منشور «مردم داری» در مکتب جعفری از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

منشور «مردم داری» در مکتب جعفری از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


اصلاح میان مردم / انصاف با مردم / خدمت به مردم / صداقت با مردم / خوش رفتاری با مردم / خوش گفتاری با مردم / حفظ کرامت مردم / تأمین معیشت مردم / احترام به عقاید مردم / عیب پوشی از خطای مردم / مردم داری در پرتو تبلیغ عملی‌

اسلام‏ نسبت به امور مردم‏ اهمّیت فوق‏العاده ‏اى قائل است، و این مطلب از مطالعه آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام روشن می شود.[1] از جمله [در کلام نورانی امام صادق علیه السلام] به یک سلسله دستورات برخورد می کنیم که جنبه روانشناسى و اجتماعى و مردم‏ دارى‏ دارد؛ که رعایت آن ها براى همگان [به ویژه دولتمردان] مهم و کارساز است‏[2] که در ادامه به آن اشاره می شود:

اصلاح میان مردم

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «صَدَقَةٌ یحِبُّها اللَّهُ اصْلاحُ بَینَ النَّاسِ اذا تَفاسَدُوا وَتَقارُبُ بَینَهُمْ اذا تَباعَدُوا؛ صدقه ‏اى که خدا آن را دوست دارد اصلاح در میان مردم‏ است هنگامى که روابط آن ها خراب شود، و نزدیک ساختن آن ها به یکدیگر است. هنگامى آن ها از یکدیگر دور شوند».[3]

در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است که به مفضل بن عمر فرمود: «اذا رَایتَ بَینَ اثْنَینِ مِنْ شِیعَتِنا مُنازِعَةً فَافْتَدْها مِنْ مالِى؛ هنگامى که میان دو نفر از شیعیان من نزاعى دیدى (بر سر امور مالى و مانند آن) با مال من، در میان آن ها صلح و سازش برقرار ساز».[4]

بر همین اساس یکى از یاران امام صادق(علیه السلام) به نام ابو حنیفه سابق الحج می گوید نزاعى در میان من و دامادم درباره میراثى واقع شده بود. مفضّل از آن‏جا که می گذشت، کمى ایستاد سپس گفت: هر دو به منزل من بیایید، ما آنجا رفتیم و با چهارصد درهم، اختلاف میان ما را حل کرد، سپس گفت بدانید این از مال من نبود بلکه از مال امام صادق(علیه السلام) بود که دستور فرموده هرگاه اختلافى در میان شیعیان واقع شود از مال آن حضرت برگیرم، و آن ها را صلح دهم.[5]

انصاف با مردم

منظور از انصاف در برابر مردم ترک هرگونه تبعیض و تمایل به افراد مورد نظر است؛ همان چیزى که غالب زمامداران در گذشته و حال گرفتار آن بوده و هستند که وقتى به قدرت می رسند براى دوستان و بستگان و افراد مورد علاقه خود امتیازاتى قائل می شوند که هرگز آن به دیگران نمی دهند. این تبعیض سرچشمه انواع انحرافات و نابسامانى‏ هاى حکومت ‏هاست.

باید توجّه داشت که «انصاف» از ریشه «نصف» گرفته شده که به نیمه هر چیزى اطلاق می شود و از آن جایى که عدالت سبب می شود انسان حقوق اجتماعى را در میان خود و دیگران عادلانه تقسیم کند، از این جهت به آن انصاف گفته ‏اند. در بیان دیگر انصاف آن است که انسان هرچه براى خود و دوستان و نزدیکان خود می خواهد براى دیگران هم بخواهد و آنچه درباره خود و افراد مورد علاقه ‏اش روا نمی دارد درباره دیگران نیز روا ندارد.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «سَیدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِک حَتَّى لَاتَرْضَى بِشَی‏ءٍ إِلَّا رَضِیتَ لَهُمْ مِثْلَهُ...».

