«قرآن کریم» از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

«قرآن کریم» از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


کلام خدا / پاسخگوی نیازهای بشر / مصون از تحریف / زیبایی شناسی الفاظ قرآن / کتاب تربیت / کتاب عمل / کتاب عدالت / کتاب حکمت / کتاب سرنوشت‌

قرآن‏ مجید از جمله آیات الهى است. این کتاب‏ آسمانى آن قدر پر ثمر است که هر چه بیشتر در مورد آن اندیشه کنیم، نکات جدید، و مطالب نو، و پیام هاى تازه ‏اى به دست می آوریم.[1] هر زمان قرآن را با تفکر و اندیشه تلاوت کرده ‏ام نکته ‏اى تازه یافته ‏ام! و این براى کسى که ده ها سال در خدمت قرآن بوده، و بیش از چهل جلد تفسیر قرآن نوشته، جالب است.[2]

کلام خدا

قرآن‏ کلام خداست و کلام خدا همچون ذات پاکش نامحدود و بی انتها است، کلام مخلوق نیست که همچون فکر و عقل او محدود باشد.[3] لذا هیچ‏گونه خلاف و انحراف و اشتباه و خطا در آن راه ندارد؛ چرا که خطا را کسى می کند که علمش محدود و قدرتش ناچیز باشد؛ نه آن کس که علم و قدرت بی پایان دارد و می دانیم یکى از نشانه‏ هاى اعجاز قرآن‏، عدم وجود اختلاف و تضادّ و خطا در آن است‏.[4]

بنابراین همه آیات قرآن مطابق با واقع است، که اگر به فرض که چنین نبود باز هم آیات مربوط به زندگى پیامبر نمی توانست مشتمل بر خلاف واقع باشد؛ چرا که در این صورت دست‏آویز خوبى براى تکذیب و مخالفت دشمنان به شمار می آمد.[5]

پاسخگوی نیازهای بشر

قرآن‏ یک کتاب‏ خشک قانونى و یا یک کتاب‏ کلاسیک نیست[6] که بنشینند و موضوعى را در نظر بگیرند، و فصول و ابوابش را تنظیم کنند، و به رشته تحریر در آورند،[7] بلکه مجموعه ‏اى از وحى آسمانى است که به تدریج و بر حسب نیازها و ضرورت های[8] حوادث عصر خود یعنى بیست و سه سال دوران نبوت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم[9] نازل شده: یک روز داستان احد پیش می آمد و برنامه‏ هاى مختلف جنگى در ضمن آیات متعدد اعلام می گشت، روز دیگر احساس نیاز به یک مسئله اقتصادى همچون ربا یا یک مسئله حقوقى مانند احکام ازدواج، یا یک مسئله تربیتى و اخلاقى مانند توبه، می شد و آیات متعددى طبق آن نازل می گشت.[10]

مصون از تحریف

قرآن کتاب متروک و فراموش‏شده‏ اى نبود که کسى بتواند چیزى از آن بکاهد یا چیزى بر آن بیفزاید. کاتبان قرآن‏ (کتّاب‏ وحى) که تعداد آن ها را از 14 نفر تا حدود 400 نفر نوشته ‏اند، به محض این که آیه‏ اى نازل می شد، ثبت و ضبط می کردند. صدها حافظ قرآن در عصر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بودند که به محض نزول آیات آن را حفظ می کردند.[11] مسلمانان موظّف بودند شب و روز آن را بخوانند، و در نمازهاى پنجگانه خود آن را تکرار کنند.[12]

پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شخصاً اهتمام زیادى به نوشته شدن آن می کرد. هنگامى که آن حضرت رحلت نمود، تمام قرآن‏ به صورت نوشته در اختیار مسلمانان بود و عدّه زیادى هم آن را از حفظ داشتند.[13]

در زمان خلافت عثمان بن عفّان نیز چهار نسخه قرآن از روى نسخه هاى اولیه تدوین و تهیه گردید و به همه ایالات اسلامى ابلاغ شد که قرآن‏ هاى خود را با این چهار نسخه تطبیق دهند و هنگام قرآن خواندن از آن تبعیت نمایند.[14] و قرآنى که هم اکنون در دست مسلمان هاست، همان است که هنگام رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در دست مسلمانان بود.[15]

زیبایی شناسی الفاظ قرآن

آن همه محتوا و معارف عظیمى الهى در قالب الفاظى ریخته شده که از حروف ساده الفبا تشکیل شده است.[16]

