هرگاه زن جز به گرفتن مهر، حاضر به تمکین نباشد و شوهر قادر بر اداى مهر نباشد و درعینحال میگوید: طلاق نمیدهم و تا پایان عمر نفقه میدهم حکم این مسئله چیست؟
اگر در ضمن عقد لازمى (مانند عقد نکاح) به زوجه وکالت داده شود که هرگاه عارضهای پیش آمد خود را مطلقه سازد، سپس زوج مجنون شود، آیا زن میتواند با استفاده از این وکالت، خود را مطلقه سازد؟
اگر مرد یا زنی ازدواجکرده ولی به دلایلى ازدواج به فسخ یا طلاق منجر شود، آیا شرعاً مکلّف هستند این مطلب را به اطّلاع شخص دیگرى که میخواهند با او ازدواج کنند برسانند؟
شخصی پس از ازدواج تا دو سال مشخص نشد كه زن است; ولى اين مطلب بعداً باعث طلاق شد. این شخص روستاى كوچكی که همه باهم خويشاوند هستند زندگی میکند و ايشان با همه مردها روابط حسنه و دوستانهای دارد. اکنونکه با اين مشكل مواجه شده، نمیتواند در روستا زندگى كند. با اين مشكل چه كند؟ نماز و روزه اين شخص چگونه است؟ كدام حالت را رعايت كند؟ مرد باشد همانگونه كه در اين مدّت بوده، يا زن شود؟
اگر زنى در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر مرد قصد طلاق او را داشت باید مبلغى به زن بپردازد، آیا عمل به این شرط لازم است؟ آیا طلاق متوقّف بر پرداختن این مبلغ است؟
شخصی بیش از ده سال است که به دلایل زیر قصد طلاق همسرش را دارد:
الف) عدم تمکین، ب) خروج بدون اذن از منزل و حتّى از شهر در موارد غیر ضرورى، ج) اقدام به آبرویزى و هتک حرمت بنده در جامعه، د) تهمت هاى ناروا، و) تهدید به مسموم نمودن، هـ) نامشروع قلمداد کردن صیغه ازدواج؛ ولی قانون نیز توجّهى به آن نکرده است آیا شخص می تواند خود صیغه طلاق را بخواند؟
اگر زنى شرط کرده باشد که در صورتى که شوهرش همسر دیگرى اختیار کند وکالت در طلاق داشته باشد آیا در صورتى که شوهر به خاطر ناسازگارى زن، همسر دوّمى اختیار کند باز هم همسر اوّل وکیل در طلاق است؟
در موضوع اختلاف زوجین، حضرت امام رضوان الله تعالى علیه احتیاط داشتند در تعیین حکمین، که نظر مبارک حضرت عالى هم همین است؛ با توجه به این مطلب اگر زن از شوهر خود تقاضاى طلاق کند با این که شرعاً و قانوناً اختیار طلاق با مرد است (مگر موارد استثنایى) آیا در چنین موردى نیز احتیاج به تعیین حکمین است؟ چون اگر زوج راضى به طلاق نباشد حَکَم نمى تواند کارى بکند و نتیجه ندارد و در موارد استثنایى مانند ترک نفقه و عدم امکان اخذ نفقه زوجه از زوج، که دادگاه مى تواند اقدام به طلاق کند آیا در چنین موردى تعیین داور لازم است؟
خانمی متشرّعه که چند سالی از زندگی مشترک او می گذرد؛ همسر ایشان دچار بیماری عقلی می باشد و همچنین معتاد است و نسبت به خانم تمکین نیز نمی کند در صورتی که خانم نیاز دارد. طبق شرع به دلیل بیماری عقلی حاکم شرع باید طلاق دهد و حاکم شرع امتناع می کند. با توجه به این که طبق سند ازدواج این خانم سه الی چهار مورد از مواردی که می تواند خود را طلاق دهد را داراست، آیا می تواند طبق موارد مندرج در سند ازدواج، زن اقدام به طلاق کند؟
حدود 2 سال پيش، بين من و همسرم طلاق خلع واقع شد؛ امّا عليرغم اين كه باكره بودم، در پاسخ پرسش قاضى دادگاه (به علّت عدم آگاهى به مفهوم مدخوله و غير مدخوله) اشتباهاً عنوان كردم: «مدخوله هستم» در نتيجه عنوان طلاق در عقدنامه، مدخوله آمده است، و اين جانب كليّه حقوق خود را در آن زمان بذل نمودم.
