اهمیت و ابعاد دعای ندبه از منظر معظم له
يكى از مزاياى مهم مكتب اهل بيت عليهم السلام دعاهاى بسيار عالى، روح پرور، پرمحتوا و آموزنده اى است كه از آن امامان بزرگوار به يادگار مانده، بعضى از آنها شبيه اعجاز است؛ دعاهايى همچون دعاى كميل، صباح، ندبه ، ابوحمزه و دعاى عرفه. راستى چنين است؛ مانند اين دعاها را در هيچ جا و نزد هيچ گروهى نمى توان يافت.[1]
اين دعاها كه منبع الهام بخش معارف غنى اسلام است، راه و رسم خودسازى و «سير و سلوك الى الله» را به ما مى آموزد و چون روى سخن در آنها با خدا است، چنان اوج مى گيرد كه از قله افكار آدميان فراتر مى رود.[2]
لذا بهره گیری از دعاها و مناجات پر محتواى ائمّه هدى عليهم السلام، فوق العاده پرمايه و غنى و الهام بخش است و جمله به جمله آن، حركت آفرين مى باشد؛ دعاهائى همچون ندبه و مانند آن كه روح و جان افراد را چنان نور و صفائى مى بخشد و آمادگى براى هرگونه فداكارى به آنها مى دهد.[3]
در این بین ضرورت اهتمام به «كيفيّت» و حال و هواى معنوى ادعیه غیر قابل انکار است؛ چه بسا خواندن يك دعاى ندبه با حضور قلب، چنان انقلاب و دگرگونى در انسان ايجاد كند كه فصل نوينى در زندگى فرد آغاز شود؛ روحش به اوج آسمان ها رفته و با فرشتگان دم ساز شود.[4]
لیکن تحقق این مهم در گرو تبیین اهمیت و ابعاد معرفتی ادعیه به ویژه دعای ندبه است که موجب می گردد در محتوای آن بیندیشیم و با التفات به قصورها و تقصيرها، و كوچكى نفسِ خويش از يك طرف و عظمت و بزرگى كسى كه در حضورش واقع شده ايم از طرف ديگر، روح ما با عالم بالا تماس برقرار كند و با محبوب حقيقى راز و نياز نمايد.[5]
وجه تسمیه دعای ندبه
«ندبه » در لغت به معناى گريه و زارى است و ناميده شدن اين دعا به اين نام به جهت اظهار ناله و اندوهى است كه به خاطر مصائب خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و مخصوصا فراق و دورى حضرت مهدى عليه السلام در آن منعكس شده است.[6]
سند دعای ندبه
دعای شریف ندبه در سه كتاب معروف و معتبر قديمى مزار كبير ،[7] مزار قديم[8] و مصباح الزائر[9] ذکر شده است.[10] مرحوم علامه مجلسى نيز آن را از كتب بالا نقل كرده است.[11]
همچنين صاحب بحارالانواراين دعا را به سند معتبر از امام صادق عليه السلام نقل كرده است [12]و مطابق برخى ديگر از روايات، اين دعا از ناحيه امام زمان عليه السلام توسط يكى از نوابش رسيده است كه در واقع تأكيدى است بر آنچه كه امام صادق عليه السلام آن را بيان فرموده است.[13]،[14]
گفتنی است در هر سه كتاب[15]، دعا از «محمدبن على بن يعقوب بن اسحاق بن أبى قره» نقل شده و او از «محمد بن حسين بن سفيان البزوفرى»[16] كه در زمان غيبت صغرى مى زيسته است نقل کرده است که قاعدتاً به وسيله مكاتبه از طريق نواب، با امام عليه السلام این دعای شریف وارد شده است؛ لذا محمد بن حسين بن سفيان البزوفرى دعای شریف ندبه را از حضرت مهدى صاحب الامر عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت امر فرمودند اين دعا را بخوانند.[17]
لازم به ذکر است «محمدبن على بن يعقوب» طبق كتب تراجم و رجال از علما و روات شيعه و از افراد ثقه و مورد اطمينان است و داراى تأليفات متعددى است هم چنین «محمدبن حسين بن سفيان بزوفرى» از اساتيد شيخ مفيد است؛ لذا آن فقیه بزرگ شیعی نام استاد خود را به نيكى و تجليل ياد مى كند.[18]
جالب توجه اين كه، علامه آقا بزرگ تهرانی رحمه الله علیه؛ دانشمند بزرگوار و نويسنده كتاب «الذريعة» مى نويسد كه محمدبن حسين بزوفرى كتاب دعايى تأليف كرده كه دعاى ندبه در آن ذکر شده است.[19]،[20]
