روز بيست و پنجم ماه ذى الحجه، روز نزول سوره «هل أتى » است،[1] اين سوره در عين كوتاهى، محتواى عميق و متنوع و جامعى دارد[2] چرا که فضايل اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، در آيات آن مطرح شده است.[3]
بدون شك محتواى پر بار اين سوره و درس هاى مهم آن، و برنامه هاى سازنده عملى كه در اين سوره ارائه شده است كافى است كه هر انسانى را كه اهل انديشه و الهام و عمل باشد،[4] مشمول فضيلت سازد و نتيجه اش قرار گرفتن در صف اصحاب اليمين و رسيدن به افتخار دوستى پيامبر و آلش عليهم السلام گردد.[5] و در نهایت به بهشت جاويدان سوق دهد.[6]
بررسي ساختار سوره «هل اتی»
سوره«هل اتی» در «مدينه» نازل شده و 31 آيه دارد.اين سوره به پنج بخش تقسيم مى شود:
در بخش اول از آفرينش انسان و خلقت او از نطفه «امشاج» (مختلط) و سپس هدايت و آزادى اراده او سخن مى گويد.
در بخش دوم سخن از پاداش ابرار و نيكان است كه شأن نزول خاصى در مورد اهل بيت عليهم السلام دارد. در بخش سوم: دلائل استحقاق اين پاداش ها را در جمله هايى كوتاه و مؤثر بازگو مى كند.
در بخش چهارم به اهميت قرآن، و طريق اجراى احكام آن، و راه پرفراز و نشيب خودسازى اشاره شده.
و در بخش پنجم سخن از حاكميت مشيت الهى (در عين مختار بودن انسان) به ميان آمده است.[7]
اندر فضیلت تلاوت سورۀ «هل أتی»
در فضيلت تلاوت سوره در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: «كسى كه سوره هل اتى را بخواند پاداش او بر خداوند بهشت و لباس هاى بهشتى است».
و در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده كه «يكى از پاداش هاى كسى كه سوره هل اتى را در هر صبح پنجشنبه بخواند اين است كه در قيامت با پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله خواهد بود».[8]
اسامی سورۀ «هل أتی»
براى اين سوره نام هاى متعددى است كه مشهورترين آنها سوره «انسان» و سوره «دهر» و سوره «هل اتى» است كه هر كدام از آنها از يكى از كلمات اوائل سوره گرفته شده است، هر چند در رواياتى كه بعداً در فضيلت سوره مى خوانيم تنها از «هل أتى» ياد شده است.[9]
دورنماى بحث
يكى از فضايل مهمّ و عبرت آموز حضرت على عليه السلام، بلكه از فضايل اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، در آيات سوره انسان مطرح شده است. هيجده آيه از سى و يك آيه اين سوره، پيرامون اين فضيلت بى نظير سخن مى گويد. بخشى از آيات هيجده گانه فوق، پيرامون اصل ماجرا،[10] یعنی فداكارى اميرمؤمنان عليه السلام و همسرش زهراى مرضيه و فرزندانش امام حسن و امام حسين عليهم السلام كه سه روز روزه گرفتند و طعام افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند،[11] سخن مى گويد و چهارده آيه ديگر در مورد جزاء و پاداش عمل بزرگ آن خانواده گرانقدر بحث مى كند.[12]
نزول سوره «هل اتی» در شأن اهل بيت علیهم السلام
كتاب هاى فراوانى، شأن نزول آيات سورۀ «دهر» را مطرح كرده اند. مرحوم علامه امينى در الغدير شأن نزولى را كه خواهيم آورد از 34 كتاب از كتب اهل سنت، [13] و مرحوم قاضى نور الله شوشترى از 36 كتاب از كتاب هاى آنان اين مطلب را نقل كرده است.[14] بنابراين شأن نزولى كه مى آيد در سرحد تواتر است. خلاصه شأن نزولى كه مورد اتفاق تمام منابع فوق است به شرح زير است:
امام حسن و امام حسين عليهما السلام در سن طفوليت بيمار شدند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى عيادت فرزندان بيمارش به خانه على و فاطمه عليهما السلام آمد، آن حضرت هنگامى كه بيمارى نوه هاى عزيزش را مشاهده كرد، خطاب به على عليه السلام فرمود: «نذرى كنيد، تا خداوند بيمارانتان را شفا دهد!»
