آموزه‌های اخلاقی امام صادق علیه السلام از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

آموزه‌های اخلاقی امام صادق علیه السلام از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


ابتلای مومنان / اشاعه فحشاء ممنوع ! / آیین مسلمانی / تنها تقوا و عمل صالح / تواضع در برابر مردم / دربارۀ حیثیت و آبرو / دورترین مردم از خدا / هنر رفتار با افراد حسود / وعدۀ صادق / عذر دیگران را بپذیر / نه به خشونت علیه مردم / مردم آزاران / معیار مسلمانی!‌

سرودن نغمۀ دلنشین اخلاق، آن‌ هم از زبان عالمان توحیدنما که صاحب عصمت کبرای الهی هستند، پدیدآورندۀ لذت و بهجت و مهرورزی از گام‌های بس بلند و سزاوار تمجید است که در جهان فانی برداشته می‌شود.[1]

این نگاشته آموزه‌های اخلاقی امام جعفر صادق علیه السلام را مورد بررسی قرار داده است.

ابتلای مؤمنان

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «أَرْبَعٌ لَایخْلُو مِنْهُنَّ الْمُؤْمِنُ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ مُؤْمِنٌ یحْسُدُهُ وَهُوَ أَشَدُّهُنَ عَلَیهِ وَمُنَافِقٌ یقْفُو أَثَرَهُ أَوْ عَدُوٌّ یجَاهِدُهُ أَوْ شَیطَانٌ یغْوِیهِ‌؛ چهار مشکل است که همۀ مؤمنان دارند و اگر هر چهار مشکل را نداشته باشند، لااقل یکی از آنها را دارند: رفیقش که مؤمن است به او حسد می‌ورزد، که از همۀ این چهار مورد مشکل تر است، منافقی به ‌دنبال آن است که او را بکوبد، یا دشمنی که با او مبارزه می‌کند یا شیطانی که او را گمراه می‌کند».[2]

در اینجا امام علیه السلام به دو مطلب نظر دارد:

اوّل: مراقب باش که از چهار طرف ممکن است خطر متوجّه سعادت تو شود.

دوم: اگر گرفتار شدی ناله نکن، که همه مبتلا هستند و حسادت از روز اوّل در میان بشر بوده است و یکی از فرزندان آدم علیه السلام به‌ دلیل حسد، دیگری را کشت و همیشه منافقینی در گوشه و کنار هستند که می‌خواهند ضربه بزنند و یا مؤمنان همیشه دشمن داشته اند و شیطان نیز همیشه و در همه ‌جا در کمین است. پس باید شکیبا بود، چراکه دنیا دار مشکلات است: «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَة؛ دنیا سرایی است که در لابه‏لای بلاها پیچیده شده است»،[3] و نمی‌توان از مشکلات رهایی یافت و باید مبارزه کرد.[4]

اشاعۀ فحشاء ممنوع!

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «مَنْ‏ قَالَ‏ فِی‏ مُؤْمِنٍ‏ مَا رَأَتْهُ‏ عَینَاهُ‏ وَ سَمِعَتْهُ أُذُنَاهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل‏: "إِنَّ اَلَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ اَلْفاحِشَةُ فِی اَلَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‌"؛ هرکس آنچه را که از [عیوب و بدی‌های] برادر مؤمنش دیده و شنیده، بگوید، مشمول این آیۀ شریفه[5] است: «به‌یقین کسانی که دوست دارند زشتی‌ها در میان مردم باایمان شایع شود برای آنان عذاب دردناکی است».[6]

«غیبت» عبارت از ذکر و یادآوری نقاط ضعف و معایب پنهانی دیگران است که اگر بشنوند ناراحت شوند. خواه مربوط به جنبه‌های دینی، اخلاقی، روحی و اجتماعی باشد، یا مربوط به جهات جسمی اعم از قیافه، اعضای بدن و نیروهای جسمی و یا طرز حرکات و رفتار و یا مربوط به متعلقات انسان اعم از زن و فرزند، لباس و خانه و... . این کار چه با زبان گفته شود یا با نوشتن انجام گیرد و یا با اشاره و تقلید درآوردن باشد همه غیبت محسوب می‌شود.

