یکی از افتخارات ما مسلمانان بازبودن باب گفتوگو و پرسش از مسائل مختلف برای همگان است؛ چراکه اسلام هیچ سؤال بیپاسخی ندارد. در فقه ما هیچ مسئلۀ مستحدثهای یافت نمیشود که نتوان پاسخ آن را بیان کرد.[1]
با توجه به اهمیت، آثار و برکات روزهداری که در قرآن کریم و روایات وارد شده است از یک سو و نیز طرح شبهات مختلف علیه احکام و فلسفه روزه و روزه داری، شایسته است به برخی از شبهات در این زمینه پاسخ گوییم.
چون و چرا در احکام الهی
سوال: آیا ما حق داریم از فلسفۀ احکام سؤال کنیم؟ اگر چنین حقّی داریم آیا نامحدود است و یا حدودی دارد؟
پاسخ: بحث از فلسفۀ احکام و قوانین و مقرّرات اسلامی، از مهمّ ترین بحثهایی است که امروز با آن سروکار داریم؛ هرکس از خود میپرسد ما چرا باید نماز بخوانیم و روزه بگیریم، به زیارت خانۀ خدا برویم، چرا رباخواری در اسلام حرام است؟ و... .
توضیح اینکه: مطالعۀ متون اسلامی، قرآن و احادیث پیامبر و ائمّه علیهم السلام و گفتگوهای اصحاب و یاران آنها نشان میدهد که همواره بحث از فلسفه احکام در میان آنها رایج بوده است و باید هم چنین باشد؛ زیرا روش قرآن را یک روش استدلالی و منطقی آزاد میدیدند و به خود حق میدادند در مباحث مربوط به احکام نیز از این روش استفاده کرده و سؤال از فلسفۀ حکم کنند.
زیرا میبینیم قرآن مثلًا پس از تشریع روزۀ ماه مبارک رمضان میگوید: «لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ؛ تا شاید شما تقوا پیشه کنید»[2] و به این ترتیب فلسفۀ آن را پرهیز از گناه ذکر میکند که در پرتو این ریاضت مخصوص اسلامی، تسلّط بر نفس و هوسهای سرکش حاصل میگردد.
در مورد مسافران و بیماران که از حکم روزه مستثنا هستند، میگوید: «یرِیدُ اللَّهُ بِکمُ الْیسْرَ وَ لا یرِیدُ بِکمْ الْعُسْرَ؛ خداوند راحتی شما را میخواهد، نه زحمت شما را».[3] و فلسفۀ آن را نفی عسر و حرج و مشقّت ذکر میکند. و موارد زیاد دیگری که ذکر آنها به طول میانجامد.
در احادیث پیامبر و ائمّه هدی علیهم الصلاة والسلام نیز موارد بسیار زیادی دیده میشود که پیشوایان اسلام بدواً یا پس از پرسش مردم، به ذکر اسرار و فلسفۀ احکام پرداختهاند.
بنابراین، هنگامی که میبینیم قرآن مجید و پیشوایان اسلام در موارد زیادی به بیان فلسفه و اسرار احکام میپردازند، دلیل بر این است که چنین حقّی را به ما دادهاند.
از سوی دیگر این را نیز میدانیم که احکام و دستورات آسمانی از علم بیپایان خداوند سرچشمه میگیرد، لذا ما تنها به اندازۀ اطّلاعات و به میزان معلومات بشری در هر عصر و زمان میتوانیم فلسفه و اسرار احکام الهی را دریابیم، نه همۀ آنها را. مفهوم این سخن این است که هرگز نمیتوانیم اطاعت از این دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفة آنها کنیم.
