آخرین ماه ذى القعده ازسال 220 هجرى قمرى مصادف است با روز شهادت امام نهم ، امام محمّدتقى عليه السلام، كه به زهر «معتصم عبّاسى» در بغداد مسموم و شهيد گشت در حالى كه بيش از 25 سال از عمر مباركش نمى گذشت؛ بدن مطهّر آن حضرت را به كاظمين كه نزديك بغداد است آوردند و در كنار جدّ بزرگوارش امام موسى بن جعفر عليهما السلام به خاك سپردند.[1]
در این میان سیطرۀ مشكلات اقتصادى بر کشور ما را بر آن می دارد تا با بهره گیری از آموزه های ائمۀ اطهارعلیهم السلام در راستای رفع این مشکلات گام برداریم[2] به ویژه آنکه نظام اقتصادی اسلام مجموعهای از رفتارها و روابط اقتصادی است که هم اصول راهبردی آن برگرفته از کتاب و سنت است و هم مبانی فکری و اخلاقی و اهداف آن آسمانی و الهی است که ازجمله راهبردهای مهم در آن، مسئله اقتصاد مقاومتی است؛ لذا میبینیم راهکارهای تحقق آن در منابع اسلامی موردبررسی قرارگرفته است.[3]
بیشک سعادت و پیروزی مادی و معنوی جوامع بشری بدون اقتصاد غنی و سالم ممکن نیست، همانگونه که ریشه مهم نابسامانیهای یک جامعه را نیز باید در مسائل اقتصادی آن جست وجو کرد.[4]
لذا منابع اسلامی موضوعات و مصادیق مختلف اقتصاد مقاومتی از قبیل قناعت، زهد، پرهیز از اسراف و تبذیر، تولید و خودکفایی را موردتوجه قرار داده و بیان نموده و برنامههای اسلام در تحقق این موضوع کاملاً کاربردی و عینی است.[5]
از سوی دیگر نیز شاهدیم دشمنان برای اینکه در مسائل اقتصادی، ما را بهزانو دربیاورند توطئههای مختلفی را چیدهاند، برای نمونه تحریم و انحصارطلبی که باید به جنگ با آنها رفت و در برابر آنها ایستادگی کرد، ازاینجهت باید از همه امکانات برای تحقق اقتصادی مقاومتی بهره گرفت.[6]
در این زمینه بازشناسی راهکارهای تقویت اقتصاد، اصلی راهبردی و نیازمند تلاشی همگانی است. اینچنین است که ضرورت بهرهگیری از مصادیق ملموس تعلیمات روایات اسلامی و مسائل عینی و مصداقی اقتصاد مقاومتی در سیره ائمه معصومین علیهمالسلام بهویژه سیره امام جوادعلیهالسلام باید بیشازپیش موردتوجه قرار گیرد که در صورت تحقق این مهم، مردم به خودآگاهی دست خواهند یافت و جامعه در شرایط سخت و بحرانی، زندگی قابلقبول خواهند داشت.[7]
اصلاح الگوی مصرف؛ نقطۀ شروع اقتصاد مقاومتی
هرگاه مواهب مادّى دنيا ابزارى براى وصول به آخرت و كمك به نيازمندان و حمايت از ضعفا و ترويج و تحكيم پايه هاى حق و عدالت باشد، چيزى بهتر از آن نيست و اگر در مسير اسراف و تبذیر و گناه و حرص و جمع مال بدون ملاحظه حلال و حرام مصرف گردد چيزى بدتر از آن نيست .[8]
لذا در محيطى كه بر طبل حرص، لذت جويى، منفعت طلبى، سودپرستى و مصرفِ بيشتر كوبيده مى شود، به يقين فضيلت، تقوا، اخلاق و دگردوستى جايى ندارد، چرا كه از درختى كه ريشه هايش لذت جويى و ساقه هايش سودپرستى است و با آب مفاخره و مصرف گرايى آبيارى مى گردد، ميوه اى جز تبعيض، شكاف طبقاتى و آسيب هاى اجتماعى نخواهد روييد و هرگز نمى توان چيدن ميوه عدالت و نوع دوستى و اخلاق و معنويت را از آن انتظار داشت.[9]
از این رو كسانى كه اسراف و تبذير مى كنند، و يا بخيل هستند، يا نعمت هاى الهى را وسيله فخر فروشى بر ديگران قرار مى دهند، يا بر اثر نعمت مست مى شوند و طغيان مى كنند، همه آنها ناسپاسند، و در طريق كفران نعمت گام بر مى دارند، به عكس آنها كه نعمت هاى الهى را كتمان نمى كنند، و آشكار و پنهان انفاق مى نمايند و با گسترش نعمت، تواضع آنها در مقابل خالق و خلق بيشتر مى شود و سعى دارند نعمت ها همه در جاى خود مصرف شود، و چيزى از آن ضايع نگردد، آنها بندگان شكرگزارى هستند و شايسته فزونى نعمت.[10]
