نمى توان انكار كرد كه قيام امام حسين عليه السلام در عاشورا و كربلا، درست در راستاى احیاء دين و اسلام و قرآن بود، چرا كه حكّام بن ىاميّه اساس اسلام را به خطر افكنده بودند، و قيام امام حسين عليه السلام پرده از كار آنها برداشت، و جلو خطر را گرفت.[1]در این بین یاران آن حضرت به جرم ديندارى و عشق و ارادت به اهلبيت پيامبر صلى الله عليه و آله به قتل رسیدند.[2]
در این میان امام حسین(عليه السلام) که هدايت همه جانبه را در امر دين و دنيا بر عهده دارد[3] به نحوی شهادت عبّاس بن على عليه السلام پرچمدار لشكر امام حسين عليه السلام[4] که یکی از نمادهای بارز دینداری بود برای آن حضرت آنچنان سنگین بود که فرمود: «الْانَ إِنْكَسَرَ ظَهْري وَقَلَّتْ حِيلَتي؛ اينك كمرم شكست و راه چاره بر من محدود شد».[5]
خدامحوری با چاشنی حق گرایی و شهادت طلبی؛شاخصۀ بنیادین در گفتمان دینی حضرت عباس(عليه السلام)
بی شک كسى، از جنگ مى ترسد كه از مرگ و شهادت بترسد و كسى از مرگ و شهادت مى ترسد، كه يقين قاطع به پروردگار نداشته باشد و در مسيرى كه مى پيمايد گرفتار شكّ و شبهه گردد، زيرا، آن كس كه به مسير خود ايمان دارد و صاحب يقين و اعتقاد راسخ است، مىداند كه در جنگ با دشمنان حق، هرگز شكستى نيست، بلكه يا پيروزى بر دشمن است و يا شهادت و انجام وظيفه و شتافتن به جوار قرب پروردگار و بهره مندى از حيات ابدى و جاويدان.[6]
از سوی دیگر حزب اللَّه به عنوان ولايت پذيرى خدا و اولياى الهى وصف شده اند[7]از این رو ياران خاص و فدا كار امام حسین(عليه السلام) تنها او را بخاطر يارى از آئين خداوند مى خواستند و بس، او را دوست مى داشتند و از او بخاطر پاكى و دفاع وى از حق تبعيت مى كردند[8] وهمچون سربازى فداكار و گوش به فرمان، براى جانبازى در راه اسلام و نجات ستمديدگان، تلاش کردند.[9]
اینگونه است که پس از سخنان صريح و آزادمنشانه ابى عبداللَّه عليه السلام در شب عاشورا، ابتدا عبّاس بن على (برادر رشيدش) به امام عليه السلام عرض كرد: براى چه دست از تو برداريم؟ براى اينكه پس از تو زنده بمانيم؟ خدا نكند هرگز چنين روزى را ببينيم!![10]
آنگاه برادران امام و فرزندان و برادرزادگان او و فرزندان عبداللَّه بن جعفر(فرزندان حضرت زينب) به پيروى از عبّاس يكى پس از ديگرى، سخنان مشابهى گفتند، طبعاً امام عليه السلام از اين همه وفادارى و پايمردى و شهامت در انتخاب بهترين راه در سایۀ خدا محوری و حق جویی وتعیین بهترين سرنوشت شاد شد.[11]
با این تفاسیر بهتر می توان به کلام حضرت عباس(عليه السلام) که پس از شهادت عده اى از بنى هاشم، برادران خويش عبداللَّه، عثمان و جعفر را احضار كرد و فرمود: «برويد جان خود را فداى برادر و امام خويش نماييد تا شما را در پيشگاه خدا به حساب آورم وانتقام شما را از دشمنان بگيرم».[12]پی برد.[13]
رد امان نامه شمر؛ شکوه عزت در معرفت دینی حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام
