شخصیت شناسی جنایتکاران واقعۀ کربلا از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

شخصیت شناسی جنایتکاران واقعۀ کربلا از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


یزید بن معاویه /  عُبيدالله بن زياد /  عمر بن سعد بن ابی وقاص /  شمر بن ذی الجوشن /  حرملة بن کاهل اسدی /  حُصَین بن نُمَیر تَمیمی /  شَبَث بن ربعی‌

حادثه عاشوراى سال 61 هجرى همچون سكه ‏اى داراى دو روى كاملا متفاوت و متمايز از يكديگر است؛ يك روى آن، وفادارى، جانبازى، جوانمردى، شهامت، ستم‏ناپذيرى، صبر، تسليم در برابر قضاى الهى و عبوديت حق ، و روی دیگر آن خيانت، بى ‏وفايى، ناجوانمردى، ستمگرى، پليدى، قساوت، بى ‏رحمى و مهمان‏ كُشى[1] که نشان می دهد دشمنان امام حسین(علیه السلام) از پست ‏ترين‏ و فرومايه‏ ترين انسان ها بودند. بلكه درندگان و شياطينى بودند در لباس انسان![2]

دردآورتر آن است كه مردمى كه ادعاى مسلمانى داشتند و به ظاهر نماز مى‏ خواندند و قرآن تلاوت مى‏ كردند، تكبيرگويان به جنگ با جگرگوشه پيغمبرشان برخاستند، [3] و از آنجا که مسلمانان در دوران بنى ‏اميه عموماً و در عصر حاكميت معاويه و يزيد خصوصاً، دشمن‏شناس نبودند و نمى‏ دانستند كه بنى ‏اميه جانشينان بر حق رسول الله(صلى الله عليه و آله) و دلسوز و حامى اسلام نيستند.[4] لذا در بسيارى موارد هم چون در واقعۀ عاشورا گرفتار اشتباه شدند و  باطل را به جاى حق پنداشته و دشمن را به جاى دوست برگزيدند.[5]

از این رو امام حسين(علیه السلام) و يارانش در كربلا شربت شهادت نوشيدند تا چهره زشت «بنى اميه» را كه مدعى خلافت پيامبر(صلی الله علیه و آله) بودند اما در حقيقت جامعه اسلامى را به عصر جاهليت باز مى‏ گرداندند نشان دهند، که البته به اين هدف بزرگ رسيدند و مسلمانان را از خطر آنان آگاه كردند و اسلام را از سقوط رهايى بخشيدند.[6]

با این تفاسیر مسأله شناخت‏ دشمنان امام حسین(علیه السلام) در کربلا و نیز شناخت عوامل بدبختى جنایتکاران واقعۀ کربلا، در تبیین بصیرت و آگاهی و رسیدن به مقصود ضروری است.[7]

یزید بن معاویه

آنچه را كه تاريخ از افكار و انديشه‏ هاى و رفتار هاى یزید نقل مى‏ كند، همه از فسق و فجور و رفتار هاى الحادى حکایت دارد.[8]

يزيد نزد دايى‏ هاى خود در باديه پرورش يافت و قبيله مادرش پيش از اسلام مسيحى بودند و هنوز حال و هواى دوران مسيحيت در سر آنان بود و از اين رو، يزيد بيش از آن كه تربيت او اسلامى باشد، تربيت مسيحى داشت؛ بنابراين، پرده‏درى‏ وى‏ نسبت‏ به ارزش ‏هاى اسلامى امر غريبى نبود.[9]

هم چنین مى‏ گسارى وى به طور علنى و سرودن اشعارى در حال مستى و دهن كجى به ارزش‏ هاى اسلامى در آن حالت، از صفحات تاريك زندگى يزيد است.[10]

«سبط بن جوزى» در «تذكرةالخواص» مى‏ نويسد، وى در حال مستى چنين مى‏ سرود:

«ياران هم پياله من! برخيزيد و به نغمه ‏هاى خوانندگان گوش فرا دهيد. پياله هاى شراب را پى در پى سر بكشيد و بحث ‏هاى علمى را كنار بگذاريد. نغمه‏ هاى ساز و آواز (به گونه ‏اى مستم مى‏ كند كه) مرا از شنيدن صداى اذان باز مى‏ دارد و من خمره‏ هاى شراب را با حوران بهشتى معاوضه كردم. (و لذات مستى را بر وعده ‏هاى‏ الهى ترجيح مى‏ دهم!)».[11]

