردگار به زمين فرود مى‏آيند و خدمت امام زمان عليه السلام مى‏رسند و آنچه را كه براى هر كس در طول سالِ آينده مقدّر شده است بر آن حضرت عرضه مى‏دارند.[4]،[5]

البته  بعضى از ناآگاهان آن را به معناى جبر تفسير كرده‏اند و در مواجهه با مفهوم تقديرات الهى و مقدّرات‏ به بیراهه رفتند؛ لذا شایسته است حقیقت مفهوم تقدیر در شب قدر با بهره گیری از آموزه های ناب اسلامی بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.[6]

تقدیر در لغت

«تقدير» به معناى‏ اندازه‏گيرى‏ و موزون ساختن است.[7]

فیها یفرق کل امر حکیم

شب قدر به اين جهت«قدر» ناميده شده كه جميع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعيين مى‏شود، شاهد اين معنى آیۀ شریفۀ قرآن کریم است:«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ‏؛[8] ما اين كتاب مبين را در شبى پر بركت نازل كرديم، و ما همواره انذار كننده بوده‏ايم، در آن شب كه هر امرى بر طبق حكمت خداوند تنظيم و تعيين مى‏گردد»[9]

تعبير به«يفرق» اشاره به اين است كه همه امور و مسائل سرنوشت‏ساز در آن شب مقدر مى‏شود، و تعبير به«حكيم» بيانگر استحكام اين تقدير الهى و تغيير ناپذيرى و حكيمانه بودن آن است، منتها اين صفت در قرآن معمولا براى خدا ذكر مى‏شود ولى توصيف امور ديگر به آن از باب تاكيد است.‏[10]

اين بيان هماهنگ با روايات متعددى است كه مى‏گويد: در آن شب، مقدرات يك سال انسانها تعيين مى‏گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور ديگر، در آن ليله مباركه تفريق و تبيين مى‏شود.[11]

البته اين امر هيچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مساله اختيار ندارد، چرا كه تقدير الهى به وسيله فرشتگان بر طبق شايستگي ها و لياقت هاى افراد، و ميزان ايمان و تقوى و پاكى نيت و اعمال آنها است.[12]

يعنى براى هر كس آن مقدر مى‏كنند كه لايق آن است، يا به تعبير ديگر زمينه‏هايش از ناحيه خود او فراهم شده، و اين نه تنها منافاتى با اختيار ندارد و بلكه تاكيدى بر آن است.[13]

نزول قرآن و تقدیر امور

قابل توجه اينكه در برخی آیات قرآن کریم به طور اشاره، و در آيات سوره قدر با صراحت اين معنى آمده است كه قرآن در شب قدر نازل شده، و چه پرمعنى است اين سخن؟[14]

شبى كه مقدرات بندگان و مواهب و روزي هاى آنها تقدير مى‏شود در چنين شبى قرآن بر قلب پاك پيامبر ص نازل مى‏گردد، آيا اين سخن بدان معنى نيست كه مقدرات و سرنوشت شما با محتواى اين كتاب آسمانى پيوند و رابطه نزديك دارد؟! آيا مفهوم اين كلام آن نيست كه نه تنها حيات معنوى شما كه حيات مادى شما نيز با آن رابطه ناگسستنى دارد؟ پيروزى شما بر دشمنان، سربلندى و آزادى و استقلال شما، آبادى و عمران شهرهاى شما همه با آن گره خورده است.[15]

آرى در آن شبى كه مقدرات تعيين مى‏شد قرآن نيز در آن شب نازل گرديد!.[16]نزول قرآن در شب «قدر» همان شبى كه مقدرات و سرنوشت انسان ها در تمام سال در آن شب تعيين مى‏شود دليل ديگرى بر سرنوشت ساز بودن اين كتاب بزرگ آسمانى است‏[17].

مفهوم قضا و قدر

مفهوم صحيح قضا و قدر چنان كه از منابع اسلامى استفاده مى‏شود دو چيز است:[18]

اوّل: عموميّت قانون علّيّت نسبت به هر چيز و اين كه هر حادثه و معلولى علّتى دارد و تقدير و اندازه‏گيرى هر پديده‏اى نيز متناسب با وضع علّت آن مى‏باشد، كه آن را «قضا و قدر تكوينى» مى‏ناميم.[19]

دوّم: اين كه اعمال و كارهاى ما همه بايد طبق برنامه باشد، هم اصل آن، و هم اندازه و كمّيت و كيفيّتش كه آن را «قضا و قدر تشريعى» مى‏ناميم، و ملاحظه مى‏كنيد كه ايمان به قضا و قدر به اين دو معناى سازنده و حركت آفرين و منطقى است.[20]

