مقام و منزلت کربلا در نثر و شعر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

مقام و منزلت کربلا در نثر و شعر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


فضیلت سرزمین کربلا /  رمز جاودانگی کربلا /  شگفتی های واقعه کربلا /  كربلا رزمگه شيران است! /  دل هاى عاشقان، همه در كربلاى تو /  چه کسی در کربلا پیروز شد؟‌

از دیر باز این سؤال مطرح بوده است که آیا زمان و مکان می تواند دارای اهمیت خاصی باشد و شرافت زمان ها و مکان ها از کجا ثابت شده است؟[1]

بی شک حوادثی که در یک زمان و مکان واقع می شود، به آن رنگ و بوی تقدس و شرافت می دهد؛ مثلاً در شب قدر دو حادثه ی مهم رخ داده است که عبارت است از نزول قرآن و تقدیر مقدرات؛ بنا بر این این زمان، به سبب این دو واقعه شرافتمند شده است. همچنین است روز غدیر.[2]

گاه در مکانی، حوادثی واقع می شود که شرافت می یابد، به عنوان نمونه احترام مکه به سبب این است که قدیمی ترین مکان برای عبودیت است و از زمان آدم برای عبادت مهیا شده بود.[3]

در این میان سرزمین کربلا به سبب وقوع آن حادثه ی بی نظیر که افرادی به سبب اصلاح در امت رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند دارای شرافت شده است؛ کار به جایی رسیده بود که نوه ی «آکلة الاکباد؛ زن جگرخوار»[4] و نوه ی ابو سفیان، خلیفه ی رسول خدا (ص) شده بود.[5]

نوه ی دشمن شماره یک انسان، خلیفه ی رسول خدا (ص) شده است. مسلمانان آن زمان چقدر در خواب بودند که نشستند تا کار به اینجا برسد در حالی که هنوز چیزی از وفات پیامبر اکرم (ص) نگذشته بود فقط حدود شصت سال از وفات ایشان می گذشت.[6]

از این رهگذر امام حسین علیه السلام می خواست حکومت اسلامی تشکیل دهد و جلوی حکومت غیر مسلمین و بازماندگان دوران جاهلیت را بگیرد. هم چنین آن حضرت در راستای مبارزه با ظالم، آزادگی و شرف، عزت و کرامت انسانی و عدالت قیام کرد و به خاطر آنها جانفشانی کرد،[7] تا اسلام را زنده کند. بنا بر این مکانی که این شهادت با این اهداف متعالی در آنجا واقع شده است مکان شریفی است.[8]

فضیلت سرزمین کربلا

روايات فراوانى در ارتباط با شرافت و فضيلت زمين كربلا وارد شده كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:[9]

1. اميرمؤمنان عليه السلام از زمين كربلا به همراه جمعى از اصحابش گذشتند، وقتى به آن جا رسيدند اشك از چشمان حضرت جارى شد و فرمود: «هذا مُناخُ رِكابِهِمْ، وَهذا مَلْقى رِحالِهِمْ، وَهُنا تُهْرَقُ دِماؤُهُمْ، طُوبى لَكِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْكَ تُهْرَقُ دِماءُ الْأَحِبَّةِ؛[10] اين جاست جايگاه اقامت سوارانشان و اينجاست محل انداختن بارهايشان و اين جاست كه خونشان ريخته مى شود، خوشا به حال تو اى تربتى كه خون ياران حق روى تو ريخته مى شود».[11]

2- در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: جايگاه قبر حسين بن على عليهما السلام از روزى كه آن حضرت در آن دفن شد، باغ پرارزشى از باغ هاى بهشت است.[12]

