جلوه هایی از آموزه های امام جواد علیه السلام از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

جلوه هایی از آموزه های امام جواد علیه السلام از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


راز دل پیش دوستان مگشای / مسئولیت انسان در برابر دیده ها و شنیده ها / نقش پاداش الهی در انفاق / روش تسلیت گفتن از زبان امام جواد علیه السلام / یادی از حقیقت «مرگ»‌

بازگو کردن کلمات پیامبر اکرم و ائمّه‏ معصومین صلوات الله علیهم اجمعین از جمله کارهای فرهنگى مهم به شمار می آید؛ آن هم در زمانى که شبهه افکنى بسیار زیاد است. در این میان و به مناسبت سالروز شهادت امام جواد علیه السلام [شایسته است] نگاشته امروز را به کلام و آموزه های نورانی آن حضرت اختصاص دهیم. [1]

راز دل پیش دوستان مگشای

همه انسان‏ها در زندگى شخصى خود رازهایى دارند که گاه مربوط به ضعف ها و عیوب آنها است و گاه مربوط به پیروزی ها و موفقیت ها است. به یقین افشا کردن آنچه مربوط به ضعف و عیب است، اعتبار و حیثیت اجتماعى افراد را زیر سؤال می برد، و اى بسا مایه سلب اعتماد عمومى و شکست و آبروریزى شود، به همین دلیل هم خودشان باید آن اسرار را بپوشانند و هم دیگران، تا مجالى براى اصلاح عیوب و برطرف کردن ضعف ها حاصل شود.

هم چنین افشا کردن آنچه مربوط به پیروزی ها است آتش حسد را در دل حسودان شعله ‏ور می سازد، و افراد تنگ نظر و بخیل را براى از بین بردن اسباب موفقیت تحریک می کند، و در هر حال مایه شر و فساد و بدبختى و ناکامى است به همین‏ دلیل باید در حفظ این اسرار کوشید. [2]

امام جواد علیه السلام در این زمینه می فرماید: «إظهار الشی‏ء قبل أن یستحکم مفسدة له؛ اظهار کردن چیزى (سرى از اسرار) پیش از آنکه مستحکم شود و به نتیجه برسد موجب فساد آن است».[3]

کلام نورانی امام جواد علیه السلام ناظر بر این مسأله است که انسان، نسبت به اسرار خود از همه دلسوزتر است، چرا که افشاى آنها گاه موجب ضرر و زیان و گاه سبب آبرو ریزى و هتک حیثیت او می شود؛[4] مثلًا اگر سرّ خویش‏ را فاش کند جانش به خطر می افتد و گاه افشاى اسرار سبب می شود که حسودان انسان را از رسیدن به نتیجه کارش باز دارند و به اصطلاح چوب لاى چرخ هایش بگذارند یا رقیبانى باشند که براى حفظ منافع خود پیش‏دستى کنند و کارى را که او ابداع کرده از وى بگیرند و به ثمر برسانند و از فواید آن بهره گیرند و ابداع کننده اصلى را محروم سازند.[5]

در حالى که دیگران از افشاى سر او ممکن است هیچ آسیبى نبینند.[6] بنابراین عقل می گوید: در چنین مواردى اسرار را باید مکتوم داشت و حتى براى عزیزترین عزیزان بازگو نکرد، زیرا آن عزیزان هم عزیزانى دارند که براى آنها بازگو می کنند و چیزى نمی گذرد که آن سرّ، همه جا منتشر می شود و صاحب سرّ در رسیدن به اهدافش ناکام می ماند.[7]

از سوی دیگر امام علیه السلام، در این روایت، مرز دوستى در زندگى اجتماعى را نیز مشخص ساخته، و به انسان توصیه می کند که در زندگى خویش‏ براى دوستى راه هایى باقى بگذارد، و تمام اسرار زندگى خود را در اختیار دوست خود قرار ندهد[8]

لذا اگر می خواهیم اسرارمان محفوظ بماند باید در صندوق سینه خود آن را محکم نگه داریم[9] چرا که ممکن است روزى ورق برگردد و آن دوست، دشمن شود، و به افشاى اسرار و ریختن آبرو بپردازد.[10]

بی جهت نیست که در روایات آمده است در صورت ضرورت، سر خود را به کسى بسپارید که او هم سرى در نزد شما داشته باشد، تا به خاطر حفظ سر خویش، سر شما را افشا نکند.[11] زیرا انسان ها بالاخره به یکدیگر نیاز دارند و به هم می رسند بنا بر این باید راهى براى رفاقت باز باشد. به تعبیر ضرب المثل فارسى؛ «کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد».[12]