امام صادق علیه السلام غیبت و بدگویی را در ردیف اشاعۀ فحشاء که قرآن وعدۀ عذاب بر آن داده است، ذکر فرموده است.[7] نکتۀ جالب در آیه این است که عذاب الیمی که برای آنها وعده داده شده، هم در دنیا گریبان آنان را می‌گیرد و هم در آخرت و حتی خداوند در آخر آیۀ مزبور می‌فرماید: «وَاَللّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‌؛ و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید!»؛[8] یعنی آثار زیان‌بار و عواقب این عمل آن‌قدر است که فقط خداوند می‌داند.[9]

آخرین سخن دربارۀ تفسیر آیۀ فوق اینکه قرآن مجید برای اینکه تأکید بر این مسئلۀ مهم بگذارد، نمی‌گوید کسانی که اشاعه‏ فحشا کنند، گرفتار عذاب الیم دنیا و آخرت می‌شوند، بلکه می‌گوید کسانی که دوست دارند، اشاعۀ فحشاء در میان مؤمنان شود، چنین سرنوشتی دارند.[10]

همچنین مطابق روایت فوق، انسان نباید هر چیزی را که می‌شنود و یا می‌بیند نقل کند. مطرح‌کردن مواردی هم که یقینی است در همه حال جایز نیست، زیرا این هم موجب اشاعۀ فحشا می‌شود.[11]

آیین مسلمانی

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «الْمُسْلِمُ‏ أَخُو الْمُسْلِمِ‏ هُوَ عَینُهُ‏ وَمِرْآتُهُ وَدَلِیلُهُ لَا یخُونُهُ وَلَا یخْدَعُهُ وَلَا یظْلِمُهُ وَلَا یکذِبُهُ وَلَا یغْتَابُهُ؛[12]مسلمان برادر مسلمان است و چشم و آیینه و راهنمای اوست، پس به او خیانت نمی‌کند، فریبش نمی‌دهد، به او ستم نمی‌کند و دروغ نمی‌گوید و غیبتش را نمی‌کند».

نکتۀ مهم این حدیث شریف این است که حضرت، مسلمانان را برادر یکدیگر خوانده، زیرا نزدیک‌ترین رابطۀ عاطفی که می‌توان در نوع بشر یافت برادری است.

در اخوت، اساس، برابری و مساوات است و تمام مسلمانان این ‌چنین هستند و دربرابر یکدیگر سه وظیفه بر عهده دارند:

۱. مسلمان برای برادر مسلمانش به ‌منزلۀ چشم اوست؛ چشم انسان راه و چاه و پرتگاه را می‌بیند و مسیر را می‌یابد، مسلمان باید برای برادر مسلمانش اینچنین باشد و راه و چاه را به او نشان دهد.

۲. به ‌منزلۀ آیینۀ اوست؛ انسان در آیینه، عیوب خود را می‌بیند، و مسلمان اگر در برادرش عیبی می‌بیند همانند آیینه، محترمانه و خصوصی عیبش را بیان کند.

۳. به ‌منزلۀ راهنمای اوست؛ در گذشته، جاده‌ها مشخص نبود و نیاز به دلیل راه و راهنما بود. مسلمان باید برای مسلمان دلیل راه باشد و راه را به او نشان دهد.

این سه وظیفه‌ای است که مسلمان درمقابل مسلمان دارد، اما پنج کار را نیز نباید انجام دهد:

۱. درمورد او خیانت نکند و امانت‌داری کند تا مسلمان به مسلمان اعتماد نماید.

۲. او را فریب ندهد و در مسائل مادّی منافع خود را مقدم ندارد.

۳. به او ظلم نکند.

۴. به او دروغ نگوید.

۵. از غیبتش بپرهیزد، یعنی همان‌گونه که در حضورش آبروی او را حفظ می‌کند در غیابش نیز چنین کند.

