آیا در فقه عنوانی بنام جرم مستمر داریم؟ بطوری که جریمه ای که بخاطر جعل قانون جدید به جرمی تعلق می گیرد به همان جرم قبل از اینکه بر این عمل عنوان جرمیت صادق باشد تعلق بگیرد؟
در شهری مثل مشهد مقدس که اکثر زمین ها و املاک آن اوقافی بوده و وقف حضرت ثامن الأئمه (علیهم السلام) می باشند و اکثر مردم اگر چه ظاهرا مالک ملک خود هستند؛ اما در واقع اجاره نشین محسوب می شوند و اجاره بهای سالانه به آستان مقدس پرداخت می کنند؛ اگر برخی از این زمین ها توسط مالکین فوق وقف مسجد شوند که در واقع وقف علی الوقف خواهد بود؛ آیا این چنین مسجدی احکام مسجد مثل ممنوعیت ورود معذورین شرعی (جنب و حائض) را خواهد داشت یا صرفا در حکم تکیه و حسینیه و نمازخانه می باشد؟
از محل عواید مسجد که مردم یا خیرین اهداء نموده انده هیات امناء یک باب خانه مسکونی خریداری نموده است حال سئوال این است آیا رقبه ابتیاعی در حکم وقف است یا نیاز به تنظیم وقفنامه با لحاظ مقررات شرعی و قانونی دارد ؟ در صورت نیاز به تنظیم وقفنامه چه کسی واقف محسوب می شود : هیات امناء یا اداره اوقاف و رقبه مذکور همان حکم مسجد را دارد یا می توان برای آن محل مصرف دیگری از قبیل احداث حسینیه یا مغازه جهت هزینه مسجد در نظر گرفت ؟
مسجدی حیاطی دارد و این حیاط حکم مسجد دارد ولی سقف ندارد آیا با توجه به اینکه مشکلی برای نماز گزاران ایجاد نمیکند آیا ساختن حوض و سقاخانه در این حیاطی که حکم مسجد دارد مشکلی دارد؟
چطور شما می فرمایید که ((خانقاه از بدعتهاى صوفیّه است، و در اسلام جایگاهى ندارد)) ولی همچین حکمی را در مورد حسینیه و مهدیه و مانند اینها نمی دهید؟ مگر چنین مکانهایی در اسلام زمان پیامبر و ائمه جایگاهی داشته؟ در واقع اینها نیز از بدعتهای شیعیان می باشد؟
در مواردی که پول شخص دیگر را در حساب خودش می گذارد و بابت ماندن این پول در حساب، جایزه ای به آن تعلق می گیرد، در چه صورتی جایزه متعلق به صاحب حساب است و در چه صورتی متعلق به صاحب پول؟
بنده ده سال پیش اپارتمانی را به اسم دختر هشت ساله ام خریداری کردم ، همسرم با استفاده از عواطف مادر و فرزندی و بدون اطلاع بنده برای دختر نابالغ حکم رشد گرفته و سپس خانه را به اسم خودش منتقل نموده است و با نیات شوم بنای ناسازگاری گذاشته و قفل درب خانه را تعویض نموده و اجازه ورود به خانه ام را نمیدهد ، بنده خانه را که با دست رنج خودم خریداری کرده بودم هبه کرده بودم به دخترم که تحت ولایتم بود ولی اکنون از ان خانه علیه خودم و زندگیم استفاده میشود، ایا می میتوانم از نظر فقه ای خانه ام را که هبه کرده بودم بر گردانم و از هم پاشیده شدن زندگی ام جلوگیری کنم ؟
چند سال قبل از مغازه ای لباس فروشی کاپشنی خریدم ،تقریبا کاپشن را یک ساعتی پوشیدم و کنار گذاشتم ،بعد چند روز به فروشنده پس دادم اما حرفی از پوشیدن کاپشن نزدم ،آیا حق الناسی بر گردنم است؟
رفیقم از حرم سیدالشهدا دریکی از صحنها که داشتن حفاری میکردند یواشکی رفته پایین و دور از چشم خدام و مسئولین حرم، مقداری خاک تربت برداشته، میخواستم بپرسم. آیا این اشکال ندارد یا غصبی محسوب میگردد؟