امام(علیه السلام) فرمودند: برترین اعمال سه چیز است و اوّلین آن را رعایت انصاف درباره مردم شمرد و در تفسیر آن می فرماید: «باید به گونه ‏اى باشد که هرچه را براى خود می خواهى مانند آن را براى دیگران هم بخواهى».[6]

خدمت به مردم

می دانیم برآوردن حوایج نیازمندان و حل مشکلات مردم‏ از مهم ‏ترین مستحبات و بهترین طاعات است تا آنجا که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم: «مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ طَلَبَ وَجْهِ اللَّهِ کتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ یغْفِرُ فِیهَا لِأَقَارِبِهِ وَ جِیرَانِهِ وَ إِخْوَانِهِ وَمَعَارِفِه؛ کسى که براى برآوردن حاجت برادر مسلمانش تلاش و کوشش کند براى جلب رضاى پروردگار، خداوند متعال هزار هزار حسنه در نامه اعمال او می نویسد و حتى به سبب آن بستگان و همسایگان و برادران دینى و آشنایانش مشمول غفران الهى می شوند».[7]

در حدیثى دیگر از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «سِتُّ خِصالِ ینْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدٌ صالِحٌ یسْتَغْفِرُلَهُ وَ مُصْحَفٌ یقْرَءُ وَ قَلِیبٌ یحْفِرُهُ، وَ غَرْسٌ یغْرِسُهُ، وَ صَدَقَةُ ماءٍ یجْرِیهِ، وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ یؤخَذُ بِها بَعْدَهُ؛ شش چیز است که مؤمن بعد از مرگش از آن بهره می گیرد، فرزند شایسته ‏اى که استغفار براى او کند، و قرآنى که مردم‏ آن را بخوانند، و چاه آبى که حفر کرده است، و درختى که نشانده، و آب جارى که در اختیار مردم بگذارد، و سنتّ نیکى که بعد از وى به آن عمل کنند».[8]

در روایت معتبرى که اسحاق بن عمار آن را از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند پس از آنکه حضرت پاداش فوق‏العاده ‏اى را براى یک طواف خانه خدا بیان داشت و با تعجب اسحاق مواجه شد فرمود: «آیا می خواهى که تو را از عملى که از این هم بالاتر است با خبر سازم؟ برآوردن نیاز مسلمان ده مرتبه افضل از این است؛ قَضَاءُ حَاجَةِ اَلْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشْراً».[9]

از جذّاب ‏ترین تعبیراتى که شامل همیارى نسبت به همه مردم‏ اعم از مسلمان و غیر مسلمان می شود و از افتخارات دین اسلام در حقوق بین‏الملل به حساب می آید تعبیر «الخلق عیال اللَّه» است که در روایتى از امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) نقل شده است: «اَلْخَلْقُ عِیالُ اَللَّهِ فَأَحَبُّ اَلْخَلْقِ إِلَى اَللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیالَ اَللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیتٍ سُرُوراً؛[10]مردم به منزله خانواده خدا هستند و محبوب ‏ترین انسان‏ ها نزد خدا کسى است که به خانواده خدا نفع رساند و بر خانواده ‏اى خوشحالى و مسرّتى را وارد سازد».[11]

صداقت با مردم

یکى از یاران امام صادق‏(علیه السلام) به نام عبد الرحمن بن سیابه می گوید: به خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم، فرمود: می خواهم نصیحتى به تو کنم، عرض کردم فدایت شوم آماده پذیرشم، فرمود: «عَلَیک بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَاداءِ الْامانَةِ تَشْرُک النَّاسَ فِى امْوالِهِمْ هَکذا وَ جَمَعَ بَینَ اصابِعِهِ؛ بر تو باد به راست گویى و اداء امانت تا شریک مال مردم‏ شوى، این چنین، وانگشتان خود را به هم جمع کرد».[12] امام هنگامى که این سخن را می گفت انگشتان خود را به هم جمع کرده و به من نشان ‏داد؛ یعنى مانند این انگشتان صمیمی می شوید.