اینگونه است که امام جواد علیه السلام در فرازی نورانی می فرماید:« نِعْمَةٌ لاتُشْكَرُ كَسِیَّئَة لاتُغْفَرُ ؛خدمت و نعمتی كه مورد شكر و سپاس قرار نگیرد همانند خطای غیرقابل بخشش است.»[11] ،[12]
زیرا شكرگزارى همان قدردانى از نعمت است، خواه در عمل باشد يا به وسيله زبان و يا به قلب، و كفران و ناسپاسى نعمت، بى اعتنائى به نعمت ها، تحقير و تضييع آنها است و عدم توجه به صاحب نعمت.[13]
و مهمترين بخش شكرگزارى همان شكر عملى است، چه بسيارند كسانى كه با زبان شكر خدا مى گويند، ولى در عمل كفران مى كنند.[14] ومنظور از «شكرگزارى و عدم كفران » در روایت امام جواد علیه السلام، آن است كه هر نعمتى را درست به جاى خود مصرف كنيد و در راه همان هدفى كه براى آن آفريده شده ايد به كار گيريد.[15]
و از آنجا كه به اصطلاح «تُعرف الأشياء بأضدادها» كفران نعمت كه مقابل آن است، به سوء استفاده از نعمت و صرف آن در هدفى كه براى آن خلق نشده، تفسير شده است، هرگونه بهره گيرى انحرافى و سوء استفاده از نعمت، كفران نعمت است و اسراف، تبذير و مانند آن نيز از مصاديق كفران نعمت اند.[16]
از سوی دیگر انسان سپاسگزار، قدر نعمت را مى داند و از آن حمايت و حفاظت مى كند، بيهوده آن را در جايى مصرف نمى كند و ديگران را از آن بهره مند مى سازد، از اسراف و تبذير مى پرهيزد و سعى دارد با اجراى قسط و عدل، رضاى خداوندى را كه بخشنده آن نعمت است به دست آورد.[17]
بنابراين، شكر نعمت مى تواند عامل مؤثرى در تحقق عدالت و تحقق اقتصاد پایدار و كفران نعمت مى تواند يكى از عوامل فقر و فروپاشی اقتصاد کشور محسوب شود، مخصوصاً اگر اين كفران، با اسراف و تبذير و صرف نعمت در موارد نامناسب همراه باشد و ديگران هيچ گونه در آن سهيم نشوند.[18] حال آنکه از نظر اسلام هرگونه مصرفى كه در نعمت هاى الهى بخواهد صورت بگيرد (از اطعام و لباس و سوخت، وسايل زندگى و مسكن، حتى انفاق و نفقه) بايد همراه با اعتدال و ميانه روى باشد و انسان حدّ و اندازه را نگه دارد و از افراط (اسراف) و تفريط (بخل امساك) بپرهيزد.[19]
تولید و اشتغال دو رکن اساسی در اقتصاد مقاومتی
انسان برخلاف بيشتر حيوانات، غالباً احتياجات خويش را به طور آماده از طبيعت دريافت نمى كند، بلكه با تصرّف و تغيير در طبيعت و انجام كار، روى آن به نيازهاى خويش دست مى يابد. خواه آن كار به صورت تبديل شى ء به شيئى باشد، يا جابجايى كالا از نقطه اى به نقطه ديگر. در علم اقتصاد به مجموع عملياتى كه طىّ آن، شكل نخستين مواد، تغيير مى يابد و يا جابجا مى شود «توليد» ناميده مى شود.[20]
به بيان ديگر «توليد» عبارت است از فعاليتى كه با به كارگيرى و سازماندهى سلسله عوامل و نهاده هايى همچون سرمايه و منابع طبيعى، به ايجاد كالا و خدمات مى انجامد.[21]،[22]
بنابراین يك اقتصاد سالم بايد بر اساس حكومت «كار» بنيان شود، نه بر اساس حكومت سرمايه!در صنعت، كشاورزى، دامدارى و تجارت سالم همه جا كار بايد حكومت كند.[23]
لذا اسلام «كارِ» انسانِ توليد كننده را ملاك مالكيّت ثروت هاى طبيعى قرار داده و اين كارگر است كه مى تواند از راه كار مباشرى، مالك آنها شود.[24]
