بازخوانی نقش آیت الله العظمی مکارم شیرازی در قیام 15خرداد

بازخوانی نقش آیت الله العظمی مکارم شیرازی در قیام 15خرداد


فهرست عناوین: آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی‌ و همراهی با نهضت‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌)/ سخنرانی علیه حکومت پهلوی در دهم خرداد 42 به روایت اسناد ساواک/  اعلامیه انجمن دانشجویان اسلامی برای استماع سخنان معظم له/ سخنرانی تاریخی علیه حکومت پهلوی در مسجد هدایت/ سخنان کوبنده علیه رژیم شاهنشاهی در مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک/ دستگيري آیت الله العظمی مکارم شیرازی در شب 15 خرداد 1342/ روایت معظم له از نحوه دستگیری/ دستگيري معظم له به روایت اسناد ساواک/ آزادی از زندان و از سرگیری مبارزه علیه رژیم پهلوی.‌

امام خمينى قدس سرّه مرجع بزرگ شيعه، بنيانگذار نظام جمهورى اسلامى در پانزدهم خرداد سال 1342 هجرى شمسى، نهضت اسلامى را بنياد نهاد و در 22 بهمن سال 1357 هجرى شمسى به پيروزى رسيد و در چهاردهم خرداد ماه 1368 هجرى شمسى به جوار رحمت خداوند شتافت.[1]

در این میان نقش علمای دینی در همراهی امام امت در برپایی قیام 15خرداد و به تبع آن پیروزی انقلاب اسلامی غیر قابل انکار است؛یکی از این افراد موثر و انقلابی، آیت الله العظمی مکارم شیرازی است که مبارزه خود با رژیم پهلوی را از ابتدای دهۀ 40آغاز کرده و در خرداد 1342 نیز توسط حکومت شاه مدتی زندانی شده و پس از آزادی مبارزات خود را از سر گرفت.[2]

آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی‌ و همراهی با نهضت‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌)

با شروع نهضت اسلامی در ابتدای دهه 1340، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به این نهضت پیوست.[3] معظم له علاوه بر همراهی نهضت، در امور تبلیغی نیز فعال بود و برای سخنرانی به نقاط مختلف کشور سفر می‌کرد.[4]

معظم له درباره رفتار امام خمینی رحمه الله علیه پیش و پس از رحلت آیت‌الله بروجردی و نقش آن در برپایی قیام 15خرداد 1342 می‌گوید: «بعد از وفات آیت‌الله بروجردی در 10 فروردین 1340 یک تفاوت بسیار اساسی در وضعیت امام خمینی دیده می‌شود. شخصیتی که ساکت و خاموش بود و شاید عده‌ای خیال می‌کردند که ایشان در حاشیه مسایل اجتماعی قرار دارد، ناگهان به طوفانی عظیم و سلسله‌جنبان یک حرکت فوق‌العاده مردمی و اسلامی مبدل شد.» آیت‌الله مکارم شیرازی در ادامه، این پرسش را مطرح کرد: «این دوگانگی در حرکت امام خمینی و این تفاوت در خط‌‌‌مشی اجتماعی ایشان از کجا پیدا شد؟» و خودش در پاسخ گفت: «کسانی که امام خمینی را شناخته و آثار ایشان را خوانده باشند، حتی آثاری که در دوران پیش از نهضت نوشتند، به‌خوبی می‌دانند که روحیه امام خمینی همواره روحیه یکسانی بوده است، منتها در طول این مدت شرایط و موقعیت اجتماعی عوض شد.»[5]

در تبیین این مسأله باید گفت هر انقلابی احتیاج به زمینه‌هایی دارد و یکی از مهم‌ترین این زمینه‌ها، آگاهی مردم است. زیرا در دوران مرجعیت آیت‌الله بروجردی، حکومت شاه به اندازه‌ای از ایشان ترس داشت که جرئت نداشت پرده‌ها را زیاده از حد کنار بزند و آشکارا دست به اعمال ضد مذهبی و ضد اسلامی بزند. در آن زمان، هم‌چنین توده‌های مردم در حداقل آگاهی به سر می‌بردند و قادر نبودند به هیچ عنوان دست به حرکت‌های پرشور و انقلابی بزنند. طبعاً امام خمینی در انتظار فرصتی بودند تا آنچه را در کتاب کشف اسرار و برخی دیگر از آثارشان نوشته بودند، تحقق بخشند. [6]

