واکاوی ابعاد امامت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف از منظر معظم له

واکاوی ابعاد امامت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف از منظر معظم له


مفهوم امامت/ امامت؛ منصبی الهی/ استمرار امامت/ امامت؛ تداوم خط نبوت/ کودک پنج ساله چگونه می‌تواند به امامت برسد؟/ امام زمان چگونه در عصر غیبت، مردم را هدایت می‌کند؟/ ولايت تکويني امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف/ تحقق کامل مفهوم امامت در حکومت جهانی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف‌

پس از شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام در روز هشتم ربيع الأوّل، سال 260ه ق، مقام امامت و رهبرى امّت به فرمان خداوند بزرگ به فرزند ارجمند وى حضرت مهدى عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف ، موعود جهانيان انتقال يافت. روزى كه امام پدر ارجمند خود را از دست داد، سنّ مبارك او از پنج سال تجاوز نمى كرد، چون دشمنان امام در هر لحظه در كمين او بودند و تصميم گرفته بودند كه به هر قيمتى باشد به زندگى او خاتمه دهند، وى به فرمان خداوند از ديدگان مردم غايب گرديد.[1]

 آن حضرت داراى دو غيبت بود؛ غيبت صغرى و كوتاه مدت كه حدود 69 سال طول كشيد. و غيبت كبرى كه با پايان يافتن دوران غيبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.[2]

مفهوم امامت

«امام» به معنى پيشوا و رهبر مسلمانان است، در اصول عقايد شيعه «امام معصوم» به كسى گفته مى شود كه در همه چيز جانشين پيامبر است، با اين تفاوت كه پيامبر مؤسّس مكتب مى باشد، و امام حافظ و پاسدار مكتب است، بر پيامبر صلى الله عليه و آله وحى نازل مى گردد ولى بر امام نه، او تعليماتش را از پيامبر صلى الله عليه و آله مى گيرد، و داراى علم فوق العاده اى است.[3]

از نظر شيعه، امام معصوم تنها به معنى رهبر حكومت اسلامى نيست، بلكه رهبرىِ معنوى و مادى، ظاهرى و باطنى، و خلاصه رهبرى همه جانبه جامعه اسلامى را بر عهده دارد، او پاسدارى عقايد و احكام اسلامى را بدون هيچ گونه اشتباه و انحراف بر عهده دارد و او بنده برگزيده خدا است.[4]

امامت؛ منصبی الهی

با توجه به مفهوم امامت، بدون شك هيچ كس جز خدا و يا پيامبر آن هم به الهام الهى، نمى تواند امام و خليفه را تعيين كند.زيرا شرط امامت داشتن علم وافر به تمام اصول و فروع اسلام است. علمى كه از منبع آسمانى مايه بگيرد و متّكى به علم پيامبر باشد تا بتواند از شريعت اسلام حفاظت كند.[5]

شرط ديگر آن است كه امام عليه السلام معصوم باشد يعنى از هر گونه خطا و گناه مصونيت الهى داشته باشد، تا بتواند مقام امامت و رهبرى معنوى و مادى، ظاهرى و باطنى امت را بر عهده گيرد، و همچنين زهد و پارسايى و تقوى و شهامتى كه لازمه تصدّى اين پست مهم است.[6]

تشخيص اين شرايط مسلماً جز به وسيله خدا و پيامبر امكان پذير نيست، اوست كه مى داند روح عصمت در درون جان چه كسى پرتوافكن است، و اوست كه مى داند حدّ نصاب علم لازم براى احراز مقام امامت، و زهد و وارستگى و شجاعت و شهامت در چه كسى موجود است.[7]