در مورد ظلم‏ ها و جنايت‏ هاى يزيد همين بس كه وقتى رييس گروه تحقيق اعزامى از مدينه به شام مى‏ رود و پس از تحقيق به مدينه باز مى‏ گردد، در گزارش خود به مردم مدينه‏ مى‏ گويد: «به خدا قسم ما در حالى از نزد يزيد بيرون آمديم كه خوف آن داشتيم كه (بر اثر گناهان فراوان وى) از آسمان سنگ بر سر ما ببارد. او مردى است كه با مادران و دختران و خواهران نيز زنا مى‏ كند، وى شراب مى‏ نوشد و نماز نمى‏ خواند!».[12]

و این چنین يزيد بن معاويه كه در فساد و بى دينى شهره آفاق بود جنايت‏ عظيم‏ كربلا را مرتکب شد و ننگ كشتن فرزند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و پاره تن فاطمه زهرا(عليها السلام) را براى خود خريد و صفحه جنايت ‏بار حكومت اموى را با اين ماجرا سياه تر و تاريك‏ تر ساخت.[13]

عُبيدالله بن زياد

درباره عبيدالله بن زیاد‏ و زشتى‏ هاى اعمال و عقايد وی سخن بسيار است،‏[14] و می دانیم ابن زیاد در ماجراى شهادت شهيدان كربلا چه نقش خطرناكى داشت.[15]

هنگامى كه پدر عبیدالله «زياد» متولد شد به درستى مشخص نبود پدر واقعى او كيست، به همين جهت با اينکه به حسب ظاهر، پدرش «عبيد» غلامى رومى بود، وى را «زياد ابن ابيه» (زياد فرزند پدرش!) مى‏ ناميدند.[16]

ابن زیاد در سال 28 يا 29 هجرى متولد شد.[17] معروف اين است كه ابن زياد از فرزندان نامشروع بود، و مادرش «مرجانه»‏ زن آلوده ‏اى بود و به خاطر همين او را به نام مادرش مى ‏خواندند و به او «ابن مرجانه»‏ مى ‏گفتند. [18]

ابن زیاد در 32 سالگى به حكومت بصره و كوفه از سوى بنى أميه منصوب شد، و بعد از جناياتى كه در كربلا مرتكب شد، مردم كوفه را سخت تحت فشار قرار داد، ولى چيزى نگذشت كه با قيام مختار به دست ابراهيم بن مالك اشتر در حالى كه 39 ساله بود كشته شد.[19]

عمر بن سعد بن ابی وقاص

عمر بن سعد، جنايتكار بزرگ حادثه كربلا و عاشورا، فرزند سعد بن ابى وقاص است، مادر سعد بن ابى وقاص از بنى‏ اميه بود و دايى ‏ها و نزديكانش در جنگ ‏هاى اسلام در برابر كفر و شرك، به دست على(عليه السلام) كشته شده بودند و به همين سبب سعد حتى در زمان خلافت على(عليه السلام) نيز با آن حضرت بيعت نكرد و كينه ‏توزى او نسبت به على(عليه السلام) مسلم بود.[20] البته سعد نه با حكومت حق كنار آمد و نه با حكومت باطل معاویه، و«خسر الدنيا و الآخرة» شد.[21]

«عمر بن‏ سعد» نیز وقتى در برابر شهيد كردن سالار شهيدان، امام حسين(علیه السلام) وعده فرماندارى رى داده شد، به قدرى براى او جالب بود كه حتى در معاد شك كرد و گفت: «مى‏ گويند خداوند بهشت و دوزخى آفريده اگر راست گفته باشند اين عمل را انجام مى‏ دهم و توبه مى‏ كنم و اگر دروغ گفته باشند به مقام بلندى در دنيا مى‏ رسم».[22]

عمر سعد آنچنان بر عبوديت دنيا و هواى نفس و شيطان پافشارى کرد كه رها كردن ملك رى‏ به جهت ترس از عذاب قيامت و متنعم شدن به نعمت ‏هاى بهشتى را، نقد را با نسيه معامله كردن دانست که هيچ عاقلى تن به اين معامله نمى‏ دهد: «اَلاَ إِنَّمَا الدُّنْیَا لِخَیْرٌ مُعَجَّلٌ***فَمَا عَاقِلٌ باعَ الْوُجُودُ بِدَیْن».[23]