همهچیز از یک تجربهی پزشکی آغاز میشود؛ در نوع خاصی از بیماری صرع برای جلوگیری از انتشار تشنج بهکل مغز، دونیمکرهی مغز را (که با یکلایهی بسیار نازک به یکدیگر متصل هستند، با برش آن لایه) جدا میکنند. درنتیجهی این عمل ارتباط دونیمکره قطع میشود و پردازشهایی کاملاً مستقل در دونیمکره انجام میگیرد. بهعنوانمثال با توجه به اینکه طرف راست بدن توسط پنج دهمکره چپ و طرف چپ بدن توسط پنج دهمکره راست کنترل میشود، شخص نمیتواند صرفاً با حس لامسه تشخیص دهد دو شیء که در دستهای چپ و راستش قرار دارند یکسان هستند یا خیر. مثالهای متعدد دیگری نیز وجود دارد. مسئله از این نیز فراتر میرود و هر پنج دهمکره میتواند علایق، انتظارات، شخصیت و حتی اعتقادات خاص خودش را داشته باشد، بهعنوانمثال آزمایشی روی یکی از بیماران صرعی که با این روش درمان یافته بود انجام شد و طی آن از هر پنج دهمکرهی مغز آن فرد سؤالاتی چندگزینهای پرسیده شد و در عین تعجب جواب برخی از سؤالات کاملاً متفاوت بود. بهعنوانمثال از شخص پرسیده شد «آیا به خدا اعتقادداری؟»، پنج دهمکرهی چپ او جواب مثبت داد، اما پنج دهمکرهی راستش جواب منفی داد. با توجه به این موضوع تکلیف چنین شخصی در بررسی اعمال بعد از مرگ چگونه است؟ آیا اعمال هر پنج دهمکره جداگانه بررسی میشود؟! توجه کنید که حتی ممکن است این شخص با خودش درگیر شود و مثلاً یک ممیز پنج دهم کرهاش دستور قتل شخصی را صادر کند و پنج دهمکرهی دیگرش دستور دفاع از آن شخص را صادر نماید. در صورت قتل، آیا این فرد مقصر است؟ و اینکه تکلیف روح در این موارد چه میشود؟ اگر روحی وجود دارد که منشاء تصمیمات بدن است، چطور هر سمت بدن میتواند یک تصمیم جداگانه و حتی متناقض با سمت دیگر بگیرد؟ چطور یک شخص میتواند هم انسان بدی باشد، هم انسان خوبی باشد؟مسئله از این نیز فراتر میرود و هر نیمکره میتواند علایق، انتظارات، شخصیت و حتی اعتقادات خاص خودش را داشته باشد، به عنوان مثال آزمایشی روی یکی از بیماران صرعی که با این روش درمان یافته بود انجام شد و طی آن از هر نیمکرهی مغز آن فرد سوالاتی چندگزینهای پرسیده شد و در عین تعجب جواب برخی از سوالات کاملاً متفاوت بود. به عنوان مثال از شخص پرسیده شد «آیا به خدا اعتقاد داری؟»، نیمکرهی چپ او جواب مثبت داد، اما نیمکرهی راستش جواب منفی داد. با توجه به این موضوع تکلیف چنین شخصی در بررسی اعمال بعد از مرگ چگونه است؟ آیا اعمال هر نیمکره جداگانه بررسی میشود؟! توجه کنید که حتی ممکن است این شخص با خودش درگیر شود و مثلاً یک نیمکرهاش دستور قتل شخصی را صادر کند و نیمکرهی دیگرش دستور دفاع از آن شخص را صادر نماید. در صورت قتل، آیا این فرد مقصر است؟
و اینکه تکلیف روح در این موارد چه میشود؟ اگر روحی وجود دارد که منشاء تصمیمات بدن است، چطور هر سمت بدن میتواند یک تصمیم جداگانه، و حتی متناقض با سمت دیگر بگیرد؟ چطور یک شخص میتواند هم انسان بدی باشد، هم انسان خوبی باشد؟