ممكن است براى همگان اين سؤال پيش آيد كه سخن از انتظار در آينده جهان بشريّت، چه نتيجه اى براى امروز ما مى تواند داشته باشد؟ حال آنکه امروز با هزاران مشكلات و گرفتارى دست به گريبانيم و بايد براى پيروزى بر اين مشكلات بينديشيم، ما را با فردا و مقوله ی انتظار چه كار؟ آينده بالاخره خواهد آمد، خوب باشد يا بد، آنها كه تا آن روز زنده اند از مواهبش برخوردار مى شوند، و آنها كه نيستند خدا رحمتشان كند! به هر حال، اين مسأله اثر مثبت و سازنده اى در زندگى امروز ما ندارد![1]
لیکن اين سخن را كسانى می گويند كه هميشه با ديد سطحى حوادث را مى نگرند، و تصوّر می كنند امروز از ديروز و فردا جدا است؛ و جهان را مركّب از واحدهاى پراكنده و از هم گسسته مى پندارند.[2]
ولى با توجّه به اين كه ريشه هاى «حوادث امروز» در گذشته است و آينده را هم از امروز بايد بسازيم، و اين كه توجّه به يک آينده «تاریک»[3]يا «درخشان» انعكاس فورى در زندگى امروز و موضع گيرى هاى مادر برابر حوادث دارد، روشن مى شود كه ما به خاطر امروز هم كه باشد بايد گذشته و آينده را مورد بررسى دقيق قرار دهيم و بزودى خواهيم ديد چه اندازه سازنده است اين انتظار بزرگ.[4]
عجیب تر این است که برخی مکاتب فکری نه تنها جنبه مثبت اين قضيّه را منكر شده اند بلكه تصريح كرده اند كه در انتظار چنان آينده اى بودن، اثرات منفى در كارکرد نيروهاى اجتماعى امروز دارد و آنها را كند مى سازد! لذا معتقدند ايمان به وجود یک آينده روشن، بازتابى از محروميّت هاى طبقه شكست خورده است كه غالباً در شكل مذهبى خود نمايى كرده است.[5]
از سوی دیگر نیز عدّه اى كوته فكر از مسأله انتظار سوء استفاده كرده و به عنوان اين كه ما منتظر چنان ظهورى هستيم تمام مسئوليّتها را از دوش خود برداشته و به جاى همه آنها، مسأله انتظار را در سطح زبان محدود کرده اند.[6]
البته وجود این شائبه ها به نوبه ی خود، نشان دهنده ی ظرفیت بی بدیل اصل انتظار در زندگی جوامع بشری و نیز وسعت معنا و مفهوم آن است؛ از این رو تبیین حقیقت معنی انتظار[7] می تواند در رفع شهبات موجود و بر طرف شدن هر گونه سوء تفاهم نقش کلیدی ایفا کند.[8]
سیری در مفهوم انتظار
«انتظار» از مادّه «نَظَر» معمولًا به حالت كسى گفته مى شود كه از وضع موجود ناراحت است و براى ايجاد وضع بهترى تلاش مى كند.[9]
فى المثل بيمارى كه انتظار بهبودى مى كشد، يا پدرى كه در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بيمارى و فراق فرزند ناراحتند و براى وضع بهترى مى كوشند. همچنين تاجرى كه از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادى مى باشد اين دو حالت را دارد «بيگانگى با وضع موجود» و «تلاش براى وضع بهتر».[10]
بنابراين، مسأله انتظار حكومت حق و عدالت «مهدى» عليه السلام و قيام مصلح جهانى در واقع مُركّب از دو عنصر است، عنصر «نفى» و عنصر «اثبات».[11]
عنصر نفى همان بيگانگى با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهترى بودن است. اگر اين دو جنبه در روح انسان به صورت ريشه دار حلول كند، سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد.[12]