على عليه السلام بلافاصله عرض كرد: «خداوندا! اگر فرزندانم شفا يابند، سه روز روزه مى گيرم».[15]
فاطمه عليها السلام نيز به همين شكل نذر كرد؛ حتى امام حسن و امام حسين عليهما السلام نيز على رغم اين كه سن آن ها كم بود به تبعيت از پدر و مادر به همان شكل نذر نمودند. فضه (خادمه) كه در آنجا حاضر بود نيز احتمالا به همان شكل نذر كرد.
طولى نكشيد كه كسالت آن دو ريحانه پيامبر برطرف شد و بنا شد كه اهل البيت عليهم السلام نذرشان را ادا كنند. روز اول روزه گرفتند؛ على عليه السلام براى افطار اين سه روز مقدارى جو تهيه كرد، آن را آرد كردند و به سه قسمت تقسيم كردند، قسمتى از آن را جهت تهيه نان براى افطار روز اول خمير كردند و به تعداد افراد روزه دار، نان جو تهيه نمودند. به هنگام افطار صدايى از پشت درب حياط منزل شنيده شد، اهل خانه به بيرون از خانه آمدند، شخصى را ملاحظه كردند كه اينگونه آن ها را خطاب كرد:
«السلام عليكم يا اهل البيت» سپس عرض كرد: «من شخص محتاج، نيازمند و مسكينى هستم، به من كمك كنيد.»
حضرت على عليه السلام نانى كه سهم خودش بود را به آن فقير داد، فاطمه عليها السلام نيز چنين كرد؛ بقيه اعضاى خانواده هم سهميه خويش را به آن مسكين دادند و آن شب با آب افطار كردند.[16]
روز بعد هم روزه گرفتند و با 3 1 ديگر از آرد جو نان تهيه كردند؛ آماده خوردن افطارى بودند، باز صداى شخصى را از خارج منزل شنيدند، كه مى گويد:
«السلام عليكم يا اهل البيت»، به خارج منزل رفتند. از او پرسيدند: تو كيستى و چه حاجتى دارى؟
گفت: «يتيمى از يتيمان اين شهر هستم، گرسنه ام سيرم كنيد»، باز على عليه السلام سهم خويش را به آن يتيم داد و بقيه نيز همين كار را در كمال اخلاص و جهت رضاى خدا انجام دادند؛ و همچون شب اول با آب افطار كردند!
روز سوم را نيز طبق نذرى كه داشتند روزه گرفتند و همان داستان روز اول و دوم تكرار شد و اين بار شخص اسيرى [17] تقاضاى كمك كرد، حضرت على عليه السلام و تمام اعضاى خانواده، افطارى خويش را به آن شخص اسير دادند؛ و سومين شب را هم با آب افطار كردند و بدين ترتيب به نذر خويش وفا نمودند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روز بعد امام حسن و امام حسين عليهما السلام را، در حالى كه رنجور و ضعيف شده بودند و از شدت ضعف به خود مى لرزيدند مشاهده كرد و از اين وضع ناراحت شد و از سوى ديگر چشم هاى گود رفته فاطمه عليها السلام بر ناراحتى و حزن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم افزود، از على عليه السلام پرسيد:
يا على! چرا بچه ها اين قدر ضعيف و رنجور شده اند؟ چرا رنگ دخترم فاطمه پريده است؟
حضرت على عليه السلام جريان را براى آن حضرت بازگو كرد، در اين هنگام جبرئيل نازل شد[18] و سوره دهر در شأن انفاق آنان نازل شد،[19] و در آن توصيف و تمجيدهاى فراوان از انفاق آنان و وعده نعمت هاى بهشتى براى آنان بيان شد.[20]
بعضى گفته اند كه از آيه «إِنَّ الْأَبْرارَ» تا آيه «كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً» كه مجموعا هيجده آيه است در اين موقع نازل گشت.[21] البته علماى شيعه همه اتفاق نظر دارند كه اين هيجده آيه يا مجموع اين سوره، در ماجراى فوق نازل شده است، و همگى بدون استثناء در كتب تفسير يا حديث، روايت مربوط به آن را به عنوان يكى از افتخارات و فضائل مهم على علیه السلام و فاطمه زهرا و فرزندانشان علیهم السلام آورده اند.[22]