لذا بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی، حکومت پهلوی احساس کرد موانعی که سر راهش بوده، از بین رفته است. به این ترتیب شروع کرد به کنار زدن پرده‌ها و به تدریج برنامه‌های ضد مذهبی و ضد مردمی را آشکار کرد و شدت بخشید. هنگامی که رژیم شاه این اقدامات را شدت بخشید، بر آگاهی مردم نیز افزوده شد و در این هنگام امام خمینی که زمینه را مهیا دیدند با اعلامیه خود درباره لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، اولین جرقه انفجار را زدند. ایشان اعلام کردند: «شاه‌پرستی، یعنی غارتگری». گفتن این حرف در آن زمان بسیار مهم و وحشتناک بود. امام خمینی با اعلامیه‌ها و سخنرانی‌ها به مردم آگاهی و شجاعت دادند و جو رعب و وحشت را که رژیم پهلوی ایجاد کرده بود شکستند. این دو عنصر، یعنی ریختن ترس مردم از رژیم و جانشینی شهامت در دل مردم و آگاهی آنان، دست به دست هم دادند و زمینه قیام 15خرداد1342 را فراهم آوردند.[7]

سخنرانی علیه حکومت پهلوی در دهم خرداد 42 به روایت اسناد ساواک

روز 1342/03/10 از ساعت 10 الی 11/30 صبح آقای شیخ ناصر شیرازی در منزل آیت الله بهبهانی به منبر رفت و در مورد مدرسه فیضیه قم اظهار داشت که 200 نفر کشته شده اند و دولت آنها را دو نفر صورت داده است. ما آزادی نداریم، باید قیام کنیم. نظیر قیام امام حسین.دستگاه ظالم و جبار از روحانیون چه می خواهد. ما از ستم به جان آمده ایم. حریت و آزادی اسلام را می خواهیم. از مملکت ما چه می خواهند.ما ازادی زبان نداریم.[8] آزادی روزنامه نداریم.رادیو نداریم.چرا یک مجله اسلامی را در قم توقیف می کنند ولی این همه مجله های خلاف اسلام آزاد است.[9]

اعلامیه انجمن دانشجویان اسلامی برای استماع سخنان معظم له

به روایت اسناد ساواک، صبح روز شنبه 1342/03/11 اعلامیه ای خطی از طرف دانشجویان اسلامی دانشگاه تهران مبنی بر دعوت دانشجویان برای استماع سخنرانی آقای ناصر مکارم شیرازی به دیوار دانشکده نصب گردیده بود.[10]

در آگهی مزبور از دانشجویان دعوت شده که از ساعت17الی 19روزهای یکشنبه12 و دوشنبه 13خرداد 42 برای استماع سخنرانی آقای ناصر مکارم شیرازی تحت عنوان تاریخ روشن مبارزات اسلام با ظلم و زور در مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول حضور به هم رسانند.[11]

سخنرانی تاریخی علیه حکومت پهلوی در مسجد هدایت

با فرا رسیدن محرم سال 1383 قمری، علی‌رغم تهدیدات ساواک، روحانیان بر مخالفت خود با رژیم شاه افزودند. در روز عاشورا (13خرداد1342) امام خمینی سخنرانی تاریخی خود را در قم ایراد کردند. در همان روز، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی که در تهران منبر می‌رفت از ساعت 4 بعدازظهر در اجتماع هفت هزار نفر در مسجد هدایت سخنرانی کرد.[12]

