بی تردید استکبار سرچشمه بدبختيهاى بزرگى است كه در جهان انسانيّت رخ داد.[1] صفت رذيله استكبار سبب شد كه برخی قدرت های غربی خود را قوى ترين موجود جهان بدانند و حتّى قدرت خدا را فراموش كنند و ميان خود و حقّ مانع بزرگى ايجاد كنند.[2]
لذا بسيارى از جنگها و خونريزى ها و ويرانى های جوامع بشری از تكبّر و استكبار سرچشمه مى گيرد، زیرا گروهى خودخواه زمام امور كشورهاى جهان را به دست گرفته اند و هر يك مى خواهد بر ديگران برترى جويى كند و همين امر سبب شده است، خونهاى بى گناهان در اين راه ريخته مى شود و خانه ها ويران مى گردد.[3] که این رویکرد قدرت های استكباری در واقع جنگ با خدا محسوب مى شود.[4]
حال آنکه حصول حيات طيبه و تحقق جامعه اى قرين با آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، دوستى، تعاون و مفاهيم سازنده انسانى ، و رهایی از نابسامانيها ، درد و رنجهايى كه بر اثر استكبار و ظلم و طغيان و هوا پرستى و انحصارطلبى به وجود مى آيد و آسمان [5]زندگى را تيره و تار مى سازد[6] تنها ناظر به مسئله مبارزه با استكبار است.[7] لذا مى بينيم همه پيامبران بزرگ مخصوصا پيامبر اسلام ص با چنين نظامى شديدا مبارزه پى گير و مستمر داشته اند.[8]
از این جهت باید در راستای ارائۀ راهكارهاى عملى در استکبار ستیزی تلاش کرد زیرا هنگامى كه مسلمانان در این زمینه موفق عمل کنند تدريجاً خواهند توانست بر اهداف و توطئه های قدرت های استکباری فائق آیند.[9]
تأملی در مفهوم استکبار
راغب در مفردات مى گويد: كبر و تكبر و استكبار معانى نزديك به هم دارد، سپس مى افزايد: «استكبار» دو معنا دارد نخست اين كه انسان تلاش و كوشش كُند كه بزرگ شود و به اصطلاح شرايط لازم را براى بزرگى از هر نظر آماده كند اين استكبارى است ممدوح، ديگر اين كه بزرگى را بخود ببندد بى آن كه شايسته آن باشد، و اين مذموم است و در قرآن مجيد از آن مذمت شده، چنانكه درباره شيطان مى خوانيم: «أَبَى و استْكْبَرَ؛ او از سجده كردن بر آدم ابا كرد و تكبر نمود»[10]،[11]
واژۀ استکبار در قرآن مجيد در مقابل ضعفا قرار گرفته است که ، اشاره به برترى جويى آنها به خاطر قوت جسمانى يا مال و ثروت بوده است[12] لذا نقطه مقابل استكبار، استضعاف است و به معناى ضعفى است كه از سوى [13] مستكبران بر گروهى تحميل مى شود، و آنها را به ناتوانى مى كشانند.[14]
اعلام برائت از دشمنان اسلام؛ راهبرد همیشگی در استکبار ستیزی
استكبار و غرور هميشه يكى از موانع مهم راه حق بوده و ثمره شوم آن ، در تمام طول تاريخ بشر در زندگى افراد بى ايمان و قدرت های زورگو قابل مشاهده است.[15]
زیرا هرگاه حجاب استكبار بر چشم دل انسان بيفتد، حق در نظر او باطل و باطل حق جلوه مى كند.[16] اینگونه است که «استكبار» سبب «كفر و بى ايمانى و لجاجت و انعطاف ناپذيرى در برابر حق » است. [17]
واژه «متكبر» نیز هر چند به تمام كسانى كه خود بزرگ بين هستند اطلاق مى گردد، ولى بیشتر منظور كسانى است كه در برابر دعوت انبياء به آئين حق ، استكبار جستند، و از پذيرش دعوت آنها سر باز زدند.[18]
با نگرشى به قرآن درمى يابيم كه به مانع بودن روحيه استكبارى براى پذيرش حق اشاره كرده و مذمت مى نمايد: «افَكُلّما جاءَكُم رَسُولٌ بِما لا تَهْوى انْفُسُكُم اسْتَكْبَرتُم فَفَريقاً كَذَّبْتُم وفَريقاً تَقْتُلُونَ»[19]؛ آيا هر پيامبرى كه برخلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خداوند آورد، استكبار كرده و از امرش سرپيچى مى نمائيد و گروهى را تكذيب كرده و گروهى را مى كُشيد، در آيه فوق «تَقْتُلون» با صيغه مضارع آورده شده كه نشانه استمرار است، يعنى يك يا دو پيامبر را نكشتند، بلكه بر اين كار استمرار داشتند.[20]لذا خوى استكبار و عدم تسليم در برابر حق سبب مى شود كه آنها دائما حالت انكار و نفى به خود بگيرند.[21]
