بازگو کردن كلمات پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام از جمله کارهای فرهنگى مهم به شمار می آید؛ آن هم در زمانى كه شبه افكنى بسيار زياد است. در این میان و به مناسبت سالروز شهادت امام جواد علیه السلام [شایسته است] نگاشته امروز را به کلام و آموزه های نورانی آن حضرت اختصاص دهیم. [1]
راز دل پیش دوستان مگشای
همه انسانها در زندگى شخصى خود رازهايى دارند كه گاه مربوط به ضعفها و عيوب آنها است و گاه مربوط به پيروزىها و موفقيتها است. به يقين افشا كردن آنچه مربوط به ضعف و عيب است، اعتبار و حيثيت اجتماعى افراد را زير سؤال مىبرد، و اى بسا مايه سلب اعتماد عمومى و شكست و آبروريزى شود، به همين دليل هم خودشان بايد آن اسرار را بپوشانند و هم ديگران، تا مجالى براى اصلاح عيوب و برطرف كردن ضعفها حاصل شود.
هم چنین افشا كردن آنچه مربوط به پيروزىها است آتش حسد را در دل حسودان شعله ور مىسازد، و افراد تنگ نظر و بخيل را براى از بين بردن اسباب موفقيت تحريك مىكند، و در هر حال مايه شر و فساد و بدبختى و ناكامى است به همين دليل بايد در حفظ اين اسرار كوشيد. [2]
امام جواد عليه السلام در این زمینه می فرماید: «إظهار الشيء قبل أن يستحكم مفسدة له؛ اظهار كردن چيزى (سرى از اسرار) پيش از آنكه مستحكم شود و به نتيجه برسد موجب فساد آن است».[3]
کلام نورانی امام جواد علیه السلام ناظر بر این مسأله است که انسان، نسبت به اسرار خود از همه دلسوزتر است، چرا كه افشاى آنها گاه موجب ضرر و زيان و گاه سبب آبرو ريزى و هتك حيثيت او مىشود؛[4] مثلًا اگر سرّ خويش را فاش كند جانش به خطر مىافتد و گاه افشاى اسرار سبب مىشود كه حسودان انسان را از رسيدن به نتيجه كارش باز دارند و به اصطلاح چوب لاى چرخهايش بگذارند يا رقيبانى باشند كه براى حفظ منافع خود پيشدستى كنند و كارى را كه او ابداع كرده از وى بگيرند و به ثمر برسانند و از فوايد آن بهره گيرند و ابداع كننده اصلى را محروم سازند.[5]
در حالى كه ديگران از افشاى سر او ممكن است هيچ آسيبى نبينند.[6] بنابراين عقل مىگويد: در چنين مواردى اسرار را بايد مكتوم داشت و حتى براى عزيزترين عزيزان بازگو نكرد، زيرا آن عزيزان هم عزيزانى دارند كه براى آنها بازگو مىكنند و چيزى نمىگذرد كه آن سرّ، همه جا منتشر مىشود و صاحب سرّ در رسيدن به اهدافش ناكام مىماند.[7]
از سوی دیگر امام علیه السلام، در اين روایت، مرز دوستى در زندگى اجتماعى را نیز مشخص ساخته، و به انسان توصيه مىكند كه در زندگى خويش براى دوستى راه هائى باقى بگذارد، و تمام اسرار زندگى خود را در اختيار دوست خود قرار ندهد[8]
لذا اگر مىخواهیم اسرارمان محفوظ بماند بايد در صندوق سينه خود آن را محكم نگه داریم[9]چرا كه ممكن است روزى ورق برگردد و آن دوست، دشمن شود، و به افشاى اسرار و ريختن آبرو بپردازد.[10]
بی جهت نیست که در روایات آمده است در صورت ضرورت، سر خود را به كسى بسپاريد كه او هم سرى در نزد شما داشته باشد، تا به خاطر حفظ سر خويش، سر شما را افشا نكند.[11] زیرا انسان ها بالاخره به يكديگر نياز دارند و به هم مىرسند بنا بر اين بايد راهى براى رفاقت باز باشد. به تعبیر ضرب المثل فارسى؛ «كوه به كوه نمىرسد آدم به آدم مىرسد».[12]
مسئولیت انسان در برابر دیده ها و شنیده ها
پيروى از غير علم از جمله عادات زشت و نكبتباری است که عواقبی دردناک و آثار شومی به همراه دارد.[13]
متأسفانه برخی با شنيدن يك شايعه بىاساس فوراً به آن مىچسبند و داورى مىكنند و آن را الگوى كار خود قرار مىدهند.[14]
[شیوع این پدیدۀ شوم در حالی است] که الگوى شناخت در همه چيز، علم و يقين است و رفتار بر مبنای ظن و گمان، غیر قابل اعتماد و بر خلاف دستور صريح اسلامى است.[15] از جمله در روایتی از امام جواد عليه السلام می خوانیم: «من عمل على غير علم أفسد أكثر مما يصلح؛[16] آن كس كه بدون علم و آگاهى عمل كند، بيش از آنچه اصلاح مىكند فساد خواهد كرد».[17]