چه بودیم و چه هستیم!؟
غرق بودن ما در زندگى روز مره معمولا به ما امكان نمى دهد كه به «كم» و «كيف» هستى خود؛ و نقطه اى را كه روى اين نقشه بزرگ اشغال كرده ايم بينديشيم.[23]
در حالی که وجود ما از دو سو به «عدم» ختم مي شود. اگر تاريخچه گذشته زندگى خود را ورق بزنيم خيلى زود به «عدم» ميرسيم 20 سال، 30 سال، 50 سال و حداكثر 70 سال، يا كمى بيشتر، با تفاوت هائى كه داريم و پيش از آن ظاهراً چيزى نبوديم.آينده زندگی ما نیز از همين اندازه تجاوز نخواهد كرد و بعد از آن (ظاهراً) عدم است.[24]
حال آنکه افتخار، ادامه اين زندگى عادى و روزانه كه تكرار مكرر مبتذلى بيش نيست، نمى باشد، بلکه افتخار ما بسته به تعداد گام هائى است كه براى بيرون رفتن از اين چهار ديوار محدود هر چند كم و ناچيز باشد برمي داريم.[25]
متأسفانه شاهدیم انسان مادی مى خواهد براى خود كسب آزادى جهت هرگونه هوسرانى و ظلم و بيدادگرى و گناه بنمايد، او مى خواهد وجدان خود را از طريق انکار معاد فريب دهد و حتى عذر و بهانه اى نيز در برابر خلق خدا دست و پا كند، او مى خواهد سد عظيمى را كه ايمان به معاد در برابر هرگونه عصيان ايجاد مى كند در هم بشكند، اين منحصر به زمان هاى گذشته نبوده است. امروز هم چنين است.[26]
لذا خداوند در آغاز سوره انسان، براى بيدارى افراد طغيانگر و خودسر كه ابتداى آفرينش خود را فراموش كرده، راه كفران و ناسپاسى پيش گرفته اند، دوران عجز و ناتوانيش را يادآور شده، وى را از كفران و ناسپاسى نكوهش كند.[27]
آن جا كه خداوند به انسانى كه منكر قيامت است،[28] مى گوید: «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا؛[29] آيا چنين نيست كه زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيزى قابل ذكر نبود؟» آرى، ذرات وجود او هر كدام در گوشه اى پراكنده بود، در ميان خاك ها، در لابلاى قطرات آب درياها، در هوايى كه در جو زمين وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر كدام در گوشه يكى از اين سه محيط پهناور افتاده بود، و او در ميان آنها در حقيقت گم شده، و هيچ قابل ذكر نبود. منظور از «انسان» در اينجا نوع انسان است، و عموم افراد بشر را شامل مى شود.[30]
نقش اختیار انسان در هدایت یا گمراهی
بی شک هر فعل و حركت و هر اثرى كه در جهان هستى است همه از اراده و مشيت خدا سرچشمه مى گيرد: «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ وَكِيلٌ؛[31] خداوند آفريننده همه چيز، و حافظ و ناظر بر همه اشياست».[32]
ولى اين سخن به آن معنى نيست كه ما در اعمال خود مجبوريم،[33] واضح است كه اگر سعادت و شقاوت، ذاتى باشد و هر كس مجبور باشد كه در همان مسير از پيش تعيين شده، گام بردارد، آمدن پيامبران و نزول كتاب هاى آسمانى و تكليف و مسئوليت و احكام الهى و ثواب و عقاب، و در يك كلمه، تمام مسايل مربوط به تعليم و تربيت و آثار و نتايج آن، بى معنا خواهد شد، نه عقل چنين چيزى را مى پذيرد و نه شرع.[34]
