به هنگام مطالعۀ كتب احادیث اسلامی، مخصوصاً منابع برادران اهل سنت، انسان به انبوهی از احادیث پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم برخورد میكند كه به روشنی مقام امامت و خلافت علی علیه السلام را اثبات میكند.
انسان غرق تعجّب میشود كه با این همه احادیث در این مسئله دیگر جای تردید باقی نمیماند، تا چه رسد به این كه گروهی بخواهند راهی غیر از راه اهل بیت را برگزینند!
در میان این احادیث، «حدیث غدیر» صدها سند دارد و در دهها كتاب معروف اسلامی نقل شده، و آن چنان روشن است، كه اگر گفتوگوهای این و آن را نادیده بگیریم و تقالید را كنار بگذاریم، مسئله چنان برای ما روشن خواهد بود كه نیازی به دلیل دیگر نمیبینیم.
به عنوان نمونه چند نقل علمای اهل سنت از حدیث معروف غدیر را در اینجا یادآور میشویم، و برای آنها كه مایلند مطالعات بیشتری در این زمینه داشته باشند منابعی را معرفی میكنیم تا به آن مراجعه نمایند.[1]
حدیث غدیر
بسیاری از مورّخان اسلامی نوشتهاند كه پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم در آخرین سال عمرش مراسم حج را بجا آورد. پس از انجام آن با انبوه عظیمی از یاران قدیم و جدید و مسلمانان شیفتهای كه از تمام نقاط حجاز برای انجام این مراسم به او پیوسته بودند، به هنگام بازگشت از مكّه به سرزمین «جحفه» و سپس به بیابان خشك و سوزان «غدیر خم» رسیدند.
پیش از آنكه مسلمانانی كه به نقاط مختلف حجاز میرفتند از هم جدا شوند، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دستور توقف به همراهان داد. آنها كه در پیشاپیش قافله در حركت بودند به بازگشت دعوت شدند و عقبافتادگان نیز به قافله رسیدند. هوا بسیار داغ و سوزان بود، و سایبانی در صحرا به چشم نمیخورد. مسلمانان نماز ظهر را با پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم ادا كردند. هنگامی كه تصمیم داشتند به خیمههای خود پناه برند، پیامبر به آنها اطّلاع داد، همه باید برای شنیدن یك پیام تازه و مهم الهی كه در ضمن خطبه مفصلّی بیان میشد آماده شوند.
منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بر فراز آن قرار گرفت، و بعد از حمد و ثنای الهی مردم را مخاطب ساخته چنین فرمود:
من به زودی دعوت خدا را اجابت كرده از میان شما میروم، من مسئولم، شما هم مسئولید شما درباره من چگونه شهادت میدهید؟
مردم صدا بلند كردند و گفتند: «نَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَنَصَحْتَ وَجَهَدْتَ فَجَزاكَ اللَّهُ خَیراً؛ ما گواهی میدهیم تو وظیفۀ رسالت را ابلاغ كردی، و شرط خیرخواهی را انجام دادی، و نهایت تلاش را در راه هدایت ما نمودی، خدا تو را جزای خیر دهد».
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «آیا شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیت روز رستاخیز و برانگیختهشدن مردگان در آن روز میدهید؟
همه گفتند: آری گواهی میدهیم.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: خداوندا گواه باش ...».
بار دیگر فرمود: «ای مردم! آیا صدای مرا میشنوید؟
گفتند: آری، و به دنبال آن سكوت سراسر بیابان را فرا گرفت، و جز صدای زمزمۀ باد چیزی شنیده نمیشد.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: اكنون بگویید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر كه در میان شما به یادگار میگذارم چه خواهید كرد؟
كسی از میان جمعیت صدا زد كدام دو چیز گرانمایه یا رسول اللَّه؟
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: اول ثقل اكبر، «كتابِ خدا قرآن» است؛ دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید. دومین یادگار گرانقدر من خاندان منند، و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده كه این دو هرگز از من جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند. از این دو پیشی نگیرید كه هلاك میشوید و عقب نیفتید كه باز هلاك خواهید شد».