اگر مسلمانان این هشت نکته را رعایت می‌کردند دنیا گلستان می‌شد.[13]

تنها تقوا و عمل صالح

امام صادق علیه السلام فرمود: «أَبْلِغْ مَوَالِینَا السَّلَامَ وَأَوْصِهِمْ بِتَقْوَی اللَّهِ وَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ أَنْ یعُودَ صَحِیحُهُمْ مَرِیضَهُمْ وَلْیعُدْ غَنِیهُمْ عَلَی فَقِیرِهِمْ وَأَنْ یشْهَدَ حَیهُمْ جِنَازَةَ مَیتِهِمْ وَأَنْ یتَلَاقَوْا فِی بُیوتِهِمْ وَأَنْ یتَفَاوَضُوا عِلْمَ الدِّینِ فَإِنَّ ذَلِک حَیاةٌ لِأَمْرِنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیا أَمْرَنَا وَأَعْلِمْهُمْ یا خَیثَمَةُ  أَنَّا لَانُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیئاً إِلا بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ فَإِنَّ وَلَایتَنَا لَاتُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَإِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً یوْمَ الْقِیامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَی غَیرِهِ‌؛[14]‌ای خیثمه! سلام ما را به دوستداران ما برسان و آنها را به تقوا و عمل صالح سفارش کن و به آنها بگو سالمشان بیماران را عیادت کنند، اغنیا مراعات فقیران را بنمایند، و در تشییع جنازۀ مردگان حضور یابند، همدیگر را در منازل خود ملاقات کنند و درمورد دین با هم سخن بگویند، چراکه این کار موجب زنده‌شدن مکتب ماست. خداوند بنده‌ای را که ولایت ما را زنده کند، بیامرزد.‌ای خیثمه! آنها را آگاه کن که ما نمی‌توانیم کاری برایشان انجام دهیم مگر اینکه اعمال صالح داشته باشند، چراکه هیچ‌کس جز با ورع به ولایت ما نمی‌رسد و بدترین عذاب در روز قیامت برای کسانی است که مسائل ارزشی را برای مردم تشریح سازند ولی خودشان عمل نکنند».

حضرت در این روایت ابتدا دو دستور کلی صادر کرده و بعد به جزئیات اشاره می‌کند.

1. تقوا؛ به عبارت ساده، احساس مسئولیت است و شخص بی‌تفاوت، درواقع بی‌تقواست.

۲. عمل صالح که در آیات و روایات بر آن بسیار تأکید شده است.

بعد از این دو عنوان کلّی حضرت به برخی از جزئیات اشاره می‌کند: عیادت مریض، رسیدگی به فقرا و حضور در تشییع جنازه که پیامش این است که مردۀ مسلمان نیز احترام دارد پس زندۀ او به طریق أولی احترام دارد.

از موارد دیگری که حضرت به آن دستور می‌دهد ملاقات با یکدیگر و سخن‌گفتن درمورد دین است که موجب تقویت دین و به فرمایش حضرت، موجب زنده‌شدن ولایت است.

در ادامه حضرت احیاکنندگان ولایت را دعا می‌کند و اشاره می‌فرماید که بدون عمل صالح انتظار کمک ما را نداشته باشید، یعنی نمی‌شود مرتکب تمام گناهان شد و از معصومین علیهم السلام انتظار شفاعت داشت. چراکه مطابق فرمایش حضرت، وسیلۀ رسیدن به شفاعت، ورع و پرهیز از گناهان است.

در انتها حضرت می‌فرماید: کسی عذابش از همه شدیدتر است که مسائل ارزشی را برای مردم تشریح کند ولی خودش با آن مخالفت نماید، چون در این صورت مردم در اصل مسئله متزلزل می‌شوند. مانند اینکه طبیبی درمورد مضرّات شراب صحبت کند ولی خودش از آن استفاده نماید، واضح است که اعتماد مردم سلب می‌شود.[15]

تواضع در برابر مردم

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «لَا بَأْسَ بِأَنْ یبْدَأَ الرَّجُلُ بِاسْمِ صَاحِبِهِ‏ فِی‏ الصَّحِیفَةِ قَبْلَ اسْمِهِ؛[16]مانعی ندارد که شخص نام دوستش را در نامه بر خود مقدّم دارد».