آن حضرت غیبت انسان صادق را حرام می شمرند: «مَنْ عامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یظْلِمْهُمْ، وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ یکذِبْهُم، وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یخْلِفْهُمْ کانَ مِمَّنْ حُرِّمَ غَیبَتُهُ وَ کمُلَتْ مُرُوَّتَهُ، وَ ظَهَرَ عِدالَتُهُ، وَ وَجَبَتْ اخْوَتُهُ؛ کسى که در روابطش با مردم‏ ستم نکند، و در سخنانى که می گوید به مردم دروغ نگوید و از وعده ‏هایش تخلّف نجوید، چنین کسى غیبتش حرام و شخصیتش کامل، و عدالت او ظاهر، و اخوّتش واجب است».[13]

خوش رفتاری با مردم

امام صادق(علیه السلام) به یکى از دوستان خود سفارش کرد که پیام او را به همه شیعیان و علاقه‏مندانش برساند و فرمود: «من شما را به تقواى الهى و ورع و تلاش براى خدا و راستگویى و اداى امانت ... و خوشرفتارى با سایر مسلمانان دعوت می کنم و هرگاه کسى از شما در دینش ورع داشته باشد، راست بگوید، اداى امانت کند و با مردم‏ خوش‏اخلاق باشد، و بگویند: "هذا جَعْفَرىٌّ " ... و نیز بگویند:" هذا أَدَبُ جَعْفَرٍ"؛ این جعفرى است، این ادب جعفر بن محمد است، "فَیسُرُّنی"؛ این سبب خوشحالى من می شود».[14]

امام صادق‏(علیه السلام) به بعضى از مردم‏ (از یارانش) چنین نوشت که اگر می خواهى عاقبت به خیر شوى آن گونه که از دنیا بروى در حالى که در افضل اعمال هستى... هر کسى را یافتى که یادى از ما می کند یا مودت ما را ابراز می دارد احترام کن خواه راستگو باشد یا دروغگو؛ به تو مربوط نیست تو به نیت خود می رسى و اگر او دروغگو باشد نتیجه اعمال خود را مى ‏برد.[15]

و یا در روایتى دیگر از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که در تفسیر جمله‏ «وَلا تُصَعِّرْ خَدَّک لِلنَّاسِ؛ با بى‏اعتنایى از مردم روى مگردان‏»، فرمود: «مفهومش آن است که صورتت را از مردم‏ بر مگردان و از کسى که با تو سخن می گوید به عنوان توهین و استحفاف صورت بر متاب».[16]

خوش گفتاری با مردم

سلیمان بن مهران می گوید: بر امام صادق‏(علیه السلام) وارد شدم و عدّه ‏اى از شیعیان نزد او بودند و او در حال گفتن این مطلب بود: «مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کونُوا لَنَا زَیناً وَلَاتَکونُوا عَلَینَا شَیناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکمْ وَ کفُّوهَا عَنِ الفُضُولِ وَ قُبْحِ القُولِ؛ اى شیعیان ما آبرو و زینت ما باشید و باعث ننگ و بى‏آبرویى ما نباشید، با مردم‏ خوب صحبت کنید، زبانتان را حفظ کنید و از حرف ‏هاى اضافى و زشت بپرهیزید».[17]

امام صادق(علیه السلام) در این حدیث دو مطلب را بیان می کند، یک قاعده کلّى و یک مصداق روشن.

قاعده کلّى این است که با اعمال خودتان باعث آبروریزى ما نشوید، یعنى به گونه‏ اى باشید که وقتى مردم شما را مى ‏بینند به صاحبان آن مکتب درود بفرستند و بگویند آفرین به کسانى که چنین افرادى را تربیت کرده ‏اند و باعث بى‏آبرویى ما نشوید، زیرا ما فرزندان پیغمبر(صلى الله علیه و آله) هستیم.[18]

 سپس انگشت روى مصداق خاص می گذارند که زبان است؛[19]این موضوع به قدرى مهم است که امام صادق(علیه السلام) مطلب را از دایره اسلام و مسلمین فراتر برده، می فرماید: «اَلْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ اَلنَّاسُ مِنْ یدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ اَلْمُؤْمِنُ مَنِ اِئْتَمَنَهُ اَلنَّاسُ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ؛ مسلمان، کسى است که مردم از دست و زبانش در امان باشند و مؤمن کسى است که مردم او را بر مال و جان خود امین بشمرند».[20]

حفظ کرامت مردم

امام صادق‏(علیه السلام) فرمودند: «مَنْ مَرّ بالمأزَمَینِ و لیس فى قلبه کبرٌ غَفَر الله لَه قُلتُ: مَا الکبر قال: یغْمِصُ الناسَ ویسَفِّهُ الحق ...؛ کسى که مرور کند به مأزمین(تنگه)‏[21] در حالى که در قلبش کبری نیست، خدا گناهان او را می آمرزد، گفتم: کبر چیست؟ فرمودند: کبر آن است که مردم‏ را حقیر و فرومایه داند، و نسبت سفاهت به حق داده و آن را خفیف شمارد ...».[22]