استمرار امامت

همان گونه كه حكمت خداوند ايجاب مى كند پيامبرانى براى هدايت انسان ها بفرستد، حكمتش ايجاب مى كند كه بعد از پيامبران در هر عصر و زمانى، امام و پيشوايى از سوى خدا براى هدايت انسان ها وجود داشته باشد تا شرايع انبيا و اديان الهى را از تحريف و تغيير حفظ كنند، نيازهاى هر زمان را روشن سازند و مردم را به سوى خدا و عمل به آيين پيامبران دعوت نمايند، در غير اين صورت هدف آفرينش انسان كه تكامل و سعادت است عقيم مى ماند، بشر از راه هدايت باز مى ماند، شرايع انبياء ضايع مى گردد و مردم سرگردان مى شوند.[8]

لذا اسلام بدون امامت و رهبرى يك دين جهانى فراگير و خاتم نخواهد شد، دين خاتم بايد همواره پاسخگوى نيازهاى مردم در تمام زمان ها باشد و اين، بدون وجود امامى معصوم در هر زمان امكان پذير نيست.[9]

به همين دليل معتقديم بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در هر عصر و زمانى امامى وجود داشته است، و آیۀ: «يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقينَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! تقواى الهى پيشه كنيد و با صادقان باشيد».[10] مخصوص به زمانی خاص نيست بلکه همراه بودن بى قيد و شرط با صادقان، دليل بر اين است كه در هر عصرى امام معصومى وجود دارد كه بايد از او پيروى كرد، همان گونه كه بسيارى از مفسّران شيعه و اهل سنّت، در تفسير خود به آن اشاره كرده اند.[11]،[12]

به عبارت دیگر دیگر شب خالى از ستاره نمى شود؛ هر زمان که ستارگانى آرام و آهسته غروب مى كنند، ستارگان ديگرى در افق مشرق ظاهر مى شوند؛ اهل بيت پيامبر عليهم السّلام نيز چنين هستند؛ هر امامى چشم از جهان فرو مى بندد، امام ديگرى جاى او را مى گيرد تا نوبت به حضرت مهدى عليه السّلام رسد و با قيام خود جهان را پر از عدل و داد كند.[13]

اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه سلسله امامت گسستنى و تعطيل بردار نيست. به تعبير ديگر، روى زمين از حجّت خدا، هرگز خالى نمى ماند.[14]

امامت؛ تداوم خط نبوت

خداوندى كه نوع بشر را براى پيمودن راه كمال و سعادت آفريده، همان گونه كه بايد براى ارائه طريق، و ايصال به مطلوب پيامبرانى را كه متكى به نيروى وحى، و داراى مقام عصمت هستند مبعوث كند، لازم است براى تداوم اين راه بعد از رحلت پيامبران، جانشينان معصومى براى آنان قرار دهد كه جامعه انسانيت را در مسأله ارائه طريق، و ايصال به مطلوب كمك كند، و به يقين بدون آن، اين هدف ناتمام خواهد ماند. زيرا عقول انسانى به تنهايى براى تشخيص تمام عوامل اسباب پيشرفت و كمال، قطعاً كافى نيست؛ و گاه قشرى از اقشار آن را تشخيص نمى دهند.[15]

آئين انبياء بعد از رحلت آنان ممكن است دست خوش انواع تحريفات گردد پاسدارانى معصوم و الهى لازم است كه از آن پاسدارى كنند؛ و آيين خدا را از تحريف باطل گرايان، دخالت هاى جاهلان و تفسيرهاى صاحبان هوى و هوس بركنار دارند.[16]

اين همان چيزى است كه در حديث معروف اصول كافى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: «انَّ فينَا اهْلَ الْبَيْتِ فى كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْريفُ الْغالينَ، وَانْتِحالُ الْمُبْطلينَ، وَ تَأويلْ الْجاهِلينَ!؛«در ميان ما اهلبيت عليهم السلام در هر نسلى افراد عادلى است كه تحريف غلو كنندگان را از آن (اسلام) نفى مى كنند، و دست بدعت گذارى و دين سازان و اهل باطل را كوتاه، و تأويل و تفسير ناردست جاهلان را كنار مى زنند» (اشاره به امام معصوم عليه السلام است).[17]،[18]