بنابراين، سند دعای ندبه به افرادى برمى گردد كه همه ثقه و يا شناخته شده اند و هيچ شخص مجهول و ناشناسى در طول سند دعا قرار ندارد.[21]
در نتیجه، طبق مدارك فوق، سند دعاى ندبه قابل ايراد نیست بلکه سرچشمه ايراد بر سندیت دعای ندبه در حقیقت، جهل و عدم آگاهی نسبت به مطالب فوق می باشد.[22]
محتوای دعای ندبه در یک نگاه
در آغاز دعای ندبه نخست به فلسفه بعثت پيامبران و سیر تاریخی حضور انبیای الهی و مقامات مختلف هريك اشاره می شود.[23]
سپس به طور مشروح تر؛ بحثى از قيام پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و مقامات آن بزرگوار و بعد بطور مشروح خلافت بلافصل اميرمؤمنان على عليه السلام با دلايل و مدارك زنده و قاطع از آيات و رواياتى كه مورد قبول همه فرق اسلامى است مورد بحث قرار گرفته و به علل قيام جمعى از امت برخلاف اهل بيت علیهم السلام و خاندان پيغمبرصلی الله علیه و آله و شهادت و كشتار و تبعيد آنان و سپس به [24] دعوت امامان يكى بعد از ديگرى اشاره شده است، به نحوی كه قلوب را كاملاً متوجه به قيام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف مى نمايد .[25]
از آن پس با لحنى عاشقانه و آميخته با هيجان خاص روحى و عميق ترين احساسات انسانى، خطاب به ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مى شود و ضمن ابراز اشتياق شديد به قيام حضرتش، برنامه اصلاحى و انقلابى او تشريح مى گردد و بعد با چند نيايش زنده و مؤثر دعا پايان مى پذيرد. [26]
دعای ندبه؛ منبع معرفت الهی
دعا نور اميد، نور تقوا و نور معرفت را در دل انسان زنده مى كند؛ دعاهایی که از روح بلند معصوم سرچشمه گرفته و با قرائت آگاهانه آن انسان به اوج معرفت و كرامت انسانى نزديك مى شود؛ چرا که این گنجينه های ارز شمند از معارف دينى و دروس اخلاقى و آيين سير و سلوك الى اللّه تشكيل مى شود.[27]
دعا سبب افزايش قابليت و شايستگى انسان مى شود زيرا به در خانه خدا مى رود، دل و جان خود را به نور معرفت او صفا مى بخشد.[28]لذا دعا نور معرفت را به ارمغان مى آورد ،[29] و برای تقويت معرفت الهى، و رابطه عميق تر با حضرت حق و شناخت صفات جمال و جلال پروردگار، بسيار مناسب و مغتنم است.[30]
در نتیجه وقتى انسان به درگاه خداوند روى مى آورد، در اين فكر فرو مى رود كه او بر همه چيز توانا و قادر است و اسرار درون و برون ما را مى داند. اين مطلب سبب مى شود كه سطح معرفت انسان بالا برود؛ در این میان دعای ندبه بالاترين درس هاى عرفان اسلامى را در خود جای داده است.[31]
با این تفاسیر جايى كه شيعه به سرچشمه فياض عرفان و معرفت دسترسى دارد هم چون دعای ندبه كه سرشار از عرفان خالص اسلامى است و مى تواند روح تشنه خود را از آن سرچشمه سيراب سازد، چه احتياج به تصوف و عرفان التقاطى دارد.[32]
دعای ندبه؛ نجوای عاشقانه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
عشق به خدا و اولياء الله و همچنين عشق به ارزش هاى والا و محبت و علاقه شديد و سوزان به اين امور، همواره چراغ راه اولياء الله و شهيدان پاك باخته و عارفان دل سوخته و عالمانى كه آثار علمى بزرگى از خود نشان داده اند، بوده است چرا که، راههاى پرپيچ و خم تكامل را، بدون مركب عشق نمى توان پيمود.[33]
در این بین دعاها، مخصوصاً دعاهاى معصومين عليهم السلام، سرشار از درس هاى عالى تربيت و اخلاق و عشق ورزی است.[34]
