واکاوی سیرۀ اجتماعی امام محمد باقر علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

واکاوی سیرۀ اجتماعی امام محمد باقر علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


حضور سازنده و موثر در جامعه / ابعاد و آثار اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر / تولید، کار و تلاش در سیره امام باقر (علیه السلام)؛ در سایۀ تقویت احساس مسئولیت و مشارکت اجتماعی / تولید، کار و تلاش در سیره امام باقر علیه السلام؛ در سایۀ تقویت احساس مسئولیت و مشارکت اجتماعی / شیوه تعامل و معاشرت با مردم از دیدگاه امام باقر علیه السلام / شکیبایی، بردباری و حسن خلق در روابط اجتماعی / رسيدگي به فقرا ومحرومان؛ نشانۀ شیعه راستین‌

امروز هفتم ماه ذی الحجه، مصادف است با سالروز شهادت امام باقر علیه السلام که در روز دوشنبه از سال 114ه ق واقع شده است. لذا شایسته است سیرۀ اجتماعی آن حضرت در آن  عصر و زمان مورد تحلیل، واکاوی و بازشناسی قرار گیرد. [1]

حضور سازنده و موثر در جامعه

امامان معصومین علیهم السلام طبیب «دوّار» هستند لذا به مانند طبیبان جسمانى در گوشه مطب، یا بیمارستان نمى نشیند که بیماران به سراغ او بیایند؛ بلکه بر مى خیزند و وسایل دارو و درمان را با خود حمل مى کنند و در هر کوى و برزن و هر شهر و دیار به دنبال بیماران مى گردند؛ و این سیره همه پیامبران و امامان به ویژه امام باقر علیه السلام بوده که دانشمندان و علماى امّت نیز باید به آنها اقتدا کنند؛ خود را همچون کعبه ندانند که مردم به طواف آنها بیایند؛ بلکه همچون نسیم سحرگاهان به هر سو بوزند و روح تازه در کالبدهاى مرده بدمند، یا همچون صیادى که به دنبال صید مى گردد.[2]

سیرۀ اجتماعی امام باقر علیه السلام نیز موید این مدعاست؛ طبق آنچه در کتاب «شواهد التّنزیل» آمده، «زیاد بن منذر» مى گوید: نزد امام باقر علیه السلام بودم، در حالى که آن حضرت در گفتگو با مردم بود.[3]

هر چند خلفاى جور اموى و عبّاسى با تنگناهایى که براى آن حضرت ایجاد مى کردند تلاش مى کردند مردم را از دانش امام باقر علیه السلام بى بهره سازند و فرصت کافى را براى ترویج دین و پرورش شاگردان این مکتب به آن حضرت نمى دادند، امّا در همان فرصتهاى به دست آمده به ویژه در عصر امام باقر علیه السلام تعداد زیادى از طالبان دین و دانش از مکتب آن بزرگوار بهره ها گرفته اند.[4]

اهتمام به حضور در میان مردم و ترویج معارف اسلامی و  آموزه های نبوی علیه السلام است که امام باقر علیه السلام می فرماید: عالمى که مردم از علم او بهره بگیرند از هفتاد هزار عابد بهتر است.[5] و یا در تفسیر عیاشى از آن حضرت روایت شده که «هر کس زکات مال خود را نپردازد خدا آن مال را به طوق هایى از آتش مبدل می کند، سپس به او گفته می شود همانطور که در دنیا به هیچ قیمت، این اموال را از خود دور نمى کردى اکنون آنها را بردار و بگردن خود بیفکن»! [6]

ابعاد و آثار اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر

شیوه زندگى دسته جمعى با سرنوشت مشترک، مبارزه با فساد و دعوت مردم به کارهاى نیک، یک وظیفه خطیر اجتناب ناپذیر است.[7]

زیرا در این نوع زندگى، همه افراد یک اجتماع به صورت اعضاى یک خانواده در مى آیند و پیوند وحدت و ارتباط آن چنان در میان آنان محکم و استوار مى گردد که هیچ فردى نمى تواند براى خود حساب جداگانه اى باز کند و خود را از نتایج اعمال خوب و بد دیگران جدا فرض کند.[8]