با این تفاسیر تولى و تبرى نسبت به دوستان خدا و دشمنان حق لازم است؛[22] در واقع، قطع علاقه و پيوند با دشمنان حق [23]و جهاد و مبارزه با قدرت های استکباری [24] و اقتداء به نيكان و پاكان و اولياء اللَّه و در يك جمله «حُبّ فِى اللَّهِ وَ بُغْضّ فِى اللَّهِ؛ دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا»[25]،[26] يكى از اصول اساسى اسلام است.[27]
بى شك اين اهمّيّت به خاطر آثار مثبتى است كه پيوند دوستى با اولياء اللَّه و دوستان خدا، و بيزارى از دشمنان حق ، دارد؛ اين آثار مثبت هم در قدرت ايمان ظاهر مى شود و هم در تهذيب اخلاق، و هم در پاكى اعمال و تقوا.[1]
از سوی دیگر شاهدیم دشمنان حق با تمام اختلافى كه با هم دارند دست به دست هم داده اند تا در برابر نظام اسلامی توطئه كنند؛ لذا هدف شوم آنها، از هم گسيختن نظام جامعه اسلامى است از این رو باید در برابر آنان ايستاد.[28] حال چه ظلمى از اين بالاتر كه انسان با پيوند دوستى با بيگانگان و دشمنان حق ، هم به خويشتن ستم كند و هم به جامعه اى كه تعلق به آن دارد، و هم به فرستاده خدا![29]
در حالی که پيكار با دشمنان حق از نشانه هاى بارز ايمان ثابت قدم محسوب می شود .[30] اینچنین است که عاشقان شهادت در راه حق و كسانى كه در سطح بالايى از معرفت قرار دارند جنگ با دشمنان حق را به مثابۀ شربت گوارايى می بینند و همچون تشنه كامان به دنبال آن مى روند که مسلماً حساب آنها از حساب توده مردم جدا است.[31]
جهاد علمی؛ مهمترین راهبرد در استکبار ستیزی
«علم مايه حيات اسلام و ستون ايمان است!»[32] اسلام و ايمان بدون علم، مرده اى بيش نيست، زيرا اسلام بدون علم را هر لحظه كه دشمن اراده كند، مى تواند از دست چنين شخصى بگيرد، زيرا تنها اسلحه اى كه مى تواند اين گوهر گرانبها يعنى اسلام را حفظ كند، علم است و او از ابتدا خلع سلاح شده، و لذا گرفتن اسلام و ايمان او بسيار راحت است، چنان كه گرفتن يك جواهر از درون مشت يك مرده چنين است![33]
در اينجا گسترش علم بر گسترش نيروى جسمانى، مقدم داشته شده، زيرا شرط اول علم و آگاهى است.[34]و با «دانايى و توانايى» و «علم و قدرت» عليرغم ميل باطنی قدرت های غربی می توان بر دشمنان نظام اسلامی پيروز شد.[35]
به ویژه انکه بايد مراقب دام هاى دشمن در اين زمينه بود؛ دشمن با انواع حيله ها سعى مى كند جوامع اسلامى را به وابستگى و فقر علمی بكشاند و از طريق تشويق به مصرف گرايى وروى آوردن به زندگى تجملى و عقب نگه داشتن از علم و دانش و ايجاد مرض خود كم بينى، نقشه شوم خود را پياده كند.[36]
در حالی که وسعت وجودى انسان در پرتو علم و قدرت شکل می گیرد و هر قدر اينها افزوده شود هستى انسان گسترده تر مى شود.[37]لذا با علم و تدبير می توان نقشه صحيح براى پيكار با دشمن را ترسیم کرد[38] اینگونه است که اگر نیروهای انسانی کوچک به هم پيوستند دنيا را تكان مى دهند. نه تنها در ميدان نبرد با دشمن سدّ عظيمى ايجاد مى كنند، بلکه در عالم اقتصاد و علم و دانش نيز سبب پيشرفت هاى عظيمى مى شوند.[39]