کوتاه سخن اینکه: ما دربارۀ فلسفۀ احکام الهی بحث میکنیم تا به ارزش و اهمّیت و آثار مختلف آنها آشناتر شویم، نه برای این که ببینیم آیا باید به آنها عمل کرد یا نه؟
تأکید این نکته نیز لازم است که منظور از بحث و بررسی دربارۀ اسرار احکام این نیست که آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و برای احکام و دستورات عالی مذهبی با یک مشت تخیلات و حدس و گمان، فلسفههایی سر هم کنیم و مثلًا نماز را یک نوع ورزش سوئدی و اذان را وسیلهای برای تقویت تارهای صوتی و روزه را منحصراً رژیمی برای لاغر شدن بدانیم! نه، منظور هرگز این نیست.[4]
چرا باید خدا را عبادت کنیم؟
سؤال: چرا خدا را عبارت کنیم در صورتی که خدا نیازی به پرستش کسی ندارد؟
پاسخ: خداوند وجودی نامحدود و نامتناهی و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است پس عبادت وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، یک نوع لطف و مرحمت و راهنمایی خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند. زیرا دارای یک سلسله آثار گرانبهای فردی و اجتماعی است؛ زیرا از یک سو پرستش خدا و عبادت وی حسّ تقدیر و شکرگزاری را در انسان زنده میکند و از سوی دیگر عبادت و پرستش خدا مایۀ تکامل روحی انسان است؛ چه تکاملی بالاتر از این که روح و روان ما با جهان بیکران کمال مطلق «خدا» مرتبط گردد و در انجام وظایف بندگی و کارهای زندگی، از قدرت نامتناهی و نیروی نامحدود او استمداد بطلبد.[5]
چرا روزه بگیرم؟
سوال: فلسفۀ روزه چیست؟
پاسخ: «روزه» یکی از عبادات اسلامی است که از نظر اخلاقی «درس مقاومت و پایمردی، تسلّط بر خویشتن و کنترل هوسهای سرکش» را به انسان میآموزد.
از نظر اجتماعی «انسان را به فکر گرسنگان و محرومان» و همدردی با آنان میاندازد، علاوه بر اینها «اثرات بهداشتی و درمانی» آن از نظر شستشو و خانهتکانی بدن از موادّ زائد مصرف نشدۀ غذایی که به طور معمول به صورت چربیهای مزاحم و اضافه وزن در میآید و عامل بسیاری از ناراحتیهای جسمی میگردد، قابل انکار نیست، و به همین دلیل روزه یکی از عوامل مهمّ پیشگیری یا درمانی در برابر بسیاری از بیماریها محسوب میگردد.[6]
آبخوردن در حین روزه!
سوال: چنانچه فرد روزهدار، تشنگی شدید بر او غلبه پیدا نماید، نوشیدن آب چه حکمی دارد؟
پاسخ: چند روزی است که در دهان برخی انداختهاند که اگر روزه دار زیاد تشنه شد، میتواند آب بخورد و روزه هم درست است. بر اساس این سخن، فرد روزه دار میتواند کوزۀ آبی کنار خود بگذارد و هر وقت خیلی تشنه شد، از آن بنوشد و روزۀ او هم باطل نشود! نکتۀ تأملبرانگیز اینکه برای این ادعا به روایتی استناد میکنند! حال آنکه این روایت از نظر سند و دلالت زیر سؤال است. فرض کنیم این روایت وجود داشته باشد، احدی به این صورت فتوا نداده است و خلاف اجماع فقهای اسلام است و احتمال دارد خلاف ضرورت دین هم باشد. به راستی از اینکه کسی روزه دار باشد و آب هم بخورد، تعجب نمیکنید؟! نمیگویید این چه روزهداری است؟![7]
البته اگر روزه دار به اندازهای تشنه شود که طاقت تحمّل آن را ندارد و یا ترس بیماری و تلف داشته باشد، میتواند به اندازۀ ضرورت آب بنوشد، ولی روزۀ او باطل میشود و اگر ماه رمضان باشد باید بقیۀ روز را امساک کند.[8]
روزهداری در ادیان گذشته