با دقت در اين امر، امتياز اقتصاد اسلامى از اقتصاد سرمايه دارى و اشتراكى شناخته مى شود، زيرا در نظام سرمايه دارى، سرمايه و ابزار، اساسِ مالكيّت است و كارگر در رديف ابزار توليد قرار دارد؛ ولى در نظام اقتصادى اسلام، كارِ كارگر، ملاك مالكيّت در ثروت هاى طبيعى است و براى ابزار و سرمايه در آن، سهمى نيست.[25]
اینگونه است که اسلام به كار و توليد، ارزش واقعى بخشيد و از طريق آموزه هاى تربيتى و فرهنگى خاص خود، شرايط لازم را جهت توليد و بهره بردارىِ صحيح از طبيعت، فراهم ساخت و همگان را به تشريك مساعى در آن فرا خواند.[26]
دليلش هم روشن است، زيرا اسلام، خواهان عزت و استقلال جامعه اسلامى است ، و هرگونه تسلّط بيگانه و وابستگى به آنان را مردود مى داند، و بنابر اصل محكم نفى سبيل: «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»[27]، و برترى اسلام:«الإسلام يعلو و لايُعلى عليه»[28]، طبيعى است كه، توليد انواع فرآورده هاى مادى و فيزيكى از يك طرف و تربيت نيروهاى متخصص انسانى ومجهز شدن به آخرين دستاوردهاى علمى بشر از سوى ديگر، در سرلوحه آموزه هاى دينى اين آيين آسمانى قرار گيرد، لذا پس از ظهور اسلام، در پرتو تعليمات آن، تمدن بزرگ اسلامى به سرعت، شكل يافت و سطح وسيعى از جغرافياى آن روز را در بر گرفت.[29]
اسلام با ترويج فرهنگ توليد و كار، و ارزش گذارى معنوى بر فعاليت هاى توليدى، زيرساخت هاى فكرى بشر را در موضوع كار و توليد، چنان اوج داد كه «كار و توليد» در رديف يكى از عبادت ها قرار گرفت [30]، و كرامت و مقام انسان نزد خداوند به آن گره خورد، و تلاش جهت توليد و كار، به مثابه جهاد در راه خداوند قلمداد شد، و بالاخره پيامبر اين آيين پاك پس از بوسيدن دستان پينه بسته كارگرى، فرمود: «هذه يدٌ لا تمسّها النار؛ اين دستى است كه آتش دوزخ به آن نمى رسد».[31]،[32]
در اين بينش، انسان هاى بيكار، سربار جامعه معرفى شدند، و افزون بر سقوط معنوى و تزلزل موقعيت اجتماعى شان، دور از رحمت خدا به شمار آمدند.[33]
فعاليت هاى توليدى در سيره اولياى دين، كه به طور گسترده و چشمگير در تاريخ، انعكاس يافته، در شكل گيرى اين بينش، نقش بسزايى ایفا می کند.[34]
در سيره امامان معصوم در اشتغال به توليد، تصوير روشنى از جايگاه توليد در بينش اسلامى ديده مى شود كه بستر فكرى و فرهنگى مناسبى را در جامعه نسبت به امر توليد و جايگاه والاى آن فراهم مى كند.[35]
در این زمینه امام جواد علیه السلام پیرامون پذیرش مسئولیت و رسالت سنگین انسان در تولید و اشتغال فرمود؛رحمت خدا بر پدرم علی بن موسی الرضا (ع) باد که چه نیک و پرمعنا فرمودند:«از آن بپرهیز که با وجود توانایی درانجام دادن کار، مسامحه کنی...»[36]،[37]
و یا در روایتی دیگر از آن حضرت می خوانیم که فرمودند: «سستی و تنبلی، کلید غم و بدبختی است و نیازمندی و فقر با ناتوانی و تنبلی همراه و ثمره آن نابودی و بدبختی است. آن که طلب و تلاش نکند، چیزی نمی یابد و به فساد کشانده می شود».[38]
کلام امام علیه السلام نشان می دهد رشد اقتصادی در گرو تلاش و كوشش است و موانع مادى آن نيز تنبلى است.[39]لذا پيشوايان اسلام براى اينكه سرمشقى به ديگران بدهند در بسيارى از موارد كار مى كردند. كارهايى سخت و توانفرسا. پيامبران پيشين نيز از اين قانون مستثنا نبودند. از چوپانى گرفته، تا خيّاطى و زره بافى و كشاورزى ابا نداشتند.[40]
هم چنین ائمۀ معصومین علیه السلام براى تعميم و توسعه كار و تعظيم مقام کار و كارگر شخصاً و با دست خويش كار مى كند آنهم كارهائى كه شايد امروز بسيارى از افراد آنرا دور از شأن خود مى پندارند و حقير و كوچك مى شمارند.[41]