از این رو می گوئیم هر علمى كه رافع نياز مردم باشد و براى فرد و جامعه مفيد باشد، تحت علم نافع است. بنابراين علم پزشكى، كشاورزى و صنعت و نیز دانش های بنیادین و فن آوری هسته ای ، در كنار علم توحيد ، فقه و اخلاق علم نافع است و عدم فراگیری اين علوم مستلزم وابستگى اقتصادى و علمی و بالاخره وابستگى سياسى است، به ویژه آنکه استكبار جهانى ابتدا تكنولوژى خود را مى فرستد و سپس تكنسين و مستشار روانه كرده و به دنبال آن فرهنگ و سيستم سياستگذارى را وارد مى كنند در اين صورت چنان مسلط بر منابع اقتصادى و فرهنگى جوامع ضعيف مى شود كه اگر مخالفت در بُعد سياسى با آنها شود با دست خود به گلوى صنعت آن كشور فشار مى آورد و ديگر وسائل مورد نياز آن كشور را قطع و بايكوت اقتصادى مى نمايد. [40]
لذا بايد در راستای استقلال علمی نظام اسلامى کوشید كه اين مى تواند پشتوانه استقلال سياسى نظام باشد.[41] چقدر نازيباست ملّتى اين چنين، و آئينى آن چنان، که در ميدان علم و دانش عقب بمانند و نيازمند ديگران و حتى وابسته به آنها شوند.[42]
بنابراین بر احاد جامعۀ اسلامی فرض است با جان، مال، علم و دانش و خلاصه، تمام استعدادها و توان خويش از اسلام در برابر استکبار دفاع كنند، تا ان شاء اللَّه فرداى قيامت سرافراز باشند و شرمنده پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمۀ معصومین(علیهم السلام) نگردند.[43]
مقابله با جنگ نرم(جهاد فرهنگی)؛ مصداق بارز استکبار ستیزی
توجّه به مسائل دنياى جديد و مسائل تازه اى كه در تبادل فرهنگها و برخورد فرهنگ اسلامى با تمدّن جديد غرب به وجود آمد از جمله مهمترین مسائل در مبارزه با استکبار به شمار می آید.[44]حال آنکه بعضى خيال مى كنند كه جهاد فقط با جان است در حالى كه جهاد با تهاجمات فرهنگى دشمن از مصاديق بارز جهاد است.[45]
قدرت های غربی مى خواهند به هر قيمتى شده، فرهنگ خودشان را بر ما تحميل كنند. به عنوان نمونه آنچه كه آنها به زنان داده اند، فقط آزادى جنسى است و اين تاج افتخارى است كه بر سر زنان زده اند، چه داعى دارد كه ما به خواسته آنها تن دهيم و فقط همين نخواهد بود، چون وقتى ما «الف» را گفتيم تا آخرِ «ياء» را از ما مى خواهند.[46]لذا سيل تهاجم فرهنگى غرب نبايد ما را مرعوب سازد، و تصوّر كنيم ما بايد خود و احكام دين خود را بر فرهنگ آنها تطبيق دهيم؛ زيرا فرهنگ غرب گام به گام جوانان را به سوى ابتذال كامل پيش مى برد، و آنها را از درون تهى مى سازد، و به اين ترتيب هر گونه مانع را كه بر سر راه مطامع آنهاست بر مى دارد.[47]
از جمله مصادیق مبارزه با استکبار عدم تشبّه به كفّار است؛ در اموزه های روایی به دفعات آمده است كه خود را شبيه به دشمن نكنيد، بعضى مطلق است و بعضى مصداق مشخص مى كند كه غذاى آنها را نخوريد و لباسى كه آنها مى پوشند نپوشيد؛ يعنى يك مسلمان بايد سعى كند كه در همه چيز استقلال داشته باشد و الا اگر در بعضى موارد وابسته باشد اين باعث مى شود كه با آمدن كفّار در جامعه اسلامى، فرهنگ آنها هم وارد جامعه شود و جامعه اسلامى را از داخل تهى كند.[48]
در این میان مقام و موقعيت نخبگان فرهنگی علما و فقهای اسلامی در مواجهه با جنگ نرم ، برتر و بالاتر از افسران و مرزدارانى كه در برابر هجوم دشمنان اسلام پيكار ميكنند شمرده شده است و اين بخاطر آن است كه آنها نگهبانان عقائد و فرهنگ اسلامند در حالى كه اينها حافظ مرزهاى جغرافيايى هستند، مسلما ملتى كه مرزهاى عقيده اى و فرهنگى او، مورد حملات دشمن قرار گيرد و نتواند بخوبى از آن دفاع كند در مدت كوتاهى از نظر سياسى و نظامى نيز شكست خواهد خورد.[49]
امر به معروف و نهی از منکر؛ راهکاری موثر در استکبارستیزی
