واکاوی سیرۀ علمی امام رضا علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله

واکاوی سیرۀ علمی امام رضا علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله


منشأ شکل گیری حکومت بنی عباس / مأمون و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام با شعار علم گرایی / برپایی جلسات علمی با هدف تخریب امامت / تخریب و تحقیر امامت / تحریف امامت؛ ترویج اسلام سکولار / لاپوشانی نقاط ضعف حکومت / تأملی در ماهیت مناظرات علمی امام رضا علیه السلام / مناظره با جاثلیق (دانشمند بزرگ مسیحى) / مناظره امام رضا علیه السلام با عمران صابی (دانشمند شبه مادی) / مناظره با پیروان مکاتب مختلف در بصره / سیرۀ علمی امام رضا علیه السلام؛ درس ها و پیام ها‌

در سالروز میلاد با سعادت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم قرار داریم، آن حضرت در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند.

بی شک سیره امامان معصوم علیهم السلام، بنا به مقتضیات و شرایط سیاسی، اجتماعی زمان، مختصات ویژه ای دارد که تبیین آنها می تواند به عنوان الگوهای بی بدیل برای جامعه اسلامی به ویژه در امر تمدن سازی نوین اسلامی مورد نظر قرار گیرد. لذا در سالروز میلاد پرخیر و برکت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرصتی فراهم گردید تا با بهره گیری از آراء و اندیشه های ارزشمند مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله، مهمترین شاخصه های موجود در سیرۀ علمی امام رضا علیه السلام به ویژه در دوران سوم زندگی آن حضرت، یعنی در زمان حضور ایشان در سرزمین ایران در مسند ولایت عهدی خلافت اسلامی به مخاطبان گرامی ارائه گردد:

مقدمه

بی شک زندگى امام على بن موسى الرضا علیه السلام ابعاد مختلفى دارد که یکى از ابعاد مهم آن، بُعد فرهنگى و علمى و پاسدارى از حریم عقاید اسلامى در برابر امواج سهمگین حملات مکتب ها و فرقه هاى مختلف به اصول و فروع اسلام در شرایط خاص عصر آن حضرت است. بررسى این بُعد علمى که از بُعد ولایت الهیه آن امام علیه السلام نشأت مى گیرد، در شرایطى که امروز در آن زندگى مى کنیم، بسیار سازنده و راه گشا و حاوى رهنمودهاى دقیق و ظریفى در برخورد با مکتب ها و مذاهب مختلف است.[1]

منشأ شکل گیری حکومت بنی عباس

در وهلۀ نخست باید گفت پس از آنکه با قیام ایرانیان و رزمندگان شجاع خراسان به سرکردگى ابومسلم، اموی ها این شجره خبیثه به مصداق‏ ( (اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرارٍ))[2] ریشه کن شد و به زباله دانى تاریخ افتاد[3]، نوبت به بنى عباس رسید...که با شعار «الرضا لآل محمّد» که‏ شعار ثابت و قطعى انقلاب هاى اسلامى و مردمى بر ضد بنى امیه بود، روى کار آمدند.[4]،[5]

امّا بنى عباس به سرعت نقاب ها را کنار زدند و هنگامى که پاى خود را محکم دیدند، همان حکومت خودکامه و استبدادى و خفقان بار بنى امیه را تکرار کردند، و حتى  بسیارى از جنایت هاى آن ها از بنى امیه نیز پیشى گرفت!.[6]،[7]

امّا خیلى زود مردم مسلمان ماهیت آن ها را شناختند و[8] نطفه انقلاب هاى مجدد بر ضد این گروه سالوس و ریاکار، مخصوصاً در ایران زمین، پرورده شد و بذر قیام هاى اسلامى و مردمى در همان سرزمین قهرمان پرور خراسان و زادگاه ابومسلم پرورش یافت.[9]

مأمون و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام با شعار علم گرایی

لذا نوبت به مأمون رسید. او که شامه سیاسى قوى داشت و بسیار زیرک و هوشیار و در عین حال، بى رحم و قسى القلب بود، براى این که بر این انقلاب ها پیشى بگیرد، فوراً مرکز حکومت را تغییر داد و از بغداد به قلب خراسان منتقل کرد تا از طریق تهدید و تطمیع، این مرکز مهم انقلاب را خاموش سازد و از نزدیک ناظر بر اوضاع باشد.[10]،[11]