در چنین اجتماعى تمام افراد، در سود و زیان اعمال یکدیگر کاملًا شریک و سهیم بوده و نتیجه عمل یک فرد دامنگیر همه افراد مى شود. این جاست که هیچ فردى هرچه هم خود را دور از اجتماع تصوّر کند نمى تواند تماشاگر صحنه زندگى گردد و خود را از سود و زیان کارهاى افراد دیگر دور بدارد؛ روى همین پیوند و ارتباط است که اگر بر اثر خلافکارى برخى، ضربه اقتصادى یا فرهنگى بر پیکر اجتماعى وارد شد، دود آن به چشم همه رفته و همه در برابر آن متأثّر خواهند شد.[9]

در این بین امر به معروف و نهى از منکر، دو رکن بزرگ اجتماعى اسلام به شمار مى روند که دعوت و راهنمایى افراد به کارهاى نیک و سودمند و بازداشتن آنان از کارهاى زشت و مبارزه با انواع انحراف هاى اجتماعى و اخلاقى است.[10]

اجراى این دو اصل در اجتماع که افراد آن معمولًا همه با هم همبستگى کامل دارند و سرنوشت همه را یک چیز تشکیل مى دهد، به سود جامعه است؛ هرگاه اجراى چنین اصلى به نفع اجتماع باشد[11] انحراف اخلاقى و اجتماعى و هر نوع آلودگى فکرى و روحى، نیز  بسان بیمارى جسمى برق آسا در دل اجتماع رسوخ نموده و همه اجتماع را فرا مى گیرد.[12]زیرا جامعه اسلامی بسان کشتى است؛ افراد جامعه سرنشینان این کشتى مى باشند؛ آنان در ضرر و نفع یکدیگر شریک و سهیمند و هرگز نمى توان حساب فرد را از اجتماع جدا نمود.[13]

از سوی دیگر در اسلام، آزادى فردى تا آن جا محترم است که مزاحم دیگران نباشد و سقوط و آلودگى اجتماع را فراهم نسازد؛ همچنین به سعادت خودش نیز لطمه اى وارد نکند و کارى انجام ندهد که موجب بدبختى او گردد.[14]

امام باقر علیه السلام در تبیین ابعاد و اهمّیّت این دو وظیفه بزرگ اجتماعى و تبعات، خطرها و عواقب شوم ترک این دو وظیفه در جامعه مى فرماید: «انَّ الامرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَن المُنکَرِ فَریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائِضُ، وَتَأمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَکاسِبُ وَتُرَدُّ المَظالِمُ وَتُعمَرُ الأرضُ وَیُنتَصَفُ مِن الأعداءِ وَیَستَقیمُ الأمرُ؛ امر به معروف و نهى از منکر دو فریضه بزرگ الهى است که بقیّه فرایض با آنها برپا مى شوند. به سبب این دو، راه ها امن، کسب و کار مردم حلال، حقوق افراد تأمین مى شود و در سایه آن زمین ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و در پرتو آن همه کارها روبه راه مى گردد».[15]،[16]

آری امر به معروف و نهى از منکر پایه هاى اساسى ساختن یک جامعه سالم محسوب مى شود که در سایه آن سایر عبادات و اعمال صالح و ویژگیهاى یک جامعه با ایمان و پیشرفته فراهم است.[17]

لذا مؤمنان راستین از آنجا که این دو فریضه در سرنوشت فرد و جامعه اثر قابل ملاحظه اى دارد؛[18] دائماً از طریق «امر به معروف» و «نهى از منکر» در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگى و فساد کوشش می کنند.[19]

