بررسی مفهوم شهید و شهادت از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

بررسی مفهوم شهید و شهادت از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


شهید در لغت / شهید کیست؟ / شهادت چیست؟ / وجه تسمیه شهید / شهید؛ اسم الله/گواهان بر اعمال / گسترۀ معنایی شهید و شهادت / مفهوم ایثار و شهادت را باید به نسل جوان منتقل کنیم‌

 مفهوم پرفروغ شهید و شهادت در اسلام، به عنوان درخشان ‌ترين و فروزان‌ ترين فرهنگ معنایی در زمرۀ اوصافى است كه معانى مختلف، و مفهوم جامعى دارد. لذا شایسته است معنای آن، در فرهنگ دینی و جهان بینی اسلامی مورد واکاوی قرار گیرد.

شهید در لغت

‏به گفته مقائيس اللغة، «شهيد» از ماده شهود و شهادت‏ در اصل به معناى حضور و آگاهى و اعلام است؛ چرا که به هنگام شهادت دادن هم علم لازم است هم حضور، و هم اعلام.[1] ولى راغب در مفردات مى‏گويد: اين واژه به معناى حضور توأم با مشاهده است، خواه با چشم ظاهر باشد يا با چشم دل.[2]

البته بعضاً اين واژه تنها به معناى حضور اطلاق مى‏شود بى‏آن‏كه مفهوم مشاهده در آن باشد، ولى استعمال شهود به معناى حضور و شهادت به معناى حضور توأم با مشاهده اولى است.[3]

شهید کیست؟

در تاريخ ملت ها روزهايى پيش مى‏آيد كه بدون ايثار و فداكارى و دادن قربانيان بسيار خطرات بر طرف نمى‏شود، و اهداف بزرگ و مقدس محفوظ نمى‏ماند، اينجا است كه گروهى مؤمن و ايثارگر بايد به ميدان آيند، و با نثار خون خود از آئين حق پاسدارى كنند، در منطق اسلام به اينگونه افراد «شهيد» گفته مى‏شود.[4]

شهادت چیست؟

شهادت در فرهنگ اسلام دو معنى متفاوت دارد: معنى «خاص» و ديگرى معنى گسترده و «عام».[5]

معنی خاص شهادت همان كشته شدن در معركه جنگ در راه خدا است كه احكام خاصى در فقه اسلامى دارد، از جمله عدم نياز شهيد به غسل و كفن، بلكه با همان لباس خونين دفن مى‏شود![6] لیکن اگر در بيرون معركه باشد بعضى از آن احكام را ندارد، ولو شهيد است.[7]

وجه تسمیه شهید؟

اگر به كشتگان راه خدا، شهيد مى‏گويند به خاطر آن است كه ملائكه رحمت نزد آنها حضور مى‏يابند، يا به خاطر حضور خودشان در ميدان جهاد، و يا به خاطر مشاهده نعمت‏ هاى بزرگى است كه خداوند براى آنها آماده كرده است و يا حضورشان در پيشگاه حق.[8] آن چنان كه در آيه شريفه‏ «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده ‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می ‌شوند» آمده است.[9]

شهید؛ «اسم الله»

 ذات پاك خداوند شاهد و شهيد است؛[10] وصف «شهيد»، طبق بعضى از معانى از اوصاف ذات است، زيرا يكى از معانى آن آگاهى توأم با حضور و شهود است، و در اين صورت به صفت علم باز مى‏گردد.[11]و اگر به معناى شهادت دادن بر اعمال بندگان بوده باشد از صفات فعل محسوب مى‏شود.[12]