خداوند عالم مى توانست نماز، روزه، حج، زكات و ساير واجبات الهى را غريزى انسان قرار دهد؛ يعنى همان گونه كه انسان آب و غذا مى خورد، اين گونه عبادات را غريزتا بجا آورد؛ ولى اين چنين نكرد، بلكه انسان را آزاد و مختار آفريد تا بشر هدايت، تكامل، پيشرفت، آزمايش، ثواب، عقاب و ... داشته باشد و اينها بى معنا نباشد.[35]
در این بین كار خداوند تنها دعوت به مسير حق و نشان دادن راه، و علامت گذارى، و هشدار دادن در برابر بيراهه، و تعيين كردن راهبر، و برنامه طى طريق است.[36]
قرآن مجيد به اين مسئله که انسان در اراده و تصميم گيرى هاى خود آزاد است صراحت دارد و صدها آيه در قرآن در زمينه آزادى اراده انسان آمده است![37] از جمله این آیه شریفه: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛ ما او (انسان) را هدايت كرديم (و راه را به او نشان داديم) خواه شاكر باشد (و بپذيرد) يا كفران كند (و سرباز زند)».[38]
در واقع خداوند راه و چاه و عوامل سعادت و شقاوت را به انسان نشان داده است، بى آن كه او را مجبور به پذيرش چيزى كند، او در پيمودن هر دو راه مختار است و به همين دليل، در برابر خداوند و وجدان خويش مسئوليت دارد.[39]
آيه مورد بحث از روشن ترين آياتى است كه بر آزادى اراده انسان و نفى مكتب جبر تاكيد مى كند و دليل بر آن است كه تصميم نهايى با خود انسان است.[40]
کیفیت عمل مهم است، نه کمیت
اخلاص گوهر بسيار ارزشمند و كميابى است، بدين جهت يك ركعت نماز مخلصانه از هزاران ركعت نماز بى اخلاص در نزد خداوند ارزشمندتر است.[41]
آری اخلاص حقيقتاً معجزه مى كند، گاه كارى را هزار برابر، گاه يك ميليون برابر و گاه يك ميليارد برابر و گاه ممكن است به اندازه عبادت تمام جن و انس تا دامنه قيامت ارزشمند سازد.[42]
علامت اخلاص نیز اين است كه انسان مخلص به جز خداوند از هيچ كس توقع و انتظار پاداش، بلكه قدردانى ندارد؛ و گاه اخلاص به جايى مى رسد كه براى او قدردانى و فحاشى يكسان مى شود! نه از آن خوش حال و سرمست و نه از اين نااميد و پشيمان مى گردد.[43]
یکی از پيام هاى مهم آيات سوره دهر، ناظر بر كيفيت و چگونگى عمل است، نه كميت و مقدار آن! زيرا تمام آنچه را اين خانواده محترم انفاق كردند بيش از چند كيلو جو نبود،[44] در واقع خاندان عصمت و طهارت در اين سه روز، تنها پانزده قرص نان به نيازمندان دادند لیکن اين همه فضيلت به دست آوردند.[45]
طبق آیۀ شریفۀ «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً؛[46] آنها مى گويند ما شما را تنها براى خدا اطعام مى كنيم، نه پاداشى از شما مى خواهيم و نه تشكرى»، اين كار توأم با اخلاص بود و فقط براى رضاى خداوند انجام شد، ارزش كار آن ها را به قدرى بالا برد كه پاداش هاى بى سابقه اى در قرآن براى كار آن ها در نظر گرفته شد.[47]
البته اين برنامه منحصر به مساله اطعام نيست كه تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاك خداوند است و هيچ چشم داشتى به پاداش مردم و حتى تقدير و تشكر آنها نيست، و اصولاً در اسلام ارزش عمل به خلوص نيت است، و گرنه اعمالى كه انگيزه هاى غير الهى داشته باشد، خواه رياكارانه باشد، و يا به خاطر هواى نفس، و يا تشكر و قدردانى مردم، يا پاداش مادى، و هيچگونه ارزش معنوى و الهى ندارد.[48]
سخن آخر: (واقعاً چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؟!)