اینچنین است که امام جواد علیه السلام مانند پدران گراميش به كار و كوشش و زراعت نيز مى پرداخت و در مدت پانزده سالى كه در مدينه حضور داشتند، به كشاورزى در باغستان ها و نخلستان ها و صدقات جاريه جدش امام موسى كاظم علیه السلام به کشاورزی مشغول بودند.[42]،[43]
خودکفایی اقتصادی و عزت طلبی ؛ نقشۀ راه اقتصاد مقاومتی
روشن است كه اگر انسان در زندگى قانع باشد هرگز نياز ندارد كه سر در پيش هركس خم كند، تملق بگويد، تعريف و تمجيد بى جا كند و عزت و كرامت خود را پايمال سازد.[44]ولى اگر قناعت به كنار رفت و انسان زندگى پرزرق و برق را براى خود انتخاب نمود، اداره كردن چنين زندگى اى غالباً با عزت و سربلندى ميسر نيست؛ يا بايد آلوده به انواع گناهان شود و از طرق مشروع و نامشروع كسب درآمد كند و يا سر در پيش اين و آن خم كند.[45]
لذا امام جواد علیه السلام در این زمینه می فرماید: «عِزُّ الْمُؤْمِنِ اسْتِغْنَاهُ عَنِ النَّاسِ؛ عزّت مؤمن از بى نيازى او از مردم است»[46]
در تعمیم این روایت می توان به استقلال و خودكفايى اقتصادى اشاره کرد كه خود يكى از اهداف اقتصاد مقاومتى است، و شكى نيست كه با توجه به کلام نورانی آن حضرت علیه السلام وابستگى يك كشور به ديگر كشورها تهديد جدى براى امنيّت اقتصادى آن محسوب مى شود خصوصاً اگر اين وابستگى در حوزه كالاهاى اساسى چون گندم و ساير ارزاق عمومى قرار گيرد، دراين صورت است كه كشور وابسته، پيوسته در معرض تعرّض و فشار اقتصادى قرار دارد چون مجبور است كه در فعاليت هاى كلان اقتصادى از سياست هاى كشور متبوع، پيروى كند.[47]
با همۀ این تفاسیر تأسف آور است که بسيارى از كشورهاى اسلامى تعليمات اسلام را در مباحث اقتصادى رها كرده و چشم و گوش بسته راه مكتب هاى اقتصادى غرب را كه به تمام معنى مادى است پيش گرفته، و ضربات سنگينى بر پايه هاى اقتصاد كشور خود وارد ساخته، وابستگى شديدى به آنها پيدا كرده اند، همان وابستگى اقتصادى كه سرچشمه وابستگى هاى فرهنگى و سياسى و در واقع نوعى بردگى گرديده است واين دردى جانكاه و مصيبتى بزرگ براى عالمان اسلام است.[48]
در تبیین این مدعا باید گفت از یک سو اقتصاد ايران اسلامى به شدّت متّكى بر درآمدهاى نفتى است و ثانياً عمده فعاليّت آن واردات كالا و خدمات از كشورهاى ديگر است؛بنابراين، اقتصاد ما هنوز سلامتى كامل خود را به دست نياورده، و روشن است كه چنين اقتصادى عوارض و پيامدهاى متعدّدى به دنبال خواهد داشت.[49]
از سوی دیگر جهان سرمايه دارى با تمام قوا مى كوشد ملت هاى مستضعف را «برده اقتصادى» خود سازد[50]مهم آنست كه ما چشم و گوش خود را باز كنيم فريب آب و رنگ مكتب ها، تيترها و شعارها، و مانند آنرا نخوريم، و خود را به دام اين استعمار و آن استعمار نيفكنيم.[51]
در این میان بهترين خط اقتصادى براى ما و همه ملل آزاده جهان كه مى خواهند مستقل و آزاد زندگى كنند، و زير سلطه هيچ ابرقدرتى نباشند، همان خط معروف نه شرقى و نه غربى است خطى كه ما را به ترك هر گونه وابستگى دعوت مى كند، خطى كه ما را بسوى خودكفائى در تمام زمينه ها پيش مى برد، خلاصه خطى كه به ما اجازه مى دهد خودمان باشيم، و نه بيگانه از خود.[52]
ما بهترين راه رسيدن به خط را در اقتصاد اسلام مى دانيم، اقتصادى كه تمام ويژگي هاى ضد استعمارى در آن نمايان است و از هر گونه گرايشى به اقتصادهاى استعمارى شرق و غرب خالى است.[53]