اطلاق وصف شهید بر ذات پاك خداوند، يا به خاطر حضور او در همه ‏جا است، يا به جهت گواهى او بر تمامى اعمال بندگان.[13] لذا آیاتی هم چون «وَاللَّهُ شَهيْدٌ عَلَى ما تَعْمَلُوْنَ‏؛ خدا بر اعمالى كه انجام مى دهيد، گواه ‏است»،[14] «قُلِ اللَّهُ شَهيْدٌ بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ‏؛ بگو: خداوند، گواه ميان من و شماست»[15] و «وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ؛ خداوند بر همه چيز شاهد و در همه جا حاضراست»،[16] ايجاب مى‏كند تا هم خود انسان و هم ديگران بدانند، اگر عذاب و مجازات سختى در كار است دليلش چيست؟[17]

گواهان بر اعمال

«شهيد» در اصل، به معناى گواه است، منتها گاهى انسان به وسيله سخن، گواهى بر حق مى‏دهد و گاهى به وسيله عمل و كشته شدن در راه اهداف پاك، گواهى مى‏دهد.[18]

اگر به «گواه‏»، شاهد و شهيد اطلاق مى‏شود، به خاطر حضور و مشاهده صحنه است، همان‏گونه كه اطلاق اين واژه بر «شهيدان راه خدا»، به خاطر حضورشان در ميدان جهاد است. [19]

لیکن در اينكه اين گواهان كيانند تفسير هاى مختلفى شده است كه همه قابل جمع است:[20]

در درجه اول ذات پاك خداست، سپس انبياء مرسلين، و بعد فرشته ‏هاى مقربين، و بعد از آن اعضاء و جوارح انسان، سپس زمينى است كه انسان بر آن مى ‏زيسته، بعلاوه در روايات اسلامى به جز اين پنج گواه به گواهان ديگرى نيز اشاره شده است. از جمله اوصياء و امامان معصوم (علیهم السلام).[21]

لذا در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‏خوانيم كه در ذيل آيه 41 سوره نساء «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا؛ حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی (بر اعمالشان) می‌آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟»، فرمود: «نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شَاهِدٌ عَلَيْنَا؛ اين آيه درباره امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بالخصوص نازل شده كه در هر قرنى از اين امت امامى از ما خواهد بود كه گواه‏ بر آنهاست و محمد صلى الله عليه و آله و سلم گواه بر ماست».[22]

ذكر امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بالخصوص ممكن است از جهت تأكيد باشد، يعنى مخصوصاً اين امت در هر قرن گواهى از امامان معصوم دارند، بنابراين منافاتى باگواه بودن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به انبياى پيشين ندارد.[23]

هفتمين گواه محشر، طبق بعضى از روايات، «زمان» است، همان گونه كه در روايتى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏خوانيم: «مَا مِنْ يَوْمٍ يَمُرُّ عَلَى اِبْنِ آدَمَ إِلاَّ قَالَ لَهُ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَا اِبْنَ آدَمَ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَ اِعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدُ لَكَ بِهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَإِنَّكَ لَنْ تَرَانِي بَعْدَهُ أَبَداً!؛ هيچ روزى بر فرزند آدم (انسان‏ ها) نمى‏گذرد، مگر اينكه آن روز به او مى‏گويد: اى فرزند آدم! من روز تازه‏ اى هستم، و گواه بر توام، در من سخن نيكو بگو و عمل نيك انجام ده، تا در قيامت براى تو گواهى دهم، چرا كه بعد از اين هرگز مرا نخواهى ديد».[24]

به راستى اين همه شاهد و گواه براى چيست؟ زمين و زمان و فرشتگان و پيامبران و اعضاء پيكر انسان، و از همه بالاتر خدا؟ مگر تنها گواهى پروردگار كافى نيست؟[25]

آرى كافى است چرا كه او «احسن الناظرين» و «احكم الحاكمين» است و «عالم السر و الخفيات» است، ولى چون هدف تربيت انسان بوده، و هر قدر شهود و گواهان و مراقبين اعمال انسان بيشتر باشند تأثير تربيتى قوى ‏ترى در او دارند، تا اين حد عدد گواهان را بالا مى‏برد، گواهانى كه از هر سو انسان را احاطه كرده و بر اعمال او كاملا واقفند.[26]