 ابتدا مختصری درباره حادثه کربلا و مبارزات حسینی صحبت کرد و در ادامه به شدت به حکومت پهلوی اعتراض کرد و با اشاره به یورش ماموران به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 تاکید کرد: «یزید نیز با همین سرنیزه‌هایی که ماموران حکومت پهلوی به فیضیه یورش بردند، مردم را مرعوب می‌کرد.» پس از پایان سخنرانی تند آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی، گروهی از افراد حاضر در مسجد در مسیر خیابان های اسلامبول، چهارراه لاله زار، میدان سپه و ناصر خسرو به سمت سبزه‌میدان راه‌پیمایی کردند. آنان شعار می‌دادند «خمینی، خمینی، خدا نگهدار تو. بمیرد، بمیرد دشمن خونخوار تو» و «خمینی پیروز است.» راه‌پیمایان در حالی که شمارشان به بیش از دو هزار نفر رسیده بود، داخل میدان ارک شدند و خود را به مقابل کاخ گلستان رسانند. سپس به سمت مدرسه حاج ابوالفتح رفتند و در مجلس عزای روحانیون تهران و اعلام پشتیبانی از امام خمینی، شرکت کردند.[13]

سخنان کوبنده علیه رژیم شاهنشاهی در مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک

ساعت17:30روز 1342/03/12 عده ای در حدود 800 نفر از کسبه و دانشجویان انجمن اسلامی در مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول اجتماع نموده بودند[14]و ناصر مکارم شیرازی به منبر رفت پس از تلاوت آیه ای از قرآن درباره علت قیام حسین بن علی صحبت نمود و اظهار نمود بنی امیه فساد و ظلم و جور را به حد اعلاء رسانیده بودند که حسین بن علی قیام نمود تا اینکه شهید شد.[15]به شما می گویم در این مملکت اسلامی چگونه حکومت می کنند. اکنون دشمنان اسلام کمتر از زمان بنی امیه نیستند.اکنون بین هیئت حاکمه و روحانیون اختلاف پیدا شده که اسم اختلاف را نمی شود روی آن موضوع گذاشت بلکه باید گفت ما با یک عده شمر و یزید قدیم طرف هستیم.[16]

با منطق ثابت می کنم که این رژیم فاسد چگونه مردم را گول می زند.دستگاه ما علیه جهل و نادانی اقدام می نماید و به قول خودشان به دهات و اطراف معلم می فرستند تا مردم را از جهل و نادانی نجات دهند ولی از طرف دیگر دانشگاه و دانشجویان را می کوبند و آنان را مضروب می کنند.آیا این است معنی توسعه علم و دانش.[17]

آیا این است دستور خداوند و قرآن...در ایران مسیحی ها، بهایی ها،زردشتی ها و اسراییلی ها هر یک دارای نشریه ای می باشند و در محلی تجمع می نمایند و ما که در این کشور اکثریت داریم و ملت مسلمان هستیم حتی دارای یک نشریه دینی نیستیم.در گذشته نشریه ای به نام مکتب اسلام منتشر می شد که توقیف گردید و نشریه دینی دیگری منتشر شد،ولی آن را هم توقیف کردند و حتی بنده به رئیس آگاهی شهربانی قم مراجعه نمودم و گفتم شما نشریه مکتب اسلام را توقیف نمودید این یکی را دیگر برای چه توقیف کردید.ایشان گفتند برای اینکه پشت جلد نوشته بود مکتب اسلام.آیا این منطق برای توقیف یک نشریه دینی کافی است.[18]

پس کیست که با عقاید شما موافق باشد اکثریت مردم با ما هستند پس شما هستید با سرنیزه هایتان.اما ما بر دل ها حکومت می کنیم و شما با زور سرنیزه. یزید با سرنیزه  بر مردم حکومت می کند و اکنون هم در این کشور حکومت سرنیزه ای شده است. [19]

در خاتمه سخنان خود اضافه نمود خدایا این عمال اسراییل و این بیگانگان و دشمنان دین اسلام که هر روز بر علیه مقدسات دین ما اقدامات مضر می کنند و دستورات اسلامی را تحریف می کنند شرشان را از سر ما کوتاه کن...[20]