بی تردید تبعات فساد و تبهكارى ناشى از ندانم كارىها و جهالت ها، خطر بزرگی است كه در انتظار عاملان بدون علم است.[18]
تكيه بر غير علم، سرچشمه قضاوتها و انتخابهاى عجولانه، پايمال شدن حقوق و آبروی افراد، رونق گرفتن بازار شایعات، ترویج زودباوری و ساده اندیشی ، گسترش بدبینی مردم نسبت به یکدیگر و نابودی استقلال فکری است.[19]
در اين موقع است كه شخص نادان مىخواهد به فرزند خود نيكى كند، او را به بدبختى مىكشاند، مىخواهد به اسلام خدمت كند آبروى دين و مذهب را مىبرد، مىخواهد صلح و صفا در ميان مردم ايجاد كند، دامن به آتش اختلاف و نفاق مىزند.[20]
و اینچنین كسى كه بدون علم و آگاهى عمل كند، خراب كارى او بيش از آباد كردن اوست، در حالى كه اسلام طرفدار اصلاح كارهاست.[21]
نقش پاداش الهی در انفاق
از جمله غرائز مسلم انسان «جلب منفعت و دفع ضرر» است؛ انسان هميشه مىخواهد كارى انجام دهد كه سودى براى او داشته باشد يا ضررى را از او دور سازد و در همين راستا حاضر مىشود مواهبى را كه در اختيار دارد براى رسيدن به امور مهمترى هزينه كند؛ تمام تجارتهاى مادى با همين انگيزه صورت مىگيرد. در تجارت معنوى نیز قرآن نيز از همين لفظ براى آن استفاده می کند؛ مانند آيه شريفه «هل أدّلكم على تجارة تنجيكم من عذاب أليم؛[22] آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهايى مىبخشد؟»[23]
خداوند در قرآن کریم به فضل بىانتهایش، در مقابل يك عمل صالح و پاداش بي حساب به مؤمنان اشاره می کند؛[24] پاداشى كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و حتى به فكر انسانى خطور نكرده است؛[25] او چندين برابر، گاه صدها و گاه هزار برابر، بر آن اضافه مىكند و علاوه بر اينها وعده «اجر كريم»[26] كه پاداشى است عظيم كه جز خدا نمىداند نيز مىدهد.[27]
[با این تفاسیر] چه معاملهاى از اين پرسودتر؟! [28] به راستى چه تجارتى پرسودتر و عاقلانهتر از اين تجارت است كه از يك سو، طرف معامله انسان خداى كريم و غفور و رحيم باشد و از سوى ديگر، خداوند متاع فانى و زوالپذيرى كه بهر حال از دست انسان مىرود از او بپذيرد و از سوى سوم گران بهاترين و پايدارترين متاع پرارزشى را در برابر آن مرحمت كند!![29]
از این رو آزادگان و مؤمنان و آن هايى كه به وعدههاى الهى، دلگرم و مطمئن هستند و آن هايى كه قدرت خدا را بر هرگونه پاداش، باور كردهاند، هرگز هنگام انفاق در راه خدا، دستشان نمىلرزد و «بخل» را راه وصول به بىنيازى نمىدانند؛ بلكه تا آنجا كه در توان دارند، به بندگان خدا، جود و بخشش مىكنند و عوض را از كسى مىطلبند كه همسخاوتمند است و هم از همه چيز آگاه و هم بر همه چيز قادر.[30]
اینگونه است که در روایتی طولانى و مفصل از امالى صدوق و عيون اخبار الرضا عليه السلام از عبدالعظيم حسنى رحمه الله نقل شده است كه خدمت امام جواد عليه السلام رسيدم و عرض كردم حديثى از پدرانت براى من نقل كن. آن حضرت حديثى از اميرمؤمنان نقل فرمود. من پيوسته مىگفتم: باز هم حديث ديگرى بفرما و آن حضرت پى در پى احاديث نابى از جدش اميرمؤمنان عليه السلام نقل مىكرد. تا رسيدم به اينجا گفتم: باز هم چيزى بيفزا و آن حضرت فرمود: «من أيقن بالخلف جاد بالعطية؛[31] كسى كه يقين به پا داش دارد در بخشش، سخاوتمند است».[32]
آری كسانى كه به وعدههاى الهى ايمان و يقين داشته باشند و بدانند در برابر هر انفاق در راه خدا، بهتر و بيشتر از آن را در اين دنيا يا در آخرت و يا در هر دو دريافت مىكنند هرگز در انفاق كردن ترديدى به خود راه نمىدهند؛ سخاوتمندانه مىبخشند و از اموال و ثروتهاى خود در اين راه با روى گشاده استقبال مىكنند.[33]
