بردهداری از جمله مسائلى است كه هیچ وجدان سالمى آن را نمى پذیرد؛ زیرا هیچ انسانى حق ندارد مالك انسان دیگرى گردد و او را برده خود كند؛ هرچند در عصر و زمان معاصر این پدیدۀ شوم به شکلهای مختلف تداوم یافته است.[1]
اما به راستى موضع اسلام در مورد بردهداری چیست؟ آیا دینى كه بشارتدهنده آزادى است، در مسیر آزادى بردگان برنامه اى داشته است؟[2]
این پرسشها وقتی معنادار میشود که برخی مکاتب مادی كه عادت دارند از دور قضاوت كنند، در این مسئله ناجوانمردانه به اسلام حمله میكنند و به عنوان یك حربه برّنده تبلیغاتى، براى مشوش كردن اذهان جوامع بشری علیه اسلام از آن بهره میجویند.[3]
برده کیست؟
«برده» یا «بنده» انسانى است كه تمام اختیاراتش به دست دیگرى سپرده شده و مانند سایر اجناس و کالاها خرید و فروش میشود و مالك، مجاز است به دلخواه خود هرگونه تصرفى در آن بكند.[4] البته با تمام اختلافات و تصوّراتى كه در موضوع بردهداری در طول تاریخ روى داده، همواره یك اصل تمام آنها را به هم مربوط کرده است و آن «استثمار بشر بهوسیله بشر» بوده، و روح بردگى نیز همین است.[5]
لذا اکنون نیز موضوع بردهداری مصادیق زیادى در جوامع بشری دارد؛ هرچند كه این نام را برای آن بهکار نمیبرند و روشن است كه اینگونه بحث ها بر محور معنا و حقیقت بردگى دور میزند و بهكار بردن یا نبردن لفظ مخصوصى، كوچك ترین اثرى در اصل موضوع ندارد.[6]
تاریخ بردهداری
آغاز دوران بردهداری به قدمت تاریخ جوامع بشری است؛ لذا هر چه به عقب بازگردیم، تا دوردست ترین زمانها، بردگى را به شکلهای مختلفى در اجتماعات انسانى میبینیم؛ چرا که منشأ اصلى بردهداری، وجود فرد قوى و ضعیف در اجتماع انسانى توأم با روح طغیان و استثمار است.[7]
البته چون خاستگاه اصلى بردهداری، شکست در جنگ ها و اسارت بوده است، لذا عدّه اى از محققین، تاریخ بردهداری را تاریخ بروز جنگ در میان قبایل انسان میدانند.[8] حال آنکه خاستگاه تاریخی سیطرۀ فرد قوی بر فرد ضعیف حتى قبل از بروز جنگ هاى قبیله اى در میان افراد یك قبیله نیز وجود داشته است؛ بهویژه كه میبینیم یكى از ریشههای مهم بردهداری این بود که بدهكاران تهىدست وقتى در فشار طلبكاران واقع میشدند، خود را به آنها میفروختند. این قانون مخصوصاً در روم رایج بود؛ لذا اطلاق تاریخ بردهداری به تاریخ پیدایش جنگ در اجتماع بشر، دور از ذهن است.[9]
فروپاشی نظام بردهداری
بردهداری تا حدود نیمه قرن 19 میلادى به قوت خود باقى بود، ولى از آن پس نهضت دامنه دارى براى الغاى آن در سراسر جهان آغاز گردید؛[10] نهضتی که نتیجه طرز رفتار فوقالعاده خشن و ضدّ انسانى بردهداران با بردگان بود كه از یك سو آتش انقلاب را در میان بردگان، و از سوى دیگر در عواطف برانگیخته شده جوامع به سود بردگان شعله ور ساخت و اینگونه تحت فشار بردگان و اندیشمندان، نظام بردهداری را برچید.[11]
تحقق این مهم ابتدا از اروپا آغاز شد و در سال 1840 میلادى اوّلین گام در انگلستان برداشته شد و پس از مدّت كوتاهى ، بردهفروشى حتى در مستعمرات هم ملغى گردید.[12]25 سال بعد در سال 1865 میلادى در آمریكا هم بردگى الغا شد. این امر پس از آن بود که جنگ هاى خونین میان آمریكاى شمالى و جنوبى بر سر این موضوع درگرفت. جنوبى ها كه به سبب شدت احتیاج به بردگان در مزارع، طرفدار ادامه این وضع بودند، با شمالى ها كه خود را تا حدود زیادى از آن مستغنى میدیدند، درافتادند. سرانجام پس از چهار سال این جنگ ها كه به نام «جنگ هاى انفصال » نامیده شد، به نفع شمالى ها پایان پذیرفت و بردگى در سراسر آمریكا برافتاد، و سرانجام در اواخر قرن نوزدهم همه دولت ها متفقاً بردهداری را ممنوع كردند.[13]
