نهاد مقدس «خانواده » به منزله ساختمان عظيم است که استحكام اين ساختمان بزرگ به ارتباطات میان اعضای آن وابسته است؛[1] اگر اين ارتباطات با دوام باشند اين مجموعه عمر طولانى و مفيد دارد، و به عكس اگر سست و ناموزون باشد دائماً دستخوش تلاطم و ناهنجاري ها است، و به سرعت از هم فرو مى پاشد و متلاشى مى شود.[2]
به همين دليل قبل از هر چيز باید به فكر استحكام ريشه اصلى افتاد، و پايه هاى خانواده را بر شالوده قوى و محكم بنا نمود که همان تحكيم روابط میان زوجین است.[3]
در اين نوع زندگى، پيوند وحدت و ارتباط عاطفی آن چنان در ميان زوجین محكم و استوار مى گردد كه هيچ فردى نمى تواند براى خود حساب جداگانه اى باز كند و خود را از نتايج اعمال خوب و بد دیگری جدا فرض كند.[4]
در این میان لزوم تقویت پيوندهاى دوستى و محبت با همسر و ارتقای عواطف در همسرداری غیر قابل انکار است،[5] از سوی دیگر ناديده گرفتن توصيه هاى دينى در ارتباط با اخلاق همسرداری؛ اساس خانواده را متزلزل مى سازد و موجب به هم ريختن نظام خانوادگى مى گردد.[6]
بدین جهت است که در دین اسلام از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام سفارش های بسیاری در زمینه محبت و اظهار علاقه به همسر بیان شده است، که در این نگاشته تبیین آن مسأله مهم با بهره گیری از آموزه های امام صادق علیه السلام به پیروان مذهب جعفری ارائه می شود.[7]
خوش اخلاقی با همسر
حسن خلق مجموعه اى از صفات و برخوردها است که با نرمش و مدارا، گشاده رويى، زبان خوب و اظهار محبت، رعايت ادب، چهره خندان و تحمل و بردبارى در مقابل مزاحمت هاى اين و آن به هم آميخته می شود .[8] به تعبیر امام صادق عليه السلام حسن خلق یعنی با نرمش و مدارا با مردم رفتار مى كنى، و سخن خويش را پاكيزه مى گردانى، و برادرت را با خوش رويى ملاقات مى نمايى».[9]،[10]
لذا بنای خانواده نیز بر اساس محبّت و اخلاق انسانى است، همان گونه كه در قرآن هم آمده است:«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها ...؛[11] و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید»، محبّت و اخلاق انسانى از جمله آيات خدا است که پايه خانواده بر اين امر استوار می شود.[12]
بر این اساس مؤمن به فردی اطلاق می شود که با همسر و فرزند خود خوش اخلاق و خوش برخورد است و امر به معروف و نهى از منكر و ارشاد را با زبان خوب بیان می کند.[13]چرا که زن و مرد در كنار يكديگر آرامش آفرينند و اگر با هم نباشند آرامش نيست، هم چنان که بين زوج و زوجه رياست و حاكميّت نيست بلكه مودّت و رحمت است.[14]
لذا قرآن کریم دستور معاشرت شايسته و رفتار انسانى مناسب با زنان را صادر مى كند[15]که آیۀ «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ؛[16] و با ایشان(زنان) به شایستگی رفتار کنید.» شاهدی بر اين معناست.[17]
در بيانات پيشوايان اسلام نیز به قدرى درباره خوشرفتارى با زنان تأكيد شده كه فرموده اند در برابر آنها حتّى ترشرويى نكنيد: «لا يُقْبَحُ لَها وَجْهاً؛ و هيچگاه با او بد رفتاري نکند.»[18]،[19]
بنابراین اصل و اساس بايد بر محبّت و رأفت با همسر مبتنی باشد، چرا که اگر كار به مسائل حقوقى برسد در نهایت ارکان خانواده تضعیف خواهد شد، زیرا مسائل اخلاقى لطيف ولى مسائل حقوقى خشن است.[20]
لذا اسلام توصيه مى كند كه همه مردان به عنوان يك برنامه اخلاق اسلامى با همه اعضاء خانواده خود از جمله همسر، مبانی اخلاق را رعايت كنند.[21]