از سوى دیگر، او مى دانست تمام چشم ها در آن زمان به امام على بن موسى الرضا علیه السلام دوخته شده است و اوست که مى تواند رهبر این انقلاب بزرگ باشد. لذا پیش از آن که مردم مقدمات کار را فراهم کنند و اطراف امام على بن موسى الرضا علیه السلام را بگیرند، حضرت را مجبور ساخت که به خراسان بیاید، ظاهراً محترمانه و به عنوان ولایت عهد، امّا در باطن ایشان را تحت نظر قرار داد.[12]،[13]

بدیهی است طبیعت علم دوستى اسلام‏[14]، ترجمۀ کتب علمى دیگران، از یونان گرفته تا مصر و از هند تا ایران و روم، به زبان تازى که زبان اسلامى‏ بود موجبات تسریع حرکت علمی در جامعۀ اسلامی را فراهم نمود.[15]

امّا آن چه مایه نگرانى بود، این بود که در بین این مترجمان افرادى از پیروان متعصب و سرسخت مذاهب دیگر مانند زردشتیان، صابئان، نسطوریان، رومیان و برهمن هاى هند بودند که آثار علمى بیگانه را از زبان هاى یونانى، فارسى، سریانى، هندى، لاتین و غیره به عربى ترجمه مى کردند. به یقین، همه آن ها در کار خود حسن نیت نداشتند و گروهى از آنان سعى مى کردند که آب را گل آلود کرده، ماهى بگیرند و از این بازار داغ انتقال علوم بیگانه به محیط اسلام، براى نشر عقاید فاسد و مسموم خود فرصتى به دست آورند. درست به همین علت، عقاید خرافى و افکار انحرافى و غیر اسلامى در لا به لاى این کتب به ظاهر علمى به محیط اسلام راه یافت و به سرعت در افکار گروهى از جوانان و افراد ساده دل وبى آلایش نفوذ کرد.[16]،[17]

لیکن با این اوصاف برپایی برخی مناظرات علمی از طرف مأمون و دعوت از امام رضا علیه السلام برای پاسخگویی به مسائل علمی با اهداف مختلفی همچون، کسب وجهه و امتیاز برای طرفداری از علم و دانش[18]، ایجاد نوعى سرگرمى براى مردم در برابر مشکلات اجتماعى و خفقان سیاسى‏[19]، جلب افکار اندیشمندان و متفکران جامعه اسلامى‏ به سوى خود و در نتیجه، تقویت پایه هاى حکومت[20] ... بوده است، لذا شرایط خاص فکرى و فرهنگى موجود وظیفه سنگینى را بر دوش امام على بن موسى الرضا علیه السلام گذاشت، و آن امام[21] بزرگوار که در آن عصر مى زیست، به خوبى از این وضع خطرناک آگاه بود. لذا دامن همت به کمر زد و انقلاب فکرى عمیقى ایجاد فرمود، و در برابر این امواج سهمگین و تندبادهاى خطرناک، اصالت جامعه اسلامى را حفظ کرد و سرانجام، این کشتى را با لنگر وجود خویش از سقوط در گرداب خطرناک انحراف و التقاط رهایى بخشید.[22]،[23]

برپایی جلسات علمی با هدف تخریب امامت

مى دانیم مأمون پس از تحمیل مقام ولایت عهدى به امام على بن موسى الرضا علیه السلام به خاطر حفظ موقعیت خویش و ثبات مقام خلافت که خود داستان مشروح و مفصلى دارد، امام علیه السلام را از مدینه به طوس دعوت کرد و هگام ورود امام علیه السلام به خراسان جلسات[24] گسترده بحث و مناظره تشکیل داد و اکابر علماى زمان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، را به این جلسات دعوت نمود.

بى شک پوشش ظاهرى این دعوت، اثبات و تبیین مقام والاى امام علیه السلام در رشته هاى مختلف علوم و مکتب علوم و مکتب اسلام بود، امّا در این که زیر این پوشش ظاهرى چه صورتى پنهان بود،[25] می توان به این امور اشاره نمود.

تخریب و تحقیر امامت

1. مأمون هدفى جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام علیه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت علیه السلام علاقه داشتند و عشق مى ورزیدند، پایین بیاورد[26].