اين دو رشته اعمال عبارتند از: ترك هر گونه همكارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد و حتى مبارزه و درگيرى با آنها؛ از يك سو و خودسازى و خوديارى و جلب آمادگى هاى جسمى و روحى و مادى و معنوى براى شكل گرفتن آن حكومت واحد جهانى و مردمى؛ که هر دو قسمت آن سازنده و عامل تحرك و آگاهى و بيدارى است.[13]
فطرت؛ نقطه ی آغاز انتظار
انسان به حكم نداى خرد، و الهام فطرت، به آينده اى روشن مى نگرد، آينده اى كه با امروز فرق بسيار خواهد داشت، و از اين همه تيره روزی ها در آن اثرى نخواهد بود.[14]
در این بین مسأله انتظار ظهور يك حكومت بزرگ جهانى كه صلح و امنيت و آرامش و عدالت و پاكى را در همه دنيا گسترش دهد عكس العمل عوامل سخت اجتماعى و ناكامى ها نيست، بلكه ريشه عميقى در اصيل ترين ابعاد روح انسانى دارد؛ به تعبير ديگر اين انتظار از درون فطرت و روان آدمى مى جوشد و از ذات انسان سرچشمه مى گيرد.[15]
فطرت، همان الهام و درک درونى است كه نياز به دليل ندارد، يعنى بدون استدلال و برهان، انسان آن را پذيرا مى شود و به آن ايمان دارد.[16] اینگونه الهامات باطنى نه تنها در مسئله خداشناسى، بلكه در تمام اعتقادات مذهبى مى تواند رهنمون ما باشد، و در معنای انتظار نیز فطرت نقش بنیادین ایفا می کند.[17]
اينگونه الهامات درونى غالباً «غريزه» ناميده مى شود؛ بازتاب غرائز گاهى چنان شگفت انگيز است كه انسان را با تمام وسائل صنعتى پيشرفته و ابزارهاى دقيق الكترونيكى اش، در برابر آن وادار به اظهار عجز مى كند.[18]
گفتنی است همان گونه كه دلائل عقلى و منطقى به انسان جهت مى دهد در درون جان او نيز كششها و جاذبه هايى وجود دارد كه براى او تعيين جهت مى كند. فلسفه وجودى غریزه این است كه در مسائل حياتى انسان هميشه نمى تواند به انتظار عقل و منطق بنشيند، چرا كه اين كار گاهى سبب تعطيل هدف هاى حياتى مى شود، مثلا اگر انسان براى خوردن غذا، يا آميزش جنسى، بخواهد از منطق «لزوم تداوم نسل از طريق توالد و تناسل» الهام بگيرد و طبق آن حركت كند، بايد مدتها پيش از اين نوع او منقرض شده باشد، ولى غريزه و جاذبه جنسى از يكسو و اشتها به تغذيه از سوى ديگر او را به سوى اين هدف مى كشاند، و هر قدر هدفها حياتى تر و عمومى تر باشد اين جاذبه ها نيرومندتر است![19]
لذا غریزه در قالب فطرت در انسان به صورت آگاهانه عمل می کند يعنى اين جاذبه درونى در عقل و انديشه اثر مى گذارد و او را وادار به انتخاب طريق مى كند.[20]
اینگونه است که خدا گرايى و خدا پرستى به صورت یک فطرت در درون جان همه انسانها قرار دارد و یا «حس راستى» سر چشمه انواع علوم و دانشها قرار می گیرد و «حس نيكى» انسان را به سوى مفاهيم اخلاقى همچون عدالت و شهامت و فداكارى و مانند آن سوق می دهد؛ هم چنین «حس زيبايى» انسان را به سوى هنرهاى اصيل، زيبایی ها، ادبيات و مسائل ذوقى جذب مى كند، و گاه سر چشمه تحولهايى در زندگى فرد و جامعه مى شود.[21]
حال علاقه انسان به پيشرفت و تكامل، به دانايى و زيبايى، به نيكى و عدالت، علاقه اى است اصيل، هميشگى و جاودانى؛ و انتظار ظهور یک مصلح بزرگ جهانى آخرين نقطه اوج اين علاقه است .[22]
در امتداد فطرت می توان به به عشق عمومى به عدالت جهانى اشاره کرد، زيرا همه مردم دنيا با تمام اختلاف هايى كه دارند، بدون استثنا، به صلح و عدالت عشق مى ورزند، ما همه فرياد مى زنيم و در اين راه تلاش می كنيم و صلح و عدالت جهانى را با تمام وجود خود مى طلبيم.[23]هر عشق اصيل و فطرى حاكى از وجود معشوقى در خارج و جاذبه و كشش آن است.[24]