مسئولیت انسان در برابر دیده ها و شنیده ها

پیروى از غیر علم‏ از جمله عادات زشت و نکبت باری است که عواقبی دردناک و آثار شومی به همراه دارد.[13]

متأسفانه برخی با شنیدن یک شایعه بی اساس فوراً به آن می چسبند و داورى می کنند و آن را الگوى کار خود قرار می دهند.[14]

[شیوع این پدیدۀ شوم در حالی است] که الگوى شناخت در همه چیز، علم و یقین است و رفتار بر مبنای ظن و گمان، غیر قابل اعتماد و بر خلاف دستور صریح اسلامى است.[15] از جمله در روایتی از امام جواد علیه السلام می خوانیم: «من عمل على غیر علم أفسد أکثر مما یصلح؛‏[16] آن کس که بدون علم و آگاهى عمل کند، بیش از آنچه اصلاح می کند فساد خواهد کرد».[17]

بی تردید تبعات فساد و تبهکارى ناشى از ندانم کاری ها و جهالت ها، خطر بزرگی است که در انتظار عاملان بدون علم است.[18]

تکیه بر غیر علم‏، سرچشمه قضاوت ها و انتخاب هاى عجولانه، پایمال شدن حقوق و آبروی افراد، رونق گرفتن بازار شایعات، ترویج زودباوری و ساده اندیشی، گسترش بدبینی مردم نسبت به یکدیگر و نابودی استقلال فکری است.[19]

در این موقع است که شخص نادان می خواهد به فرزند خود نیکى کند، او را به بدبختى می کشاند، می خواهد به اسلام خدمت کند آبروى دین و مذهب را می برد، می خواهد صلح و صفا در میان مردم ایجاد کند، دامن به آتش اختلاف و نفاق می زند.[20]

و اینچنین کسى که بدون علم و آگاهى عمل کند، خراب کارى او بیش از آباد کردن اوست، در حالى که اسلام طرفدار اصلاح کارهاست.[21]

نقش پاداش الهی در انفاق

از جمله غرائز مسلم انسان «جلب منفعت و دفع ضرر» است؛ انسان همیشه می خواهد کارى انجام دهد که سودى براى او داشته باشد یا ضررى را از او دور سازد و در همین راستا حاضر می شود مواهبى را که در اختیار دارد براى رسیدن به امور مهم‏ترى هزینه کند؛ تمام تجارت هاى مادى با همین انگیزه صورت می گیرد. در تجارت معنوى نیز قرآن نیز از همین لفظ براى آن استفاده می کند؛ مانند آیه شریفه‏ «هل أدّلکم على تجارة تنجیکم من عذاب ألیم؛[22] آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم که شما را از عذاب دردناک رهایى می بخشد؟»[23]

خداوند در قرآن کریم به فضل بی انتهایش، در مقابل یک عمل صالح و پاداش بی حساب به مؤمنان اشاره می کند؛[24] پاداشى که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و حتى به فکر انسانى خطور نکرده است؛[25] او چندین برابر، گاه صدها و گاه هزار برابر، بر آن اضافه می کند و علاوه بر اینها وعده «اجر کریم»[26] که پاداشى است عظیم که جز خدا نمی داند نیز می دهد.[27]

[با این تفاسیر] چه معامله اى از این پرسودتر؟! [28] به راستى چه تجارتى پرسودتر و عاقلانه تر از این تجارت است که از یک سو، طرف معامله انسان خداى کریم و غفور و رحیم باشد و از سوى دیگر، خداوند متاع فانى و زوال‏پذیرى که بهر حال از دست انسان می رود از او بپذیرد و از سوى سوم گران بهاترین و پایدارترین متاع پرارزشى را در برابر آن مرحمت کند!![29]

از این رو آزادگان و مؤمنان و آن هایى که به وعده هاى الهى، دلگرم و مطمئن هستند و آن هایى که قدرت خدا را بر هرگونه پاداش‏، باور کرده اند، هرگز هنگام انفاق‏ در راه خدا، دستشان نمی لرزد و «بخل» را راه وصول به بی نیازى نمی دانند؛ بلکه تا آنجا که در توان دارند، به بندگان خدا، جود و بخشش می کنند و عوض را از کسى می طلبند که هم سخاوتمند است و هم از همه چیز آگاه و هم بر همه چیز قادر.[30]

اینگونه است که در روایتی طولانى و مفصل از أمالى صدوق و عیون اخبار الرضا علیه السلام از عبد العظیم حسنى رحمه الله نقل شده است که خدمت امام جواد علیه السلام رسیدم و عرض کردم حدیثى از پدرانت براى من نقل کن. آن حضرت حدیثى از امیرمؤمنان نقل فرمود. من پیوسته می گفتم: باز هم حدیث دیگرى بفرما و آن حضرت پى در پى احادیث نابى از جدش امیرمؤمنان علیه السلام نقل می کرد. تا رسیدم به اینجا گفتم: باز هم چیزى بیفزا و آن حضرت فرمود: «من أیقن بالخلف جاد بالعطیة؛[31] کسى که یقین به پا داش دارد در بخشش، سخاوتمند است».[32]

