مىدانيم چندى قبل مقاله موهنى از آقايى به نام غروى در روزنامه بهار بر ضدّ ولايت اميرمؤمنان على(علیه السلام) توأم با اهانتهاى زشت به شيعيان جهان منتشر شد كه مايه رنجش شيعيان در داخل و خارج كشور گرديد و سيل اعتراضات از هرگوشه سرازير گشت و حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى(دامت بركاته) بنا به وظيفه شرعى در برابر آن موضع گرفتند و به دفاع از ولايت مولا(علیه السلام) پرداختند.
آقاى احمد منتظرى و همسر آقاى غروى در نامههاى جداگانهاى به محضر حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى(دامت بركاته) ادعا كردند كه مقاله مزبور را مكرّر مطالعه كردهاند و چيزى كه دلالت بر اهانت داشته باشد در آن نديدهاند.
لازم است به ايشان توصيه كنيم كه يك بار ديگر مقاله مزبور را مطالعه كنند و اين دو جمله را در آن مقاله بخوانند: «شيعيان به جاى اينكه كتاب (قرآن) را امام خود بدانند خود را امام كتاب (قرآن) مىدانند و برخلاف خواست او، بنده «جهالت» خود شدهاند و مدام بر حق ضايع شده على در حكومت چند روزه دنيوى مىگريند».
يعنى: اوّلا: شيعيان پيرو قرآن نيستند و قرآن را پيرو خود مىدانند. ثانياً: شيعيان بنده جهالت و نادانى خود شدهاند و بىجهت از ولايت على(علیه السلام) دفاع مىكنند.
در عبارت ديگرى مىنويسد :
«در باور چه كسى مىگنجد كه «شيعيان اين على» رسم وى و موعظه او را كه چنگ يازيدن به حبل متين الهى (قرآن) و اتّحاد مسلمانان است كنار نهادهاند و به جاى تدقيق و تفقه در آيات قرآن و عمل به آنچه خداوند در كتاب از آنان خواسته اسم «على» را با «فهم ناقص» و «ناصحيح» خود از آيات كتاب و «روايات مجعوله» درهم مىآميزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمين هيزم مىريزند و آتشبيار معركه مىشوند و در قالب حبّ و ولايت اميرالمؤمنين «بزرگترين مظالم» را در حق اهداف عاليه الهى و انسانى شريفترين و زبدهترين گوهر جهان بشريت مرتكب مىشوند و بىآنكه «كوچكترين» سنخيتى در بينش و منش و كنش ايشان با على وجود داشته باشند مفتخرند كه شيعه او هستند!!».
اين نويسنده با وقاحت تمام نسبتهاى زير را در اين عبارت خود به پيروان مولاى متقيان(علیه السلام) كه در سراسر جهان كه شامل همه علما و بزرگان و افراد عادى از زمان معصومين : تاكنون مىشود داده است :
1. شيعيان رسم و موعظه على(علیه السلام) را به فراموشى سپردهاند.
2. شيعيان به جاى عمل به دستورات الهى با فهم ناقص و ناصحيح خود از آيات و روايات معجوله راه خطا مىروند.
3. شيعيان (با قبول ولايت اميرمؤمنان(علیه السلام)) آتشبيار معركه اختلاف ميان مسلمين شدهاند.
4. شيعيان بزرگترين ظلم را در حق اهداف عاليه اميرمؤمنان(علیه السلام) كردهاند.
5. شيعيان كوچكترين سنخيتى در بينش و منش با على(علیه السلام) ندارند!
6. تمام رواياتى كه خلافت بلافصل مولا(علیه السلام) را اثبات مىكند و تمام زيارات و ادعيهاى كه در اين زمينه سخن مىگويد تمامآ «مجعول» است! (البته نقل اين عبارات زشت و بسيار موهن پسنديده نيست ولى حاميان او ما را وادار كردهاند).
آيا ديدهايد تاكنون كسى اينگونه وقيحانه درباره جهان تشيع و بزرگان اين مذهب الهى سخن بگويد.
البته مسئولين نظام جمهورى اسلامى كه مدافع مذهب تشيّع هستند نيز از اين فحاشىها بىبهره نيستند!
آيا مفهوم عبارات بالا اين نيست كه تمام شيعيان اميرمؤمنان على(علیه السلام) در طول تاريخ و همه علما و انديشمندان آنها كه خلافت على(علیه السلام) را از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در مسأله حكومت پذيرفتهاند افرادى نادان و جاهلند كه بر اثر جهل و نادانى خلافت بلافصل على(علیه السلام) را پذيرفته و بزرگترين ظلم را در حق حضرت كرده و هيچ سنخيتى با آن حضرت ندارند و به آن افتخار مىكنند.
آيا اين جملهها به معنى نقد علمى و منطقى است؟ و نياز به پاسخ منطقى دارد؟
آيا اين است معنى آزادى قلم؟ و نويسنده آزاده؟ آرى از نوع آزادى كسانى كه قرآن را در غرب آتش زدند و بدترين اهانت را به پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) كردند و گفتند آزادى است.