ناگهان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به اطراف خود نگاه كرد. كسی را جستوجو مینمود، و همینكه چشمش به علی علیه السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد. آنچنان كه سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همۀ مردم او را دیدند و شناختند.
در اینجا صدای پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم رساتر و بلندتر شد و فرمود: «أَیهَا النّاسُ مَنْ أَوْلَی النّاسِ بِالمُؤمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم؛ چه كسی از همۀ مردم نسبت به مؤمنین از خود آنها سزاوارتر است؟»
گفتند: خدا و پیامبر داناترند.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم». سپس افزود: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاه؛ هر كس من مولا و رهبر او هستم علی مولا و رهبر اوست». این سخن را سه بار تكرار كرد، و به گفته بعضی از راویان حدیث چهار بار.
سپس سر به آسمان بلند كرد و گفت: «اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ وَأَحِبّ مَنْ أَحَبَّهُ وَابْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَه وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَأَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیثُ دار؛ خداوندا دوستان او را دوست دار، و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن كس كه او را محبوب دارد، و مبغوض دار آن كس كه كینۀ او به دل گیرد، یارانش را یاری كن، و ترككنندگان یاریش را محروم ساز، حقّ را همراه او بدار، و او را همراه حقّ».
سپس فرمود: «همۀ حاضران به غائبان این خبر را برسانند».
هنوز صفوف جمعیت از هم متفرّق نشده بود كه جبرئیل امین، وحی خدا را نازل کرد و این آیه را بر پیامبر فروخواند: «الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی...؛ امروز آیین شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم».[2]
در این هنگام پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «اللَّهُ أَكْبَرْ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَی اكْمالِ الدِّینِ وَاتْمامِ النِّعْمَة وَرِضَی الرَّبِّ بِرِسَالَتِی وَالْوِلایةِ لِعَلی مِنْ بَعْدی؛ خدا را تكبیر میگویم، خدا را تكبیر میگویم، بر اینكه آیین خود را كامل و نعمت خویش را بر ما تمام كرد، و رضایت خود را به رسالت من، و ولایت علی پس از من، اعلام داشت».
در این هنگام شور و غوغایی در میان مردم افتاد، و همگان علی علیه السلام را به این مقام تبریك گفتند؛ از جمله ابوبكر و عمر این جمله را در حضور جمعیت به علی علیه السلام گفتند: «بَخْ بَخْ لَكَ یا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلاَی وَمَوْلَی كُلِّ مُسْلِمٍ؛ آفرین آفرین بر توای فرزند ابو طالب!، صبح كردی درحالیکه مولای من و مولای هر مسلمانی هستی».[3]
در ادامه حسّان بن ثابت، شاعر معروف، از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم اجازه خواست كه به این مناسبت اشعاری بسراید؛ سپس اشعار معروف خود را چنین آغاز كرد:
«ینادِیهِمْ یوْمَ الْغَدیرِ نَبیهُمْ بِخُمٍّ وَاسْمِعْ بِالرَّسُولِ مُنادِیا
فَقالَ فَمَنْ مَوْلاكُمْ وَنَبیكُمْ؟ فَقالُوا وَلَمْ یبْدُوا هُناكَ التَّعامِیا:
الهُكَ مَوْلانا وَانْتَ نَبِینا وَلَمْ تَلْقِ مِنّا فِی الْوَلایةِ عاصِیا
فَقالَ لَهُ قُمْ یا عَلی فَإِنَّنی رَضیتُكَ مِنْ بَعْدی اماماً وَهادِیا
فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا وَلِیهُ فَكُونُوا لَهُ اتْباعَ صِدْقٍ مُوالِیا
هُناكَ دَعا اللّهُمَّ وَالِ وَلِیهُ وَكُنْ لِلَّذی عادا عَلِیاً مُعادِیا».[4]
یعنی:
«پیامبرِ آنها در روز «غدیر» در سرزمین «خم» به آنها ندا داد، و چه ندادهندۀ گرانقدری!