البته انسان گاه تنها با ظن و گمان عوض نيز اموالى را كه در دست دارد هزينه مىكند، لیکن در حال يقين بهتر و بيشتر خواهد پرداخت.[34]
روش تسلیت گفتن از زبان امام جواد علیه السلام
تسلّى بازماندگان و همدردى با صاحبان عزا از اصول انسانى و اسلامى به شمار مىرود. كسى كه عزيزى را از دست داده، وقتى حضور مردم در مراسم مختلف و تسليت آنان را ببيند، اندوه و آلامش كاسته مىشود؛ به همين دليل، در روايات اسلامى نسبت به اين امر تأكيد فراوان شده است.[35]
در روایات آمده است مستحب است صاحبان عزا را تسليت گفته و آن ها را به صبر و شكيبايى دعوت كرد، چه قبل از دفن ميّت و چه بعد از آن، و بعد از دفن، مورد تأكيد بيشترى است؛ كمترين چيز در تسليت آن است كه نزد مصيبتديده بروند تا آن ها را ببيند و آرام گيرد.[36]
[سیرۀ گفتاری امام جواد عليه السلام شاهد این مدعا است]؛ آن حضرت مىخواست به مردى كه فرزند عزيز خود را از دست داده بود تسليت بگويد، چنين فرمود: «از مصيبت تو در مورد فرزندت على باخبر شدم، نيز مطلع شدم كه او از عزيزترين فرزندانت بود. آرى خداى متعال (گاه) عزيزترين افراد انسان را مىگيرد تا پاداشى هرچه بزرگتر به او دهد. خداوند اجر تو را افزون كند و صبر و شكيبايى دهد و قلب تو را آرامش ببخشد كه او بر هر كارى قدرت دارد و خداوند، اين مصيبت را جبران نمايد».[37]
اين مسئله از نظر عقلى نيز مسلم است كه تسلى دادن مصيبتزدگان و همدردى با آنها سبب تسكين و آرامش خاطر و كاهش درد و رنج مصيبت مىشود و اين خدمت بزرگى به چنين كسانى است و چه بسا اگر اين اظهار محبتها و همدردى و تسليتها نباشد، طوفان سهمگين مصيبت بهقدرى شديد است كه شخص عزادار را از پاى درمىآورد و به يقين نجات جان انسانها از افضل قربات است. [38]
به خصوص در مورد مرگ فرزندان روايات زيادى در اجر و پاداش آنها وارد شده[39] كه خواندن اين روايات براى اينگونه افراد مايه تسلى خاطر است.[40]
سخن آخر: (یادی از حقیقت «مرگ»)
[نوع مردم] غالبا تصور مىكنند مرگ يك امر عدمى و به معنى فنا است،[41] لذا به زندگى بعد از مرگ ايمان ندارند، و مرگ را هيولاى فنا و نيستى و ظلمتكده عدم مىپندارند، و طبيعى است كه انسان از نيستى و عدم بگريزد.[42]
ولى اين برداشت هرگز با آنچه در آیات و روایات آمده و دلائل عقلى به آن رهنمون مىشود موافق نيست.[43] مرگ از نظر قرآن يك امر وجودى و انتقال از جهانى به جهان ديگر است، لذا مىبينيم كه قرآن از مرگ تعبير به «توفى»[44] مىكند كه به معناى باز گرفتن و دريافت روح از بدن است. در روايات، تعبيرات مختلفى درباره حقيقت مرگ شده است. [45]
از امام جواد عليه السلام درباره مرگ سؤال شد، حضرت فرمودند: «هو النوم الذى يأتيكم كل ليلة إلاأنه طويل مدته، لا ينتبه منه إلا يوم القيامة...؛[46] مرگ همان خوابى است كه هر شب به سراغ شما مىآيد، جز اينكه مدتش طولانى است و انسان از آن بيدار نمىشود تا روز قيامت ...».[47]
تذكر اين نكته لازم است كه براى معراج روحانى معناى معقولى جز مسأله خواب يا حالتى شبيه خواب نمىتوان پيدا كرد، چون اگر معراج روحانى به معناى جدايى مطلق روح از بدن باشد، چيزى جز مرگ نخواهد بود.[48] چرا که خواب مرحله ضعيفى از مرگ و ضعيف شدن رابطه روح و جسم است.[49]
[همچنين از کلام نورانی آن حضرت می توان دریافت] مرگ به معنى فنا و نابودى نيست؛ بلكه نوعى بقا و ادامه حيات است.[50]
توجه به اين حقيقت كه انسان همه شب به هنگام «خواب» در آستانه مرگ قرار مىگيرد، نیز درس عبرتى است كه اگر در آن بينديشد براى «بيدارى» او كافى است.[51]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. پيام امام امير المومنين عليه السلام
2. تفسیر نمونه
[1] ر.ک: مشكات هدايت؛ ص114.