مى‏ دانيم كه اين مرد كوردل هرگز به مقصود خود نرسيد و در ميان مردم كوفه انگشت ‏نما بود و حتى كودكان كوفه هنگامى كه او را مى‏ ديدند به او سنگ پرتاب مى‏ كردند و مى‏ گفتند: «هذا قاتل الحسين».[24]

عمر بن‏ سعد نمونه بارزى براى عاقبت به شرّان عالم است؛[25] گنهكارى كه موفق بر توبه از خطا ها و گناهان و اشتباهات خود نشد، و تمام پل هاى پشت سر خود را خراب كرد.[26] چنين انسانى لياقت شفاعت را ندارد، و خداوند به هيچ شفيعى اجازه شفاعت را براى او نمى ‏دهد.[27]

شمر بن ذی الجوشن

هر قدر قاتلان شهداى راه خدا كثيف ‏تر و جنايتکارتر و بى ‏ايمان ‏تر باشند، مقام والاى شهدا آشكارتر مى‏ گردد،[28] و به راستی «شمر بن ذى الجوشن» لعنت الله عليه‏ (قاتل امام حسين‏ (عليه السلام) را باید شقی ‌ترین جنایتکار واقعۀ کربلا دانست‏.[29]

شمر بن ذى الجوشن روى سينه مبارك امام(عليه السلام) نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: «آيا مرا مى‏ كشى در حالى كه مى ‏دانى من كيستم؟»

شمر گفت: آرى، تو را خوب مى‏ شناسم، مادرت فاطمه زهرا(عليها السلام) و پدرت على مرتضى(عليه السلام) و جدت محمد مصطفی(صلى الله عليه و آله) است، تو را مى‏ كشم و باكى ندارم!! پس با دوازده ضربه سر مبارك امام(عليه السلام) را از بدن جدا ساخت.[30]

شمر كه قساوت فوق ‏العاده ‏اى داشت بر بدن پاك زاده زهرا(عليها السلام) اسب تاخت.[31]

اين همان قساوت و وحشى‏گرى عصر جاهليت بود كه توسط حاكمان بنى ‏اميه كه بازماندگان عصر جاهليت عرب بودند، به محيط اسلام بازگشته بود و شبيه آن در تاريخ كمتر ديده شده است.[32]

حرملة بن کاهل اسدی

حرملة بن كامل اسدى، ستمگرى سياه دل است که حلقوم طفل صغیر سیدالشهدا(علیه السلام) را پاره كرد و از گوش تا گوش را دريد.[33]

هم چنین این جنایتکار سنگ دل، تيرى به سوى عبدالله بن الحسن(علیه السلام) رها كرد و او را در دامن عمويش به شهادت رساند. [34]

حُصَین بن نُمَیر تَمیمی

حصين بن نمیر‏ يكى از فرماندهان سپاه يزيد است[35] که روز عاشورا هنگامى كه امام براى اقامه نماز ظهر درخواست آتش بس موقت داد[36] فرياد برآورد كه: «نماز شما پذيرفته نيست!!». «حبيب بن مظاهر» در پاسخش گفت: «اى حمار! مى ‏پندارى كه نماز از آل رسول خدا پذيرفته نيست و نماز تو پذيرفته است!».[37]

درست روز عاشوراى سال 67 هجرى، ابراهيم اشتر، بسيارى از عناصر آلوده بنى ‏اميه همچون حصين‏ بن‏ نمير را به‏ هلاكت رساند.[38]

شَبَث بن ربعی

«شبث‏ بن ربعى‏» از دیگر جنايت‏كاران واقعۀ كربلا ست که در قتل حسین(علیه السلام) شرکت کرد. [39]