بدیهی است عزت، سعادت و حيات جاويدان در جهاد و شهادت پر افتخار، و ذلت، خوارى و روسياهى در دنيا و آخرت در ترك جهاد با دشمن نهفته شده است[14]، لذا به مسلمانان تأکید شده است آنچنان قوى و نيرومند باشند تا دشمن خيال حمله به آنها را هم نداشته باشد، و در عين حال عزّت و آبرو و اعتبار آنان حفظ شود.[15]
لذا اگر حالت بازدارندگى در مقابل دشمن، حاكم گردد، جامعه از شرّ دشمنان مصون خواهد ماند و مجموعه اين امور مايه عزّت و آبرو و سربلندى است.[16]
از سوی دیگر غفلت از پيروزى بر دشمن نه تنها به سعادت و پاداش اخروى لطمه مىزند، بلكه از نظر زندگى اين جهان و سربلندى و عزت و آرامش نيز زيان بخش است، در حقيقت سیطره بر دشمنان اسلام از امور پايدار اين جهان محسوب مىشود؛ به تعبير ديگر نبايد به خاطر منافع آنى و زودگذر، منافع مستمر آينده را به خطر افكند!.[17]
با این تفاسیر ردّ اماننامه «شمر» توسّط حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام[18] نمونه اى از عزّت نفس، شجاعت و نستوهى آن حضرت برای پیروزی بر دشمن است.[19]
آری دشمن بدن هاى آنان را مثله و قطعه قطعه كرد، ولى نتوانست از عزّت و سربلندى و عظمت روحى آنان چيزى بكاهد. آن شاعر عرب چه زيبا اين حقيقت را ترسيم كرده است:[20]
قَدْ غَيَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ كُلَّ جارِحَةٍ إِلَّا الْمَكارِمَ فِي أَمْنٍ مِنَ الْغِيَرِ
«ضربه ها(ى نيزه و شمشير) تمام بدن آنان را دگرگون ساخت؛ ولى عظمت روحى و بزرگوارى آنان را هرگز دستخوش تغيير نكرد».[21]
لذا حقيقت عزت در دل و جان حضرت عباس(عليه السلام) ظاهر شد، و او را از خضوع و تسليم و سازش در برابر طاغيان و ياغيان باز داشت.[22]آن حضرت از قدرتى معنوی برخوردار بود كه با داشتن آن هرگز اسير شهوات نشد، و در برابر هوا و هوس سر فرود نیاورد؛قدرتى كه او را به مرحله نفوذ ناپذيرى در برابر« زر» و«زور» ارتقا داد.[23]
شجاعت حضرت عباس(عليه السلام)؛ شکوه اقتدار دینی در تبعیت از فرامین الهی
انسان گاه به جهاد مىرود براى اين كه مردم از شجاعت و قهرمانى او سخن بگويند، و گاه به جهاد مى رود تا او را به ترس و جبُن متّهم نسازند، و گاه به خاطر به چنگ آوردن غنائم جنگى قدم در ميدان مى گذارد! تنها كسى مى تواند از جهادش بهره بگيرد كه براى عظمت آئين حق و دفاع از دين خدا پيكار كند.[24]
لذا آزادگى و شجاعت و دفاع از دين و ارزش هاى اسلامى با نام حضرت عباس(عليه السلام) عجين شده است.[25] لذا حميّت و حمايت از دين را بايد از آن حضرت آموخت.[26]
حال عبّاس بن على عليه السلام هنگامى كه ديد[27]تمام ياران و برادران و عموزادگان شربت شهادت نوشيدند، گريست و به شوق ديدار پروردگار جلو آمد و پرچم را بر گرفت و از برادرش امام حسين عليه السلام اجازه ميدان خواست.[28] ؛ و عرض کرد؛ اى سرورم! سينه ام از زندگانى دنيا به تنگ آمده است، مى خواهم از اين منافقان انتقام (آن خون هاى پاك را) بگيرم!».در عین حال امام عليه السلام فرمود: «إِذا غَدَوْتَ إِلَى الْجِهادِ فَاطْلُبْ لِهؤُلاءِ الْأَطْفالِ قَليلًا مِنَ الْماءِ؛ اينك كه آهنگ ميدان دارى براى اين كودكان، آبى تهيّه كن».