امام صادق عليه السلام در این زمینه فرمود:«ثَلَاثَةٌ إِنْ يَعْلَمْهُنَّ الْمُؤْمِنُ كَانَتْ زِيَادَةً فِي عُمُرِهِ وَ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عَلَيْهِ...تَطْوِيلُهُ فِي رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ فِي صَلَاتِهِ وتَطْوِيلُهُ لِجُلُوسِهِ عَلَى طَعَامِهِ إِذَا أَطْعَمَ عَلَى مَائِدَتِهِ وَ اصْطِنَاعُهُ الْمَعْرُوفَ إِلَى أَهْلِهِ؛[22]سه چيز است كه اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندى او از نعمت ها مى شود...طول دادن ركوع و سجده، زياد نشستن بر سر سفره اى كه در آن ديگران را اطعام مى كند و خوش رفتارى اش با خانواده.»[23]
از سوی دیگر سوءخلق از مهم ترين عوامل نفرت و انزجار و پراكندگى است و شخص كه به اين درد بزرگ مبتلا است، غالباً در خانواده منزوى مى شود، و همسر و فرزندان به انحای مختلف از او گریزانند.[24] در حقیقت افراد بد اخلاق و داراى سوء خلق، بلاى عظيمى براى خود و همسرانشان محسوب مى شوند.[25]
عفاف مردانه؛ بهترین راه و رسم همسرداری
از نظر لغت «عفّت » به معنى اقتصار و قناعت كردن است[26]؛ سپس معنى از اين فراتر رفته و به تعبیر راغب: «العفَّةُ حُصول حالة لِلنَّفس تمتَنع بها عن غلبة الشهوة؛[27] عفت حاصل شدن حالتى براى نفس است كه امتناع مى كند به سبب آن حالت از غلبه شهوت» و به تعبير ساده حالت كنترل در مقابل شهوات است.[28]
بنابراين خوددارى از شهوت حرام، از بزرگ ترين و دوست داشتنى ترين مراتب عفّت است. [29]
انسان عفیف به صفت قناعت طبع خواهد رسید، در این صورت عفاف، انسان را از هر ذلّت و پستى مى رهاند، و اگر انسان در هر امرى به جنبه افراط و تفريط تمايل پيدا نكرد نفس او سالم مانده و از گزند مصيبت هاى افراط و تفريط در امان خواهد بود؛هم چون تحقق عفت ورزی مردانه و افزایش رضایتمندی زن و شوهراز زندگی زناشویی.[30]
لذا اهتمام به عفاف و حجاب تنها به زنان اختصاص ندارد بلکه مردان هم باید در کلام، نگاه و رفتار عفاف مردانه داشته باشند؛ چرا که هرچه عفّت بيشتر شود، حيا هم بيشتر مى شود و درجه غيرت هركس به اندازه درجه عفّت اوست و ميزان عفّت هر كس به قدر غيرت اوست.[31]
در اسلام نیز مسأله عفت و پاكدامنى و چشم پوشى از گناه ، به هنگامى كه انگيزه هاى شديد آن در وجود انسان زنده مى شود كمتر از شهادت در راه خدا نیست و اين نشان مى دهد كه اسلام براى مسائل اخلاقى مخصوصاً عفت نفس به ويژه در مقابل انگيزه هاى شديد جنسى چه اندازه اهميت قائل است.[32]
مسأله پاكدامنى و عفت كامل و پرهيز از هر گونه آلودگى جنسى، یکی از ويژگى مؤمنان است، همچنان که در قرآن می خوانیم: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ...؛و آنها كه دامان خود را (از آلوده شدن به (بى عفتى) حفظ مى كنند و تنها آميزش جنسى به همسرانشان دارند، كه در بهره گيرى از آنان ملامت نمى شوند»[33] ،[34]
هم چنین کلام نورانی امام صادق عليه السلام که مى فرمايد: «عُفُّوا عَن نِساءِ الناس تُعَفُّ نساءُكُم؛خود را از زنان و ناموس مردم حفظ كنيد، و چشم طمع به آنها ندوزيد، تا زنها و ناموس شما از چشم طمع ديگران حفظ و مصون گردند».[35]،[36]در امتداد مضامین آیۀ شریفه قرآن، نافی پرده درى بی قاعده انسان در شهوات و موید صیانت از حریم خانواده است.[37]
بی تردید بى بندو بارى در مسائل جنسى، سبب نا امنى زن و فرزند مى شود و چه بسا كه آلودگى به عمق خانه نيز نفوذ كند. بنابر اين هركس كه به اين امور توجه كند، به يقين در كنترل شهوات خويش مى كوشد.[38]
