درآمدی بر مبانی «عفاف» از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

درآمدی بر مبانی «عفاف» از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


«عفت» در لغت و اصطلاح / «عفاف» به مثابۀ مديريت شهوت و کنترل غريزه جنسی / عفاف؛ سپر نفوذ ناپذیر شرافت انسانی / گستره عفاف به گستردگی زندگی/ معنویت و عفاف / عفت هر کس به اندازه غیرت اوست / اکثریت افراد جامعه خواهان عفاف و حجاب هستند‌

با توجه به سرمایه گذاری همه جانبه دشمن در زمینه(تضعیف حجاب و عفاف)، رفتار و واکنش ما نیز برای تقویت آن مقوله باید قوی باشد.[1] اهمیت این مسأله از آن جهت است ما جمهوری اسلامی هستیم، نه یک کشور سکولار، تا با این کشورهای مقایسه شویم.[2]

لذا موضوع عفاف و حجاب در كنار بعد دینی و اسلامی خود، امروز به نماد سیاست های فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی تبدیل شده است. بی جهت نیست که دشمن می خواهد با هجوم فرهنگی ابتدا اعتقادات را از بین برده و ما را از درون تهی و سپس به كشور تعرض كند و این یك خطر جدی است كه باید در برابر آن هوشیار باشیم.[3]

از سوی دیگر«عفت» از مهمترين فضايل انسانى[4] ويكى از پايه هاى مهم علم اخلاق شناخته شده[5] و نقش آن در رشد و پيشرفت و تكامل جوامع انسانى غیر قابل انکار است .[6]

 اگر چه افرادی خیالاتی برای ترویج بدحجابی یا بی حجابی در سر دارند لیکن ملت ایران هر ساله به ویژه در هفته حجاب و عفاف، نسبت به این مساله حساس شده و به آنها هشدار می دهد.[7]

با این تفاسیر ضررت واکاوی مبانی و ریشه های معرفتی«عفاف» انکار ناپذیر است، که در ادامه این نگاشته ، با استفاده از آراء و اندیشه های حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله) این مسأله مورد نظر قرار می گیرد.

«عفت» در لغت و اصطلاح

از نظر لغت «عفت» از عفه و عفافه (باقيمانده چيزى) گرفته شده، و به معنى اقتصار و قناعت كردن بر تناول شى ء قليل و مختصر است، كه باقيمانده از چيزى است. سپس معنى از اين فراتر رفته و راغب در مفردات گويد: «العفة حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة؛ عفت حاصل شدن حالتى براى نفس است كه امتناع مى كند به سبب آن حالت از غلبه شهوت» و به تعبير ساده حالت كنترل در مقابل شهوات است.[8]

لذا مفهوم عام«عفت» به معنای خويشتن دارى در برابر هر گونه تمايل افراطى نفسانى است[9] چرا که وقتى مى گوئيم شهوت، فقط شهوت جنسى مراد نيست؛ بلكه معنى عام مراد است، شهوت مال، جاه، خوردن، تكلم كردن، شهوت جنسى و غيره، عفت در همه اينها كنترل كننده است.[10]

مفهوم خاص کلمۀ «عفت»، خويشتن دارى در برابر تمايلات بى بند و بار جنسى است.[11]

«عفاف» به مثابۀ مديريت شهوت و کنترل غريزه جنسی

غرائز بشرى مانند مواد گداخته آتشفشانى است، كه در درون انسان ها وجود دارند، و همواره براى رها شدن و فعاليت به خود مى پيچند؛ به طورى كه اگر كمترين روزنه اى پيدا كنند، به مقدار همان روزنه خود را به بيرون خواهند زد. بنابراين هر مكتبى و هر نظام خاص فكرى در قلمرو معارف انسانى كه همه كوشش خود را براى تنظيم و تحكيم شخصيت بكار ببرد ولى فكرى منطقى براى مهار كردن غرائز ننمايد، نه تنها درباره نيمى از انسان نينديشيده و آن را حذف كرده است، بلكه همه معارف انسانى خود را درباره شخصيت بر مبناى پوچ و هيچ ساخته است. [12]

افراط در شهوت جنسى ، غرق شدن در لذات جسمانى است، به حدى كه نه شرع و نه عقل تجويز مى نمايد؛[13] چرا که انسان را از طى مسير آخرت و توجه به امورات اخروى باز داشته، دين را زائل و خوف خدا را از دل مى زدايد، و كم كم نور و فروغ الهى به خاموشى مى گرايد. اينجا است كه انسان دست به هر كار حيوانى زده و پرده حيا را پاره مى كند.[14]

