پایه گذاران علم اقتصاد غربی در قالب سه مكتب عمده كلاسيك، كينزين و نئوكلاسيك معتقدند كه بنگاه هاى اقتصادى، به دنبال به حداكثر رسانيدن سود، و مردم به دنبال به حداكثر رسانيدن مطلوبيت (لذت حاصل از مصرف ) هستند و اين دو تمايل سبب مى شود تا اقتصاد جامعه نه تنها به حركت درآيد، بلكه توسعه يابد و رشد پيدا كند.[1] ،[2]
حال آنکه قرآن کریم كراراً انسان را به عنوان «خليفه» و «نماينده خدا در روى زمين» معرفى كرده است، اين تعبير ضمن روشن ساختن مقام بشر، اين حقيقت را نيز بيان مى كند كه اموال و ثروتها و استعدادها و تمام مواهبى كه خدا به انسان داده، در حقيقت مالك اصليش اوست، و انسان تنها نماينده و مجاز و مأذون از طرف او مى باشد ؛ بديهى است كه هر نماينده اى در تصرفات خود استقلال ندارد بلكه بايد تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلى باشد و از اينجا روشن مى شود كه مثلا در مسأله مالكيت، اسلام هم از اردوگاه «لیبرالیسم» فاصله مى گيرد و هم از اردوگاه «مارکسیسم».[3]
چیستی مفهوم مصرف گرایی
مصرف گرایی یا «اسراف» کلمه جامعی است که هرگونه زیاده روی در کمیّت و کیفیت مصرف را شامل می شود[4]، لذا در آموزه های قرآن کریم ، به هنگام تشويق به استفاده كردن از مواهب آفرينش، فورا از سوء استفاده پیشگیری کرده و همگان را به اعتدال توصيه مى كند. بنابراين مصرف گرایی به معناى وسيع كلمه، هر گونه تجاوز از حد در كارى است كه انسان انجام مى دهد؛ ولى غالباً اين واژه در مورد هزينه ها و خرج ها گفته مى شود.[5]
بی تردید كسى كه بى حساب گناه مى كند و هيچ قيد و شرطى براى گناه قائل نيست و گاهى به انجام گناه افتخار مى كند و يا گناه را كوچك مى شمرد توبه آنها بسيار بعيد است. بالاخره «اسراف و افراط در مصرف» آن است كه بيش از حد، در غير حق و بى جا مصرف شود.[6]
گونه شناسی مصرف
دانشمندان اقتصاد، براى ثروت، سه نوع مصرف قائل هستند:
1. «ضرورت »؛ مصارفى است كه نيازمنديهاى اصلى زندگى را تشيكل مى دهد از قبيل خوراك و پوشاك و مانند اينها.[7]
2. «اميال؛» در مورد مصارفى گفته مى شود كه جنبه نيازمنديهاى اصلى ندارد ولى يك نوع «توسعه در زندگى» و تحصيل رفاه بيشتر محسوب مى گردد.[8]
3. «هوس» را درباره مصرفى مى گويند كه از متن و حاشيه زندگى بيرون است، و تنها وسيله ارضاى پاره اى از خواسته هاى غير منطقى و غيرعقلايى مى باشد.[9]
آمارها نشان مى دهد بيشتر ثروتها و سرمايه هاى بشر در دو قسمت اخير مصرف مى گردد، و بخش اول تنها قسمت محدودى از ثروت بشر را جذب مى نمايد!.[10]
الگوی صحیح مصرف از نگاه اسلام
در تفسير« اسراف»و« اقتار» كه نقطه مقابل يكديگرند مفسران سخنان گوناگونى دارند كه روح همه به يك امر بازمى گردد و آن اينكه « اسراف» آن است كه بيش از حد و در غير حق و بيجا مصرف گردد، و« اقتار»آن است كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.[11]
در يكى از روايات اسلامى تشبيه جالبى براى اسراف و« اقتار» و حد اعتدال شده است و آن اينكه هنگامى كه امام صادق (ع) اين آيه[12] را تلاوت فرمود؛ مشتى سنگ ريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت، و فرمود اين همان« اقتار» و سخت گيرى است، سپس مشت ديگرى برداشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن به روى زمين ريخت و فرمود اين« اسراف» است، بار سوم مشت ديگرى برداشت و كمى دست خود را گشود به گونه اى كه مقدارى فرو ريخت و مقدارى در دستش بازماند، و فرمود اين همان« قوام» است [13] واژه« قوام» (بر وزن عوام) در لغت به معنى عدالت و استقامت و حد وسط ميان دو چيز است و« قوام» (بر وزن كتاب) به معنى چيزى است كه مايه قيام و استقرار بوده باشد.[14]