معمولًا مردم هنگام تنگدستى و [فشار و تحریم اقتصادی] مى گويند: «چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است». يا «ما كه خودمان لنگ هستيم، چرا بايد به فكر ديگران باشيم» و اين گونه سخنان و منطق هايى كه در آنها نشانه هايى از ضعف توكّل به خداست.[49]
لذا این پرسش نیز مطرح شود که آيا سزاوار است على عليه السلام غذاى خود و خانواده اش كه به آن نيازمند بودند را انفاق كند؟[50]
در پاسخ باید گفت «انفاق» چيزى است و «ايثار» چيز ديگر، از این رهگذر همّت گروهى از مؤمنان بقدرى بالاست كه به مقام «ايثار» رسيده اند و على رغم نياز شديد خويش انفاق مى كنند.[51]
آری ايثار مقامى است به مراتب بالاتر از انفاق ، كه همگان سعادت آن را ندارند، و از صفات ويژه مؤمنان واقعى است.[52]
بر این اساس انسان متوكّل كسى است كه هنگام تنگدستى هم انفاق كند. اين از نشانه هاى ايمان است. انفاق افراد ثروتمند اگرچه خوب است، افتخار نيست. مهم اين است كه انسان مصداق اين فرموده الهى باشد: «وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛[53] و آنها را بر خود مقدّم مى دارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند».[54]
علاوه بر اين، حضرت على عليه السلام در داستان سوره دهر، فقط غذاى خودش را به فقير داد، نه غذاى همه افراد خانواده، سپس حضرت فاطمه عليها السلام نيز با ميل و اختيار غذايش را در اختيار نيازمند قرار داد، و امام حسن و امام حسين عليهما السلام نيز اين كار را با ميل و اختيار انجام دادند. و اين نهايت ايثار است كه در قرآن مجيد ستوده شده و از ارزش هاى والاست.[55]
امید است همگان در خطّ ايثار حضرت على عليه السلام و حضرت زهرا عليها السلام و حسنین علیهما السلام كه سوره «هل أتى» درباره آنان نازل شد قدم برداریم.[56]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. تفسیر نمونه
2. آیات ولایت در قرآن
[1] مصباح المتهجد، ص 767 ؛ نقل از : كليات مفاتيح نوين ؛ ص836..
[2] تفسير نمونه ، ج 25، ص327.
[3] آيات ولايت در قرآن ، ص213.
[4] برگزيده تفسير نمونه، ج 3 ، ص488.
[5] فضيلت سوره ى قرآن برگرفته از تفسير نمونه ، ص73.
[6] برگزيده تفسير نمونه، ج 3، ص488.
[7] تفسير نمونه، ج 25، ص 327.
[8] همان، ص331.
[9] همان، ص327.
[10] آيات ولايت در قرآن، ص213.
[11] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 4، ص771.
[12] آيات ولايت در قرآن، ص 214.
[13] الغدير، ج 3، ص 107: 1. نوادر الاصول، ص 64 ؛ 2. العقد الفريد، ج 3، ص42 ؛ 3. الكشف و البيان، ص 427- 307 ؛ 4. مناقب خوارزمى، ص 180 ؛ 5. مطالب السئول، ص 31 ؛ 6. نور الابصار، ص 14- 12 ؛ 7. فتح القدير، ج 5، ص 338 ؛ 8. روح البيان، ج 10، ص 268 ؛ 9. الاصابة، ج 4، ص 387 ؛ 10. الدر المنثور، ج 6، ص 299.