هم چنین تشكيل حكومت الهى كه انسان را به اهدافى كه براى آن آفريده شده است برساند، جز از طريق معصومين عليهم السلام امكان پذير نيست. زيرا حكومت هاى انسانى بنابه شهادت تاريخ، هميشه در مسير منافع مادى افراد يا گروه هاى خاصى سير كرده و تمام تلاش هاى آنها در همين راستا بوده است، و عناوينى مثل دموكراسى پوششى است براى رسيدن به منافع حزبی به نحوی که با همين ابزار مقاصدشان را به شكل مرموزى بر مردم تحميل می کنند.[19]

کودک پنج ساله چگونه می‌تواند به امامت برسد؟

درست است كه دوران شكوفائى عقل انسان معمولًا حد و مرز خاصى دارد ولى مى دانيم هميشه در انسانها افراد استثنائى وجود داشته اند، چه مانعى دارد كه خداوند اين دوران را براى بعضى از بندگانش به خاطر مصالحى فشرده تر كند و در سال هاى كمترى خلاصه نمايد، همانگونه كه براى سخن گفتن معمولًا گذشتن يكى دو سال از تولد لازم است در حالى كه مى دانيم حضرت مسيح عليه السلام در همان روزهاى نخستين زبان به سخن گشود، آن هم سخنى بسيار پرمحتوا كه طبق روال عادى در شأن انسان هاى بزرگسال بود.[20]

در روايتى از يكى از ياران امام جواد محمّد بن على النقى عليه السلام به نام على بن اسباط مى خوانيم كه مى گويد به خدمت او رسيدم (در حالى كه سن امام كم بود) من درست به قامت او خيره شدم تا به ذهن خويش بسپارم و به هنگامى كه به مصر بازمى گردم كمّ و كيف مطلب را براى ياران نقل كنم، درست در همين هنگام كه در چنين فكرى بودم آن حضرت نشست (گوئى تمام فكر مرا خوانده بود) رو به سوى من كرد و گفت: اى على بن اسباط! خداوند كارى را كه در مسأله امامت كرده همانند كارى است كه در نبوت كرده است، گاه مى فرمايد: «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا؛ما به يحيى در كودكى فرمان نبوت و عقل و درايت داديم» و گاه درباره انسان ها مى فرمايد «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ...؛هنگامى كه انسان به حد بلوغ كامل به چهل سال رسيد ...» بنابراين همانگونه كه ممكن است خداوند حكمت را به انسانى در كودكى بدهد در قدرت او است كه آن را در چهل سال بدهد[21]،[22]

از اينجا روشن مى شود اشكالى كه پاره اى از افراد به بعضى از ائمه شيعه كرده اند كه چرا بعضى از آنها در سنين كم به مقام امامت رسيدند نادرست است.[23]

امام زمان چگونه در عصر غیبت، مردم را هدایت می‌کند؟

امام به منزله قلب عالم انسانيّت است تحقق این امر می تواند از طریق ولايت و هدايت هاى تشريعى او باشد يا تكوينى يا هر دو.[24]

منظور از «ولايت تشريعى» همان حاكميت و سرپرستى قانونى و الهى است كه گاه در مقياس محدودى است مانند ولايت پدر وجد بر طفل صغير، و گاه در مقياس بسيار وسيع و گسترده است، مانند ولايت امام بر تمام مسائل مربوط به حكومت و اداره كشور اسلامى.[25]

سپاس خداوندى كه انسان را نهاد و فطرتى پاك عطا فرمود تا همواره در جستجوى حق باشد و هيچ گاه از توفيق هدايت محروم نساخت؛ خدايى كه هيچ گاه انسان را تنها نگذارد و از آغاز غيبت مهدى فاطمه عليه السلام با اشاره حضرتش، هدايت تشریعی بشر را به نحو خاص و عام بر عهده فقها گذاشت، همان فقهاى وارسته اى كه عمر خود را وقف راه خدا كردند.[26]