عبّاس عليه السلام بى درنگ بر اسب شد و نيزه و مشك را برداشت و به سوى فرات روانه شد. چهار هزار تن از مأموران فرات، آن حضرت را محاصره كردند و هدف نيزه ها قرار دادند ولى آن حضرت دلاورانه لشكر دشمن را شكافت و هشتاد نفر از آنان را به خاك هلاكت افكند، و وارد فرات شد.[29]،[30]
آنگاه مشك را بر دوش راست خود نهاد و به سوى خيمه رهسپار شد وچنين گفت:«اى نفس (عباس)! زندگى پس از حسين عليه السلام خوارى و ذلت است، مبادا پس از او زنده بمانى. اين حسين است كه شربت مرگ مى نوشد و تو مى خواهى آب سرد و گوارا بنوشى؟! هيهات! چنين كردارى، از آيين من نيست و نه كردار شخص راست باور».[31]
سپاه خون آشام ابن سعد اطرافش را گرفتند. عباس دليرانه در آن ميان حمله مى كرد و اين رجز را مى خواند: «هنگامى كه مرگ فرا رسيد، مرا از آن باكى نيست، تا آن هنگام كه شمشيرها مرا درخاك افكنند.[32]من جانم را سپر فرزند زاده پيامبر پاكيزه خوى قرار داده ام، من همان عباسم كه سمت سقائى دارم، و از سختىِ نبرد، واهمه اى ندارم و...».[33]
شجاعت آن حضرت به هنگام مبارزه باطغيانگران و جنایتکاران بسيار پرمعنى است؛ اين امر نشان مىدهد كه یاد خداوند و تلاش برای کسب رضای الهی تا چه اندازه در قدرت و قوّت و شجاعت و شهامت انسان اثر دارد، و به او نيرو و توان براى مبارزه مىبخشد[34].
هم چنین ماجرای شهادت آن حضرت و رجز های انقلابی در حمایت از آئین اسلام ،تنها در شجاعت و شهامت درونى، و آمادگى روانى براى ايستادگى و مبارزه سرسختانه با دشمن خلاصه نمی شود، بلكه حضرت عباس(عليه السلام) اين آمادگى و سر سختى خود را به دشمن نشان می دهد، تا آنها بدانند قمر بنی هاشم دارای چنين روحيه اى است، که همان سبب عقبنشينى و شكست روحيه آنان شد، به تعبير ديگر وجود قدرت كافى نيست، بلكه بايد در برابر دشمن نمايش قدرت داد.[35]
ایثار و از خودگذشتگی؛ رکن اصلی در هویت دینی حضرت عباس(عليه السلام)
آنان که در علم و عمل در پاسدارى دين و در جهاد و اطاعت از پيشوا و رهبر الهى مى كنند. هم از قرآن آگاهى دارند و آن را مو به مو در مورد زندگى اجرا می کنند، هم از واجبات باخبرند و به آن عمل مى كنند هم پاسدارى از سنّت ها و مبارزه با بدعت ها را مد نظر قرار می دهند و به هنگام جهاد اهل ايثار و فداكارى هستند.[36]
اين گروه تنها با خدا معامله مى كنند و هر چه دارند حتى جان خود را به او مى فروشند و جز رضا و خشنودى او چيزى خريدار نيستند. و با فداكارى و ايثار آنهاست كه امر دين و دنيا اصلاح و حق زنده و پايدار مى شود و زندگى انسان گوارا و درخت اسلام بارور مى گردد.[37]
چشم پوشى از منافع شخصى و ايثار و فداكارى دارد و اين امر بدون انگيزه هاى مذهبى و ايمان دينى ميسّر نيست.[38]تحمل همه اين آزارها، براى رضايت خداوند و پيشرفت دين و آيين حق صورت می گیرد.[39]
لیکن در باور عموم انسانها مفاهیم مادی و لذت طلبی و استفاده از منافع دنیوی يك ارزش است. لیکن دين مبين اسلام با در نظر داشتن اهمّيّت برخی از امور دنیوی در زندگى مادّى انسان ها، معتقد است كه مفاهيمى همچون ايمان، ايثار، شهادت و دیگر مفاهیم[40]ارزشى، ارزشمندتر از مواهب مادی است[41]
اعتقاد داريم كه غربي ها توان فهم و ادراك مفاهيم بلند اسلامى همچون شهادت، جهاد، ايثار، نوعدوستى، كمك به ديگران و ... را ندارند.[42]
بی شک هویت آن حضرت در دینداری در هر گام درسى از فضيلت و ايثار واز خودگذشتگى است[43]، به راستی چه كسى در آن صحنه بى نظير فداكارى حاضر بود كه رسيدن عبّاس را به منبع آب و ننوشيدن و تشنه شهيد شدن را گزارش دهد؟! امام حسين عليه السلام يا فرزندانش از دور تماشا مى كردند؟! يا ایمه بعد به الهام الهى خبر دادند؟ يا فرشتگانى كه ناظر اين منظره ايثار بى نظير بودند پيام آوردند؟ و يا به صورتى ديگر؟!هر كه بود و هر چه بود، در پيشانى تاريخ ثبت شد و براى هميشه براى رهروان راه حق به يادگار ماند.[44]
سخن آخر
جوانان عزيز كه سرمايه هاى اصلى مجالس امام حسين عليه السلام هستند با تأسی از سیرۀ دینی حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام) بر آگاهىهاى معنوى و دينى خويش بيفزايند و در جهت ترويج مكتب حسينى و آشناساختن ديگران با اين حماسه جاويدان الهى كوشش نمايند.[45]
ان شاء الله بتوانیم آن حضرت را الگو و اسوه برای خود بدانیم. تنها تعریف کردن از پیشوایان اسلام کافی نیست بلکه باید به آنها به ویژه در مولفه های دینی اقتدا کرد.[46]