به عنوان نمونه«دعاى ندبه » براى كسانى كه با دقّت و حضور قلب و با توجّه به مضمون و محتوايش، آن را زمزمه مى كنند، يك دوره درس امامت و ولايت عاشقانه است. [35]زمزمه های عاشقانه منتظران حضرت مهدى عليه السلام به هنگام خواندن دعاى «ندبه » که همه و همه آثار گران بهايى است از اين عشق مقدس.[36]
توجه به حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و دعا براى وجود شريفش، ابراز عشق و علاقه به محضرش و دعا براى تعجيل ظهورش همه و همه نشانه يك شيعه واقعى است که در دعای ندبه تبلور می باید.[37]
آری دعاى ندبه نجواى عاشقانه اى است براى دلدادگان و رمزى است براى هر شيعه منتظر، تا با زمزمه آن و توجه به محتوايش، هم براى وجود نازنين امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا كند، هم عشق و ارادت خويش را به آن حضرت نشان دهد و هم راز و رمز سربازى را به درستى بياموزد و هم با يك دوره فشرده از تاريخ پيامبران و دلايل ولايت امير مؤمنان عليه السلام آشنا شود.[38]
البته آن كس كه براى ظهور مصلح جهانى دعا مى كند، براى اصلاح خويش و جامعه خود مى كوشد و آن كس كه در انتظار منجى بشريت و امام بر حق به سر مى برد، خود نيز همچون سربازى فداكار و گوش به فرمان، براى جانبازى در راه اسلام و نجات ستمديدگان، تلاش مى كند.[39]
دعای ندبه؛ نقشۀ راه استکبار ستیزی
اثر دعا و نيايش در رفع اضطرابهاى درونى، شكفتگى و انبساط باطنى، ايجاد روح تحرّك و جنبش، بالا بردن سطح احساس عاطفى و مبارزه با فساد و زوال اجتماعی غیر قابل انکار است.[40]
نقشى كه امروزه دعا، براى آگاه سازى مردم از مسائل سياسى و اجتماعى دارد، بر كسى پوشيده نيست و بسيار مى شود كه بهره گیری از مفاهیم سیاسی ادعیه و به کار گیری آن از طریق نظریه پردازی و بازتولید معارف اسلامی، تبليغات سوء دشمنان را خنثى مى کند؛ و اگر مسلمين قدر اين برنامه مهمّ اسلامى را بشناسند و همانگونه كه اسلام خواسته نظریات سیاسی و اجتماعی را از آن استخراج کنند به عمق تأثيرات آن آشنا، و از بركات آن در مبارزه با دشمنان اسلام بهره مند مى شوند.[41]
در این بین دعاى ندبه به حق، يكى از دعاهاى جالب و پرمعنا است؛ از نظر فصاحت بسيار فصيح و روان و حساب شده و متين و از نظر محتوا مستدل، عالى، گيرا، عاطفى و حماسى است.[42]
در واقع دعای ندبه يك دعاى علمى، انقلابى، عقيدتى و سياسى و در عين حال پر احساس و عاطفى است و اگر درست به مفهوم آن آگاهى حاصل گردد مى تواند منبع الهام بخش براى مبارزات اجتماعى ، بر ضد قدرت های استکباری و جهشى به سوى اهداف بزرگ انسانى در جوامع بشری باشد.[43]
ولایت ؛ شرط قبولی عبادت
ولايت به معناى اجراى قانون اسلام توسّط أئمّه معصومين «عليهم السّلام» و جانشينان آنان مى باشد؛ بنابراين، ولايت از نماز و روزه و حج و زكات بالاتر است كه نتيجه اش حكومت اسلامى باشد؛ ولايتى كه از ولايت حضرت على عليه السلام در غدير خم نشأت گرفته باشد.[44]
طبق تفسيرى كه گذشت ولایت دو سو دارد:[45]
در يك سوى آن، ولىّ و امام و رهبر است كه به هدايت خلق مى پردازد و مسائل و مطالب گفتنى را به مردم مى گويد و مسلمان ها را در مقابل خطرات و توطئه ها هشيار و بيدار مى كند و نظم را بر جامعه حاكم مى كند و حقوق ستمديدگان را احقاق مى كند و حدود الهى را اجرا مى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر مى كند.[46]
و در سوى ديگر مردم هستند كه بايد سعى كنند گفتار و كردار و عقايد و افكارشان منطبق بر نظريّات و انديشه هاى آن بزرگواران باشد و قدم جاى قدم آنها بگذارند وگرنه نمى توان با تخلّف از دستورات آن بزرگواران و ارتكاب انواع خلاف ها و گناهان، بازهم مدّعى ولايت آن عزيزان شد.[47]