لذا هر چند امام مهدى عليه السلام آشكارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غيبت صغرى، به وسيله نوّاب خويش متكفّل هدايت تشریعی پيروان مكتب اهل بيت بود و مشكلات علمى و فقهى آنان را حل مى كرد. از جمله آنها، مى توان به پاسخ امام عليه السلام به پرسش هاى «اسحاق بن يعقوب» در زمينه هاى گوناگون اشاره كرد[27] و همچنين مى توان از توقيع مفصّلى كه امام عليه السلام در پاسخ به سؤالات نماينده مردم قم، جناب محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر حميرى صادر نمود، ياد كرد.[28]،[29]

آری اين غيبت تا مدّتى طورى بود كه شيعيان خاصّ آن حضرت مى توانستند مسائل مورد نياز خود را به وسيله چهار نماينده خاصّ وى از حضرتش سؤال كنند و پاسخ آنها را بطور كتبى دريافت نمايند. اين جريان تا سال سيصد و بيست و نه [30]هجرى قمرى ادامه داشت و نمايندگان چهارگانه آن حضرت، يكى پس از ديگرى اين مقام و منصب را حفظ نموده و با درگذشت آخرين نماينده وى، نيابت و نمايندگى خصوصى پايان يافت و هدایت تشریعی یعنی اداره امور شيعيان و بيان حلال و حرام و رسيدگى به خصومات و اختلافات و كلّيّه شؤون زندگى مردم به فقهاى بزرگ شيعه كه نمايندگان عامّ آن حضرت هستند واگذار گرديد و به نيابت خصوصى كه فردى بطور معيّن نماينده امام گردد، خاتمه داده شد.[31]

ولايت تکويني امام زمان عليه السلام

البته مسأله امامت و رهبرى تنها يك مسأله دينى و تشريعى نيست، بلكه مجموعه جهان آفرينش و تكوين را نيز زير بال و پر خود گرفته و خداوند بزرگ، امام كل جهان هستى و مجموعه هاى مختلف آن است، و همه آن را رهبرى و هدايت و تدبير مى كند.[32]

لذا يك رهبر بزرگ آسمانى خواه پيامبر باشد يا امام ، علاوه بر تربيت تشريعى كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادى صورت [33]مى گيرد، يك نوع تربيت روحانى و از راه نفوذ معنوى در دل ها و فكرها دارد كه مى توان آن را تربيت تكوينى نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نمى كند بلكه تنها جاذبه و كشش درونى كار مى كند.[34]

منظور از هدايت تكوينى به زبان ساده آن است كه امام هر چند در پس پرده غيبت باشد، امّا با روح و جان ما در تماس است و آن را پرورش مى دهد. اگر مردم به سراغ امام بروند از عنايات و بركات آن حضرت به صورت ناخودآگاه بهره خواهند برد. عقربه هاى قطب نما را هر كجا بگذاريم به سمت قطب شمال و جنوب جذب مى شود. يعنى يك قطب مغناطيسى در شمال و جنوب وجود دارد كه عقربه قطب نما را به خود جذب مى كند، مشروط بر اين كه عقربه قطب نما سنخيّتى با قطب مغناطيسى داشته باشد، وگرنه جذب نمى شود.[35]

 قطب عالَم امكان و قلب مقدّس آقا امام زمان عليه السلام، نيز نيروى جاذبه اى قوى دارد، كه عقربه هاى قلب هاى خالص شيعيان را به خود جذب مى كند. بياييد بين عقربه قلبمان و نيروى جاذبه آن حضرت سنخيّتى ايجاد كنيم، تا مجذوب حضرت ولىّ عصر عليه السلام گرديم كه در اين صورت بركات آن حضرت را حس خواهيم كرد و بر اثر اين جذابيّت تكوينى، هر روز نورانيّت تازه اى احساس مى كنيم؛ يا مشكلات شخصى يا اجتماعى ما برطرف مى شود، يا مسائل مبهم با عنايت آن حضرت روشن مى گردد.[36]