حال اگر این فریضه الهى ترک شود و مردم در مقابل ترک واجبات و ارتکاب گناهان و محرمات ساکت بنشینند، جامعه فاسد گشته و به تباهى کشیده مى شود.[20] بى اعتنایى به این دو فریضه مهم اجتماعی؛ با این تعابیر که «به من چه ربطى دارد» یا «سرى که درد نمى کند چرا دستمال ببندیم»، موجب مى شود تدریجاً اشرار بر جامعه مسلّط شوند[21]، و هر جامعه اى که نورانیت امر به معروف و نهى از منکر و ایمان به خدا از آن غروب کند، بیچارگى و بدبختى بر آن جامعه طلوع کند.[22]

تولید، کار و تلاش در سیره امام باقر علیه السلام؛ در سایۀ تقویت احساس مسئولیت و مشارکت اجتماعی

توجه انسان به زندگى اجتماعى و گروهى تنها از طبیعت و فطرت انسان سرچشمه نمى گیرد، بلکه منطق و عقل نیز، این کار را به او توصیه مى کند، چرا که بدون زندگى اجتماعى، به هیچ گونه رشد و ترقى نصیب انسان ها نمى شود.[23]

لذا مسائلى که مربوط به نظام اجتماعى است باید دوش به دوش اجتماع رشد کند[24]، از جمله آن موارد ارتقای رفاه اجتماعى است که نیازمند ترویج فرهنگ اقتصادى و کار، و روحیه مشارکت در مردم است.[25]،[26] زیرا کار و تلاش دو جنبه دارد، جنبه فردى که منشاء درآمد شخصى است و جنبه اجتماعى که باعث پیشرفت و حرکت جامعه است.[27]

سیره عملى ائمه اطهار علیهم السلام بر کار و تلاش در راستای توانمند سازی جامعۀ اسلامی است. در اسلام به کار سفارش شده و تفاوتى ندارد که چه نوع کارى باشد.[28] از نظر اسلام، کار، عار نیست مهم آن است که مفید و سودمند به حال جامعه باشد.[29]

لذا امام باقر علیه السلام در هواى گرم تابستان در مزرعه کار مى کرد و در حالى که عرق از سر و رویش مى ریخت، مى فرمود: من از کسى که کسب را رها مى کند و مى گوید خداوندا به من روزى ده، متنفرم! چنین کسى چرا براى معاش تلاش نمى کند؟ او حتى از مورچه اى که از لانه خود براى به دست آوردن روزى بیرون مى رود، کمتر است.[30]،[31]

و یا در حدیث دیگرى؛ امام باقر علیه السلام فرمود: «من مردى را که در کار دنیایش تنبل باشد مبغوض مى دارم، کسى که در کار دنیا تنبل باشد (با اینکه ثمره اش بزودى نصیب او مى شود) در کار آخرتش تنبل تر است»[32][33]

با تأمل در این فرازهای نورانی می توان دریافت؛ آن حضرت درصدد نهادینه کردن ارزش هایى است که به رشد و ترقى جامعه اسلامى بیانجامد، و راه هایى که به انحطاط و عقب ماندگى جامعه ختم شود و به رکود و تعطیلى منجر گردد در این بینش جایى ندارد. برتر دانستن منافع اجتماعى بر منافع شخصى، کار و تلاش همیشگى، مشارکت در برنامه ها و سیاست هاى اقتصادى، ایجاد روحیه دگردوستى و تعاون، و بالاخره در یک کلام، تلاش جهت توسعه و آبادانى جوامع اسلامى در مقابل جوامع دیگر، از جمله ارزش هایى است که در آموزه های آن حضرت مورد توجه قرار گرفته است .[34]

اهتمام به کار و تلاش و آبادانى جامعه در جهت توسعه و رفاه زندگى دیگران به گونه ای است که افراد علاوه بر آنکه خود نیز از آن بهره مند مى شوند، براى بهبود وضعیت  اجتماعى مردم نیز تلاش مى کنند.[35] بنابراین کارى که در خدمت جامعه و در مسیر منافع اجتماع است نه مخالف «زهد» و «توکل» است نه دلیل بر «حرص و آزمندى» و «طول أمل» و نه «دنیاپرستى» است، بلکه عین زهد و توجّه آخرت است و عین عبادت و قرب به خدا است.[36]