[14] احقاق الحق، ج 3، ص 157: 1. كشاف، ج 4، ص 169 ؛ 2. اسباب النزول، ص 331 ؛ 3. معالم التنزيل، ج 7، ص 159 ؛ 4. التفسير الكبير، ج 3، ص 243 ؛ 5. تذكرة ابن الجوزى، ص 322 ؛ 6. كفاية الطالب، ص 201 ؛ 7. تفسير قرطبى، ج 19، ص129 ؛ 8. ذخاير العقبى، ص 102 ؛ 9. شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، ج1، ص 7 ؛ 10. تفسير علامه نيشابورى، ج 29، ص5112.
[15] آيات ولايت در قرآن، ص214.
[16] امروزه سفره ها رنگين شده و متأسفانه گاه به ناشكرى منتهى مى شود، به گونه اى كه اگر در بعضى از سفره ها بيش از يكى دو نوع غذا نباشد، اهل آن سفره شروع به گله و ناشكرى مى كنند و اين خطرناك است! اما وضع عموم مسلمانان در آن زمان مناسب نبود، غالب مردم با آب و نان خالى شكم خود را سير مى كردند. (آيات ولايت در قرآن، ص215).
[17] در صدر اسلام كفارى كه در جنگ هاى اسلامى اسير مى شدند، به عنوان برده در اختيار مسلمانان قرار مى گرفتند، تا در كارهاى شخصى به آن ها كمك كنند. بعضى از مسلمان ها كه حتى قادر به تهيه مايحتاج خويش نبودند، آن ها را آزاد و رها مى كردند و چون اين اسيران در مكه و مدينه كسى و چيزى نداشتند، محتاج كمك ديگران بودند.
[18] آيات ولايت در قرآن، ص216.
[19] التبيان، ج 9، ص 211.
[20] مثالهاى زيباى قرآن، ج 1، ص103.
[21] تفسير نمونه، ج 25، ص344.
[22]همان، ص345.
[23] معماى هستى، ص83.
[24] همان، ص84.
[25] همان، ص90.
[26] پيام قرآن، ج 5، ص319.
[27] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص512.
[28] پيام قرآن، ج 5، ص319
[29] سورۀ انسان، آیۀ1.
[30] تفسير نمونه، ج 25، ص333.
[31] سوره زمر، آيه 62.
[32] اعتقاد ما، ص20.
[33] همان، ص21.
[34] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 3، ص179.
[35] مثالهاى زيباى قرآن، ج 1، ص226.
[36] تفسير نمونه، ج 9، ص280.
[37] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص133.
[38] سوره انسان، آيه 3.
[39] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 3، ص180.
[40] تفسير نمونه، ج 9، ص281.
[41] آيات ولايت در قرآن، ص220.
[42] مثلاً در مورد ضربتى كه حضرت على عليه السلام در جنگ احزاب بر عمرو بن عبد ود، قهرمان مشركان، وارد كرد و او را به قتل رساند، پيامبر فرمود: «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ ؛ ضربت على در جنگ خندق از عبادت تمام جن و انس باارزش تر است» و در عبارتى ديگر فرمود:« لَضَرْبَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ لِعَمْرِو بْنِ عَبْدِوُدٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِ أُمَّتِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ؛ ضربتى كه على بر عمرو بن عبد ود در جنگ خندق وارد كرد( و به قتل او منتهى شد) از تمام اعمال امت من تا روز قيامت باارزش تر است». (بحار الأنوار، ج 39، ص 2).
[43] آيات ولايت در قرآن، ص236.
[44] همان.
[45] مثالهاى زيباى قرآن، ج 1، ص103.
[46] سورۀ انسان، آیۀ 9.
[47] آيات ولايت در قرآن، ص236.
[48] تفسير نمونه، ج 25، ص354.
[49] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص327.
[50] آيات ولايت در قرآن، ص231.
[51] همان.
[52] همان، ص232.
[53] سوره حشر، آيه 9.
[54] آيات ولايت در قرآن، ص231.
[55] همان، ص232.
[56] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص327.