سؤال: آیا در ادیان پیش از اسلام نیز روزه بوده است؟
پاسخ: از تورات و انجیل فعلی نیز بر میآید که روزه در میان یهود و نصاری بوده و اقوام و ملل دیگر هنگام مواجهشدن با غمّ و اندوه، روزه میگرفتهاند. چنانکه در «قاموس کتاب مقدس» آمده است: «روزه کلیه در تمام اوقات، در میان هر طائفه و هر ملت و مذهب، در موقع ورود اندوه و زحمت غیر مترقبه، معمول بوده است».[9]
نیز از تورات برمیآید که موسی علیه السلام چهل روز روزه داشته است؛ چنان که میخوانیم: «هنگام بر آمدنم به کوه که لوحهای سنگی یعنی لوحهای عهدی که خداوند با شما بست بگیرم آن گاه در کوه چهل روز و چهل شب ماندم نه نان خوردم و نه آب نوشیدم».[10]
همچنین به هنگام توبه و طلب خشنودی خداوند، یهود روزه میگرفتند: «قوم یهود غالبا در موقعی که فرصت یافته میخواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدا نمایند روزه میداشتند تا به گناهان خود اعتراف نموده، بواسطۀ روزه و توبه، رضای حضرت اقدس الهی را تحصیل نمایند».[11]
«روزۀ اعظم با کفاره، محتمل است که فقط روزۀ یک روز سالیانه مخصوص بود که در میان طائفۀ یهود مرسوم بود. البته روزههای موقتی دیگر نیز از برای یادگاری خرابی اورشلیم و غیره میداشتند».[12]
حضرت مسیح نیز چنانکه از «انجیل» استفاده میشود چهل روز روزه داشته: «آن گاه عیسی از قوت روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را امتحان نماید... پس چهل شبانه روز روزه داشته عاقبة الامر گرسنه گردید».[13]
نیز از انجیل «لوقا» بر میآید که حواریّون مسیح نیز روزه میگرفتند.[14] باز در قاموس کتاب مقدس آمده است: «بنابراین حیات حواریّون و مؤمنین ایام گذشته عمری مملو از انکار لذات و زحمات بیشمار و روزهداری بود».[15]
به این ترتیب اگر قرآن میگوید «کما کتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ؛[16] همانگونه که بر پیشینیان نوشته شد»، شواهد تاریخی فراوانی دارد که در منابع مذاهب دیگر حتی بعد از تحریف به چشم میخورد.[17]
دلت پاک باشه، روزه لازم نیست!
سوال: گروهی از متصوّفه نماز نمیخوانند و روزه نمیگیرند و به عموم تکالیف اسلامی بیاعتنا هستند، زیرا معتقدند تمام احکام شریعت و تکالیف اسلامی قالبهایی هستند که اسرار و روح و باطنی را دارا میباشند، مثلا نماز ظاهرش حرکات و سکنات و اذکار است، اما باطنش ذکر الله و توجّه قلبی به خداست و باطن شریعت که طریقت نامیده میشود از ظاهرش مهمّ تر و ارزشمندتر است بنابراین اگر کسی خود را به بواطن احکام شریعت ملتزم بداند لازم نیست احکام ظاهری را کاملا انجام دهد. نظر مبارک خود را در این مورد مرقوم فرمایید.[18]
پاسخ: صوفیه از خیلی قدیم فقهاء و محدّثان را به دیده تحقیر مینگریستهاند و آنها را اهل ظاهر میشمردهاند و خود را صاحب اسرار میدانستهاند و مدعی معرفت باطنی و علم قلب بودهاند.[19]
عجیب است درباره «قطب» و پیر طریقت، هیچگونه علوم اکتسابی و ظاهری شرط نیست به قول خودشان همان صفای قلب و شور و عشق و پیمودن مراحل مقامات و احوال طریقت و رسیدن به مرتبۀ شهود و کشف و فناء او را کافی است.[20]
آنان مراحل سیروسلوک انسان را به سوی خدا به سه مرحله تقسیم میکنند:
نخست، شریعت است که احکام دینی را شامل میشود و مسائل مربوط به حلال و حرام و امثال آن است.