مصرف گرایی از منظر اسلام
اسلام مى گويد: مالكيت نه براى فرد است و نه براى اجتماع، بلكه در واقع براى خداست، و انسانها وكيل و نماينده اويند و به همين دليل اسلام، هم در طرز درآمد افراد نظارت مى كند، و هم در چگونگى مصرف .[15]
بلکه اسلام اجازه نمى دهد افراد جامعه به صرف داشتن سرمايه و ثروت فراوان، ريخت و پاش كنند؛ بنابر اعتقاد اصل «خدامالكى» آنها موظفند ثروت هاى خود را در مسيرهاى مجاز كه حدود و ثغور آن را خدا معين مى كند، هزينه كنند.[16]
مى دانيم از نگاه دين، حتى دور ريختن ته مانده آب ليوان، از مصاديق اسراف است و یا دورانداختن يك هسته خرما كه مى تواند در جايى مورد استفاده قرار گيرد، از مصاديق اسراف است.[17]
حال آنکه می بینیم مقادير زيادى مواد غذايى در سطل هاى زباله ريخته مى شود، در حالى كه ميليون ها نفر در دنيا از گرسنگى رنج مى برند و نظير آن در مورد مصرف ديده مى شود.[18]
ميانه روى در مصرف
ميانه روى در مصرف ، از بايسته هاى مصرف و مورد تأكيد اسلام است. ميانه روى، خواه در مصرف خوراك و پوشاك و مانند آن و خواه در هزينه هاى جارى ديگر توصيه شده است. درباره ميانه روى و اعتدال در مصرف، در احاديث فراوانى تعبيرات زنده اى ديده مى شود كه نشان مى دهد پايه اقتصاد سالم، بر اعتدال در مصرف نهاده شده[19]و از ريخت و پاش و زياده روى در مصرف شديدا نكوهش شده است.[20]
مصرف گرایی مایۀ فقر و تنگدستی
با توجه به محدوديت منابع جهان و افزايش تدريجى نسل بشر، با رعايت اقتصاد و ميانه روى در مصرف، مى توان همگان را از مواهب طبيعى عالم بهره مند كرد و نسل هاى آينده را نيز از فقر و نيازمندى نجات بخشيد.[21]،[22]
لذا در حديثى از رسول خدا مى خوانيم: «من اقتصد أغناه الله ؛ كسى كه راه اعتدال در مصرف را بپيمايد خدا او را بى نياز مى كند».[23]،[24]
در حديث ديگرى از على عليه السلام آمده است:« ميانه روى ثروت كم را رشد مى دهد و اسراف ثروت زيادرا نابود مى كند».[25]،[26]
مطلب به اندازه اى مهم است كه پيامبر اکرم(ص) ميانه روى در مصرف را نصف معيشت شمرده است، مى فرمايد:«الاقتصاد فى النفقة نصف المعيشة».[27]
امام صادق عليه السلام نیز در فرازی فرمود:«ضمنت لمن اقتصد ان لا يفتقر؛[28] من تضمين مى كنم كسانى كه ميانه روى را رعايت كنند هرگز فقير نشوند.»[29]
تخریب اموال عمومی در سایۀ مصرف گرایی
از بدترين و شايع ترين نوع مصرف، مصرف بى رويه در بكارگيرى اموال عمومى و دولتى است، كه مع الاسف امروزه به يك معضل بزرگ اقتصادى تبديل شده است.[30]
در جامعه كنونى نه تنها اهتمامى در توده مردم براى حفظ و نگهدارى اموال عمومى مشاهده نمى شود، بلكه بى تفاوتى و حتى ضرررسانى عمدى فراوانى را مى توان شاهد بود.[31]
از اين موارد مشمئز كننده تر، بى مبالاتى برخى از متصديان در استفاده هاى بى رويه و بعضا شخصى در بيت المال است، كه مى تواند به ضعف بنيه اقتصادى جامعه منجر شود.[32]
از جمله موارد قابل ذكر، حجيم كردن بى رويه دستگاه هاى دولتى، و تأسيس ارگان هاى غير لازم و بى ثمر، و نوعا موازى است كه غالبا با صرف مبالغ هنگفتى همراه است.[33]
اين در حالى است كه در بينش دينى در صرف بيت المال و جلوگيرى از تضييع آن تأكيد فراوانى شده است تا آنجا كه اميرمؤمنان على عليه السلام براى برخى از كارگزاران خويش نوشت: « نوك قلم هايتان را باريك كنيد، و سطرها را به يكديگر نزديك نماييد، مطالب زايد را حذف كنيد و از زياده نويسى بپرهيزيد، زيرا اموال مسلمانان تحمل اين گونه مصارف زيانبار را ندارد».[34]،[35]
مصرف گرایی و بی حسی اخلاقی
