ماه ذی الحجة ماهی است که در آن روزهای تاریخی بسیاری وجود دارد از جمله پانزدهم این ماه، که مصادف است با ولادت با سعادت امام دهم امام علی النقی علیه السلام.[1]
در این بین شایسته است افزون بر تمسّک به کتاب، از سخنان امامان اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام هادی علیه السلام بهره گیریم که ریشه هاى آن به سنّت رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم منتهى مى شود؛ زیرا آن حضرت به مانند دیگر امامان اهل بیت علیهم السلام بازگو کننده سنّت رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و شارح کلمات آن حضرت بودند، همانگونه که در روایات فراوانى از امامان اهل بیت علیهم السلام نقل شده که آنچه ما مى گوییم از رسول خداست، یا حدیث ما، حدیث پدران ما و حدیث رسول خداست.[2]،[3]
دنیا؛ سرای امتحان و آزمایش، آخرت؛ سرای ابدی
توجّه به مسیر زندگى سعادت بخش انسانها، نشان مى دهد، دنیا سراى امتحان است و جایگاه جاودانه انسان سراى آخرت است بنابراین آزمایشهاى الهى که وسیله تکامل و پرورش انسانهاست امرى است قطعى و اجتناب ناپذیر؛ به تعبیر دیگر از اهداف آفرینش انسان است که استثنایى در آن وجود ندارد و همه باید شب و روز، در خلوت و جلوت، جوانى و پیرى در انتظار این آزمونها باشند.[4]
از این رو دنیا به تعبیر روایات اسلامى و بعضى از آیات قرآن، مزرعه، تجارتخانه، دانشگاه، میدان تمرین و یا به تعبیر دیگر به منزله «عالم جنین» براى جهان دیگر است.[5] حال اگر مواهب این جهان مادى وسیله اى براى وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد، هرگز دنیا نیست، بلکه مزرعه آخرت ، و قنطره و پلى براى رسیدن به آن هدف هاى بزرگ است.[6]،[7]
در این زمینه از امام هادی علیه السلام می خوانیم: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الدُّنْیَا دَارَ بَلْوَى وَ الْآخِرَةَ دَارَ عُقْبَى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْیَا لِثَوَابِ الْآخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوَابَ الْآخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْیَا عِوَضاً؛[8] خداوند دنیا را دار مشکلات و امتحان قرار داد و آخرت را سرای جاویدان قرار داد. خداوند مشکلات دنیوی را سبب رسیدن به ثواب آخرت قرار داده است و ثواب آخرت را عوضی برای مشکلات دنیا قرار داده است».[9]
آری دنیا هدف نهایی ما نیست. اگر کسی به دنیا به عنوان هدف نهایی بنگرد و به آخرت عقیده نداشته باشد به ظلم و ستم و غصب حقوق دیگران روی می آورد. و اخلاق برای او مفهومی نخواهد داشت و فقط به فکر منافع خود خواهد بود.[10]
ولی اگر به دنیا به چشم مزرعه و یا قنطره و پل بنگریم زندگی هدفدار می شود و از ابتذال و پوچی در می آید. در نتیجه ما هم در این دنیا باید خود را مقید به قیودی خواهیم دانست و اگر بخواهیم پاک زندگی کنیم مشکلاتی را تحمل خواهیم کرد، زیرا پاک زیستن و مقید به پاکی بودن هزینه بردار است که باید آن را پرداخت کرد.[11]
به همین دلیل امام هادی علیه السلام می فرماید: خداوند دنیا را دار آزمایش و امتحان قرار داده است و آخرت را سرای جاویدان؛ سپس آن حضرت یک بار از علت به معلول می رود و می فرماید: خداوند ابتلائات دنیا و هزینه های پاک زیستن را سبب برای سعادت آخرت قرار داده است، و از سوی دیگر، آن حضرت از معلول به علت می رود و می فرماید: ثواب آخرت هم عوض و مسبب از مشکلات دنیا است.[12]
پاسخ امام هادی علیه السلام به شبهۀ: «دلت پاک باشد ظاهر مهم نیست!»