بنابراین، لغو بردهدارى افتخارى براى آنها شمرده نمى شود؛ چون مجبور به لغو آن شدند. علاوه بر این به نوعى دیگر بردهدارى را احیا كرده اند.[14]پیدایش وسایل ماشینى و نزدیكى اجتماعات و كشف نیروهاى جدیدى كه جاى برده ها را تا حدود زیادى پر میكرد، در الغاى بردهداری تأثیر عمیقى داشت.[15] همچنین شكل دیگرى از بردهداری كه مرموزتر و وسیع تر از نظام بردهداری جاى آن را گرفت، تحت عنوان «جهانی شدن»[16] به وجود آمد.[17]
اسلام و بردهداری
در وهلۀ نخست باید دانست که قرنها پیش از اسلام، نظام بردگى در دنیا وجود داشت؛ لذا اسلام نهتنها هرگز آغازگر نبوده، بلكه در حالى ظهور كرد كه مسئله بردهداری سراسر جهان را گرفته، و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته بود و حتى بعد از اسلام نیز در تمام جوامع ادامه یافت.[18]
در زمان ظهور اسلام برده ها در سخت ترین شرایط زندگى میكردند. در محیطى كه زنان آزاد حق حیات نداشته باشند و زنده به خاك سپرده شوند، پیداست كه با برده ها كه اصولًا جزء بشر شمرده نمى شدند، چگونه معامله میشد.[19]
لکن اسلام بر مبنای اصالت آزادى عقیده، آزادى انسان و امنیت[20] نظام بردهداری را نپذیرفت؛ بلكه برنامههای وسیعى را براى مبارزه با بردهداری ترتیب داد[21] تا به آزادى بشر منتهى شود. [22]
مقابله با نظام بردهداری به شیوه تدریجی در اسلام
آنچه غالبا مورد توجه قرار نمى گیرد، این است كه اگر نظام غلطى در بافت جامعه اى وارد شود، ریشه كن كردن آن احتیاج به زمان دارد و هر حركت حسابنشدهای نتیجه معكوس خواهد داشت؛ درست مانند انسانى كه به یك بیمارى خطرناك مبتلا شده و بیماریاش كاملا پیشرفت کرده است، یا شخص معتادى كه دهها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته باشد. در اینگونه موارد حتما باید از «برنامه هاى زمانبندى شده» بهره برد.[23]
برنامه دقیق اسلام درباره بردگان ، ایجاد یك طرح آزادى تدریجى بود؛ یعنى برنامه اى تنظیم كند كه بردگان تدریجاً آزاد شوند و در اجتماع جذب گردند و براى این دوران انتقال بردگان به یك جامعه بزرگ انسانى نیز طرحى ارائه نمود تا طبق آن ، مفهوم بردگى شكل سابق خود را از دست ب دهد.[24]
مسئله برنامه تدریجى اسلام براى آزادى بردگان در اسلام، امری است بسیار دامنهدار كه نشان میدهد اسلام اصل را بر آزادى انسانها گذاشته؛ حتى در جامعه اى كه تار و پودش با بردهداری پیوند داشت. ولى براى رسیدن به این هدف، برنامه مفصل و درازمدتى چیده بود؛[25] زیرا اگر اسلام طبق یك فرمان عمومى دستور میداد که همه بردگان آزاد شوند، چه بسا بیشتر آنها تلف میشدند؛ زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشكیل میدادند. آنها نه كسب و كار مستقلى داشتند، و نه خانه و وسیله اى براى ادامه زندگى.[26] لذا اعلام آزادى فورى همه آنها تنش هاى بسیاری ایجاد میكرد و حتى سبب بیچارگى و نابودى بسیارى از بردگان میشد.[27]
از آنجا که شارع مقدّس اسلام حكیم است، برنامه اى پیاده كرد تا بردهداری به تدریج تمام شود؛ به این ترتیب كه ازیك سو دریچه ورودى را بست تا برده هاى جدیدى پیدا نشود و از سوى دیگر دریچه خروجى را باز كرد و به این طریق یك برنامه آزادى تدریجى را پیاده كرد.[28]
اینجاست كه باید تدریجا برای نابودی نظام بردهداری اقدام کرد؛ بهگونهای که در عین حالی که بردگان جذب جامعه میگردند، نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و در نهایت دستهای مروّجان بردهداری نیز قطع شود. به راستی که اسلام این برنامه حسابشده را اجرا كرد.[29]