بی شک هنگامی که مردی از منزل خود خارج مى شود، وقتی چشم او به زن زيبایی می افتد؛ البته در وهلۀ نخست وجدانش بيدار و مواظب است كه خلافى از او سر نزند، اما شهوت جنسى او هم آرام نمى نشيند و با وجدان به مشاجره مى پردازد. پس از مدت كمى زد و خورد، وجدان كه قدرت كافى ندارد تسليم مى شود و حق خود را به شهوت واگذار مى كند! و اینچنین يك درد به ساير دردهاى موجود آن خانواده افزوده مى شود![39] حال آنکه اسلام مى گويد كاميابي هاى جنسى اعم از آميزش و لذت گيريهاى سمعى و بصرى و لمسى و روحی و عاطفی مخصوص به همسران است و غير از آن گناه، و مايه آلودگى و ناپاكى جامعه و مایۀ نابودی خانواده است که تحقق این مهم در گرو عفت ورزی است.[40]
مدارا با همسر؛ کلید زندگی شیرین
مدارا كردن با خلق خدا و رفاقت با آن ها ، نشانه روشنى از روح اجتماعى تعليمات اسلام است كه تا چه اندازه مسائل مختلف اخلاقى و روانى را براى هم زيستى مسالمت آميز با مردم مورد توجه قرار داده است.[41]
در این بین رفق و مدارا، اصل و اساس مناسبات زوجین در زندگی زناشویی است. [42] لذا نخستين چيزى كه اهميت و ارزش زندگی مشترک را روشن مى سازد اين است كه كسب غالب ملكات فاضله اخلاقى تنها در خانواده ميسر است و در تنهايى ممكن نيست، زيرا بيشتر اين ملكات مربوط به طرز روابط با يكديگر مى باشد. تواضع و فروتنى و محبت و ايثار و عفو و گذشت و سخاوت و بردبارى و كظم غيظ و عاطفه و ترحم و تملك نفس و... در چگونگى روابط و مناسبات زوجین پيدا مى شود و براى كسب اين فضائل حتماً بايد در ساحت خانواده حاصل شود.[43]
از سوی دیگر انتقام جويى، شيرازه زندگى انسان را به هم مى ريزد، و جان و مال و آبروى او را با انواع خطرات مواجه مى كند، حال آنکه عفو و گذشت ، بر انتقام جويى ترجيح دارد.[44]
اهمیت این مسأله آنچنان است که حتى طلاق و جدايى نیز نباید با نزاع و كشمكش و تحريك روح انتقام جويى باشد، بلكه باید بر مبنای بزرگوارى و احسان و عفو و گذشت ، قرار گيرد، زيرا اگر مرد و زنى نتوانند، با هم زندگى كنند و به دلائلى از هم جدا شوند دليلى ندارد كه ميان آنها عداوت و دشمنى حاكم گردد.[45]
در این بین متأسفانه بسيارند مردانی كه در زندگی و در تعامل با همسر خود با خشونت، بى ادبى، اهانت، تهمت و ... رفتار می کنند و اینگونه همسر خود را در عمل به لجبازى وادار مى كنند، در حالى كه اگر گفت و گو، با ادب، برخورد نيكو و بدون تحقير و توهين باشد، آن زن کلام شوهرش را می پذیرد.[46]
لذا در قرآن کریم می خوانیم :« فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً؛ و اگر از آنها، (به جهتى) كراهت داشتيد، (فوراً تصميم به جدايى نگيريد؛) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد»، به عبارت دیگر حتى اگر به جهاتى از همسران خود رضايت كامل نداشته باشيد و بر اثر امورى آنها در نظر شما ناخوش آيند باشند، فورا تصميم به جدايى و يا بد رفتارى نگيريد و تا آنجا كه در قدرت داريد مدارا كنيد، زيرا ممكن است شما در تشخيص خود گرفتار اشتباه شده باشيد، و آنچه را نمى پسنديد خداوند در آن خير و بركت و سود فراوانى قرار داده باشد.[47]
بنا بر اين تا كارد به استخوان شما نرسد سزاوار است معاشرت به معروف و رفتار شايسته را ترك نكنيد بخصوص اينكه بسيار مى شود كه همسران در باره يكديگر گرفتار سوء ظن هاى بى دليل و حب و بغض هاى بى جهت مى گردند و قضاوت هاى آنها در اين حال غالباً نادرست است، تا آنجا كه خوبى ها در نظرشان بدى و بدى ها در نظرشان خوبى جلوه مى كند، ولى با گذشت زمان و مدارا كردن، تدريجاً حقايق آشكار مى شود.[48]
اين آيه شریفه نشان مى دهد كه اسلام تا چه اندازه به حقوق زن و ضرورت مدارا با همسر اهميّت مى دهد.[49]