بدون شك كسى كه تنها به يكى از اين گواهان توجه داشته باشد مراقب اعمال خويش است تا چه‏ رسد به اينكه مؤمن به وجود تمام اين گواهان گردد.[27]

وآنگهى اين گواهان جنبه قرار دادى و مأموريت ادارى ندارند، تا سؤال شود چرا اينهمه گواه براى يك عمل منصوب شده ‏اند؟ اينها يك سلسله واقعيت‏ هاى عينى و خارجى است، زيرا اعمال ما هرچه باشد در اعضاء پيكر ما اثر مى‏گذارد، و پوست تن ما همچون نوارى است كه آثار يك عمل ما را در خود ضبط مى‏كند، همچنين محيط ما و زمينى كه بر آن هستيم و زمانى كه در آن زندگى مى‏كنيم همه آثار ما را در خود حفظ مى‏كنند.[28]

حضور فرشتگان يا شهود ارواح پاك انبياء و اوصياء نيز يك واقعيت است كه از قدرت و عظمت روحى آنها سرچشمه مى‏گيرد، حضور خداوند متعال نيز در همه جا و در هر زمان و مكان واقعيتى است غير قابل انكار.[29]

گسترۀ معنایی شهید و شهادت

«شهيد» در فرهنگ اسلامى منحصر به كسانى نيست كه در ميدان جهاد كشته مى‏شوند، هر چند آنها از روشن ترين مصداق آنند، بلكه[30] در اسلام معناى شهادت گسترش داده شده است.[31]

معنى‏ وسيع شهادت آن است كه انسان در مسير انجام وظيفه الهى كشته شود، يا بميرد، هر كس در حين انجام چنين وظيفه ‏اى به هر صورت از دنيا برود «شهيد» است.[32] و طبق روايات اسلامى، در زمره شهداست.[33]

لذا در روايات اسلامى آمده است كه چند گروه شهيد از دنيا مى‏روند:[34]

1- از پيامبر گرامى اسلام نقل شده‏ «إِذَا جَاءَ اَلْمَوْتُ طَالِبَ اَلْعِلْمِ وَ هُوَ عَلَى هَذِهِ اَلْحَالِ مَاتَ شَهِيداً؛ كسى كه در طريق تحصيل علم از دنيا برود شهيد مرده است»![35]

 2- امير مؤمنان على علیه السلام مى‏فرمايد: « مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى‏ مَعْرِفَةِ حقٍّ مِنْ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أهْلِ بَيْتِهِ مَاتَ شَهِيداً؛ هر كسى از شما در راه دفاع از ناموس خود كشته شود، در حالى كه حقّ پروردگار، رسول خدا و اهل بيت عليهم السلام را بشناسد، شهيد از دنيا رفته است».[36]

 3- در حديث ديگرى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانيم: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ؛ كسى كه براى دفاع از مال خود در برابر مهاجمين ايستادگى كند و كشته شود شهيد است».[37]

4- از روايات مختلف استفاده مى‏شود كسى كه خشم خود را فرو برد، ثواب شهدا را[38] دارد و در قيامت همنشين انبياء[39] و قلب او از نور ايمان پر مى‏شود.[40]

5- در روایت دیگری می خوانیم: «مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله مَاتَ شَهِيداً؛ كسى كه بر دوستى آل‏پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا برود شهيد است».[41] چون در راه وظيفه يعنى حبّ توأم با عمل مرده است.[42]

6- امام على عليه السلام فرمودند: «مَا اَلْمُجَاهِدُ اَلشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ اَلْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ؛[43] مجاهدى كه در راه خدا شهيد مى‏شود، اجرش بيش از كسى نيست كه قادر بر گناه است، ولى مرتكب گناه نمى‏ شود؛ نزديك است كه شخص عفيف، ملكى از ملائكه باشد».[44]