بی شک آنها كه هر روز قرار داد تازه اى كه ما را به غارتگران جهانى وابسته تر مى ساخت منعقد مى ساختند. زنجيرهاى وابستگى را سال به سال محكم تر مى نمودند.[54]حال آنکه جوامع اسلامى بايد بكوشند هر چه بيشتر، غنى و بى نياز گردند، به مرحله خود كفائى برسند و روى پاى خود بايستند و شرف و عزت و استقلال خود را بر اثر فقر، فداى وابستگى به ديگران نكنند و بدانند خط اصيل اسلام اين است.[55]
سخن آخر:(جایگاه سخاوت در اقتصاد مقاومتی)
آثار مثبت «سخاوت» در زندگى فردى و اجتماعى انسان به ویژه در قوام اقتصاد مقاومتی غیر قابل انکار است.[56] سخاوت و كرم سبب مى شود انسان حتى وسائل مورد نياز خود را به ديگران ببخشد و خود به كمترين مواهب حيات قناعت كند.[57]
لذا «سخاوت » فاصله طبقاتى جامعه را كم مى كند و از اين طريق ناهنجاري هاى ناشى از فاصله طبقاتى را از بين مى برد و يا كاهش مى دهد. آتش كينه هاى محرومان را خاموش مى كند و حسّ انتقام جويى را در آنان تضعيف مى نمايد و از اين طريق پيوندهاى اجتماعى را محكم مى سازد.[58]
در سوی دیگر بخل قرار دارد بدین نحو که كه انسان حاضر نباشد چيزى از مواهب خداداد را در اختيار ديگران بگذارد، هرچند امكانات او بسيار بيش از نيازهاى او باشد، لذا بخل سبب نفرت مردم از بخيل مى شود و افراد نزديك و دور از او فاصله مى گيرند زيرا بخيل ناله مستمندان را مى شنود و چهره رقت بار آنها را مى بيند و در عين حال به آنها كمكى نمى كند و اين مايه قساوت است. [59]
هم چنین بخل سبب مى شود كه بسيارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت كنز و اندوخته در آيد در حالى كه گروه هايى در جامعه ممكن است به آن نياز داشته باشند.[60]
باید دانست مردمى كه بخل سراسر وجودشان را گرفته، و همه چيز را براى لذّت شخصى خود مى طلبند در برابر هجوم مشكلات و جنگ اقتصادی دشمن، سخت آسيب پذيرند، چرا كه هر فردى در آن جامعه تنها است و ايستادن افراد تنها در مقابل مشكلات، بسيار مشكل است.[61]
در حالى كه اگر روح همبستگى و سخاوت و فتوّت در ميان آنها حاكم باشد، هر فردى به زمين مى افتد، ديگران به يارى او مى شتابند و در چنين جامعه اى هيچ كس خود را تنها نمى بيند، و در برابر هجوم مشكلات زانو نمى زند.[62]
نمى توان انكار كرد كه در بعضى از مواقع بحران های شدید اقتصادی در جامعه پيدا مى شود كه اصل عدالت با تمام اهميتى كه در اداره جامعه بشرى بلكه در نظم تمام جهان آفرينش دارد به تنهايى كارساز نيست بلكه نياز به احسان و ايثار و جود دارد. مانند موارد بحرانى كه بيت المال جوابگوى نيازهاى مستمندان و دردمندان و آسيب ديدگان نيست و بايد افراد متمكن دست سخاوت را از آستين فتوت بيرون آورند و مشكلات را حل كنند.[63]
در چنین شرايط كه جان عده اى با خطر جدى مواجه می شود اصل سخاوت تبديل به يك واجب شرعى و انسانى مى شود و حتى حكومت اسلامى باید مردم را به انجام آن مجبور سازد.[64]
لذا در روایتی از امام جواد علیه السلام می خوانیم:« اِنّ للهِ عِباداً یَخُصُّهُم بِالنِّعَمِ وَ یُقِرُّها فیهِم ما بَذَلُو، فَإذا مَنَعُوها نَزَعَها عَنهُم وَ حَوَّلَها إلی غَیرِهِم؛خداوند را بندگانی است که آنان را مخصوص به نعمتها می سازد و نعمتها را در میان آنان پایدار می کند، تا وقتی که بخشش کنند. پس هر گاه از بخشش نعمت ممانعت کنند، نعمت را از آنان پس می گیرد و به دیگران می دهد.»[65]،[66]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص829.