تحریف امامت؛ ترویج اسلام سکولار

2. او مى خواست مقام والاى امام هشتم علیه السلام را تنها در بُعد علمى منحصر کند و تدریجاً او را از مسائل سیاسى کنار بزند و چنین نشان دهد که حضرت مرد عالمى است، ولى کارى با مسائل سیاسى ندارد و به این ترتیب، شعار تفکیک دین از سیاست را عملى کند!.[27]

لاپوشانی نقاط ضعف حکومت

3. مأمون می خواست کارهاى سیاسى خود را با خیال راحت دنبال کند و این مباحث پوششى بر نقاط ضعف حکومتش باشد.[28]

تأملی در ماهیت مناظرات علمی امام رضا علیه السلام

گرچه مناظرات امام على بن موسى الرضا علیه السلام فراوان است، ولى از میان آن ها مناظرات هفت گانه از برجستگى خاصى دارد.

1 مناظره با جاثلیق.[29]،[30]

2 مناظره با رأس الجالوت.[31]

3 مناظره با هربز اکبر.[32]

4 مناظره با عمران صابی.[33]

این چهار مناظره در یک مجلس و با حضور مأمون و جمعى از دانشمندان و رجال خراسان صورت گرفت.

5 مناظره با سلیمان مروزى[34] که مستقلًا در یک مجلس با حضور مأمون و اطرافیانش صورت گرفت.[35]

6 مناظره با علی بن محمّد جهم.[36]

7 مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.

هر یک از این مناظرات داراى محتواى عمیق و جالبى است که حتى امروز هم با گذشت حدود 1200 سال از آن تاریخ، راه گشا و روشنگر و بسیار آموزنده و پربار است، هم از نظر محتوا و هم از نظر فن مناظره و طرز ورود و خروج در بحث ها.[37] لیکن به گزیده از آن در این نگاشته اشاره می گردد:

مناظره با جاثلیق (دانشمند بزرگ مسیحى)

هنگامى که على بن موسى الرضا علیه السلام بر مأمون وارد شد، مأمون فضل بن سهل وزیر مخصوصش‏[38] دستور داد که پیروان مکاتب[39] مختلف مانند جاثلیق (عالم بزرگ مسیحى)، رأس الجالوت (پیشواى بزرگ یهودیان)، رؤساى «صابئین»، «هربز اکبر» (پیشواى بزرگ زردشتیان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى) و هم چنین علماى دیگر علم کلام را دعوت کند تا هم آن ها سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آن ها را.[40]

پس از ورود امام علیه السلام و پیروان دیگر مکاتب در مجلس مأمون، امام علیه السلام شروع به سخن کرد و فرمود: اى نصرانى! اگر با انجیل خودت که به آن اعتقاد دارى، براى تو استدلال می کنم‏.... .[41]

جاثلیق پرسید؛ از حواریون عیسى بن مریم خبر ده، آن ها چند نفر بودند و نیز از علماى انجیل، آن ها چند نفر بودند؟

امام علیه السلام فرمود؛ از شخص آگاهى سؤال کردى. سپس فرمود: حواریون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آن ها «لوقا» بود. امّا علماى بزرگ نصارا سه نفر بودند: یوحناى اکبر در سرزمین باخ، یوحناى دیگرى در قرقیسا، و یوحناى دیلمى در رجاز که نام پیامبر و اهل بیت و امتش نزد او بود و او بود که به امت عیسى و بنى اسرائیل این بشارت را داد[42].

در این بین امام علیه السلام از رأس الجالوت (پیشواى بزرگ یهودیان)، رؤساى «صابئین»، «هربز اکبر» (پیشواى بزرگ زردشتیان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى)[43] نیز تأییداتی برای پاسخ های خود دریافت می کرد به نحوی که در پایان جاثلیق اقرار نمود؛ آن چه از انجیل نقل کردى، ما به آن معترفیم.[44]

سپس امام علیه السلام سؤالات دیگرى درباره انجیل و از میان رفتن نخستین انجیل و بعد، نوشتن آن به دست چهار نفر مرقس، لوقا، یوحنا و متى (انجیل هایى که هم اکنون موجود و در دست مسیحیان است) مطرح کرد و تناقض هایى از کلام جاثلیق گرفت.[45]

امام رضا علیه السلام در ادامه با رأس الجالوت (پیشواى بزرگ یهودیان)، رؤساى «صابئین»، «هربز اکبر» (پیشواى بزرگ زردشتیان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى) به ویژه عمران صابى (دانشمند شبه مادى)، مباحث مختلف علمی را مطرح نمود و به شبهات مطرح شده  با استفاده از منابع مخصوص آنها پاسخ فرمودند.