سماعه می‌گوید: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یبْدَأُ بِالرَّجُلِ فِی الْکتَابِ قَالَ‌: لَابَأْسَ بِهِ ذَلِک مِنَ الْفَضْلِ یبْدَأُ الرَّجُلُ بِأَخِیهِ یکرِمُهُ‌؛[17] از امام صادق علیه السلام درمورد شخصی که در نامه، نام طرف مقابل را بر نام خود مقدّم می‌کند پرسیدم، حضرت فرمود: مانعی در این کار نیست و این از فضیلت است که شخص برای اکرام دوستش نام او را بر نام خود مقدّم کند».

در اینجا دو نکته قابل توجّه است:

۱. جامعیت اسلام به اندازه‌ای است که برای مسائل ظاهراً کوچک، مانند نوشتن نامه نیز برنامه دارد، به عبارت دیگر، از مهم ترین مسائل زندگی تا ساده ترین آن در اسلام بیان شده و ناگفته نمانده است.

۲. این مسئلۀ جزئی، بخشی از یک مسئلۀ کلّی است و آن اینکه یک سلسله تشریفات در عرف وجود دارد که روی آن حساب باز می‌کنند. برای مثال، نام خودش بر طرف مقابل مقدّم باشد یا طرف مقابل بر او، او ابتدا سلام کند یا دیگران، او ابتدا وارد شود یا دیگران، او در صدر مجلس باشد یا دیگران و... که عرف، اینها را نشانۀ فضیلت می‌داند. اسلام این‌گونه تشریفات واهی را که مردم روی آن حساب باز می‌کنند و چه ‌بسا منشأ کینه‌ها و عداوت‌ها شود، مذموم می‌داند و عکس آن را می‌گوید. به ‌عنوان مثال، در روایات آمده است: هنگامی که وارد مجلسی می‌شوید در جایی که کمتر از مقام شماست بنشینید.

اگر این برنامه در همه‌جا انجام شود، بسیاری از کینه‌ها، عداوت‌ها و دلخوری‌ها که از این امور جزئی سرچشمه می‌گیرند، از بین می‌رود و محبّت و صمیمیت جانشین آنها می‌شود.[18]

دربارۀ حیثیت و آبرو

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «مَنْ‏ رَوَی‏ عَلَی‏ مُؤْمِنٍ‏ رِوَایةً یرِیدُ بِهَا شَینَهُ‏ وَهَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِیسْقُطَ مِنْ أَعْینِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَایتِهِ إِلَی وَلَایةِ الشَّیطَانِ فَلَا یقْبَلُهُ الشَّیطَان‏؛ اگر کسی مطلبی را از مؤمنی نقل کند و قصد او کاستن شأن و جایگاه آن مؤمن باشد تا او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خود خارج و در ولایت شیطان داخل می‌کند درحالی‌که شیطان نیز او را نمی‌پذیرد».[19]

از روایت معلوم می‌شود که شیطنت شیطان نیز حدی دارد. این روایت نشان‌دهندۀ قیمت آبروی انسان در اسلام است که در این زمانه به آن کم بها داده می‌شود. مطابق فرمایش امام صادق علیه السلام کسی که اسرار مؤمنی را فاش کند تا شخصیت او را بشکند، خداوند او را از ولایت خود خارج می‌کند، که معنای آن عدم حمایت خداوند است و حتی شیطان نیز که گاه از طرفداران خود حمایت می‌کند، از او حمایت نمی‌کند.[20]

دورترین مردم از خدا

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «أَبْعَدُ مَا یکونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ أَنْ یکونَ الرَّجُلُ یؤَاخِی الرَّجُلَ وَهُوَ یحْفَظُ زَلَّاتِهِ فَیعَیرُهُ بِهَا یوْماً مَا؛ دورترین بنده از خدا کسی است که با دیگری برادری کند و لغزش‌هایش را بشمارد تا روزی به‌وسیلۀ آن او را سرزنش کند».[21]

ازجمله اعمال ناپسندی که اسلام از آن نهی کرده، کاری است که در بین برخی از مردم رایج است، و آن اینکه شخصی را زیر نظر می‌گیرند تا اگر لغزشی کرد آن را به خاطر بسپارند و در زمان مناسب لغزش‌ها را به رخ او بکشند.