اينك با توجه به اين كه مجدداً مىخواهم ازدواج كنم و همسر سابق من، به دروغ در دادگا عنوان مىدارد بارها مواقعه صورت گرفته است. آيا در اين گونه موارد، قول زن پذيرفته است؟ آيا نوع طلاق پس از گذشت زمان قابل تصحيح است؟
اگر زنى شوهر او ده سال قبل مفقود شده و به سبب عسر و حرج، به حاكم شرع مراجعه كرده و طلاق گرفته است، چنانچه بعد از اتمام عدّه طلاق و ازدواج مجدد، اکنون معلوم شده که شوهر اوّل او چند سال قبل فوت كرده و طلاق در زمانى بوده كه شوهر اول فوت كرده است؛ حكم اين مسئله چیست؟ و آیا ازدواج اين زن از قبيل ازدواج زن شوهردار است؟
اینجانب از همسرم با تفاهم یکدیگر جدا شده ام ولی عدّه (سه ماه و ده روز) را نگه نداشتیم یعنی در طول این مدت با یکدیگر رابطه داشتیم. با توجه به این مطلب طلاق باطل شده است؟ اگر همسرم نخواهد که رجوع یا طلاق دوباره ثبت گردد چه حکمی دارد؟
حاكم دادگاه بر اساس درخواست زوجه، و به لحاظ عسر و حرج وى، و با عنايت به استنكاف شوهر از طلاق، قصد صدور حكم طلاق دارد، بفرماييد :
الف) چنانچه زوج بذل از طرف زوجه را قبول ننمايد، آيا حاكم مىتواند مالى را كه زوجه بذل مىكند به هر مقدارى كه باشد ولو بسيار اندك قبول نمايد؟
ب) آيا زوجه مىتواند نفقه ايام گذشته خود را به عنوان مال مورد بذل، تعيين نمايد؟
ج) آيا زوجه مىتواند نفقه ايام عدّه را به عنوان بذل تعيين كند؟
د) آيا زوجه مىتواند ضمن مطالبه مهريّه، مالى كمتر از مهريّه را براى بذل تعيين كند؟
هـ) چنانچه زوجه از بذل خوددارى كند آيا حاكم دادگاه وظيفه دارد حكم به طلاق دهد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ آيا نوع طلاق بائن است يا رجعى؟
چنانچه زنى از ايفاى وظايف زوجيّت امتناع كرده و از تمكين خوددارى نمايد، آيا با گذشت مدّت سه الى چهار سال مىتواند ادّعاى عسر و حرج كرده، و به استناد آن درخواست طلاق نمايد؟
چندى قبل زنى به اتّفاق همسرش به منظور معالجه فرزند مريض خود به انگلستان مسافرت مىكنند. زوجه آهنگ اقامت در انگلستان نموده، و هر چه همسرش اصرار به بازگشت نموده قبول نمىكند، و شوهر بناچار به ايران مراجعت مىنمايد. پس از گذشت مدّتى، در كمال ناباورى از طريق مرجع قضايى شيراز به وى ابلاغ مىشود كه جهت تنفيذ طلاقى كه از طريق دادگاه انگليس طبق قوانين انگلستان بنا به تقاضاى همسرش انجام شده در دادگاه حضور يابد! و اين در حالى است كه موكّل هيچگونه اطّلاعى از چنين واقعهاى نداشته، تا مجال دفاع داشته باشد. از سوى ديگر فردى كه براى موكّل شناخته شده نيست ادّعا مىكند كه صيغه طلاق را جارى ساخته است. طلاق مذكور چه حكمى دارد؟