از سوی دیگر دولت های استکباری، دين را از حوزه اجتماعی عقب راندند و به مسائل فردى منحصر کردند. فرهنگ امروز غرب ، بر اساس تحوّل، تطوّر و مبارزه با سنن دينى مسيح پى ريزى شده است، ستيز با دين هدفى است كه سكولاريزم در پرتو اصول خود آن را محقق کرده است. [50]
لذا در عصر و زمان کنونی مزرعه دين نيازمند آبيارى به وسيله امر به معروف و آفت زدايى با نهى از منكر است و اگر از اين دو اصل مهم غفلت شود، خطرات و آفات جامعه اسلامى را با هجوم فرهنگ ضدّ دينى غرب تهديد خواهد كرد.[51]
اين مرحله وظيفه دولت است. در جامعه اسلامى بايد امر به معروف و نهى از منكر زنده و پر رنگ شود؛ زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر كم رنگ شود، گناه و فساد پر رنگ مى شود. يكى از اصول قانون اساسى اصل امر به معروف و نهى از منكر است. اگر امر به معروف و نهى از منكر ترك شود جوانان آلوده مى شوند و جوانان آلوده نمى توانند از مملكت و اسلام دفاع كنند و دشمن هم همين را مى خواهد، همان گونه كه در اندلس كردند و براى فتح آنجا جوانان را آلوده كردند. صدا و سيما هم بايد آموزش دهد تا اين فرهنگ فاسد را كه فكر مى كنند امر به معروف و نهى از منكر مخالف آزاديهاست، از بين برود.[52]
تقویت قدرت دفاعی؛ رکن بنیادین در مقابله با قدرت های استکباری
بدون شك تقويت بنيه دفاعى اسلام و بالا بردن توان نظامى اسلام و به كارگيرى پيشرفته ترين سلاح هاى نظامى، اقتصادى، تبليغاتى، اخلاقى، اجتماعى و مانند آن، هزينه زيادى خواهد داشت، كه مسلمانان بايد آن را تأمين كنند.[53]
لذا مسلمانان موظّف هستند از تمام توان و نيروى خويش استفاده كنند و بنيه نظامى خويش را بالا ببرند؛اگر چه اسلام دعوت به صلح مى كند و به دعوت صلح دشمن پاسخ مثبت مى دهد، ولى به مسلمانان هشدار مى دهد كه مواظب مكر و فريب دشمن باشند و حتّى به هنگام صلح هم توان نظامى و قدرت دفاعى را در حدّ بالايى حفظ كنند، تا اگر[54]دشمن مكر و حيله كرد، مسلمانان غافلگير نشوند؛ مثل اين كه دشمن در موقعيّت ضعيفى قرار گرفته و براى تجديد قواى نظامى خويش و سازماندهى جديد آن ها، پيشنهاد صلح دروغين مى كند و مدّتى مسلمانان را سرگرم گفت وگوهاى صلح مى نمايد تا پس از آمادگى مجدّد ضربه اى بر مسلمانان وارد سازد؛ در اينجا اگر مسلمانان توان نظامى خويش را، حتّى به هنگام صلح حفظ كنند، غافلگير نخواهند شد و توطئه دشمن را دفع مى كنند.[55]
سخن آخر:(چرا مذاکره با آمریکا ممنوع است؟)
در خاتمه باید گفت بسیاری از دولتمردان امریکا احمق هستند؛ از سویی فشار میآورند و از سوی دیگر پیشنهاد سازش و مذاکره میدهند، در حالی که هیچ عاقلی چنین کاری را نمیکند. [56]
از سوی دیگر باید دانست ابرقدرت ها عامل فساداند،لذا حق گرفتنى است نه دادنى، بايد فهمید استكبار تابع حرف حساب نيست.[57] و جوامع اروپایی نیز به دنبال اين هستند كه منافع خود را اضافه كنند[58]
از این رو می گوئیم اجراى فرمان خدا مخصوصاً در اداره يك كشور از عهده كسانى ساخته است كه نه سازشكار باشند، نه عامل بر روش اهل باطل و نه بدنبال، طمع، لذا بزک کنندگان آمریکا در پی منافعشان هستند و گرنه چه دليل [59]دارد حكم خدا را ترك گويند ؛كسانى كه بر روش باطل عمل مى كنند به عمق دستورات اسلام پى نبرده و سيستم ادارى آن را نمى شناسند، پس جاهلند و بناچار با سيستم اهل باطل به اداره مى پردازند.[60]
در حالی که در برابر وسوسه هاى شياطين زمینی كه پيوسته مى كوشند انسان را به انحراف، و سازش با حكام ظالم [61] بكشانند، تنها برخورد شجاعانه و انقلابی در استکبار ستیزی حلّ مشكل مى كند.[62]