لذا کلام نورانی رسول گرامى اسلام که فرمود: «بيشترين چيزى كه امت من بواسطه آن داخل آتش مى شود، دو چيز است: يكى شكم و ديگرى فرج (آلت تناسلى)»،[15]نشان دهندۀ این مسأله است که اگر قوه شهويه در حالت افراط قرار گرفت كنترل آن مشكل خواهد بود.[16]

حد تفريط قوه شهويه خمود است و آن ميراندن و سركوب كردن غریزۀ جنسی است؛[17] به نحوى كه كمبود در شهوت جنسى ايجاد می شود و اين خلاف مسير صحيح شرع است. اين انحراف از خط مستقيم تكوين است؛ زیرا خداوند حكيم از روى حكمت اين قوه را در انسان به وديعت گذارده تا در مسير تكامل خود بهره بردارى كند و كوتاهى در اين امر موجب بيمارى و قطع نسل است كه خلاف اراده الهى است. [18]

«عفت» فضيلت و حد اعتدال قوه شهويه است[19] چرا که به معنای (اطاعت) قوة شهويه از عقل است، لذا بواسطه حد وسط بودنش، بسیار نيكو است[20]

بنابراین اگر(غریزه گرایی) از حد بگذرد، حرص است و اگر به حد اعتدال نرسد، تنبلى و ركورد است و اگر در حد اعتدال باشد عفاف است.[21]

باید دانست «عفت» ، قناعت طبع را به دنبال داشته، و انسان را از هر ذلت و پستى مى رهاند؛ چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: «ثمرة العفة القناعة؛ محصول پاكدامنى قناعت است». [22]

و یا در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده است: «تمام العفاف الرضا بالكفاف؛كمال عفت اين است كه انسان به آنچه كه دارد راضى باشد»، که ناظر بر خوددارى از شهوت رانى حرام است.[23]

و اینگونه، اجتناب از شهوت حرام، از بزرگترين و دوست داشتنى ترين مراتب عفت است. چنانچه رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «أحب العفاف الى الله تعالى، عفة البطن والفرج ؛ محبوب ترين پاكى نزد خداى تعالى، پاكى شكم و شهوت جنسى است». [24]

عفاف؛ سپر نفوذ ناپذیر شرافت انسانی

پاكدامنى و عفّت يكى از اعمال صالح بسيار با ارزش است، اين عمل آن قدر ارزشمند است كه حتّى ناپاكان به آن عشق مى ورزند. آن ها، هنگامى كه قصد ازدواج مى كنند و مى خواهند تشكيل خانواده دهند، به سراغ خانواده هاى پاكدامن مى روند و از ناپاكان اجتناب مى نمايند! [25]

این مسأله نشان دهندۀ ابهت، شخصيت و ارزش زنان با حیا و عفیف است ؛ به گفته يكى از فلاسفه معروف، دختران حوا در طول تاريخ دريافتند كه عزت و احترامشان در اين است كه به دنبال مردان نروند خود را متبذل نكنند و از دسترس مرد خود را دور نگه دارند آنها اين درس ها را در طول تاريخ دريافتند و به دختران خود ياد دادند.[26]

آری اگر انسان به جنبه افراط و تفريط تمايل پيدا نكرد[27] و از كارهاى ناروا به ویژه از نظر مسائل جنسى پاكدامن گردید.[28] نه تنها نفس او سالم مانده و از گزند مصيبت هاى افراط و تفريط در امان خواهد بود.[29] بلکه به تعبیر حضرت علی علیه السلام در زمرۀ باشرافت ترین اشراف،[30] قرار می گیرد.