گفتنی است مشکل بزرگ انسان اختلاف باطن و ظاهر است. همه سعی می کنند که ظاهر خود را آراسته، شبیه انسان مسلمان، امین و درستکار نشان دهند این در حالی است که باطن آنها چیز دیگری است.[13]
در این زمینه امام هادی علیه السلام در پاسخ به چیستی مفهوم توبه نصوح فرمود:« باطن انسان مانند ظاهر و حتی بهتر از آن باشد».[14]
گفتنی است تناقض در میان گفتار و نیّات قلبى، تنها در مورد ریاکارى نیست، بلکه هر دوگانگى در میان ظاهر و باطن را شامل مى شود. هر سخنى را انسان بگوید و به هنگام عمل در پاى آن نایستد، یا اراده و تصمیمش بر ضدّ آن باشد، نشانه دوگانگى میان ظاهر و باطن است، هر چند قصد ریا کارى هم نداشته باشد.[15]
قرآن پاک ترین کتاب از مبدأ پاکى و طهارت، بر پاک ترین قلب عالم هستى و از لبان پاک ترین مخلوق الهى، بر عالم وجود عرضه گردید؛ به همین دلیل کسانى مى توانند به این کتاب نزدیک شوند و از آن بهره گیرند که ظاهر و باطنى پاک و طاهر داشته باشند. «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛[16] و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند (دست یابند)».[17] این مسئله هم در مورد فرد صادق است و هم در مورد جامعه. حتی جامعه هم نباید ظاهرش با باطنش متفاوت باشد.[18]
آری کلام نورانی امام هادی علیه السلام، دو چهره اى و تضادّ ظاهر و باطن انسان را بر نمی تابد، زیرا انسان وقتی به طور کامل از نفاق مبرّى و پاک مى شود که بتواند درونش را دقیقاً با ظاهرش یکسان و یکنواخت کند.[19] و از سوی دیگر آثار و برکات معنویت را در وجودش ظاهر سازد.[20]
حقیقت فقر و غنا از دیدگاه امام هادی علیه السلام
یکی از مسائل مهم زندگی بشر، مسأله ی غنا و فقر است. برای غنا و فقر گاه تفسیری معمولی ارائه می شود و آن اینکه پول بیشتر و دارایی فزون تر علامت غناء می باشد. فقر نیز عبارت است از کمی درآمد و دارایی. کل دنیا با این تفسیر سر و کار دارد و آن را می شناسد.[21]
لیکن اسلام تفسیر دیگری از غنا و فقر ارائه می دهد و می گوید: مراد از این دو، غنا و فقر روح می باشد. اگر کسی زندگانی متوسطی داشته باشد ولی قانع و راضی باشد، او ثروتمند است ولی اگر زندگانی پر زرق و برق داشته باشد ولی همچنان برای به دست آوردن اموال بیشتر حریص باشد، او فقیر است و علامت این است که روح او سیراب نشده است. [22]
در این زمینه امام هادی علیه السلام می فرماید: «الغناء قلة تمنّیک والرضی بما یکفیک والفقر شَرَه النفس وشدة القنوط؛ غناء و بی نیازی در این است که تمنیات خود را کم کنی، به اندازه ای که زندگی ات اداره می شود راضی باشی، فقر حقیقی آن حرص درونی انسان است و شدت ناامیدی از رسیدن به خواسته ها و تمنیات می باشد».[23]
غنا ی حقیقی؛ تجسم عینی اهتمام به روح قناعت و اجتناب از حرص و طمع دنیوی
«قناعت» نقطه مقابل «حرص و ولع» است که مفهوم آن را به قرینه مقابلش مى توان شناخت. «حرص» یک نوع تضادّ میان روح و جسم از نظر اشباع نیازهاى مادّى است، و «حریص» به کسى مى گویند که به قدر کافى جسم او در برابر نیازهاى مادّى اشباع شده، ولى روح او همچنان فقیر و گرسنه است، بنابراین بدون دلیل در پى ثروت اندوزى بیشتر، در پى انحصارطلبى احمقانه تر، و حتّى در پى غصب سهم و حقّ دیگران است.[24]
غنا و فقر همانند سیری و گرسنگی است. گاه انسانی غذای مختصری می خورد و سیر می شود ولی گاه فردی یافت می شود که از انواع غذاها تناول می کند ولی همچنان دنبال غذای جدید و رنگارنگ است؛ این همان چیزی است که امام هادی علیه السلام به آن اشاره می کند که غنا عبارت است از اینکه دامنه ی آرزوها کوتاه باشد و انسان به زندگی عادی قناعت کند.[25]
