مسأله 803ـ نماز خواندن در مسافرخانه ها و حمّامها و مانند آن براى مسافران و مشتريان که طبق متعارف وارد آنجا مى شوند اشکال ندارد، ولى در اماکن خصوصى بدون اجازه مالک جايز نيست، مگر آن که اجازه تصرّفى بدهد که معلوم شود براى نماز خواندن نيز راضى است مثل اين که کسى را به ناهار يا شام يا استراحت دعوت کند که مسلّماً براى نماز نيز رضايت دارد.
مسأله 802ـ هرگاه بعضى از ورثه ميّت، صغير يا ديوانه يا غايب باشند تصرّف در ملک آنها و نماز در آن حرام است، ولى تصرّفات جزيى که براى برداشتن ميّت معمول است اشکال ندارد.
مسأله 799ـ هرگاه رضايت صاحب ملک از قرائن روشن و قطعى باشد نماز خواندن در آن ملک اشکالى ندارد، هرچند به زبان نگويد و بعکس اگر با زبان اجازه دهد امّا بداند قلباً راضى نيست نمى تواند نماز بخواند.
مسأله 798ـ اگر با پولى که خمس و زکات آن را نداده ملکى بخرد، تصرّف او در آن ملک حرام است و نمازش هم در آن اشکال دارد، همچنين است اگر به ذمّه بخرد امّا هنگام خريدن قصدش اين باشد از مالى که خمس يا زکاتش را نپرداخته پول آن را بپردازد که بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب کند.
مسأله 796ـ کسى که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند چنانچه مرکب يا صندلى و زين آن غصبى باشد و مجبور نباشد بر آن مرکب نماز بخواند نماز او اشکال دارد، همچنين است اگر بخواهد در حال اختيار نماز مستحبّى را سواره بخواند.
مسأله 795ـ هرگاه بداند مکانى غصبى است، امّا اين مسأله را که نبايد در جاى غصبى نماز بخواند نمى دانست، هرگاه در آنجا نماز بخواند بنابر احتياط واجب نمازش را اعاده کند.
مسأله 794ـ هرگاه در جايى نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد غصبى است نمازش صحيح است، همچنين اگر غصبى بودن جايى را مى دانست امّا فراموش کرد و بعداً به خاطرش آمد، ولى اگر خود غاصب فراموش کند و نماز بخواند نمازش اشکال دارد.
احتياط واجب آنست که مکان نمازگزار مباح باشد، بنابراين کسى که درملک غصبى يا روى فرش يا تخت غصبى نماز مى خواند نمازش اشکال دارد، همچنين نماز در ملکى که منفعت آن متعلّق به ديگرى است (مثل اين که در اجاره اوست) که نماز خواندن در آن بدون اجازه مستأجر اشکال دارد، همچنين در ملکى که مورد تعلّق حقّ ديگرى است، مثل اين که ميّت وصيّت کرده که ثلث مال او را به مصرفى برسانند تا وقتى که ثلث را جدا نکنند نمى توان در آن ملک نماز خواند.
مسأله 789ـ هرگاه بتواند با وسايلى (مثلاً با پوشکهاى معمولى) جلو سرايت نجاست بچّه را بگيرد بايد چنين کند و نيز اگر لباسهاى متعدد دارد بايد از لباس پاک استفاده کند.
مسأله 788ـ پنجم، زنى که پرستار بچّه است و نمى تواند براى نماز به آسانى لباس طاهر تهيّه کند، هرگاه در شبانه روز يک مرتبه لباس خود را بشويد مى تواند با آن نماز بخواند، هرچند لباسش با بول بچّه نجس شود، ولى احتياط آن است که لباس خود را براى اوّلين نمازى که به جا مى آورد آب بکشد.
مسأله 787ـ چهارم، هرگاه دستمال يا لباس نجسى که مى توان با آن عورت را پوشانيد در جيب نمازگزار باشد نماز او صحيح است و همچنين ساير اشياء نجس، ولى احتياط مستحب اجتناب از آن است.
مسأله 786ـ سوم از موارد عفو، لباسهاى کوچک نمازگزار است، مانند عرقچين و جورابى که نمى توان با آن عورت را پوشانيد، اگر نجس باشد نماز با آنها صحيح است و همچنين انگشتر و عينک که نجس شده است.
مسأله 780ـ اگر چند زخم در بدن وجود دارد و بطورى نزديک هم است که يک زخم حساب مى شود تا وقتى که همه خوب نشده است نماز خواندن با آنها اشکال ندارد، ولى اگر به اندازه اى از هم دور است که هر کدام يک زخم حساب مى شود، هر کدام خوب شود بايد بدن و لباس را از خون آن آب بکشد.
مسأله 775ـ اوّل هرگاه در بدن يا لباس نمازگزار خون زخم يا جراحت يا دمل باشد اگر به گونه اى است که آب کشيدن بدن يا لباس، کار مشکلى است تا وقتى که زخم يا جراحت و دمل خوب نشده مى تواند با آن نماز بخواند، همچنين است چرکى که با خون بيرون مى آيد، يا دوايى که روى زخم مى گذارند و نجس مى شود، ولى اگر زخم بزودى خوب مى شود و شستن خون آن از لباس يا بدن آسان است بايد آن را آب کشد.
مسأله 774ـ در شش صورت اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد نماز او صحيح است:
1ـ در جايى که به واسطه زخم يا جراح
ت و دمل، لباس يا بدن به خون آلوده شده باشد.
2ـ در جايى که خون موجود در لباس کمتر از درهم باشد (درهم تقريباً به اندازه يک «بند انگشت» اشاره است).
3ـ هرگاه لباسهاى کوچک مانند جوراب و عرقچين او نجس باشد.
4ـ محمول متنجّس.
5ـ لباس زنى که پرستار بچّه است.
6ـ در جايى كه ناچار است با بدن يا لباس نجس نماز بخواند. مثلا در جايى گرفتار شده كه لباس او نجس است و قابل تبديل نيست يا وقت براى تطهير آن تنگ است در اينجا از باب ضرورت نماز در لباس نجس صحيح است.
شرح اينها در مسائل آينده خواهد آمد.
مسأله 773ـ کسى که بايد خوابيده نماز بخواند هرگاه برهنه باشد، بنابر احتياط واجب بايد لحاف يا تشک او نجس يا ابريشم خالص و مانند آن که در بالا گفته شد نباشد، مگر در حالت اضطرار.
مسأله 770ـ بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت خوددارى کند، منظور از لباس شهرت لباسى است که جنبه رياکارى دارد و مى خواهد به وسيله آن مثلاً به زهد و ترک دنيا مشهور شود، خواه از جهت پارچه يا رنگ آن باشد يا دوخت آن، امّا اگر واقعا قصدش ساده پوشيدن است و جنبه ريا کارى ندارد نه تنها جايز است بلکه عملى است شايسته و اگر کسى با لباس شهرت نماز بخواند نماز او باطل نيست.
مسأله 769ـ هرگاه لباسى که نماز در آن جايز است در اختيار ندارد اگر مى تواند بايد بخرد يا کرايه کند واگر ديگرى به او ببخشد يا عاريه دهد چنانچه منّت و ناراحتى زيادى نداشته باشد بايد قبول کند.
مسأله 763ـ پوشيدن لباس از ابريشم خالص براى مردان حرام است، حتّى عرقچين و بند شلوار و نماز با آن باطل است، حتّى آستر لباس نيز نبايد از ابريشم خالص باشد، امّا براى زنان همه اينها چه در حال نماز و چه در غير نماز جايز است.