حال چگونه ممكن است خداوند اين عطش را در درون جان انسان آفريده باشد و چشمه اى كه او را از اين نظر سيراب كند در خارج موجود نباشد؟[25]اين جاست كه مى گوييم فطرت و نهاد عدالت طلب آدمى به وضوح صدا مى زند كه سرانجام صلح و عدالت همه جهان را فرا خواهد گرفت، و بساط ظلم و ستم و خودكامگى برچيده خواهد شد، و بشريّت به صورت يك كشور و در زير یک پرچم با تفاهم و پاكى زندگى خواهد كرد.[26]
اینگونه است که همۀ فرق اسلامى و دیگر ادیان توحیدی و غیر توحیدی بدون استثناء در انتظار قيام يك مرد بزرگ انقلابى از دودمان پيامبر به نام «مهدى عجّل الله تعالی فرجه الشریف» هستند؛ رهبرى كه به سوى هدف و برنامه وسيع انقلابى اش هدايت شده و به همين دليل قادر به هدايت و رهبرى دگران است.[27]
با این تفاسیر اين عقيده ريشه دار در ضرورت انتظار منجی موعود عجّل الله تعالی فرجه الشریف را نمى توان ساده فرض كرد يا صرفاً يك عادت يانتيجه يك تلقين دانست، بلكه اينگونه عقايد ريشه دار كه ميان افراد عمومى و جاودانى است نشانه فطرى بودن يك مسأله است. زيرا تنها فطرت و غريزه است كه مى تواند در برابر طوفان شديد گذشت زمان و تحولات اجتماعى و فكرى مقاومت كند و همچنان پا بر جا بماند. نه عادات و رسوم و تلقين ها.[28]
جهان در انتظار عدالت، عدالت در انتظار مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف
در نظر مادّى گرايان آينده جهان تاریک است و در هر زمان هر احتمال خطرناكى وجود دارد.[29] حال آنکه نظام آفرينش به ما اين درس را مى دهد كه جهان بشريّت بايد سرانجام به قانون عدالت تن در دهد و تسليم نظم عادلانه و مصلح پايدار گردد.[30]
عدالت در اينجا به معناى وسيع كلمه يعنى قرار دادن هر چيزى در جاى خود به كار رفته است كه هم عدالت درباره بندگان را شامل مى شود و هم عدالت و نظم را در مجموعه جهان هستى.[31]
البته تحقق این مهم در گرو افزایش سطح شعور اجتماعى در جهان است؛ یعنی زمانی که مردم مى بينند توزيع ظالمانه ثروت به شكل كنونى در یک سوى دنيا مردمى بسیار مرفّه زندگى مى كنند و در طرف ديگر، مردمى از گرسنگى، همچون برگهاى زرد پائيزى روى زمين مى ريزند؛[32] که در نهایت با آشكار شدن عكس العملهاى نامطلوب وضع موجود، و بالا رفتن سطح شعور عمومى، به مرحله یک «ضرورت» خواهد رسيد و انقلاب و دگرگونى حتمى خواهد بود.[33]
بنابراين، انتظار در حقیقت خود آگاهى مردم جهان است كه با كاربرد نيرومند خود، مردم جهان را خواه ناخواه، به سوى يك زندگى آميخته با صلح و عدالت؛ پيش مى برد، و پايه هاى يك حكومت جهانى را بر اساس طرح تازه اى مى چيند.[34]
البته برای آنکه جوامع بشری به چنين مرحله اى برسد بايد آنچنان وسايل آموزش و تربيت در آن وسيع و گسترده و همگانى باشد که از روح «خودآگاهى» و «خوديارى» عمومى در سطح جهان احیاء گردد که این امر نیز نیازمند نيرومندترين مراكز فرهنگى و وسايل ارتباط جمعى، و جامعترين كتب و مطبوعات، و مانند آن است.[35]
آری با این کیفیت باید جهان در انتظار مصلحى بزرگ باشد كه با يك انقلاب صحنه عالم را به نفع حق و عدالت دگرگون سازد؛و حضرت مهدى حجة بن الحسن عليه السلام بتواند به هنگام آمادگى كافى در جهان پرچم عدالت را برافرازد و با استمداد از اصول معنوى و ايمان؛ جهانى آباد و مملوّ از صلح و عدالت را بسازد.[36]