امام صادق علیه السلام با تعبیر دورترین حالات بنده از خدا از این رذیلۀ اخلاقی یاد کرده که اهمیت موضوع را نشان می‌دهد، چون انسانی پیدا نمی‌شود که لغزش نداشته باشد و اگر شخصی این لغزش‌ها را به خاطر بسپارد تا با آن آبروی افراد را ببرد، سبب بسیاری از اختلاف‌ها می‌شود.

حال اگر لغزش‌ها فراموش شود ولی خدمات فراموش نشود، در میان تمامی افراد جامعه اختلافات از بین می‌رود و دشمنی‌ها برطرف می‌شود.

باید لغزش‌ها را فراموش کنیم و خدمات افراد را به یاد داشته باشیم، که این کار باعث اصلاح جامعه می‌شود و ثمرۀ آن فقط مربوط به آخرت نیست، زندگی دنیا نیز با این دستورات، زیبا و منظم و سالم می‌گردد.[22]

هنر رفتار با افراد حسود

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «اصْبِرْ عَلَی‏ أَعْدَاءِ النِّعَمِ‏ فَإِنَّک‏ لَنْ تُکافِئَ مَنْ عَصَی اللَّهَ فِیک بِأَفْضَلَ مِنْ أَنْ تُطِیعَ اللَّهَ فِیهِ؛‏ درمقابل دشمنان نعمت، یعنی حسودان صبر کن، چون تو نمی‌توانی همانند آنان خدا را نافرمانی کنی، پس تو درمورد آنان خدا را اطاعت کن».[23]

نکتۀ مهمی که از این روایت در این رابطه استفاده می‌شود، این است که کسانی که به خاطر نعمت الهی مورد حسد قرار می‌گیرند، نباید به مقابله به مثل برخیزند، بلکه تا آنجا که می‌توانند شکرانه نعمت را این قرار بدهند که با حسود مدارا کنند و با آب محبّت آتش حسد او را خاموش سازند.[24]

وعدۀ صادق

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «إِنَّمَا سُمِّی إِسْمَاعِیلُ صَادِقَ الْوَعْدِ لِأَنَّهُ وَعَدَ رَجُلاً فِی مَکانٍ فَانْتَظَرَهُ فِی ذَلِک الْمَکانِ سَنَةً فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ صَادِقَ الْوَعْدِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ أَتَاهُ بَعْدَ ذَلِک فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِیلُ مَا زِلْتُ مُنْتَظِراً لَک‌؛ حضرت اسماعیل به این دلیل صادق ‌الوعد نامیده شد که به شخصی در جایی وعده‌ای داد و به ‌مدت یک سال منتظر او ماند و خداوند او را صادق ‌الوعد نامید. بعد از یک ‌سال آن شخص آمد، اسماعیل به او گفت: اگر نیامده بودی بازهم منتظرت می‌ماندم».[25]

این حدیث از اهمیت وفای به عهد حکایت دارد. باید در وعده‌ها صادق بود و به وعده وفا کرد. روایات متعدّدی در این باب وارد شده است ازجمله:

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ کانَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ فَلْیفِ إِذَا وَعَدَ؛ کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید به وعده‌اش وفا کند».[26]

در بعضی از روایات نیز آیۀ شریفۀ «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ‌؛ چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟!»[27] به وفای به عهد تفسیر شده است.

مسئلۀ مهم این است که اگر همگان به وعده‌ها پایبند باشند، اعتماد در همه‌ جا گسترش می‌یابد، و اعتماد، سرمایۀ جامعه است. اگر مردم به دولت و دولت به مردم اعتماد داشته باشند، سرمایۀ بزرگی است و در مقابل، بی‌اعتمادی بلای بزرگی است که با وجود آن جامعه به جماعتی پراکنده تبدیل می‌شود.

به راستی اگر این مسئله واقعاً در کلان مملکت رعایت شود، بسیاری از مشکلات حل می‌شود. به ‌عنوان مثال، وعده‌هایی که کاندیداها در انتخابات به مردم می‌دهند و مردم با اعتماد پای صندوق‌ها می‌روند، اگر تخلّف شود مردم دلسرد می‌شوند.