در روایتى دیگر از امام صادق‏(علیه السلام) آمده است: «انَّ شِرارَکمْ مَنْ احَبَّ انْ یوَطَّأَ عَقِبَهُ؛ کسانى که دوست دارند مردم‏ پشت سر آن ها بیفتند بدترین شما هستند».[23]

امام صادق(علیه السلام) در روایتی دیگر فرمود: «انَّ المُتِکبّرینَ یجعَلُونَ فی صُوَرِ الذَّرّ یتَوَطَّؤُهُم النّاسُ حتّى‏ یفرَغَ اللّهُ مِنَ الحِسابِ‏؛ (روز قیامت) متکبّران به صورت مورچه درمی آیند و مردم آن ها را پایمال می کنند تا آنکه خداوند از حساب فارغ شود».[24]

تأمین معیشت مردم

با پذیرش تغییر احکام بر اساس تغییر موضوع، می توان نمونه‏ هاى فراوانى از تأثیر این قضیه را در تسهیل امر معیشت مردم بیان نمود؛ از جمله امام صادق (علیه السلام) در پاسخ اشکال سفیان ثورى بر نحوه لباس پوشیدن حضرت فرمود: «به تو خبر می دهم که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در زمانى که مردم‏ در سختى و فشار بودند، بسیار ساده بود و امروز که مردم رفاه بیشتر دارند لباس هاى نیکو، شایسته مؤمنان است؛ نه کافران».[25]

هم چنین در ملاقات گروهى از صوفیه با امام صادق‏(علیه السلام) حضرت با آنان بحث ‏هایى را انجام دادند. آن ها جماعتى بودند که تظاهر به زهد می کردند و مردم‏ را نیز به آن تشویق می نمودند. حضرت ضمن سخنانى که با آنان دارد می فرماید: «أَ مَا عَلِمْتُمْ یَا جَهَلَةُ أَنَّ النَّفْسَ قَدْ تَلْتَاثُ عَلَى صَاحِبِهَا إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهَا مِنَ الْعَیْشِ مَا یَعْتَمِدُ عَلَیْهِ فَإِذَا هِیَ أَحْرَزَتْ مَعِیشَتَهَا اطْمَأَنَّت؛ اى افراد نادان مگر نمی دانید که اگر انسان فاقد امکانات زندگى باشد، فکر او در حالت ضعف و پریشانى قرار می گیرد و هنگامى که از نظر معیشتى تأمین شد براى او آرامش و اطمینان برقرار می شود».[26]

امام صادق‏(علیه السلام) در فرازی دیگر می فرماید: «ثَلاثَةُ اَشْیاءَ یحْتاجُ النّاسُ طُرّا اِلَیها: ا اَلاْمْنُ وَ الْعَدْلُ وَ الْخِصْبُ؛ سه چیز است که همه مردم به آن ها نیاز دارند: امنیت، عدالت و رفاه».[27]

ابان بن تغلب از امام صادق‏ (علیه السلام) نقل می کند که به یکى از یارانش به نام حسین صحّاف فرمود: «اى حسین! خداوند نعمت‏ هایش را بر بنده‏ اى از بندگانش آشکار نمی کند مگر اینکه هزینه زندگى مردم‏ را نیز بر او آشکار می سازد پس اگر تحمّل کرد و قیام به رفع مشکل مردم نمود خداوند نعمت‏ هایش را زیاد می کند وگرنه خداى عزوجلّ آن نعمت را از او سلب می نماید».[28]

احترام به عقاید مردم

در حدیثی از امام صادق‏(علیه السلام) چنین می خوانیم: که به یکى از یارانش فرمود: «لا تَفَتَّشِ النَّاسَ عَن ادْیانِهِمْ فَتَبْقى بِلا صَدِیقٍ؛ درباره عقائد مردم‏ تفتیش نکن که بى‏دوست خواهى ماند».[29]

در روایتى دارد که عمرو بن نعمان جُعفى می گوید: «امام صادق(علیه السلام) دوستى‏ داشتند که‏ مصاحبت‏ حضرت را وقتى می خواستند، جائى بروند، ترک نمی کرد و پیوسته همراه حضرت بود، روزى با حضرت در بازار کفاشان راه می رفت ناگاه آن مرد به غلام خود گفت: «یا ابْنَ الفاعلة اینَ کنتَ؟؛ اى زنازاده کجایى؟».