[2] بازاريابى شبكه اى ؛ ص96.
[3] متن پیام حضرت آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی به همایش اقتصاد مقاومتی؛18/2/1397.
[4] همان.
[5] همان.
[6] همان.
[7] همان.
[8] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص116.
[9] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص57.
[10] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص88.
[11] بحارالأنوار، ج ۶۸ ، ص ۵۳ ، ح ۶۹.
[12] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص88.
[13] همان.
[14] همان.
[15] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص136.
[16] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص182.
[17] همان.
[18] همان.
[19] همان؛ ص183.
[20] همان ؛ ص320.
[21] ر. ك: فرهنگ اصطلاحات كار و تأمين اجتماعى؛ ص 118، مبانى و اصول علم اقتصاد؛ ص 142.
[22] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص320.
[23] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص130.
[24] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص318.
[25]همان.
[26] همان ؛ ص321.
[27] سورۀ نساء؛ آيه 141.
[28] شرح مسلم نووى؛ ج 11؛ ص 52، فتح البارى؛ ج 9؛ ص 370، عوالى اللئالى؛ ج 1؛ ص 226.
[29] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص321.
[30] ر. ك: مسند احمد؛ ج 3؛ ص 147، صحيح بخارى؛ ج 3؛ ص 66، مستدرك الوسائل؛ ج 13؛ ص 460.
[31] اسدالغابة؛ ج 2؛ ص 269.
[32] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص25.
[33] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص321.
[34] همان؛ص322.
[35] همان.
[36] اصول كافى؛ ج 2؛ ص 185.
[37] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص321.
[38] همان.
[39] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص132.
[40] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص169.
[41] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص26.
[42] ر.ک: تحليلى از زندگانى و دوران امام محمدتقى علیه السلام؛ ص 482.
[43] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص26.
[44] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص231.
[45] همان.
[46] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص101.
[47] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص141.
[48] همان؛ ص18.
[49] بازاريابى شبكه اى ؛ ص96.
[50] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص8.
[51] همان.
[52] همان.
[53] همان.
[54] همان ؛ ص6.
[55] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص368.
[56] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص394.
[57] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 12 ؛ ص37.
[58] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص395.
[59] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 12 ؛ ص37.
[60] همان.
[61] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص97.
[62] همان.
[63] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص486.
[64] همان؛ ص 487.
[65] کشف الغمّه، ج2، ص 346.
[66] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 15، ص 487.