3. ابوهاشم جعفرى مى گويد: امام هادى عليه السلام در ايام بيماريش مى فرمود: كسى را به سوى «حائر»[13] (حائر حسينى براى طلب شفاى من) بفرستيد. عرض كردم: فدايت شوم اجازه مى فرماييد كه من بروم؟ فرمود: برو اما با رعايت تقيه ... عزم بر حركت گرفتم ولى قبل از حركت، جريان را براى على بن بلال ذكر كردم، او با تعجب گفت: حضرت هادى عليه السلام خودش حائر است او را با «حائر» چه كار؟! خدمت حضرت رسيدم سؤال على بن بلال را براى او نقل كردم، فرمود: آيا رسول الله خانه خدا را طواف نمى كرد و حجرالاسود را نمى بوسيد با آن كه حرمت رسول گرامى صلى الله عليه و آله وحرمت مؤمن از حرمت خانه خدا بيشتر است؟[14]

بدان كه اين مكان ها، مكان هايى هستند كه خداوند دوست دارد ياد او در آنها زنده شود، من هم دوست دارم براى شفاى من در مكان هايى دعا شود كه خدا دوست دارد و حائر حسينى يكى از آن مكان هاست.[15]

حدیث فوق نیز به شرافت سرزمین کربلا اشاره دارد و از این جهت خداوند دوست دارد در آن مکان دعا شود تا استجابت کند.[16]

رمز جاودانگی کربلا

به راستی چرا حادثه كربلا رنگ ابديت به خود گرفته است؟! پاسخ اين سؤال را بايد در لابه لاى انگيزه هاى اصلى اين انقلاب جستجو كرد، حادثه خونين كربلا، نمودارى از جنگ دو رقيب سياسى بر سر بدست آوردن كرسى زمامدارى يا املاك و سرزمين ها نبود و یا این حادثه از انفجار كينه هاى دو طايفه متخاصم بر سر امتيازات قبيله  اى سرچشمه نگرفته بود.[17]

اين حادثه در واقع صحنه روشنى از مبارزه دو مكتب فردى و عقيده اى است كه آتش فروزان آن، در طول تاريخ پر ماجراى بشريت، از دورترين زمان ها تا امروز، هرگز خاموش نشده است، اين مبارزه ادامه مبارزه تمام پيامبران و مردان اصلاح طلب جهان بود.[18]

از یک سو بنى اميه براى ايجاد يك جنبش ارتجاعى و سوق دادن مردم به دوران قبل از اسلام، كوشيد و پاره اى از «سنت هاى جاهليت» هم چون مسأله نژادپرستی، تبعيض هاى گوناگون به ویژه در تقسیم «بيت المال» و احیای امتيازات طبقاتى و تقسیم پست ها و مقام ها در ميان اقوام و بستگان زمينه را براى قبضه كردن حكومت اسلام و احياى همه سنت هاى جاهليت هموار ساخت.[19]

از سوی دیگر امام حسين عليه السلام در برابر اين خطر بزرگ كه اسلام عزيز را تهديد مى كرد و در زمان «يزيد» به اوج خود رسيده بود، با يك فداكارى فوق العاده و از خودگذشتگى مطلق، سكوت مرگبارى را كه بر جامعه اسلامى سايه افكنده بود، درهم شكست و قيافه شوم اين نهضت جاهلى را از پشت پرده هاى تبليغاتى «بنى اميه» آشكار ساخت و با خون پاك خود، سطور درخشانى بر پيشانى تاريخ اسلام ثبت کرد كه براى آينده، حماسه اى جاويد و پرشور باشد.[20]

از این رو آنهايى كه ايراد مى كنند، حادثه كربلا مربوط به بيش از يك هزار و سيصد سال پيش است و ضرورتی برای پاسداشت قیام آن حضرت وجود ندارد!، به اين حقيقت توجه ندارند كه کربلا يك «حادثه» نبود بلكه يك «جريان تاريخى» بود.[21]