 حضرت وقتى این جمله را شنیدند سر بلند کرده و با دست بر پیشانى خود زدند و فرمود: «سبحان الله، نسبت ناروا به مادر او می دهى؟ فکر می کردم تو پرهیزگار و انسان باتقوایى هستى و اکنون‏ فهمیدم چنین نیستى!»، گفت فدایت شوم مادر او از اهل سند و مشرک است (مسلمان نیست و عقد ازدواج جارى نمی کنند). حضرت فرمودند: آیا نمی دانى که براى هر ملتى ازدواج هست، (هر فرقه ‏اى مراسمى براى خود دارد) از من دور شو.

راوى می گوید: دیگر او را ندیدم که با آن حضرت راه برود تا آنگاه که مرگ آن ها را از هم جدا کرد. (در روایتى دیگر دارد که براى هر امّتى ازدواجى و مراسمى است که از زنا دورى‏ می کنند).[30]

در روایت دیگری از امام صادق‏(علیه السلام) خطاب به یکى از یارانش به نام زید می خوانیم: «خالِقُوا النَّاسَ بِاخْلاقِهِمْ، صَلُّوا فى‏ مَساجِدِهِمْ، وَعُودُوا مَرْضاهُمْ، وَاشْهِدُوا جَنائِزِهِمْ، وَان اسْتَطَعْتُمْ انْ تَکونُوا الأَئَمَّةَ وَالْمُؤَذِّنِینَ فَافْعَلُوا؛ فَانَّکمْ اذا فَعَلْتُمْ ذلِک قالُوا: هؤُلاءِ الْجَعْفَرِیةُ، رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً، ما کانَ احْسَنَ ما یؤَدِّبُ اصْحابَهُ، وَاذَا تَرَکتُمْ ذلِک قالُوا: هؤُلاءِ الْجَعْفَرِیةُ فَعَلَ اللَّهُ بِجَعْفَرَ، ما کانَ اسْوَأَ یؤَدِّبُ اصْحابَهُ‏؛ با اهل سنّت مطابق آداب و اخلاق خودشان رفتار کنید، در نماز جماعتشان شرکت نمایید، و از بیمارانشان عیادت به عمل آورید، و در مراسم تشییع جنازه آن ها شرکت کنید، و اگر فرصتى جهت امامت جماعت یا گفتن اذان در مساجد آن ها فراهم شد از انجام آن خوددارى نکنید. زیرا اگر شما شیعیان این کارها را انجام دهید، می گویند: این ها پیروان امام صادق(علیه السلام) هستند، خداوند او را رحمت کند که شیعیان و اصحابش را بسیار خوب تربیت کرده است. و اگر این کارها را ترک کنید، می گویند: این ها پیروان جعفر بن محمّد هستند، خداوند هر کار که می خواهد با او انجام دهد، که اصحابش را بسیار بد تربیت کرده است!».[31]

عیب پوشی از خطای مردم

در حدیثى از امام صادق‏(علیه السلام) می خوانیم هنگامى که موسى بن عمران(علیه السلام) می خواست از استاد و معلّمش خضر(علیه السلام) جدا شود از او تقاضاى پند و اندرز کرد، از جمله توصیه‏ هاى خضر(علیه السلام) این بود: «ایاک وَ اللَّجاجَةَ اوْ تَمْشِى فِى غَیرِ حاجَةٍ اوْ انْ تَضْحَک مِنْ غَیرِ عَجَبٍ وَاذْکرْ خَطِیئَتِک وَ ایاک وَ خَطایا النَّاسِ؛ از لجاجت بپرهیز و همچنین از گام برداشتن در طریقى که نیاز تو در آن نیست (دخالت در امورى که با تو ارتباط ندارد) و همچنین از خنده‏ هاى بى معنى، و همواره به یاد گناهان خویش باش و از بررسى گناهان مردم‏ بپرهیز».[32]