مطابق اين بيان، حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد كسى كه در راه خدا شهيد و به خون خود آغشته مى‏شود، از كسى كه قادر بر گناه است ولى به خاطر خدا از آن چشم مى ‏پوشد بالاتر نيست، بنابراين هر روز انسان مى‏تواند ثواب شهيد را داشته باشد.[45]

دليل اين كه اين افراد داراى مقام شهيد هستند روشن است، چون ما مى‏گوييم «جهاد اكبر»، جهاد با نفس است و كسى كه در ميدان جهاد اكبر باشد مانند كسى است كه در ميدان «جهاد اصغر» بوده، بلكه بالاتر از آن است.[46]

7- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «إذا مِتَّ عَلَي الطَّهارَةِ شَهيداً؛ [47]هنگامى كه پاك از دنيا بروى در زمره شهيدان خواهى بود».[48]

این حديث به حقيقت مهم‏ پاك زيستن و پاك از جهان رفتن اشاره دارد، آنها كه دامانشان پاك، دل‏ هايشان پاك، و زندگى و فكرى پاك دارند و اين چنين از جهان رخت بر مى بندند قطعاً در صف شهيدان خواهند بود كه شهادت منحصر به كشته شدن در ميدان جنگ نيست.[49]

8- امام صادق عليه السلام درباره صبر در برابر بلاها و حوادث تلخ زندگى، مى‏فرمايند: «مَن ابْتَلى‏ مِنَ المُؤمِنينَ بِبَلاءٍ فَصَبَرَ عَلَيهِ كَأَنَّ لَهُ مَثلُ اجرِ الْفِ شَهِيدٍ؛ هر كس از مؤمنان به بلايى گرفتار شود (و) شكيبايى را از دست ندهد، پاداش هزار شهيد دارد».[50]

اما به راستی چگونه‏ اين‏ پاداش‏ صحيح‏ است‏، در حالى كه شهيد خود از صابران مى‏باشد؛ زيرا در برابر دشمن صبر مى‏كند تا شربت شهادت را مى‏نوشد.[51]

در جواب اين سؤال مى‏توان گفت: شهيد در برابر تهاجمات دشمن صبر مى‏كند و صابران در مقابل حوادث تلخ زندگى؛ مانند بيمارى ‏ها، ناكامى ‏ها و از دست دادن عزيزان صبر مى‏كنند.[52]

دليل ديگرى بر برترى او نسبت به اجر شهادت، اين است كه شهادت يك بار است، ولى گرفتارى ‏هاى تلخ زندگى، هزاران بار تكرار مى‏شود.[53]

9- در روایات، منتظران واقعی «بِمَنْزِلَةِ مَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛ همانند كسى است كه با پيامبر شهيد شود».[54]

در حديثى از امام باقر علیه السلام مى‏خوانيم كه فرمود: «اَلْعَارِفُ مِنْكُمْ هَذَا اَلْأَمْرَ اَلْمُنْتَظِرُ لَهُ اَلْمُحْتَسِبُ فِيهِ اَلْخَيْرَ كَمَنْ جَاهَدَ وَ اَللَّهِ مَعَ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ بِسَيْفِهِ ثُمَّ قَالَ بَلْ وَ اَللَّهِ كَمَنْ جَاهَدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِسَيْفِهِ ثُمَّ قَالَ اَلثَّالِثَةَ بَلْ وَ اَللَّهِ كَمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي فُسْطَاطِهِ وَ فِيكُمْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ قُلْتُ أَيُّ آيَةٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ اَلصِّدِّيقُونَ وَ اَلشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ ثُمَّ قَالَ صِرْتُمْ وَ اَللَّهِ صَادِقِينَ شُهَدَاءَ عِنْدَ رَبِّكُمْ؛ آن كس از شما كه به مساله‏ ولايت‏ آشنا باشد و در انتظار ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف به سر برد و خود را آماده (حكومت عدل جهانى‏او) سازد مانند كسى است كه با مهدى آل محمد صلی الله علیه و آله با سلاحش جهاد كرده باشد، سپس فرمود: بلكه به خدا سوگند مانند كسى است كه همراه رسول الله صلی الله علیه و آله با سلاحش جهاد كرده باشد، سپس براى مرتبه سوم افزود: بلكه به خدا سوگند همانند كسى است كه با رسول الله ص و در خيمه او شهيد شده باشد! سپس افزود: در باره شما آيه ‏اى از قرآن نازل شده است، راوى مى‏گويد: كدام آيه فدايت شوم؟ فرمود: اين سخن خداوند كه مى‏فرمايد: «آنها كه ايمان به خدا و فرستادگانش آورده ‏اند صديقين و شهداء نزد پروردگارشان هستند ... سپس افزود: به اين ترتيب شما به خدا سوگند هم صديقين و هم شهداء نزد پروردگارتان هستيد».[55]