مناظره امام رضا علیه السلام با عمران صابی (دانشمند شبه مادی)

هم چنین باید به  مناظرۀ آن حضرت با عمران صابی اشاره نمود که از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا در باب خدا شناسی و مباحث مرتبط با صفات خداوند و ذات خداوند شبهاتی مطرح گردید که توسط امام علیه السلام به خوبی پاسخ داده شد.[46]

هم چنین در این مناظره امام علیه السلام به تشریح مفاهیم «ابداع»، «مشیت» و «اراده» که یک حقیقت با سه عنوان اند، پرداخت و از نخستین ابداع در عالم هستى‏ سخن گفت و جالب این که امام علیه السلام نخستین ابداع الهى را مسئله «حروف الفبا» شمرد که کلمات همگى از آن تشکیل مى گردند و این حروف به طور جداگانه مفهومى ندارند.[47]

عمران پیوسته توضیحات بیشترى از امام علیه السلام مى خواست و امام علیه السلام این سرچشمه فیاض علم، او را بهره مندتر مى ساخت، تا رسید به آن جا که امام علیه السلام فرمود: آیا مطالب را خوب درک کردى اى عمران؟ عمران در میان تعجب حاضران عرض کرد: آرى، به خوبى فهمیدم و شهادت مى دهم خداوند همان گونه است که شما وصف کردید و وحدانیتش را ثابت نمودید، و نیز گواهى مى دهم که محمّد صلى الله علیه و اله و سلّم، بنده اوست که به هدایت و دین حق فرستاده شده است. سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد. این جا بود که شگفتى حضار به اوج رسید.[48]

مناظره با پیروان مکاتب مختلف در بصره‏

طبق روایت مشروحى که قطب راوندى در کتاب الخرائج آورده، هنگامى که آتش فتنه در بصره بالا گرفت و فرق مختلف و مکتب هاى گوناگون آن جا را پایگاه فعالیت خود قرار دادند، امام على بن موسى الرضا علیه السلام براى خاموش کردن آتش فتنه با استفاده از یک فرصت کوتاه به بصره آمد و با اقوام و گروه هاى مختلف به بحث و گفت و گو نشست و از همه آن ها دعوت فرمود که در مجلسى حضور یابند، از علماى بزرگ مسیحى گرفته تا علماى یهودى و کسان دیگر. سپس فصول مختلف انجیل و بشاراتى را که درباره پیامبران اسلام علیه السلام در آن آمده، تا بشارات اسفار مختلف تورات و زبور همه را برشمرد.

سپس به توده مردم مسلمان که در آن مجلس حضور داشتند. رو کرد و در بخشى از سخنانش چنین فرمود: اى مردم، آیا کسى که با مخالفانش به آیین و کتاب شریعت خود آن ها احتجاج و استدلال‏[49] کند، از همه با انصاف تر نیست؟عرض کردند: چرا.

فرمود: بدانید امام بعد از محمّد صلى الله علیه و آله و سلّم فقط کسى است که برنامه هاى او را تداوم بخشد، و مقام امامت تنها براى کسى زیبنده است که با تمام امت ها و پیروان مذاهب مختلف با کتاب خود آن ها گفت وگو کند. مسیحیان را با انجیل، یهودیان را با تورات، و مسلمانان را با قرآن قانع سازد و عالم به جمیع لغت باشد و با هر قومى با زبان خودشان سخن گوید و علاوه بر همه این ها، با تقوا و از هر عیب و نقصى پاک باشد. هم چنین عدالت پیشه، با انصاف، حکیم، مهربان، باگذشت، پرمحبت، راست گو، مشفق، نیکوکار، امین، درست کار و مدبّر باشد.[50] به این ترتیب، امام علیه السلام حجت را بر اهل بصره تمام کرد و رسالت خود را در پاسدارى از حریم اسلام انجام داد.[51]

سخن  آخر؛ (سیرۀ علمی امام رضا علیه السلام؛ درس ها و پیام ها)