دولتمردان نیز اگر وعده‌ای به مردم می‌دهد، باید وفا کند تا مردم اعتماد کنند زیرا حکومت‌های موفّق، حکومت‌های مردمی هستند.

در ذیل این باب حدیث دیگری هست که برای تکمیل بحث بیان می‌کنیم: امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ وَعَدَ رَجُلًا إِلَی‏ صَخْرَةٍ فَقَالَ أَنَا لَک هَاهُنَا حَتَّی تَأْتِی قَالَ فَاشْتَدَّتِ الشَّمْسُ عَلَیهِ فَقَالَ أَصْحَابُهُ یا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَنَّک تَحَوَّلْتَ إِلَی الظِّلِّ قَالَ قَدْ وَعَدْتُهُ إِلَی هَاهُنَا وَإِنْ لَمْ یجِئْ کانَ مِنْهُ الْمَحْشَرُ؛ حضرت رسول به کسی وعده داد که در کنار صخره‌ای حاضر شود و فرمود: من در اینجا در انتظار تو هستم تا بیایی. خورشید شدّت یافت، پس اصحاب عرض کردند: در سایه منتظر باشید، حضرت فرمود: با او در اینجا وعده کرده‌ام».[28]

از این روایت استفاده می‌شود که نه‌ تنها زمان، بلکه مکان نیز در وعده مهم است. اینها درس‌های بزرگی برای ماست.[29]

عذر دیگران را بپذیر

امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل کرده که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به حضرت علی علیه السلام سفارش فرمود: «یا عَلِی‏ مَنْ‏ لَمْ‏ یقْبَلْ‏ مِنْ‏ مُتَنَصِّلٍ‏ عُذْراً صَادِقاً کانَ أَوْ کاذِباً لَمْ ینَلْ شَفَاعَتِی؛‌ای علی! کسی که عذر شخص پشیمانی را نپذیرد، خواه در عذرش صادق باشد یا کاذب، شفاعت من شامل حال او نمی‌شود».[30]

قبول عذر، آثار فردی و اجتماعی زیادی دارد، به همین دلیل به آن توصیه شده است.

اوّلین نکته این است که انسان در زندگی لغزش‌هایی دارد که برای آن توبه می‌کند و انتظار دارد خدا عذرش را بپذیرد، حال چگونه خود، عذر بندگان خدا را نمی‌پذیرد؟!

نکتۀ دیگر اینکه پذیرش عذر، پایان خشونت است؛ اگر خشونت پایان نپذیرد، به ‌صورت تصاعدی پیش می‌رود، و ممکن است شخص به فکر تلافی بیفتد درنتیجه کینه در دلش باقی می‌ماند و گاه بروز می‌کند و منشأ مفاسد زیادی می‌شود.

جالب اینکه این حدیث راه بهانه را نیز می‌بندد زیرا می‌گوید: اگر شخص دروغ هم بگوید عذرش را بپذیر. این دستورات اسلام برای قیامت و بهشت نیست بلکه برای زندگی روزمرّه، دنیاست.[31]

نه به خشونت علیه مردم

امام صادق علیه السلام می‌فرماید، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «مَا کادَ جَبْرَئِیلُ یأْتِینِی إِلَّا قَالَ یا مُحَمَّدُ اتَّقِ شَحْنَاءَ الرِّجَالِ وَعَدَاوَتَهُمْ‌؛ هر زمان جبرئیل نزد من می‌آمد، می‌گفت:‌ای محمّد! کاری نکن که مردم با تو دشمن شوند».[32]

تعبیر دیگری نیز در این زمینه از آن حضرت آمده است: «قَالَ جَبْرَئِیلُ لِلنَّبِی (ص) إِیاک وَ مُلَاحَاةَ الرِّجَالِ‌؛[33] جبرئیل گفت:‌ای رسول خدا! از پرخاشگری با مردم بپرهیز».

«ملاحات» از مادّه «لحی» به ‌معنای کندن پوست درخت و در اینجا به ‌معنای پرخاشگری و بحث‌های توأم با خشونت است.