در تبیین این مسأله باید گفت  قضا مربوط به آفرينش عالم امر و عقول يعنى جهان ماوراى طبيعت است و قدر، اشاره به عالم خلق يعنى جهان طبيعت است.[21]

 يكى از تفسيرهاى روشن قضا و قدر كه آيات و روايات نيز بر آن گواهى مى‏دهد-اين است كه قضا هم در عالم تكوين و هم در عالم تشريع اشاره به فرمان الهى براى اصل وجود چيزى است و قدر، اشاره به اندازه‏گيرى‏ها و اجزا و شرايط آن است؛ مثلا فرد بزرگى فرمان مى‏دهد مسجد يا بيمارستانى ساخته شود. اين مصداق قضاست؛ سپس نيازها و اندازه‏گيرى‏هاى آن را بيان مى‏كند؛ اين قدر است. فرمان خدا به اداى نماز و روزه در عالم تشريع، قضاست و دستور او نسبت به اجزا و شرايط آن، قدر است.[22]

مفهم شناسی تقدیر در آینۀ روایات

در این زمینه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايد: «پنج طايفه‏اند كه دعاى آنها مستجاب نمى‏شود، يكى از آنان كسى است كه از زير ديوار كج كه در حال ريختن است، فرار نكند و ديوار فرو ريزد!»[23] نكته عدم استجابت دعاى چنين فردى روشن است، زيرا سرنوشت كسى كه از ديوار كج بگذرد و فرار نكند مرگ است، ولى با اختيار خود به استقبال اين سرنوشت رفته است در صورتى كه مى‏توانست تقدير ديگرى را انتخاب كند.[24]

اميرمؤمنان عليه السلام از زير ديوار خراب و شكسته‏اى كه مشرف بر ريختن بود فرار مى‏كند، وقتى كه به او اعتراض مى‏شود كه: آيا از قضا و قدر خداوند فرار مى‏كنى؟ مى‏فرمايد: «افِرُّ مِنْ قَضاءِ اللَّهِ الى قَدَرِ اللَّه؛ از قضايى به قضاى ديگر و از سرنوشتى به سرنوشت ديگر فرار مى‏كنم و هر دو تقدير خداوند است!»[25]،[26] من در انتخاب هر دو آزاد و مختار هستم، اگر در زير ديوار بنشينم و فرو ريزد و بميرم، به حكم سرنوشت است و اگر فرار كنم و سالم بمانم، آن نيز به حكم سرنوشت خواهد بود.[27]

هم چنین هنگامى كه از امام هشتم عليه السلام سؤال مى‏شود كه تقدير خداوند درباره افعال خوب و بد بندگانش چيست؟ امام عليه السلام مى‏فرمايد: «هر نوع عملى كه بندگان خدا از خوب و بد انجام دهند، به تقدير خداست!» سپس امام علیه السلام يك چنين تقدير گسترده را آن هم در تمام اعمال بشر، اعم از خوب و بد با نتايجى كه در دنيا و آخرت دامنگير انسان مى‏گردد تفسير مى‏كند و مى‏فرمايد:«الحكم عليهم بما تستحقّوه على افعالهم من الثّواب و العقاب فى الدّنيا و الآخرة؛[28] تقدير خداوند همان نتايج و پاداش‏ها و كيفرهايى است كه در دنيا و آخرت دامنگير انسان مى‏شود!»[29]

اين احاديث روشنگر حقيقتى است كه درباره قضا و قدر گفته شد و آشكارا مى‏رساند كه قضا و قدر عاملى جدا از زندگى و اراده و خواست انسان نيست؛ بلكه تقدير همان سنن الهى است كه بر صفحه هستى حكومت مى‏كند و انسان در انتخاب هريك از آنها مختار است و پس از انتخاب يكى از آنها هر نوع نتيجه‏اى كه به انسان بازگشت مى‏كند، به حكم خداوند و تقدير اوست و هيچ عملى از اعمال انسان از حيطه تقدير الهى خارج نيست؛ اگر بذر خوبى بيفشاند، به حكم قضاى الهى نتايج مثبت و نيك آن را خواهد ديد؛ اگر نهال نفاق و بدى غرس كند، به حكم سرنوشت، ميوه تلخ آن را خواهد چيد و هر دو به تقدير خداست و هيچ كارى از خوب و بد، از دايره قضا و قدر او بيرون نمى‏باشد.[30]