عقلانیت؛ نشانه ی واقعی انتظار
توجّه به اين واقعيّت فطرى كه عقل و خرد، ابرهاى تيره و تار يأس و بدبينى را از آسمان روح انسان دور ساخته، و او را براى آينده روشنى بسيج و آماده مى كند. غیر قابل انکار است؛ زیرا نيروها را آماده تر، افكار را بيدارتر، آمادگی ها را فزونتر، انقلاب ها را سريعتر، عشق ها را آتشينتر؛ و راه را براى رسيدن به یک جامعه انسانى به معنى واقعى كلمه هموارتر مى سازد؛ جامعه اى كه بيدادگری ها همچون آتش آن را نسوزاند، تبعيض ها همچون موريانه آن را از درون نپوساند؛ و بى عدالتي ها آن را به كام نابودى نكشاند.[37]
شايد اين كه انسان معلومات فطرى اش محدودتر از بسيارى از جانداران ديگر است به اين خاطر است كه سهم عظيم او از نيروى عقل، كمبودهاى او را در همه زمينه ها جبران مى كند؛ و اين چراغ مى تواند ما را در مسيرى كه در پيش داريم موفق گرداند.[38]
از سوی دیگر ما خواهان بقا هستيم و براى آن تلاش مى كنيم، منتها هنوز سطح آگاهى جوامع بشری به آن حد نرسيده كه بدانيم ادامه راه كنونى منتهى به فنا و نابودى ما مى شود؛ ولى كم كم به عقل مى آیيم، و اين درك و رشد فكرى براى ما حاصل مى گردد.[39] لذا هيچ عاقلى بى هدف گام بر نمى دارد، و هر حركتى كه در پرتو عقل و علم انجام گيرد در مسير هدفى قرار خواهد داشت.[40]
بر مبنای عقلانیت، بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى، و اين بر خلاف سنّت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسانها است؛ بنابراين، هيچ دليلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حقّ و عدالت، ترقّى و پيشرفت جامعه متوقّف گردد، و يا عقب نشينى كند، عقب گرد و گذشته گرایى با چنان پيشرفت و جهشى متناسب نيست.[41]
به عنوان نمونه یکی از شاخصه های مهم عقلانیت در اصل انتظار بهره گیری از صنايع كنونى است که بسيارى از گره ها را از زندگى انسانها گشوده است، لیکن اين جنبش صنعتى و تكامل تكنولوژى الزاماً بايد از یک صافى دقيق بگذرد تا جنبه هاى ناسالم و زيانبخش آن حذف گردد، و سرانجام در مسير منافع انسانها و صلح و عدالت بسيج شود.[42]
لذا بدون رهبرى عقل كارى از حس ساخته نيست، اين رهبرى را در چند چيز مى توان خلاصله كرد «اصلاح، تجريد، تعميم، كلى گيرى و قانون سازى»[43]
بنابراین برای تحقق انتظار عقلانی قبل از هر چيز باید توانست بار سنگين اصلاحات وسيعى را در جهان بدوش بكشیم، و اين در درجه اوّل محتاج به بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پياده كردن آن برنامه عظيم است، تنگ نظرى ها، كوته بينى ها، كج فكرى ها، حسادت ها، اختلافات كودكانه و نابخردانه و به طور كلى هرگونه نفاق و پراكندگى با موقعيت منتظران واقعى سازگار نيست.[44]
نكته مهم اين جاست كه منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى را داشته باشد، بايد حتماً در صف اصلاح طلبان قرار گيرد.[45]
براى تحقق بخشيدن به چنين انقلابى مردانى بسيار بزرگ و مصمم و بسيار نيرومند و شكست ناپذير، فوق العاده، پاك و بلندنظر، كاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است و خودسازى براى چنين هدفى مستلزم به كار بستن عميق ترين برنامه هاى اخلاقى و فكرى و اجتماعى است، اين است معناى انتظار واقعى در ساحت عقلانیت.[46]