لذا در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «وَانْ جَهِلَت غَفَرَ لَها؛يكى از حقوق زن بر مرد اين است كه اگر كار جاهلانه اى انجام دهد او را ببخشد و از او درگذرد».[50]
کلام نورانی آن حضرت نشان از یک حقیقت دارد مبنی بر اینکه افراد با ايمان بايد تا آنجا كه مى توانند در تمام مراحل از محبت و عفو و گذشت دريغ ندارند كه همه اينها وسيله اى است براى تربيت و باز گرداندن آنان به خط اطاعت خداوند.[51]
آری در صورت خطای همسر، باید با او مدارا كرد و او را نصيحت كرده و به او محبّت نمود تا از این طریق زن در پی جبران آن خطا برآید.[52] همانگونه که طرفین نیز باید بدانند مشكلات متعدد در خانواده جز با مدارا كردن و عفو و گذشت و رعايت اصول عدالت، حل نخواهد شد.[53]
تامین سعادت دینی و دنیایی همسر
نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها اشباع غريزه جنسى نيست، بلكه اشتراك در تشكيل زندگى و انس روحى و آرامش فكرى و همكارى در همه شؤون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر امكان پذير نيست.[54]
از نظر اسلام زن و مرد در نظام خلقت، عضو يك پيكرند بنا بر اين پايمال كردن حقوق زن ، تعدى و ظلم به خود خواهد بود.[55] در این میان نگهدارى خويشتن به ترك معاصى و عدم تسليم در برابر شهوات سركش و نیز تأمین سعادت دینی و دنیوی زن در قالب تعليم و تربيت و امر به معروف و نهى از منكر و فراهم ساختن محيطى پاك و خالى از هر گونه آلودگى، در فضاى خانه و خانواده، از جمله مهم ترین وظایف مرد در امر همسرداری است.[56]
لذا در قرآن کریم می خوانیم:« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ ها هستند نگاهداريد»[57]
اين آيه هم وظيفه سرپرست خانواده را نسبت به خانواده تحت سرپرستى خود روشن مى سازد، و هم تأثير تعليم و تربيت را در تقوا و فضائل اخلاقى.[58] زیرا حق زن تنها با تامين هزينه زندگى و مسكن و تغذيه آنها حاصل نمى شود، مهم تر از آن تغذيه روح و جان آنها و به كار گرفتن اصول تعليم و تربيت صحيح است.[59]
از این رو در فرازی از کلام امام صادق علیه السلام می خوانیم:«للمراة علی زوجها ان یشبع بطنها، و یکسو ظهرها، ویعلمها الصلاة والصوم والزکاة ان کان فی مالها حق، ولاتخالفه فی ذلک؛[60] حق زن بر شوهرش این است که او را سیر کند، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را، اگر در مال زن حق زکاتی است به او یاد دهد، و زن نیز در این کارها با او مخالفت نورزد .»[61]
سخن آخر:( عشق به همسر؛ معیار ایمان )
در خاتمه باید تأکید کرد هدف از زندگی زناشوئى به دست آوردن آرامش است؛ اين آرامش و سكونت، منحصر به جنبه جسمانى نيست؛ بلكه جنبه روحانى آن، مهم تر و قوى تر است،[62] ناآرامى هاى روانى و عدم تعادل روحى، و بيمارى هاى گوناگونى كه بر اثر ترك ازدواج و زندگى توأم با تجرّد، براى انسان حاصل مى شود؛ گوياى اين معنى است.[63]
لذا خداوند میان زن و مرد مودت و رحمت را قرار داد،[64] به نحوی که جنس مذكر و مؤنث هر كدام مكمل وجود ديگرى و بر طرف كننده كمبودهاى طرف مقابل[65] و مايه شكوفائى و نجات و پرورش يكديگر مى باشند، به گونه اى كه هريك از آن دو، بدون ديگرى ناقص است، و از اين طريق تكامل مادی و معنوی خويش را باز مى يابند.[66]
لذا اظهار عشق و علاقه به همسر و تبلور محبّت و مودت و سازش میان زن و مرد، انسان را به بالاترين درجات ايمان رهنمون می سازد .[67] همانگونه که امام صادق علیه السلام در فرازی فرمود:«هر قدر ایمان مردی زیادتر باشد، دوستی او نسبت به همسرش بیشتر است.»[68]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] شيوه همسرى در خانواده ؛ ص16.