سپس در ماورای شریعت راهی باطنی را به سوی کمال جویا میشوند و آن را سیر و سلوک عرفانی مینامند و از آن پس معتقدند که سالک به حقیقت میرسد، خواه این حقیقت به معنای فنای فی اللّه و فراموشکردن همه چیز جز خدا باشد و یا به معنای رسیدن به وحدت وجود به معنای وحدت موجود.
آنها گاه به خود جسارت میدهند و این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام میکنند. شریعت را پوست میدانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص.
آنها معتقدند هنگامی که انسان به حقیقت برسد دیگر تقید به احکام شرع برای او مطرح نیست، تقید به این احکام برای وصول به حقیقت بوده است و پس از وصول به آن احتیاج به ابزار و مقدمهای وجود ندارد.
مرحوم سید مرتضی رازی از علمای قرن پنجم و ششم که از استادان شیخ منتجب الدین بوده است در کتاب خود به نام تبصرة العوام چنین میگوید:
«صوفیان میگویند که ما واصلیم به حقّ و نماز و روزه و زکات و حج و احکام دیگر مقرر شده که سالک بدان مشغول شود و تهذیب اخلاق کند و او را معرفت حاصل گردد یعنی به حقّ رسد و چون واصل شد تکلیف از وی برخاست و هیچ از شرایع دین بر او واجب نیست هرچه او کند نیکو کند».[21]
البته همۀ صوفیان چنین عقیدهای ندارند و بعضی از سران آنها با صراحت پایبندی به شریعت را در تمام مراحل سیر و سلوک لازم و واجب میشمرند؛ ازجمله از جنید بغدادی نقل شده که میگوید: همۀ راهها به بن بست میرسد مگر راهی که به دنبال رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم باشد. پس هرکه حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد پیروی از وی در کار نیست، چون عمل و مذهب در قید کتاب و سنت است.[22]
اضافه بر این همه میدانیم که صاحبان اصلی شریعت یعنی پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام که از آغاز به مقام یقین رسیده بودند، تا پایان عمر به تمام احکام شرع حتی مستحبات و مکروهات مقید بودند و همگان را نیز به آن دعوت میکردند.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در آخرین ساعات عمرش دستور داد او را به هر زحمتی که هست مسجد ببرند و نماز جماعت را درحالیکه به شدت بیمار بود اقامه کرد.
علی علیه السلام در محراب عبادت شهید شد و امام حسین علیه السلام روز عاشورا در برابر تیرباران دشمن نماز جماعت بهپا داشت. آیا کسی میتواند بگوید این معصومان بزرگوار به مقام یقین نرسیده بودند و لذا همچنان به عبادتهای خالصانۀ خود ادامه میدادند؟[23]
امام خمینی قدس سره در این زمینه در کتاب چهل حدیث میفرماید: بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر اینکه انسان از ظاهر شریعت ابتدا کند و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او پیدا نمیشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت برای او منکشف شود و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معرفت در قلب نیز باید متأدب به آداب ظاهره باشد و لذا دعوی بعضی باطل است که میگویند: با ترک ظاهر، علم باطن پیدا میشود یا میگویند: پس از پیدایش علم باطن به آداب ظاهر احتیاجی نیست. این از جهل گوینده به مقامات عبادت و مدارج انسانیت است.[24]
روزه و مسئلۀ ریاضت
سوال: تفاوت روزه و ریاضتهای غیر دینی چیست؟!