رابطه تقدیر شب قدر با اختیار

متأسّفانه براساس سوء تفسيرى كه از طرف افراد غير وارد نسبت به قضا و قدر شده است، نوع مردم از اين دو لفظ خاطره خوشى ندارند، چه بسا از شنيدن اين دو كلمه به خود مى‏لرزند و تقدير الهى را عاملى خارج از محيط زندگى‏ مى‏پندارند كه بر روى اراده انسان اثر مستقيم دارد، گاهى به صورت يك عامل مثبت جلوه مى‏كند و انسان را از طريق جبر و اكراه، برانجام عملى وادار مى‏نمايد و گاهى جنبه نفى دارد و بشر را خواه و ناخواه، از انجام كارى باز مى‏دارد.[31]

تقدير به اين معنا در افعال اختيارى بشر افسانه‏اى بيش نيست، بلكه حقيقت تقدير را بايد در محيط زندگى جستجو كرد و هرگز نبايد براى آن واقع و سازنده‏اى جز انسان و اراده او، چيزى تصوّر نمود.[32]

به عنوان نمونه تقدير الهى درباره ملّتى كه تن به تنبلى و بيكارى در دهند و با يكديگر به اختلاف و نزاع برخيزند و نيروهاى خداداد را در مسيرهاى غلط به هدر دهند و از وضع زمان و محيط خود آگاهى نداشته باشند و با فرو رفتن در منافع شخصى از حال همنوعان خود بى‏خبر بمانند، آن است كه دير يا زود از هم متلاشى گردند.

و یا جوانى كه زندگى خود را با امكانات زياد و اعصاب پولادين و فهم و هوش سرشار آغاز كند، دو تقدير و دو سرنوشت كه هر دو به حكم قضاى الهى است در انتظار اوست تا كدام‏يك از آنها را انتخاب كند؛ هرگاه امكانات مادّى‏ و معنوى خود را در راه تحصيل علم و دانش يا بازرگانى به كار اندازد، يك عمر با سعادت و تندرستى به سر خواهد برد.[33]

ولى هرگاه از اين سرمايه‏هاى مادّى و فكرى سوء استفاده نمايد و امكانات خود را در راه ميگسارى و قمار بازى و نافرمانى‏هاى ديگر كه موجب تباهى زندگى و عمر است مصرف نمايد، قطعاً بايد پس از مدّتى با بدنى رنجور و بيمار و اعصابى كوفته، در گوشه‏اى بيفتد و عمرى را با درد و رنج به سر ببرد، هر دو تقدير مربوط به خداست، ولى او در انتخاب هر يك آزاد است و نتيجه‏اى كه از انتخاب هريك دامنگير او مى‏شود به تقدير و خواست خداست؛ چنان كه از نيمه راه باز گردد، سرنوشتى را جاى سرنوشت ديگرى نشانده است و اين نيز به تقدير خداوند است؛ زيرا او ما را آفريده و به ما اجازه داده است كه از نيمه راه باز گرديم و از كرده خود پشيمان شويم، در نتيجه سرنوشتى را جاى سرنوشت ديگرى جايگزين سازيم.[34]

پيروان مكتب اهل‏بيت مسلمانان را به روش «أمرٌ بين‏الامرين» و راه وسط و متعادل دعوت مى‏نمايند. مقصود از راه وسط آن است كه افعال انسان هم به خدا و هم به انسان مستند است: «لا جبر و لا تفويض بل امرٌ بين الامرين» در اين عقيده ضمن آنكه خداوند مدبّر همه امور شمرده شده، نقش انسان نيز ناديده گرفته نشده و سرنوشت و تقدير او به دست خود او سپرده شده است. به بيان ديگر: خداوند انسان را مختار آفريده تا بتواند راه سعادت خود را برگزيند، بنابراين موظف است با عوامل فقر مبارزه كند و تن به ظلم و ستم و استثمار ندهد.[35]

نزول فرشتگان در شب قدر برای تعیین سرنوشت انسان

در کلام وحی می خوانیم:«تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ[36]؛ فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براى (تقدير) هر كارى نازل مى‏شوند».[37]

منظور از «من كل امر» اين است كه فرشتگان براى تقدير و تعيين سرنوشت ها و آوردن هر خير و بركتى در آن شب نازل مى‏شوند، و هدف از نزول آنها انجام اين امور است.[38]

برای تغییرِ تقدیر، تدبیر کنیم

گفتنی است تقديرات الهى در بسيارى از موارد هماهنگ با تدبيرات ما است؛ يعنى خداوند مقدّر كرده آنها كه تلاش و كوشش مى‏كنند سهم بيشترى داشته باشند و آنها كه سست و تنبل‏اند سهم كمتر. اين هماهنگي تقدير و تدبير، پاسخ روشنى به كسانى مى‏دهد كه به بهانه تقدير از تدبير سرباز مى‏زنند و تن به تنبلى مى‏دهند.[39]لذا انسان نبايد از اراده و تقديرات الهى و اين‏كه همه چيز به دست اوست غافل شود و نيز نبايد دست از تلاش و كوشش بردارد.[40]