الفاظ آن در نهایت شیرینى، جمله‏بندی هایى در نهایت ظرافت و زیبائى، کلمات آهنگ‏دار و موزون، و با این همه کاملًا قالب معانى با تمام ریزه کاری ها ادا شده است‏.[17]

قرآن در اداى معانى هیچ گونه تکلفى ندارد، و مقصود خود را به وضوح بیان می کند در عین حال، لباسى که از الفاظ بر آن معانى پوشانده شده در حدّ اعلاى زیبائى است.[18]

کتاب تربیت

قرآن‏ کتاب‏ تربیت و انسان‏سازى است و این کار جز با عاطفه و محبّت صورت نمی گیرد لذا از رحمان و رحیم استفاده شده است.[19]

روش قرآن‏، به عنوان یک کتاب‏ تعلیم و تربیت، متکى به مسائل عینى است، براى نزدیک ساختن مفاهیم پیچیده به ذهن، انگشت روى مثل هاى حسى جالب و زیبا در زندگى روزمره مردم می گذارد.[20]

قرآن در مسیر تربیت واقعیت ‏ها را به وضوح مطرح می کند، و از آن براى کنترل نفس سرکش و دعوت به سوى تقوى و پرهیزکارى و پیمودن مسیر قرب خدا با ظرافت و دقت خاصّى بهره می گیرد، و چه زیبا و جالب است ظرافت ‏ها و ریزه‏کارى ‏هاى قرآن در تمام این زمینه ‏ها.[21]

قرآن‏ از مسأله مقابله و تقارن، براى تعلیم و تربیت‏، بهره‏گیرى می کند. به عنوان مثال در آیات قرآن سخن از «بهشت و بهشتیان» و نعمت هاى مادى و معنوى، جسمى و روحانى به میان آمده است.[22]

قرآن‏ یک کتاب تاریخى نیست که یک بار یک حادثه را کلاً بیان کرده و دیگر به سراغ آن نرود، بلکه یک کتاب تربیتی است و می دانیم در مسائل تربیتى گاه شرائط ایجاب می کند که یک حادثه را بارها و بارها یاد آور شوند، از زوایاى مختلف به آن بنگرند و در جهات گوناگون نتیجه‏گیرى کنند.[23]

ماه رمضان ماه تربیت‏ است و تربیت‏ بدون تعلیم نمی شود و قرآن‏ تعلیم دهنده است و باید قرآن‏ در این ماه نازل شود.[24] «قرآن‏» بدون فریضه «روزه» آموزش ناتمام و بدون پرورش است و رمضان و «روزه» بدون «قرآن‏» تربیت‏ فاقد دانش و آگاهى است.[25]

کتاب عمل

قرآن‏ کتاب‏ عمل است نه یک کتاب تشریفاتى، لذا همه جا روى نتائج تکیه می کند و اصولاً هر موجود بى خاصیتى را معدوم، و هر زنده بى حرکت و بى اثرى را مرده، و هر عضوى از اعضاى انسان که در مسیر هدایت و سعادت او اثر بخش نباشد همانند فقدان آن می شمرد.[26]

قرآن‏ تنها کتاب‏ قرائت نیست، بلکه کتاب فهم و درک و سپس عمل است.[27] مومنان راستین خواندن الفاظ و اندیشه در معانى و درک مفاهیم این کتاب‏ بزرگ را مقدمه ‏اى براى عمل می دانند، و لذا هر زمان قرآن‏ می خوانند روح تازه ‏اى در کالبد آن ها پیدا می شود، تصمیم و اراده تازه، آمادگى و اعمال تازه، و این است حق تلاوت.[28]

کتاب عدالت

قرآن‏ کتاب‏ عدالت، مساوات، آزادى و حق و خیر است.[29] قرآن‏ درمسأله حقوق انسان ‏ها، تا آنجا پیش می رود که اجراى اصل عدالت‏ را در حقوق افراد یک جامعه بر همه چیز مقدم می دارد و هشدار می دهد که نکند خصومت ‏هاى شخصى یا روابط دوستانه مانع اجراى عدالت گردد.[30]

یک نظر اجمالى به آیات قرآن‏ مجید نشان می دهد که در میان مسائل عقیدتى هیچ مسأله ‏اى در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسأله معاد، و اعتقاد به حیات بعد از مرگ، و حسابرسى اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجراى عدالت‏ نیست.[31] در واقع قیامت مقتضاى عدالت‏ پروردگار است.[32]