سیدالشهدا علیه السلام در راه حق و عدالت و آزادگى، در راه خدا و اسلام، در راه نجات انسان ها و احياى ارزش هاى مردمى، شربت شهادت نوشيد؛ آيا اين مفاهيم هيچ گاه كهنه و فراموش مى گردد؟ نه ... هرگز ...! به راستى انسان در كربلا صحنه هايى مى بيند كه نظير آن را در هيچ تاريخى نخوانده است: پير و جوان به ميدان آمدن و همه چيز را جز رضاى خدا و رضاى پيشواى خود كه رضاى او نيز رضاى خداست فراموش كردن، و حتى در واپسين لحظه هاى زندگى به خود نينديشيدن و به او فكر كردن. اينهاست كه تاريخ كربلا را از تواريخ ديگر ممتاز كرده و به آن رنگ جاودانگى بخشيده و اين همه جان بر كف تربيت كرده است.[22]

شگفتی های واقعه کربلا

كربلا حماسه بزرگ و جاويدان تاريخ بشر است.كربلا مركز بزرگترين دانشگاه انسان سازى است.[23]

در حقیقت عاشورا يك روز فراموش نشدنى در تاريخ اقوام و ملت هايى است كه مى خواهند سربلند بمانند، سربلند زندگى كنند و سربلند بميرند؛[24] لذا باید اعتراف کرد كربلا عرصۀ شگفتى ها است.[25]

در كربلا دو لشكر در برابر هم قرار گرفتند كه يكى از پاك ترين و خالص ترين سلاله آدم بود و ديگرى از خبيث ترين و كثيف ترين اعوان شيطان. يك لشكر شبى را مهلت مى خواست تا در واپسين ساعات زندگى با خداى خود خلوت كند، و با راز و نياز او خود را آماده لقاء الله در بهترين حالات سازد، و ديگرى مى رفت تا آخرين نمونه هاى انحطاط و پستى و رذالت را در برابر كسى كه يادگار بزرگترين پيغمبر خداست به نمايش بگذارد.[26]

به راستى جوشش عشق و عرفان در لحظات حساسى كه امام و يارانش آغوش خود را براى شهادت گشوده اند شگفت انگيز است. امام عليه السلام با صراحت خبر از شهادت و پرواز آنها به سوى بهشت مى دهد و ياران گريه شوق سر مى دهند و مسرورند.[27]

امام عليه السلام با دقت تمام در جاى جاى داستان كربلا، چهره واقعى ياران خود و دشمنانش را ترسيم كرد و براى ثبت در تاريخ به يادگار گذاشت![28]

سیدالشهدا علیه السلام در صحنه هايى كه با ياران فداكار و پاكبازش در شب و روز عاشورا داشت، نشان داد كه آنها از ارزنده ترين انسان هاى تاريخ بشر بودند،[29] لذا شهداى كربلا در چند ساعت به بالاترين شرافت هاى دنيوى و اخروى دست يافتند و كارشان چنان بركتى داشت که منشأ تمام انقلاب ها و برنامه هاى اسلامى شد.[30]

سخن گفتن با پيكرهاى در خون غلطيده شهيدان، آن هم با اين حماسه هاى جاويدان تنها در صحنه كربلا ديده شده است و اين مدال پرافتخارى بود كه امام عليه السلام بر سينه ياران شهيدش نصب كرد كه تا دامنه قيامت مى درخشد.[31]

دلاور مردانى كه اگر به آنها اجازه داده مى شد، به اين جهان باز مى گشتند و بار ديگر جانفشانى مى كردند و شربت شهادت را با علاقه بيشترى مى نوشيدند.[32]

آرى، آنها چنان شجاع بودند كه گويى دل ها را بر زره ها پوشانده بودند و برترين سرمايه ها را براى ايثار آماده كرده بودند.[33]

هم چنین امام حسین علیه السلام نشان داد دشمنانش از پست ترين و فرومايه ترين انسان ها بودند. بلكه درندگان و شياطينى بودند در لباس انسان![34]

يك پيراهن كهنه كه چندين جاى آن را پاره كرده باشند، چه ارزشى دارد كه از تن مبارك امام عليه السلام بعد از شهادت به در آورند و بدن مبارك او را برهنه زير آفتاب سوزان بگذارند، اين نشانه چيست؟[35]