لذا وقتى انسان ولايت خداوند و رسولش را پذيرفت، ديگر خودسرانه و با هوى و هوس كار نمى كند، بلكه سعى مى كند در خط ولايت حركت كند؛ زيرا اعمال نيك داراى شرايط، موانع، مقدّمات و مقارناتى است كه اگر طبق نظر امامان معصوم عليهم السلام انجام نشود عمل نيك منظور نخواهد شد.[48]
حال بهتر می توان به این فراز نورانی دعاى «ندبه » پی برد که آمده است:« و اجعل صلاتنا به مقبولة و ذنوبنا به مغفورة و دعائنا به مستجابا و اجعل أرزاقنا به مبسوطة و همومنا به مكفية و حوائجنا به مقضية؛ و به بركت وجود او نمازهاى ما را بپذير و گناهان ما را بيامرز،و دعاهاى ما را مستجاب گردان و روزى ما را گسترده فرما و غم و اندوه ما را برطرف ساز و حاجت هاى ما را برآور»[49]
لذا بدون درك حقيقت ولايت، تمام درها به روى ما بسته است، قبول نماز ما، آمرزش گناه ما، اجابت دعاى ما، گسترش روزى ما و برطرف شدن سايه شوم اندوه ها، در پرتو نور ولايت حاصل مى گردد.[50]
دعای ندبه و آیه مودت
گفتنی است متن دعای ندبه بعضاً مورد حملات ناآگاهانه بعضى قرار گرفته است ، در حالى كه متن دعا حساب شده و فصيح است و اشكالات مطروحه از عدم توجه نشأت می گیرد .[51]
به عنوان نمونه بر متن دعا اين اشکال وارده شده است که جمله «ثم جعلت اجر محمد صلواتك عليه و آله مودتهم فى كتابك فقلت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى؛ پاداش محمد صلى الله عليه و آله را دوستى خاندانش قرار دادى و در قرآن فرمودى بگو از شما پاداشى جز دوستى آنان نمى خواهم» با آنچه در قرآن آمده: «قل لا اسئلكم عليه اجرا[52]؛ هيچ پاداشى از شما نمى خواهم» تناقض دارد؛ زيرا در يك جا پاداش مى خواهد و در جاى ديگر نمى خواهد.[53]
جالب اين كه پاسخ اين ايراد در دعاى ندبه در جمله بعدى با ذكر آيه قرآن کریم بيان شده است. آن جا كه می خوانیم: «وقلت ما سئلتكم من اجر فهو لكم[54]؛ آنچه به عنوان پاداش خواستم نه به سود من بلكه به سود خود شماست ...» زيرا مودت اهل بيت عليهم السلام وسيله اى براى اقتباس از علوم و معارف و هدايت آنهاست. بنابر اين، در حقيقت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله هيچ گونه اجر و پاداشى در برابر رسالت از مردم نخواسته است و آنچه خواسته سودش به خود مردم باز مى گردد.[55]
لذا در دعاى ندبه ، كه يك دوره معارف الهى و مشحون از ولايت است، آيات مرتبط با مودت با آیۀ مودت به خوبی مطرح شده و از آن نتيجه گيرى خوب و مناسبى شده و از ائمه به عنوان راههاى منتهى به رحمت و رضوان الهى ياد شده است.[56]
دعای ندبه و رد شبهات پیرامون مهدویت
اخیرا در یک کتاب اشکال شده است که عبارات دعاى ندبه با عقايد شيعه اثنا عشرى سازگار نيست و به عقيده فرقه «كيسانيه» شباهت دارد، نویسندۀ آن کتاب در تشریح مدعایش می نویسد:«در دعاى ندبه به اين مسأله اشاره شده است كه مى پرسد: نمى دانم كدام سرزمين تو را در بر گرفته است؟ قرارگاهت كجاست؟ در كوه رضوى يا ذى طوى ...؟حال بعضى پنداشته اند كه اين دعا شباهتى با عقايد كيسانيه دارد .[57]
در وهلۀ نخست باید گفت «كيسانيه» ، يك فرقه شيعه چهار امامى است كه پس از حضرت على و امام حسن و امام حسين عليهم السلام به امامت «محمد حنفيه» معتقدشده و علت اين كه آنها را كيسانيه مى نامند اين است كه يكى از هواخواهان سرسخت اين مذهب شخصى به نام «كيسان» بود كه خود را علاقه مندان على عليه السلام معرفى مى كرد .[58]