1. اجمالاًباید گفت مناظره امام رضا علیه السلام با سایر ادیان بر محور توحید و نبوت متمرکز بوده است، ابطال اعتقاد به الوهیت عیسی علیه السلام  و شهادت به پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم با تعبیر «فارقلیطا»، به ویژه در مناظرۀ امام با رأس الجالوت بزرگ یهودیان، اعتدال و انصاف، وحدانیت و یگانگی خداوند در مناظره آن حضرت  با بزرگ زرتشتیان، مشیت و علم الهی، سمیع و بصیر بودن امام و اراده و فعل خداوند در  مناظره امام با سلیمان مروزى (دانشمند کلامى)، در قلمرو اثبات توحید و سنت هایی مانند «بدأ» در افعال خداوند، از جمله مسائل مهمی است که در سیرۀ علمی  آن حضرت مشاهده می شود.[52]

2. مناظرات امام على بن موسى الرضا علیه السلام مسئله اى تاریخى و متعلق به گذشته نیست، بلکه از نظر پاسدارى از حریم اسلام و خط مکتب، سرمشق پر اهمیت بسیار جامعى براى امروز و هر زمان دیگر است.[53]

3. باید اذعان نمود در آن روز وسایل ارتباط جمعى مثل امروز گسترده نبود، ولى امام علیه السلام از جلسات مناظره دربار مأمون به عنوان یکى از مؤثرترین وسایل ارتباط جمعى آن روز بهره کافى گرفت؛ زیرا اخبار این جلسات به دلیل شرایط خاص حاکم بر آن، در سرتاسر کشورهاى اسلامى پخش مى شد. امام از این طریق نه تنها توطئه هاى تخریبى مأمون را خنثى فرمود و او را ناکام گذاشت، بلکه جامعه اسلامى آن روز را که به دلایل پیش گفته، در شرایط بسیار حساسى از نظر فکرى و فرهنگى به سر مى برد، از انحراف‏رهایى بخشید.[54]

3. کیفیت برخورد آن حضرت با پیروان مکاتب مختلف نیز از جهات متعددى براى ما درس آموز و الهام بخش است؛ از جمله اینکه برخورد اسلام با پیروان مکتب هاى دیگر قبل از هر چیز باید برخورد منطقى باشد. تا جنگ را بر مسلمانان تحمیل نکرده اند، آنان نباید دست به اسلحه برند و از منطق و استدلال چشم بپوشند.[55]

4. قدرت منطق اسلام به قدرى است که از منطق مکتب هاى دیگر ابداً واهمه ندارد، و به همین دلیل، در تاریخ اسلام به همه آن ها مجال کافى داده شده است تا عقاید خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتى به کسانى که اصلًا ایمان به خدا و مکتب انبیا نداشتند، آزادى بحث داده مى شد.[56]

5. علماى اسلام در هر زمان باید از تمام مکاتب و مذاهب با خبر باشند و باید بتوانند با منطق خود آن ها با آنان سخن بگویند و برترى آیین اسلام را بر هر مکتب دیگر اثبات کنند.[57]

6. در میان علماى اسلام باید کسانى باشند که با زبان هاى زنده دنیا آشنایى داشته باشند و بتوانند به هنگام لزوم، بدون وساطت مترجمان که گاه بر اثر ناآگاهى و گاه براى اعمال غرض شخصى، مسائل را تحریف مى کنند، با اهل زبان هاى دیگر سخن بگویند.[58]

7.علماى اسلام باید از وسایل ارتباط جمعى موجود در جهان حداکثر بهره گیرى را داشته باشند و صداى اسلام و تعلیمات قرآن را به گوش همه جهانیان برسانند.[59]

در خاتمه لازم به ذکر است علاقمندان و تشنگان معارف و آموزه های علمی امام رضا علیه السلام، برای بهره گیری هر چه بیشتر از سیرۀ علمی آن حضرت، می توانند به کتاب ارزشمند «مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر»  اثر گرانسنگ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله مراجعه نمایند.

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه)

 

[1] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص7.

[2] سورۀ ابراهیم/ 26.

[3] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص14.

[4] تاریخ التمدن الاسلامى، ج 1، ص 125.

[5] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 15.

[6] ستمى که بنى عباس کردند، هرگز بنى امیه نکردند. یکى از شعرا مى گوید:

تاللهِ ما فعلت أمى فیهمُ‏

معشارَ ما فعلت بنو العبّاس!