برنامه اصلاحی اسلام در راستای مبارزه با بردهداری
اسلام دست به اصلاحات وسیعى در مورد برده ها زدكه در دنیاى آن روز طرفدار نداشت. این اصلاحات دامنهدار، جزئى از اصلاحات عمیق و كلى اسلام در عموم شئون زندگى انسان ها بود.[30]
اوّلین كارى كه اسلام براى سر و سامان دادن به وضع برده ها انجام داد، این بود كه آنها را در زمره اجتماع بشرى درآورد. به این ترتیب كه دامنه تكالیف و دستورات دینى را بهگونهای توسعه داد كه آنها را هم به طور مساوى شامل شود و همه امتیازاتى را كه در میان بشر بود (به جز تقوا و فضایل انسانى) ملغی كرد[31] و حقّ طرح دعوا در محاكم را مانند سایر افراد به آنها داد.[32]
همچنین دستورات بسیاری براى رفق و مدارا با بردگان صادر كرد، تا آن جا كه آنها را در زندگى آقا، شریك و سهیم نمود.[33]
پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) میفرمود: «كسى كه برادرش زیردست او باشد، از آنچه میخورد، به او بخوراند، و از آنچه میپوشد، به او بپوشاند، و زیادتر از توانایى به او تكلیف نكند».[34]
حضرت على (علیهالسلام) به غلام خود «قنبر» میفرمود: «من از خداى خود شرم دارم كه لباسى بهتر از تو بپوشم؛ زیرا رسول خدا میفرمود: از آنچه خودتان میپوشید، بر آنها بپوشانید و از آنچه خود میخورید، به آنها بخورانید».[35]
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «هنگامى كه پدرم به غلامى دستورى میداد، ملاحظه او را میكرد. اگر كار سنگینى بود، بسم اللَّه میگفت و خودش وارد عمل میشد و به او كمك میكرد».[36]
اسلام از برخى عوامل ایجاد برده دارى نیز جلوگیرى كرد؛ از جمله اینكه برده گرفتن بدهكاران یا سارقان را در مقابل بدهكارى یا سرقت ممنوع كرد و همچنین از فروختن افراد آزاد بهوسیله غاصبان و فروختن فرزندان از سوى پدران و مادران فقیر بهشدت نهى فرمود.[37]
اسلام و آزادی بردگان
آزادى بردگان یكى از اهداف مهم دین نجاتبخش اسلام بود و این كار به تدریج و با گذشت زمان محقّق شد.[38]نظر اسلام این است كه بردگان تدریجاً آزاد شوند تا مسئلهای به نام بردگى وجود نداشته باشد.[39] بر آزادى بردگان تأكید و سفارش نموده و براى آن ثواب و اجرهاى فراوانى بیان كرد.[40] پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) میفرمود: «كسى كه بنده مسلمانى را آزاد كند، خداوند به جای هر عضو او، عضوى از بدنش را از آتش دوزخ آزاد میكند».[41]
لذا اسلام برنامه آزادى بردگان را با ترغیب و تشویق مردم به آزادى بردگان از طریق پیشوایان دین در قول و عمل، طرّاحى و اجرا كرد[42]؛ برای مثال: در روایتى از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) آمده است: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ باعَ النَّاس ؛ بدترین مردم كسانى هستند كه بردگان را خرید و فروش میكنند».[43]
بزرگان دین نیز در عمل مشوّق مردم در آزادى بردگان بودند. یكى از افتخارات حضرت على (علیهالسلام) این است كه هزار برده را با پولى كه از زحمت بازوى خویش به دست آورده بود، آزاد نمود.[44] امام حسن مجتبى (علیهالسلام) به بهانه شاخهگلى كه یكى از كنیزانش به او هدیه میکرد، كنیز خود را آزاد میكند.[45]
یكى از مصارف هشتگانه زكات در اسلام، خریدن بردگان و آزاد كردن آنهاست [46]و به این ترتیب یك بودجه ثابت براى این امر در بیتالمال در نظر گرفته شده كه تا آزادى كامل بردگان ادامه خواهد داشت.[47]