گستره عفاف به گستردگی زندگی

بی شک قسمت اعظم مسائل اخلاقى در رابطه انسانها بایکديگر پيدا مى شود، و از اين نظر برخی اصول اخلاقى بازگشت به مناسبات خاص اجتماعى انسان با ديگران مى كند.[31]

« عفت» ، از جمله آن مسائلى است كه در اجتماع و برخورد انسان با ديگران، مفهوم دارد،[32] (اگر چه شاید بتوان با رهبانیت و دوری از اجتماع) ازآلودگى محفوظ ماند ولى اين نوع پاكدامنى فضيلت نيست بلكه سلامت است. فضيلت اين است كه انسان در اجتماع زندگى كند و در لحظات حساس يوسف وار تا لب پرتگاه برود و تسلط خود را بر نفس خويش حفظ نمايد و بازگردد. بنابراين براى كسب ملكات فاضله كه مقياس ارزشهاى انسانى محسوب مى شوند راهى جز اين نيست كه در اجتماع زندگى كنيم و با مردم معاشرت داشته باشيم.[33]

لذا بخشى از آداب معاشرت و دستورهاى اجتماعى اسلام ، ارتباط نزديكى با مسائل مربوط به حفظ عفت عمومى[34] و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى دارد.[35]

به عنوان نمونه در قرآن کریم آمده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها؛[36] اى كسانى كه ايمان آورده ايد در خانه هايى كه غير از خانه شما است داخل نشويد تا اينكه اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد». اگر بنا باشد هر كس سر زده وارد اين محيط گردد و به حريم امن آن تجاوز كند ديگر آن آزادى و استراحت و آرامش وجود نخواهد داشت و (حریم خصوصی) مبدل به محيط كوچه و بازار مى شود.[37]

هم چنین در قران کریم، آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر مورد تأکید قرار گرفته است، لذا كودكان بالغ موظفند بدون اجازه وارد نشوند، حتى كودكان نابالغ كه مرتباً نزد پدر و مادر هستند نيز آموزش داده شوند كه لا اقل در سه وقت (قبل از نماز صبح و بعد از نماز عشاء و هنگام ظهر كه پدران و مادران به استراحت مى پردازند) بدون اجازه وارد نشوند.[38]

این آیات قرآن کریم نشان می دهد براى ريشه كن ساختن اعمال منافى عفت بايد مجموعه اى ترتيب داد از آموزش فكرى و فرهنگى، آميخته با آداب اخلاقى و عاطفى، و همچنين آموزش هاى صحيح اسلامى، و ايجاد يك محيط اجتماعى سالم.[39]

معنویت و عفاف

در مكتب هاى مادّى كه براى اخلاق پشتوانه الهى وجود ندارد، عفّت ، دليل بر ناآگاهى و ساده لوحى است.[40] حال آنکه هيچ كس در سير الى اللّه، بدون داشتن «عفت» به جايى نمى رسد.[41] چرا که عفت ، خويشتن دارى، تسلط بر نفس و ایمان و تقواست.[42] بخشى از مقاماتى كه بسيارى از اوليا و انبيا پيدا كرده اند مرهون عفت نفس آن ها بوده است.[43]

حضرت يوسف عليه السلام گرچه به دليل عفت و پاكدامنى سال ها در زندان به سر برد و رنج هاى فراوانى تحمل كرد اما علاوه بر مقامات معنوى و اخروى، در دنيا سربلند و سرافراز شد و عزيز مصر، آن كشور پهناور و بزرگ گشت.[44]

لذا از جمله ويژگي هاى پرهيزكاران خاموش كردن شعله هاى شهوت دانسته شده است، و مراد از مرگ شهوت، كنترل و اعتدال آن و عدم سركشى آن است.[45] لذا امام باقرعليه السلام مى فرمايند: «عبادتى با فضيلت تر از پاكدامنى شكم و فرج نيست».[46]

 در دیگر روایات، مسأله عفت و پاكدامنى و چشم پوشى از گناه ، به هنگامى كه انگيزه هاى شديد آن در وجود انسان زنده مى شود كمتر از شهادت در راه خدا نیست و اين نشان مى دهد كه اسلام براى مسائل اخلاقى مخصوصاً عفت نفس به ويژه در مقابل انگيزه هاى شديد جنسى چه اندازه اهميت قائل است.[47]

عفت هر کس به اندازه غیرت اوست

غيرت به معناى حفظ ارزش هاى مربوط به خود و جلوگيرى از تجاوز ديگران به حريم اوست كه غالباً در عرف ما در امور ناموسى به كار مى رود.[48]

در این بین هرچه عفت بيشتر شود، حيا هم بيشتر مى شود، لذا درجه غيرت هركس به اندازه درجه عفت اوست و ميزان عفت هر كس به قدر غيرت اوست.[49]

بدین ترتیب كسى كه نسبت به نواميس خود غيرت دارد هرگز حاضر نمى شود به نواميس ديگران چشم خيانت بدوزد،[50] به تعبیر امام علی علیه السلام«ما زَنا غَيورٌ قَطُّ؛ هرگز انسان غيرتمند زنا نمى كند».[51]