10- در روایات می خوانیم، افراد مؤمن اجر و پاداش شهيدان را دارند، و به منزله شهداء محسوب مى‏شوند،[56] لذا در حديثى داريم، كسى خدمت امام صادق عليه السلام عرض كرد دعا بفرماييد كه خداوند شهادت را روزى من كند امام فرمود: «انَّ الْمُؤْمِنَ شَهِيْدٌ؛ مؤمن شهيد است»[57] و سپس آيه‏ «وَالَّذينَ‏ آمَنُوا بِاللَّهِ‏ وَ رُسُلِهِ‏ اولئِكَ هُمُ الصِّديقُونَ وَ الشَّهداءُ عِنْدَ رَبِّهِم لَهُمْ اجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ‏؛كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردند، آنها صديقان و شاهدان نزد پروردگارشانند؛ براى آنان است پاداش (اعمال) شان و نور (ايمان) شان»! را تلاوت كرد.[58]

و همچنين كسان ديگرى كه در مسير حق كشته مى‏شوند يا مى ‏ميرند، و از اينجا عظمت اين فرهنگ اسلامى و گسترش آن روشن مى‏شود.[59]

سخن آخر: (مفهوم ایثار و شهادت را باید به نسل جوان منتقل کنیم)

در خاتمه باید تأکید کرد منطق پیشرفت و توفیق در اسلام از ابتدا تا دوران انقلاب اسلامی با منطق شهادت‌طلبی و ایثارگری جلو رفته چراکه پس از فروپاشی تمام سازمان ‌ها و نهادهای کشور در ابتدای انقلاب، این امام راحل بود که مفهوم و منطق شهادت و ایثارگری را در بین جوانان ترویج کرد که سبب پایداری و استحکام انقلاب شد که اگر این مسأله در آن زمان در کشور پیاده نمی ‌شد انقلاب از دست می ‌رفت.[60]

در زمانی فعلی نیز که نسل جوان امروز صحنه‌ های شهادت خواهی نسل ابتدای انقلاب را ندیده، لازم است تا مفهوم ایثار و شهادت را برای حوادث احتمالی آینده در نسل جوان آموزش دهیم تا از این طریق هراسی نیز در دل دشمنان به وجود آید.[61]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. پيام قرآن

2. تفسیر نمونه

 

[1] پيام قرآن، ج‏4، ص407.

[2] همان.

[3] همان، ج‏3، ص87.

[4] تفسير نمونه، ج‏21، ص405.

[5] همان، ص407.

[6] همان.

[7] مشكات هدايت، ص 83.

[8] پيام قرآن، ج‏3، ص87.

[9] سورۀ آل عمران، آیۀ169.

[10] پيام قرآن، ج‏4، ص 408.

[11] همان، ص406.