در حدیث معروفى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، پیرامون‏ «تغافل» چنین می فرمایند: «صَلاحُ حالِ التَّعایشِ و التَّعَاشُرِ مِلْأُ مِکیالٍ ثُلْثاهُ فِطَنَةٌ وَ ثُلْثُهُ تَغَافُلٌ‏؛ مصلحت همزیستى سالم و معاشرت با مردم‏ در پیمانه‏ اى است که دوسوم آن هوشیارى و یک سوم آن تغافل باشد».[33]

سخن آخر: (مردم داری در پرتو تبلیغ عملی)

اصولاً یک برنامه اساسى مخصوصاً براى علماء و مبلغین و داعیان راه حق این است که بیش از سخن، مردم‏ را با عمل خود تبلیغ کنند همان گونه که در حدیث معروف از امام صادق‏(علیه السلام) می خوانیم: «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‌ بِأَعْمَالِکُمْ‌ وَ لَا تَکُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِکُمْ؛ مردم را با عمل خود به نیکی ها دعوت کنید نه با زبان خود».[34]

در حدیثى از امام صادق‏ علیه السلام می خوانیم که فرمود: «یعْنِی بِالْعُلَمَاءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ یصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَیسَ بِعَالِمٍ؛ عالم کسى است که عملش، گفتارش را تصدیق کند، و هر کس عملش گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست».[35]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. اخلاق در قرآن

2. دائرة المعارف فقه مقارن


[1] اهداف قيام حسينى، ص23.

[2] پيام قرآن، ج‏10، ص255.

[3] اصول كافى، ج2، ص209، ح1.

[4] همان، ح3.

[5] همان، ح4؛ (اخلاق در قرآن، ج‏3، ص315).

[6] كافى، ج2، ص144، ح3؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏10، ص394).

[7] كافى، ج2، ص197، ح6؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏12، ص593).

[8] بحارالانوار، ج6، ص293، باب10، ح1؛ (پيام قرآن، ج‏5، ص377).

[9] همان، ص363، باب 26، ح4؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص267).

[10] کافي، ج۲، ص۱۶۴؛ الكامل، ج7، ص154.

[11] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص266.

[12] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص188.

[13] كافى، ج2، ص239، ح28؛ (اخلاق در قرآن، ج‏3، ص109).

[14] كافى، ج2، ص636، ح5 (با تلخيص)؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏12، ص55).

[15] بحار الانوار، ج70، ص351، ح49؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏13، ص261).

[16] نورالثقلين، ج4، ص207؛ (اخلاق در قرآن، ج‏3، ص141).

[17] بحارالأنوار، ج65، ص151؛ (مشكات هدايت، ص24).

[18] همان، ص25.

[19] همان.

[20] بحارالانوار، ج72، ص51، ح3؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏6، ص579).

[21] «الْمأزَم وِزان مَسجَد: الطريق الضَيّق بين الجبلين متّسع ما ورائه... و يقال للموضع الذى بين عرفة و المشعر مأزَمان؛ الْمَأزَم بر وزن مَسجَد، راه تنگ بين دو كوه است كه دو طرف آن وسيع بوده... و به مكانى كه بين عرفه و مشعر است مأزَمان گفته می شود». (مجمع‏البحرين، ج6، ص7).

[22] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص143.

[23] اصول كافى، ج2، ص299، ح8؛ (اخلاق در قرآن، ج‏3، ص29).

[24] بحارالانوار، ج73، ص219؛ (انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص309).

[25] كافى، ج5، ص65؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص289).

[26] همان، ص68؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص195).

[27] بحارالانوار، ج75، ص234، ح44؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص215).

[28] ر.ک: وسائل الشيعه، ج16، ص324، باب14، ح3؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص265).

[29] بحارالانوار، ج75، ص253، ح109؛ (اخلاق در قرآن، ج‏3، ص350).

[30] كافى، ج 2، ص324، باب(البَذاء)؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏2، ص465).

[31] وسائل الشيعه، ج5، ص477، ح1؛ (داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)، ص58).

[32] سفينة البحار، ماده لجّ؛ (اخلاق در قرآن، ج‏3، ص52).

[33] تحف العقول، ص264؛ (اخلاق در قرآن، ج‏2، ص353).

[34] برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص69.

[35] كافى، ج1، باب صفة العلماء، ح2؛ (تفسير نمونه، ج‏24، ص67).

captcha