فرمود: مولای شما و پیامبر شما كیست؟ و آنها بدون چشمپوشی و اغماض صریحاً پاسخ گفتند:
خدای تو مولای ماست و تو پیامبر مائی و ما از پذیرش ولایت تو سرپیچی نخواهیم كرد.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به علی علیه السلام گفت: برخیز، زیرا من تو را بعد از خودم امام و رهبر انتخاب كردم.
و سپس فرمود: هر كس من مولا و رهبر اویم، این مرد مولا و رهبر او است، پس شما همه از سر صدق و راستی از او پیروی كنید.
در این هنگام، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم عرض كرد: بار الها! دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار ...».
این بود خلاصهای از حدیث معروف غدیر كه در كتب دانشمندان اهل تسنّن و تشیع آمده است.[5]
و امّا برخی از علمای اهل سنّت که این حدیث و داستان آن را نقل کردهاند، از این قرار هستند:
جلال الدین سیوطی
سیوطی، كه از علمای اهل سنّت است و در كشور مصر میزیسته و در نزد اهل سنّت انسان معتبری محسوب میشود، روایت زیر را از ابو هریره، كه راوی مورد قبولی در نزد اهل سنّت است، نقل میكند. طبق این روایت ابو هریره میگوید: «لَمّا كان یوْمَ غَدیرِ خُمٍّ وَهُوَ یوْمُ ثَمانی عَشَرَ مِنْ ذِی الْحَجَّةِ، قالَ النَّبِی (ص): مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، فَاَنْزَلَ اللّهُ: «اَلْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ...؛[6] هنگامی كه روز عید غدیر، كه روز هجدهم ذی الحجّه است، فرا رسید، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: هركسی كه من مولای او هستم، این علی [یعنی علی بن أبی طالب، نه علی دیگر] مولای اوست، سپس آیۀ اكمال دین نازل شد».[7]
خطیب بغدادی
خطیب بغدادی، یكی دیگر از علمای اهل سنّت كه در قرن پنجم[8] میزیسته است، در كتاب خویش، تاریخ بغداد، به نقل از ابو هریره، چنین روایت میكند: «قالَ رَسُولُ اللّه (ص): "مَنْ صامَ یوْمَ ثَمانَ عَشَرَةَ مِنْ ذِی الْحَجَّةِ كُتِبَ لَهُ صِیامُ سِتّینَ شَهْراً" وَهُوَ یوْمُ غَدیرِ خُمٍّ لَمّا أَخَذَ النَّبِی (ص) بِیدِ عَلِی بْنِ أَبی طالِب فَقالَ: "أَ لَسْتُ وَلِی الْمُؤْمِنِینَ" قالُوا: بَلی یا رَسُولَ اللّهِ، قالَ (ص): "مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِی مَوْلاهُ" فَقالَ عُمَرُ بْنُ خَطّاب: بَخّ بَخّ لَكَ یا بْنَ أَبی طالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلای وَمَوْلای كُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ، فَأَنْزَلَ اللّهُ "اَلْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ..."؛[9] پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: "كسی كه روز هیجدهم ذی الحجّه را روزه بگیرد، معادل روزۀ شصت ماه برایش ثواب مینویسند"[10] و این روز مصادف با روز غدیر خم است كه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم دست علی بن أبی طالب را گرفت و سپس از مردم پرسید: "آیا من پیامبر، نسبت به مؤمنان و مسلمانان از خودشان اولی نیستم؟" همه در جواب گفتند: بله، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم [پس از این كه این اقرار را از مسلمانان گرفت] فرمود: "هركه من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست". عمر بن خطاب [برای عرض تبریك خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و] گفت:ای فرزند ابو طالب! این فضیلت و مقام بر تو مبارك باشد، تو مولی و سرپرست من و تمام مسلمانان گشتی، سپس خداوند آیۀ شریفۀ "اَلْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ..."[11] را نازل كرد».[12]
ابو نعیم اصفهانی