به اميد پيروزى مديران اسلامى و همه رزمندگان اسلام در تمام جبهه هاى حق در برابر باطل و در برابر استعمار و استكبار در سراسر جهان !.[63]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص114.
[2] همان ؛ ج 2 ؛ ص30.
[3] همان ؛ ص60.
[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص359.
[5] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص389.
[6] همان؛ ص 390.
[7] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص43.
[8] تفسير نمونه ؛ ج 12 ؛ ص421.
[9] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص56.
[10] سورۀ بقره؛ آیۀ34.
[11] پيام قرآن ؛ ج 1 ؛ ص382.
[12] مفردات راغب ماده كبر.
[13] پيام قرآن ؛ ج 1 ؛ ص382.
[14] همان؛ص 383.
[15] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص288.
[16] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص33.
[17] همان.
[18] لغات در تفسير نمونه ؛ ص502.
[19] سوره بقره؛ آيه 87.
[20] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص139.
[21] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص560.
[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص337.
[23] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص368.
[24] لغات در تفسير نمونه ؛ ص522.
[25] بحارالانوار؛ ج 66؛ ص 252؛ح 33.
[26] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص381.
[27] همان ؛ ص368.
[28] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 6 ؛ ص452.
[29] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص188.
[30] همان ؛ ص157.
[31] همان ؛ ج 1 ؛ ص195.
[32] كنز العمال؛ ج 10؛ ص 181.
[33] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 2 ؛ ص61.
[34] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص238.
[35] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص308.
[36] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص197.
[37] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص238.
[38] همان.
[39] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص470.
[40] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص161.
[41] همان.
[42] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص541.
[43] آيات ولايت در قرآن ؛ ص314.
[44] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص132.
[45] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 1 ؛ ص199.
[46] كتاب النكاح ؛ ج 3 ؛ ص112.
[47] استفتاءات جديد ؛ ج 3 ؛ ص156.
[48] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 2 ؛ ص89.
[49] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص235.
[50] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص550.
[51] اهداف قيام حسينى ؛ ص44.
[52] مشكات هدايت ؛ ص219.
[53] آيات ولايت در قرآن ؛ ص309.
[54] همان.
[55] همان؛ ص 310.
[56] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛15/9/1391.
[57] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص141.
[58] مشكات هدايت ؛ ص173.
[59] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 3 ؛ ص506.
[60] همان؛ ص 507.
[61] پيام قرآن ؛ ج 1 ؛ ص277.
[62] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص152.
[63] همان ؛ ص184.