در روایت دیگر این باب آمده است که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «إِیاکمْ وَ الْمُشَارَّةَ فَإِنَّهَا تُورِثُ الْمَعَرَّةَ وَ تُظْهِرُ الْعَوْرَةَ‌؛ از بداخلاقی و مجادله بپرهیزید، زیرا با مجادله، عیوب انسان آشکار می‌شود».[34]

«مشارّه» به معنای درشت سخن گفتن و مجادله و مخاصمه با مردم است که سبب آشکارشدن عیب انسان می‌شود.

در مجموع، سه تعبیر در این روایات آمده است: «شَحناء الرَجال ومُلاحاتِ الرجال والمُشارّة». از اینکه جبرئیل پیوسته این امر را توصیه می‌کرده معلوم می‌شود که بسیار مهم بوده است.[35]

رمز موفقیت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم و آنچه دخیل در گرایش مردم‏ به او شد، اخلاق و نرمی و تواضع او بود، اگر با خشونت‏ با مردم برخورد می‌کرد، کسی به گرد او جمع نمی‌شد: «وَلَوْ کنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک‏؛ اگر با غلظت و شدت بودی‏ از گرد تو پراکنده می‌شدند».[36]

مردم‌آزاران

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: خداوند عزوجل فرمود: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَ‌: لِیأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ آذَی عَبْدِی الْمُؤْمِنَ وَلْیأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکرَمَ عَبْدِی الْمُؤْمِنَ الْحَدِیثَ‌؛ کسی که بندۀ مؤمن مرا اذیت کند آمادۀ جنگ با من باشد و کسی که بندۀ مؤمن مرا اکرام کند از ناحیۀ من ایمن باشد».[37]

«فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اَللّهِ‌»[38] درمورد رباخواران، یعنی آماده باشید که خداوند به شما اعلام جنگ می‌کند. مطابق روایت، آنها که مردم را اذیت می‌کنند، خدا بر آنان غضب می‌کند و آنها که بندگان مؤمن را اکرام می‌کنند از غضب خدا در امان هستند.

ایذاء مؤمن گناه بسیار بزرگی است، چراکه انسان باایمان، در قرآن و احادیث اسلامی، مقام بسیار بالایی دارد. حدیث معروفی است که امام صادق علیه السلام در مقابل کعبه ایستاد و فرمود: «ما اَعْظَمَ حَقِّک (یا کعبة) واللّه اِنَّ حَقَّ المُومِنِ لاَعظَمُ مِنْ حَقِّک‌؛ چه بزرگ است حق تو‌ای کعبه و به خدا سوگند! حق مؤمن از حق تو هم عظیم تر است».[39]

در دستورات طواف آمده که در حال طواف مستحب، اگر کسی از انسان کمک خواست، طواف را قطع کند و به برآوردن حاجت مؤمن بپردازد.

آزار مؤمن شاخه‌های متعدّدی دارد، گاه فیزیکی و کتک‌کاری است و گاه با زبان است که آزار آن بیشتر است. گاه ایذاء با عمل و کردار است، مانند اینکه با برگزاری مجالس و پخش صدای آن ایجاد مزاحمت می‌کند که شرعاً اشکال دارد. گاه اذیت و آزار طلبکار توسط بدهکار است، به ‌عنوان مثال، می‌تواند بدهی را بپردازد، ولی امروز و فردا می‌کند که اینها خشم خدا را برمی‌انگیزد.

گاه کارمند حوصله ندارد به پرونده رسیدگی کند، می‌گوید: برو فردا بیا. این نیز نوعی ایذاء مؤمن است.[40]

سخن آخر: (معیار مسلمانی!)

شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و مشاهده کرد جمعیتی خدمت امام علیه السلام نشسته‌اند، امام صادق علیه السلام فرمود: «مَا لَکمْ تَسْتَخِفُّونَ بِنَا قَالَ فَقَامَ إِلَیهِ رَجُلٌ مِنْ خُرَاسَانَ فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّهِ أَنْ نَسْتَخِفَ بِک أَوْ بِشَی‌ءٍ مِنْ أَمْرِک فَقَالَ بَلَی إِنَّک أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بی‌فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّهِ أَنْ أَسْتَخِفَّ بِک فَقَالَ لَهُ وَیحَک أَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَاناً وَنَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَةِ وَهُوَ یقُولُ لَک احْمِلْنِی قَدْرَ مِیلٍ فَقَدْ وَاللَّهِ عَییتُ وَاللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ وَمَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فَبِنَا اسْتَخَفَّ وَضَیعَ حُرْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ‌؛[41]چرا شما به ما [اهل بیت علیهم السلام] اهانت می‌کنید؟! [حاضران تعجب کردند] راوی می‌گوید: شخصی خراسانی قیام کرد و عرض کرد: پناه بر خدا چگونه به شما و اوامرتان اهانت می‌کنیم‌؟ حضرت فرمود: بله تو یکی از اهانت‌کنندگان به ما هستی. آن شخص عرض کرد: پناه بر خدا که به ‌شما اهانت کنم. حضرت به او فرمود: وای بر تو! آیا صدای فلانی را نشنیدی زمانی که نزدیک میقات جحفه بودیم و او از تو درخواست کرد که مرا به ‌اندازۀ یک میل همراه خودت ببر، به خدا خسته شده‌ام ولی به خدا تو حتّی سرت را بلند نکردی و او را خفیف ساختی و هرکس مؤمنی را خفیف کند، به ما اهانت کرده و حرمت خدا را رعایت نکرده است».

مطابق منطق اسلام مسلمانی به نماز و قرآن نیست، بلکه به این‌گونه برنامه‌هاست. به ‌عنوان مثال، اگر مسلمان می‌بیند شخصی بیمار است و یا دختری جهیزیه ندارد و یا اجاره‌خانه ندارد و اثاثش را بیرون می‌ریزند، و به این امور بی‌توجّه باشد، در واقع به امام زمان علیه السلام توهین کرده است؛ چون فرمودند: پیروان ما از ما جدا نیستند. پس باید به دیگران کمک کرد و در مصیبت تسلّی داد، نباید بی‌تفاوت بود، چراکه خداوند به جمعیتی که به فکر بیچارگان نباشد رحم نخواهد کرد و آنها را به بلاهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گرفتار می‌کند.[42]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منبع: نکات اخلاقی


[1] نکات اخلاقی، ص۹.

[2] لکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص250، ح4.

[3] نهج البلاغه، خطبه 226.

[4] نکات اخلاقی، ص۱۴۹.

[5] نور، آیه19 .

[6] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص357، ح2؛ (نکات اخلاقی، ص۱۷).

[7] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ‏ج‏2، ص502.

[8] نور، آیه19.

[9] نکات اخلاقی، ص18.

[10] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص103.

[11] نکات اخلاقی، ص۱۹.

[12] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص166، ح5.

[13] نکات اخلاقی، ص۱۶.

[14] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏68، ص187، ح48.

[15] نکات اخلاقی، ص48.

[16] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص673، ح6.

[17] همان، ح5.

[18] نکات اخلاقی، ص۸۶.

[19] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص358، ح1.

[20] نکات اخلاقی، ص۲۷.

[21] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص355، ح7.

[22] نکات اخلاقی، ص۱۲.

[23] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص109، ح3؛ (نکات اخلاقی، ص۱۴۵).

[24] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏2، ص313.

[25] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص105، ح7.

[26] همان، ص364، ح2.

[27] صف، آیه2.

[28] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏72، ص95، ح13.

[29] نکات اخلاقی، ص۱۲۶.

[30] وسائل الشیعة (ط-قم)، ج‏12، ص217، ح16124-1.

[31] نکات اخلاقی، ص۲۱۰.

[32] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص301، ح5.

[33] همان، ح6.

[34] همان، ح7.

[35] نکات اخلاقی، ص۲۳۲.

[36] آل ‏عمران، آیه159؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص145).

[37] وسائل الشیعة (ط-قم)، ج‏12، ص264، ح16263-1.

[38] «به جنگ خدا و رسول او برخاسته ‌اید». (سورۀ بقره، آیۀ ۲۷۹).

[39] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏71، ص227، ح20.

[40] نکات اخلاقی، ص۲۶۴.

[41]  الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص102، ح73.

[42] نکات اخلاقی، ص۲۶۸.

captcha