گرچه كيسانيه خود منشعب به شعبه هايى شده اند ولى شعبه مشهور آنها عقيده دارند كه «محمد حنفيه» هم اكنون زنده است و در كوه «رضوى» در اطراف مدينه در نقطه دور افتاده اى زندگى مى كند و خداوند آب آشاميدنى و عسل هاى كوهى در اختيار او قرار داده و «مهدى منتظر» اوست.[59]
حال در پاسخ به شبهه افکنی دشمنان پیرامون مسألۀ مهدویت باید به متن دعاى ندبه استناد کرد که به صراحت تمام، مذهب كيسانيه را نفى مى كند و با عقايد شيعه اثنى عشرى كاملا منطبق است؛ زيرا در سه جمله از دعاى ندبه درباره نسبت حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه مى خوانيم «و ابن خديجة الغراء» و «ابن فاطمة الكبرى» و «جدته الصديقة الكبرى فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله» يعنى او از فرزندان خديجه و فاطمه عليها السلام است، با اين حال جاى تعجب است كه كسى براى دعاى ندبه شباهتى به عقايد كيسانيه قائل گردد، اگر فرضا كلمه «رضوى» ايجاد شبهه اى كند که یقیناً اینچنین نیست، اين سه جمله صريح، هرگونه شبهه اى را برطرف می سازد.[60]
هم چنین در دعای ندبه، بعد از جمله «اين ابناء الحسين» مى خوانيم «صالح بعد صالح و صادق بعد صادق اين السبيل بعد السبيل، اين الخيرة بعد الخيرة، اين الشموس الطالعة، اين الاقمار المنيرة، اين الانجم الزاهرة، اين اعلام الدين و قواعد العلم اين بقية الله؛ كجا هستند فرزندان امام حسين عليه السلام صالحى پس از صالح ديگر و راستگويى پس از راستگوى ديگر، كجا هست راه به سوى خدا پس از ديگرى، انتخاب شده اى (از سوى خدا) پس از ديگرى، كجا هستند خورشيدهاى درخشان و ماه هاى تابان و ستارگان فروزان و پرچم هاى آيين حق و پايه هاى علم و دانش» سپس جمله را به صورت مفرد آورده و مى گويد: «كجاست آن كسى كه خدا او را ذخيره كرده است ...؟»[61]
اين جمله هاى مكرر به روشنى مى گويد بعد از امام حسين عليه السلام امامان متعددى بودند كه يكى پس از ديگرى براى اصلاح امت و دعوت به سوى خدا و بسط علم و دانش قيام كردند تا مى رسيد به آخرين ذخيره الهى و او را به صورت مفرد بيان كرده است.[62]
با اين حال آيا مى توان شباهتى براى دعاى ندبه با عقايد كيسانيه آنها كه نه براى فرزندان امام حسين عليه السلام منصبى قائل هستند و نه غير از محمد بن حنفيه امامان ديگرى را به رسميت مى شناسند پيدا كرد؟[63]
و یا در جمله هاى «بنفسى انت من مغيب لم يخل منا بنفسى انت من نازح ما نزح عنا» خطاب به ولى عصر عجل الله تعالی فرجه مى گوييم: «جانم به فدايت كه پنهانى ولى از ما خالى نيستى و دورى هستى كه از ما جدا نيستى ...».[64]
در اين دو جمله مهدى عجل الله تعالی فرجه را در ميان خود و نزديك به خود معرفى مى كنيم و اين خود مى رساند كه غيبت او به اين معنى نيست كه همچون يك موجود نامريى و در مكان خاصى از چشم ها پنهان باشد، بلكه به صورت ناشناس در اجتماعات رفت و آمد دارد و محل ثابتى براى او وجود ندارد. [65]
با این اوصاف فقرات اين دعا يكى پس از ديگرى عقيده فرقه خرافى كيسانيه را نفى مى كند و با عقيده شيعه اثنى عشرى كاملا منطبق است.[66]
حال وجود كلمه «رضوى» در يكى از جمله هاى اين دعا، ما را به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رهنمون می سازد که فرمود: « رضوى كوهى است كه خدا از آن راضى و خشنود است».[67]
لذا کوه رضوى از جمله كوه هاى مقدس بوده و در روايات پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است، از این رو مقدس بودن يك سرزمين يا يك كوه به خاطر جبهه هاى تاريخى و حوادث مهمى است كه در طول تاريخ بشر بر آنها گذشته و مربوط به صحنه هاى فداكارى مردان خداست كه به خود ديده است.[68]