پاسخ: غالب صوفیان و گروههایی که دم از عرفان میزنند، معتقدند که برای تهذیب نفس و تسلط بر هوی و هوسها باید از ریاضتها استفاده کرد و منظور از ریاضت آن است که جلوی خواستۀ نفس را بگیرند، یا برخلاف آن عمل کنند، یا به سراغ اعمالی بروند که بسیار شاقّ و سخت است؛ خواه مشقت آن جسمانی باشد، مانند «ابوبکر شبلی»[25] که شبها نمک در چشم خود میریخت که خوابش نبرد و بیدار بماند و با خدا راز و نیاز کند، و یا مشقت روحی داشته باشد، مانند آنچه غزالی دربارۀ ابن کرینی نقل کرده که در شهری، به پاکی و تقوا معروف شد، برای اینکه آبروی خود را نزد مردم ببرد تا از اطراف او پراکنده شوند دست به دزدی آشکاری زد و در حمام لباسهای گرانقیمتی را سرقت کرد به گونهای که فاش شود و چنین شد و مردم او را دزد حمام نامیدند. رهبانیت معمول در مسیحیت و پرهیز کشیشان از ازدواج نیز شاخهای از همین ریاضتهاست.
ولی سخن این است که منظور از ریاضت چیست؟ و کدام ریاضت مشروع و کدامیک نامشروع است؟ مرحوم فیض کاشانی در محجة البیضاء میگوید: راههای ریاضت برای انسانها مختلف است؛ اساس ریاضت آن است که انسان چیزی را که مایۀ لذت و خوشحالی او میشود ترک کند. مثلاً کسی که از مال و ثروت خوشحال میشود یا از جاه و مقام لذت میبرد یا از کثرت پیروان و شاگردانش در تدریس خوشحال میشود، سزاوار است این امور را که سبب شادی و لذت او میشود ترک کند.
بهطور اجمال و به تعبیری دیگر، ریاضت در دو شاخۀ ریاضت جسم و ریاضت نفس تصور میشود. ریاضت جسمانی همان ورزش هاست و ریاضت نفس از طریق ترک مشتهیات نفسانی حاصل میشود که روح را تقویت میکند، و هر دو شاخۀ ریاضت، سابقۀ طولانی در میان انسانها دارد.
کوتاه سخن اینکه: ریاضت، که در عرف امروز به معنای ورزش است در اصطلاح علمای اخلاق و ارباب سیروسلوک و عرفا به معنای تحمیل مشکلاتی است بر جسم یا بر روح برای تقویت اراده یا پیشرفتهای معنوی و سلطه بر هوای نفس و وسوسههای شیطان.
هنگامی که به عبادات اسلامی نگاه میکنیم میبینیم بسیاری از آنها مصداق همین عنوان ریاضت است. روزۀ ماه مبارک به ویژه در تابستان از مصادیق ریاضت به این معناست و در تلطیف روح و تقویت اراده و سلطه بر هوای نفس تأثیر قوی دارد.
البته مانعی ندارد که انسان به سراغ کارهای دیگری برود که دارای این آثار است بیآنکه آن را به شریعت مقدس اسلام به عنوان خاص نسبت دهد. ولی باید چند نکته را در آن رعایت کرد:
١. چیزی برخلاف دستورات اسلام در آن نباشد. ٢. ضرر و زیان مهمی برای جسم و روح نداشته باشد. ٣. رهروان این راه را خسته نکند و از پیمودن این راه متنفر نسازد. ٤. اقبال قلب را به عبادات و پیمودن راه قرب الی اللّه ضعیف و کم رنگ نکند.[26]
ثواب روزه، استحقاق یا تفضّل؟
سوال: از قدیم الایام این بحث در میان علمای علم کلام مطرح بوده است که آیا ثواب از سوی خداوند، جنبۀ استحقاق دارد یا تفضّل؟ به این معنا که بندگان هنگامی که اوامر الهی را اطاعت میکنند بر خداوند لازم است به آنها پاداش نیک دهد و اگر ندهد قبیح خواهد بود و خداوند مرتکب قبیح میشود؟ یا اینکه بندگان هیچگونه طلبی در مقابل اطاعت اوامر و ترک معاصی از خداوند ندارند و اگر پاداشی دهد از باب لطف و مرحمت است و اگر ندهد عین عدالت است؟
پاسخ: استحقاق پاداش در جایی است که کسی به دیگری خدمتی کند و در برابر آن خدمت، منتظر پاداش و اجرت باشد؛ درحالیکه میدانیم همۀ اوامر و نواهی الهی مصالحی دارد که به خود مکلّفان بازمیگردد، از جمله «روزه» که سبب صفای روح و تکامل نفس و عزت و سربلندی میشود. با این حال، مکلّفان در اطاعت امر به خودشان خدمت میکنند، آیا در مقابل خدمت به خویشتن باید خود را طلبکار از پروردگار بدانند؟!