کتاب حکمت

خداوند قرآن‏ را با وصف حکیم توصیف کرده است: «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ‏»[33] حکیم کسى است که کارهایش روى حساب و کتاب، و سخنانش سنجیده و حکیمانه است، هم تدبیر درستى دارد، و هم مدیریت او قوى است. جالب اینکه در آیه مورد بحث، خداوند نمی فرماید قرآن داراى حکمت‏ است، بلکه می فرماید قرآن حکیم است. یعنى قرآن بسان یک موجود زنده و همانند انسان کامل باشعور تصوّر شده، و حکمت‏ از آن می بارد.[34]

کتاب سرنوشت

قرآن‏ چون یک کتاب‏ سرنوشت‏ساز است، و خط سعادت و خوشبختى و هدایت انسان ها در آن مشخص شده است باید در شب قدر! شب تعیین سرنوشت ها، نازل گردد.[35]

قرآن بر سر نهادن از جهت ظاهر یعنی باید بیاموزیم که نباید قرآن را زیر دست و پا قرار دهیم و از جهت باطن و محتوا، یعنی باید این کتاب‏ آسمانى را سرلوحه اعمال خود قرار دهیم و به قوانین و دستورات آن پیوسته عمل نماییم و احکام آن را به فراموشى نسپاریم.[36]

سخن آخر

چه زیباست که در این ماه عزیز، هر چه بیشتر با کتاب‏ خدا آشنا شویم، و از آن، تا حدّ توان بهره بگیریم، و جزء میهمان هاى حقیقى و واقعى پروردگار شویم؛ که اگر دل به قرآن‏ دهیم و در محضرش زانو بزنیم، بى شک این نسخه شفابخش آلام ما را تسکین بخشیده، و دردهاى ‏مان را دوا نموده، و قلب و روحمان را آرام می کند.[37]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:
1. تفسیر نمونه

2. پیام قرآن


[1] «كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ اين‏گونه، آيات خود را براى گروهى كه مى‏انديشند، شرح مى‏دهيم»؛ (سورۀ یونس، آیۀ24).

[2] سوگند هاى پر بار قرآن، ص 55.

[3] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏ 1، ص 642.

[4] همان، ج‏ 6، ص 146.

[5] پيام قرآن، ج‏ 8، ص 43.

[6] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص 541.

[7] تفسير نمونه، ج‏ 12، ص 317.

[8] اخلاق در قرآن، ج‏ 1، ص 103.

[9] تفسير نمونه، ج‏ 12، ص 317.

[10] همان، ج‏ 3، ص 86.

[11] شيعه پاسخ مى گويد، ص 25.

[12] اعتقاد ما، ص 45.

[13] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص 533.

[14] همان، ص 530.

[15] همان، ص 533.

[16] پيام قرآن، ج‏ 4، ص 191.

[17] قرآن و آخرين پيامبر: تجزيه و تحليل مستدل و گسترده اى درباره عظمت و اعجاز قرآن از دريچه هاى گوناگون، ص 90.

[18] پيام قرآن، ج‏ 8، ص 125.

[19] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص 361.

[20] برگزيده تفسير نمونه، ج‏ 2، ص 472.

[21] پيام قرآن، ج‏ 5، ص 348.

[22] تفسير نمونه، ج‏ 11، ص 91.

[23] همان، ج‏ 15، ص 502.

[24] گفتار معصومين علیهم السلام، ج‏ 2، ص 120.

[25] مثال هاى زيباى قرآن، ج‏ 1، ص 12.

[26] تفسير نمونه، ج‏ 7، ص 122.

[27] برگزيده تفسير نمونه، ج‏ 2، ص 126.

[28] تفسير نمونه، ج‏ 1، ص 431.

[29] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏ 1، ص 482.

[30] پيام قرآن، ج‏ 8، ص 284.

[31] همان، ج‏ 5، ص 17.

[32] سوگندهاى پر بار قرآن، ص 377.

[33] سورۀ یس، آیۀ 2.

[34] سوگندهاى پر بار قرآن، ص 517.

[35] تفسير نمونه، ج‏ 27، ص 192.

[36] مثال هاى زيباى قرآن، ج‏ 1، ص 290.

[37] والاترين بندگان، ص 12.

captcha