بنابر اين كوه رضوى پيش از آن كه در عقايد كيسانيه نقشى پيدا كند در سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شده است، بلكه شايد انتخاب اين كوه از طرف كيسانيه براى عقايد خود به خاطر همان «قداست» آن بوده تا رنگ قداست به معتقدات باطل خود بدهند.[69]
با اين حال اگر واژۀ «رضوى» در دعاى ندبه آمده، آن را بايد به ريشه اصلى كه در گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله است برگردانيم نه به عقيده كيسانيه كه جنبه فرعى دارد.[70]
شاهد ديگر اين سخن ذكر كوه «ذى طوى» است كه در نزديكى مكه است ؛ زيرا ذى طوى به هيچ وجه دخالتى در عقايد كيسانيه ندارد و از همه گذشته كلمه «ام غيرها؛ يا غير اينها» كه در دعاى ندبه آمده ، خود دليل بر اين است كه حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه برخلاف پندار كيسانيه محل خاصى ندارد و در شهرها و كوه ها و نقاط مختلف جهان ممكن است رفت و آمد داشته باشد و همچون جدش پيامبر صلى الله عليه و آله كه گاهى در جبل النور و غار حرا و زمانى در كنار خانه كعبه و زمانى در ميان مردم مكه يا مدينه بود، آن حضرت نيز در نقاط مختلفى ممكن است به سر برد و گاهى نيز در ميان ما بوده باشد.[71]
آیا جمله «و عرجت بروحه» مخالف با معراج جسمانی است؟
بعضى اشکال مى كنند كه جمله «و عرجت بروحه الى سمائك ؛ روح او را به آسمانها بردى» در دعای ندبه با عقيده شيعه سازگار نيست؛ زيرا معراج تنها جنبه روحانى نداشته است.[72]
در حالى كه اگر به منابع اصلى دعا باز گرديم، ايراد برطرف مى گردد، زيرا اين دعا را پيش از همه در كتاب «مزار كبير» تأليف محمدبن جعفر المشهدى كه از علماى قرن ششم است مى بينيم و در كتاب او جمله مزبور به اين صورت آمده است «وعرجت به الى سمائك » او را به معراج به آسمانها بردى» و اثرى از كلمه روح در آن نيست. [73]
دومين متن قديمى كه اين دعا در آن ديده شده كتاب «مزار قديم» است كه مؤلف آن در قرن ششم مى زيسته و در اين كتاب عبارت نيز به همان صورت است «وعرجت به الى سمائك ».[74]
تنها در كتاب سوم يعنى كتاب «مصباح الزائر» تأليف سيدبن طاووس كلمه «بروحه» ديده مى شود و تازه مرحوم صاحب مستدرك حاجى نورى در كتاب «تحية الزائر» مى گويد: من در بعضى از نسخه هاى كتاب مصباح الزائر «عرجت به» ديدم.[75]
نتيجه اين كه، در دو متن از سه كتابى كه سند دعاى ندبه از آنها نقل شده، كلمه بروحه وجود ندارد و واژۀ «به» ذکر شده است و در متن سوم نيز دو نسخه مختلف وجود دارد، منتها چون در نسخه «مصباح الزائر» كه نزد مرحوم علامه مجلسى وجود داشته كلمه «بروحه» بوده و كتب دعاى امروز غالبا از آن گرفته شده، اين بحث را برانگيخته است در حالى كه در متون متعدد قديمتر از آن اثرى از كلمه «بروحه» نيست، لذا متن اصلى و صحيح تر اين دعا كلمه «بروحه» ندارد تا اصل اشکال یعنی مخالف با معراج جسمانی موضوعیت یابد.[76]
سخن آخر:( در عمل پیرو ولایت باشیم)
در خاتمه باید به نقش «عمل » در بهره گیری از مضامین ادعیه اشاره کرد؛ چرا که تعليمات اسلام روى موضوع عمل تأكيد فراوانى دارد، ولى متأسفانه برخى مسلمانان از اسلام برداشتى ذهنى و غير عملى دارند، حال آنکه عمل لازم است. خواندن هم لازم است، اما خواندن مقدمه عمل است.[77]
در مورد دعاى ندبه هم بايد به اين صورت رفتار كرد كه دعا يعنى اينكه خودت را بساز و پاك كن و مضامین آن را در زندگی خود پیاده کن.[78]