همچنین در موارد بسیاری، مسلمان مكلّف است بنده هایى را آزاد كند؛ از جمله در «نذر» و «كفّاره روزه » و «كفّاره قتل ».[48]مثلا اگر شخصى عمداً روزه خود را باطل كند، علاوه بر قضا باید كفّاره اى نیز بپردازد. یكى از چیزهایى كه به عنوان كفّاره مطرح شده، آزادى یك برده در راه خداوند است یا در مورد تخلّف از قسم، عهد و نذر نیز آزادى برده، یكى از كفّارات معین شده است.[49]
لذا اسلام براى كفارات، آزادى برده را به عنوان كفاره بیان فرموده و كسى كه در تاریخ تتبع كند، بر او پوشیده نمى ماند كه پیامبر (صلى الله علیه وآله) از هر فرصتى براى نابودی بردهداری و آزادى انسانها بهره میبرد كه او براى همین امر مبعوث شده بود.[50]
براى تكمیل این برنامه نیز، مقرّراتى در اسلام وضع شد كه اگر كسى راضى به آزاد كردن بى قید و شرط بنده خود نشود، بتواند طبق آن با شرایط مناسبى او را آزاد کند؛ بدین گونه كه بردگان طبق قراردادى كه با مالك خود میبندند، بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند.[51]
این مقرّرات همه حاكى از علاقه شدید قانون گذار و شارع مقدّس اسلام به آزادى برده هاست.[52] بدین ترتیب با برنامه دقیق اسلام، آزادى تدریجى بردگان تحقّق یافت؛ یعنى صدها سال پیش از آنكه دنیا اعلامیه آزادى بردگان را صادر كند، اسلام برنامه آزادى تدریجى آنها را طرّاحى و عملى ساخت.[53]
سخن آخر: اسلام و نفی بردهداری در سایۀ کرامت انسانی
در پایان باید گفت: «آزادى تدریجى بردگان» نیازمند دوران انتقالى است كه باید بردگان از وضع سابق به یك جامعه آزاد انسانى گام بگذارند؛ ولى اسلام این دوران را نیز از نظر دور نداشته و در راستای كاستن از دردهای بردگان و بالا بردن شخصیت آنها و تأمین رفاه آنان عمل کرده است.[54] به طورى كه میبینیم بردهداری در این دوران، مفهوم سابق خود را كه چیزى معادل یك حیوان بینوا بود، از دست داده و به صورت یك كارگر یا كارمند محترم و حتّى گاهى معاون و همكار صاحب خود درآمد.[55]
و اسلام بدینگونه بردهداری را برانداخت و از كشتن، شكنجه، آزار و اذیت آنها را نهى كرد و براى آنها شخصیتّى همانند سایر انسان ها قائل شد. حضرت على (علیهالسلام) هنگام خرید لباس براى خود و قنبر، دو دست لباس تهیه میكند و به قنبر میگوید: «اوّل شما انتخاب كن؛ لباس دیگر را من میپوشم» و به او پیشنهاد میدهد لباس بهتر رابردارد![56] این دیگر بردگى نیست؛ بلكه آقایى است. اسلام اعلام كرد بردگان میتوانند امام جماعت، قاضى و فرمانده لشكر شوند.[57]
یا در حالات على بن موسى الرضا (علیهالسلام) میخوانیم: هنگامى كه سفره غذا گسترده میشد، تا همه كاركنان یا غلامان كنار سفره نمى نشستند، شروع به غذا خوردن نمى كرد.[58]
در حالات پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمده است كه غلام آزادشده اى همچون بلال، اذان گو یا به یك معنا سخنگوى ایشان بود.[59]
لذا مفهوم بردگى حتی در دوران انتقالى نیز بر مبنای کرامت انسانی بنا شد؛ به گونهای که وضع آنها به مراتب بهتر از وضع بسیارى از كارگران در دنیاى امروز و در كشورهاى پیشرفته صنعتى گردید. اینگونه طرح انسانى اسلام در مبارزه با بردهداری، دورنمای اهتمام اسلام به کرامت انسانی را بیش از پیش آشکار نمود.[60]
پژوهش، تهیه و تنظیم: معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاعرسانی
دفتر حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی صص
[1]. مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص177.