[2] اخلاق در قرآن؛ ج3؛ ص369.
[3] بحارالانوار؛ ج 72؛ ص 71؛ ح 13 / پيام امام اميرالمومنين عليه السلام ؛ ج12؛ ص317.
[4] پيام امام اميرالمومنين عليه السلام؛ ج9 ؛ ص633.
[5] همان؛ ج13؛ ص323.
[6] همان؛ ج9؛ ص633.
[7] همان؛ ج13؛ ص323.
[8] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه؛ نص ج3 ؛ ص537.
[9] پيام امام اميرالمومنين عليه السلام؛ ج9؛ ص633.
[10] اخلاق در قرآن؛ ج3؛ ص365.
[11] همان؛ ص372.
[12] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه؛ ترجمه ج3؛ ص538.
[13] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص467.
[14] همان؛ ص468.
[15] تفسير نمونه، ج12، ص 117.
[16] کشف الغمّه فی معرفة الائمه؛ ج 3؛ ص 161.
[17] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)؛ ص48.
[18] همان.
[19] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص467.
[20] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)؛ ص48.
[21] مشكات هدايت؛ ص184.
[22] سورۀ صف؛ آيه 10.
[23] پيام امام اميرالمومنين عليه السلام؛ ج13؛ ص137.
[24] «من عمل صالحا من ذكر أو أنثى و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب؛ اما كسى كه عمل صالحى انجام دهد خواه مرد باشد يا زن در حالى كه مؤمن باشد وارد بهشت مىشود و روزى بي حسابى به او داده خواهد شد». (سورۀ غافر؛آیۀ40).
[25] تفسير نمونه؛ ج20؛ ص107.
[26] «من ذا الذي يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له و له أجر كريم؛ كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟و براى او پاداش پر ارزشى است».(سورۀ حدید؛آیۀ11).
[27] تفسير نمونه؛ ج23؛ ص321.
[28] همان؛ ج20؛ ص107.
[29] پيام امام اميرالمومنين عليه السلام؛ ج3؛ ص42.
[30] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص376.
[31] بحار الأنوار ؛ ج۹۳؛ ص۱۱۵؛ ح۶.
[32] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج13؛ ص135
[33] همان؛ ص137.
[34] همان؛ ص138.
[35] كليات مفاتيح نوين؛ ص1193.
[36] همان.
[37] کافی؛ ج2؛ ص205؛ ح10.
[38] پيام امام اميرالمومنين عليه السلام؛ ج14؛ ص420.
[39] برای توضیحات بیشتر ر.ک: بحارالانوار؛ ج79 ؛ ص114.
[40] پيام امام اميرالمومنين عليه السلام؛ ج14؛ ص420-421.
[41] گفتار معصومين(ع)؛ ج2؛ ص165.
[42] تفسير نمونه؛ ج24؛ ص117.
[43] همان؛ ج22؛ ص261.
[44] «الله يتوفى الأنفس حين موتها؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند». (سورۀ زمر؛ آيه 42).
[45] گفتار معصومين(ع)؛ ج2؛ ص165.
[46] بحارالانوار؛ ج 6؛ ص 155.
[47] گفتار معصومين(ع)؛ ج2؛ ص165.
[48] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص579.
[49] پيام قرآن؛ ج2؛ ص119.
[50] همان.
[51] تفسير نمونه؛ ج19؛ ص479.