این درست به آن میماند که طبیب دلسوز و مهربانی به بیمار خود دستورات لازم را به طور رایگان دهد و حتی داروها را در اختیار او بگذارد و بیمار به آن دستورها عمل کند و از شرّ بیماری رهایی یابد. آیا اگر این بیمار نزد طبیب برود و مطالبۀ اجر و پاداشی بر اطاعت امر وی کند همگان تعجب نمیکنند و بر کار او نمیخندند؟![27]
در حدیث قدسی آمده: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه؛[28] روزه برای من است و من در مقابل آن جزا میدهم». توضیح اینکه: عبادتی را که خداوند نسبت آن را به خود داده، اضافۀ تشریفیه است؛ یعنی به خاطر اهمیتش، به خداوند اضافه شده. حال آنکه خداوند از عبادات و اطاعت بندگان بینیاز است و تکالیف الهی، الطاف او برای تکامل و تربیت بندگان است؛ روزه و سایر عبادات، روح و جان ما را پرورش میدهد و روزبهروز به خدا نزدیک تر میسازد؛ سایر واجبات و محرّمات هر کدام به نحوی در تکامل ما تأثیر دارد.[29]
بنابراین جایی برای این بحث باقی نمیماند که آیا مردم در برابر طاعات خود استحقاق ثواب دارند یا ثواب تفضّل است؟
آری، خداوند به لطف و کرمش برای تشویق مردم به اطاعتی که موجب کمال آنهاست پاداشی بر عهده گرفته و وعده ثواب داده و چون چنین وعدهای هرگز از آن تخلّف نخواهد کرد، زیرا تخلّف از وعده بر حکیم قادر و عالم، محال است.
قرآن مجید میفرماید: «کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ؛ خداوند رحمت را بر خود مقرّر داشته است».[30] از سوی دیگر میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یخْلِفُ الْمِیعادَ؛ خداوند از وعده خویش تخلّف نمیکند».[31]
حکم کسی که بدون عذر روزه نمیگیرد
سوال: میگویند هرکس اعتراف به «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا ٱللَّهُ» و «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّهِ» بنماید، میتوان او را مسلمان دانست، اگر این تنها شرط مسلمانبودن است، آیا میتواند مقیاس و محکی برای مسلمانبودن شخصی باشد؟ مثلًا چطور میتوان شخصی که روزه نمیگیرد را مسلمان واقعی دانست، آیا این طور افراد فقط مسلمان شهادتی نیستند؟
پاسخ: مسلمانی مراحلی دارد؛ مرحلۀ اوّل آن، همان ایمان به توحید خداوند و نبوّت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم که دو جمله «شهادتین» معرّف آن است؛ مراحل بعدی همان عمل به دستورات و قوانین اسلامی است و آنچه مایۀ سعادت جاویدان است، همان عقیده و ایمان همراه با عمل است.
بنابراین، شخصی که اقرار به دو اصل بالا (توحید و نبوّت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم) میکند ولی اعمال و رفتار او با مقرّرات اسلام تطبیق نمیکند، تنها احکام اجتماعی اسلام در حقّ او جاری است، نه اینکه یک مسلمان راستین و سعادتمند و اهل نجات باشد.[32]
سخن آخر: (روزه در مناطق قطبی)
سوال: ما هنگامی که در برابر بعضی از «افرد غیر مسلمان قرار میگیریم، میگویند چگونه اسلام یک آیین جهانی است، با این که دستورهای آن، همچون روزهداشتن ماه مبارک رمضان در نقاط نزدیک به قطب شمال و جنوب که شب و روزهای فوق العاده طولانی دارد - در بعضی از نقاط آن، شش ماه شب و شش ماه روز است - قابل اجرا نمیباشد!