[2]. همان.
[3]. اسلام و آزادى بردگان، ص5.
[4]. همان.
[5]. همان،ص6.
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. همان.
[11]. حكومت جهانى مهدى (عج)، ص26.
[12]. اسلام و آزادى بردگان، ص 7.
[13]. همان.
[14]. كتاب النكاح، ج 7، ص116.
[15]. اسلام و آزادى بردگان، ص7.
[16]. Globalization.
[17]. حكومت جهانى مهدى (عج)، ص26.
[18]. تفسير نمونه، ج 21، ص413.
[19]. اسلام و آزادى بردگان، ص10.
[20]. پيام قرآن، ج 8، ص285.
[21]. اسلام و آزادى بردگان، ص13.
[22]. كتاب النكاح، ج 2، ص63.
[23]. تفسير نمونه، ج 21، ص416.
[24]. اسلام و آزادى بردگان، ص16.
[25]. پيام امام اميرالمؤمنين (علیهالسلام)، ج 9، ص291.
[26]. يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص449.
[27]. ر.ک: تفسير نمونه، ج 21، ص 412- 423؛ پيام امام اميرالمؤمنين (علیهالسلام)، ج 9، ص291.
[28]. كتاب النكاح، ج 7، ص115.
[29]. يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص450.
[30]. اسلام و آزادى بردگان، ص10.
[31]. سوره حجرات، آيه 14.
[32]. اسلام و آزادى بردگان، ص11.
[33]. همان.
[34]. بحارالانوار، ج 15، ص 41؛ اسلام و آزادى بردگان، ص11.
[35]. همان.
[36]. همان.
[37]. مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص178.
[38]. همان، ج 1، ص351.
[39]. پيام قرآن، ج 10، ص338.
[40]. ر.ک: وسايل الشيعه، ج 16، ابواب العتق، ب1.
[41]. همان؛ اسلام و آزادى بردگان، ص11.
[42]. مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص178.
[43]. مستدرك الوسائل، ج 13، ابواب ما يكتسب به، ب 19، ح 1؛ مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص178.
[44]. وسائل الشّيعه، ج 16، ابواب العتق، ب 1،ح 6.
[45]. مستندالامام المجتبى علیهالسلام، ص 702؛ مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص178.
[46]. يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص451.
[47]. مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص178.
[48]. اسلام و آزادى بردگان، ص12.
[49]. مثالهاى زيباى قرآن، ج 1، ص352.
[50]. اخلاق اسلامى در نهجالبلاغه (خطبه متقين)، ج 2، ص25.
[51]. در فقه اسلامى فصلى در اين زمينه تحت عنوان «مكاتبه» آمده است، ر.ک: تفسير نمونه،ج14، ص 459 و 467؛ تفسير نمونه، ج 21، ص418.
[52]. اسلام و آزادى بردگان، ص12.
[53]. مثالهاى زيباى قرآن، ج 1، ص 353.
[54]. اسلام و آزادى بردگان، ص18.
[55]. همان.
[56]. بحارالانور، ج 40، ص 324، ح 20.
[57]. مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص179.
[58]. اسلام و آزادى بردگان، ص18.
[59]. همان.
[60]. همان.