دستگيري آیت الله العظمی مکارم شیرازی در شب 15 خرداد 1342
سخنرانی‌های پرشور عاشورا منجر به دستگیری گروهی از روحانیون مبارز شد. به گزارش ساواک، در شب 15 خرداد 1342 «بیست نفر از وعاظ که در چند روز اخیر ایام سوگواری در منابر مردم را تحریک بر علیه امنیت کشور کرده‌اند توسط مامورین شهربانی و ساواک بازداشت شدند؛ از جمله آقایان ناصر مکارم شیرازی، مرتضی مطهری، عباسعلی اسلامی، محمدتقی فلسفی، سیدعبدالکریم هاشمی نژاد و...» روز بعد نیز امام خمینی و عده دیگری از روحانیون دستگیر شدند.[21]

روایت معظم له از نحوه دستگیری

معظم له درباره بازداشت خود می‌گوید: « ماجرا از این قرار بود که در دهه عاشورای سال 42، در مسجد هدایت تهران سخنرانی تندی کردم که مردم را به هیجان آورد و رژیم روی آن سخنرانی، بسیار حساسیت پیدا کرد، به طوری که فردای آن روز، در مسجد را بستند. من داشتم به گلابدره و امامزاده قاسم می‌رفتم که ناگهان ماشین جیپی جلوی ماشین ما پیچید و دو مامور پیاده شدند و پیش آمدند و مرا دستگیر کردند و به کلانتری دربند بردند. قرار شد رئیس کلانتری همراه چند پاسبان، مرا به زندانی شهربانی ببرند. هنگامی که سوار ماشین شدیم، رئیس کلانتری به من گفت: شما را به آنجا می‌برند و می‌زنند. لطفاً اعلامیه‌ها را دور بریزید. من هم وسط راه پیاده می‌شوم و به خانواده شما تلفن می‌زنم و به آنها اطلاع می‌دهم که شما را گرفته‌اند! همین کار را هم کرد و وسط راه پیاده شد. او واقعاً قصد خیر داشت و همین کار را هم کرد. هنگامی که از ماشین پیاده شد، دو پاسبانی که در ماشین نشسته بودند با یکدیگر شروع به صحبت کردند. یکی از آنها گفت: عاقبت ما مثل یزید شده! دیگری پاسخ داد: بگو بدتر از یزید! مرده‌شوی نانی را ببرد که ما می‌خوریم! عاشوراست، همه در مجالس عزاداری هستند و ما داریم علما و وعاظ را به زندان می‌بریم! گفت‌وگوی این دو پاسبان و رفتار رئیس کلانتری کاملاً نشان می‌داد که رژیم چگونه از درون پاشیده است. دو سه روز آنجا بودم که ائمه جماعات تهران را که در مجلسی جمع شده بودند، گرفتند و آوردند و تعداد ما 53 نفر شد.»[22]

دستگيري معظم له به روایت اسناد ساواک

نامبرده در تاریخ 1342/03/15 به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت دستگیر و در حال حاضر در زندانی شهربانی کل کشور بازداشت می باشد.علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به صدور قرار بازداشت مشارالیه اقدام مقتضی معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایید.[23]

رییس سازمان اصلاعات و امنیت کشور .سرلشکر پاکروان[24]

سخن آخر:(آزادی از زندان و از سرگیری مبارزه علیه رژیم پهلوی)

سرانجام آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی پس از 45 روز زندانی کشیدن، به همراه آقایان فلسفی و اسلامی از زندان آزاد شد.[25]

آزادی آیت‌الله مکارم‌شیرازی از زندان چندان دوام نیافت. او در این ‌باره می‌گوید: «پس از آزادی از زندان در تهران، جهت دیدن بستگان خود به شیراز رفتم. در آن موقع، در شیراز حکومت نظامی برقرار بود و هنگام رسیدن به دروازه شهر، اثاثیه مرا بازرسی کردند و چند اعلامیه انقلابی که خیلی هم تند و کوبنده بود و خودم آنها را نوشته، ولی امضا نکرده بودم، در وسایلم پیدا کردند؛ از این رو مرا در آنجا بازداشت و سپس به زندان شیراز و بعد به زندان معروف کریم‌خان فرستادند و در یک بخش نسبتاً محترمانه زندانی کردند؛ لکن مدتش کم بود و با وساطت مراجع آزاد شدم»[26]