سخن آخر:( انتظار ظهور حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف نویدبخش صلح و امنیت است)
در خاتمه باید گفت در جهانی که شور و شر از در و دیوارش می بارَد و همه از ظلم و جور و ستم خسته شده اند و رهبر و راهنمایی می جویند انتظار و امید ظهورش نوید بخش امن و امان و صلح و عدالت است، همه هر یک به نحوی در انتظار آن نجات دهنده بزرگ به سر می برند و یاد او مایه آرامش دل ها و زدودن زنگار یأس و نومیدی و حرکت به سوی خودسازی و فراهم ساختن زمینه های ظهور او است.[47]
البته اگر انسان ها انتظار مصلح بزرگى را مى كشند كه جهان را پر از صلح و عدالت و نيكى و داد كند دليل بر آن است كه چنان نقطه اوجى در تكامل جامعه انسانى امكان پذير و عملى است كه عشق و انتظارش در درون جان ماست.[48]
عموميّت اين اعتقاد در همه مکاتب نيز نشانه ديگرى بر اصالت و واقعيّت آن است زيرا چيزى كه زاييده شرايط خاص و محدودى است نمى تواند اينچنين عمومى باشد. تنها مسائل فطرى هستند كه از چنين عموميّتى برخوردارند؛ و اينها همه نشانه آن است كه از زبان عواطف و سرشت آدمى اين نغمه در جان او سرداده شده كه سرانجام مصلحى بزرگ جهان را زير پرچم صلح و عدالت قرار خواهد داد.[49]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص89.
[2] همان.
[3] همان.
[4] همان؛ ص 90.
[5] همان.
[6] همان.
[7] پيام قرآن، ج 9، ص 416.
[8] همان.
[9] لغات در تفسير نمونه ؛ ص76.
[10] همان.
[11] همان.
[12] همان؛ ص 77.
[13] همان.
[14] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص62.
[15] مسئله انتظار ؛ ص15.
[16] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص47.
[17] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص313.
[18] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 48.
[19] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص422.
[20] همان.
[21] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص426.
[22] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص87.
[23] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص313.
[24] همان.
[25] همان.
[26] همان؛ ص 314.
[27] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص133.
[28] معاد و جهان پس از مرگ ؛ ص144.
[29] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص312.
[30] همان ؛ ص316.
[31] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص488.
[32] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص37.
[33] همان.
[34] همان.
[35] همان ؛ ص83
[36] اسلام در يك نگاه ؛ ص68.
[37] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص 60.
[38] همان ؛ ص48.
[39] همان ؛ ص23.
[40] همان ؛ ص234.
[41] همان ؛ ص243.
[42] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص244.
[43] معماى هستى ؛ ص121.
[44] مسئله انتظار ؛ ص41.
[45] همان.
[46] همان.
[47] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛2/5/1389.
[48] مسئله انتظار ؛ ص14.
[49] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص 89.