چگونه مى توان باور كرد، امت اسلامى، فرزند پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، تنها بازمانده خمسه طيبه و جگرگوشه فاطمه زهرا عليها السلام را به آن صورت فجيع به شهادت برساند؛ به كودك و پير و جوان و زن و مرد اين خانواده رحم نكند، جمعى را از دم تيغ بگذراند و جمعى ديگر را به اسارت برد و از هيچ ستمى در حق آنان دريغ نورزد؟![36]

 دشمنان ستمگر قساوت و جنايت را به بالاترين حد خود رساند كه حتى بر كودك شيرخوار، در آغوش پدر نيز رحم نكردند![37]

آری صحنه های کربلا، آنچنان غم انگيز و دردناك بود كه دشمن هم گريه كرد، دشمنى كه بر اثر هواى نفس اختيارى از خود نداشت و آگاهانه تن به ذلت و خوارى داده بود، دشمنى كه به عظمت مقام امام عليه السلام آگاه بود و از عمق مظلوميت او با خبر بود![38]

در كدام تاريخ سراغ داريم كه دشمن به حال كشته خود گريه كرده باشد، و در ميدان نبرد، اين چنين از مظلوميت او و ستمگرى خويش خبر دهد.[39]

كربلا رزمگه شيران است!

کربلا قبله ارباب دل است *** آتش عشق در آن مشتعل است

کربلا مرکز فیض ازلى است *** حافظ سرّ حقِ لم یزلى است

کربلا مهد رشادت باشد *** صحنه عشق و شهادت باشد

کربلا کعبه اصحاب حق است *** شام تاریک ستم را شفق است

کربلا رزمگه شیران است *** پایگاه شرف و ایمان است!

کربلا مدرسه عشق و وفاست *** کربلا جایگه صدق و صفاست

کربلا نور سماوات برین *** روشنى بخش زمان است و زمین

کربلا! دست من و دامن تو *** آفرین بر حرم و ساکن تو

قلب از دورى تو سوزان است *** دیده گریان و جگر بریان است

پاى تا سر به تو من مشتاقم *** در فراق حرمت بى طاقم

مرغ دل شوق صفایت دارد *** قلب آهنگ لقایت دارد[40]

دل هاى عاشقان، همه در كربلاى تو

شورى فکنده در همه عالم نواى تو *** دنیا اسیر غم شد و غرق عزاى تو

چشمان دوستان همه ناظر به سوى توست *** دل هاى عاشقان همه در کربلاى تو

در هر سراى شراره سوداى عشق تو است *** بر هر لبى کنون سخن از نینواى تو

ذرات کائنات ثناخوان لطف توست *** در عمق دهر ولوله اى از ولاى تو

آغوش باز کرده شهادت به محضرت *** آماده گشته بادیه پر بلاى تو

شرمنده گشته است شجاعت ز رزم تو *** سرو روان خجل بر قدّ رساى تو

این فخر بس تو را به شهیدان راه حق *** خواهان شود به حشر خدا خون بهاى تو

در گاهواره رسم شفاعت رقم زدى *** «فطرس» رهین منّت و جُود و سخاى تو

دادى تو آب دشمن غدّار خویش را *** قربان عفو و بخشش و مهر و وفاى تو

دارم من این امید به درگاه ذوالجلال *** گردد تمام هستى «ناصر» فداى تو[41]

سخن آخر: (چه کسی در کربلا پیروز شد؟)

وقتى قافله كربلا به مدينه بازگشت عده زيادى از مردم به استقبال آن رفته و شيون كرده و نفرين بر بنى اميه فرستادند، ولى بعضى از منافقان مثل ابراهيم بن طلحه، زخم زبان مى زدند. او با امام سجاد عليه السلام ملاقات كرده و عرض كرد: «يابن رسول الله صلى الله عليه و آله من الغالب؟؛ چه كسى در كربلا پيروز شد؟» كه در واقع مى خواهد زخم زبان بزند.[42]