آری کسانى که به وعده هاى الهى ایمان و یقین داشته باشند و بدانند در برابر هر انفاق در راه خدا، بهتر و بیشتر از آن را در این دنیا یا در آخرت و یا در هر دو دریافت می کنند هرگز در انفاق کردن تردیدى به خود راه نمی دهند؛ سخاوتمندانه می بخشند و از اموال و ثروت هاى خود در این راه با روى گشاده استقبال می کنند.[33]

البته انسان گاه تنها با ظن و گمان عوض نیز اموالى را که در دست دارد هزینه می کند، لیکن در حال یقین بهتر و بیشتر خواهد پرداخت.[34]

روش تسلیت گفتن از زبان امام جواد علیه السلام

تسلّى بازماندگان و همدردى با صاحبان عزا از اصول انسانى و اسلامى به شمار می رود. کسى که عزیزى را از دست داده، وقتى حضور مردم در مراسم مختلف و تسلیت آنان را ببیند، اندوه و آلامش کاسته می شود؛ به همین دلیل، در روایات اسلامى نسبت به این امر تأکید فراوان شده است.[35]

در روایات آمده است مستحب است صاحبان عزا را تسلیت گفته و آن ها را به صبر و شکیبایى دعوت کرد، چه قبل از دفن میّت و چه بعد از آن، و بعد از دفن، مورد تأکید بیشترى است؛ کمترین چیز در تسلیت آن است که نزد مصیبت دیده بروند تا آن ها را ببیند و آرام گیرد.[36]

[سیرۀ گفتاری امام جواد علیه السلام شاهد این مدعا است]؛ آن حضرت می خواست به مردى که فرزند عزیز خود را از دست داده بود تسلیت بگوید، چنین فرمود: «از مصیبت تو در مورد فرزندت على باخبر شدم، نیز مطلع شدم که او از عزیزترین فرزندانت بود. آرى خداى متعال (گاه) عزیزترین افراد انسان را می گیرد تا پاداشى هرچه بزرگ‏تر به او دهد. خداوند اجر تو را افزون کند و صبر و شکیبایى دهد و قلب تو را آرامش ببخشد که او بر هر کارى قدرت دارد و خداوند، این مصیبت را جبران نماید».[37]

این مسئله از نظر عقلى نیز مسلم است که تسلى دادن مصیبت زدگان و همدردى با آن‏ها سبب تسکین و آرامش خاطر و کاهش درد و رنج مصیبت می شود و این خدمت بزرگى به چنین کسانى است و چه بسا اگر این اظهار محبت ها و همدردى و تسلیت ها نباشد، طوفان سهمگین مصیبت به قدرى شدید است که شخص عزادار را از پاى درمی آورد و به یقین نجات جان انسان‏ها از افضل قربات است. [38] 

به خصوص در مورد مرگ فرزندان روایات زیادى در اجر و پاداش آن‏ها وارد شده[39] که خواندن این روایات براى این‏گونه افراد مایه تسلى خاطر است.[40]

سخن آخر: (یادی از حقیقت «مرگ»)

[نوع مردم] غالبا تصور می کنند مرگ یک امر عدمى و به معنى فنا است،[41] لذا به زندگى بعد از مرگ ایمان ندارند، و مرگ را هیولاى فنا و نیستى و ظلمت کده عدم‏ می پندارند، و طبیعى است که انسان از نیستى و عدم بگریزد.[42]

ولى این برداشت هرگز با آنچه در آیات و روایات آمده و دلائل عقلى به آن رهنمون می شود موافق نیست.[43] مرگ از نظر قرآن یک امر وجودى و انتقال از جهانى به جهان دیگر است، لذا می بینیم که قرآن از مرگ تعبیر به‏ «توفی »[44] می کند که به معناى باز گرفتن و دریافت روح از بدن است. در روایات، تعبیرات مختلفى درباره حقیقت مرگ شده است. [45]

از امام جواد علیه السلام درباره مرگ سؤال شد، حضرت فرمودند: «هو النوم الذى یأتیکم کل لیلة إلاأنه طویل مدته، لا ینتبه منه إلا یوم القیامة...؛[46] مرگ همان خوابى است که هر شب به سراغ شما می آید، جز اینکه مدتش طولانى است و انسان از آن بیدار نمی شود تا روز قیامت ...».[47]