آيا شيعيان عامل اختلاف در جهان اسلام هستند و راه اتّحاد آن است كه همگى تسليم اهل تسنّن شوند و عقيده آنها را بپذيرند. آيا معنى اتّحاد مسلمين همين است؟
* * *
جالب اينكه يكى از قلم به دستانى كه بر سر سفره آمريكايىها نشسته و هر روز به يكى از مقدّسات مسلّم اسلام حمله مىكند حتى بدترين اهانت را به ساحت مقدّس قرآن مجيد كرده و آن را ساخته و پرداخته پيغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مىداند (نه وحى الهى)، و در اهانت به بزرگان دين نيز گوى سبقت را ربوده، به يارى آقاى غروى برخاسته است و اهانت بسيار زشتى نسبت به حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى(مدّظلّه) روا داشته، و گروهى از همفكران او از قلمزنان خارجنشين نيز با او همصدا شده و زشتگويى و اهانت را سردادهاند.
البته از كسانى كه سخن منطقى ندارند جاى تعجب نيست كه به دشنام و زشتگويى روى آورند.
اينگونه دفاعها از سوى اينگونه اشخاص مفهومش اين است كه نويسنده مقاله توهينآميز روزنامه بهار را با خودشان همفكر مىدانند و اين است كه كار را پيچيدهتر مىكند.
البته اگر آن گروه از افراد خارجنشين به فقيهى بزرگ از فقهاى اسلام به خاطر حمايت از ساحت مقدس اميرمؤمنان على بن ابىطالب(علیه السلام) اهانت كنند نيز عجيب نيست. عمّال بنىاميه هفتاد سال اميرمؤمنان على(علیه السلام) را برفراز منابر (العياذ بالله) لعن مىكردند ولى ذرّهاى از مقام شامخ اميرمؤمنان(علیه السلام) كاسته نشد، بلكه مخالفت آن گروه شناخته شده، عظمت او را آشكارتر ساخت.
اضافه بر اين هر نيشى در راه دفاع از مقام ولايت آن حضرت(علیه السلام) نوش است و هر زهرى نوشدارو و ذخيره يومالمعاد.
انصاف دهيد آيا آن همه نسبتهاى زشت و ناروا را به كل جهان تشيّع دادن از سوى نويسنده آن مقاله جرم محسوب نمىشود و قابل تعقيب نيست؟! آيا آنها كه به دفاع از آن برمىخيزند شريك جرم محسوب نمىشوند؟
* * *
مطالب ديگرى كه در اين مقاله آمده بود از قبيل انكار دلالت روايت متواتر غدير برخلافت اميرمؤمنان على(علیه السلام) يا انكار آيه (أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) و امثال آن، يك سلسله مطالب تكرارى است كه دهها بار به وسيله بزرگان علماى شيعه از آن پاسخ كافى و شافى داده شد و حضرت آيت الله العظمى مكارم نيز در «تفسير نمونه» كاملاً آن را روشن ساختهاند و چيزى نيست كه نياز به پاسخ مجدد داشته باشد.
اين نكته نيز شايان توجه است كه نويسنده مقاله مىگويد :
تعيين و نصب امام از سوى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) (البته به فرمان الهى) مخالف اصل آزادگى و نوعى بردگى است عين عبارت چنين است: «نصب يا تعيين در خود، مفهوم سلب آزادى و نوعى از بندگى و بردگى را دارد».
اگر اين سخن درست باشد يعنى بعثت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) از سوى خدا كه هم پيشواى سياسى بود (چون تشكيل حكومت داد) و هم الگوى ايمانى، نوعى بندگى و بردگى بوده كه از سوى خدا بر مردم تحميل شده است، همچنين در بسيارى از انبياى پيشين.
در قرآن مجيد در آيه 247 سوره بقره، مربوط به داستانى از بنىاسرائيل مىخوانيم: (وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً): «پيغمبر آنها به آنها فرمود: خداوند طالوت را به عنوان زمامدار شما برگزيده است».
حتى بنىاسرائيل بر اين انتخاب الهى اعتراض كردند و خود را شايستهتر براى اين مقام دانستند، اما او در جواب گفت: (إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللهُ يُؤْتِى مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ) : «خداوند او را بر شما برگزيده و او را در دانش و توانايى جسمانى فراوانى بخشيده است خداوند ملكش را به هر كس بخواهد مىبخشد و خداوند احسانى گسترده دارد و (از لياقت افراد) آگاه است».
همچنين در مورد داود و سليمان و حتى حضرت موسى آيا تمام اينها مصداق بردگى و سلب آزادى مردم بود؟ اشتباه مهم آنها در اين است كه انتخاب خدا را همچون انتخاب بندگان تصوّر كردهاند و آن را دليل بر سلب آزادگى و بردگى شمردهاند.
* * *
در پايان لازم مىدانم اين نكته را عرض كنم: از افرادى كه ايمان و عشق و علاقه به ولايت مولا على(علیه السلام) دارند تسليم دروغپردازى و غوغاطلبى اين و آن نشوند و مسائل جناحى را بر ايمان و عشق و علاقه به مولاى متقيان(علیه السلام) مقدّم ندارند و راضى نشوند كه در كشور اميرمؤمنان(علیه السلام) به اين آسانى به همه پيروانش هتك و مقام والاى آن حضرت(علیه السلام) زير سؤال رود و مراقب روز حساب خود باشند. ان ربك لبالمرصاد
مسئول بخش فرهنگى دفتر حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى(مدّظلّه العالى)
حجتالاسلام محمد ربّانى
1392/10/09