حافظ ابو نعیم اصفهانی از دانشمندان معروف اهل سنّت در كتاب «ما نَزَلَ مِنَ الْقُرآنِ فِی عَلِی (ع)» از ابو سعید خدری (صحابی معروف) نقل كرده كه: پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در غدیر خم، علی علیه السلام را به عنوان ولایت به مردم معرفی كرد و مردم متفرق نشده بودند تا اینكه آیۀ «اَلْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ...»[13] نازل شد. در این موقع پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «اللَّهُ أَكْبَرْ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَی اكْمالِ الدِّینِ وَاتْمامِ النِّعْمَة وَرِضَی الرَّبِّ بِرِسَالَتِی وَبِالْوِلایةِ لِعَلی مِنْ بَعْدی، ثُمَ قالَ فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاه اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَه وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛ اللّه اكبر بر تكمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی (ع) بعد از من، سپس فرمود: هر كس من مولای اویم علی (ع) مولای او است، خداوندا! آن كس كه او را دوست بدارد دوست بدار، و آن كس كه او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر كس او را یاری كند یاری كن و هر كس دست از یاریش بردارد دست از او بردار».[14]
احمد بن شعیب نسائی
احمد بن شعیب نسائی كه او نیز از بزرگان اهل سنت محسوب میشود، و كتاب سنن او نیز یكی از صحاح سته (كتب ششگانه معروف) است، در كتاب «خصائص» از زید بن ارقم نقل میكند كه میگوید: «هنگامی كه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از حجة الوداع باز میگشت و به غدیر خم وارد شد، دستور داد سایبانهایی درست كنند و زیر آنها را پاك و پاكیزه نمایند»، سپس فرمود: «كَانّی دُعیتُ فَاجَبْتُ وَانّی تارِكُ فیكُمُ الثِّقْلَینِ احَدُهُما اكْبَرُ مِنَ الآخَرِ، كِتابَ اللَّهِ وَعِتْرَتی فَانْظُرُوا كَیفَ تُخْلِفُونی فیهما، فَانَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حتی یرِدا علی الحَوْضَ، ثُمَ قالَ انَّ اللَّهَ مَوْلای وَانَا مَوْلی كُلِ مُؤمِنٍ، ثُمَّ اخَذَ بِیدِ عَلی عَلَیه السَّلامُ، فَقالَ مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا وَلیهُ، اللهُمَ والِ مَنْ وَلاهُ وعادِ مَنْ عاداهُ؛ گویی من [از سوی خدا] دعوت شدهام و اجابت كردهام و به زودی از میان شما میروم و من دو چیز گرانمایه را در میان شما به یادگار میگذارم، یكی از دیگری بزرگتر است، كتاب خدا و عترتم؛ پس بنگیرید چگونه بعد از من با آنها رفتار خواهید كرد؛ چراكه آنها از هم جدا نمیشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، سپس فرمود: «خداوند مولا (سرپرست) من است و من ولیّ هر مؤمنی هستم، سپس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من ولیّ اویم، این ولیّ او است، خداوندا! دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس كه با او دشمنی كند».
در پایان حدیث آمده است كه راوی دوم حدیث، ابوطفیل میگوید به زید بن ارقم گفتم تو خود این سخن را از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم شنیدی؟ گفت: «هر كسی در زیر آن سایبانها بود این صحنه را با دو چشم خود شاهد كرد و با دو گوش خود این سخنان را شنید».[15]
فخر رازی
فخر رازی که در میان مفسّران اهل سنّت بینظیر است و تفسیر قویّ و مشروح دارد و انسانی هوشیار و عالم است - هرچند تعصّب زیادی نیز دارد، كه بعضاً حجابی برای او شده است - پس از بیان نُه احتمال در تفسیر آیۀ تبلیغ،[16] [با اشاره به حدیث غدیر] ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان دهمین احتمال مطرح میسازد.