از سوی دیگر  «عدم احساس مسئولیّت» و «فقدان پیوند اجتماعى» موجبات به کار نبستن حدّاکثر نیروها و بسیج نکردن همه قدرت ها در پیشرفت زندگى را موجب می شود بدین نحو که براى اداره زندگى یک نفر آن هم یک نفر که هر طور بر او بگذرد غمى نیست. به کار بستن نیروى زیادى لازم نمى باشد![37]

همین موضوع است که زندگى مجردان را با رکود و تنبلى، و بى تفاوتى، در به دست آوردن امکانات زندگى، و به کار انداختن نبوغ خود، و بى اعتنایى نسبت به حفظ امکاناتى که به دست آورده اند، مواجه می سازد.[38]

و نیز به همین دلیل است که بسیارى از کسانى که در حال تجرّد از اداره زندگى شخص خود عاجزند، و به نحوی سربار اجتماع زندگى مى کنند، و افرادى بى اراده و سست و ولنگار به حساب مى آیند، به هنگام شروع زندگى زناشویى، افرادى مصمّم، جدّى، با اراده، پر تحرک و هوشیار از آب در مى آیند اینها همه معجزه احساس مسئولیّت است![39] و این که در «منابع اسلامى» مى بینیم تأکید شده «روزى به همراه همسر است» نیز شاید اشاره به همین معنا باشد.[40]

شیوه تعامل و معاشرت با مردم از دیدگاه امام باقر علیه السلام

بی تردید سرمایه بزرگ یک رهبر محبت و پیوند معنوى پیروانش با او است، و این بدون معاشرت همراه با تواضع و خوشرویى و خیر خواهى حاصل نمى شود.[41]

در این زمینه امام باقر علیه السلام فرمود: «صَلاحُ حالِ التَّعایُشِ و التَّعَاشُرِ مِلْأُ مِکْیَالٍ ثُلْثاهُ فِطَنَةٌ وَ ثُلْثُهُ تَغَافُلٌ؛ مصلحت همزیستى سالم و معاشرت با مردم در پیمانه اى است که دوسوم آن هوشیارى و یک سوم آن تغافل باشد».[42]

آری خط مشى، روش و سیره اجتماعی امام باقر علیه السلام در تعامل با مردم  همراه با تواضع و فروتنى است، لذا معاشرت و همه اعمال و رفتار آن حضرت  آمیخته با تواضع است.[43]

گاه چنین تصوّر مى شود که تواضع انسان را کوچک مى کند در حالى که این یک برداشت سطحى و نادرست است، همواره مى بینیم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصیّت هستند و تواضع بر منزلت آنها مى افزاید.[44]

از این رو امام باقر علیه السلام در تبیین حقیقت تواضع و فروتنی می فرماید: «التَّواضُعُ الرّضا بِالْمَجْلِسِ دُونَ شَرَفِهِ وَأنْ تُسَلّمَ عَلى مَنْ لَقیتَ وَأنْ تَتْرُکَ الْمِراءَ وَإنْ کُنْتَ مُحِقّاً؛ تواضع آن است که به کمتر از جایگاه شایسته خود در مجلس قانع باشى و هر کس را ملاقات کردى به او سلام کنى و مشاجره را با دیگران رها سازى، هر چند حق با تو باشد».[45]،[46]

از سوی دیگر خوشرویى مبدأ بسیارى از آشنایى هاست و اگر این خوشرویى با نیت پاک الهى انجام گیرد علاوه بر اینکه کلید محبّت و دوستى را به دست او داده اید «حسنه» و «عبادت» نیز به حساب مى آید. چرا که امام باقر علیه السلام فرمود: «تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فی وَجْهِ أخیهِ حَسَنَةٌ؛ لبخند انسان به چهره برادر دینى اش حسنه است».[47]،[48]