هدايت تكوينى امام زمان عليه السلام حلّال بسيارى از مشكلات شيعه در طول تاريخ بوده است؛ علماى دين با تمسّك به عنايت امام زمان عليه السلام و استفاده از هدايت هاى تكوينى آن حضرت از تنگناهايى كه گرفتار آن شده بودند، خود را رها مى كردند.[37]

به عنوان مثال مرحوم علّامه بحرالعلوم رحمه الله ساليانى در مكّه مكرّمه زندگى مى كرد، و بر اثر علم و دانش وافرى كه داشت سؤالات هر يك از مذاهب اسلامى را مطابق مذهبشان جواب مى داد. سؤالات شيعيان را بر اساس فقه اهل بيت عليهم السلام، و حنفيان را مطابق نظرات ابوحنيفه، و شافعيان را طبق فتواى شافعى، و مالكيان را با استفاده از آراى مالك، و حنبليان را برگرفته از كتاب هاى احمد حنبل پاسخ مى داد.[38]،[39]

يكى از دوستان علّامه چنين نقل مى كند:«سيّد، بسيار دست و دل باز بود. يك روز نزد او رفتم تا از وى كمك بگيرم.گفت: فعلًا دستم خالى است، مهلتى بده تا فرجى حاصل شود. هر روز جهت طواف خانه خدا و نماز طواف به مسجدالحرام مشرّف مى شد، سپس به منزل برمى گشت و به سؤالات مردم پاسخ مى داد. روزى پس از بازگشت از مسجدالحرام مشغول استراحت بود، كه خبر دادند آقايى دم در حياط با شما كار دارد. از جا پريد و با سر و پاى برهنه به استقبال او رفت، و با احترام وى را به داخل منزل دعوت كرد، و او را بالاى اطاق نشاند، و به من فرمود: بيرون اطاق منتظر باش! نمى دانم چه سخنانى ميان آن آقا و علّامه ردّ و بدل شد.

 امّا هنگامى كه آقا تشريف برد و علّامه با نهايت احترام وى را بدرقه كرد، مرا صدا زد و گفت: اين حواله را بگير، و به مسجدالحرام برو، در كنار كوه صفا تاجرى هست، حواله را به او بده، و هر چه داد بگير و اينجا بياور»؛ حواله را گرفته و به آدرس مذكور مراجعه كردم، و حواله را به آن تاجر دادم. تاجر حواله را گرفت و آن را بوسيد و بر روى سر نهاد. سپس گفت: «به تنهايى نمى توانى آنچه حواله شده را ببرى، برو كمك بياور». رفتم و كمك آوردم، تاجر كيسه هاى سنگينى از درهم و دينار تحويل داد، كه به اتّفاق آن شخص آنها را به منزل علّامه بردم. روز بعد با خود گفتم: بروم ببينم اين تاجر كه بود؟ امّا هنگامى كه به آن مكان مراجعه كردم، نه از تاجر خبرى بود و نه از آن مغازه اثرى! آنجا بود كه متوجّه شدم اين كمك ها و دستگيرى هاى علّامه از كجا حواله مى شود».[40]،[41]

آرى، هدايت هاى تكوينى امام زمان عليه السلام باعث توفيقات فراوان علّامه بحرالعلوم رحمه الله شده بود.[42] به راستی آيا تعجّب دارد اگر وجود امام عليه السلام در زمان غيبت با امواج جاذبه معنوى خود افكار و جانهاى زيادى را كه در دور يا نزديك قرار دارند هدايت كند، و از سرگردانى رهايى بخشد؟[43]

حال اگر ما نیز مايلیم عقربه هاى دل خود را مجذوب آن قطب عالم امكان کنیم، و هدايتهاى تكوينى آن حضرت شامل حال ما گردد، بايد عقربه دلمان را هم سنخ آن حضرت كنيم، تا مشمول اين شعر شويم:[44]