[12] تقسيم صفات خدا به صفات‏ ذات‏ و صفات فعل، از معروف ‏ترين تقسيمات بحث صفات است‏؛ صفات ذات صفاتى است كه عين ذات خداوند است، و حتى قبل از صدور افعال از او، اين صفات براى او ثابت بوده است، مانند ازلى بودن، ابدى بودن، علم و قدرت.

اما صفات فعل، صفاتى است كه با ملاحظه انجام فعلى از ناحيه آن ذات مقدس بر او اطلاق مى‏شود، مثلا مى‏گوئيم خداوند خالق و رازق است، مسلما اين صفت، قبل از آن‏كه مخلوقى را بيافريند و روزى دهد بر او اطلاق نمى‏شد (البته قدرت بر خلقت و روزى دادن را داشت اما وصف خالق و رازق بر او صادق نبود)؛ (پيام قرآن، ج‏4، ص323)؛ (همان، ص406).

[13] ابن منظور در لسان العرب، و زبيدى در شرح قاموس مى‏گويند:« شهيد» در ميان اسماء اللَّه به معناى كسى است كه در شهادتش امين است، و بعضى گفته ‏اند شهيد كسى است كه چيزى از علم او پنهان نيست و شهيد به معناى حاضر است( البتّه نه حضور مكانى بلكه حضور به معناى احاطه وجودى)؛ (پيام قرآن، ج‏4، ص 407).

[14] سوره آل‏عمران، آيه 98.

[15] سوره انعام، آيه 19؛ (پيام قرآن، ج‏4، ص406).

[16] تفسير نمونه، ج‏23، ص 424.

[17] همان.

[18] لغات در تفسير نمونه، ص320.

[19] همان.

[20] تفسير نمونه، ج‏20، ص128.

[21] پيام قرآن، ج‏6، ص132.

[22] اصول كافى، ج 1، ص 190.

[23] پيام قرآن، ج‏6، ص132.

[24] بحار الانوار، ج 68- 181، ح 35؛ (پيام قرآن، ج‏6، ص132).

[25] پيام قرآن، ج‏6، ص132.

[26] همان.

[27] همان، ص133.

[28] همان.

[29] همان.

[30] تفسير نمونه، ج‏23، ص355.

[31] مشكات هدايت، ص82.

[32] تفسير نمونه، ج‏21، ص407.

[33] همان، ج‏23، ص355.

[34] مشكات هدايت، ص83.

[35] سفينة البحار، ج 1، ماده «شهد»؛ (تفسير نمونه، ج‏21، ص408).

[36] وسائل الشيعه، ج 11، ص 40؛ (مشكات هدايت، ص83).

[37] سفينة البحار، ج 1، ماده «شهد»؛ (تفسير نمونه، ج‏21، ص408).

[38] جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 479.

[39] همان.

[40] همان، ص 478؛ (اخلاق در قرآن، ج‏3، ص391).

[41] بحار الأنوار، ج 23، ص 233.

[42] مشكات هدايت، ص83.

[43] نهج البلاغه، ك قصار 474.

[44] مشكات هدايت، ص81.

[45] همان، ص83.

[46] همان، ص84.

[47] سفينة البحار، ج 1، ص 720.

[48] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص64.

[49] همان.

[50] اصول كافى، ج 2، ص 92؛ (اخلاق در قرآن، ج‏2، ص449).

[51] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص449.

[52] همان.

[53] همان.

[54] مسئله انتظار، ص34.

[55] تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 238؛ (تفسير نمونه، ج‏23، ص356).

[56] لغات در تفسير نمونه، ص320.

[57] پيام قرآن، ج‏1، ص432.

[58] تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 238؛ (پيام قرآن، ج‏1، ص432).

[59] تفسير نمونه، ج‏21، ص408.

[60] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در نخستین کنگره یک هزار شهید روحانی استان قم، مدرسه علمیه امام کاظم (علیه السلام)،9/10/1396.

[61] همان.

captcha