متن كلام فخر رازی به این شرح است: «نَزَلَتْ اَلْآیةُ فِی فَضْلِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِب لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآیةُ أَخَذَ بِیدِهِ وَقالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاه اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ، فَلَقِیهُ عُمَرُ فَقالَ: هَنیئاً لَکَ یا بْنَ أَبی طالِبٍ! أَصْبَحْتَ مولای مَوْلی كُلِّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ...؛ این آیه در مورد علی بن أبی طالب نازل شده است، هنگامی كه این آیۀ شریفه نازل شد، پیامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم دست علی علیه السلام را گرفت [و بلند كرد] و فرمود: «هركس كه من مولای او هستم پس این علی هم مولی و رهبر اوست، پروردگارا! كسانی كه ولایت علی را پذیرفتهاند دوست بدار و كسانی كه با او به دشمنی برخاستهاند، دشمن بدار!»، سپس عمر با علی علیه السلام ملاقات كرد و به آن حضرت عرض كرد: «ای فرزند ابو طالب! این فضیلت و مقام بر تو مبارك باشد، تو از امروز مولا و رهبر من و همۀ مردان و زنان مسلمان شدی».[17]
سخن آخر : (مقصود از مولی در حدیث غدیر... !)
حدیث متواتر غدیر را اجمالًا دانستیم و جملۀ معروف پیامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ» كه در کتب اهل سنت آمده است حقایق بسیاری را روشن میسازد.
گرچه بسیاری از نویسندگان اهل سنّت اصرار دارند كه «مولی» را در اینجا به معنی «دوست و یار و یاور» تفسیر كنند، ولی قرائن متعدّدی در كار است كه نشان میدهد «مولی» در حدیث بالا به معنی «ولیّ» و «سرپرست» و «رهبر» میباشد؛ این قرائن به طور فشرده چنین است:
1. مسئله دوستی علی علیه السلام با همۀ مؤمنان، مطلب مخفی و پنهان و پیچیدهای نبود كه نیاز به این همه تأكید و بیان داشته باشد، و احتیاج به متوقّفساختن آن قافلۀ عظیم در وسط بیابان خشك و سوزان و خطبهخواندن و گرفتن اعترافهای پیدرپی از جمعیت داشته باشد.
2. جمله «أَ لَسْتُ اوْلی بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؛ آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و اولی نیستم!» كه در بسیاری از متون این روایت آمده است، هیچ تناسبی با بیان یك دوستی ساده ندارد، بلكه میخواهد بگوید: «همان اولویت و اختیاری كه من نسبت به شما دارم و پیشوا و سرپرست شما هستم، برای علی علیه السلام ثابت است».
3. تبریكهایی كه از سوی مردم در این واقعۀ تاریخی به علی علیه السلام گفته شد، مخصوصاً تبریكی كه «عمر» و «أبو بكر» به او گفتند، نشان میدهد مسئله، چیزی جز مسئلۀ نصب خلافت نبوده است.
در «مُسند» امام «احمد» آمده است: عمر بعد از آن بیانات پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم خطاب به علی علیه السلام عرض كرد: «هَنیئاً یا بْنَ أَبی طالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیتَ مَوْلی كُلِّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ؛ گوارا باد بر توای فرزند أبی طالب! صبح كردی و شام كردی درحالیکه مولای هر مرد و زن با ایمان هستی».[18]
در تعبیری كه فخر رازی در ذیل آیه «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ»[19] ذكر كرده، میخوانیم: عمر گفت: «هَنیئاً لَكَ أَصْبَحْتَ مَوْلای وَمَوْلی كُلِّ مُؤمِنِ وَمُؤمِنَةٍ»[20]، به این ترتیب، عمر او را مولای خود و مولای همه مؤمنان میشمرد.[21]
در تاریخ بغداد روایت فوق به این صورت آمده: «بَخّ بَخّ لَكَ یا بْنَ أَبی طالِبٍ! أَصْبَحْتَ مَوْلای وَمَوْلی كُلِّ مُسْلِمٍ؛ آفرین، آفرین به توای فرزند ابو طالب! صبح كردی درحالیکه مولای من و مولای هر مسلمانی هستی».[22]
و در «فیض القدیر» و «الصّواعق» آمده است كه این تبریك را ابوبكر و عمر هر دو به علی علیه السلام گفتند: «أَمْسَیتَ یا بْنَ أَبی طالِبٍ مَوْلا كُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَةٍ».[23]
ناگفته پیداست دوستی سادهای كه میان همه مؤمنان با یكدیگر است چنین تشریفاتی ندارد، و این جز با ولایت به معنی خلافت سازگار نیست.