پر واضح است در محیطی که در طبل لذت جویی منفعت طلبی، سود پرستی و مصرف بیشتر کوبیده میشود، فضیلت، تقوا، اخلاق و دگر دوستی جایی ندارد؛ چرا که از درختی که ریشههایش لذت جویی و ساقههایش سود پرستی است و با آب مفاخره و مصرف گرایی آبیاری میشود میوهای جز تبعیض، شکاف طبقاتی و آسیبهای اجتماعی نخواهد روید.[36]
هم چنین باید به هدف نهائى زندگى توجه کرد که مهمترین آن تحقق مفاهيم اخلاقى است.[37] لذا اگر اخلاق در لايه هاى مختلف اقتصاد حاكم شود، يعنى توليد كالا، توزيع كالا و مصرف كالا همه آميخته با اصول اخلاقى شود، بى شك روز به روز فاصله زياد بين فقير و غنى كم مى شود، و به طور طبيعى ثروت به طور عادلانه در ميان همه مردم توزيع مى گردد.[38]
اینچنین است که اسلام در مصرف ،دست مصرف كنندگان را باز نمى گذارد كه هرگونه بخواهند از سرمايه هاى خود استفاده كنند و به هر شيوه اى آنها را به مصرف برسانند؛ بلكه توصيه ها و دستوراتى در اين باره دارد[39]بلکه در اقتصاد اسلامى نيز از اخلاق در همه جه با كاربرد زياد، استفاده شده و اين مفاهيم در طرز توليد و مصرف حضور دارند. [40]
اگرچه معتقدم هنوز به درستى از اين خمير مايه معنوى در مسائل اقتصادى بهره گيرى نشده و الا آثار شگفت آور و فوق العاده اى از خود بجا خواهد گذارد.[41]
زندگی قسطی نتیجه رواج مصرف گرایی
زندگى اقساطى اگر چه در بدو نظر چنين مى نمايد كه تسهيلات فراوانى براى مصرف كنندگان كم درآمد به وجود مى آورد و به همه آنها امكان مى دهد كه از تمام وسايل حتى وسايل تجملاتى و لوكس زندگى بهره مند گردند.[42]
ولى با كمى دقت روشن مى شود كه عادت به اين نوع زندگى سبب مى شود كه آخرين رمق اقتصادى مصرف كنندگان كم درآمد در چاله هاى هولناك اين اقساط كه به دست خود در اطراف خويش كنده اند نابود گردد، و از هر گونه پس انداز و تشكيل سرمايه هاى بزرگ، از طريق به هم پيوستن سهام كوچك، محروم بمانند.[43]
در عوض سرمايه داران بزرگ خارجى قسمت مهمى ازباب اصل مصنوعات و قسمت مهم ديگرى از باب «بهره و سود اقساط» كه رقم كلانى را تشكيل مى دهد دريافت دارند، و با يك معامله دو معامله انجام دهند يكى فروش مصنوعات وازده خود و ديگرى دادن وام و گرفتن بهره و رباى هنگفت!.[44]
و اينها همه مولود آن تسهيلات فريبنده است كه همه كس را به تهيه همه گونه اجناس ولو هيچ گونه ضرورتى نداشته باشد تشويق مى كند.[45]
البته انكار نمى توان كرد پرداختن اقساط در بعضى از موارد مشكلاتى را حل مى كند، ولى نه به اين صورت رسوايى كه امروز در محيطهاى ما درآمده است.[46]
و عجيب اين است كه چون اجناس لوكس اقساطى غالبا چشمكهاى فريبنده اى دارند و افراد را بدون مطالعه كافى در پيرامون امكان پرداخت اقساط لازم، اسير چشمكهاى خود مى سازند، بسيارى از اين خريداران در دام عنكبوتى اقساط گرفتار مى آيند، و سود پشت سر سود به اصطلاح «بابت دير كرد» بايد بپردازند، و بالاخره فكر و انديشه و روح آزاد آنها را در چنگال خود چنان وامانده مى كند كه از خود به ديگرى نمى پردازند، و از بينش كافى در مسائل كلى و اصولى زندگى محروم مى مانند.[47]
بايد مردم اين سامان را به خطرات اين نوع زندگى آشنا ساخت و جلو اين افراط كارى را گرفت، و ثروتهاى سرشارى كه از اين را به هدر مى رود براى رشت اقتصادى سالم و امكان صنعتى شدن ذخيره نمود.[48]
مصرف گرایی؛ عامل سیطره قدرت های استکباری
در تاريخ گذشته شواهد و نمونه هاى زيادى وجود دارد كه چگونه سردمداران سياسى افكار ملت عظيمى را چنان شستشو دادند كه ساليان دراز در بدترين بيراهه ها سرگردان بودند، و گرفتار مصائب زيادى شدند،[49] اين مسأله منحصر به امور سياسى نيست، در امور اقتصادى نيز وسعت زيادى پيدا كرده، به گونه اى كه ناگهان با يك موج تبليغاتى جامعه اى را به سوى مصرف فرآورده اى مى فرستند كه گاه بيهوده و يا حتى زيانبار است، و از اين راه، اقتصاد نا سالم را بر آنها تحميل مى كنند.[50]