به خدا سوگند که بنى امیه یک دهم ستمى را که بنى عباس به« علویان» کردند، روا نداشتند( شرح میمیه ابوفراس، ص 119).

[7] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص 15.

[8] همان؛ ص 17.

[9] همان؛ ص 18.

[10] مى گویند:« مأمون جمعى از مأموران خود را نزد گروهى از خاندان ابى طالب( که در مدینه سکونت داشتند) فرستاد و ایشان را که على بن موسى الرضا علیه السلام نیز در میانشان بود، از مدینه به سوى خود( خراسان) حرکت داد و دستور داد آنان را از راه بصره بیاورند. کسى که متصدى حرکت و انتقال ایشان از مدینه به خراسان بود، شخصى به نام« جلودى» بود. او آنان را بیاورد تا بر مأمون وارد کرد و مأمون ایشان را در خانه اى فرود آورد و حضرت رضا علیه السلام را در خان جداگانه اى جاى داد و بسیار او را گرامى داشت»( الارشاد، ص 290).

[11] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 18.

[12] مأمون پیشنهاد خود مبنى بر واگذارى خلافت به آن حضرت را مطرح کرد. امام علیه السلام از پذیرفتن آن به شدت امتناع ورزید. مأمون گفت: پس ولایت عهدى را به شما واگذار مى کنم. حضرت علیه السلام فرمود: مرا از این کار معذور دار. فقال له المأمون کلاما فیه کالتهدید له على الامتناع علیه و قال فى کلامه: ان عمر بن الخطاب جعل الشورى فى ست احدهم جدک امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام و شرط فیمن خالف منهم ان یضرب عنقه و لابد من قبولک ما اریده منک، فانى لا اجد محیصاً عنه»؛ مأمون سخن تهدیدآمیزى به زبان آورد و در ضمن سخنانش گفت: عمربن خطاب خلافت را به طور مشورت میان شش تن قرار داد که یکى از آنان جد تو امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام بود و شرط کرد دربار آن کس که از این شش تن سرپیچى کند، گردنش را بزنند و شما به ناچار باید آن چه را من خواسته ام، بپذیرى. من راهى جز این ندارم.( الارشاد، ص 290).

[13] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص 19.

[14] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص 20.

[15] همان.

[16] دکتر طه حسین، اندیشمند نابیناى مصرى، دربار تأثیر ناروایى که آشنایى مسلمانان با فرهنگ هاى بیگانه به خصوص فرهنگ یونانى گذاشت، مى نویسد: سپس چیزى نگذشت که با فرهنگ هاى بیگانه به خصوص فرهنگ یونانى و از همه بیشتر با فلسف یونانى آشنا شدند. این ها همه روى مسلمانان اثر گذاشت و آن را وسیل دفاع از دین خود قرار دادند. آن گاه قدمى فراتر نهادند و عقل قاصر بشرى را بر هر چیزى حاکم شمردند و گمان کردند تنها عقل سرچشم معرفت است و تدریجاً خود را بى نیاز از سرچشم وحى دانستند این ایمان افراطى به عقل، آنان را فریفته ساخت و به افراط و دورى از حق گرفتار آمدند. همین اشتباه بود که درهاى اختلاف را به روى آنان گشود و هر جمعیتى به استدلالات واهى تمسک جستند و شمار فرقه هاى آنان را از هفتاد گذراند.( آیین اسلام، ص 266).

[17] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 27.

[18] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 23.

[19] همان.

[20] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 24.

[21] همان؛ ص 27.

[22] به خصوص که چون کتب فلسفى و علمى بسیارى از زبان یونانى و سریانى و غیر آن ها به زبان عربى ترجمه شده بود، مردم به تعلیم علوم عقلى و استدلالى روى آورده بودند و علاوه بر آن، مأمون خلیف عباسى( 195- 218 ق) به عقید بعضى معتزلى مذهب بود و به استدلال عقلى در مذاهب علاقه نشان مى داد و در نتیجه، بحث هاى عقلى و استدلالى در آن ایام رواج کامل و بازار گرمى داشت.

[23] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 28.

[24] همان، ص 29.

[25] همان، ص 30.

[26] همان، ص 30.

[27] همان، ص 34.