تذکر این نکته لازم است که براى معراج روحانى معناى معقولى جز مسأله خواب‏ یا حالتى شبیه خواب نمی توان پیدا کرد، چون اگر معراج روحانى به معناى جدایى مطلق روح از بدن باشد، چیزى جز مرگ‏ نخواهد بود.[48] چرا که خواب‏ مرحله ضعیفى از مرگ‏ و ضعیف شدن رابطه روح و جسم است.[49]

[همچنین از کلام نورانی آن حضرت می توان دریافت] مرگ به معنى فنا و نابودى نیست؛ بلکه نوعى بقا و ادامه حیات است.[50]

توجه به این حقیقت که انسان همه شب به هنگام «خواب» در آستانه مرگ قرار می گیرد، نیز درس عبرتى است که اگر در آن بیندیشد براى «بیدارى» او کافى است.[51]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. پیام امام امیر المومنین علیه السلام

2. تفسیر نمونه

 

 


[1] ر.ک: مشکات هدایت؛ ص114.

[2] اخلاق در قرآن؛ ج‏3؛ ص369.

[3] بحارالانوار؛ ج 72؛ ص 71؛ ح 13 /  پیام امام امیرالمومنین علیه السلام ؛ ج‏12؛ ص317.

[4] پیام امام امیرالمومنین علیه السلام؛ ج‏9؛ ص633.

[5] همان؛ ج‏13؛ ص323.

[6] همان؛ ج‏9؛ ص633.

[7] همان؛ ج‏13؛ ص323.

[8] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه؛ نص ‏ج‏3 ؛ ص537.

[9] پیام امام امیرالمومنین علیه السلام؛ ج‏9؛ ص633.

[10] اخلاق در قرآن؛ ج‏3؛ ص365.

[11] همان؛ ص372.

[12] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه؛ ترجمه ‏ج‏3؛ ص538.

[13] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص467.

[14] همان؛ ص468.

[15] تفسیر نمونه، ج‏12، ص 117.

[16] کشف الغمّه فی معرفة الائمه؛ ج 3؛ ص 161.

[17] یکصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)؛ ص48.

[18] همان.

[19] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص467.

[20] یکصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)؛ ص48.

[21] مشکات هدایت؛ ص184.

[22] سورۀ صف؛ آیه 10.

[23] پیام امام امیرالمومنین علیه السلام؛ ج‏13؛ ص137.

[24] «من عمل صالحا من ذکر أو أنثى و هو مؤمن فأولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب؛ اما کسى که عمل صالحى انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالى که مؤمن باشد وارد بهشت می شود و روزى بی حسابى به او داده خواهد شد». (سورۀ غافر؛آیۀ40).

[25] تفسیر نمونه؛ ج‏20؛ ص107.

[26] «من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له أجر کریم؛ کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالى که به او ارزانى داشته انفاق کند) تا خداوند آن را براى او چندین برابر کند؟و براى او پاداش پر ارزشى است».(سورۀ حدید؛آیۀ11).

[27] تفسیر نمونه؛ ج‏23؛ ص321.

[28] همان؛ ج‏20؛ ص107.

[29] پیام امام امیرالمومنین علیه السلام؛ ج‏3؛ ص42.

[30] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص376.

[31] بحار الأنوار ؛ ج‌۹۳؛ ص‌۱۱۵؛ ح‌۶.

[32] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج‏13؛ ص135

[33] همان؛ ص137.

[34] همان؛ ص138.

[35] کلیات مفاتیح نوین؛ ص1193.

[36] همان.

[37] کافی؛ ج2؛ ص205؛ ح10.

[38] پیام امام امیرالمومنین علیه السلام؛ ج‏14؛ ص420.

[39] برای توضیحات بیشتر ر.ک: بحارالانوار؛ ج79 ؛ ص114.

[40] پیام امام امیرالمومنین علیه السلام؛ ج‏14؛ ص420-421.

[41] گفتار معصومین(ع)؛ ج‏2؛ ص165.

[42] تفسیر نمونه؛ ج‏24؛ ص117.

[43] همان؛ ج‏22؛ ص261.

[44] «الله‏ یتوفی الأنفس‏ حین‏ موتها؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند». (سورۀ زمر؛ آیه 42).

[45] گفتار معصومین(ع)؛ ج‏2؛ ص165.

[46] بحارالانوار؛ ج 6؛ ص 155.

[47] گفتار معصومین(ع)؛ ج‏2؛ ص165.

[48] پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص579.

[49] پیام قرآن؛ ج‏2؛ ص119.

[50] همان.

[51] تفسیر نمونه؛ ج‏19؛ ص479.

captcha