استفاده از عناوين «ارزش هاى كاذب» (مانند استفاده از عنوان «مد») يكى از وسيع ترين و پيچيده ترين طرق وصول به همين اهداف نامشروع است.[51]
لذا بايد اقتصاد ناسالمی كه بدون قدرت های استکباری متوقف يا مواجه با بحران مى شود جاى خود را به اقتصاد سالمى كه بر اساس توليد و مصرف نيازمنديهاى واقعى زندگى بشر آن هم در داخل هر كشور، استوار باشد بدهد وبه اين وضع كه هميشه اكثريت مردم دنيا برده صنعتى اقليتى باشند خاتمه داده شود.[52]
مصرف گرایی؛ تبلور تجمل گرایی و غرائز نفسانی
ميل به تجمل گرايى، مصرف هاى ناشى از چشم و هم چشمى و اسراف و تبذير، همه از مظاهر نيازهاى برخاسته از هواى نفس است.اين نوع مصرف از نگاه اسلام امرى مذموم و نكوهيده است.[53]
حال آنکه انگیزه مصرف در اقتصاد سرمايه دارى و سوسياليستى، منبعث از خواسته هاى مادى و غرائز نفسانى است، لذا از نگاه آنان هيچ انگيزه اى جز دست يابى به بالاترين لذت ممكن، نمى تواند در «مصرف» مؤثر باشد.[54]
برابر اين نگرش، رفاه و لذت خواهى، معيار همه چيز است و انسان اقتصادى مساوى با نيازها و خواسته هاى مادى است كه با تفكر مادى و تربيت الحادى نمى تواند از لذت طلبى هاى خودخواهانه، رها باشد. بدين سان آرمان نهايى همه فعاليت ها و رفتارهاى اقتصادى انسان، در محدوده تنگ مادى و لذات جسمانى خلاصه مى شود.[55]
آنان با تحريك اميال و غرايز، انسان ها را به سوى نيازهاى كاذب سوق داده و مصرف گرايى را دامن مى زنند و از اين راه به سود سرشارى دست مى يابند.[56]
به همين دليل انسان ها در اين دو مكتب اقتصادى، در يك چرخش تكرارى قرار مى گيرند يعنى توليد مى كنند تا مصرف كنند و مصرف مى كنند تا توليد نمايند (توليد براى مصرف و مصرف براى توليد).[57]
مصرف گرایی و نهیلیسم
در تمام مكتبهاى اقتصادى جديد اعم از لیبرالیسم و سوسياليسم... سخن از سه مسأله «توليد و توزيع و مصرف » مطرح است،[58]اما اين كه این چرخه چه هدفى را دنبال مى كند در علم اقتصاد و مكتبها و سيستمهاى اقتصادى سخنى از آن نيست.[59]
ممكن است گفته شود اين مسأله مرتبط به علم اقتصاد نيست بلکه مربوط به فلسفه است![60]، در پاسخ باید گفت در مكتبهاى مادی كه فلسفه آنها نيز فراتر از مكتب اقتصادى آنها نيست پاسخى براى اين سؤال نمى يابيم جز اين كه بگوئيم هدف نهائى آن است كه بشر زنده بماند و زندگى مرفهى داشته باشد. اما اين زنده ماندن براى چيست؟ پاسخى براى آن ندارند.[61]
منتها بعضى مانند اگزيستانسياليستها(پوچ گرایان) با صراحت مى گويند زندگى پوچ است و بى هدف در حالى كه بعضى ديگر اصولا در برابر اين سوال سكوت اختيار مى كنند.[62]
و از اين جاست كه مثلث معروف به « مثلث پوچى و بيهودگى» به ميان مى آيد؛ «كار كنيد» تا «نان بخوريد»، نان بخوريد تا «زنده بمانيد»، زنده بمانيد براى هيچ، «كار كردن» و «نان خوردن» و «زنده ماندن» و سرانجام هيچ! ... .[63]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت كنترل صحيح اسلامى روى مصرف با توجه به دو اصل ممنوعيت اسراف و تبذير صورت گيرد، صاحبان ثروت چاره اى جز اين ندارند كه درآمد اضافى را هميشه صرف توسعه فعاليت اقتصادى خود كنند يعنى بالاجبار به كارى كشيده مى شوند كه نتيجه آن مستقيما در اختيار جامعه و مردم قرار مى گيرد و تنها زحمت حفظ و مديريتش بر دوش صاحبان آنها است.[64]