4. اشعاری كه از «حسّان بن ثابت» نقل كردیم با آن مضمون و محتوای بلند و آن تعبیرات صریح و روشن، نیز گواه دیگری بر این مدّعا است، و به اندازۀ كافی در این مسئله گویا است.[24]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. آیات ولایت در قرآن
2. پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان
[1] براى توضيح بيشتر به ترجمه كتاب هاى: المراجعات و ترجمه الغدير، و «نويد امن و امان» مراجعه فرماييد؛ (پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص277).
[2] مائده، آیه3.
[3] به كتاب المستدرک علی الصحیحین، (ط - دمشق)، چ1، 2018م، ج10، ص385 مراجعه شود؛ (پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ، ص282).
[4] المناقب، (ط - قم)، چ2، 1990م، ج1، ص136؛ کفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب عليه السلام (ط – تهران)، 1983م، ج1، ص64؛ فرائد السمطین، (ط - بیروت)، 1997م، ج1،ص73؛ مقتل الحسین علیه السلام، (ط - قم)، چ2، 2002م، ج1، ص81..
[5] اين حديث به طرق متعدّد از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است و تعداد روات حديث بالغ بر ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعين و در ۳۶۰ كتاب معروف اسلامى آمده است كه شرح آنها در اين مختصر نمى گنجد؛ (به پيام قرآن، ج۹، ص۱۸۱ به بعد مراجعه فرماييد)؛ (اعتقاد ما، ص۸۱).
[6] مائده، آیه3.
[7] الدّرّ المنثور، (ط – بيروت)، ج3، ص19؛ (آیات ولایت در قرآن، ص۶۵).
[8] در قرن پنجم هجرى عنايت خاصّى نسبت به احاديث غدير بوده است، بدين جهت در آن قرن كتاب هاى متعدّدى در اين زمينه، تأليف شد.
[9] تاريخ بغداد، (ط - بیروت)، چ1، 2002م، ج9، ص222.
[10] روشن است كه چون روزۀ روز هيجدهم ذى حجه براى شكرانۀ ولايت است اين قدر فضيلت دارد و با روزۀ شصت ماه برابرى مى كند. و اين خود نشانۀ ديگرى بر حادثۀ مهمّى است كه در غدير رخ داد وگرنه بسيار بعيد به نظر مى رسد كه چنين ثواب بزرگى براى روزۀ آن روز ذكر شود.
[11] مائده، آیه3.
[12] آیات ولایت در قرآن، ص۶۵.
[13] مائده، آیه3.
[14] النور المشتعل من كتاب «ما نزل من القرآن في على(ع)»، (ط - تهران)، چ1، 1985م، ص86.؛ (تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۶۶).
[15] خصائص أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (ع)، (ط - کویت)، چ1، 1985م، ج1، ص114؛ (پيام قرآن ، ج9، ص65).
[16] «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ». (سورۀ مائده، آیۀ67).
[17] التّفسير الكبير، (ط - بیروت)، چ2، 1999م، ج۱2، ص401؛ (آیات ولایت در قرآن، ص۳۳).
[18] مسند أحمد، (ط - سوریه)، چ1، 2001م، ج30، ص430.
[19] مائده، آیه67.
[20] التّفسير الكبير، (ط - بیروت)، چ2، 1999م، ج۱2، ص401.
[21] بسيار عجيب است كه خود عمر بن خطاب، پايهگذار انحراف از مسير ولايت، از كلمۀ ولىّ در داستان غدير، معناى سرپرستى و رهبرى را فهميد، چون مى گويد: «تو امروز ولى من و همه مسلمانان گشتى» وگرنه دوستى على و عمر و ساير مسلمانان كه چيز تازه اى نبوده است، ولى پيروان عمر در اعصار مختلف و دانشمندانى كه قطعاً از عمر باسوادترند، براثر تعصّب و لجاجت به شكل ديگرى تفسير كرده اند!
[22] تاريخ بغداد، (ط - بیروت)، چ1، 2002م، ج9، ص222.
[23] فيض القدير، (ط - مصر)، چ1، 1937م، ج6، ص217؛ الصّواعق، (ط - بیروت)، چ1، 1997م، ج1، ص110.
[24] آيات ولايت در قرآن، ص44.