[28] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص 34.

[29] جاثلیق( به کسر ثاء و لام) لفظى یونانى است به معناى رئیس اسقف ها و پیشواى عیسوى و لقبى است که به علماى بزرگ نصارا داده مى شد و نام شخص خاصى نیست( المنجد) و شاید معرّب کاتولیک باشد.

[30] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص 36.

[31] رأس الجالوت لقب دانشمندان و بزرگان ملت یهود است( این نیز اسم خاص نیست).

[32] هربز اکبر یا هیربد اکبر لقبى است که مخصوص بزرگ زردشتیان بود، به معناى پیشواى بزرگ مذهبى و قاضى زردشتى و خادم آتشکده.

[33] عمران صابى چنان که از نامش پیداست، از مذهب صابئین دفاع کرد( صابئین گروهى هستند که خود را پیرو یحیى علیه السلام مى دانند، ولى به دو گروه موحد و مشرک تقسیم مى شوند. گروهى به ستاره پرستى رو آورده اند و لذا گاه آن ها را« ستاره پرستان» مى نامند. مرکز آن ها سابقاً شهر حران در عراق بود و سپس به مناطق دیگرى از عراق و خوزستان روى آوردند. آن ها طبق عقاید خود بیشتر در کنار نهرهاى بزرگ زندگى مى کنند و هم اکنون گروهى از آنان در اهواز و بعضى مناطق دیگر به سر مى برند).

[34] سلیمان مروزى معروف ترین عالم علم کلام در خط خراسان در عصر مأمون بود و مأمون براى او احترام زیادى قائل مى شد.

[35] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 37.

[36] على بن محمّد بن جهم، ناصبى و دشمن اهل بیت بوده است. مرحوم صدوق روایتى از على بن محمّد جهم نقل کرده که از آن استفاده مى شود که وى نسبت به حضرت رضا علیه السلام محبت داشته است، امّا صدوق در ذیل همین حدیث آورده است:« هذا الحدیث غریب من طرق على بن محمّد بن الجهم مع نصبه و بغضه و عداوته لاهل البیت علیهم السلام،( عیون أخبار الرضا، ج 1، ص 195- 204).

صاحب جامع الروا نیز همین مطلب را در شرح حال او آورده است( جامع الروا، ج 1، ص 597 596). فضل بن سهل( 202 154 ق).

[37] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 38.

[38] فضل بن سهل( 202 154 ق) وزیر معروف مأمون که در کودکى به دربار خلافت راه یافت و در سال 190 ق به دست مأمون از دین مجوس برگشت و مسلمان شد. وى به« ذوالریاستین» شهرت داشت. او مرد سیاست و جنگ بود و سرانجام در سال 202 ق در حمام سرخس به قتل رسید( وفیات الاعیان، ج 1، ص 413). بعضى از مورخان را عقیده بر این است که او مأمون را وادار کرد تا على بن موسى الرضا علیه السلام را ولى عهد خود نماید، به این معنا که ولى عهدى امام رضا علیه السلام زیر فشار سیاسى و اجتماعى ایرانیان به وسیل فضل بن سهل به مأمون تحمیل شد( تاریخ بیهقى، ص 141)، ولى قرائن موجود غیر این را مى گوید.

[39] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص 38.

[40] همان، ص 39.

[41] ر.ک. مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص 44.

[42] همان، ص 47.

[43] همان، ص 39.

[44] همان، ص 50.

[45] همان، ص 51.

[46] همان، ص 63.

[47] این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که خداوند در آغاز، مواد اصلى تشکیل دهند عالم را که حکم الفباى عالم هستى را دارند، ایجاد کرد. این مواد به طور جداگانه بیانگر نظامى نیستند، امّا از ترکیب آن ها با یکدیگر موجودات مختلف پا به عرص وجود مى گذارند، همان گونه که از ترکیب الفبا لغات گوناگون به وجود مى آید.

[48] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 64.

[49] همان، ص 93.

[50] الخرائج و الجرائح، ص 204- 206( با تلخیص).

[51] همان، ص 94.

[52] ر.ک. مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر،97-36.

[53] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص 64.

[54] همان، ص 95.

[55] همان، ص 96.

[56] همان، ص 96.

[57] همان، ص 97.

[58] همان، ص 97.

[59] همان، ص 97.

captcha