بی تردید این کلام نورانی، هماهنگ با منطق عقل است، زيرا انسان غيور؛ يعنى كسى كه نسبت به تجاوز ناموسش حساسيت فوق العاده دارد، نواميس ديگران را نيز به همان چشم نگاه مى كند و هرگز راضى نمى شود به نواميس مردم تجاوز كند. به همين دليل، غيرت ، او را از آلوده شدن به اعمال منافى عفت بازمى دارد. حتى حاضر نيست به همسر يا خواهر و مادر ديگرى نگاه كند، زيرا نسبت به نگاه ديگران به همسر و خواهر و مادرش احساس تنفر مى كند.[52]

سخن آخر: (اکثریت افراد جامعه خواهان عفاف و حجاب هستند)

در خاتمه باید گوشزد نمود دولت مسألۀ حجاب را ساده تصور نکند چرا که اکثریت افراد جامعه خواهان عفاف و حجاب هستند. در این بین زنانِ طرفدار حجاب در کشور یک اقلیت نیستند، بلکه اکثریت هستند.[53]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 

منابع:

1. اخلاق در قرآن

2. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)

3. پيام امام امير المومنين عليه السلام

4. بیانات معظم له


[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار فرمانده انتظامی قم؛ 15/2/1398.

[2] همان.

[3] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار اعضای شورای فرهنگی وزارت كشور و استانداری های سراسر كشور؛ 6/3/1395.

[4] اخلاق در قرآن؛ ج 2؛ ص307.

[5] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص343.

[6] اخلاق در قرآن؛ ج 2؛ ص277.

[7] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی؛ 25/4/1395.

[8] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص340.

[9] اخلاق در قرآن؛ ج 2؛ ص277.

[10] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص340.

[11] اخلاق در قرآن؛ ج 2؛ ص277.

[12] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص356.

[13] همان؛ ص340.

[14] همان؛ ص347.

[15] همان؛ ص356.

[16] همان؛ ص147.

[17] همان؛ ص340.

[18] همان؛ ص348.

[19] گفتار معصومين(ع)؛ ج 1؛ ص138.

[20] «خير الامور اوسطها؛ بهترين امور حد ميانه آنها است» /  اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص344.

[21] گفتار معصومين(ع)؛ ج 1؛ ص138.

[22] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص349.

[23] گفتار معصومين(ع)؛ ج 1؛ ص137.

[24] همان؛ ص139.

[25] آيات ولايت در قرآن؛ ص376.

[26] مجموعه آثار شهيد مطهرى؛ ج 19؛ ص 53 / پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 13؛ ص703.

[27] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص349.

[28] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 3؛ ص610.

[29] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص349.

[30] ميزان الحكمة؛ ج 6؛ ص 359  / ر.ک: اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 1؛ ص348.

[31] زندگى در پرتو اخلاق؛ ص29.

[32] اخلاق در قرآن؛ ج 1؛ ص76.

[33] زندگى در پرتو اخلاق؛ ص58.

[34] تفسير نمونه؛ ج 14؛ ص427.

[35] همان؛ ص538.

[36] سورۀ نور؛ آیۀ27.

[37] تفسير نمونه؛ ج 14؛ ص544

[38] «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد بايد مملوك هاى شما (بردگانتان) و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت از شمااجازه بگيرند». (سورۀ نور؛ آیۀ58).

[39] تفسير نمونه؛ ج 14؛ ص544.

[40] اخلاق در قرآن؛ ج 1؛ ص87.

[41] همان؛ ج 2؛ ص308.

[42] برگزيده تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص391.

[43] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 15؛ ص703.

[44] همان.

[45] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)؛ ج 2؛ ص397.

[46] شرح نهج البلاغه خوئى؛ ج 12؛ ص 146.

[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 15؛ ص703.

[48] همان؛ ج 12؛ ص311.

[49] گفتار معصومين(ع)؛ ج 1؛ ص139.

[50] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 12؛ ص311.

[51] نهج البلاغه؛ حکمت 305 / انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص588.

[52] پيام امام امير المومنين عليه السلام؛ ج 14؛ ص504.

[53] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع زائران و مجاوران بارگاه منور رضوی؛ 1/5/1395.

captcha