بر این اساس نباید ولايت را در الفاظ خلاصه نكنيم. براى رسيدن به آن به دعاى ندبه و مانند آن بسنده نكنيم، بلكه بايد گام هايمان را جاى گامهاى على و اولاد على عليهم السلام بگذاريم تا در لحظه جان دادن و در كنار صراط و حوض كوثر و به هنگام تقسيم بهشت و جهنّم ياريمان نمايند.[79]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص17.
[2] همان.
[3] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص66.
[4] كليات مفاتيح نوين ؛ ص27.
[5] همان ؛ ص28.
[6] همان ؛ ص189.
[7] ر.ک: ص 573 ، تأليف محدث و دانشمند معروف قرن ششم محمدبن جعفر المشهدى.
[8] مؤلف آن از دانشمندان معاصر مرحوم طبرسى ونويسنده كتاب احتجاج در قرن ششم است.
[9] ر.ک: صفحه 446- 453، تأليف سيد رضى الدين بن طاووس كه از زهاد و بزرگان محدث قرن هفتم است.
[10] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص648.
[11] بحارالانوار؛ج22؛ ص 262 ، همان؛ ج 99؛ص 104- 110.
[12] ر.ک: زادالمعاد؛ ص 491- 504.
[13] ر.ک: كتاب «ندبه و نشاط».
[14] كليات مفاتيح نوين ؛ ص189.
[15] مزار كبير ، مزار قديم ، مصباح الزائر.
[16] بزوفر يكى از آباديهاى عراق نزديك شهر واسط است كه در طرف غرب دجله واقع شده است.
[17] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص649.
[18] همان.
[19] جلد 8؛ ص 184.
[20] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص649.
[21] همان؛ص650.
[22] همان.
[23] همان؛ص229.
[24] همان؛ص230.
[25] همان.
[26] همان.
[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص464.
[28] همان ؛ ج 2 ؛ ص519.
[29] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص283.
[30] كليات مفاتيح نوين ؛ ص852.
[31] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص279.
[32] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص72.
[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص581.
[34] والاترين بندگان ؛ ص232.
[35] همان.
[36] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص581.
[37] كليات مفاتيح نوين ؛ ص189.
[38] همان.
[39] همان.
[40] پيدايش مذاهب ؛ ص107.
[41] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص270.
[42] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص647.
[43] همان.
[44] آيات ولايت در قرآن ؛ ص71.
[45] همان.
[46] همان.
[47] همان.
[48] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص319.
[49] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص266.
[50] همان.
[51] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص236.
[52] سوره شوری ؛آیۀ23.
[53] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص236.
[54] سورۀ سبأ؛آیۀ47.
[55] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص236.
[56] همان؛ص230.
[57] همان.
[58] همان.
[59] همان.
[60] همان؛ص231.
[61] همان؛ص232.
[62] همان.
[63] همان.
[64] همان.
[65] همان.
[66] همان؛ص233.
[67] همان.
[68] همان؛ص234.
[69] همان.
[70] همان.
[71] همان.
[72] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص647.
[73] همان؛ص648.
[74] همان.
[75] همان.
[76] همان.
[77] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص435.
[78] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص436.
[79] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص201.