هم چنین نباید برای رضایت مردم مصرف گرایی را ترویج کنیم و به گونهای برنامه ریزی نشود که از نسلهای آینده غفلت کنیم،[65]بلکه باید فرهنگ کم مصرف کردن را به عنوان یک فرهنگ اجتماعی در جامعه مطرح و نهادینه کنیم[66]
در این میان اطلاع رسانی بسیار ارزش دارد و حرف اول را می زند. ساخت فیلم و نمایشنامه و نیز تجزیه و تحلیل بحران های مختلف اقتصادی و ارائه آمار دقیق می تواند در این زمینه مورد توجه قرار گیرد.[67]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] ر. ك: اقتصاد توسعه يك الگوى جديد، ص 25 و 14.
[2] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص319.
[3] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص672.
[4] تفسیر نمونه ج 6، ص 152.
[5] لغات در تفسير نمونه ؛ ص44.
[6] همان؛ ص 45.
[7] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص214.
[8] همان.
[9] همان.
[10] همان.
[11] تفسير نمونه، ج 15، ص: 153.
[12] «و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما؛و کسانی که هر گاه انفاق کنند ، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری بلکه در میان این دو ، حدّ اعتدالی دارند.»(سورۀ فرقان؛آیۀ67).
[13] كافى؛ بنا بر نقل از تفسير نور الثقلين؛ ج 4؛ ص 29.
[14] تفسير نمونه، ج 15، ص 153.
[15] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص672.
[16] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص305.
[17] همان ؛ ص350.
[18] همان.
[19] همان ؛ ص380.
[20] همان ؛ ص381.
[21] ر. ك:« دائرة المعارف فقه مقارن؛ج2؛ مبحث «پرهيز از هرگونه اسراف ».
[22] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص381.
[23] ميزان الحكمه، ج 3، ح 3342.
[24] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص381.
[25] غررالحكم، ح 8062.
[26] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص: 381.
[27] كنز العمال، ج 3، ح 5434.
[28] من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 64، ح 1721.
[29] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص382.
[30] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص: 351.
[31] همان.
[32] همان.
[33] همان.
[34] خصال، ص 310، ح 85؛ بحارالانوار، ج 41، ص 105، ح 6.
[35] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص: 351.
[36] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به همایش ملی «پیشرفت از منظر قرآن و حدیث»؛21/12/93.
[37] خطوط اقتصاد اسلامى، ص 16.
[38] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص174.
[39] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص380.
[40] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص63.
[41] همان؛ص63.
[42] اسرار عقب ماندگى شرق، ص 215.
[43] همان.
[44] همان.
[45] همان؛ 216.
[46] همان.
[47] همان.
[48] همان؛ ص 217.
[49] پيام قرآن ؛ ج 1 ؛ ص400.
[50] همان.
[51] همان.
[52] اسرار عقب ماندگى شرق ؛ ص101.
[53] همان.
[54] ر.ک:خداوندان انديشه سياسى، ج 3، ص 1235- 1242.
[55] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 2، ص: 346.
[56] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص349.
[57] همان.
[58] خطوط اقتصاد اسلامى، ص: 16.
[59] همان.
[60] همان؛ ص 17.
[61] همان.
[62] همان.
[63] همان.
[64] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص100.
[65] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛3/10/1391.
[66] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مدیران و کارکنان شرکت توانیر؛25/2/1387.
[67] همان.