شکیبایی، بردباری و حسن خلق در روابط اجتماعی

در حالات امام باقر علیه السلام مى خوانیم که مردى از اهل شام در مدینه منزل گزیده بود، و غالباً به مجلس آن حضرت مى آمد و مى گفت اشتباه نشود من به خاطر محبت و دوستى به منزل شما نمى آیم، بلکه در روى زمین، کسى از شما اهل بیت نزد من [49] مبغوض تر نیست، و مى دانم دشمنى با شما اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم است، ولى چون تو داراى فضائل و علوم مختلف همراه با فصاحت بیان هستى، از سخنانت خوشم مى آید لذا به مجلس تو مى آیم.[50]

امام در پاسخ او مى فرمود: «لَنْ تَخْفى عَلَى اللَّهِ خافِیَةٌ؛ چیزى بر خدا پنهان نیست».[51]

مدتى گذشت، به امام خبر دادند که مرد شامى بیمار شده و بیماریش شدید است، مرد شامى به بازماندگانش سفارش کرده بود، هنگامى که من مردم نزد محمد بن على الباقر علیه السلام بروید و از او بخواهید که بر من نماز بگذارد، و به او بگویید که من چنین وصیتى را کردم. صبحگاهان بود که به امام خبر دادند او از دنیا رفته و چنین وصیتى کرده است، امام فرمود: عجله نکنید تا من بیایم، سرزمین شام سرزمین سرد، و حجاز، منطقه گرم است، ممکن است این شخص گرمازده شده باشد.[52]

امام دو رکعت نماز خواند و دست به دعا برداشت، و مدتى دعا کرد. سپس برخاست و به منزل آن مرد شامى آمد و با صداى بلند آن مرد را که تصور مى کردند مرده است صدا زد. مرد شامى گفت: «لَبَّیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ». حضرت او را نشاند و تکیه به چیزى داد، غذاى رقیقى براى او طلب کرد، و به او نوشاند، سپس فرمود: سینه و شکم او را خنک کنید (همان کارى که امروز با گرمازدگان مى کنند) آنگاه حضرت بازگشت، چیزى نگذشت که مرد شامى سلامتى خود را باز یافت، خدمت امام آمده گفت: من شهادت مى دهم که تو حجت خدا بر خلقى، و هر کس راهى جز راه شما برود گمراه و زیان کار است.[53]

حضرت فرمود: مگر چه شده؟ عرض کرد: شکى ندارم که روح مرا قبض کردند و مرگ را با چشم خود دیدم ناگاه صدایى شنیدم که مى گفت روح او را به تنش بازگردانید چون محمد بن على علیهما السلام از ما درخواست کرده است.[54]،[55]

این برش تاریخی از سیرۀ اجتماعی آن حضرت گوشه هایى از سیره پیشوایان دین ما است که با شکیبایی، مدارا و خوشرویى و حسن خلق حتّى دشمنان را به خودشان جذب مى کردند و این درسى است براى همه ما که در زندگى خودمان این گونه باشیم.[56]

سخن آخر: (رسیدگی به فقرا ومحرومان؛ نشانه شیعه راستین)

شخصى به امام باقر علیه السلام عرض کرد: «الحمد للَّه شیعیان شما خیلى زیاد هستند» امام علیه السلام نگاه پرمعنایى به او کرد و فرمود: اینها که مى گویى شیعیان ما هستند، آیا این کارها را انجام مى دهند؟[57]: «هَلْ یَعْطِفُ الْغَنیُّ عَلَى الْفَقیرِ؟ وَ یَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسِیءِ و یَتَواسَوْنَ؟ قُلتُ: لا، قالَ: لیْسَ هؤُلاءِ الشِّیعَةُ، الشِّیعَةُ مَنْ یَفْعَلُ هَکَذا[58]؛ آیا ثروتمندان این افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجّهى دارند و به آنها رسیدگى مى کنند؟ آیا بزرگان و نیکوکاران این افرادى که شما آنها را شیعه[59] مى خوانید، خطاها و اشتباهات خطاکاران را مى بخشند و آنها را مورد عفو و گذشت قرار مى دهند، (یا آنها را چندین برابر مجازات مى کنند و زجر مى دهند!؟) آیا اینها مواسات دارند؟ خوشبختى هاى خویش را بین همدیگر تقسیم مى کنند (شادیهایشان را با هم قسمت نمایند)؟[60] آن مرد وقتى این ویژگیها را شنید شرمنده شد و پاسخ منفى داد. [61]