هر دم عنايت هاى تو                    نور و هدايت هاى تو

لطف و كرامت هاى تو                 مى تابد اندر روح و تن [45]

سخن آخر:( تحقق کامل مفهوم امامت در حکومت جهانی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف)

 در خاتمه باید گفت گسترۀ امامت محدود به مكان و زمان خاصى نبوده، بلكه رسالت پيامبر «صلى الله عليه و آله» و امامت امامان «عليهم السلام» جهانى و جاودانى است[46]، لذا تجلی کامل امامت حضرت مهدى عجل الل تعالی فرجه الشریف،  اقامه «حكومت واحد عدل جهانى» است؛ همان چيزى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و همه امامان معصوم در صدد آن بودند؛ و شرايط خاص زمان و مكان اجازه وصول به آن را نداد؛ هر چند پايه گذارى هاى لازم براى اين كار انجام گرفت.[47]

لذا هنگامى كه امام غايب از نظرها و حاضر در قلب ها، حضرت مهدى عليه السلام ظاهر شود امامت را به معناى كامل در اختيار خواهد گرفت، و سراسر كره زمين را زير پرچم اسلام خواهد برد، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ؛[48] تا آن(اسلام) را بر همه آيين ها غالب گرداند». برنامه آن حضرت تحقّق عدالت، آزادى، رفاه، آرامش، امنيّت خواهد بود و در يك جمله، همه چيز در حكومت آن حضرت تحقّق خواهد يافت.[49]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص218.

[2] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص104.

[3] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص237.

[4] همان ؛ ص238.

[5] همان؛ص239.

[6] همان.

[7] همان.

[8] اعتقاد ما ؛ ص75.

[9] آيات ولايت در قرآن ؛ ص57.

[10] سورة توبه؛ آيه 119.

[11]  فخر رازى بعد از بحث فراوانى درباره اين آيه چنين مى گويد: آيه دليل بر اين است كه هر كس جايز الخطاست واجب است همگام و پيرو كسى باشد كه معصوم است و معصومين همان ها هستند كه خداوند آنها را« صادقين» ناميده، پس اين سخن دليل بر اين است كه واجب است بر هر جايزالخطايى كه همگام و همراه با معصوم باشد تا« معصوم از خطا» جايزالخطا را از خطا باز دارد، و اين معنى در همه زمان هاست و مخصوص به زمانى نيست و دليل بر اين است كه در هر زمانى معصوم از خطايى وجود دارد( تفسير كبير؛ ج 16؛ ص 221).

[12] اعتقاد ما، ص: 76.

[13] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 4، ص: 371.

[14] همان.

[15] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص40.

[16] همان.

[17]  اصول كافى؛ ج 1؛ص 32( ب صفة العلم؛ ح 2).

[18] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص40.

[19] همان؛ص41.

[20] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص27.

[21]  نور الثقلين؛ ج 3؛ ص 325.

[22] تفسير نمونه ؛ ج 13 ؛ ص28.

[23] همان.

[24] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص389.

[25] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص154.

[26] احكام خانواده ؛ ص15.

[27] اعلام الورى؛ طبرسى؛ ص 453- 452.

[28]  الغيبه؛ ص 236- 229.

[29] دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص 105.

[30] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص218.

[31] همان؛ ص 219.

[32] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص28.

[33] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص230.

[34] همان؛ ص 231.

[35] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص196.

[36] همان.

[37] همان.

[38] همان؛ ص 197.

[39] همان.

[40]  منتهى الآمال عربى؛ ج 2؛ ص 788، بحارالانوار؛ ج 53.

[41] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع)، ص: 198.

[42] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص234.

[43] همان.

[44] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص198.

[45] همان.

[46] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص201.

[47] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص5.

[48] سوره توبه؛آيه 33.

[49] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص195.

captcha