به بیان امام هادی علیه السلام، فقر به این معنا است که هرچه به انسان می رسد او را سیراب نکند و اینکه از رسیدن به خواسته های خود مأیوس بوده به هر چه می رسد همچنان دنبال بیشتر باشد.[26]
در شرایط امروزه که تحت تحریم مختلف دشمنان قرار داریم، بهترین مقابله رو آوردن به زندگی ساده و بی پیرایه باشد. اگر زندگی، ازدواج، ولیمه ها و سایر موارد ساده باشد انسان به راحتی می تواند دوام بیاورد. ولی اگر زندگی پرزرق و برق باشد و توسعۀ بی حساب در زندگی خود دهد به دو گرفتاری مبتلا می شود: اول اینکه این کار موجب وابستگی می شود زیرا چنین کسی به تنهایی از پس کارهای خود بر نمی آید.[27]
دومین گرفتاری، آلودگی است. چنین فردی به مال حرام، ربا، رشوه، تقلب، غصب حقوق دیگران و اموال یتیمان و مانند آن آلوده می شود.[28]
آرى اگر روح به خاطر حرص گرسنه باشد، تمام دنیا را به انسان بدهند باز فقیر است و اگر روح بى نیاز و سیراب گردد، تمام جهان را از او بگیرند بى نیاز است.[29]
لیکن حرص زدن و بیش از نیاز جمع آورى کردن به گونه اى که انسان را به کلى در دنیا غرق کند و از آخرت غافل سازد، و دیگرى، نخوردن و اندوختن، به نام تأمین آینده فرزندان که در واقع، آن هم نوعى سوءظن به لطف خداست، زیرا خداوند آینده آن ها را نیز اگر اهل سعى و تلاش باشند تأمین مى کند. ضرورتى ندارد که فرزندان، براى همیشه وابسته به پدران و مادران باشند و به صورت انگلى زندگى کنند. تجربه نشان داده در بسیارى از موارد فرزندان ثروتمندان که ارث کلانى به دست آن ها مى رسد نه تنها قدر ثروت بى رنج را نمى دانند، بلکه افرادى عاطل و باطل خواهند بود. به عکس، بسیارى از فرزندان افراد فقیر را سراغ داریم که با[30]جدّ و جهد و کوشش از صفر شروع کردند و به زندگى آبرومند و مستقل رسیدند.[31]
حد و مرز شوخی و مزاح در کلام امام هادی علیه السلام
در روایات اسلامى و همچنین کلمات بزرگان اخلاق، بحث هاى گسترده اى در زمینه مزاح و شوخى آمده است که جمع بندى همه آنها انسان را به اینجا مى رساند که «مزاح» اگر در حد اعتدال باشد و آلوده به گناهى نشود، نه تنها چیز بدى نیست بلکه مى توان آن را بخشى از مسأله حسن خلق و گشاده رویى و اخلاق فاضله محسوب داشت، و بى شک اگر به افراط کشیده شود، یا با گناه آلوده گردد مبدل به یکى از رذایل اخلاقى مى شود. و گاه ممکن است خطرات آن از خطرات سخنان جدى بیشتر باشد، چرا که در مزاح نوعى آزادى وجود دارد که در سخنان جدى نیست.[32]
از سیره پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم و امامان علیهم السلام و بزرگان دین نیز استفاده مى شود که آنها عملًا مزاح را به صورت معتدل در زندگى خود داشتند.[33]
امام هادی علیه السلام در این زمینه می فرماید: الْهَزْلُ فُکَاهَةُ السُّفَهَاءِ وَ صِنَاعَةُ الْجُهَّالِ ؛[34]هزل شوخی سفیهان و ساخته و پرداخته ی جاهلان است».[35]
واژه ی هزل در اصل به معنای لاغر شدن است و حیوان مهزول به حیوانی گفته می شود که لاغر شده است و هزال در لغت عرب به معنای لاغری است. بر این اساس، به کلمات بی محتوا، لاغر و تو خالی هزل گفته می شود. یک بارِ منفی دیگری هم به آن اضافه شده است که عبارت است از سخنانی بی محتوایی که دارای زشتی و قباحت باشد. با این بیان، فرق بین هزل و شوخی نیز مشخص می شود. شوخی ممکن است با مطالبی باشد که دارای محتوا و گاه پندآموز باشد ولی هزل شوخی های بی محتوای بی روح و قبیح است.[36]