با این تفاسیر نبايد از آياتى كه درباره تقدير و سرنوشت انسان به‏وسيله پروردگار است چنين استنباط كرد كه تلاش در اين زمينه نقش ندارد و اينها را بهانه تنبلى و فرار از زير بار مسؤوليّت‏ها و مجاهدت‏ها در مقياس فرد و اجتماع قرار داد كه اين پندار بر ضدّ آيات فراوانى از قرآن است كه تلاش را معيار موفّقيّت‏ها شمرده.[41]

حال آنکه اسلام به اندازه‏اى روى تأثير تلاش‏ها و كوشش‏ها و سعى و عمل در ساختن سرنوشت هر انسانى تأكيد مى‏كند كه اصلًا وجود انسان را تا چه رسد به سرنوشتش در گرو اعمال او مى‏داند:«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»[42]، «وَ كُلُّ امرءٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ»[43]؛ يعنى هر كس در گرو اعمال خويش است.[44]و اين بالاترين تعبير براى ترسيم خطوط آزادى انسان است.[45]

ولى در بيرون دايره تلاش و كوشش ما و آنجا كه از حريم قدرت ما خارج است، دست تقدير تنها حكمران است، و آنچه به مقتضاى قانون عليت كه منتهى به مشيت و علم و حكمت پروردگار مى‏شود مقدر شده است انجام‏پذير خواهد بود.[46]

منتها افراد با ايمان و خداپرست كه به علم و حكمت و لطف و رحمت او مؤمن هستند همه اين مقدرات را مطابق«نظام احسن» و مصلحت بندگان مى‏دانند، و هر كس بر طبق شايستگي هايى كه اكتساب كرده است مقدراتى متناسب آن دارد.[47]

سخن آخر

خوشا به حال آن كس كه از فيض عظيم اين شب كه شب نزول قرآن است، بهره‏مند شود و با دعا و مناجات و گريه و توبه، به درگاه حقّ روى آورد و زمينه تقديرات ارزشمند و سرنوشت معنوى و روحانى والايى را براى خويش فراهم سازد.[48]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی     

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir 


[1] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص65.

[2] كليات مفاتيح نوين ؛ ص783.

[3] تفسير نمونه ؛ ج‏21 ؛ ص147.

[4]  زاد المعاد؛ ص 180.

[5] كليات مفاتيح نوين ؛ ص783.

[6] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏14 ؛ ص383.

[7] لغات در تفسير نمونه ؛ ص435.

[8] سورۀ دخان؛آیۀ 3 و 4.

[9] تفسير نمونه ؛ ج‏27 ؛ ص187.

[10]  در«الميزان» تفسير ديگرى براى اين آيه ذكر شده كه خلاصه‏اش اين است: امور اين جهان داراى دو مرحله است: مرحله اجمال و ابهام كه از آن تعبير به«حكيم» شده، و مرحله تفصيل و كثرت كه از آن تعبير به«يفرق» شده است(تفسیر نمونه؛ ج 18؛ ص 140).

[11] تفسير نمونه ؛ ج‏27 ؛ ص187.

[12] همان.

[13] همان؛ ص 188.

[14] تفسير نمونه ؛ ج‏21 ؛ ص156.

[15] همان.

[16] تفسير نمونه ؛ ج‏21 ؛ ص156.

[17] همان ؛ ج‏27 ؛ ص187.

[18] پيدايش مذاهب ؛ ص254.

[19] همان.

[20] همان.

[21] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏6 ؛ ص646.

[22] همان.

[23] ( بحار؛ج 5؛ ص 105.

[24] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص68.

[25] توحيد صدوق؛ ص 369.

[26] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص68.

[27] همان.

[28]  عيون اخبار الرّضا؛ ص 78؛ ، بحارالانوار؛ ج 5؛ ص 12.

[29] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص 69.

[30] همان؛ ص 70.

[31] همان؛ ص 66.

[32] همان.

[33] همان؛ص68.

[34] همان.

[35] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏2 ؛ ص176.

[36] سوره قدر؛آیۀ4.

[37] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص184.

[38] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏5 ؛ ص549.

[39] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏4، ص: 177.

[40] همان؛ ج‏12 ؛ ص116.

[41] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص378.

[42] سوره مدثر؛ آيه 38.

[43]  سوره طور؛ آيه 21.

[44] پيدايش مذاهب ؛ ص254.

[45] همان؛ ص 255.

[46] تفسير نمونه ؛ ج‏7 ؛ ص443.

[47] همان.

[48] كليات مفاتيح نوين ؛ ص783.

captcha