آیت‌الله مکارم‌شیرازی پس از آزادی مجدد از زندان، به مبارزه خود علیه رژیم پهلوی در عرصه‌های مختلف ادامه داد و با امضای اعلامیه‌ها با نهضت امام خمینی همراهی کرد. او در اسفند ماه 1342 به همراه گروهی از علمای قم در تلگرامی به حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت، به «کشتارها و شکنجه‌های قرون وسطایی و سلب آزادی بیان و قلم» اعتراض کرد. در بخشی از این تلگرام آمده است: ملت مسلمان ایران، به‌خصوص جامعه روحانیت، دیگر تاب تحمل زندانی بودن مرجع عالیقدر حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی و آیت‌الله قمی و حجت‌الاسلام طالقانی را ندارد و با بی‌صبری هرچه تمام‌تر منتظر خلاصی ایشان هستند.» یک ماه بعد در فروردین1343 امام خمینی از حصر آزاد شدند و به قم بازگشتند.[27]

آیت‌الله ربانی شیرازی جلسات هفتگی سخنرانی فضلای شیرازی حوزه علمیه قم را برپا کرد. در این جلسات، آقایان مکارم شیرازی، شب‌زنده‌دار و... به طور مستقیم و غیرمستقیم درباره مبارزه سخنرانی می‌کردند.[28]

در 30 فروردین1343 آیات عظام خمینی، شریعتمداری و مرعشی نجفی تصمیم گرفتند برای هر شهری که دارای طلبه است، سرپرستی تعیین کنند. آنان برای شیراز آیت‌الله مکارم شیرازی را برگزیدند. آیت‌الله مکارم شیرازی در انتقال اعلامیه‌های علما به شیراز نیز فعال بود. در این جلسه امام خمینی به آیت‌الله مکارم گفت که ساواک قم کثیف‌ترین ساواک کشور است؛ خصوصاً رئیس آن، (حسن بدیعی) که بویی از مسلمانی نبرده است.[29]در اوایل محرم 1384 قمری (1343شمسی) با توجه به حساسیت آبادان، آیت‌الله مکارم شیرازی به همراه آقایان سیدحسن طاهری خرم‌آبادی، محمدجواد مفتح و جعفر سبحانی به آنجا رفتند و در انتقاد از رژیم پهلوی و تجلیل از امام خمینی سخنرانی کردند...[30]

سر انجام در 22بهمن 1357 انقلاب اسلامی ایران، که نقطه آغاز آن، قیام خونین 15خرداد1342بود با رهبری الهی و هوشمندانه امام خمینی رحمه الله علیه و همراهی آگاهانه و گستردۀ مردم ایران و تلاش های علمای انقلابی هم چون حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به پیروزی رسید و زمستان 1357 به بهار بیداری اندیشه های الهی پیوند خورد.[31]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 


[1] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص251.

[2] از تبعید تا پیروزی؛ص16.

[3] همان؛ص33.

[4] همان؛ص34.

[5] همان؛ص33.

[6] همان؛ص34.

[7] همان.

[8] آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک؛ ج1؛ ص42.

[9] همان.

[10] همان؛ص44.

[11] همان.

[12] همان.

[13] همان؛ص45.

[14] همان؛ص48.

[15] همان؛ص45.

[16] همان.

[17] همان.

[18] همان؛ص46.

[19] همان.

[20] همان؛ص50.

[21] از تبعید تا پیروزی؛45.

[22]  کتاب ماه فرهنگي تاريخي يادآور؛ سال اول؛ شماره اول؛ خرداد1387.

[23] آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک؛ ج1؛ ص52.

[24] همان.

[25] از تبعید تا پیروزی؛ص58.

[26] همان؛ص59.

[27] همان.

[28] همان.

[29] همان.

[30] همان؛ص60.

[31] همان؛ص22.

captcha