اینگونه است که در زیارتنامه ی آن حضرت جمله ای است که در هیچ زیارتنامه ای نیست: «سَلَامُ اللَّهِ وَ سَلَامُ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ وَ جَمِيعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الزَّاكِيَاتِ الطَّيِّبَاتِ فِيمَا تَغْتَدِي وَ تَرُوحُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين[47]؛یعنی سلام خداوند و همه ی فرشتگان و انبیاء مرسلین و عبادت کنندگان صالح خداوند صبح و شام بر تو باد. این نشان می دهد که مقام آن حضرت در میان شهداء کربلا تا چه مقدار برجسته است».[48]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
یادداشت های مرتبط:
شخصیت شناسی حضرت ابالفضل العباس علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آموزه هایی از حضرت ابالفضل العباس علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
[1] اعتقاد ما ؛ ص104.
[2] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص175.
[3] اعتقاد ما ؛ ص76.
[4] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص492.
[5] همان ؛ ص495.
[6] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص38.
[7] همان ؛ ج10 ؛ ص246.
[8] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ ترجمهج2 ؛ ص495.
[9] كليات مفاتيح نوين ؛ ص189.
[10] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص396.
[11] همان؛ ص 397.
[12] طبرى و ابن اثير در اينجا اشتباه بزرگى كردهاند و عبارت را اين گونه نقل كردهاند:« تَقَدَّمُوا حَتَّى أَرِثَكُمْ؛ برويد شهيد شويد تا از شما ارث ببرم».( تاريخ طبرى، ج 4، ص 342؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 76) اين جمله گذشته از آنكه از شخصيتى چون قمر بنىهاشم با آن همه معرفت و ايثار قابل قبول نيست، اصولًا موردى ندارد، زيرا مادر آنها ام البنين زنده بود و تا وقتى كه مادر زنده باشد برادر وارث نيست. بلكه عبارت صحيح اين است: تَقَدَّمُوا حَتّى أَرَاكُمْ قَدْ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَلِرَسولِهِ يعنى جلو بيفتيد تا شما را ببينم( با فداكارى خود) براى خدا و رسولش خيرخواهى نموديد.( اعيان الشيعة، ج 1، ص 608). احتمال دارد كه در نسخه اصلى« حَتّى أَثْأَرَكُمْ» بوده است كه به معنى انتقام گرفتن است ولى طبرى و ابن اثير آن را به اشتباه« حتّى أَرِثَكُمْ» نقل كردهاند.
[13] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص489.
[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج11 ؛ ص245.
[15] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص75.
[16] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج7 ؛ ص639.
[17] تفسير نمونه ؛ ج7 ؛ ص245.
[18] ارشاد مفيد؛ص 440.
[19] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 33.
[20] همان.
[21] همان ؛ ص32.
[22] تفسير نمونه ؛ ج18 ؛ ص197.
[23] همان.
[24] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص294.
[25] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص56.
[26] آيين رحمت ؛ ص90.
[27] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص492.
[28] همان؛ ص 493.
[29] بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 41.
[30] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 494.
[31] همان.
[32] همان ؛ ص494.
[33] اعيان الشيعة، ج 1، ص 608 ، ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 117 ، بحارالانوار، ج 45، ص 40.
[34] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص351.
[35] تفسير نمونه ؛ ج8 ؛ ص197.
[36] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج7 ؛ ص81.
[37] تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص79.
[38] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج2 ؛ ص281.
[39] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص407.
[40] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج1 ؛ ص120.
[41] همان.
[42] همان ؛ ص77.
[43] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص496.
[44] همان.
[45] همان ؛ ص87
[46] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛12/3/1393.
[47] بحار الانوار؛ ج98؛ ص277.
[48] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛12/3/1393.