بر این اساس امام هادی علیه السلام می فرماید: سفیهان وقتی می خواهند شوخی کنند دنبال هزل و کلمات زشت می روند. این کلمات زشت حالاتی دارد: گاه در قالب توهین است، گاه در مورد مسائل جنسی و ناموسی است و گاه از باب اتلاف وقت است.[37]
در روایات اسلامی گاه به مزاح و شوخی به دید مثبت نگریسته شده است از جمله اینکه در مسافرت که انسان خسته می شود مزاح باعث رفع خستگی می شود. گاه در روایات ما را از مزاح برحذر کرده اند. جمع بین آنها این است که مزاح در حد معقول و حساب شده خوب است اما اگر نامعقول باشد و قصد آن ایذاء، اهانت، بردن آبروی افراد باشد و یا دربردارنده ی مطلب زشت و هزل باشد ممنوع است.[38]
در موارد بسیاری مرز بین این دو مخفی است. افراد بسیاری هستند که در قالب مزاح اعمال حسادت می کنند و یا انتقام جویی و اهانت می کنند. گاه مزاح هایی است که از جدی مطرح کردن هم جدی تر می باشد ولی بعد که به آنها تذکر داده می شود می گویند که آن شوخی و مزاح بود. با این حال آنها به مقصود خود که زخم زبان بود رسیده اند و گناه کبیره ای هم مرتکب شده اند.[39]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت وجود این گونه تعالیم از امام هادی علیه السلام به اسلام جاذبه مى دهد؛ حال اگر مى خواهیم مردم عاشق امام زمان (عج)، ائمّه علیهم السلام و پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم شوند همانا راه آن، عمل به این تعالیم ارزشمند است.[40]
ان شاء الله بتوانیم آن حضرت را الگو و اسوه برای خود بدانیم؛ زیرا تنها تعریف کردن از پیشوایان اسلام کافی نیست بلکه باید به آنها اقتدا کرد.[41]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1396/06/12.
[2] جامع احادیث الشیعة، ص 180 به بعد.
[3] دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص95.
[4] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج8، ص62.
[5] پیام قرآن، ج5، ص378.
[6] سورۀ آل عمران، آیه 14؛ تفسیر نمونه، ج2، ص 535)؛ سورۀ یونس؛ آیه 70؛ تفسیر نمونه ج 8، ص 426؛ سورۀ نحل، آیه 80؛ تفسیر نمونه؛ ج 11، ص 376؛ سورۀ حدید، آیه 20؛ تفسیر نمونه ج 23، ص 367؛ سورۀعبس، آیه 32؛ تفسیر نمونه؛ ج 26، ص 163.
[7] لغات در تفسیر نمونه، ص499.
[8] بحار الانوار، ج 75، ص 365.
[9] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1391/03/03.
[10] همان.
[11] همان.
[12] همان.
[13] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1392/08/08.
[14] بحار الانوار، ج6، ص22.
[15] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج3، ص261.
[16] سورۀ واقعه؛ آیات 77- 79.
[17] گفتار معصومین علیهم السلام، ج1، ص114.
[18] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1392/08/08.
[19] مثالهاى زیباى قرآن، ج2، ص282.
[20] همان، ج1، ص109.
[21] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1392/07/10.
[22] همان.
[23] بحار الانوار؛ ج75؛ ص368.
[24] پیدایش مذاهب، ص132.
[25] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1392/07/10.
[26] همان.
[27] همان.
[28] همان.
[29] اخلاق در قرآن، ج2، ص98.
[30] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج14، ص272.
[31] همان؛ ص 273.
[32] اخلاق در قرآن، ج3، ص167.
[33] همان.
[34] بحار الانوار، ج 75، ص 369.
[35] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1391/09/15.
[36] همان.
[37] همان.
[38] همان.
[39] همان.
[40] مشکات هدایت، ص70.
[41] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1393/03/12.