[2] همان.
[3] همان؛ص17.
[4] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص456.
[5] تفسير نمونه ؛ ج 7 ؛ ص334.
[6] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص382.
[7] همان.
[8] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص147.
[9] بحارالانوار؛ ج 68؛ ص 389؛ ح 42.
[10] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص147
[11] سوره روم؛ آيه 21.
[12] پيام قرآن ؛ ج 2 ؛ ص443.
[13] مشكات هدايت ؛ ص58.
[14] كتاب النكاح ؛ ج 6 ؛ ص114.
[15] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص384.
[16] سوره نساء؛ آيه 19.
[17] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص320.
[18] بحارالانوار؛ ج103؛ ص 254.
[19] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص378.
[20] كتاب النكاح ؛ ج 6 ؛ ص128.
[21] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص321.
[22] كافى؛ ج 4؛ ص 49.
[23] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص321.
[24] اخلاق در قرآن، ج 3، ص 164.
[25] همان ؛ ص163.
[26] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص339.
[27] مفردات؛ ص 339.
[28] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 1، ص 340.
[29] گفتار معصومين(ع) ؛ ج 1 ؛ ص138.
[30] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص349.
[31] گفتار معصومين(ع) ؛ ج 1 ؛ ص139.
[32] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 15، ص: 703.
[33] «إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ».(سورۀ مومنون؛ آیۀ6).
[34] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص309.
[35] بحارالانوار؛ج 71؛ ص 270، ميزان الحكمة؛ ج 6؛ ص 359.
[36] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج 1، ص 349.
[37] همان ؛ ص348.
[38] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص298.
[39] رهبران بزرگ ؛ ص100.
[40] تفسير نمونه ؛ ج 14 ؛ ص443.
[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص277.
[42] همان ؛ ج 10 ؛ ص253.
[43] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص57.
[44] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص429.
[45] تفسير نمونه، ج 2، ص: 204.
[46] مشكات هدايت ؛ ص217.
[47] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص320.
[48] همان؛ ص 321.
[49] كتاب النكاح ؛ ج 6 ؛ ص114.
[50] كافى؛ج 5؛ ص 510.
[51] تفسير نمونه ؛ ج 24 ؛ ص206.
[52] احكام خانواده ؛ ص416.
[53] همان ؛ ص384.
[54] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص587.
[55] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص178.
[56] همان ؛ ج 24 ؛ ص287.
[57] پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص354.
[58] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص170.
[59] تفسير نمونه ؛ ج 24 ؛ ص287.
[60] مستدرک الوسائل؛ ج 14؛ص 243 .
[61] تفسير نمونه ؛ ج 24 ؛ ص287.
[62] پيام قرآن ؛ ج 2 ؛ ص446.
[63] همان ؛ ص446.
[64] آيين رحمت ؛ ص27.
[65] تفسير نمونه ؛ ج 26 ؛ ص18.
[66] پيام قرآن ؛ ج 2 ؛ ص446.
[67] احكام خانواده ؛ ص70.
[68] آيين رحمت ؛ ص27.