سپس حضرت فرمود: چنین افرادى شیعه نیستند؛ شیعه کسى است که آنچه را گفتم عمل کند.[62]

آرى، شیعه باید راهب شب و شیر روز، انسانى هوشیار و فهمیده و زرنگ باشد، به فقراء و نیازمندان کمک کند و از خطاى خطاکاران درگذرد و دیگران را در شادیهاى خود سهیم کند.[63]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
 makarem.ir


[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1389/08/22.

[2] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 4، ص521.

[3] آیات ولایت در قرآن، ص34.

[4] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص.106

[5] مشکات هدایت، ص11.

[6] تفسیر برهان، ج 1، ص 327. تفسیر عیاشى، ج 1، ص207.

[7] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص 456.

[8] همان.

[9] همان.

[10] همان، ص455.

[11] همان.

[12] همان، ص 457.

[13] همان، ص 458.

[14] همان.

[15] کافى، ج 5، ص 56، ح 1.

[16] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص 38.

[17] برگزیده تفسیر نمونه، ج 3، ص220.

[18] اخلاق در قرآن، ج 2، ص354.

[19] چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر ارزش نمونه، ص80.

[20] داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)، ص152.

[21] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص39.

[22] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج 2، ص414.

[23] اخلاق در قرآن، ج 3، ص461.

[24] تفسیر نمونه، ج 1، ص608.

[25]  ر. ک: پدیده شناسى فقر و توسعه، ج 1، ص 51-/ 52؛ ارزش ها وتوسعه، ص 34؛ توسعه اقتصادى، گذشته و حال، ریچارد تى. گیل، ترجمه محمود نبى زاده؛ کاربرد شاخص هاى اجتماعى- اقتصادى، جمعى از نویسندگان، ترجمه دکتر هرمز شهدادى.

[26] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص212.

[27] خطوط اقتصاد اسلامى، ص32.

[28] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص182.

[29]  کافى، ج 5، ص 59، ح 14، کنزالعمّال، ج 3، ص 688، ح 8470.

[30]  وسائل الشیعه، ج 12، ص 17، ابواب مقدّمات التجارة، باب 6، ح 4 (با تلخیص و اقتباس).

[31] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص 183.

[32] وسائل، ج 12، ص 37.

[33] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص650.

[34] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص464.

[35] همان، ص480.

[36] خطوط اقتصاد اسلامى، ص32.

[37] مشکلات جنسى جوانان، ص24.

[38] همان.

[39] همان.

[40] همان، ص25.

[41] تفسیر نمونه، ج 11، ص136.

[42] تحف العقول، ص 264.

[43] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج 1، ص135.

[44] اخلاق در قرآن، ج 2، ص75.

[45] بحارالانوار، ج 75، ص 176.

[46] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 13، ص713.

[47]  اصول کافى، ج 2، ص 188.

[48] گفتار معصومین علیهم السلام، ج 2، ص20.

[49] اخلاق در قرآن، ج 3، ص155.

[50] همان، ص156.

[51] همان.

[52] همان.

[53] همان.

[54] منتهى الآمال، ج 2، ص 63 (با تلخیص).

[55] اخلاق در قرآن، ج 3، ص: 156.

[56] گفتار معصومین(علیهم السلام)، ج 2، ص231.

[57] آیات ولایت در قرآن، ص: 451.

[58] بحار الانوار، ج 71، ص 313.

[59] آیات ولایت در قرآن، ص451.

[60] همان، ص 452.

[61] همان.

[62] همان.

[63] همان.

captcha