 امام عليه السلام متوجه اين مسأله شده و پاسخى به او دادند كه مفهوم كلام ايشان اين است كه تو خيال مى كنى در كربلا نبرد براى حكومت بود، تا بگويى بنى اميه غالب شد و به حكومت رسيد؛ نه، نزاع براى مكتب بود. بنى اميه طرفدار مكتب جاهليت، و بنى هاشم و خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله خواستار مكتب توحيد بودند، اكنون ببين كدام مكتب حاكم است آيا مكتب آنها يا مكتب ما؟ زمانى كه وقت نماز شد، اذان و اقامه بگو، پيروز را مى شناسى.[43]

آری به يقين پيروزى از آن امام حسين عليه السلام و يارانش بود؛ زيرا پيروزى به معنى رسيدن به هدف است و هدف امام حسين عليه السلام كه ظاهر ساختن چهره كريه منافقان بنى اميه و نجات اسلام از چنگال آن تفاله هاى عصر جاهليت بود، حاصل شد.[44]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها

2. اشعار معظم له

3. بیانات معظم له

 


[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 4/10/1387.

[2] همان.

[3] همان.

[4] اشاره به داستان هند جگرخوار مادر بزرگ يزيد است؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص600).

[5] یزید از نظر خانوادگى وضع عجيبى داشت؛ پدربزرگش ابوسفيان دشمن شماره يك اسلام و آتش افروز جنگ هاى ضد اسلامى بود و مادربزرگش هند معروف به جگرخوار زنى بود كه در ميدان جنگ احد پهلوى افسر رشيد اسلام حمزة بن عبدالمطلب را شكافت و جگر او را بيرون كشيد و بر دهان گذاشت؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 9، ص437).

[6] همان.

[7] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 1/10/1389.

[8] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 4/10/1387.

[9] كليات مفاتيح نوين، ص438.

[10] كامل الزيارات، ب 88، ص 270، ح 11.

[11] كليات مفاتيح نوين، ص438.

[12] كامل الزيارات، ب 89، ص 271، ح 1؛ (كليات مفاتيح نوين، ص438).

[13] حائر حسینی محدوده ای مخصوص پیرامون قبر امام حسین(ع) که شخص مسافر می تواند یا مستحب است نمازش را در آن محدوده به صورت کامل بخواند نه شکسته.

[14] كليات مفاتيح نوين، ص438.

[15] كامل الزيارات، ب 90، ح 1 و بحارالانوار، ج 98، ص 112؛ (كليات مفاتيح نوين، ص438).

[16] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درس خارج فقه، مسجد اعظم قم، 13/9/1392.

[17] فلسفه شهادت، ص7.

[18] همان.

[19] همان، ص10.

[20] همان، ص13.

[21] احكام عزادارى، ص31.

[22] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص445.

[23] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)، ص106.

[24] همان.

[25] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص527.

[26] همان، ص391.

[27] همان، ص475.

[28] همان، ص507.

[29] همان.

[30] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص74.

[31] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص501.

[32] همان.

[33] شاعرى ياران آن حضرت را اين گونه ستوده است: «قومٌ إذا نُودُوا لِدَفْع مُلِمَّة والخيلُ بين مُدَعَّس وَمُكَرْدَسِ *** لَبسوا القُلُوبَ على الدروعِ وأقبلوا يَتَهَافتون على ذَهَابِ الأَنْفُسِ ؛ اينها مردانى هستند كه وقتى براى دفع گرفتارى [در آن زمان كه سواران بين نيزه داران و هجوم آوران بودند خوانده شدند] ؛ دل هايشان را بر زره ها مى پوشاندند و براى جانبازى به سوى ميدان نبرد روانه مى شدند». (لهوف، ص 166)؛ (عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص501).

[34] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويداد ها، پيامد ها، ص507.

[35] همان.

[36] همان، ص93.

[37] همان، ص500.

[38] همان، ص527.

[39] همان.

[40] شعرى از حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى (مد ظله)؛ (فلسفه شهادت، ص21).

[41] سروده ای از آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ (احكام عزادارى، ص149).

[42] مشكات هدايت ، ص115.

[43] همان، ص116.

[44] احكام عزادارى، ص133.

captcha