وی از جمله کسانی بود که نامه دعوت از امام حسین(علیه السلام) را امضاء کرد لیکن آنگاه که امام(عليه السلام) فرياد برآورد و فرمود: «اى شبث بن ربعى‏! اى حجار بن ابجر! اى قيس بن اشعث! اى يزيد بن حارث! آيا شما براى من نامه ننوشتيد كه درختان ما ثمر داده است و باغ ها سرسبز شده و چاه ‏ها پرآب گشته و تو در سرزمينى پا مى‏گذارى كه لشكرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بيا!». در پاسخ گفتند: «ما چنين نامه ‏اى ننوشتيم»![40]

 «شبث بن ربعى‏» و دیگر جنایتکاران کوفه كه از شمشير مختار زخم‏ دار شده بودند در بصره نزد مصعب بن زبير برادر عبدالله بن زبير جمع شده و مدام مصعب را به جنگ با مختار تحريك کردند و در قتل مختار مشارکت داشتند.[41]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1.عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها

2. پيام امام امير المومنين عليه السلام

 

 

[1] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها، ص29.

[2] همان، ص507.

[3] به گفته شاعر: «و يكبرون بأن قتلت، و إنما***قتلوا بك التكبير و التهليلا؛ هنگامى كه تو را كشتند، تكبير گفتند، ولى در حقيقت با كشتن تو تكبير و تهليل( لا إله إلاالله) را كشتند».(بحارالانوار، ج 45، ص 244).

[4] اهداف قيام حسينى، ص75.

[5] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص515.

[6] تفسير نمونه، ج‏19،ص189.

[7] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص515.

[8] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها، ص213.

[9] حياة الامام الحسين بن على عليه السلام، ج 2، ص180؛ اين سخن از استاد عبدالله علائلى نقل شده است. (عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها، ص212).

[10] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامدها، ص215.

[11] «معشر الندمان قوموا***واسمعوا صوت الأغاني‏ /  واشربوا كأس مدام‏***واتركوا ذكر المعاني‏/ شغلتني نغمة العيدان‏***عن صوت الأذان ‏/ و تعوضت عن الحور***خمورا في الدنان‏». (تذكرة الخواص، ص 261).

[12] المنتظم، ج 4، ص 179، (حوادث سال 63 ه. ق)؛ به نقل از عاشورا، ص 217؛ (اهداف قيام حسينى، ص32).

[13] عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها، ص110.

[14] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏9، ص259.

[15] همان، ج‏15، ص712.

[16] عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها، ص169.

[17] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏2، ص528.

[18] همان.

[19] دائرة المعارف الشيعية العامة؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏2، ص528).

[20] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها، ص129.

[21] سفينة البحار، ماده« سعد»؛ (گفتار معصومين(ع)، ج‏1، ص194).

[22] صاحب« لهوف» اشعار عبرت ‏انگيز «عمر بن سعد» را در اين زمينه مشروحا آورده است؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏13، ص452).

[23] اين مضمون اشعار معروفى است كه از عمر سعد هنگامى كه ابن زياد پيشنهاد جنگ با امام حسين(عليه السلام) را به او كرد و وعده فرماندارى رى را به او داد و او نخست در انتخاب ميان اين دو، حيران گشت و سرانجام تصميم به جنگ گرفت، نقل شده است. اين اشعار را مرحوم سيد بن طاووس در لهوف، صفحه 193 به طور كامل آورده و مورخ معروف، طبرى نيز در حوادث سال 61 هجرى بخشى از آن را نقل كرده است؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏6، ص226).

[24] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏15، ص58.

[25] سوگندهاى پر بار قرآن، ص407.

[26] منهاج الدموع، ص 291.

[27] سوگندهاى پر بار قرآن، ص410.

[28] عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها، ص532.

[29] رهبران بزرگ، ص100.

[30] بحارالانوار، ج 45، ص56؛ (عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها، ص532).

[31] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها، ص542.

[32] همان، ص543.

[33] همان، ص499.

[34] همان، ص528.

[35] همان، ص472.

[36] همان، ص455.

[37] تاريخ طبرى، ج 4، ص 334 و بحارالانوار، ج 45، ص21، (با مختصر تفاوت)؛ (عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها، ص472).

[38] عاشورا ريشه‏ ها، انگيزه ‏ها، رويداد ها، پيامد ها، ص680.

[39] همان، ص681.

[40] همان، ص418.

[41] تاريخ طبرى، ج 4، ص 558، (عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويداد ها، پيامد ها، ص681).

 

captcha