پاسخ: اتّفاقاً همۀ این مسائل در احکام اسلام پیشبینی شده و حکم آن تعیین گردیده و برنامههای اسلام در تمام زمانها و مکانها قابل اجراست.
توضیح اجمالی اینکه: فقهای بزرگ ما این مسئله را در کتابهای فقهی خود که بحث از جزئیات دستورات عملی اسلام در آن میشود عنوان کردهاند.
مثلًا، مرحوم آیت اللَّه سید محمّد کاظم یزدی که یکی از بزرگان فقهاست، در کتاب «عروة الوثقی»[33] عین این مسئله را عنوان نموده و تأیید میکند که: «چنین اشخاصی موظّفند نماز و روزۀ خود را بر طبق مناطق معتدله انجام دهند». یعنی باید ملاحظه کنند طول شب و روز در چنان فصلی - بطور متوسّط - در مناطق معتدله چه اندازه است و بر طبق آن روزه بگیرند.[34]
به عبارت سادهتر! اگر آنها تقویم سادهای، نظیر آنچه در آغاز ماه رمضان در محیطهای ما منتشر میشود، در دست داشته باشند، میتوانند بر طبق آن عمل نمایند. و باز به عبارت روشنتر: آنها میتوانند با اذان صبح به افق مناطق معتدله روزه بگیرند و با اذان مغرب به افق این مناطق افطار کنند.[35]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاعرسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. پاسخ به پرسشهای مذهبی
2. عرفان اسلامی (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)
[1] شرح این مطلب را در كتاب «دائرة المعارف فقه مقارن»، ج۱، ص۲۲۹ به بعد مطالعه فرمایید؛ (آداب معاشرت در اسلام، ص۱۹۴).
[2] بقره، آیه179.
[3] همان، آیه185.
[4] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص272.
[5] همان، ص284.
[6] اسلام در یك نگاه، ص76.
[7] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع زایران حرم کریمه اهل بیت (س)، 25/4/1392.
[8] رسالة توضیح المسائل (فارسى)، ص251.
[9] قاموس كتاب مقدس، ص427.
[10] تورات سفر تثنیه، ف 9، ش 9.
[11] قاموس كتاب مقدس، ص428.
[12] همان.
[13] انجیل متى، ب4، ش1و2.
[14] انجیل لوقا، ب5، ش33-35.
[15] قاموس كتاب مقدس، ص428.
[16] بقره، آیه183.
[17] تفسیر نمونه، ج1، ص634.
[18] استفتاءات جدید، ج1، ص492.
[19] ارزش میراث صوفیه، ص151- 161؛ (جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال، ص44).
[20] تذكرة الاولیاء، ج1، ص5؛ (جلوه حق بحثى پیرامون(صوفیگرى) در گذشته و حال، ص204).
[21] تبصرة العوام، ص٤٩؛ (عرفان اسلامی، ج۱، ص۲۵۲).
[22] این سخن در پاورقى كتاب «المنقذ من الضلال»، ص١٥٨ آمده است.
[23] عرفان اسلامی، ج۱، ص۲53.
[24] چهل حدیث، ص٨؛ (عرفان اسلامی، ج۱، ص۲54).
[25] صوفی معروف قرن سوم هجری.
[26] عرفان اسلامی، ج۱، ص۲۴۵.
[27] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج8، ص239.
[28] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج93، ص254.
[29] اخلاق در قرآن، ج1، ص235.
[30] انعام، آیه12.
[31] آل عمران، آیه9؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج8، ص239).
[32] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص409.
[33] كتاب صوم، طریق ثبوت الهلال، مسأله 10.
[34] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص394.
[35] معراج، شقّ القمر، عبادت در قطبین، ص142.